Translate

جمعه، دی ۰۹، ۱۳۹۰

مصاحبه با فاطمه دانشجوی دکتری که به علت سرطان ویزای مهاجرتش لغوشده بود


 وظیفه جامعه ایرانی کانادایی در برابر حلقه های ضعیف تر جامعه : مهاجران تازه وارد ، پناهندگان و دانشجویان

سعید سلطانپور
soltanpour@hotmail.com

داستان فاطمه انشجوی ایرانی دکترا ی دانشگاه اتاوا که به علت ابتلا به سرطان سینه پرونده اقامتش باطل شده بود  با انتشار آن در اتاوا سیتی زن 8 دسامبر خبری کانادایی شد پوشش خبری توسط سی بی سی و دیگر رسانه های اصلی ، بسیاری از کاناداییان را  با سوالات فراوانی روبر و کرد.
 به این ترتیب بود که اتاواسیتی زن در روز 23 دسامبر نوشت که جیسون کنی وزیر مهاجرت و شهروندی کانادا، با ویزای 3 ساله موقت فاطمه موافقت کرده است .

روز دوشنبه 26 دسامبر با فاطمه گفتگویی تلفنی انجام دادم که با هم می خوانیم .
سعید : چه سالی به کانادا آمدی ؟
فاطمه : 2005 – 1384
سعید : در ایران در چه رشته ای تحصیل می کردی و در کانادا برای چه رشته ای پذیرفته شدی ؟

فاطمه : لیسانسم را در دانشگاه شیراز در رشته بیولوژی گرفتم . سپس فوق لیسانس را در رازی کرمانشاه در رشته بیولوژی تکوینی ادامه دادم . در دانشگاه اتاواهم  در رشته علوم مغز و اعصاب ادامه تحصیل می دهم که  به امید خدا سال دیگر تمام خواهدشد .   

سعید : با ویزای دانشجویی به کانادا امده ای ؟ شهریه تان چقدراست ؟

فاطمه    بله و سالی 18000 هزار دلار شهریه دانشگاه هست
سعید : پولی که دانشگاه برای دانشجویان دکترا برای شرکت در تحقیقات می دهد چقدر است ؟ 

فاطمه :  سالی 13500 هزار دلار
سعید : برای همه دانشجویان همین قدر است یا بعضی ها  بیشتر می گیرند .

فاطمه   سقف مشخصی دارد شاید 1000 دلار به خود کانادایی ها بیشتر بدهند

سعید : بنظر می اید آمریکایی ها در مورد تحقیقات سخاوتمند تر هستند ؟

فاطمه : البته .  کانادا حتی به دانشجویان  اجازه ( تی ا ) دستیار هم نمی دهند .

سعید: زندگی دانشجویی هم سخت است .هزینه تحصیل و زندگی با هم جور در نمی آید چه کار میکیند ؟

فاطمه   متاسفانه دانشجویان ایرانی از بورسیه دانشگاه محروم هستند در حالی که اسیایی ها ، اروپایی ها و افریقایی ها براحتی مشمول بورسیه می شوند . این هم یکی از محرومیت های دانشجویان ایرانی  در ادامه تحصیل هست .
  بله با پولی که از فروش آپارتمانی که در ایران داشتم در 2005 به کانادا امدم و درس می خوانم . هزینه های پزشکی درمان  از آنجا که بیمه دانشجویی  همه هزینه های دارو را نمی دهد ، برای من سخت تر شده است .

سعید : فشار مالی باید استرس زیادی بر شما در این دوران که سرگرم درمان سرطان هستید ، داشته باشد
فاطمه کامکار:   همین طور است . فشار اداره مهاجرت و باطل شدن ویزای دانشجویی من که تا سال 2013 اعتبار دارد ، بیشتر فشار بر من وارد کرده ومی کند.

سعید: چی شد که مشکل با اداره مهاجرت پیدا شد . ؟

فاطمه کامکار:   سال 2005 تقاضای اقامت ( مهاجرت ) را به کنسولگری کانادا در بوفالو فرستادم . سال 2006 پرونده برای من بازکردند. سال 2007 اولین معاینات پزشکی را انجام دادم. ابتدا گفتند مصاحبه نخواهم شد . ولی  بعد از 2 سال به من اعلام کردند که نیازبه مصاحبه دارم. .
سعید : چرا ؟ فقط در مورد شما اتفاق افتاد .؟

فاطمه : نمی دانم . دو تا از همدوره ای ها ی من در دانشگاه نیز برای مصاحبه خواسته شدند. در سال 2009 مجددا از من تقاضای آزمایشات پزشکی کردند زیرا مدت آزمایش اولی تمام شده بود.

سعید : کی سرطان شما  تشخیص داده شد .؟

فاطمه کامکار:  آخر نوامبر 2009 سرطان سینه گرفتم .  دکتر به افسر اداره مهاجرت نوشته بود که وی ( فاطمه ) می تواند از جراحی برای درمان استفاده کند که نپذیرفته است . ولی افسر مربوطه به غلط نوشته است که وی
 ( فاطمه ) قابل معالجه ( جراحی ) نیست . اگر کارمند  اداره مهاجرت  انگلیسی زبان نبود شاید می شد  عذری برای ترجمه اشتباهش دانست . متاسفانه کارمند مربوطه د رگزارش خود نوشته است که برای درمان نیاز به شیوه ای دارد که آن شیوه در مورد بیماران سرطانی پیشرفته اعمال می شود.
  
سعید :  ترجمه آن این است که  درمان شما برای بهداشت کانادا هزینه بر است .

فاطمه کامکار:  دسامبر2009  اداره مهاجرت ا زمن خواست که مجدا آزمایشات پزشکی بدهم .  در سال 2010 معاینات را فرستادم . دوباره از من ازمایش مجددی رادر تابستان 2010 خواستند.

بعدا از من نامه بیمارستان ومدارک من را  خواستند.  که تا پاییز این نامه نگاری ها بین ما انجام می شد که در  دسامبر 2010 نامه ای دریافت کردم که اگر مدارک جدیدی داری ارائه بده وگرنه ممکن است اقامت شما را باطل کنیم . من جواب دادم تااینکه در فوریه 2011 نامه ای بدستم رسید که" اقامت شما باطل شده است " .امیدوارم برای کسی پیش نیاید حسی که یک دختر  تنها دور از وطن  ،دانشجویی  که سرش در درس و تحقیق است  در حالی که نیاز به حمایت برای درمان سرطان دارد از طرف اداره مهاجرت به اخراج تهدید می شود .  حتی به ما اجازه فرجام خواهی در مورد پرونده را ندادند

سعید : شرایط سخت و غیر انسانی بود .  

سعید : شما بیمه درمانی  دارید .؟

فاطمه کامکار: بله سالی 600 دلار از دانشگاه می خریم که  همه دانشجویان می خرند .

سعید : هزینه معاینات پزشکی را شما خودتان می پردازید
فاطمه کامکار:  بله .
سعید: احتمالا از سال دیگه به شما نمی فروشند . تامین هزینه ها برای شما سخت خواهد شد .چی شد به رسانه ها کشیده شد ؟

فاطمه کامکار:  با وکیلم صحبت کردم دیدم چاره ای ندارم . 7 دسامبر با  اتاوا سیتی زن  تماس گرفتم . خوشبختانه چندروزی بود که  در مورد مهاجرت مطالبی را می نوشت . مطلب من را هم منتشر کرد .

سعید: شما توی منطقه پل دوار ( نماینده مجلس ان دی پی ) ساکن هستی ؟
فاطمه کامکار:  بله . از  سال 2007  با دفتر وی در تماس بودم. اداره مهاجرت می گفت که در مرحله بررسی سابقه هستند.  در 2009 بعداز تشخیص سرطان در مرحله اولیه با پل دوار تماس گرفتم . او گفت معمولا بیماریهای قابل درمان را می پذیرند. البته نامه ای هم ننوشت.   این بار در آوریل 2011 نامه ای به جیسون کنی وزیر مهاجرت نوشت .
سعید : نتیجه چه شد ؟

فاطمه کامکار: جوابی نیامد.

سعید : روز 23 دسامبر گفته شده که وزیر مهاجرت ، دخالت کرده است و به شما ویزای 3 ساله داده است و اگر در این سه سال خوب نشده باشید می توانید بازهم در کانادابمانید .

فاطمه کامکار:   بله تا قبل از انتشار مطلب در روزنامه ، کاری نشده بود .  

سعید :  ویزای دانشجویی شما کی باطل می شد ؟

فاطمه کامکار:  در فوریه 2011 که ویزای باطل شد دوباره تقاضای اقامت دانشجویی کرده بودم . دوباره از من تقاضای معاینه پزشکی کردند.  دوباره باید هزینه ای در حدود 500 دلا رمی دادم که برای یک دانشجو خیلی زیاد است . در سال گذشته هم چند بار دیگر هزینه کرده بودم.  

سعید :
اداره مهاجرت کانادا متاسفانه بدلیل حجم پرونده ها و یک جو مخفی کاری که در آن وجود دارد . همیشه باید با  تلفن حرف بزنی و یا کامپیوتر و کمتر ادمی پیدا می شود که بنشینی و حرف بزنی و بشنوی. من فکر می کنم از نظر اداری در سطح کشورهای جهان سومی عمل می کند .

 سعید:  ویزای جدید دانشجویی برایت صادر شد ؟

فاطمه کامکار:  در مارچ 2011 ویزای جدید دانشجویی برای من صادرشد.

سعید : چند ساله هست ؟

فاطمه کامکار:  دو ساله . یعنی تا مارچ 2013 . یک سال هم برای دکترها ، اجازه اقامت برای پیداکردن کار داده می شود یعنی بطور اتوماتیک تا سال 2014 می توانستم د رکانادا بمانم.

سعید : من ضمن تشکر از جیسون کنی بخاطر دخالتش در این پرونده  تقاضای گفت و گو باوی را کرده ام که بنظر می رسد به چاپ این هفته نخواهد رسید. .
   با این داده ها ، یعنی وزیر تنها 6 ماه به شما ویزای بیشتری داده است . د رحالیکه باتوجه به تخصص شما که به درد کانادا می خورد و نیز حال و هوای کریسمس ، انتظار می رفت اقامت انساندوستانه را برای شما صادر می کرد.

فاطمه کامکار:  خودم هم همین انتظار را داشتم .
سعید : برخورد همکاران دانشگاهی شما چه بود ؟

فاطمه کامکار:  از همان روزی که متوجه مشکلات مهاجری من شدند خودشان برای وزیر مهاجرت نامه های جداگانه ای نوشتند. الان هم یک حرکت جمع آوری امضا را راه اندازی کردند که تا الان د رحدود 241 نفر آنرا امضا کرده اند . من از خوانندگان شما هم تقاضا می کنم نام خودشا ن را به آن اضافه کنند.

سعید: برخورد  جامعه ایرانی د راتاوا که از وضعیت شما در روزنامه و برنامه رادیویی اقای مهدی فلاح باخبر شدند چگونه بود . ؟
فاطمه کامکار: تلفن های زیادی از هموطنانم داشتم که ا زمن حمایت کرده اند . من د رهمین جا از روزنامه شما از همه این عزیزان و نیز ایرانیان تورنتوو شهرهای اطراف آن که مطلب شما را می خوانند سپاسگزارم که درشرایط سخت ، انسانی را تنها نمی گذارند.

ادرس
 صفحه فیس بوک فاطمه کامکار که از طرف دوستان وی درست شده است
Weforfatemekamkar
 از فاطمه می پرسم بعداز کسب دکتری چه کار می کنی ؟ می گوید دنبال کاری در این رشته در کانادا و ادامه تحصیل در فوق دکتری را در نظر دارم .
برای فاطمه و فاطمه ها  که بخشی از افتخارات علمی جامعه ایرانی در کانادا و اعتبار جامعه ماهستند ، اروزی موفقیت روز افروز داریم .

جامعه ایرانی کانادایی و چالش ها در حوزه مهاجرت و پناهندگی

خوشبختانه ، داستان فاطمه کامکار با پوشش خبری درست و به موقع اتاوا سیتیزن سرانجام خوبی یافت . ولی همه مانند فاطمه چنین اقبالی را ندارند.

چند روز از طریق دفترهفته نامه با خبرشدیم که  فاطمه خانم دیگری که با پسرجوانش که به گفته مادر مورد ضرب و شتم نژاد پرستان آلمانی قرار گرفته بود و به همین دلیل به کانادا آمده و  پناهنده شده بودند ، حکم اخراجش را  بعد از 4 سال اقامت در کانادادریافت کرده بود .
  نا امیدانه به  دنبال چاره می گشت . یک رسانه قومی با امکانات حداقل ،در مدت دو هفته چگونه می تواند افکار عمومی غیر ایرانی ها را بسیج کند تا وزیر بر اثر فشارسیاسی افکار عمومی کانادا ، به صدور حکم اقامت انساندوستانه مبادرت کند .   به عنوان یک عضو رسانه قومی پارسی زبان  انچه را که ما به عنوان  یک رسانه مسول که مشکلات و چالش های جامعه و اعضای انرا بدرستی و به موقع  پوشش بدهیم ، کاری دیگر نمی توانیم بکنیم.    ولی یک بخش از این حرکت مردم ما هستند که باید خبر هایشان را ، مشکلاتشان و دردهایشان را به ما بگویند که ما آنرا با دیگر پارسی زبانان مهاجر کانادادرمیان بگذاریم . زیرا  افزایش دانش ها و اطلاعات  می تواند نقش مهمی در جلوگیری از این دردنامه ها که  دل هر انسانی را  به درد می آورد ، داشته باشیم .


اخراج ایرانی ها در بی خبری جامعه ایرانی

همین 3 هفته پیش بود که فرزاد تهرانی  ادیب بعد از 13 سال اقامت در کانادا ، به ایران بازگردانده شد. فرزاد ی که  در این مدت  بطور قانونی کار کرده بود و قانون را رعایت کره بود . ولی متاسفانه د رآخرین لحظات وقتی که در بازداشتگاه اداره مهاجرت بود ، دوستانش تلاش  ناموفقی برای جلوگیری از حکم اخراجش  انجام دادند که بجایی نرسید. 
از این دست  خبر ها ،  اخراج مهاجرین در رسانه های اصلی می خوانیم و می شنویم ولی در مورد جامعه ایرانی  که کم و بیش اتفاق می افتد ، کمتر خبر دار میشویم .  مورد اخراجی ها کمتر احساس همدردی با اخراجی ها دارند .  البته گزارش ها از ول بودن دهها هزار مجرم و تبهکار در کانادا خبر می دهد که این خبر ها ، افکار عمومی کانادایی ها بویژه بخشی را که نسبت به کانادا و تعادل بین  امنیت و انسانیت موضع خوبی دارند ، می ترساند .  برای بسیج افکار عمومی کانادایی ها باید زمان کافی در نظر گرفت. زیرا هم قدرت سیاسی  جامعه ایرانی  خیلی کم هست هم اتحاد عمل جامعه ایرانی در انتاریو و کانادا . علل چرایی آن بحت امروزمن نیست .

در 31 ماه مه 2007 نیز در زمان وزارت دایان فینلی ، وزیر مهاجرت ، بهنود سعادت خانی ، جوان 22 ساله ای که در 12 سالگی همراه مادر وبرادر کوچکترش به کانادا آمده بودند و دراین مدت دچار بیماری اسکیزوفرنی شده بود ، بدون معالجه بعد از یک سال زندان بودن به ایران بازگردانده شد . 

تلاشهای ما برای نگهداشتن وی ، در آن زمان  به جایی نرسید زیرا تنها چند هفته به اخراج وی باخبر شده بودیم . .


 عدم داشتن  نهاد کانادایی ایرانی برای کمک به پناهندگان   و تازه واردان   

در دهه 90 ،  انجمن ایرانیان کانادا در تورنتو که با همت عده ای از ایرانی ها تاسیس شده بود با بودجه بسیار اندک ، توانسته بود سرویسهایی را به پناهندگان و تازه واردان  بدهد که با توجه به جو بی اعتمادی آن دوران ، کم بودن  تعداد ایرانی ها  و ضعف مالی جامعه ما  در آن دوران ،و در  نبودن اینترنت  کاری درخور تقدیرو ارزشمند بود .

 متاسفانه اختلافات سیاسی و عدم بلوغ سیاسی و اجتماعی همه ایرانی ها ی آن دوره  باعث مرگ این نهاد شد  . نهادی که می توانست یک چتر فراگیر جامعه ایرانی در تورنتو و انتاریو باشد .  شکی ندارم که موقعیت جامعه ما در صورت تداوم حضور پررنگ آن نها د قابل مقایسه با امروز نبود.
.
با تغییر شرایط سیاسی در ایران ، و تغییر روند مهاجرت ،  هر چند تعداد پناهندگان کمتر شد ولی  مهاجران قانونی افزایش پیداکرد که بیشتر بر اساس یافته های دوستان و اینترنت ، پا به این سرزمین وسیع و تقریبا بدون نظارت نهادند د رحالیکه نهادی کانادایی ایرانی  رسمی و گسترده  برای کمک تاکنون  وجود ند اشته است .

چالش پناهندگی
 
به عنوان کانادایی ایرانی  از اینکه  تعداد کسانی  که از حق پناهندگی در کانادا سو استفاده کرده ومی کنند مقوله قابل بررسی و دارای اهمیتی می باشد . ولی ازسوی دیگر به عنوان یک ایرانی کانادایی نمی توان فراموش کرد که  حق  انتحاب محل زندگی یک اصل حقوق بشری است .  کاناداهم کشور وسیعی است که نیاز به نیروی کارو انسانی دارد .


اینکه در دوره ای  جامعه ایرانی در کانادا بتواند ، دیگر ایرانی ها یی را که خواهان مهاجرت به کانادا هستند را مانند گروه اسماعیلیه ، از طریق قانونی وارد کانادا کند ، چشم انداز روشنی را من نمی بینم .

  راهی که می تواند جلوی سو استفاده از حق پناهندگی را که برای کسانی است که جانشان درخطر است ، بگیرد . ولی در عین حال به ایرانی هایی که می خواهند آزاد زندگی کنند ، فرصتی می دهد که بدون دروغ گفتن ، بدون خطر راه قاچاقی آمدن ، با کمترین هزینه های مالی وانسانی ، به سرزمین دلخواه خود بیایند.

همین چند روز پیش بود که کشتی حامل 250 پناهنده ایرانی وافغان در آبهای اندونزی غرق شد . سال گذشته هم همین فاجعه تکرار شد . دو روز پیش نیز جنازه یخزده مادر و فرزندش در جنگلهای ترکیه ویونان پیدا شد. براستی کوهی ، دشتی ، روخانه ای هست که یک ایرانی در آن غریبانه ومظلومانه جان نباخته باشد .
از سوی دیگر باید بدانید که طبق قوانین جنایی کانادا اگر کسی به ورود غیر قانونی به خاک کانادا اقدام کند  حتی از طریق اطلاعات دادن ، چندین سال زندان به دنبال دارد.  اینکه صدها ایرانی پول شان توسط قاچاقچیان آدم خورده شده است ، را همه ما شنیده و شاید در حلقه نزدیکان خود نمونه ای داشته باشیم .
سخن من این است که حالا یک انسانی با هزار مصیبت و مشقت و حقارت وارد این کشور می شود و بعد از مدتی باید اخراج شود. این قانون است و قانون را هم به این سادگی نمی شود عوض کرد ولی می توان با همکاری زیانها را به حداقل رساند .

هر کدام از ما به عنوان یک عضو جامعه ایرانی وظایفی در قبال یکدیگر و کمک به سکنی گزیدن تازه واردان داریم . متاسفانه نداشتن رهبری گروهی ، دستیابی ما را  به وجود نهادهای اجتماعی که از محل کمکهای جامعه برای خدمت رسانی استفاده شود سخت و مشکل کرده است .

یکی از مشکلات جدی که جامعه ایرانی کانادایی از آن رنج می برد ، حس پنهانکاری و درمواقعی دروغ گویی  است .
جامعه ایرانی از نظر سیاسی د رچنان موقعیتی نیست که بتواند مانع از اخراج کسی بشود .  در موارد موفق امیزی مانند جلوگیری از اخراج لوون یی هفتوان   (هنرمند ایرانی ارمنی ) مدیون کمیین خوب توسط فعالان و  جذب غیر ایرانی تبارها در دسامبر 2007 بود که جا  در رسانه های اصلی کانادا  پیدا کرد. و هفتوان  اقامت کانادا را دریافت کرد.

اجازه بدهید بیشتر موضوع را بازکنم . همانگونه که  وظیفه همه افراد کامیونیتی است که از پناهندگان و مهاجران تازه وارد و دیگرمهاجران در شرایط سخت حمایت کنند ، وظیفه  آن دیگری هم هست که  به جامعه ایرانی کانادایی و نهادهای آن خدمت داوطلبانه بکنند.

در مواقعی مانند فاطمه کامکار یا لوون هفتوان می شود حمایت رسانه ها و دیگر کانادایی ها را جلب کرد که افکار عمومی حس کنند ، فردی را که قرار است از وی حمایت کنند برای جامعه مفید است .  براحتی می شود افکار عمومی را که عامل مهمی در فشاربر مقام های سیاسی واداری است را بسیج کرد اگر فرد مهاجر یا پناهنده ، سهم خود را به دیگر شهروندان بطور داوطلبانه اداکرده باشد .  

خانمی چندی پیش با ای میلی تقاضای کمک کرد .ایشان را ملاقات کردم گفت چند سالی است مخفی زندگی می کنم و حکم اخراج من داده شده است . گفت وکیلش خواسته است که نامه هایی از نهادهای اجتماعی ایرانی کانادایی  مبنی بر همکاری با این نهاد برای ارائه به  وزیر مهاجرت بگیرد. از وی سوال کردم در این 8 سالی که شما در تورنتو هستید ایا در هیچ نهاد اجتماعی کمک کرده اید ؟ گفت نه . گفتم کانادای چطور ؟ جواب بازهم نه بود.  گفتم چگونه انتظار دارید که به مردم اطلاعات غلط بدهیم . ایا ما برا ی این به این کشور نیامده ایم زیرا با همین شیوه غیر اخلاقی در کشورخودمان روبرو بوده ایم . پس چرا مهاجرت کرده ایم .؟  

افراد فرقه اسماعیلیه ، مهاجران را از طریق حمایت مالی به کانادا می آورند . برای افراد تازه وارد شغلی را که وی دوست دارد ، مهیا می کنند . همه صاحبان کسب و کار مبلغی از 500 دلار تا بالاتر را در صندوقی می گذارند و برای فرد مذکور محل کار را می خرند. فرد تازه وارد اخلاقا موظف است که کار کند واین پولها را برگرداند باضافه اینکه خود نیز مبلغی را برای تازه واردی اختصاص می دهد.  چرخش مثبتی که جامعه اسماعیلیه کانادا صاحب موقعیت خوب اقتصادی  در دوره کوتاهی از زمان اخراجشان از اوگانداتوسط دیکتاتور عیدی امین و اوردن 5 هزار نفر از آنان توسط دولت پیر ترود در ظرف 48 ساعت ، تا امروز داشته است.

آیا این یک ارزو برای جامعه ایرانی کانادایی خواهد بود که به تحقق نخواهد پیوست . ؟     شما چه می گویید ؟
اگر بشود ، یکی از انقلابات بزرگ در تاریخ ایرانیان معاصر و مهاجر خواهد بود که اینده ایرانی ها د رکانادا و خود ایران را تا حدزیادی متحول خواهد کرد .
سال نو میلادی در پیش است . این را هم جز؛ لیست ارزوهای خود م قرار می دهم . آرزو بر کسی عیب نیست
پیشاپیش سال نو خوبی را برای همه بخصوص هموطنان ایرانی کانادایی خودمان ارزو می کنم . امیدواریم با کمک شما ، رسالت رسانه ای خودمان را بهتر ، وظایف شهروندی وانسانی خودمان را کاملتر انجام بدهیم و از شکست های و دردهای جامعه ایرانی درسهای مثبتی بگیریم .
با امید به شنیدن خبرهای خوب و موفقیتهای گروهی بیشتر.





                                                                           

پنجشنبه، دی ۰۸، ۱۳۹۰

گزارش واحد ویژه تحقیق انتاریو در مورد قتل کاوه طباطبائی


گزارش واحد  ویژه تحقیق  انتاریو در مورد قتل کاوه طباطبائی
سعید سلطانپور

 

بعد از انتشار خبر گزارش واحد  ویژه تحقیق انتاریو در روزنامه لیبرال ( منطقه یورک ) ، با این سازمان تماس گرفتم . منشی سازمان ، سوالاتی می کرد که نشان از کم تجربگی وی داشت . به وی گفتم مگر چند نفر در انتاریو ، با گلوله پلیس کشته می شوند که شما ، نمی توانی با تاریخ و نام و محل ، اطلاعات بدست بیاوری .
من را به ریس سازمان وصل کرد  . تقاضای خود را با وی د رمیان گذاشتم . وی می گفت شما ، فامیل مقتول هستی و یا وکیل خانواده شان ، گفتم وقتی مسله نقض حقوق بشر ، در میان هست ، که موضوع فرا تر از فامیلی و وکیل می شود.
گفت در خواستی به مشاور حقوقی سازمان بنویسم و از وی گزار ش پروند ه را بخواهم .  مشاور حقوقی ، تحت مسولیت رئیس سازمان هست .
به اقای  جوزف مارتینو ، دوم اکتبر  نامه ای نوشته و انرا  فکس کردم . 10 روز بعد تلفن کردم . گفت ، من همین امروز از مرخصی امده ام  هنوز فکسها را ندیده ام . گفت موضوع را بررسی می کند و به من پاسخ خواهد داد . جوان خوش برخوردی بود. به قول خودش عمل کرد  و  گزارشی را که به رئیس پلیس فرستاده بود برای من هم فرستاد.  برای اطلاع خوانند گان ، باید بگویم  که واحد ویژه تحقیق انتاریو ، یک نهاد خصوصی هست که گزارشات خود  در مورد قتل و یا زخمی شدن عمیق  افراد در حوادثی که پای  پلیس  درمیان باشد و یا تعرضات  جنسی  را ، مستقیما به صورت محرمانه به دادستان انتاریو ، ارسال می کند. این نهاد از 1990 تاسیس شده است . به گفته سایت ، انها مستقل از دولت و دادستان عمل می کنند.
39  بازرس و 10 جرم شناس در سراسر انتاریو در این نهاد فعالیت می کنند.  رئیس واحد ، نباید در گذشته یک  پلیس بوده باشد . رئیس فعلی ، یان  دی اسکات ، دادستان سابق بوده است .   یکی از اشکالات عمده ای که این نهاد دارد ، افسران پلیس شاهد و یا درگیر ماجرا ، می توانند از ادای شهادت و یا گفتگو با بازرس های این واحد خودداری کنند  .  متاسفانه در  پرونده کاوه هم  دو تن از پلیس های حاضر در صحنه ، از گفت و گو با بازرس ها خودداری می کنند . با توجه به اطلاعات من در این چند سال گذشته و بخصوص در حوادث 2011 ،  گزارشات کمتر به مجازات پلیس ها ، ختم شده است .
به عنوان نمونه ، در جریان اعتراضات در کنفرانس سران 20 کشور صنعتی در تورنتو ( 2011)  ، یکی از تظاهر کنندگان  بنام  آدام  نوبادی (1)، توسط پلیس های بدون نام ( داشتن نام روی سینه پلیس های تورنتو اجباری هست )  ، مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود ، شکایت کرده بود.  واحد ویژه بعداز اینکه تورنتو استار به این موضوع پرداخت ، بعد از مدتی اعلام کرد که از انجا که از مراکز پلیس  برای شناسایی افراد  پلیس ، متهم  تقاضا ی  کمک کرده بود ولی  نام هیج افسری مشخص نشده است ، لذا پرونده را مختومه اعلام کرد . . البته بعدا تورنتو استار ، فیلم دیگری را منتشر کرد.و "  اس ای یو " مجبور شد ، تحقیقات مجددی را آغاز کند که بر اساس  آن ، بابک عندلیب گورانی ، شناساسی و به اتهام ضرب و شتم دستگیر شد .
1- گلوب و اند میل  - فوریه 2 – 2011
در همان زمان در ای میلی به رئیس پلیس تورنتو ، نوشتم  دستگیری بابک عندلیب ، یک قانون گرایی مثبت هست ولی ،  ایا به عنوان یک شهروند اقلیت ، نباید نگران متهم شدن تنها ، یک افسر  پلیس ، ان هم پلیس خارجی تبار ، ( نام فامیلی  بنظر ایرانی تبار می باشد )   باشم .  البته  هنوزپاسخی دریافت نکرده ام

نامه مشاور حقوقی

اقای جوزف مارتینو در تاریخ 30 اکتبر 2011 ، در نامه ای نوشته است که عین گزارش خبری را همراه با  نامه  برای من  ارسال کرده است .   وی اضافه کرده است که این واحد در برابر خانواده مقتول پاسخگو هست . و گزارش محرمانه را به دادستان ارسال کرده است .  تعداد شش بازرس و دو جرم شناس برای این پرونده منصوب شده بودند. با هر 8 افسر پلیس  صحبت شده است .  وی اشاره کرده است که آقای لاین  (مسول پرونده ) ، با چندتن  از وابستگان مقتول ، دیداری یکساعته داشته است و آنها را ازنتیجه تحقیقات واحد ، باخبر کرده است .
جوزف مارتینو ، نوشته است که اقای لاین  خوشحال خواهد شد که با من هم دیداری داشته باشد .
چند روز بعد، خانم برار از واحد روابط عمومی  به من  تلفن کرد و درخواست ملاقات را مطرح کرد . من  من با تشکر از وی و این دعوت ،  گفتم یکی از اهداف واحد شما ،  همانگونه که در سایت امده است ،اطلاع رسانی به کامیونیتی های اقلیت بوده است . واحد شماو اقای لاین این کار را در ان زمان که نیاز به اطلاع رسانی به کامیونیتی ایرانی کانادایی  بود ، نکردید ، بنابر این  دیدار من ، ضرورتی ندارد .  نوش دارو پس از مرگ سهراب.


گزارش پرونده شماره
#11-OFD-156
20 سپتامبر 2011
اقای اریک جو لیف

بنا بر ما ده (4)11  10/267 ایین نامه پلیس ، این گزارش را  در ارتباط با قتل کاوه طباطبایی در تاریخ اول آگوست 2011 ، برای شما ارسال  می کنم .
تحقیقات انجام و پرونده بسته اعلام می شود.  بنظر من ، هیچ دلیلی وجود ندارد که سه  ا فسر مورد نظر  ( اسم ها سیاه شده است ) ، جرمی مرتکب شده باشند .
در  شب  اول آگوست ، سه افسر یاد شد ه همراه با پنج افسر دیگر ، به یک تلفن اضطراری ( 911) در شماره 90 کاتن ود کورت ، پاسخ داده ، تعدادی به درب جلو و تعدادی از درب بغل ، وارد خانه می شوند. همه آنها به آشپزخانه می روند. در آنجا ؛ انها  با نسرین توریهی ، همسر جداشده از کاوه ، غرق در خون بر اثر ضربات متعد د چاقو ، روبرو می شوند. . طباطبایی ، در کنار وی دراز کشیده بود در حالیکه با دست چپ ، دست (نسرین ) و و با دست راست چاقوی بزرگ آشپزی را گرفته بود.
کف اشپزخانه ، غرق در خون و روی کابینت ها و دیوار ، خون  نوشته شده بود. (
as well as more smeared around the cupboards and walls

طباطبایی یک در میان به خودش ، چاقو می زدو یک بار هم به طرف پلیس ها ، تکان می داد.

بسیاری از پلیس ها ، اسلحه ها ی خود را کشیدند و سر وی داد زدند که چاقوی خود را بیندازد.

چند بار برای خلع سلاح کاوه از سوی ، پلیس ها انجام شد که موفق نبود . یکی از افسران  سعی کرد که با صندلی روی گلوی کاوه فشار آورد.  یکی دیگر از پلیس ها ، با باتون خود تلاش کرد. دو تا افسر هم  ، اسپری فلفل بکاربردند .  ولی هر بار به سمت کاوه رفتند ، وی با چاقو تهدید می کرد.  شوک الکتریکی هم ، هیچ کدام از افسرها نداشتند .

یک پلیس ( اسم وی حذف شده است ) گفت ما هیچ کاری نمی توانیم بکنیم . باید به وی شلیک کنیم .  افسر پلیس  با تصمیم خودش دو گلوله به سمت طباطبایی شلیک کرد. افسر دیگری هم  با  افسر اولس  هم عقیده شد و سه بار شلیک کرد.  طباطبایی به سمت بی هوشی  رفت .
went limp
افسران پلیس ، برا ی کمک به  نسرین  رفتند. متاسفانه وی مرده بود. طباطبایی هم در صحنه  بدلیل اصابت گلوله به قلبش مرد.
کار
همه پلیس ها  برای ورود بدون مجوز به خانه  عادلانه بوده است زیرا جان کسی در خطر بوده است .
همچنین بنظر من ، پلیسهایی که شلیک کردند بر طبق ماده 27 آیین نامه پلیس ، کارشان درست بوده است .
استفاده از اسلحه در مواقعی که جان کسی در خطرباشد ، مجاز است .  کاوه ، از انجا که اجازه نزدیک شدن به  نسرین را نمی داد ، لذا ، خطر ساز بوده است .

تعدادی از افسران پلیس ، به یک سوال بازرس پاسخ ندادند که مغایر با ماه 8 از 10/267 ایین نامه پلیس هست . بغیر از این یک مورد ، من از همکاری پلیس ها با ما تشکر می کنم.
.

پایان یک گزارش
 بنظر می اید اگر من  و گروه همکاران ما در سلام تورنتو نبودیم ، پرونده کاوه ونسرین ، بدون پاسخ گویی به سوالات ایجاد شده در بین اقشار مختلف کامیونیتی ایرانی ، از منظرهای مختلف ، به دست فراموشی سپرده می شد. 
نلاش ماو حمایت خوانندگا ن ما از مجله ،  پیام  جدی بودن و پیگیر بودن  یک بخشی از کامیونیتی ایرانی کانادایی را  که برای منافع کامیونیتی و جلوگیری از آسیب های احتمالی آینده  آن تلاش می کند ، را گرفته باشند .
با تشکر از همه کسانی که به ما برای تهیه این گزارش ، کمک کردند.  
خبری شنیده ام که بستگان کاوه ، قصد شکایت از پلیس و دریافت خسارت از آنها را دارند و در این مورد با مشاور حقوقی هم مشورتی انجام شده است .  این خبر تایید نشده است

نوامبر 2011- 

دکتر یگانه از مدیران انجمن ایرانیان درگذشت


دکتر یگانه از مدیران انجمن ایرانیان درگذشت . 
وی سعی زیادی کرد که انجمن ایرانیان که تنها نامی از آن باقی مانده بود را سرپا نگهدارد
یادش گرامی باد ر-وحش شاد باد
مراسم ختم وی  روز یکشنبه 8 ژانویه 2012 در بیناد پریا برگزار می شود 

چهارشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۰

بی خانمان ایرانی و بی خیالی پولدارهای ایرانی کانادا

خسرو مهوان ایرانی کانادایی 54 ساله جزاولین گروه بی خانمها که در پروژه توسط دولت هارپر سرپناه پیدا می کنند. من در تعجبم از سرمایه داران ایرانی و مشاورین املاک که میلیونی از محل کامیونیتی درامد دارند کمتر کاری برای کم درامدهای کامیونیتی می کنند.
هی بگویید کورش اینو گفت انو گفت تورنتو استار با 200 هزار تیزاژ می نویسه بی خانمان ایرانی - کمی بخود بیایید
http://www.thestar.com/news/canada/article/1107077--who-funds-biggest-project-ever-to-house-the-homeless-stephen-harper
Khusrow Mahvan was one of those selected and he can hardly believe his luck. The 54-year-old from Iran had been living on the street or in shelters since his business had gone bankrupt in 1997.

دوشنبه، دی ۰۵، ۱۳۹۰

گفت و گو با دکتر ابوالحسن بنی صدر درمورد قرارگاه اشرف و مجاهدین وانتخابات مجلس



گفت و گو ی سعید سلطانپوربا دکتر ابوالحسن بنی صدر درمورد قرارگاه اشرف و مجاهدین وانتخابات مجلس


متن پیاده شده و لینک مصاحبه 
سعید سلطانپور در برنامه تلویزیونی راه حل شنبه 24 دسامبر با اقای بنی صدر درمورد وضعیت انسانی قرارگاه اشرف - سیاست ها ی مجاهدین خلق - وانتخابات مجلس نهم
نقش اسرائیل درمنطقه
Saeed Soltanpour With Dr. Bani Sadr On Camp Ashraf and MKO and Election -Dec 24-2011
Rahehal TV prog.




گفت و گو با ابوالحسن بنی صدر درمورد قرارگاه اشرف و مجاهدین

سعید سلطانپور – شنبه 24 دسامبر 2011


با سلام آقای بنی صدر . با تشکر از وقتی که به ما دادید .

سعید سلطانپور: خوشبختانه دولت عراق با بستن قرارگاه اشرف  تا آخرآوریل موافقت کرد . از سوی دیگر خانم مریم رجوی هم اعلام کرد حاضر هستند  400 نفر از ساکنان اشرف به کمپ امریکاییان ( آزادی ) در نزدیک فرودگاه بغداد منتقل خواهند شد  می خواستم نظر شما را در مورد اینکه چه کسی  در مورد 2 – 3 هزار ساکنین باقی مانده قرارگاه اشرف تصمیم می گیردرا بدانم ؟ همچنین  تضادمسله انسانی این ها راباید حل کرد ؟


بنی صدر : مسله انسانی یعنی حقوق انسان  که بر حقوق سازمانی تقدم دارد .  اگر کسی جرمی مرتکب شده باشد کار دادگاه است . قبل از دادگاه آنها حقوق انسانی دارند که  باید از حقوق انسانی آنها دفاع کرد. در مورد کسانی که با آنها موافق نیستیم وحتی آنها را  مجرم و جنایتکار می دانیم  دفاع نکنیم باید بدانیم که اولا ادمهای خوب نیاز ندارند . ثانیا : قاعده این است وقتی حقوق بدها را زیر پا گذاشتند به سراغ خوبها می روند. پس دفاع از حقوق انسان عمومی باشد . انسانی که به حقوق خود باورداشته باشد باید از حقوق دیگری هم دفاع کند.

از نظر سیاسی هم وقتی آدمی و یا سازمانی در روابط قوا د رمنطقه و دنیا واقع شد. قوا تعیین کننده  این رابطه خواهد شد. فرض کنید اگر بخواهند معامله ای با رژیم ایران بکنند اینها می شوند وجه المصالحه . اگر بخواهند وجه المصا لحه این طرفی نشوند، باید قدرت دیگری عمل کند که وجه المصالحه قدرت دیگری می شوند .  مداخله حقوق مند یک اثر می گذارد این حقوق انسانها تباه نشود ویا کمتر تباه شود .



سعید سلطانپور: مجاهدین دیدگاهی دارند ( البته این روزها بازتاب بیرونی ندارد ) که سیاست  دنیا بر  اساس خط مجاهدین می چرخد. این مطلبی بود که بارها از سوی مسولین مجاهدین شیندم. با توجه به اینکه در اشرف زمین گیر شده اند . یعنی ارتشی که قرار بود مردم ایران را آزاد کند  الان دست کمک  دراز  کرده است مخصوصا به  غیر ایرانی ها.  چگونه می شود جریان عدالت خواه ، کار ش به جایی می رسد که نیاز به کمک خارجی ها دارد که ایا می توانند  سالم از آنجا  خارج شوند .


بنی صدر: من همان روز اول به اقای رجوی گفتم، اقا نرو بغداد وجه المصالحه می شوید .بعد که نامه 14 بندی نوشت و بقول خودش مرا اخراج کرد و رفت بغداد.  به تعدادی از اعضای شورای ملی مقاومت  به  نزدمن آمده بودند گفتم شما باتجربه ترید و نگذارید این ( مسعودرجوی ) به عراق برود . او بی تجربه است و وجه المصالحه خواهد شد.  گوش نداد . وقتی ادمی رفت وجه المصالحه شد. ذهن خیال پرداز وی واقعیت را می خواهد نفی کند و یک مجازی را می سازد. اون مجاز چیست ؟ اینکه  من برای دنیا خط تعیین می کنم. من به امریکا –انگلیس و شرق وغرب خط می دهم . این خود فریبی. ادم واقع گریز هست.

 واقعیت این است که این سازمان در آغاز ارمان خواه بوده است، مبارزه را با کشتن امریکایی ها شروع کرده است . حالا می خواهد به کمپ امریکایی ها برود  نامش را هم کمپ آژادی گذاشته است . یک دگردیسی شگفت انگیز و سخت مایه عبرت برای هر کسی که می خواهد. کسی که فکر می کند بزور می شود همه چیز را عوض کرد.  بعنی به عکس هدفش می رسد.

 اینکه برود پول خرج کند، لابی درست کند. فاسد ترین اقشار سیاست امریکارا  بخرد . آخر سر هم همین وضعیتی می شود.



سعید سلطانپور: بحث اقای رجوی شد و رفتن به عراق در سال 65. اگر مجاهدین به عراق نرفته بودندو مثلا در فرانسه مانده بودند ایا وضعیت اپوزیسیون ایران و رژیم ایران چنین  اینی بود که الان در سال 1390 هست ؟

بنی صدر: ابدا . اصلا و ابدا .  اساس میثاق ملی ( استقلال – آزادی – عدم هژمونی طلبی که در سال 1360  تهران تهیه و در پاریس امضا شده بود ،  از یک سو و تحولی که رژیم کرده بود یعنی   شکست د رجنگ .  شورای ملی مقاومت تمامی نیروهایی که می توانستند حول این محور عمل کنند . از دیدمن زود تر ازاینها  شدنی بود. قدر مسلم این است آن چیزی که بود از بین نمی رفت . آنها هم وجه المصالحه نمی شدند . یک نیروی بدیل – اپوزیسیون مردم سالار  بر اساس استقللا ل آزادی وجود داشت .



سعید سلطانپور: مدتی است که خانم رجوی و آقای هزارخانی امریکاییان را متهم می کنند که به قولهای خود وفا نکرده اند . آیا قراردادی بوده است که به قولها وفا نشده است . آنها چگونه فراموش کرده اند که آمریکا به متحد خود محمد رضا شاه وفا نکرد چگونه  به مجاهدین خلق وفا می کند. ؟ .

بنی صدر: من از  توافقی از آنها با آمریکایی خبر ندارم .  ولی حتما قراردادی بوده است . باید از این ها پرسید شما که ادعا می کنید برای مردم ایران مبارزه میکنید به چه حقی توافق های محرمانه انجام داده اید ؟
این اعترافی از توافق های پنهانی است. اما در مورد شاه هم آمریکا نتوانست وی را نگه دارد . راه حل شد نه شاه نه خمینی و به همین دلیل شد بختیار .
این اقایان هم به خیالشان ، امریکا ممکن است روزی به ایران حمله کنند و  بخواهد از مجاهدین استفاده کند . البته این فکر غلطی است. زیرا  نیرویی که در جامعه بدلیل سابقه اش مطلوب نیست استفاده از آنها نیز مطلوب نیست. به همین دلیل علیرغم فشارهای زیاد آمریکا آنها را از لیست تروریستی خارج نکرد. چون آمریکا به این نتیجه رسید که آنها در ایران دافعه دارد .  



سعید سلطانپور: آقای بنی صدر ، مجاهدین و جمهوری اسلامی دشمنان خونی یکدیگر هستند .  ایا این دشمنی براثر آزادی خواهی است یا قدرت است .  آیا هر دشمنی مشروعیت می آورد  ؟   مثلا  هر کسی دشمن آمریکا هست قرار نیست ادم خوبی باشد . مثلا  جریان بن لادن و القاعده که از امریکاییان ارتجاعی تر هستند دشمنان آازدی و دمکراسی مردم خاورمیانه هستند . شما چگونه تعریف می کنید . ؟

بنی صدر: اگر کسی گفت من با رژیم مخالم و من موافق دمکراسی هستم . خوب این ادم باید خودش الگوی دمکراسی باشد والا هر کسی می تواند ادعا کند. کسی که قدرت می خواهد که نمی گوید ولی خودش را تحت عنوان حاکمیت مردم می پوشاند. ایا در سازمان مجاهدین  انصافا دمکراسی وجود دارد ؟



سعید سلطانپور:   آخرین باری که بنوعی  انتخابات د رسازمان مجاهدین  برگزارشد سال 58 بود که شورای مرکزی در تهران انتخاب شدند و  درستاد علوی مصاحبه مطبوعاتی برگزار کردند.   بعدا هم این شورا در جریان عروسی مریم و مسعود باطل شد.  
بنی صدر: در مجاهدین اثری از دمکراسی نیست. با دیگران هم روششان  دمکرات نیست . برهر کس که مخالفشان باشد مارک وابسته به وزارت اطلاعات ر ا می زنند. نیروهایی از مجاهدین جداشده اند که همه شان بدون استثا وابسته به رژیم هستند. وقتی شما در خارج از کشور که قدرت ندارید غیر دمکراتیک برخورد می کیند . توقع دارید مردم باور کنند شما به ایران بروید دمکراسی برقرار می کنید؟
روشن تر شما خدمت صدام حسین رفته بودید برای دمکراسی رفته بودید؟ این رژیم دمکراتی بود . ان موقع هم معلوم بود  که فاسد بود . حالاکه سقوط کرده اطلاعات بیشتری از حکومت صدام هست.  در خدمت رژیمی که همچون رژیم حاکم بر ایران هست با این فرق که به کشور ما هم تجاوز کرده بود .


سعید سلطانپور:  با توجه به صحبتهای شما ،ادبیاتی که  مجاهدین از  " با غیر خودی " و دیگران صحبت می کنند علیرغم ادعایی که دارند آب در آسیاب استبداد روحانیت ریختن هست .

بنی صدر: یه نظر من این طور است . به همین دلیل است که هر وقت مسله ای پیش می اید ابتدا پای مجاهدین و اندکی هم از بقایای پهلوی را پیش می کشند که آنها  بدتر از من هستند.  اگر خوبتر بودند که پای اینها را پیش نمی کشید.

سعید سلطانپور:  آیا این همان شیوه ای نیست که شاه در مورد حزب توده بکار می برد. شاه می گفت ایران ایرانستان می شود ؟ توده هایی ها در آن زمان عدالت خواه بودند .

بنی صدر: بله .  شاه می گفت اینها نوکران روس هستند.  حزب با رفتاری که در کودتای 28 مرداد با مصدق کرده بود این امکان را به شاه داد. ما در آن زمان تصمیم می گرفتیم که تظاهراتی راه اندازی کنیم . کیهان عصر می نوشت حزب توده پشت این جریان بود . ما هم می خندیدیم زیرا توده ای نبود .  رژِیم در ایام انقلاب هم همین کار را می کرد .  ومی گفت شاه  پایش را از ایران بیرون بگذارد ایران می شود  ایرانستان .


سعید سلطانپور: علیرغم تجربه تلخ حزب توده و مجاهدین خلق که علیرغم عدالتخواهی شان در مقاطعی خدمت به جنبش دمکراسی مردم ایران خدمت کرده اند . الان شاهد هستیم که  جریانی هست که سردمدارشان توسط آمریکاییان در دانشگاه ها استخدام می شوند و خط مشروعیت کمک از آمریکا برای سرنگون کردن جمهوری اسلامی را تبلیغ می کنند . آیا اینها از تجربه جریانات وابسته به کمک های خارجی در این سالها عبر ت نمیگرند. 

بنی صدر: سوال بسیار مهم و خوبی است.اول ا زهمه باید تفاوت بین مجاهدین و حزب توده را بگویم. مجاهدین مستقل بودند و تا زمانی که خدمت صدام رفتند هیچ دلیل و مدرکی بر وابستگی آنان نبود. ولی حزب توده از ابتدا وابسته بود.  این سبب شد که ان حزب نتواند نقشی را در چامعه ایفا کند . البته نمی شود نقش آنان را در آگاهی دادن قشرهای زحمتکش  نادیده گرفت.  یک نویسنده ای در آرشیو اسناد منتشر شده انگلیس تحقیق کرده است . 7 تا قاعده در آورده است که این قدرت امریکا و انگلیس بدون استثا در خاورمیانه اهداف فوق را دنبال می کنند.  یک نمونه نیست که کشوری بدلیل دخالت خارجی به دمکراسی رسیده باشد .  زندگیشان بهتر شده باشد . کشور خودمان ایران – دوره قاجار که روس و انگلیس حاکم شدند. دلیل بزرگ آنها گرایش  اقشار مسلط جامعه به دو بخش طرفدار روس و بخش طرفدار انگلیس بود. اقشار مسلط بجای اینکه به خواستهای مردم تن بدهند.  ترجیح میدهند که دست نشانده قدرت خارجی باشند. مسابقه د ردوران قاجار بود . ناصرالدین شاه می گفت شما ل کشور می خواهم بروم باید از روسها اجازه بگیرم . جنوب کشور می روم باید از انگلیس ها اجازه بگیرم.
بعد شد انقلاب مشروطه که مشروطه خواهان رفتند سفارت انگلیس . می گویند که به نفع مشروطه شده است . در حالیکه همان زمان کودتای رضا خانی را داریم .  بعد هم کودتای 28 مرداد راداریم . الان هم می بینیم که رژیم ملاتاریا قراردادهای محرمانه با انگلیس و آمریکا  می بندد .عراق نمونه دیگرش هست.   صدام با کمک سازمانهای جاسوسی آمد و با توطئه آنها هم سرنگون شد. فلسطین که کن فیکون شده است.  همین وضعیت را در مصر می بینیم.  مداخل قدرت خارجی کجا باعث شده که مردم کشوری به عدالت اجتماعی و دمکراسی رسیده باشند. لیبی هم که داریم می بینیم. عراق هم که  هنوز پایشان را بیرون نگذاشته اند در آستانه جنگ های قومی است.

سعید سلطانپور : این سناریو را نورم چامسکی سالها قبل پیش بینی کرده بود .


بنی صدر:  وقتی قدرت خارجی وارد کشوری می شود نمی تواندمثلا عراق را بخواهد یکپارچه کند.  باید به قدرت و زور متوسل شود .  به آنها خواهند گفت شما رفته بودید دمکراسی ایجادکنید. البته سود آنها هم در این نیست . زیرا می شود نفت کشور درب و داغون را  بیرون ببرند. همین حالا طرحی است که از سال 2012 با سرمایه گذاری 600 میلیارد دلاری برای توسعه تولید نفت عراق –لیبی و عربستان سعودی شروع می شود که جایگزین نفت ایران شود. رژیم ایران 6 ماه فرصت دارد و رژیم ایران معتاد است به فرصت سوزی.
.

سعید سلطانپور: انتخابات مجلس نهم درپیش است . از اردوگاه اصلاح طلبان صداهای متناقضی می آید .  خامنه ای هم حاضر نیست به درخواست آنها تمکین کند . از سویی می بینیم که مجاهدین خواهان سرنگونی رژیم به طریق مسلحانه هستند.  البته جریاناتی هم هستند که معتقدند این رژیم اصلاح پذیر نیست ولی باید با مشارکت همگانی مردم آنرا تغییرداد .؟


بنی صدر: سرنگون شدن مسلحانه خواب وخیال هست . از نظر عملی شکست خورد ه است . از نظر تئوری هم سست شده است. زیرا اگر جنبش همگانی قوت نداشته باشد در آن صورت یک گروه مسلح می تواند وارد عمل شود . در چین، کوبا والجزیره دیده شد. شرایط انقلاب ایران ، معادله تغییر با شرکت مردم را وارد کرد. اگرهدف دمکراسی هست یعنی مردم سالاری پس نیاز به خود مردم دارد.

این رژیم انتخاباتی که در پیش رو هست . در حال حاضر 33 نفر از زندانیان سیاسی تحریم کردند. مجاهدین انقلاب اسلامی هم آنرا تحریم کرده است.  از سوی دیگر حاکمیت هم این وری ها یعنی مشارکت ومجاهدین انقلاب و نهضت آزادی را را تحریم کرده است . گفته اند برای کاندیدا شدن با ید عوامل فتنه را محکوم کنند.  یعنی جز خودشان کسی حق شرکت ندارد.ما به طور مستمر از خرداد 60 به این طرف انتخابات را تحریم کردیم . از همان ابتداگفتم اگر شرایطی برای کاندید شدن نیست نباید در انتخابات شرکت کرد. در شرایطی که مردم حاکمیت ندارند یعنی اینکه من حاکمیت ندارم و اقای خامنه ای حاکم من هست، اگر مردم در انتخابات شرکت نکنند به دنیا نشان  خواهند داد که جنبش نمرده است. دوم به دنیا می گوید با کشور من بازی نکن هی میگویی گزینه نظامی روی میز است . من ملت زنده ای هستم و خودم تصمیم می گیرم . خودم رژیم را تغییر می دهم و این تحریم هم به همین دلیل است..مسول خودمن هستم .


سعید سلطانپور:
 نقش اسراییل را در  معادلات چگونه می بنیید ؟ می بینیم در سال 99 عبداله اوجالان ( رهبر پ . ک .ک ) را در کنیا دستگیر می کند و ارتباط خود را با ترکیه نزدیک تر می کند. بخشی از نیروهای ویژه کردستا ن را آموزش نظامی می دهند آنها منافع خودشان مستقل عمل می کنند . اسرائیل دراین حوادث مجاهدین می تواند اتحاد تاکتیکی با مجاهدین داشته باشد . از ان سو تنها کشوری هستند که خواهان حمله نظامی به ایران هستند زیرا می دانند که درصورت پاسخ گویی رژیم ایران ، پای آمریکا هم به میان خواهد آمدوایران با خسارات فراوانی روبرو خواهد شد .  ایا رژیم آسیب خواهد دید مقوله جداگانه ای است .

بنی صدر: اسراییلی ها  از انقلاب ایران به این طرف به دنبال  سیاست تبدیل تجزبه کشورهای منطقه هستند. آنها  در همه جا محرک اختلافات قومی هستند .وضعیت را درمصرببینید . وضعیت را درلیبی ببینید . وضعیت در سوریه و عراق را ببینید . این سیاست اسراییلی ها ست. زیرا این کشور آمده است و سرزمین قوم دیگری را گرفته است به این همین بسنده نمی کنند.  آنها می خواهند به منطقه مسلط باشند واینرا از طریق تجزبه انجام می دهند . این تقصیر مردم منطقه است. اگر مردم منطقه بجای نقش ویرانگر جنگیدن بین خودشان ،به حقوق خودشان آگاهی پیدا کنند. 

برای شما ارزوی موفقیت می کنم:
بنی صدر : روز بر شما و شنوندگان شما خوش



لینک تصویری

شنبه، دی ۰۳، ۱۳۹۰

قرارگاه اشرف و مجاهدین خلق - گفت و گو با ابوالحسن بنی صدر


گفت گو ی سعید سلطانپور با ابوالحسن بنی صدر – قرارگاه اشرف و مجاهدین خلق


برنامه راه حل – یکشنبه 25 دسامبر ساعت 7 بعداز ظهر به وقت تورنتو     -             


www.tentv.tv


email : rahehaltv@gmail.com

پنجشنبه، دی ۰۱، ۱۳۹۰

گزارشی از هشتیمن هفته اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی منطقه یورک ( انتاریو) - کانادا

گفت و گو با رانندگان ایرانی تبار در اعتصاب

گزارشی از هشتیمن هفته اعتصاب رانندگان اتوبوسرانی منطقه یورک ( انتاریو) - کانادا


سعید سلطانپور-


روزپنچ شنبه 15 دسامبر 2011 ، رانندگان اتوبوسرانی یورک ( انتاریو) در هشتمین هفته اعتصاب خود ،  تظاهراتی را در برابر ساختمان اداری یورک در شماره 17250 یانگ برگزار کردند .

ساعت 9 صبح جلسه اعضای منطقه یورک که از شهرداران مناطق ریجموند هیل ، وان ، نیومارکت ،  (استافیل-وایت چرچ )- ارورا-مارکهام  تشکیل می شود آغاز شد .

Photo: Saeed Soltanpour
در این جلسه موضوع اعتصاب اتوبوسرانی  در دستور کار نبود . در حالی که ده ها راننده اعتصابی از مجموع 700 راننده از ساعت 7:30 صبح تا ساعت 12 در محل تالار انجمن منطقه یورک به سخنان گوش داده بودند . در نهایت 2 دقیقه وقت به نماینده رانندگان روی دویله داده شد که به گفته روی ، در گوشهای سنگین شهرداران و بیل فیش ریس دولت شهری یورک نرفت .  رانندگان نا امید و با سروصدا جلسه را ترک کردند .
رانندگان از ابتدای خیابان میلاک و یانگ در نیومارکت ، راه پیمایی خود را به سمت ساختمان یورک آغاز کردند. در ساعت 8:15 صبح ، در حالیکه حداقل 13 ماشین پلیس به همراه چندین پلیس دوچرخه سواردر جلوو پشت سر اعتصابیون حرکت می کردند . باند شمالی خیابان یانگ بسته شد.تعدادی از رسانه های اصلی از صبح زود در این محل حضور داشتند . تقریبا مانند معمول همیشه ، تنها من از رسانه اقلیتی قومی در آنجا حضور داشتم . احسان تقوی عکاس مجله سلام تورنتو هم ساعت 9:30 خودش را رساند . و این اعتراض را در دوربین خود ثبت کرد.

از ساعت 8 صبح تا نزدیک به ساعت 1 در محل مذکور ، حضور داشیتم و مصاحبه هایی را با تعدادی از رانندگان اعتصابی ایرانی تبار و نیز نماینده اتحادیه  انان انجام دادم.  خانمی از طرف بیل فیش ، ریئس یورک   به قسمت ما که مشغول مصاحبه ها بودیم آمد و گفت که اگر مایل باشیم می توانیم با فیش مصاحبه کنیم که برای پوشش خبری به همه طرف های اعتصاب گفت و گویی هم با وی انجام شد که حاصل ان را می خوانید .  یکی از کسانی که جدای از خبر جامعه ایرانی ، موضوع را شخصا دنبال می کند محسن تقوی است که نزدیک دو ماه است که از سوارشدن بر این اتوبوسها ، محروم شده است .  


تاریخچه : منطقه یورک تنها منطقه ای در انتاریو هست که اتوبوسرانی آن توسط 4 شرکت مختلف که در مناقصه قرادادها شرکت می کنند . یک شرکت سال گذشته قرارداد خودش را تمدید کرده است ودر حال حاضر رانندگان 3 شرکت دیگر یعنی ویولیا- فرست کانادا و میلرترانزیت  که قراردادهای مختلف با شرایط کاری یکسان را دارند ، از روز 24 اکتبر وارداعتصاب شده اند .  تا سال 2001 ، هر کدام از 5 شهر یورک شبکه اتوبوسرانی خود را داشتند .در سال 2005 ، ویوا با اتوبوسهای جدید وسرویس منظم تر آغاز بکارکرد.

شرکت حمل و نقل  ویولیا  که یک شرکت فرانسوی هست  به گفته سایت رسمی شان ، Veolia Transportation

با داشتن 200  قرارداد در امریکای شمالی منجمله یورک انتاریو ، و داشتن 18هزار کارمند  بزرگترین شرکت حمل و نقل در امریکا ی شمالی ( کانادا-امریکاو مکزیک ) می باشد .  از مجموع 13 مدیراین شرکت ، 12 نفر سفید پوست شامل دو زن و یک مرد سیاه پوست می باشد . به گفته اتحادیه ای تی یو 50 میلیارددلار درامد ناخالص این شرکت در سال 2010 بوده است  .در سال 2009 ، شش میلیارد و یک میلیون یورو درامد این شرکت بوده است .  دانستن این آمار نشان از کار سخت اتحادیه و رانندگان  یورک که بسیاری از آنها اقلیت های قومی کانادایی هستند  در بدست اوردن خواستهای عادلانه در برابر چنین شرکت بزرگی می باشد .  
میلر ترانزیت بخشی از شرکت میلر هست که در بخش راه سازی و جمع اوری اشغال در انتاریو فعالیت می کند و مرکزان در شهرمارکهام انتاریو ( میلر و ودباین ) است .
 فرست استیودنت کانادا First Student Canada

این شرکت با 10 هزار اتوبوس ، بزرگترین شرکتی است که بعداز ورشکستگی لید لا وفروش آن ، قراردادهای اتوبوسهای مدارس کانادا را به عهده گرفته است . شرکت میلرقرارداد اتوبوسرانی درنیومارکت را برنده شده است .
قراردادهر کدام از این شرکتها با یکدیگر متفاوت است .   این دوره از قراردادها 4 ساله خواهدبود و تا سال 2016 معتبر خواهدبود.


اتحادیه ای تی یو – ترانزیت یونیون ادغام شد ه – ضعفها و قوت ها

Amalgamation Transit Union Local 113, Local  1587

نقاط قوت

شعبه 113 ، اتحادیه اتوبوسرانی تورنتو با 9000عضو می باشد . اتوبوسرانی تورنتو سومین شرکت بزرگ در امریکای شمالی ( بعد از نیویورک و مکزیکوسیتی ) است . این اتحادیه نمایندگی 170 راننده شرکت ویولیا را نیز بر عهده دارد .
باب کنیر ، ، اهل مبارزه هست . ( این مبارزه را در  در استانداردهای اتحادیه های کارگری و کارمندی آمریکای شمالی باید دید . و متفاوت است  از انچه که فعالین سیاسی کارگری ایرانی و یا امریکای لاتین به آن باور دارند )
 شعبه 1587 تعداد 340 راننده را نمایندگی می کند . رئیس این اتحادیه روی دویله هست که مصاحبه ای هم با وی انجام داده ام که در ادامه این گزارش شاهد آن خواهید بود.
یکی از ضعف های اتحادیه نداشتن دفتر در منطقه یورک هست .  نداشتن دفتر ،امکان ارتباط بااتحادیه را در مواقع غیر از اعتصاب مشکل می کند . دفتر این اتحادیه در شماره 812 خیابان ویلسون در میانه تورنتو قراردارد.
 منطقه یورک اگرچه بزرگترین تجمع اقلیت های قومی را دارد ولی کنترل سه دولت ، بطور سنتی در دست سفیدهاست . حتی در مورد اتحادیه ها نیز ،  صدق می کند .
از سوی دیگر، اقلیت ها که بیشترین استفاده کننده از حمل و نقل یورک هستند ، سنتی ، کمتر خود را در گیرفعالیت احقاق حق و ابراز عقیده و پیامدهای آن می کنند.

رسانه ها در مورد اعتصاب پوشش دارند ولی بیش از یک دقیقه و یا دودقیقه نیست . یعنی مسائل کلی مطرح می شود و بالطبع اقلیتها منجمله جامعه ایرانی کانادایی از جزییات اعتصاب و درخواست های رانندگان بی خبرمی مانند. از انجا که اعتصاب در زندگی بخشی از جامعه ما ، اثر مستقیم مالی و روانی دارد ، بدلیل عدم اطلاع رسانی اتحادیه ، همه انگشتها بسوی رانندگان نشانه می رود. 

گرشاسب - پروین - کامران کشاورزی

لینک به مصاحبه تلویزیونی  http://youtu.be/2IuIMV7ypdk
گرشاسب  و کشاورزی هردو می گویند از اینکه اعتصاب باعث بروزمشکلات برای مردم و جامعه ما شده است متاسف هستند . گرشاسب می گوید فرزندان وی برای رفتن به دانشگاه از اتوبوس یورک استفاده می کرده اند که اعتصاب مشکلی برای خود آنها هم هست . این دو راننده اعتصابی  همچنین از شیوه اتحادیه که در هفته اخیر اقدام به حرکات ایذایی مانند اشغال اتوبوسها کرده است . راضی نیستند و این را به اتحادیه هم منتقل کرده اند.  در این شیوه اعضای اتحادیه ، مثلا 60 نفر در اتوبوسی که در اعتصاب نیستند سوار می شوند و بالطبع جایی برای مسافران عادی نخواهد بود .  همین امر باعث شد که بیل فیش- رئیس منطقه یورک در روز دوشنبه 19 دسامبر از دادگاه بخواهد که مانع این حرکتها و نیز ایجادراه بندان ( که به مدت چند دقیقه توسط پلیس به رسمیت شناخته شده است ) بشود. این در حالی است که فیش قبلا گفته بود که در اعتصاب دخالت نخواهد کرد. مصاحبه با بیل فیش را نیز دراین گزارش می خوانید. دادگاه روز 5 شنبه درمورد این شکایت رسیدگی خواهد کرد.

حق اعتصاب بخشی از دمکراسی هست . سیستم هم سرمایه داری است و برای هر پنی که برای حقوق بگیران و نیروی کار هزینه می شود ، چرتکه می اندازد.   سیستم بدلیل عدم حضور مردم در صحنه سیاسی ، سعی می کند با تعویق مذاکرات ، پولی را که از نپرداختن حقوق کارمندان پس انداز می کند ، به نوعی افزایش حقوق 2 و یا 3 درصدی را جبران می کند.

 مثلا اعتصاب اتوبوسرانی اتاوا ، پایتخت کانادا، بعداز 51 روز در 29 ژانویه 2009 با توافق بین اتحادیه و شهرداری اتاوا پایان گرفت .  تنها تورنتو که قلب اقتصادی کاناداهست اتوبوسرانی به عنوان یک سرویس ضروری در مجلس خوانده شده است که رانندگان آن حق اعتصاب ندارند. این قانون هم در دولت لیبرال دالتون مک گینتی با حمایت محافظه کاران در  30 مارچ امسال تصویب شد که چراغ سبزی به راب فورد شهردار محافظه کار بود.

اگر فعالین کارگری ایرانی تبار که تجارب خوبی در این زمینه ها دارند ، بتوانند رانندگان را آموزش بدهند ، بجای اعتصاب می شود ، از حرکاتهای اعتراضی بعداز شیفت رانندگان و اطلاع رسانی به مردم در مورد خواستهای قانونی و مشروع خود ، سود بیشتری بردو فشار سیاسی بیشتری بر مقامات وارد کرد .

گرشاسب می گوید گزارشاتی از تعلیم دیدن راننده توسط شرکت ویولیا به آنها رسیده است . اگر اعتصاب ادامه پیدا کند ، همانگونه که در روز 5 شنبه اعلام شد ، برخی از رانندگان اعتصابی کاری در جای دیگری پیدا کرده اند .  ،  تعداد بیشتری بدنبال کار خواهندبود . فشارهای اقتصادی بر خانواده های اعتصابیون ، از شیوه های فرسایشی است که طرف های مقابل از بکار گرفتن آن کوتاهی نخواهد کرد.
یکی از رانندگان به من گفت که وی از بانکش خواسته است تا وام خانه اش را برای مدت 3 ماه ، معوق بگذارد .

Jamshid Bagher Zadeh- Photo By Saeed Soltanpour
با جمشید باقرزاده از بنیاد فروردین که از ساعت 8 صبح در جلوی ساختمان یورک حضور داشت و از تورنتو تا نیومارکت را در هوای بارانی 5شنبه آمده بود ، گفت و گویی داشتم . جمشید باقرزاده می گوید ازآنجا که این اعتصاب بر روی بخشی از هموطنان ایرانی مان در منطقه یورک تاثیر داشته است ، با توچه به تجارب خودم ازفعالیت در اتحادیه های کانادایی ، بنیاد فروردین  نامه ای را در تاریخ 10 نوامبر  2011برای  برخی مقامات یورک و نمایندگان مجلس انتاریو در یورک فرستادیم . در این نامه از این مقامات خواسته بودیم با توجه به مشکلات جدی برای کامیونیتی ایرانی و دیگر کامیونیتی ها ، از نفوذ خود برای بازگرداندن دو طرف به میزمذاکره برای پایان دادن به اعتصاب استفاده کنند.
لینک مصاحبه تلویزیونی 
http://youtu.be/2IuIMV7ypdk

باقرزاده می گوید تا چند روز پیش نمی دانستیم که درحدود 17 راننده  ایرانی هم در این اعتصاب هستند که بالطبع ضرورت دخالت سیاسی برای پایان دادن عادلانه به این اعتصاب را ایجاب می کند . ازباقرزاده می پرسم نظر مقامات چه بود؟ می گوید ویتو اسپتاتافورا نماینده  منطقه ای از ریچموند هیل گفت که با بیل فیش در این مورد صحبت خواهد کرد وگفته بود که در این اعتصاب یورک دخالت نخواهد کرد. بیل فیش هم تقریبا همین موضوع را اتخاذ کرده بود.  وی می گوید متاسفانه پاسخی تاکنون از مایکل چن – نماینده و وزیر لیبرال ( مارکهام ) – هلنا جکز- نماینده لیبرال – اوک ریجزورضا مریدی – نماینده لیبرال _ ریجموند هیل – دریافت نشده است .

در تاریخ 8 نوامبر 2011 ، طی ای میلی ازاتحادیه ای تی یو 113 تقاضا کرده بودم که اگر راننده ای پارسی زبان در میان اعتصابیون هست برای مصاحبه به ما معرفی کنند. متاسفانه خبری نشده بود . تا اینکه اقای گرشاسب تلفنی با من در 11 دسامبر تماس گرفت تا مشکلات خود را به اطلاع کامیونیتی برسانند.

ملاقاتی با ابوالفتح گرشاسب و کامران کشاوری انجام شد و درددل ها ، مشکلات رانندگان را مطرح کردند.  این خواسته ها با انچه که بطور کلی در رسانه های عمومی شنیده می شود جزییات بیشتری دارد که امکان موضع گیری را برای شنوندگان اسان تر می کند. با تشکر از این زحمتکشان که به نوعی نمایندگان جامعه ایرانی در برخورد با شهروندان یورک است ، گزارش اعتصاب را باهم دنبال می کنیم. ا 

گفت و گوبا رانندگان ایرانی تبار اعتصابی یورک

کامران کشاورزی می گوید 4 سال است که  در شرکت فرست کانادا رانندگی می کنم. وی که عکاس هم هست ، در طول مدت اعتصاب عکسهای زیادی از این مدت گرفته است و اعتصاب را بادوربین ثبت کرده است .
کامران در ادامه می گوید : بیل فیش پیام اشتباهی را به مردم می دهد ما 7 دلار اضافه دست مزد نمی خواهیم . دستمزد پیشنهادی2.5% افزایش هست که ساعتی 34 سنت می شود یعنی روزی دو دلار وخورده ای ه بجایی نمی رسد.  یک راننده با 22 سال سابقه ، در حدود 21 دلار حقوق می گیرد.

یکی از خواسته های ما تصحیح شیفت رانندگان هست  . در حال حاضر بین دوشیفت 6 ساعت استراحت می دهند که نه می شود به خانه رفت و نه درآنجا امکانات رفاهی هست که بتوان استراحت کرد. مثلا صبح ساعت 4:30 باید شیفت را شروع کنم تا ساعت 10:30 یا 11 بعد 6 ساعت منتظر باشم تا بعداز ظهر چند ساعت دیگر را پرکنم. به عبارتی 16 ساعت وقت برای 8 ساعت کار ، که عادلانه نیست . این برنامه ریزی  به راحتی قابل حل است.
در محل کار هم ، یک اتاقی هست با یک میزفکسنی و6 تا صندلی ، اگر6 تا راننده آنجا باشند شماباید سرپا بایستی تا وقتت بگذرد.

ابوالفتح گرشاسب که 6 سال هست در ویوا کار میکند می گوید معمولا بعداز 44 ساعت کار ، اضافه کار تعلق می گیرد . درحالی که در شرکت ما باید در دوهفته 88 ساعت کارکنیم تا  اضافه کار تعلق بگیرد. یعنی اگر یک هفته 60 ساعت و هفته دیگر 28 ساعت بازهم اضافه کار تعلق نمی گیرد. از سوی دیگر وقتی کار ما تمام میشود تا برگرداندان اتوبوس به گاراژ که ممکن است 10 تا 15 دقیقه طول بکشد . اصلا به حساب نمی آید .

یکی از مشکلاتی که رانندگان اتوبوس با آن روبرو هستند و به چشم مسافران نمی آید ، دست شویی رفتن است . طبق آیین نامه در صورتی که مسافر در اتوبوس باشد ، امکان رفتن به دست شویی نیست . در پایان برخی از ایستگاه ها هم سرویس دست شویی وجودندارد مانند انتهای خط های وی 7 در مارکهام نزدیک بیمارستان . بعضی از وقتها 8 ساعت شیفت باید تحمل کنی . اگر هم از ساعت تنظیم شده خارج بشوی ، با اخم و تلخ مسول اتاق فرمان روبرو می شوی که تورا مواخذه میکند.

پروین خانم که 6 سال هست در فرست کانادا کار می کند می گوید در روز بیماری ، حقوقی به ما تعلق نمی گیرد
کامران می گوید اگر روز جمعه مریض شوی و تعطیلات بلند اخر هفته باشد ، این روزها هم حقوقی تعلق نمی گیرد.  پروین در ادامه می گوید ما بازنشستگی نداریم . تا وقتی سالم هستیم از ما کار می کشند ولی در مواقع نیاز به ما نمی رسند.

وی می گوید ما در سالهایی که اتوبوسها قدیمی بودند .کولر نداشتند ما به مردم سرویس دادیم که البته وظیفه ما بودولی حالا که اتوبوسها نو شده است و سرویسها بهتر ،  شرکتهای مدیریتی نمی خواهند شرایط ما رابهبود ببخشند.

پروین خانم  از سیاستمداران انتقاد دارد .او می گوید این اقای فیش اصلا به حرف مردم گوش نمی کند و کار خودش را می کند وی طرفدار شرکتهای خصوصی است . بیل فیش سال 2010 رقمی بیش از 200 هزاردلار حقوق دریافت کرده است .
 جلوی دوربین  می گوید به همه ای میل زده ام به اقای مریدی و نخست وزیر انتاریو –دالتون مک گینتی –و همچنین  به بیل فیش.  ولی هیچ کدام جوابی نداده اند .  وی می گوید برای آقای مریدی  نوشتم که من ساکن نیو مارکت هستم . تلفن خودم را هم در ته آن اضافه کردم ولی جوابی  نشنیدم .  ولی رانندگان  دیگری منجمله ایرانی تبارها در ربچموند هیل هستند . حداقل باید جواب آنها را می دادند.   وی می گوید بهر حال  ما این مبارزه را  ادامه می دهیم.
 کامران کشاورزی هم می گوید دوستان کانادایی و ایرانی ما به اقای مریدی ای میل زده اند و تلفن کرده اند ولی جوابی نشنیده اند .

گرشاسب از 3 بعد این اعتصاب می گوید :
1-
درشرایط سخت کاری هستیم . مناطق دیگر خیلی شرایط کاریشان بهتر از یورک هست  .مناطقی مانند پیل – برامتون – می سی ساگا-
2-  شرایط ما به یورک ابلاغ شده است ولی آنها می گویند خودتان با شرکتهای مدیریت مذاکره کنید . این د رحالی است که شرکتهای خصوصی ذاتا بر اساس حداکثر سود  دهی برای خودشان و حداقل برای نیروی کار عمل می کنند.  رانندگان یورک در مقابل این شرکتهای بسیاربزرگ بی پناه هستند . نیاز به کمک همه مردم یورک بخصوص کامیونیتی ایرانی هست . این شرکتها بی رحمانه شرایط نا عادلانه خودشان را تحمیل می کنند.
 
-همه اموال متعلق به شهرداری هاست . این شرکتها فقط حق مدیریت می گیرند که از حقوق رانندگان بیشتر است .  متاسفانه در گذشته اتحادیه ها دقاع قوی از ما نکرده اند . به همین دلیل بر اثر اشتباهات کوچک تعدادی از رانندگان کار خود را ازدست داده اند. وقتی شما 10 ساعت در روز در خیابان یانگ را بالا و پایین میروی ، امکان خطای کوچک مانند پارک کردن نزدیک به جدول از شما می رود. ماموران شرکت پشت سر شما می ایند تا خطایی از شما سربزند و شما راتوبیخ کنند.
 3-  نیاز به کمک شما هست . نیاز به کمک مردم هست . زیرا بسیاری از آنها از اتوبوس برای رفت و امد شهری استفاده می کنند. حالا محروم شده اند .
این رانندگان می گویند بزرگترین مشکل ما این است که در یورک اتوبوسرانی درحالی که توسط دولت شهری ( یورک ) زمین –تاسیسات – هزینه خرید اتوبوس و تعمیرات تامین می شود چرا مدیریت ان به شرکتهای خصوصی که اکثرا هم غیر کانادایی هستند واگذارمی شود.  بیمه بهداشتی هم بین شرکتها فرق می کند برخی 50 -50 هست . دیگری 20 -80 و بطورکلی تبعیض در سیستم حمل ونقل یورک ملموس هست .


این رانندگان از ایرانی ها می خواهند که با شهردارهاو اعضای انجمن شهر منطقه ای مانند ویتو اسپاتورا و برندا هاگ  - دیوید بارو ( شهردار ریچموند هیل)–و بیل فیش تماس بگیرند و از آنها بخواهند که دراین اعتصاب دخالت کنند و برای حل موضوع ، حاکمیت تعیین کنند   . زیرا  هنوز اختلاف زیادی بین شرایط ما و شرکتها وجوددارد. َ arbitration
از این رانندگان می پرسم چقدراز اتحادیه دریافت می کنند. که می شنوم 150 دلار در هفته .


گفت وگو با روی دویله رئیس اتحادیه آی تی یو 1387




لینک مصاحبه تلویزیونی

از روی  می پرسم امروز در داخل سالن انجمن چه خبر بود ؟
روی گفت که به من  دو دقیقه وقت داده شد که من از طرف رانندگان و مسافران از اعضای انجمن یورک خواستم که در این موضوع دخالت کنند ولی متاسفانه به گوش آنها نرفت .  آنها حرفهای خودشان را می زنندو به حرف مردمی که آنها را انتخاب کرده اند  گوش نمی دهند .
سعید : چه شرایطی شما دارید ؟
روی : ما می خواهیم که فورا به میز مذاکره برگردیم و حکمیتی تعیین شود . یکی از دلایلی که شرکتها از قبول حکمیت سرباز می زنند این است که می دانند حکم به ناعادلانه بودن شرایط پیشنهادی شرکتها رای خواهد داد.

سعید : دولت انتاریو می گوید دولت محلی یورک تقاضای دخالت نکرده است . یورک هم می گوید ما دخالت نمی کنیم و حمل ونقل در یورک سرویس ضروری نیست.  بنظر می آید یک اراده سیاسی برای پایان اعتصاب وجودندارد ؟

روی : رانندگان و اتحادیه نمی خواهندکه حمل ونقل یک سرویس ضروری باشد . زیرا حق مذاکره عادلانه را از ما می گیرد.. در تمامی موارد ، مذاکره بهترین شیوه برای حل اختلافات هست .  در این مورد ما فاصله زیادی داریم و نمی توانیم مذاکره کنیم . میانجی لازم است.

سعید :  نظرسنجی نشان داده است 71 % مردم یورک موافق حکمیت هستند . بنظر می رسد قدرت بزرگتری پشت دولت منطقه یورک هست که اهمیتی به این نظرسنجی نمی دهد .

روی : همین امروز تلویزیون سی پی 24 این رقم را اشاره کرد.  بیل فیش بجای اقدام مسولانه ، از سیاست های ترساندن مردم استفاده می کند . وی اعلام کرده است که اگر با تقاضاهای ماموافقت شود هر صاحب خانه ای باید 260 دلار مالیات بیشتری بدهد.  ما به این باور نداریم.   بنظر ما آدمهای اشتباهی د رحال  مدیریت حمل و نقل یورک هستند. این پول مردم هست باید توسط بخش عمومی اداره شود.

سعید :  آیا شما در مورد این رقم مالیات بررسی کرده اید زیرا می دانید که سیاست ترساندن درحوزه مالیات همیشه در آمریکای شمالی در انتخابات عمل کرده است .

روی : اگر مالیات افزایش پیدا کند این تقصیر سو, مدیریت است.  نه حقوق رانندگان.  شرکتهای بزرگ سودهای هنگفتی بدست می آورند و لی حاضرنیستند سهمی از  آنرا با نیروی کاری که آن را ایجادکرده است تقسیم کنند.

سعید : بدون حمایت کامیونیتی های مختلف در یورک که بزرگترین منطقه فرهنگهای مختلف است ، امکان برنده شدن در این اعتصاب نیست . چرا تلاشی برای اطلاع رسانی اقلیت ها نکرده اید ؟
: شما حتی از رسانه های عمومی مانند فیس بوک و تویتر استفاده نکرده اید تا با مردم در ارتباط نزدیک تری باشید

روی : ما هزینه زیادی روی رسانه ها کرده ایم . با انجام  مصاحبه ها مردم را  آگاه کرده ایم .  متاسفانه برخی پیام ما را نگرفته اند . برخی از اقلیت ها امکان ارتباطی شان زیاد نیست . ما خوشحال خواهیم شد که با این ها  مصاحبه داشته باشیم.

سعید : در تظاهرات امروز من هیج اتحادیه ای را ندیدم ؟ آیا فکر نمی کنید حمایت گسترده اتحادیه ها یی مانند بیمارستان ها و معلمان که در یورک قوی هستند  ، پیامی جدی به یورک می دهد . مثلا  10 دقیقه  زاکار دست کشیدن در حمایت از رانندگان .

روی :

اتحادیه ها از ما حمایت می کنند. ما همانگونه که چندماه قبل یک گردهم ایی 10 هزار نفری در میدان دانداس داشتیم باید این بار هم از چنین نیرویی استفاده کنیم .


 سعید : راستی چرا شما از بنر برای اطلاع رسانی خواسته های رانندگان استفاده نکردید .
روی :  علامت اتحادیه ها هست . وقت کافی نداشتیم .ولی این کار را خواهیم کرد.

سعید : جلسه انجمن یورک تا سال جدید برگزارنمی شود این یعنی ادامه اعتصاب
روی : من امیدوارم که انجمن اهمیت بدهد . البته الان به دو دسته تفسیم شده اند .
برای روی دویله و رانندگان ارزوی کریسمس خوبی را می کنم در حالی که کریسمس بدون کار ، چندان هم خوش نخواهد بود.

با بیل فیش رئیس منطقه یورک گفت و گویی انجام دادم که موضع طرف های اعتصاب را روشن تر می کند.
 لینک مصاحبه   http://youtu.be/VwTr5G4ngEU
سعید سلطانپور :  در جلسه امروز چه نتیجه ای در مورد اعتصاب بدست آمد ؟


بیل فیش : رانندگان امدند و گفتند که می خواهند به سرکار برگردند. می دانیم مسافران هم چنین خواستی را دارند . ما هم امیدواریم که هردوبه سر میزمذاکره برگردند. و انقدر صحبت کنند تا به نتیجه برسند. در ضمن انجمن تصویب کرد که بعد از پایان اعتصاب ، یک ماه اتوبوسها مجانی خواهند بود. امیدواریم که سیستم به روال عادی خود برگردد.



 سعیدسلطانپور: همه دوست دارند که چنین اتفاقی بیفتد  ولی مذاکره سه شرکت در سه جلسه مختلف در هفته گذشته با شکست روبرو شد. حتی یکی از این ملاقات ها بدلیل اختلاف زیاد بین مواضع  دوطرف اصلا مذاکره ای صورت نگرفت.چگونه شما می گویید مواضع آنان به هم نزدیک شده است .

بیل فیش: من بیانیه های دوطرف را دیده ام.  الان اختلافات به یک درصد رسیده است . امیدوارم که این هفته با هم ملاقات داشته باشند. اگر اینقدرنزدیک باشند می توانند به توافق برسند.
سعید : شما واقعا فکر می کنید آنها می توانند قبل از سال جدید به توافق برسند ؟
بیل فیش : من امیدوارم. در این صورت کریسمس بهتری برای همه خواهد بود.


سعید : بسیاری از 44 هزار مسافر روزانه ، کامیونیتی ایرانی کانادایی و اقلیتهای دیگر  هستند که برای رفتن به دانشگاه وکار به سرویس حمل و نقل یورک وابسته هستند . ولی شاهد هستیم که هیچ تمایل سیاسی برای پایان یافتن این اعتصاب و مشکلات این مسافران وجودندارد.
بیل فیش : ما هردو طرف را به مذاکره تشویق می کنیم. ما سرمایه گذاری زیادی در سرویس کرده ایم. ما می توانیم برنامه ها را توسعه بدهیم.ما به تمامی کامیونیتی های یورک کمک می کنیم که به مقصد خود برسند.

سعید سلطانپور:  طرف مقابل می گوید که یورک تنها منطقه ای است که بخش خصوصی در آن اتوبوسرانی را اداره می کند . آیا شما آماری دارید که نشان بدهد سرویس بخش خصوصی بهتر است یا بخش عمومی .

بیل فیش :  ما این سیستم بخش خصوصی را همیشه  در 30 سال گذشته داشته ایم . بخش خصوصی برای ما خوب است . زیرا هزینه کمتری داشته ایم .  درست است که در این دو سال گذشته دوباراعتصاب شده است که در گذشته از آن خبری نبود.

سعید سلطانپور: ایا شرکتهای مدیریت اتوبوسرانی در مدت اعتصاب از دولت محلی یورک پولی دریافت می کنند؟
بیل فیش: نه . به همین دلیل ما 6 میلیون دلار صرفه جویی در حقوق و هزینه ها کرده ایم که بعد از پایان اعتصاب یک ماه مجانی همه از ان استفاده خواهندکرد.

سعید سلطانپور: اخر دسامبر ، ادارات دولتی  در کانادا کارشان کم می شود . یعنی تا دو هفته دیگر خبری از پایان اعتصاب نیست

بیل فیش: من طرفین را تشویق می کنم که به میز مذاکره برگردند.
سعید سلطانپور: آیا شرکتها جریمه ای برای تهیه نکردن سرویس به مردم ، می پردازند؟
بیل فیش :
نه . آنها جریمه ای نخواهند پرداخت . البته مواردی است که در قرارداد جریمه پیش بینی شده است که من نمی توانم آنها را اعلام کنم

سعید سلطانپور: اگر شرکت مدیریتی علاقه ای به بازگشت سرمیز مذاکره نداشته باشد زیرا جریمه ای پرداخت نمی کند ، چه خواهد شد

بیل فیش : آنها به میز مذاکره برخواهندگشت. آنها هیچ دلیلی برای اینکار ندارند. آنها برای توافق به هم نزدیک شده اند .
سعید سلطانپور برای شما و یورک کریسمس خوبی را ارزو میکنم


حمایت

با همت مهدی کوهستانی از مسولان کنگره کار کانادا ( سی ال سی ) سندیکای اتوبوسرانی شرکت واحد تهران روز جمعه 16 دسامبر طی بیانیه ای حمایت خود را از خواست های رانندگان اعتصابی منطقه یورک اعلام کرد.

حمايت سنديكاي كارگران شركت واحداز اعتراضات صنفي سندیکای کارگران شرکت اتوبوس رانی میلر
– فرست کانادا و ویولا – شعبه113و  1587 شهر یورک استان انتاریو كانادا
با خبر شدیم در پیکار برای زندگی بهتر ورسیدن به زندگی شرافتمندانه که لایق همه کارگران می باشد همکاران ما  درسندیکای کارگران اتوبوس رانی میلر – فرست کانادا و ویولا- 113و 1587 شهر یورک استان انتاریو در اعتصاب به سر مي برند و كارفرماي چند مليتي خود را با ضرر بيشماري روبرو كرده اند در حالي كه كارفرماي مزبور اعلام داشته اين اعتراضات هيچگونه ثمري نخواهد داشت 



حاشیه – دوتن از رانندگان ایرانی تبار شرکت میلر که در تظاهرات شرکت داشتند از گفتگو بدلیل احتمال تلافی شرکت خودداری کردند .
با دفتر رضا مریدی نماینده ریچموند هیل در مجلس انتاریو  در مورد نظرات مطرح شده ازطریق ای میل  ، سوال شد که منتظر پاسخ ایشان برا ی چاپ هستم.
بنابر بیانیه اتحادیه هااز 21 دسامبر تا اول ژانویه هیچ گونه فعالیت اعتراضی نخواهدبود. همانگونه که من پیش بینی کرده بودم این اعتصاب به سال جدید کشیده خواهد شد و فرسایشی خواهد بود.
* روزچهارشنبه مذاکرات مجدد بین دو اتحادیه و شرکتهای حمل ونقل قبل از شروع ، شکست خورد .