کنگره ایرانیان سیاسی اری ؛ تشکیلات سیاسی خود محور نه
سعید سلطانپور
کنگره ایرانیان کانادا نهاد ی بوده است که از بدو تاسیس در سال 2007 تا کنون بیشترین
توان محدودش در کشمکش های داخلی صرف شد ه
است . کنگره ایرانیان یک بخش بسیار جزیی
از جامعه ایرانی در تورنتو بوده است که
نتوانست با اقشار مختلف جامعه ایرانی در تورنتو که بیشترین ایرانی ها را دربردارد
ارتباط برقرار کند چه برسد به انتاریو و دیگر استانهای کانادا . این نهاد علیرغم تلاش های اولیه فعالین و علاقه
مندان به مسایل جامعه ایرانی هیچگاه نتوانست نماینده جامعه 300 هزار نفری ایرانی در کانادا باشد .
دلیل عدم استفبال جامعه ایرانی از کنگره چیست ؟
گروه ای که در سالهای اخیر با انتخابات مهندسی شده و رای
های یک خط نوشته شده توانسته اند کنترل کنگره را از سال 2012 بدست بگیرد معتقدند
چون کنگره به مسایل سیاسی نپرداخته بود نتوانسته بود نقش خود را در بین جامعه
ایرانی و دولت محافظه کار کاناد اایفا کند .
این طیف در بهترین
شرایط توانست با پولهای مجاهدین خلق یک مهمانی شام در سال 2012 در گرانترین هتل
تورنتو ( رویال یورک ) برگزارکند که در ان قیمت حداقل شام 120 دلار است ) بلیطها
100 دلار که بعضا 50 دلار و حتی در مواردی مجانی در اختیار علاقه مندان گذاشته شده
بود . این مهمانی به گفته اقای علی وکیلی از تشکیلات مجاهدین و از برگزار کنندگان
این مراسم 900 نفر در این مهمانی شرکت داشتند .
این رقم 900 نفری که بالاترین رقم اعضا ی ثبت شده جدی و یا جذب با شام در تاریخ این نها د بوده
است در انتخابات 2013 تعداد شرکت کنندگان زیر 300
نفر نزول کرد .
این طیف سعی می کند با تهمت و افترا و سندسازی های بچه گانه
به
هواداران بسیار محدود خود چنین وانمود کند که منتقدین
اعمال غیر دمکراتیک ریس انتصابی رضا بنایی با سیاسی بودن کنگره و دفاع از حقوق بشر
مردم ایران مخالف هستند . در صورتی که
اتفاقا ما معتقدیم که یک کنگره موثر باید سیاسی باشد و اشنایی کامل به
سیاست کانادا و ایران و خاورمیانه داشته باشد ولی ما معتقدیم که نباید سیاسی کاری
کرد . نباید از حقوق بشر استفاده ابزاری کرد.
نباید کنگره را محلی برای پیشبرد اهداف تشکیلاتی قرار دارد .
وقتی پای تشکیلات سیاسی در کنگره در میان باشد دیگر دستورتشکیلاتی
در میان است که از بالا به پایین از مقر تشکیلات مجاهدین در اورسورواز به تورنتو
منتقل می شود .براستی اگر تشکیلات سیاسی مردمی باشد مانند دوران بعداز انقلاب
جوانها و دانشجویان و کارگران و کارمندان با علاقه خود به ان می پیوندند . اگر
تشکیلاتی نفوذ مردمی داشته باشد دیگر نیاز ی به کنگره ندارد . بلکه دولتها خود
مجبور می شوند بدلیل حمایت مردمی با انها مذاکره کنند . تلاش مجاهدین خلق برای کنترل کنگره اتفاقا بیانگر این مسله است که مجاهدین می دانند در بین اقشار مختلف جامعه ایرانی و
جریانات سیاسی در کانادا محبوبیتی ندارند و نیاز به نام کنگره برای پیشبرد اهداف
سیاسی خود دارند . .
3 دهه است که نیروهای سیاسی ایران در تبعید بسر می برند و هر کدام ساز خود را می زندو ؛ هیچ جریانی
حاضرنیست درکنار جریان دیگری حتی برای اهداف مشترک بایستند . تشکل های سیاسی به موازات دور شدن از مردم که
اعتبار اجتماعی -سیاسی و ازهمه مهمتر پشتیبانی مالی هر جریان معتبر سیاسی هست ؛
خواهان تغییر رژیم نه براساس حرکت مرد م در داخل کشور ؛ بلکه تغییر رژیم به کمک سربازان
خارجی که قرار است دمکراسی را در کوله پشتی هایشان مانند عراق و افغانستان و سوریه
برای مردم ایران به ارمغان بیاورند. می
باشند .
براستی کسانی که قرار است دمکراسی را برای مردم ایران از
طریق کانادا به ارمغان بیاورند شناسامه کاریشان در تورنتو و کانادا را برای جامعه
ایرانی اعلام کنند .
براستی کسی شنیده است که بانگهای کانادایی حساب یک ایرانی
متهم به حمایت از رژیم جمهوری اسلامی را که در ان چند میلیون دلار داشته است بسته
باشد ولی تا دلتان بخواهد حساب های دانشجویان و یا بازنشستگان با چند صد دلار بسته
شده است
بغیر از خاوری که تحت حمایت دولت محافظه کار کانادا
قراردارد فرد دیگری را به جامعه ایرانی معرفی کرده اند ؟
حتی بستن سفارت کانادا در تهران و برعکس ربطی به این جماعت نداشت . نخست وزیر کانادا
چند ماه بعداز بستن سفارت با چند تن از ایرانی ها ملاقات کرد نه اینکه قبل از بستن
سفارت و مشورت با انها یعنی دولت محافظه کار نیاز به تایید کارهایش در سیاست خارجی
دارد و به کنگره اعتنایی نمی کند . به عنوان مثال فرخ زندی ریس سابق کنگره از طیف
انحصار طلبان به سفارش نازنین افشین جم جزو ملاقات شوندگان با نخست وزیر بود
.
سند سازی های کودکانه ، خیال پردازی های رویایی تحت عنوان روزنامه نگاری و تهمت های قابل تعییف
قانونی و پخش ان در جلسه کنگره با نظارت
رضا بنایی و هیت مدیره برای فرار از پاسخ
گویی هیت مدیره و در راس ان رضا بنایی به
ضد خود تبدیل خواهد شد .
براستی این اقای بنایی است که باید روشن کند در سالهای 60
تا 70 در سیاهترین دوران تاریخ معاصر ایران و زندانی شدن و اعدام شدن هزاران مخالف در ایران در چه سمتی فعالیت می کرد ه است ؟ ایا
درست است دران دوران ایشان در حلقه نزدیک یاران هاشمی رفسنجانی و معاملات میلیون دلاری در نمایشگاه های بین
المللی از طرف جمهوری اسلامی منجمله در
برگزاری نمایشگاه در کانادا شرکت داشته
است ؟
براستی اگر این شنیده ها درست باشد انوقت باید اصرار اقای
بنایی بر فعالیت های سیاسی را باید در اختلاف درون جناحی جمهوری اسلامی باید دید
؟
اقای رضا بنایی سوابق خودشان را از بعداز انقلاب تا حضور
شان در کانادا را شفاف اعلام کنند مسلما ما و دیگران از ایشان حمایت خواهیم کرد
ولی اگر اقای بنایی اینکار را نکردند انوقت دوستانی که سیاه لشگر این خیمه شب بازی سیاسی بودن و حقوق بشری کنگره
ایرانیان شده اند یک معذرت خواهی به منتقدان سیاست های طیف حاکم بر کنگره بدهکارند
زیرا با کارهایشان اب به اسیاب جمهوری اسلامی ریخته اند . به عبارت دیگر خواسته و یا نا خواسته مهره استبداد مذهبی ایران شده اند .
همیشه مشت نمونه خروارنیست
مشت فریب است
خروار چیز دیگر ی است
11 ماه
ژانویه 2014 -