Translate

سه‌شنبه، بهمن ۰۱، ۱۳۸۷

ایرج عماد هم مرد


امروز تلفن کردم به دفتر شهروند که مراسم دفنش را بپرسم . حسن زرهی گفت مسجد امام علی خنده ام گرفت گفتم هرچقدر از اخوند بدش می آید حالا راهش افتاد به مسجد تازه اونهم سر قبرش یک پاکستانی تبار با غلط دعای دفن را می خواند.
اقلا مرگش باعث شد یک مقاله در رابطه با غزه از دید روزنامه نگار اقلیت کانادائی به شهروند بدم بعد از مدتها وب لاگ انگلیسی نویسی و مصاحبه با سیاستمداران کانادائی برای برنامه تلویزیونی ام سقف شیشه ای

دفعه قبل که در بیمارستان بود بهش تلفن کردم حالش را بپرسم گفتم ایرج خوب شو با اینکه دشمن ما مسلمانها هستی ولی دوست داریم سالم باشی بیای بیرون و با هم دو راه مختلف را بریم
خندید گفت همین روزها باید قبض را بدیم و رسید بگیریم
چندی بعدش با دوچرخه دیدم داره یانگ را می ره بالا بد جوریا می زنه به سبک جهان سوم خودمان بوقی زدم . دستی تکان داد ورفت.

خدای ما بیامرزدش
فردا می رم یک گزارش چند دقیقه ای برای تلویزیون ای تی سی بگیرم بالاخره برای کامیونیتی
ما زحمت کشید هرچند زحمت هم کم برای افراد درست نمی کرد ولی بودنش بهتر از نبودنش بود
روحش شاد

درگذشت عماد را به خانواده اش تسلیت می گویم

هیچ نظری موجود نیست: