Translate

پنجشنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۵

حسن یوسفی اشکوری: با فرهنگ حذف مبارزه کنیم، گزارشی از سخنرانی های سوئد


حسن یوسفی اشکوری: با فرهنگ حذف مبارزه کنیم، گزارشی از سخنرانی های سوئد
حسن یوسفی اشکوری، یکی از مطرح‌ترین روحانیون معترض پس از انقلاب، روز جمعه و یکشنبه، ۱۹ و ۲۱ ماه مه، برای جمعی از ایرانیان مقیم سوئد، در سالنی در مرکز آموزشی ABF در دو شهر استکهلم و گوتنبرگ، درباره‌ی «رواداری در تاریخ ایران و اسلام» سخنرانی و تاکید کرد که تبلیغ برای فرهنگ رواداری و مدارا، تبلیغ از هیچ فکر و فرهنگی نیست، بلکه انتقاد از فرهنگ حذف است که یکی از بدترین چیزهایی است که در تاریخ بشری وجود دارد
اشکوری در آغاز سخنان خود با تاکید بر این که فرهنگ حذف در میان ما ایرانیان حضور پررنگی دارد، و لطمات بسیاری هم به این مرز و بوم وارد کرده است، گفت: «تا فرهنگ حذف درون ما هست، مستبدی را از بالا به پائین می‌کشیم و مستبد دیگری را بالا می‌بریم.»
این پژوهشگر، با اشاره به اعتقادات گذشته‌ی خود گفت: «من از همان بدو انقلاب جزو منتقدین فرهنگ حذف بودم. تا زمانی که با خود من برخوردی نشده بود تنها از ظلمی که بر دیگران می‌رفت انتقاد می‌کردم اما این که آدم بشنود زندان چگونه است، شکنجه چگونه است و انفرادی چگونه، بسیار متفاوت است با آنچه خود تجربه می‌کند. تا صابون به تن آدم نخورد، اصل ماجرا را در نمی‌یابد.»وی با تاکید بر این که در زمانی به زندان رفته است که به اصطلاح دوره‌ی جامعه مدنی بوده گفت: «زندانی که من تجربه کردم در مقایسه با شرایط زندان¬های گذشته‌ی ایران از وضعیت بهتری برخوردار بوده است. آنها در زمانه‌ای به زندان افتادند که کمتر صدایی به دفاع از آن‌ها برمی¬خاست و من در زمانی به زندان رفتم که شرایط داخل و خارج از این حیث عوض شده بود.»اشکوری تاکید کرد که از آن دوره به اهمیت و خطرات فرهنگ حذف و خشونت که در همه‌ی ما ریشه دارد پی برده و در این زمینه مطالعاتی را آغاز کرده است: «من مبلغ این فکر هستم که موجودیت هم را به رسمیت بشناسیم. اگر این کار را کردیم می‌توانیم به آینده‌ی ایران و دمکراسی امیدوار باشیم.»
این نویسنده و روحانی خلع لباس شده، که با کاپشن و شلوار پشت تریبون قرار داشت، با طرح این پرسش که چه عواملی باعث می‌شود در انسان خشم به وجود بیاید، اشاره کرد: «آنچه زمینه‌ی خشونت را در آدمی به وجود می‌آورد عوامل غیریت‌ساز است؛ عواملی که بین آدم‌ها مرز به وجود می‌آورد و آنها را به خودی و غیر خودی تقسیم می‌کند.»
وی عوامل مختلفی را پیرامون علل خشونت بر شمرد و «نژاد»، «زبان»، «سرزمین»، «مالکیت» و «مذهب» را از جمله عوامل غیریت‌ساز دانست.
اشکوری که این روزها نگارش خاطراتش از مجلس اول، سال‌های پس از انقلاب و هم‌چنین سال‌های بودن در زندان یکی از دغدغه‌های اصلی‌اش است، درباره‌ی عامل غیریت‌ساز سرزمین گفت: «از روزی که ناسیونالیسم در غرب با مفهوم جدید مطرح شد، مرزهای جدیدی باز، و منافع دولتی و منافع ملی مطرح شده است و از آنجا که آدمی در ذات خود جلب منفعت می‌کند و دفع ضرر، به این ترتیب، اصطکاک به وجود می‌آید و به خشونت دامن زده می‌شود. مثلاً آمریکا به منافع ملی فکر می‌کند و می‌خواهد خاک جهان را به توبره بکشاند. اما جلب منافع تا کی؟ تعریف منافع ملی چیست؟ در نتیجه وقتی در روابط اجتماعی، منافع ما با هم اصطکاک پیدا کند، و نتوانیم به تفاهم برسیم، با هم می‌جنگیم، شکم هم را پاره می‌کنیم. من منافع حداکثری را می‌خواهم، شما هم.»
اشکوری در این میان، مذهب را به عنوان یکی از عوامل مهم در غیریت‌سازی عنوان کرد و گفت: «بحث من تاریخی است و نه ایدئولوژیکی. در مذهب، این آن را حذف می‌کند و آن این را. یکی می‌گوید من حق هستم و آن یکی باطل است. دیگری می‌گوید من نورچشمی خدا هستم و بقیه باید از صفحه‌ی روزگار حذف شوند. من پیرو خدا هستم و دیگران پیرو شیطان. این نوع نگاه، نگاهی خشونت‌بار به انسان و زندگی است.»
او که در حال حاضر، مشغول نوشتن یک دوره از تاریخ ایران و اسلام در 15 مجلد است، با مورد مثال قرار دادن جنگ‌های فرقه‌ای و صلیبی بین پیروان مذاهب مختلف گفت: «وجب به وجب خاک اروپا پر از خون است، چه در دوران قرون وسطا و در دوران پروتستان‌ها. ماجرای کشتار پروتستان‌ها و سنت بارتلمی که تعداد کشته‌شدگان آن تا 30 هزار نفر رسید مثال خوبی است. کاتولیک‌ها پروتستان‌ها را کشتند. هرکس زورش می‌رسید فقط می‌کشت. تفکر این بود که اینها دشمنان خدایند و باید نابودشان کرد.»وی با تاکید بر تاریخ رواداری در ایران، توضیح داد: «ما در ایران از گذشته تا حال هم مهربانی داشتیم و هم خشونت. در هیچ کجا فقط فرهنگ مدارا و صلح و انسانیت نبوده. اینها مفاهیم جدید هستند و زاییده‌ی تحولات جدید» و افزود: «واقعیت این است که جنگ به نام مذهب زیاد بوده اما در پشت آنها منافع اقتصادی و سیاسی وجود داشته است. در واقع مذهب آدم‌ها را تحریک می‌کرده است اما در پس آن مسائل دیگری مطرح بوده است.»
اشکوری با طرح پرسش، آیا جنگ پروتستان و کاتولیک فقط با انگیزه‌ی مذهبی بوده است، توضیح داد که وقتی ملکه‌ی الیزابت اول تصمیم می‌گیرد به اسپانیا حمله کند از سراسقف فتوا می‌گیرد که آیا از دید مذهبی، این جنگ جایز است یا خیر؟ سراسقف پاسخ می‌دهد که جایز است چون خدای پروتستان‌ها، پروتستان است و خدای کاتولیک‌ها،کاتولیک؛ و ما چون بر حقیم پس حمله به اسپانیا جایز است.
به عقیده‌ی وی این‌گونه استدلال، استدلال همه‌ی کسانی است که در پوشش مذهب به جنگ و خونریزی می‌پردازند: «یک مسیحی می‌گوید خدا مسیحی است و یک مسلمان می‌گوید خدا مسلمان است. یک شیعه‌ی دوازده امامی می‌گوید خدا شیعه است. خدای او نمی‌تواند شیعه نباشد. چون در غیر این صورت باید تمام عقایدش را پس بگیرد. اگر خدا سنی باشد، شیعه بودن او معنا ندارد و قضیه پارادوکسیکال می‌شود.»وی با تاکید بر اینکه اگرچه ما در تاریخ ایران تحت عنوان مذهب، خشونت فراوان داشته‌ایم اما فرهنگ رواداری نیز داشته‌ایم، گفت: «تاریخ ایران پیش از مادها مشخص نیست؛ در دوران مادها امپراتوری در ایران به وجود نیامده بود. وقتی هخامنشی می‌آید، اولین امپراتوری تاریخ بشر را پایه‌گذاری می‌کند. اعلامیه‌ی معروف کوروش، نخستین اعلامیه‌ی حقوق بشر است، که البته این عنوان را باید با تسامح در مورد آن به کار برد چون حقوق بشر یک مفهوم جدید است، اما می‌توان از این طریق رگه‌های این تفکر را در آن زمان دید.» به گفته‌ی اشکوری، در زمان هخامنشی، مذهب، آزاد اعلام می‌شود. به طوری که کوروش زمانی که به اهورا مزدا اعتقاد داشت، در بابل به پرستش مردوک می‌رود و برایش قربانی می‌کند و حتی به یهودی‌ها کمک می‌کند تا معبدشان را بسازند. او توضیح داد که ما حدود 1200 سال فرهنگ رواداری در عقیده و فکر داریم و گفت: «در آن مقطع دگراندیشی در ایران جرم نبود. حداقل بر اساس تاریخ مکتوب، دگراندیشان کشته نمی‌شدند» و تاکید کرد که از عصر ساسانی، فرهنگ خشونت مذهبی در ایران راه باز کرد. او گفت: «مسئله‌ی یکی شدن دین و حکومت در این میان خیلی موثر بود. موسس سلسله ساسانی خود موبد زاده است. حکومت، حکومت مذهبی است که یک موبدزاده آن را به وجود می‌آورد. به این ترتیب دین، ابزار و ایدئولوژی انحصاری حکومت می‌شود. در همان دوره و کمی پیش از آن، بیزانس به وجود آمده بود که دقیقاً عین همان اتفاقی است که در ایران افتاده است. در آن دوره، مسیحیت دین رسمی بود. شاید ایرانیان از آن جا الگو گرفتند.»
وی دلیل سیاسی یکی شدن دین و حکومت را در این دانست که مذهب، قوی‌ترین عامل وحدت‌بخش در همه‌ی اقوام و ملل بوده است: «در چنین شرایطی، وقتی ایدئولوژی انحصاری حکومت ترک بردارد، آن حکومت ساقط می‌شود. حکومتی که می‌خواهد پا برجا باشد به ملت واحد نیاز دارد. در آن زمان عامل وحدت‌بخش یک ملت، دین بود. اگر در جامعه، ایدئولوژی مختلف بیاید، وحدت جامعه را مخدوش می‌کند و حکومت کردن بر جامعه‌ی متکثر کار آسانی نیست. حکومت بیزانس وقتی می‌بیند فرقه‌های مختلف به وجود آمده است، تحمل نمی‌کند و حکومت ساسانی نیز همین‌طور.»
اشکوری اشاره کرد که در این دوره، مانی و مزدک و همچنین شمار زیادی از مسیحیان سرکوب شدند، چون حکومت آنها را ابزار سلطه‌ی بیزانس بر ایران می‌دانست.به عقیده‌ی اشکوری، دوران صفوی، ایران سیاسی را به عنوان یک واحد مستقل از قلمرو حکومت اسلامی بیرون کشید. در این دوره، الگوی حکومت ساسانی بازسازی شد. این بار، در متن اسلام، تشیع بازسازی شد. از نظر ملی عملکرد صفویه مثبت است و این یک داستان است، اما از نظر اسلامی و آمیختن دین و قدرت، داستان دیگری است و جای نقد دارد. از سویی دیگر حکومت عثمانی نیز در آن دوره جانشین بیزانس شد و دوباره تکرار همان داستان. آن سو شیعه‌کشی راه می‌افتد و این سو سنی‌کشی. دین می‌شود ایدئولوژی انحصاری حکومت که هرکس غیر از آن فکر کند باید نابود شود.اشکوری با تاکید بر این که در شاهنامه‌ی فردوسی، آمیختگی دین و سیاست در ایران به خوبی بازتاب داده شده است، گفت: «فرهنگ رواداری پیوند محکمی با خردگرایی در ایران دارد. آنچه می‌تواند با تکیه بر آن بازسازی شود همان است که فردوسی در شاهنامه روی آن تاکید می‌کند و می‌گوید به نام خداوند جان و خرد... برای پادشاه‌های اساطیری ایران که در شاهنامه متجلی شده است، خردمندی، عدل و دادگری نشانه‌های قدرت و فر ایزدی است. اگر پادشاهی این نشانه‌ها را نداشت نمی‌توانست پادشاه باشد. به عنوان مثال کوروش می‌گوید ما از طرف اهورامزدا نمایندگی داشتیم و حداقل از این طریق سعی می‌کردند کار خود را توجیه کنند. فردوسی می‌گوید اگر پادشاهی از دادگری و خردمندی تهی می‌شد از سلطنت می‌افتد. از دوران ساسانی به بعد، از آن خردمندی دیگر چیزی نمی‌بینیم اما در پس ذهن ایرانیان، خردمندی، عقل و دادگری با هم پیوندی محکم دارد.»اشکوری با تاکید بر این که در آثار سعدی، حافظ و فردوسی فرهنگ رواداری وجود دارد اما عوامل غیریت‌ساز نیز نقش پررنگی دارد، آن را تناقضی در فرهنگ ایرانیان خواند و گفت: «نمی‌دانم فرهنگ سازان ایران به این تناقض آگاه بودند یا نه. مثلاً سعدی در شعر خود خطاب به خدا می‌گوید ای رحیمی که از خزانه غیب/ گبر و ترسا وظیفه خورداری/ دوستان را کجا کنی محروم/ تو که با دشمنان نظر داری و یا مولانا که نمونه‌های زیبای رواداری را در مثنوی معنوی مطرح کرده، گاهی نیز می‌گوید هر کسی به خدا عاصی شد باید او را کشت همانطور که خر عاصی را می‌کشند.»
این نویسنده، که به زودی کتاب «اصلاح دینی یا پروتستانیزم اسلامی» از وی منتشر می‌شود، در پایان سخنان خود گفت: «با فرهنگ حذف مبارزه و آن را نفی کنیم. همه‌ی ما قربانی قهر و خشونت و عدم رواداری هستیم، در صورتی که همه از دمکراسی نیز حرف می‌زنیم. لازمه‌ی فرهنگ دمکراسی، فرهنگ رواداری است. با هر فکری که داریم، همدیگر را به رسمیت بشناسیم. اگر هرکدام از ما با فرهنگ پدرسالارانه با گروه و افراد دیگر برخورد کند، هیچ راه به جایی نمی‌بریم.»حسن یوسفی اشکوری، از مشهورترین چهره های معترض پس از انقلاب، است. پس از جنگ و تا پیش از روی کار آمدن خاتمی در حلقه ملی - مذهبی‌ها قرار داشت. او پس از شرکت در کنفرانس برلین و بازگشت به ایران توسط حکومت اسلامی بازداشت و زندانی شد. در محاکمه، نخست به اعدام محکوم شد اما سرانجام هفت سال زندان او قطعی شد. او که در ۱۵ مرداد ۷۹ به زندان رفته و خلع لباس شده بود، پس از چهار سال و اندی در ۱۸ بهمن ۸٣ آزاد شد.
پیش از این نیز از اشکوری آثار متعددی منتشر شده است که از آن جمله است: ترجمه‌ی «خرد در ضیافت دین» (پیشگامان مسلمان تجددگرایی )، «نقد گفتمان دینی» از مولفان مصری و نگارش «در تکاپوی آزادی» (زندگینامه‌ی مهندس بازرگان).

یکشنبه، اردیبهشت ۳۱، ۱۳۸۵

مدافعین حقوق بشر ایرانی –کانادائی اقدام غیر مسولانه

مدافعین حقوق بشر ایرانی –کانادائی اقدام غیر مسولانه
روزنامه " نشنال پست " در ترویج فرهنگ نفرت را تقبیح میکند

با دروغ نمیتوان از حقوق بشر در ایران دفاع کرد

20 ماه مه 2006

روزنامه سراسر ی نشنال پست کانادا در یک اقدام غیر اخلاقی با تیتر قراردادن " تصویب علامت های رنگی برای کافران در ایران "1 در روز 19 ماه مه برابر با 29 اردیبهشت 1385 به یک حرکت غیر اخلاقی و بر خلاف اصول خبررسانی اقدام کرد .

تیتر قرار دادن یک خبر بی پایه در ایجاد زمینه های روانی و تشابه سازی طرح غیر واقعی درج شده با طرح های ضد انسانی نازیهای آلمان در سال 1935 که پیش زمینه کشتار یهودیان و کولی ها و دگر اندیشان آلمانی را فراهم آورد در کشور چند ملیتی کانادا که تنوع قومی و مذهبی را نه تنها تحمل که ترغیب هم می کند حرکتی است که موجب اشا عه فرهنک نفرت می شود که آشکارا بر خلاف قوانین جزائی کانادا می باشد

ما از دادستان کانادا می خواهیم که نسبت به درج این خبر بی اساس که باعث حیرت زدگی ایرانیان مقیم کانادا شد اقدامات قانونی لازم را مورد برررسی قرار دهد .

با در نظر گفتن اینکه ما مهاجرتمان به کشور کانادا د روحله اول بدلیل نقض مستمر حقوق انسانها وشهروندی مان توسط جمهوری اسلامی بوده است ودراینجا هم تمامی تلاشمان را جهت دفاع حقوق بشر در ایران بکار میبریم، بخوبی به این موضوع واقفیم که دامن زدن به فرهنگ نفرت و کینه بین اقلیتهای قومی و مذهبی به یک منطقه و یک گروه محدود نخواهد ماند و اثرات زیانبار ان همه جا و همه کس را در برخواهد گرفت.

ما از تمامی نیروهای مدافع حقوق بشر و نیروهای سیاسی در کانادا می خواهیم که در شرایط حساس منطقه خاورمیانه و خلیج فارس تلاش خود را برای گسترش فرهنگ کفتگو و تفاهم و برقراری صلح پایدار و رعایت حقوق بشر توسط کشورهای منطقه متمرکز نمایند.
ما هم چنین از وسایل ارتباط جمعی می خواهیم که به اصول حرفه ای خود درشفافیت و دقت در مورد خبر رسانی توجه بیشتری نمایند.



FaalanHRC@yahoo.ca : انجمن فعالان حقوق بشر در ايران ـ کانادا
کانون اندیشه وگفتگو و حقوق بشر در ایران – تورنتو
www.cdhriran.blogspot.com


1. A colour code for Iran's 'infidels' By Amir Taheri, National Post Published: Friday, May 19, 2006







پنجشنبه، اردیبهشت ۲۸، ۱۳۸۵

نگاهی به جایگاه نیروهای ملی - مذهبی در عرصه سیاسی ایران، کاوه ایرانی



پنجشنبه 28 اردیبهشت 1385
نگاهی به جایگاه نیروهای ملی - مذهبی در عرصه سیاسی ایران، کاوه ایرانی
نیروهای ملی – مذهبی و شاخص ترین آنها یعنی نهضت آزادی ایران یکی از قدیمی ترین گرایشهای سیاسی در ایران هستند. به جز
ملی گرایان که سابقه ای بیشتر دارند، نهضت آزادی ایران در سال 1340 تاسیس شد و خیلی از نیروهای مبارز آن زمان از جمله بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران از دل آن بیرون آمدند. پس از سقوط دولت موقت در سال 1358 این گرایش به حاشیه رفت و کار به جایی رسید که رهبر فقید انقلاب در نامه ای به وزیر کشور وقت آنها را غیر قانونی دانست. آنان همیشه این نامه را جعلی می دانند و هیچوقت نمی خواهند قبول کنند که نظام و رهبرش آنها را از خود نمی دانند. به هر حال در اوایل دهه هفتاد تجمع گروهی از این طیف با عنوان ائتلاف نیروهای ملی – مذهبی دوباره متولد شد و با توجه به فضای محدود آن دوران در دانشگاه ها با اقبال نسبی مواجه شد. این نیروها شامل طیف وسیع و متعارضی بودند که در یک مورد مشترک بودند و آن هم گرایش مذهبی این گروه بود. در برخی از زمینه ها مانند مسائل اقتصادی که کاملاً اختلاف داشتند و طیف لیبرال این نیروها ( نهضت آزادی ایران) در مقابل سوسیالیستها ( طیف ایران فردا و جنبش مسلمانان مبارز) قرار می گرفت. استراتژی این گروه نیز مشخص بود و آن اینکه به هر صورت باید به صورت قانونی فعالیت نمود هر چند که حاکمیت ما را نادیده بگیرد.در چند دوره انتخابات بعدی این گروه کمتر به تاکتیک تحریم روی آورد و همین موضوع باعث شد تا در مواضع سیاسی خویش دچار تناقضهایی شود. اما اوج مشکلات این گروه در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی پدیدار شد. اولین دوره انتخابات شوراها که برای اولین بار نامزدهای این گروه شانس آن را پیدا کردند که پس از تقریباً دو دهه در انتخاباتی شرکت کنند با اقبال اجتماعی کمی مواجه شدند و دانستند که هنوز پایگاه اجتماعی آنها بسیار ضعیف است و باید به همان دانشگاه اکتفا کنند نتیجه دردناک این عدم موفقیت هم این بود به حاکمان جمهوری اسلامی این فرصت را داد که آنان را به مضحکه گیرند. اما آنان هنوز در سایه ی شریعتی، طالقانی و بازرگان پناه گرفته بودند و حتا از مراسم این بزرگان برای طرح خویش در جامعه استفاده می کردند به طوری که همیشه این مراسم مانند تریبونی برای انتشار عقاید سیاسی و فکری آنان است.بدین ترتیب نیروهای ملی – مذهبی تلاش می کردند که در حاشیه نظام حرکت کنند به طوری که جای پایی در جامعه داشته باشند و از سوی دیگر از نظام نیز دور نیفتند. این حرکت در حاشیه به آنها فرصت می داد که با تردستی به موقع به طرف پیروز ملحق شوند و این رویه چقدر از منش مرحوم مهندس بازرگان دور بود. حاکمان هم هیچ وقت به آنها روی خوش نشان نمی دادند و حتی در دوره ایی جمعی از آنها را به زندان انداختند و هنوز هم بعضی در زندان هستند. در واقع همیشه تکلیف جناح سنتی حکومت و گروه آقای رفسنجانی با آنها مشخص بوده است و آنها را از خود نمی دانند. اما اصلاح طلبان در چند سال اول جز در سطوح پایین آنها را به بازی نمی گرفتند ولی پس از تحولات سیاسی اولین دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی و قدرت گیری روز افزون رقیب، آنها بر آن شدند تا از ملی – مذهبی ها به عنوان اهرمی در فشار به جناح رقیب استفاده کنند. به دنبال آن دعوت از سران ملی – مذهبی در گردهمایی های اصلاح طلبان آغاز شد و روابط به نسبت نزدیکی بین آنها برقرار شد. اصلاح طلبان در عین نزدیکی با ملی – مذهبی ها فاصله خود را با آنها حفظ می کردند و تلاش داشتند تا این نزدیکی به حدی نباشد که واکنش طرف مقابل را برانگیزد. در عین ایجاد حساسیت در رقیب اصلاح طلبان این فرصت را پیدا می کردند تا به جامعه نشان دهند که شعار « ایران برای همه ایرانیان» فقط شعار نیست و در عمل نیز آن را پی می گیرند و با این ترتیب نظر لطف هواداران این گروه را نیز به خود جلب می نمودند. در میان اصلاح طلبان دفتر تحکیم وحدت و جبهه مشارکت این نزدیکی را دنبال می کردند و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که سازمانی چند نفره ولی با نفوذ و ریشه در نظام بود و در عین حال نرمش ناپذیرترین بخش اصلاح طلبان بود با این نزدیکی همراهی نداشت و هنوز بر اساس همان گروه بندی سنتی خود ملی – مذهبی ها را غیر خودی می دانست. جالب این است که اصلاح طلبان شعار « ایران برای همه ایرانیان» را در مورد ملی گرایان یا جمهوری خواهان تحقق نبخشیدند چون می دانستند که آستانه تحمل رقیب و نظام در مورد این دو دسته پایین است و حاضر نبودند که با نزدیکی به آنها کوچکترین مشروعیتی به آنها بدهند. در طرف دیگر قضیه، نیروهای ملی- مذهبی هم این نزدیکی را به نفع خودشان می دیدند و با این ترتیب فرصتی پیدا می کردند تا کمی در معادلات قدرت در نظام جمهوری اسلامی وارد شوند و پس از درک پایگاه ضعیف اجتماعی، که در کوتاه مدت هم قابل ترمیم نبود، نفوذ خود را از طریق سطوح بالاتر گسترش می دادند. بنابراین پای نیروهای ملی- مذهبی در اجتماع به تدریج به سوی نیروهای داخل نظام کشیده می شد و این نیروهای حاشیه ایی به مرز نظام نزدیک تر می شدند. اما دفتر تحکیم وحدت رویه ای در جهت عکس در پیش گرفته بود و به زودی از اصلاح طلبان و ملی-مذهبی ها عبور کرد و از نظر سیاسی در مقابل نظام قرار گرفت و تفکر سکولار هم در آن پر رنگ تر از قبل شد.
مدتها قبل از نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، اصلاح طلبان با پیش گرفتن رویه های غلط تجزیه شده بودند. از نظر سیاسی با واگذار کردن انتخابات شوراها در سال 1381 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 1382 که با همه تبلیغات و سر و ضذاها، از پشتیبانی همگانی کمی برخوردار شده بود، عملاً بازی تا حد زیادی به رقیب واگذار شد. از لحاظ درونی دفتر تحکیم وحدت به صراحت از اردوی اصلاح طلبان جدا شد و بسیاری از نیروها نیز سرخورده به راه خودشان رفتند. در این دوره عده ایی مانند عباس عبدی نظریه خروج از حاکمیت مطرح کردند که جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آن را نپذیرفتند. دلیل آن هم واضح بود : این خروج هزینه های زیادی برای اصلاح طلبان داشت و آنها را از مواهب حضور در حاکمیت محروم می کرد، آری آنها می دانستند که خارج از دایره نظام جمهوری اسلامی هیچ نیستند. اصلاح طلبان می دانستند که برای انتخابات ریاست جمهوری در سال 1384 باید بدنبال چاره بود زیرا در غیر این صورت از حاکمیت اخراج می شوند. مشکل اصلی اصلاح طلبان این بود : چگونه می توان در حاکمیت باقی ماند و برای جامعه مظلوم بود؟ این مظلومیت دو فایده اساسی داشت اول اینکه جامعه ایرانی ذاتاً مظلوم پناه است و به یاری مظلوم می شتابد و چون آنان توانایی پرداخت هزینه را نداشتند پس باید این چهره را انتخاب می کردند و دوم اینکه می توانستند تمام مشکلات را بر گردن ظالم بیاندازند. اصلاح طلبان این بازی را از مدتها پیش آغاز کرده بودند و تز « هر نه روز یک بحران» و در بوق کردن رد شدن طرحها و لوایح مجلس ششم ریشه در همان جا داشت. در آن روز مردم نمی پرسیدند واقعاً ارزش کارشناسی این مصوبات مجلس ششم چیست که پی در پی توسط شورای نگهبان رد می شود ولی این مهم بود که مجلس ششم هر روز بیشتر از دیروز مظلوم نشان داده می شد. از سوی دیگر ملی- مذهبی ها هم با اشتقاق روبرو شده بودند و از آن انسجام سابق آنها خبری نبود. دکتر ملکی عملاً به جنبش رفراندم ملحق شد و بعضی هم مانند احمد زیدآبادی چندان همراهی با این جریان نداشتند.
در آستانه نهمین انتخابات ریاست جمهوری مانند همیشه نیروهای سیاسی جامعه آرایش گرفتند. در مقابل راست گرایان که موفق به حفظ انسجام خود نشدند، اصلاح طلبان هم با سه نامزد اصلی و به قولی چهار نامزد مشتق شدند و خیل عظیمی هم این انتخابات را تحریم کردند. موضع نیروهای ملی – مذهبی اما در این هیاهو قابل توجه است. آنها اول شرایطی را برای حضور در انتخابات تعیین کردند که عملاً تحقق آنها غیر ممکن بود و این نشان می داد که از نزدیکی با مشارکت نتیجه ای نگرفته بودند و با شکستهای اخیر اصلاح طلبان در مواجهه با راست گرایان لزومی به ادامه این نزدیکی نمی دیدند پس باز باید به حاشیه بازمی گشتند. با نادیده گرفتن شروط ملی-مذهبی ها توسط نظام که طبیعی هم بود آنها از حرف خود برگشتند و دکتر ابراهیم یزدی را به عنوان نامزد خود معرفی کردند. او با علم به رد صلاحیت خود از خواسته های مردم سخن گفت و با ظاهری متفاوت ( با کراوات که جای اورکت اول انقلاب را گرفته بود) در مصاحبه عمومی ظاهر شدند. قرائن حاکی از آن بود که ماه عسل ملی-مذهبی ها با اصلاح طلبان به پایان رسیده و خود اصلاح طلبان نیز به تایید صلاحیت دکتر معین اعتقادی ندارند و بنابراین به ملی – مذهبی ها احتیاج ندارند. اما تحولات بعدی شرایط دیگری پیش آورد. مانور عالی راست گرایان در رد صلاحیت معین و تایید بعدی آن با حکم حکومتی رهبری، چنان اصلاح طلبان و نیروهای ملی-مذهبی را در بن بست قرار داد که تا چند روز از شدت ضربه مدهوش بودند. اصلاح طلبان برای بهره گیری از فرصت به دست آمده بدون توجه به عواقب آن، کار را با معین ادامه دادند و با توجه به مخالفت گروهی از هواداران خویش با ادامه کار، بر آن شدند تا یاران بیشتری حول محور معین جمع کنند. کلوپ ورشکستگان سیاسی با نیروهای ملی- مذهبی تکمیل می شد و به همین جهت دست کمک به سوی ملی – مذهبی ها دراز کردند. حال این ملی – مذهبی ها بودند که باید تصمیم می گرفتند : یا نزدیکی خود با مرز مردم را حفظ می کردند و یا با پشت پا زدن به همه حرفهای چند ماه گذشته، از فرصت به دست آمده استفاده می کردند و برای اولین بار بعد از سال شصت در انتخابات ریاست جمهوری رسماً شرکت می کردند. به علاوه این اولین بار بود که جناحی در درون نظام جمهوری اسلامی آنها را به عنوان همراه می پذیرفت. اما آنان بند بازان خوبی بودند نامی زیبا را برگزیدند که هم با اصلاح طلبان مشارکت کردند و هم رسماً با جناحی از جمهوری اسلامی مخلوط نشوند و استقلال دروغین را حفظ کنند : جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر. هر دو نام زیبا و نزدیک به آرمانهای این گروه بودند. بعضی از ملی – مذهبی ها با این تصمیم خودسرانه مخالفت کردند و در آن شرکت نکردند و با بعضی از سردمداران این طیف اصلاً مشورت هم نشده بود. معین در انتخابات رای نیاورد و در دور دوم نیز حمایت از آقای هاشمی رفسنجانی نیز برای ملی – مذهبی ها فرجی نشد. حمایتی که با توجه به صدمات هاشمی به این گروه بسیار عجیب بود.

شاید این گروه یکی از بزرگترین اشتباهات سیاسی خود را در این انتخابات مرتکب شدند. ائتلاف آنها با اصلاح طلبان از دو حالت خارج نبود : یا به پیروزی معین می انجامید که در این صورت اصلاح طلبان اصلاً نمی توانستند که ملی- مذهبی ها را در ساختار قدرت شریک کنند. چطور گروهی که اصلاح طلبان در اوج قدرت خویش نتوانستند حتی دادگاهی عادلانه را برای محاکمه شان درخواست کنند، می توانستند در قدرت سهیم کنند؟ یا در وضعیت کنونی که معین پیروز نشد که دیدیم ائتلاف آنها فردای شکست معین از هم پاشید و دیگر از جبهه دموکراسی خواهی و حقوق بشر هم خبری نشد. اکنون مشارکتی ها با موتلفه پالوده می خورند و با آقای ناطق نوری ( که به صراحت در خاطرات خویش از تیرباران ملی-مذهبی ها در جریان کوی دانشگاه سخن گفته است) قرار ملاقات می گذارند و حتی نام یاران یکسال قبل خود را هم به یاد ندارند. سخن حجاریان هم در مورد تشکیل جبهه فراگیر از موتلفه تا ملی – مذهبی ها نیز بیشتر به شوخی می ماند!
حالا دوستان ملی- مذهبی ما باقی مانده اند با دریایی از تناقضات درونی و بیرونی و سیلی از انتقادات. نه مردم را دارند و نه دوستان قدیم نگاه محبت آمیز قدیم را دارند، انگار تاریخ مصرف خاصی داشتند! فعالیت سیاسی فراز و نشیبهای زیادی دارد اما مهم این است که در چه زمانی تصمیم گرفته شود و همیشه هم نمی شود موضع سیاسی مبهم داشت. بند بازی بین دو طرف همیشه هم پر فایده نیست. مراجع این گروه نظیر طالقانی، شریعتی و بازرگان از آن روی عظمت یافتند که چشم به مردم داشتند و هیچوقت با قدرت نظر بازی نکردند. شاید بد نباشد که ملی – مذهبی ها به خود بنگرند که چرا با وجود بزرگانی این چنین، نمونه هایی از آنان در خود سراغ ندارند و هنوز اندر خم کوچه اند.

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۸۵

نسرین ستوده:موکلانم قادرند فرمانده ضرب و شتم زنان را شناسایی کنند

نسرین ستوده:موکلانم قادرند فرمانده ضرب و شتم زنان را شناسایی کنند
۲۴ ارديبهشت ۱۳۸۵
كانون زنان ايراني:ديروز نه نفر از فعالان زن كه در تجمع روز جهاني زن در پارك دانشجو مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند ؛در دادسراي ناحيه 11عمومي و انقلاب حاضر شدند .تا شكايت خود را از عاملان ضرب و شتم ان روز اعلام كنند. هشت مارس امسال هم مثل سالهاي گذشته با خود پيام صلح داشت اما به گونه اي متفاوت از سالهاي گذشته برگزار شد. زنان در آن روز مثل هر سال به گوشه اي از اين شهر بزرگ رفتند. اين بار به پارك دانشجو. آنهاارام در گوشه اي از اين پارك نشستند و با گلهاي ميموزا در دست كه سمبل روز جهاني زن است و با سر دادن شعارهاي صلح و آزادي خواستار برقراري ارامش و برابري زنان شدند.اما فقط بعد از گذشت پنج دقيقه تجمعشان با هجوم ماموران نيروي انتظامي به هم خورد. درآن روز كه روز صلح و عدالت براي زنان جهان است ضربه هاي باتوم و فحش بر سرشان باريدو انها را اشكبار بر جاي گذاشت اشكي كه نه از ضعف كه از تحقير و ظلم بود. در آن روز هنرمندان و نويسندگان كشورمان هم مورد ضرب و شتم قرار گرفتند.سيمين بهبهاني شاعر بلند اوازه كشورمان در آن روز كتك خورد ديدن او در ان وضعيت چشمان خيلي ها را اشكبار كرد. ديروز نه زن شاكي و شش نفر از شهودشان در دادسراي ميدان منيره ي تهران ؛جايي كه حضور متفاوتشان در ميان ديگر متهمان كاملا احساس مي شدحاضر و شكايتشان را از برخوردهاي ان روز گفتند. ديروز آنها از ضربه هاي باتومي كه خورده بودند گفتند .قاضي از انها مي خواست تا علت حضورشان را در پارك دانشجو بگويند كه انها اعلام كردندمثل هر سال و شايد مثل همه زنان دنيا ان روز دور هم جمع شدند تا از صلح بگويند.اما برخوردهاي نامناسب متعجبشان كرد. قاضي از انها خواست بعد از گذشت دو ماه از حادثه گواهي پزشكي قاوني ارائه دهنداما اين در خواست هم چندان عجيب به نظر نمي رسيد چون تعدادي از انها هنوز يادگار ضربه هاي باتوم را بر بدنشان احساس مي كنند.منصوره شجاعي هنوز پاهايش از شدت ضربه هاي باتوم ان روز دردناك است. ديروز ليلا علي كرمي و نسرين ستوده وكيلان اين پرونده نيز شاكيان را همراهي مي كردند.نسرين ستوده درباره اين پرونده مي گويد:در جلسه بازپرسي ديروز نه نفر از شاكيان و شش تن از شهود اظهارات خود را گفتندو تحقيقات از شاكيان و شهود انجام شد. به گفته او موكلانش قادرند فرمانده عمليات را كه در تجمع روز جهاني زن حضور داشت شناسايي كنند .او اميدوار است كه باز پرس براي تكميل پرونده متهمان را احضار و پس ا ز تحقيقات تصميم اش را اعلام كند. روز چهارشنبه 8 مارس را كه به روز صلح و عدالت براي زنان مشهور است به خوبي به ياد مي آورم روزي كه در پايانش ضعف كساني را كه براي اثبات قدرتشان به زور متوسل شده بودند كاملا احساس كردم...

ايان هيرسی علی هیچ وقت ملیت هلندی نداشته است چون فردی به این نام وجود ندارد.

ايان هيرسی علی هیچ وقت ملیت هلندی نداشته است چون فردی به این نام وجود ندارد.

نام اصلی وی ايان هيرسی ماگان می باشد
خانم هيرسی علی که سوماليايی تبار است پس از اینکه از عضویت یک حزب سوشیال دمکرات عضو یک حزب دست راستی در هلند شد خود را در جامعه هلند مطرح نمود.
او در آن زمان توسط یکی از اعضای بلند پایه حزب لیبرال آزادی مردم تشویش شد که عضو حزب آنان شود و با توجه به اینکه سابقه سیاسی چندانی نداشت نفر پانزده لیست آنان شود. آنان با این کار سعی نمودند تا از او یک فرد دست راستی دو آتشه درست نملیند. وی با سخنرانی ها خود نتوانست کار مهمی حتی برای زنان مهاجر و یا پناهندگان انجام دهد. کار او همیشه در خدمت راست ترین نیروها سیاسی بود. اگر چه حزب او از سال 2003 می دانست که او در زمان تقاضای پناهندگی اسم و تاریخ تولد را دروغ گفته است ولی تا هفته گذشته این مسئله برای او مشکلی ایجاد نکرده بود.
تنها خدمت او به پناهندگان این بود که برای زنان و دختران جوان سومالی که ختنه نشده بودند و سالها خطر اخراج آنان را تهدید می کرد از لحاظ قانونی جواب اقامت در هلند بگیرد.
همسایه های ایان با توجه با حفاظت شدید امنیتی از او دچار مشکل شده بودند و به همین خاطر از ارزش خانه های آنان کاسته شده بود. هر کدام از خانه های آپارتمانی که ایان در آن زندگی می کند بیش از چند میلیون ارزش دارد که با آمدن او در آنجا هیچ سرمایه داری دوست نداشت در آنجا زندگی نماید. آنان برای اینکه ایان را مجبور نمایند که خانه اش را ترک نماید علیه او شکایت نمودند. در 27 آپریل دادگاه به نفع همسایه های او رای داد و به او اعلام نمود که باید خانه اش را ترک نماید.
پس از این ایان در یک برنامه تلویزیونی شرکت نمود که در آن برنامه وی بار دیگر اعلام نمود که اسم اصلی وی ایان هیرسی ماگان است. در ضمن او کفت که تاریخ تولد را هم نیز اشتباه گفته است در این برنامه کسی که شوهر سابق وی بود گفت که آنان پس شروع جنگ داخلی در سومالی به کنیا رفته اند و از کنیا به هلند آمده اند. وی گفت به هیچ وجه او زیر فشار به شوهر داده نشده است. بلکه آنان عاشق و معشوق هم بوده اند. پس از این برنامه در حزب دست راستی که ایان عضو آن بود در این رابطه شروع به تحقیق نمودند و در نهایت امروز وزیر مهاجرت هلند که از حزب خود اوست تلفنی به وی اطلاع داده بود که ملیتی که او دارد متعلق به ایان هیرسی علی است که او وجود خارجی ندارد زيرا پاسپورت به نام او صادر شده است و در نامه کتبی به مجلس این خبر را اعلام نمود.
ایان قبل از اینکه در جریان باشد از طریق مطبوعات از تصمیم وزیری که از حمایت او برای کم کردن حقوق پناهندگان تلاش نموده بود با خبر شد. وی در يک کنفرانس خبری در حالی که می خواست گریه نماید گفت که وی از سياست بازنشسته می شود و در انتخابات عمومی ماه مه شرکت نخواهد کرد. وی در کنفرانس خبری اش گفت: "من امروز از عضويت پارلمان استعفا می دهم و هلند را با غم اما آرامش ترک خواهم کرد." او در شریط کنونی یک پناهنده سیاسی است و داری ملیت هلندی نمی باشد.
خانم هيرسی علی گفت وقتی که در یک کشور برای یک نماینده مجلس جا برای زندگی کردن نیست چکونه می تواند کار و زندگی کرد. وی اعلام نمود که سپتامبر به واشنگتن نقل مکان خواهد کرد تا با یک موسسه دست راستی آمريکايی اينترپرايز که يک نهاد محافظه کار است همکاری کند.
خانم هيرسی علی با فیلم تسلیم تئو ون گوگ فيلمساز هلندی که بر اساس فیلمنامه او در سال 2004 ساخته شده است به شهرت رسيد. سالهاست افراطیون مسلمان در هلند در صدد ترور او می باشند.
امروز در مجلس هلند احزاب دست چپی اگر چه با ایان و دیدگاهای سیاسی و اجتماعی او موافق نبودند، وزیر مهاجرت را به خاطر شیوه برخورد با مسئله ایان مورد انتقاد قرار دادند و از دولت درخواست نمودند که به 25 هزار پناهنده غیر قانونی در کشور به اضافه ایان ملیت هلندی اعطا نماید.
برای نیروهای چپ این سئوال وجود دارد که چرا حال این مسئله مطرح شده است درحالی که قبل از کاندید شدن او برای مجلس در حزب دست راستی لیبرال همه سران حزب از این جریان خبر داشته اند.
امروز مجلس هلند بیش از 6 ساعت وقت خود را صرف این مسئله نمود و وزیر داگستری و مهاجرت را زیر رگبار سئوالات خویش قرار دادند.
در نهایت این نتیجه می توان گرفت فردی به نام ایان هيرسی علی وجود ندارد بلکه او ايان هيرسی ماگان می باشد.
او از امروز تا 6 هفته وقت دارد که علیه این که او دروغ گفته است شکایت کند و در غیر این صورت او ملیت هلندی خود را دست خواهد داد و تنها پاسپورت پناهندگی دریافت می کند. و برای گرفتن ملیت باید او از نو تقاضای ملیت نماید.
محمدرضا اسکندری
16 می 2006
mreskandari@gmail.com
http://www.payieez.blogspot.com/

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۸۵

Scandal-Plagued Ayaan Hirsi to Leave Holland: Paper


هاریس علی نماینده ضداسلام هلند متولد سومالی مجبور شد به دلیل دروغ گفتن برای پناهندگی از نمایندگی مجلس استعفا بدهد .
وی پس از اعلام آن دروغ توسط یک برنامه رادیوئی هلند یرای اینکه تابعیتش را از دست می داد استعفا را اعلام کند
خدا آبروی کسی را نبرد این را جدی میگویم وامیدوارم آخر عاقبت شود زیرا مشخص شد که تمامی حامیان مالی وی کسانی بودندکه خط ضد اسلام را ترویج می دهند . خانم هاریس علی توسط آی ئی ای اکثرا افراد کابینه جورج بوش بودهاند استخدام شده است. امیدوارم که تاریخ مصرف وی تمام نشده باشد. .

Scandal-Plagued Ayaan Hirsi to Leave Holland: Paper


Hirsi Ali's family said she had not been forced into an arranged marriage and had had nothing to fear as she alleged to win the asylum status. (Reuters)
THE HAGUE, May 16, 2006 (IslamOnline.net & News Agencies) – Controversial Dutch parliamentarian Ayaan Hirsi Ali, infamous for her odious attacks on Islam, will leave the Netherlands for the US after admitting she lied to win asylum back in 1992, a Dutch daily reported Monday, May 15.
Hirsi Ali, of Somali origin, is expected to take up a job with the Washington-based right-wing think tank the American Enterprise Institute (AEI), De Volkskrant said on its online edition.
"Ayaan Hirsi Ali will take up her post on September 1 with the AEI, a conservative pressure group in the United States," Agence France-Presse (AFP) quoted the paper as saying.
Hirsi Ali had reached a deal with the US authorities about her safety, according to the paper.
Many members of the AEI, founded in 1943, serve or have served in US President George W. Bush's administration

یکشنبه، اردیبهشت ۲۴، ۱۳۸۵

کانادا، ایرانیان و مهاجرت: مشکل یافتن کار برای مهاجران

کانادا، ایرانیان و مهاجرت: مشکل یافتن کار برای مهاجران
سه شنبه ۱۹ ارديبهشت ] در سومین برنامه خود در باره مهاجرت ایرانیان به کانادا، مریم اقوامی به موفقیت اجتماعی و شغلی برخی
از ایرانیان مهاجر به کانادا می‌پردازد، ولی می‌گوید به رغم موفقیت یک عده، بسیاری از مهاجران ایرانی‌تبار در کانادا در فقر به سر می‌برند و بعد از سالها تلاش هنوز شغل در خور جایگاه اجتماعی و تحصیلات خود نیافته‌اند. سعید سلطانپور، لیسانسیه حسابداری و مدیریت از تهران، بعد از 15 سال زندگی در کانادا، مدتی را به تاکسیرانی مشغول بود و اینک نقاشی ساختمان می‌کند. وی در مصاحبه با رادیوفردا می‌گوید تسلط به زبان و آشنائی به فرهنگ برای موفقیت در کسب وکار و شغل گرفتن لازم است و حتی دولت کانادا هم مهاجران را فقط قراردادی استخدام می‌کند، ولی خوبی‌اش این است که هیچ کاری عیب نیست و ایرانی‌ها به انواع مشاغلی که خود کانادائی‌ها حاضر به انجام این نیستند، گماشته می‌شوند. وی
می‌گوید البته وضع برای مهاجران جدید که به صورت پزشک یا مهندس به کانادا جلب می‌شود، فرق می‌کند.

http://www.radiofarda.com/coctail_archive/2263bc85-e4de-4e16-ae52-c15b29ea4cc9.html

http://www.radiofarda.com/author/287.html

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۵

كلمه حق از دهان باطل

كلمه حق از دهان باطل
نگاهي به نامه احمدي نژاد به بوش
سعيد سلطانپور

مقدمه:
اجمدي نژاد نامه اي به بوش نوشت كه مطالب ان دقيقا حق است ولي وقتي كه به پديده احمدي نژاد مي نگريم كه خودش با شيوه غير دموكراتيك به سمت رياست جمهوري منتصب شده است بطوريكه دو نفر از رقيبان وي يعني هاشمي و كروبي هر دو به تقلبات وسيع اعتراض كردند بنابر اين حضور خود وي يك بحران مشروعيت دارد .
بنابر اين نقد وي از امريكا به عنوان نماينده مردم نمي توانداعتباري داشته باشد .هر چند وي د رنوشته اش سعي ميكند با اشاره به كودتاي 32 بدون ذكر نام دكتر مصدق ،‌آمريكا وبوش را محكوم كند د رحاليكه ضديت جمهور ي اسلامي با دكتر مصدق بر كسي پوشيده نيست.
از سوي ديگر اگر جريان احمدي نژاد بدنبال بحران نيست چرا قبل از اينكه وي خواستار محو اسرائيل از صحنه سياسي دنيا بشود اين نامه را براي بوش ننوشت؟ آ يا براستي انان جاده صاف كنان و همسوئي با نو محافظه كاران آمريكا نيستند كه هر لحظه ميخواهند ابتكار عمل را براي حمله نظامي بدست بگيرند.
باهم گوشه هائي از نامه احمدي نژادرا را مرور ميكنيم

اگر ميلياردها دلاري كه خرج امنيت، نبر‌د‌هاي نظامي و انتقالات نيرو‌ها شده است خرج “
سرمايه‌گذاري و ياري كشور‌هاي فقير، ارتقاي سلامت، مبارزه با امراض گوناگون، تحصيل و بهبود وضعيت ذهني و جسمي، ياري رساني به قربانيان بلاياي طبيعي، ايجاد فرصت‌هاي شغلي و توليدي، پروژه‌هاي توسعه‌اي و فقرزدايي، استقرار صلح، ميانجيگري در بين كشور‌هاي در حال مناقشه و خاموش كردن شعله‌هاي مناقشات نژادي، قومي و ساير مناقشات مي‌شد جهان مي‌توانست همان گونه كه امروز هست، باشد
“ قسمتي از نامه احمدي نژاد “

آيا فكر نمي كنيد صرفنظر از اينكه دانش هسته اي به عنوان يك دانش حق مسلم همه كشورها منجمله ايران هست ولي هزينه كردن صدها ميليارد تومان از محل منابع ملت ايران در مورد اين پروژه عظيم كه مدت 20 سال مخفي بوده است يعني در رده بودجه محرمانه كشور قرار داشته است كه بالطبع يا بطور كلي در مجلس تصويب شده است و يا به مجلس گزارش نشده است و د رهر دو صورت از سيستم حسابرسي خارج بوده است ،‌ يك اشتباه استراتژيك بود ؟
آيا بهتر نبود كه سرمايه گذاري اين بودجه عظيم در صنايع مادر براي ايجاد كار براي مردم ايران منجمله جوانان ايران ميشد . زيرا باعث مي شد كه جوانان آينده داشته باشند و د ر طولاني مدت هم ميشد به همين دستاوردها رسيد . جوانان شاغل بهترين پدافند هر رژيم مردمي هستند . آنها كشور را در قبال تهاجمات احتمالي خارجي ها بيمه مي كر دند.


آيا با توجه به عادي بودن پديده سو استفاده ها از منابع ملت كه در حوزه حسابرسي دولتي هم قرار دارد چگونه مي توان پذيرفت كه ميلوينها دلار در اين پروژه سو استفاده نشده است ؟ من به عنوان مسلمان به شما تهمت نمي زنم تنها چند مورد از سو مديريت ها در طي دو هفته بهمن 84 را برايتان مي آورم تا بگويم سيستم اداري واقتصادي كشور فاسد است و در 27سال گذشته تمامي معتقدان جمهوري اسلامي مدون و پايه گذار آن بوده اند و سيستمي كه تمامي گردانندگان ان در حال حاضرنيز د ربالاترين سمتهاي كشور هستند يعني خامنه اي ، رفسنجاني ،‌ مشكيني ،‌ عسگراولادي ، جنتي پور محمد ي ، ‌واعظ طبسي و ‌محسن رضائي، اژه اي و مصباح يزدي . و مرد م عادي هيچ نقش در تدوين سياستهاي خر دكشور نداشته اند چه برسد به سياستهاي كلان .
از مردم به صورت ابزاري در موقع جنگ و شهيد دادن ،‌ آوردن انان در تظاهرات خياباني بر عليه دگرانديشان و نيزآمريكا و نيز پاي صندوقهاي راي تا انتخابات بعدي .




اختلاس سياستمدار و آزادي توسط آقا زاده
خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: دبير حزب كارگزاران كرمانشاه كه به اتهام اختلاس 30 ميلياردي بازداشت شده بود، پس از ناتواني از پرداخت قرار وثيقه پانصد ميليون توماني، با حضور يك آقازاده سرشناس در اين استان، آزاد شد.
12بهمن 84 كد خبر 34394




فشار بر گمرك ايران براي خروج از منطقه آزاد اروند، افزايش يافته است.يك منبع آگاه در اين‌باره به خبرنگار «بازتاب» گفت: برخي اشخاص و گروه‌ها كه تمايل دارند ماجراي «فرودگاه پيام 2» در منطقه آزاد اروند تكرار شود، با لابي‌هاي گسترده با تعدادي از مقامات و نمايندگان مجلس، در صددند به بهانه اين‌كه اروند، يك منطقه آزاد اقتصادي است، گمرك را از معادلات ورود و خروج كالا در اين منطقه حذف كنند و زمينه را براي سوءاستفاده‌هاي كلان مالي در اين منطقه بسيار مهم اقتصادي مهيا سازند 10 بهمن 84 كد خبر 37294 .

گزارش خبرنگار «بازتاب»، يكي از شعب بانك تجارت تهران در مدت پانزده ماه، با ارائه مبلغ 210 ميليارد ريال در قالب اعطاي 49 فقره تسهيلات بانكي به يكي از مشتريان بدهكار خود، خلاف‌هاي متعددي انجام داده است و با اين حساب، هم تباني مي‌كنند، هم بدون ضابطه وام مي‌دهند، هم وام‌گيرنده را بدهكارتر مي‌كنند، هم خود را بانك موفقي در گردش پولي و ارائه تسهيلات نشان مي‌دهند و سرانجام آن‌كه با سود به دست آمده از پرداخت اين‌گونه تسهيلات، حقوق كاركنان و سود مشتريان سرمايه‌گذار خود را مي‌پردازند، 10 بهمن 84

پيگيري‌هاي خبرنگار «بازتاب» نيز حاكي از آن است كه در سال پاياني فعاليت دولت خاتمي، يكي از وزراي كابينه، اقدام به خريد سه دستگاه خودرو «بي.ام.و» سيصد ميليون توماني مي‌كند.اين خودروهاي ضدگلوله، قابليت‌هاي ويژه‌اي داشته كه از جمله آنها، شيشه‌هاي كلفت چندجداره، درهاي 160 كيلوگرمي و GPSهايي با قابليت كنترل ماهواره‌اي بوده و همچنين توان پاشيدن روغن و ميخ در صحنه خطر را داشته است. 1 بهمن 84 كد خبر33835

صورت اتخاذ تصميم‌هاي نسنجيده و تبليغاتي در بودجه، ممكن است پروژه‌هاي كليدي كشور به سرنوشت عبرت‌آموز پروژه‌هايي چون منوريل دچار شوند. تصميم‌گيرندگان بر اساس يك فضاي احساسي و غيركارشناسي، بر اجراي اين پروژه پافشاري كردند. اما با گذشت بيش از 24 ماه، حتي اين پروژه به 5 درصد پيشرفت فيزيكي نرسيده است به رغم هزينه كردن بيست ميليارد تومان از اموال بيت‌المال و تخريب يكي از ترمينال‌هاي شركت واحد در غرب تهران، هيچ‌گونه نتيجه‌اي از اين پروژه به دست نيامده است.
۲۱ بهمن ۱۳۸۴ كد خبر : ۳۴۶۹۱

قاچاق نيم‌ميليون ليتر سوخت با اقدام ويژه! يك مسئول قضائي


با در جريان قرار گرفتن نيروهاي امنيتي و فشار بر دادستان، حكم به توقيف كالا داده مي‌شود و اين در حالي بود كه كالا روي كشتي آيلند به سمت فجيره امارات متحده عربي در حركت بود.

كد خبر : ۳۵۶۱۵

۷ اسفند ۱۳۸۴ - بعد از ظهر ۱۸:۵۵
رشوه خواري
گزارش خبرنگار «بازتاب»، يك مدير كه در گذشته از كاركنان معمولي دادسراي ويژه روحانيت بوده است، با حمايت‌هاي يكي از نمايندگان مجلس ششم، به رياست يكي از دستگاه‌هاي نظارتي خوزستان منصوب شده و پس از آن از خجالت نماينده مذكور درآمده و در اين مسئوليت، خدمات گسترده‌اي! را براي توفيق فرزندان اين نماينده در مناقصه‌هاي مهم ارائه داده استمدير مذكور، تنها در يك فقره، اقدام به دريافت يكصد ميليون از يك شركت عمده صنعتي استان به همراه هشت خودرو كرده كه تعدادي از اين خودروهاي اهدايي! را به ديگران بخشيده است. وي همچنين با برقراری روابط ويژه با شماري از مقامات قضائي، اقدام به آزادسازي متهماني كرده كه پرونده‌هايي مثل حمل مواد مخدر، قاچاق كالا و... داشته‌اند.
۲ اسفند كد خبر : ۳۵۳۴۱۳۸۴

حلقه مفقوده مبارزه با مفاسد اقتصادي كجاست؟


بنا بر اطلاعات رسيده، بيشتر پرونده‌هاي مفاسد اقتصادي كه در سطوح پايين و مياني دستگاه‌‌هاي كنترلي، اطلاعاتي و قضائي، دچار انحراف نشده و به سطوح بالا مي‌رسند، در اين سطوح از سير قانوني و طبيعي خود، خارج و دچار اعمال نفوذ مي‌شوند. اين پديده، نشان‌دهنده وجود آلودگي‌هايي در بخشي از مسئولان و نيز در سطح گسترده در روابط حاكم بر سطوح عاليه دستگاه‌هاي نظارتي، امنيتي و قضائي است.

كد خبر : ۳۶۲۴۱

۲۱ اسفند ۱۳۸۴ - بعد از ظهر ۱۴:۴۳

موارد بالا تنها مشت نمونه خروار يك سيستم فاسد ادار ي و اقتصادي حاكم است كه انهم توسط سايت بازتاب وابسته به محسن رضائي افشا شده است . سايت بازتاب بيشتر براي امتياز گيري از رقيبان و يا از بد ر بردن انها و يا ايجاد خطوط انحرافي براي بازي گرفتن اپوزيسيون عمل ميكند تا آگاهي رساني براي مردم. زيراگزارشات انها بدون نام هست و در نهايت درحد اشاره به يك آقا زاده بدون نام متوقف ميشود.

با استناد به وجود سيستماتيك فساد و روش خواري ،‌ سو استفاده از پروژه مخفي اتمي با شواهد فوق جاي ترديدي نيست . اگر راست ميگوئيد صورت هزينه ها را براي اطلاع مردم ايران اعلام كند زيرا سازمان ملل و ماموران سيا تمامي اطلاعات محرمانه سايت هاي اتمي را بر اثر بازرسي بدست آورده اند و گزارشات خريدها را هم دارند تنها ن ميان همچنان مردم ايران غريبه هستند.

مطبوعات داخلي از پرداختن به مسئله اتمي ممنوع شده اند در حاليكه مقامات تيم مذاكره كننده در پاسخ به حبر نگاران خارجي ساعتها را جلوي ميكروفن بسر ميبرند.
نماينده حقوقي سايت «بازتاب» در گفت‌وگويي اعلام كرد: برخورد دوگانه قضائي در موضوع امنيت ملي و سختگيري و برخورد شديد با برخي رسانه‌ها و بي‌تفاوتي نسبت به تخلفات برخي از رسانه‌هاي نورچشمي، باعث شگفتي افكار عمومي شده است.نماينده حقوقي سايت «بازتاب» افزود: در شرايطي كه اطلاعات محرمانه كشور در مهم‌ترين موضوع نظام؛ يعني «پرونده هسته‌اي»، آن هم به صورت تحريف‌شده و ناقص توسط نشريه در اختيار برخي عناصر نورچشمي لو رفته و موجب سوءاستفاده بيگانگان، نظير رسانه سازمان «سيا»، مي‌شود و دستگاه قضائي، كوچك‌ترين واكنشي نشان نمي‌دهد، اما نسبت به كوچك‌ترين تخلفات و ابهام در عملكرد ساير رسانه‌ها، شديدا واكنش نشان داده مي‌شود.وي ادامه داد: اگر قانون وضع مي‌شود، براي همه است، نه آن‌كه تنها به بهانه قانون با برخي تسويه‌حساب شود و جاي سؤال وجود دارد كه چرا دستگاه قضائي پس از گذشت دو ماه از بروز اين تخلف صريح و آشكار توسط ارگان مجمع تشخيص مصلحت، نسبت به آن بي‌تفاوت است؟
۳ اسفند ۱۳۸۴ كد خبر : ۳۵۴۱۱


حقوق بشر و آدم ربائي

زندانياني در خليج گوانتانامو وجود دارند كه محاكمه نشده‌اند، حقوق قانوني‌شان سلب شده، خانواده‌هايشان نمي‌توانند آنها را ببيند و آشكارا در سرزميني غريب خارج از كشور خودشان نگهداري مي‌شوند. هيچ نظارت بين‌المللي بر وضعيت و سرنوشت آنها وجود ندارد. كسي نمي‌داند كه آيا آنها زنداني، زنداني جنگي، متهم يا جاني هستند.
بازرسان اروپايي وجود زندان‌هاي مخفي را در اروپا تاييد كرده‌اند. من نمي‌توانم آدم‌ربايي شخصي و بردن آن مرد يا زن به زندان‌هاي مخفي را با اصول هيچ سيستم حقوقي ارتباط دهم. “نامه احمدي نژاد “
آموزه‌هاي عيسي مسيح (ع)، حقوق بشر و ارزش‌هاي ليبرال مرتبط است؟ “ از همان نامه “

سازمان امنيت موازي
خبرنگار «بازتاب» گزارش داد: به تازگي جلسه‌اي در منزل يكي از مسئولان سابق امنيتي كه رهبري يك حزب سياسي را نيز بر عهده دارد، برگزار شده است.در اين جلسه كه عمدتا اعضاي حزب مذكور حضور داشته‌اند، اظهارات تندي عليه مسئولان فعلي پرونده هسته‌اي، بيان شده است.حضور برخي از آقازاده‌هاي مشهور و همچنين چهره‌هاي متنفذ اقتصادي، بر اهميت جلسه مذكور افزوده است.پس از اين جلسه، برخي از اعضا اقدام به انجام مصاحبه‌هاي شديداللحني درباره پرونده هسته‌اي كرده‌اند.برخي اخبار ديگر نيز از تحركات گسترده اطرافيان مقام مذكور حكايت دارد.اين افراد، مدعي تشكيل تيم موازي ديپلماتيك تحت اشراف اين مقام سابق امنيتي شده‌اند.
سوم اسفند 84 كد خبر كد خبر : ۳۵۴۰۸
خاتمي و قتل هاي زنجيره اي
خاتمي از فرصت‌هايي گفت كه از دست رفته است، مثل اين‌كه شش ماه پس از جنگ عراق، آمريكايي‌ها كه از قضيه عراق گير كرده بودند، از ما مي‌خواستند براي حل مشكلشان به آنان كمك كنيم و پاول، وزير دفاع آمريكا رسما در مصاحبه‌‌اي گفت: راه‌حل عراق، مذاكره مستقيم با ايران است. دوستي به خاتمي گفت: خاطراتتان را بدهيد تا منتشر كنم و او گفت: خاطرات من تا بيست سال ديگر قابل نشر نيست! و بعد گفت: حداقل بيست سال! و اشاره‌اي به ناگفته‌هاي قتل‌هاي زنجيره‌اي كرد
يك بعد از ظهر با رئيس جمهور سابق - غلامعلي خاتمي - 19 ارديبهشت 85
آقاي احمدي نژاد

ما ازنسلي هستيم كه صدها تن از دوستان مان د رخيابان توسط گشتهاي كميته و سپاه و دادستاني ربوده شدند و بعدا به خانواده ها ي انها خبر اعدام و به بعضي ها هم محل قبرشان راد رگورستان خاوران ( لعنت آباد به گفته شما) و بهشت زهرا در يك تكه كاغذ به مادران و پدران دادند. حداقل 3800 نفر د زندان در سال 67 با فتوابه قتل ميرسند در حاليكه علي (‌ع)‌در مورد خوارج مي فرمايد كسي حق ندارد انان را بعد از جنگ نهروان تعقيب كند و زخمي هاي انان را بكشد .
تمامي قتلهاي زنجيره اي ربوده و شكنجه و كشته شدند و از همه در اورتر اينكه وكلاي قرباينان قتلهيا زنجيرهاي در زندان هستند و قاتلان آزاد .

انها همه فارسي صحبت ميكردند و مانند شما تيپ حزب اللهي داشتند و بنابر اين نمي تواند با اين آدرسي كه شما به بوش در مورد زندانهاي سيا د راروپا داده ايد ، همخواني داشته باشد.

بسياري از اهل مطبوعات همچنان ربوده شده و در زندانهاي مخفي نگهداري ميشوند.

هنوز به گفته مسولين رسمي جمهور ي اسلامي بعضي از بازداشتگاهها در كنترل اداره زندانهانيستند .


چرا زنان بايد درجه دوم باشند . آيا در زمان رسول خدا ( ص) زنان در مساجد مانند مردان بدون پرده در ميان مسجد شركت نداشتند . پس چگونه است كه د رجمهور ي اسلامي حق رفتن به استاديوم برا ي زنان به يك معضل اجتماعي تبديل ميشود.؟
اگر ليبراليسم از زنان استفاده ابزاري ميكند انها كه ادعاي بردن زنان به بهشت را ندارند.
اگر فقر و فحشا و بي بند و باري جنسي در آمريكا باشد اولا نميشود با استناد به اشتباه ،‌كار ي را توجيه كرد و در ثاني آنها كه ادعاي مسلماني نكرده اند. شما معتقديد كه بهترين كشور روي زمين را براي مردم درست كرده ايد. رفسنجاني ميگويد ما ازادترين كشو ردنيا هستيم . در حاليكه منتقد وي اكبر گنجي كه به تازگي مدت 6 سال زنداني خود را بدليل فاش كردن نقش رفسنجاني (‌عاليجناب خاكستري ) در قتلهاي زنچيره اي گذراند و موقتا آزاد شد ه است نقض ادعاي رفسنجاني هست.
ا




صلح
همه‌ي پيامبران،‌ از صلح و آسايش براي انسانها، ‌بر اساس توحيد، عدالت و احترام به مقام انساني سخن گفته اند “از نامه احمدي نژاد “
اينكه جو رج بوش جنگ طلب است جاي هيچ شكي نيست ولي جمهور ي اسلامي با صلح رابطه اي ندارد به چند نمونه زير توجه كنيد كه فرماندهان سپاه سالها بعد از پايان جنگ به زبان خودشان مي گويند كه عمليات ها يهيچ موفقتي نداشته اند .ش د رحاليكه در ان دوران در زمان علي لاريجاني تبليغات راديو و تلويزيون مكبني بر پيروزي را كمتر كسي فراموش كرده است. اصرار بر ادامه جنگ به د رخواست هر كسي بوده است
اولا ادامه جنگ د رراستاي اهداف آمريكا و اسرائيل بود و توان مردم ايران و عراق را كم كرد و راه حضور نظامي آمركيا در منطقه را باز كرد.
دوما : هرگز هيچ كدام از دست اندركاران به مردم نگفتند كه براستي چه عاملي باعث پديرش قطعنامه شد ؟
سوما : مسوليت كشته شده هاي جنگ و معلولين و تاثرات رواني و اجتماعي ادامه جنگ بر عهده جمهوري اسلامي است كه احمدي نژاد هم يكي از فرماندهان نظامي آن بو ده است.
چهارم چرا نتيجه تحقيقات سقوط هوپييماهاي نظامي و كشته شدن فرماندهاني نظير فكوري فرمانده نيروهي هوائي و تيمسار ظهير نژاد رئيس ستاد مشترك ارتش كه اتفاقا از هواداران خط بني صدر رئيس جمهور وقت بودند و ادامه اين سقوطها تا سقوط هواپيماي اخير فرماندهان سپاه كه همگي از فرماندهان
سپا ه د رجنگ بودند را منتشر نمي كنند.


والفجر مقدماتي سال 61
همزماني عمليات والفجر مقدماتي با سالروز پيروزي انقلاب اسلامي و همچنين برگزاري اجلاس سران كشورهاي غير متعهد (كه قرار بود در بغداد برگزار شود، ولي به دليل فشار جمهوري اسلامي ايران مكان برگزاري اجلاس به هند تغيير يافت) و عدم موفقيت كامل عمليات بهانه‌اي به دست رسانه‌هاي گروهي مخالفين انقلاب اسلامي داد تا در محورهاي تبليغاتي و تحليل‌هاي خود با زير سوال بردن اصل جنگ تا حد امكان به تقويت مواضع رژيم بعثي اقدام نمايند.
منبع: مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي

عمليات والفجر هشت - 20 بهمن 64
اين بود كه هيچ يك از عمليات‌هاي انجام شده پس از فتح خرمشهر داراي نتايجي نبود كه كه قادر باشد برتري تعيين كننده‌اي را نصيب ايران كند. از اين رو، لازم بود حركت
جديدي در صحنه جنگ انجام شود كه با آنچه از اول
جنگ تا آن زمان به وقوع پيوسته بود،
فرماندهان نظامي عراق نيزاز پيش‌بيني آن ناتوان باشند؛ اين حركت، عبور از رودخانه عريضي همچون اروند و تسخير منطقه مهم شبه جزيره فاو بود.» (برگرفته از كتاب عمليات والفجر 8 ، تدوين مركز مطالعات و تحقيقات جنگ سپاه پاسداران انقلاب اسلامي)
محمد كوثري رييس اداره امنيت معاونت اطلاعات و عمليات ستاد كل نيروهاي مسلح

رفسنجاني -رضائي و ارتش همدdگر را به ادامه جنگ متهم مي كنند
رفسنجاني در گفت‌وگويي كه «همشهري» آن را منتشر كرد، دلايل ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر را از ديدگاه خود توضيح داد. هاشمي در ابتدا تأكيد كرد كه فرماندهي كل قوا و هدايت جامعه به عهده آيت‌الله خميني بوده است. سپس گفت: «امام هم بر اساس مسائلي كه در ذهن مباركشان بود، فكر مي‌كردند حال كه صدام حسين تجاوز را آغاز كرده است، هم بايد دفع تجاوز كرد و هم براي ملت عراق آزادي آورد... امام فكر كردند مي‌توانيم با استفاده از اين فرصت مشكل مردم عراق را حل و كاري كنيم كه ديگر صدام نباشد.»محسن رضايي درباره اين بخش از سخنان هاشمي رفسنجاني مي‌گويد:«با توجه به شناخت دقيقي كه من از نزديك با حضرت امام دارم و به ويژه اطلاعاتي كه پيش از جنگ، آغاز جنگ و پايان جنگ دارم، چنين ادعايي غيردقيق است و شايد بتوان گفت منصفانه نيست. امام از نظر برخورد با دولتمردان دنيا، صدام را در انتهاي ليست خود مي‌دانستند... و هيچ وقت امام، صدام را در اندازه‌اي نمي‌دانست كه به خاطر انتقام و تنبيه او كاري كند كه منجر به جنگ شود.»
8 نوامبر 2003
رضائي مي افزايد «بر اساس استراتژي سياسي، آقاي هاشمي مي‌گفت، برويد فاو را بگيريد تا جنگ را تمام كنيم. در كربلاي 5 هم گفتند برويد شلمچه را بگيريد و به بصره نزديك شويد، ما جنگ را تمام مي‌كنيم.يعني ما هميشه عمليات مي‌كرديم براي پايان دادن به جنگ و جنگ عملاً در 5 سال آخر روزمره شده بود.»
8 نوامبر 2003
در جوابيه ارتش همچنين دلايلي كه محسن رضايي براي پذيرش قطعنامه 598 ذكر كرد،‌داراي تناقض دانسته و توضيح داده شده:« در بيان دلايل پذيرش قطعنامه 598 در جايي به تغيير مديريت عمليات و پيروزي‌هاي فاو، كربلاي 5 و حلبچه ارتباط داده شده و در جايي ديگر مشكلات اقتصادي و عدم تأمين امكانات مورد نياز سپاه(يا جنگ) علت آن بيان شده است. مهم‌تر از آن، در مورد نظر حضرت امام (ره) در خصوص ادامه جنگ با اين عبارت كه «استراتژي نظامي (كه شعار آن سقوط صدام و جنگ تا رفع فتنه از عالم بود) خواسته امام و رزمندگان بود»، در حالي كه پيش از آن ضمن اشاره به مخالفت مرحوم حاج احمد آقا به ترديد حضرت امام نيز اشاره شده است كه فرموده‌اند: «چرا بايد از مرز عبور كنيم.»بيانيه ارتش در جوابيه محسن رضائي نوامبر2003
آقايان رييس جمهور،
چه شما خوشتان بيايد يا نه، دنيا در حال حركت به سوي ايمان به قادر متعال و عدالت است و خواست خداوند و اراده مردم بر همه چيز غلبه پيدا خواهد كرد.

19 ارديبهشت 85 برابر يا 9 مه ‏2006

http://www.kanoun-ebayan.blogspot.com/



سه‌شنبه، اردیبهشت ۱۹، ۱۳۸۵

اپوزيسيون خط دار

مخالفت فعالان ایرانی با سفر وزرای دولت فلسطینی به رهبری حماس به سوئد [ ۱۳۸۵ يکشنبه ۱۷ ارديبهشت ] نامه‌های فعالان سیاسی از جمله ایرانیان مقیم سوئد به مراجع رسمی، و همچنین مخالفت فرانسه سبب شد که از سفر صالح محمد البداوی، عضو حماس به همراه یک هیات پارلمانی فلسطینی که قرار بود به دعوت اتحادیه فلسطینی‌های شهر مالموی سوئد به این کشور سفر کنند، به هم خورد اما روز سوم می وزیر پناهندگی تشکیلات فلسطینی موفق شد برای شرکت در یک کنفرانس در شهر مالمو، از سوئد ویزا بگیرد. ویکتوریا آزاد، فعال سیاسی مستقل در مالمو در مصاحبه با رادیو فردا می‌گوید حضور این فرد در سوئد مظهر حضور حماس است. وی می‌افزاید در حالیکه که دولت‌ها برای خشک کردن ریشه‌های تروریسم تلاش می‌کنند، سوئد وظیفه داشت با ورود نماینده حماس به سوئد برخورد جدی تری داشته باشد
بيان
ما منتظريم ببينيم كه اين دوستان ضد تروريست در مورد سفر هيئت اسرائيل كه مانند جمهور ي اسلامي و‌آمريكا نمونه بارز تروريسم دولتي هستند و روزانه با هواپيماي جنگي در سرزمينهاي اشغالي به خانه هاي تيمي حمله ميكنند چه موضعي ميگيرند ؟

دوشنبه، اردیبهشت ۱۸، ۱۳۸۵

دستگيري دكتر جهانبگلو هديه جناح امنيتي جمهوري اسلامي به نو محافظه كاران آمريكا.

دستگيري دكتر جهانبگلو هديه جناح امنيتي جمهوري اسلامي به نو محافظه كاران آمريكا.

سعيد سلطانپور

ssultanpour@yahoo.com

خبر دستگيري دكتر رامين جهانبگلو عليرغم تلاش خانواده وي برا ي مسكوت ماندن خبر بسرعت به يك خبر در كانادا و ايران تبديل شد. راديو و تلويزيون سي.بي .سي بسرعت دستگيري وي را در ارتباط با مقاله وي در نقد احمدي نژاد در نفي كشتار يهوديان “ هولو كاست “‌ نسبت داد كه بنوعي پاي اسرائيل را هم به ميان بياورند.
دولت دست راستي“ هارپر“ موضع گيري كرد و روزنامه درست راستي “ گلو ب اند ميل“ از قول دكتر رهنما نوشت :
“اين نشان از بيرحمي رژيم دارد . من هميشه به وي انتقاد داشتم كه وي نسبت به رژيم توهم داشته است. “‌
براستي چه كسي در پشت اين دستگيري قرا ر دارد و چرا در چنين شرايط بحراني كه بحث شورا ي امنيت و حمله اتمي به ايران موضوع روز است دست به اين اقدام زده شده است ؟‌ قبل از هربررسي موضو ع اميدوارم كه هر چه زودتر ايشان را د ركنار خانواده و دوستان ببينيم و مدت كوتاه دستگير ي ايشان حقوق شهروندي و انساني ايشان به عنوان زنداني عقيدتي رعايت بشود .

جهانبگلو كه بود ؟

جهانبگلو يك چهره برجسته آكادميك بود كه كارهاي زيادي در زمينه فلسفه انجام داده است وي د رخارج از كشورمشهور تر ازداخل ايران بود. وي چهر ه اي بود كه در سطح دانشگاه و انديشمندان مطرح بود ولي در بين مردم چهره گمنامي بود و پايگاهي اجتماعي نداشت . از انجا كه . جمهور ي اسلامي بدليل سركوب هاي دگر انديشان و مخالفان در سالهاي بعد از 60 به برتري امنيتي دست يافته است . لذا مقامات امنيتي در بسياري از موارد فردي كه را كه پايش را از خط قرمزش با رژيم بيرون مي گذاشته است با تلفن به هتل انقلاب تهران دعوت مي كرده اند وضمن صرف كيك و شيريني با نشان دادن مداركي بر عليه انها به انها آمرانه مي گفته اند كه دست از پا خطا نكنند.در بعضي موارد توصيه مي كردند كه فرد به محل اقامتش د رخارج از ازايران برگردد واز اينكه به وي بگويند از بودن آن شخص در ايران خوشحال نيستند هيچ ابائي نداشته اند .
مواردي بسياري از ين نمونه عليه بيت مراجع تقليد توسط دادگاه روحانيت عليه انجام شده است . قلاحيان وزير سايق اطلاعات هم اشاراتي د رمورد مطبوعاتي ها داشته است .
در دوران خاتمي سفارتخانه هاي جمهور ي اسلامي به بعضي از مخالفان سابقا فعال رژيم كه خواهان بازگشت به كشور شده بودند توصيه كرده بودند كه بدليل روبرو شدن مشكلات امنيتي بهتر است از اين سفر منصرف شوند زيرا رژيم به اين نتيجه رسيده بود كه بدليل دو مليتي بودن ايرانيان در خارج كشوربر خورد و دستيگري انان منجر به تنش هاي سياسي با كشور هاي غربي ميشده كه بايستي به حداقل برسد. دراين راستا بهاي سياسي كه جمهوري اسلامي براي قتل زهرا كاظمي پرداخت بسيار سنگين بود و باعث شد كه كانادا نقش فعالي در محكوميت جمهوري اسلامي در نقض حقوق بشر ايفا كند.
پس انها كه وي رادستگير كرد ه اند بخوبي از عواقب دستگيري جهان بيگلو در سطح جهاني بخوبي آگاه بودند ولي هيچ دغدغه اي از هم ا زواكنش داخلي نداشتند و اتفاقا حساب شده وي رادستگير كرده اند

جهانبگلو چه خطي را دنبال مي كرد ؟

جهانبگلو سياسي نبود ولي اين به مفهوم اين نبود كه وي خط دار عمل نمي كرد اتفاقا دستگيري وي با توجه به خطي كه وي پيش ميبرد به ابهام قضيه مي افزايد.
جهان بيگلو معتقد است د كه جريا ن نو گرائي ديني ( شريعتي - طالقاني - بازگان حنيف و.. ) باعث شد كه اسلام سياسي متولد بشود و اين اسلام سياسي انقطاع تاريخي در جريان رشد و تكامل انقلاب مشروطيت وارد كرد كه تاخيري در روند سكولاريزاسون و مدرنيته هست. وي معتقد است كه اسلام همين هست كه حاكميت اعمال مي كند و دگرانديشان اسلامي و اسلام راديكال در اسلام جائي ندارند. و ي سيستماتيك بشدت از اين دگر انديش نقد مي كرد والبته هيچ ايرادي به نقد ايشان نيست هر چند كنصفانه و واقه گرايانه نبود . مثلا در يك جلسه نقد انديشه شريعتي در دانشگاه تورنتو كه در سال 2004 بر گزار شد كه برا ي اولين باربا ايشان آشنا شدم وي جايگاه تفكر فلسفي شريعتي را به اين دليل زير سوال ميبرد كه نمرات درسي شريعتي در دانشگاه سوربن نمرات پائيني بوده است. كه مبناي غير علمي محسوب ميشود و از انصاف هم بدور است . اتفاقا نقد ايشان از انجا كه منكر فلسفي وجود نو انديشان ديني ميشود بنوعي در همخواني با جناحي از هيئت حاكمه قرا ر دارد كه معتقد به حذف فيريكي نو انديشان مذهبي است . جرياناتي مانند
هيئت موتلفه در سالهاي 57 تا ببعد كه لاجوردي شاخص ان بود
جريان نو ليبرالها ( هاشمي رفسنجاني )‌ دو دوره رياست جمهوري وي
جريان اطلاعات موازي در دو دوره خاتمي
طيف احمدي نژاد(‌اباد گران )‌- مصباح يزدي - جناح امنيتي سپاه - و جناح شريعتمداري

بنابر اين دستگير ي جهانبگلو نمي توانسته در دراز مدت با منافع اين جناح همخواني داشته باشد .


جهانبگلو قرباني شدت يافتن تضادهاي جناح مخالف و موافق مذاكره با آمريكا

بدليل فشار زياد آمريكا در از ميدان بد ر بردن رقبا- روسيه ،‌چين و واروپا - براي رودر روئي و تعيين تكليف نهائي با جمهور ي اسلامي ،‌جناحي از جمهور ي اسلامي شامل رفسنجاني - روحاني -رضائي -خاتمي - و حتي شخص خامنه اي كه مذاكره با امريكا در مورد عراق را تاييد كرد
به اين نتيجه رسيد كه روي روسيه ،‌چين و واروپا نمي تواند حسابي بازكند و بهتر است با آمريكا وارد مذاكره
شود تا خط نو محافظه كا ران ر كه رقيب قوي در داخل امريكا دارد تضعيف كنند .
در اين راستا اصلاح طلبا ن حكومتي نظير مشاركت و جناحهائي از اپوزيسيون داخلي نظير نهضت آزادي هم هوادار اين خط هستند. اين خط در همسو ئي با خط شوراي دمكرات آمريكا به رهبري برژينسكي و افرادي نظيرآلبرايت هست كه معتقدند انقلاب مخملي در ايران ممكن نيست و عليرغم اينكه مردم مخالف حاكميت هستند ولي هر گونه حمله باعث تقويت حاكميت خواهد شد پس بايستي با تهران مذاكره مستقيم كرد و آن را به عنوان قدرت منطقه اي به رسميت شناخت. انها معتقدند ايران حق دارد با توجه به موقعيتش و تهديدها بمب هسته اي هم داشته باشد.
شكست سفر رايس و استرا به عراق د رهفته گذشته برا ي تعيين تكليف نخست وزير عراق بجاي جعفري موقعيت نو محا فظه كاران را تضعيف كرد در حالي كه جمهور ي اسلامي توانست با استفاده از نفوذ خود دربين كردهاو شيعيان بن بست 4 ماهه را با ترغيب جعفري (‌از حزب مقتد ي صدر ) به واگذاري پست به نوري( جواد ) مالكي از حزب الدعوه را بشكند. سناتور مك كين كاندديد رياست جمهور ي دمكراتها مي گويد : انها د ر جنك تبليغاتي هر روزه به ما توهين ميكنند ولي ما بايستي با انها مذاكره كنيم. يكشنبه 7 ماه مه

از سوي ديگر جناح امنيتي رژيم كه مخالف مذاكره با آمريكا هستند، در صدد افزايش تنش هستند. انها د رصددند كه نو محافظه كاران را به درگيري تشويق كنند. زيرا ه رگونه حمله نظامي آمريكا حمله احتمالي آمريكا ميزان محبوبيت انان را د رجهان اسلام افزايش خواهد داد ود ر حال حاضر نوعي جنگ بر سر رهبري جهان اسلام بين انها و القاعده د رجريان است . نو محافظه كاران آمريكا هم مي خواهند بنوعي ابتكار عمل را در دست بگيرند و نياز به بحران دارند.

در اين راستا جناح موافق مذاكره ،‌ نهاونديان،‌‌معاون شوراي امنيت ملي از كارگزارن ( جناح رفسنجاني )كه كارت سبز اقامت آمريكا را داشت برا ي مذاكرات محرمانه با امريكا فرستا د ولي جناح امنيتي مانند شريعتمداري با لو دادن وي به مطبوعات عملا باعث سوختن وي شدند بطوريكه كاخ سفيد هم مجبور به موضع گيري شد.

در مورد ديگردكتر سريع القلم- استاد دانشگاه بهشتي ا زجناح رفسنجاني در شوراي روابط خارجي آمريكا در اواسط فروردين سخنراني داشته است وي دراين سخنراني موضوعاتي را مطرح ميكند مانند اينكه
هيچ كشوري در منطقه دموكرات نيست بنابر اين شعار دموكراسي باعث ضديت بيشتر و وحدت بيشتر عليه آمريكاخواهد شد .

جمهوري اسلامي خواستار ثبات منطقه براي عبور جريان نفت هست و دراين راستا مي تواند متحد آمريكا باشد. وي خواستار برداشتن تعويض رژيم از دستور كا ركاخ سفيد مي شود و اشاره مي كند در غير اينصورت صدور نفت دچار مشكل خواهد شد.
جناح امنيتي براي سريع القلم مشكل در داخل ايران شروع به تبليغات كردند كه با موضعگيري قاطع سايت بازتاب سايت محسن رضائي مسئله منتفي شد.

نقش مرتضوي در دستگيري

با توجه به سمت گيري خامنه اي به نفع مذاكره كنندگان ديگر زمان ان رسيده است كساني مانند سعيد مرتضوي كه زماني براي سركوب صداي اصلاح طلبان و مخالفان خامنه اي به بستن فله اي روزنامه ها اقدام كرد ه بود از مقام خود برداشته شوند تا به جناح امنيتي مانند شريعتمداري كه مخالف خامنه اي در مذاكره با امريكا سخن
مي گويند يك اخطاري هم داده شود.
بنظر ميايد كه مرتضوي كه از تعويض خود مطلع شده بود و با دستگيري جهانبگلو مي خواست با ايجاد بحران جهاني از تعويض خود جلوگير ي كند زيرا اين دستگيري باعث محكوم كردن جمهور ي اسلامي توسط آمريكا و ،‌كاناد مي شد. اين هديه خوبي بود كه نو محافظه كاران در رزوهاي پاياني قطعنامه شوراي امنيت و بند هفت نياز دارند.اين اقدام جناح امنيتي اخلالي ديگري د ركا ر جناح موافق مذاكره بود و نوعي مخالفت با خامنه اي .

سايت بازتاب دو روز قبل اعلام كرد جانشينان احتمالي مرتضوي هم تعيين شده اند. اگر تعويض مرتضوي رسما اعلام شود نشان از چرخش جمهوري اسلامي دارد زيرا بايستي منتظر باز شدن پرونده زهرا كاظمي در راستاي بهبود رابطه با كانادا بود. با توجه به دولت اقليت راستها ،‌انها نمي توانند مواضع قاطعي عليه جمهور ي اسلام ي داشته باشند.
از انجا كه امكان آزادي جهانبگلو با توجه به اتهام وارده به اين سادگي ميسر نيست و با توجه به عدم حمايت خامنه اي و موقعيت پائين امنيتي ها ،‌ صفار هرندي وزير ارشاد از طيف شريعتمداري كه از بازجويان دگرانديشان نيز بوده است اعلام كرد كه خودش شخصا دنبال اين پرونده را خواهد گرفت. كه نشان ا زخبر هاي خوبي براي ازادي آقاي جهانبگلو مي باشد.



ضمن درخواست آزادي هر چه سريع آقاي بيگلو اميدواريم كساني كه دو مليتي هستند ودر اين شرايط به ايران تردد مي كنند قرباني اين اختلافات جناحي نشوند ولي انها هر لحظه بايستي منتظر گروگان گير شدن خودشان را داشته باشند.

در هر حال صرفنظر از انچه كه اين سياست ها چه حاصلي داشته باشند همچنان مردم ايران غريبه هستند . همه چيز در پشت درهاي بسته تصميم گير ي ميشود . دادگاههاي دربسته ، مجلس شوراي در بسته ،‌ مجلس خبرگان در بسته ، مطبوعات بسته كه از بحث اتمي منع شده اند در حاليكه جناحهاي جمهور ي اسلامي قمار خطرناكي را برسر مردم و منابع مردم شروع كرده اند. مذاكراتي كه مردم از ان با خبر نباشند مشروعيتي نخواهد داشت.
http://www.kanoun-e-bayan.blogspot.om/

ةفتم ماه مه 2006 برابر با 17 اردي بهشت 1385

جمعه، اردیبهشت ۱۵، ۱۳۸۵

بحران مليت و توافق پنهاني رجويستها با نو محافظه كاران آمريكا ؟

بحران مليت و توافق پنهاني رجويستها‌ با نو محافظه كاران آمريكا ؟

سعيد سلطانپور
12اردي بهشت 85 -3 مه ‏2006‏


مسابقه فوتبال ايران و عراق بعد از آتش بس

يچه هاي گردان توانستند اجازه تماشاي مسابقه فوتبال ايران و عراق را كه در كويت پخش مي شد د ر سالن غذا خوري بگيرند. چند روز قبل بهزاد (‌فرمانده گردان )‌گفته بود هر كس مي خواهد برود اتاق تلويزيون1. همه بچه هاي گردان بعد از ناهار در سالن غذا خوري لشگر 15 د ر ميز هاي نزديك تلويزيون نشستيم.

وقتي كه ايران گل زد تمامي يچه ها از جا پريدند و شادي كردند. اخمهاي چند تا از زنان تشكيلاتي كه در عقب سالن نشسته بودند درهم رفت و سالن را ترك كردند.
سر ميز شام نجف (‌فرمانده دسته ) گفت كه بهزاد مي خو اد صحبت كنه. فكر كرديم مي خواهد توضيحاتي در مورد زيارت امام حسين ( ع) كه قرار بود روز ديگر انجام شود . بدهد .

بعد از اينكه جمع شديم بهزاد با عصبانيت گفت شماها فهميديد چه گافي‌داديد؟( گاف دادن يعني خطا كردن در ادبيات سازمان) . شما پاسدارها را تشويق كرديد. ؟‌ اينها پاسدارهستند كه در تيم ملي فوتبال هستند.
بچه ها جواب دادند يكي گفت بهزاد روز ي كه فوتبال تيم ملي هست خيابانهاي تهران خالي ميشه . .من گفتم “ تقريبا هيچ كدام از بازيكنان تيم ملي حزب اللهي نيستند و هر كدام هم از بهترين بازيكنان فوتبال در ايران هستند. مثلا محمد پنجعلي خواهرزاده ها يش در ارتباط با سازمان د ر زندان اوين هستند . در ضمن 100 هزار نفري كه به استاديوم آزادي برا ي تشويق تيم ملي مي روند كه جزئي از مردم هستند شما چگونه مي گي كه اينها مزدور هستند ؟
.
بهزاد كه چيزي براي گفتن نداشت سريع و مختصر خبر منحل شدن گردان ما د رلشگرهاي (100‌)نفره ) ديگر را داد. همه يچه ها اعتراض كردند ولي تصميمي بود كه كه مسعود گرفته بود.
آن شب گردان ما را كه سر حال ترين گردان بودزيرا اكثر بچه ها تازه پيوسته ها از ايران بودند بخاطر تشويق تيم ملي فوتبال شبانه به لشگرهاي ديگر تبعيد كردند. شانس آورديم عراقي ها گل مساوي را زدند والا معلوم نبود چه بلايي بر سر بچه ها مي امد.
اين د رحالي بود كه چند شب قبل گردان ما يك مانور را در منطقه كفري 2 كه در زير بارانهاي شديد با روحيه اي عالي با موفقيت بر گزار كرده بود ومورد تشويق فرماندهان قرار گرفته بوديم.

واگذاري اروند رود به عراق
مسعود در يك نشست در سال 66 د ر مود جنگ رسما اعلام كرد كه چه اشكالي دارد كه ما اروند رود را به عراق بدهيم كه راه آبي ندارد.
في الواقع حاتم بخشي از كسيه مردم ايران.

خط توجيه قانوني ماندن در عراق


با توجه به خط امضا جمع كردن و دعوت عراقي ها به اشرف و تمركز بر اشرف كه خط توجيه قانوني برا ي ماند ن در عراق است مي توان انرا حاصل يك توافق پنهاني با نو محافظه كاران دانست . نو محافظه كاران و اسرائيلي ها قصد دارند كه از انان برا ي عمليات ايذائي و يا خط شكني استفاده كنند.
به نمونه هاي زيرتوجه كنيد :

#گروهی از زنان استان ديالی عراق با حضور در شهر اشرف : تنها راه مقابله با بنيادگرايی صادراتی رژيم آخوندی كه زنان عراقی را هدف قرار داده، همبستگی و پيروی از زنان مجاهد خلق است 12 اردي بهشت 85

#بيش از 500 تن از شيوخ عشایر و شهروندان استان ديالی در شهر اشرف برهمبستگی خود با سازمان مجاهدين به عنوان يك ضرورت برای برقراری دموكراسی در عراق، تاكيد كردند 2 ارديبهشت 85

# شخصيتهای سياسی و اجتماعی , دانشجويان و جوانان استان نينوی با شركت در يك گردهمائی در شهراشرف، بر و خواستار تشكيل دولت وحدت ملی و خلع يد از رژيم ايران در عراق شدند. حاضران هم‌چنين خواستار حذف نام مجاهدين از ليست تروريستی شدند. 21 فروردين

# بدعوت انجمن فرزندان صلح و سازمان دموكراسی و رشد , بيش از 100 تن ازنمايندگان احزاب و شخصيت های سیاسی بغداد با شركت در سالن مركز فرهنگی بغداد خواستار خلع يد ازرژيم آخوندی در عراق و تشكيل دولت وحدت ملی بدون دخالت اين رژيم شدند.30 فروردين


# گروهی از شهروندان بغدادی با حضور در شهر اشرف، فرارسیدن نوروز باستانی را تبريك گفتند و خواستار خلع يد از رژيم ملاهای ايران در عراق شدند.

#عباس داوری به كارگران شركت كننده در اشرف , طی سخنانی گفت:در سه سال گذشته رژیم آخوندی 20 ميليارد دلار نفت عراق را چپاول كرده است و زير ساخت های عراق را از بين برده يا غارت كرده و به ايران برده است ، كارخانه ها و كارگاه ها را نابود كرده و در نتيجه توليد به حداقل رسيده است ، هدف اين رژيم اين است كه عراق را ضعيف كند تا بتواند سلطه خودش را برآن گسترش دهد. 13 ارديبهشت 85

)

چند نكته قابل تعمق است

1. كنترل قرا رگاه اشرف از آمريكائيان به بلغاري ها منتقل شده است.
2 در حاليكه.آب و برق اشرف نيز همانند ديگر نقاط سني و شعيه نشين عراق د راثر بمباران ها قطع است.
دعوت كردن از عراقي ها و هزينه هاي مهماني ها د رجا اند اختن خط توجيه حضور در عراق

3. . اعلام دزدي 20 ميليار دلاري نفت عراق توسط رژيم كه از 12 ارديبهشت به عنوان خط جديد جانشين تشكيل دولت وحدت ملي در عراق شده است . بنظر مي آيد بعد از ايجاد دولت نوري مالكي كه از حزب الدعوه هست و طرفدار جمهور ي اسلامي و نيز تاكيد جلال طالباني در خو بي يرابطه با جمهور ي اسلامي ، حلقه فشار بر رجويستها بيشتر خواهد شد زيرا هيچ دولت دوستي حاضر نخواهد بود كه تشكيلات مسلحي را در خاك خود بر عليه همسايه داشته باشد.
در ارتباط با دزدي نفت از انجا كه روزانه 500 تا 700 هزار بشكه نفت در عراق توليد ميشود . اين توليدات هم عمدتا از طريق كردستان كه تحت منترل آمريكا و كردها هست صادر مي شود و نه از بصره كه شيعه نشين است . كنترل صدور نفت توسط ارتش آمريكا صد در صد اعمال مي شود مگر اينكه بنوعي مقامات امريكاائي مانند زمان تحريم صدام به نوعي با مقاما ت رژيم زدو بند داشته باشند كه انهم خبر خوشي برا ي رجوي نخواهد بود زيرا بدون اطلاع ديك چيني و بوش چنين امكاني وجود ندارد . و اينكه چگونه اين خبر از دو روز گذشته بعد از 3 سال تنها توسط سازمان منتشر ميشود جاي سوال دارد. البته تمام دنيا مي دانند كه آمريكا تمامي تاسيسات عراق را بمباران و نابود كرد .اتفاقا جمهور ي اسلامي از بر قراري دولتي كه طرفدار رژيم باشد و كنترل نيروهاي امنيتي و دفاع را داشته باشد بسيار راضي خواهد بود . زيرا عراق با ثبات به نفع جمهوري اسلامي است


چاپ آگهي درنيو يو رك تايمز براي تحت تاثير قرار دادن لابي هاي جمهوري خواهان


روزي نيست كه خبري از حمايت عراقي ها ازسازمان ( جريان رجوي) نباشد . مثلا روز دوشنبه 11 اردي بهشت آنها اعلام كردند 12000 وكيل عراقي از سازمان حمايت كردند. اين خبر در نيو يورك تايمز چاپ شده بود.
چند ي قبل هم خبر امضاي 2800000 عراقي در حمايت از تشكيلات و اقامت د رعراق د رهمين روزنامه چاپ شده بود.


چند نكته درمورد اين امضاها ضروري است.

1.
بايد از امضا كنند گاني كه براي ازادي و دمكراسي تلاش ميكنند وبها مي دهند تشكر كرد ولي بسيار ي از امضا كنند ه ها آگاهي و شناخت كافي از ماهيت ضد دموكراتيك و جنگ طلب رجويستها ندارند.

2.
اين ارقام اغراق آميز است
زيرا عراق آنقدر نا امن است كه بسياري از مردم كودكان و دختران خود را بدليل عدم امنيت به خيابانها نمي فرستند. اشغالگران مجبورند براي راي گيري حكومت نظامي اعلام كنند . تعداد جاي سوال است. با توجه به شيوه تبلاغاتي تشكيلات اضافه كردن چند صفر از انجا كه انها در راه مبارزه با خميني هست حركت درستي است. بهزاد در نشست جمعي گروهان گفت ما حتي براي سرنگوني جمهور ي اسلامي با شيطان هم همكاري مي كنيم.

3.
كل وكلا د ركانادا با حمعيت 30 ميليوني كه وكيل تقريبا د رزدنگي روز مره نقش دارد د رحدود 14000 نفر است حالا چطور عراق 12000 وكيل دارد ؟ جاي تعجب دارد و اينكه همه هم از رجويستها حمايت كرده اند ؟

4.
اگر براستي 2800000 هزار نفر عراقي و 12000 وكيل از رجويستها حمايت كرده اند پس چگونه اين راي ها كه در حدود 20% كل راي دهنده عراقي است خودش را در انتخابات قانون اساسي و پارلماني نشان نداد ؟ پس چگونه طرفداران جمهوري اسلامي و شيعيان و كردها ي مخالف جريان رجوي برنده شدند.

البته آنها اين تضاد را هم با پاك كردن صورت مسئله با اعلام تقلب در انتخابات عراق حل كردند ،‌عليرغم اينكه ناظران بين المللي انرا تاييد كردند.

قدرت نمائي تبليغاتي براي جلب توجه دست راستي هاي آمريكا

.
بر كسي پوشيده نيست كه چاپ آگهي در روزنامه لوموند و نيويورك تايمز و لس آنجلس تايمز و واشنگتن پست نيزمانند رژه هاي ارتش موسو م به آزادي بخش كه تعداد افراد ارتش در بالاترين زمان در اوج قدرت تشكيلات در جنك ايران و عراق يعني عمليات فروغ جاويدان در سال 1367 بالغ بر0 500 نفر بود ولي نمايش هاي ويدئوئي يك ارتش كلاسيك 100 هزار نفره را به بيننده القا ميكرد ،‌مصرف تبليغاتي دارد تا سازمان را كه در اوج بحران بسر مي برد ‌همچنان بازيگر صحنه تعيين آينده ايران نشان دهد. اين تبليغات برا ي معدود اعضاي باقي مانده نيز ايجاد حس مقبوليت خط تشكيلات را دارد . در اين راستا سعي مي شود كه از تصوير چاپ مطلب و تاريخ آن خوددار ي شود.

براستي چند نفر از مردم ايران نيويورك تايمز را مي خوانند ؟ از چه زماني استقلال و آينده ايران را چاپ آگهي در نيويور ك تايمز تعيين مي كند ؟‌
پرداخت يك فقره 65 هزار دلار براي چاپ مطلب به عنوان آگهي براي حفظ كردن رابطه با لابيستهاي راست و محافظه كاران جمهوري خواهان آمريكاست.

تجارب عراق براي اپوزيسيون وابسته

رهبران نا اميد جريان رجوي آخرين تلاشها را برون از بحران د رهمگامي با نو محافظه كاران مي دانند. ولي تجربه تاريخي نشا نداده كه آمريكا از آنان استفاده تاكتيكي خواهد كرد .
آيا آمريكا در عراق از نيروهاي چپ حزب بعث عراق كه در سوريه در تبعيد بودند استفاده كرد يا ازا افراد سر سپرده اي نظير اياد علاوي و ژنرالهاي وابسته به وي ؟

آيا آمريكا حزب كمونيست عراق را كه ياري كرد ؟‌ نه .
پس چرا فكر ميكنيد شما را در قدرت سهيم مي كند. يادتان باشد اياد علاوي و ژنرالها و احمد چلبي و مجيد خوئي سالها قبل خودشان را به آمريكا و انگليس فروخته بودند. يك سال قبل هم د رلندن اپوزيسون به توافق رسيده بود .
اين آمريكائيان هستند كه برا ي شما تعيين تكليف خواهند كرد . آمريكا به متحد ش محمد رضا شاه وفا نكرد. آنها هيچگاه عرفات را عليرغم تمامي عقب نشينهايشدر قبال اسرائيل به رسميت نشناختند و در نهايت هم 3 سال در دفتر كارش زنداني كردند .


راهكارهاي خروج رجويست ها از بحران

اصرار سازما ن درماندن درعراق عليرغم نفرت شيعيا ن و كردها ي عراق و نيز عدم مقبوليت ان توسط ايرانيان نشان از انحراف در خط رهبر ي اين جريان دارد كه براي رسيدن به قدرت در كنار ديگر بحران سازان ،‌احمدي نژاد ،‌مصباح يزدي و نو محافظه كاران و در بحران بقاي خود را ميبببنند.
دور شدن سازمان از عراق به منزله شكست كامل تئوري هاي ارتش آرادي بخش رجوي و تلاشي كامل سازمان خواهد بود. خارحج شدن از عراق به منزله پايان سلطه مالي و امنيت رجوي ها بر سازمان مجاهدين و آغاز درگير هاي دروني براي كنترل منابع مالي سازمان.
راهكارهاي كه مي تواند هم سازمان را نجات بدهد و هم از خط ضد انقلابي بودن بر عليه مردم خارج شود.
1.
تشكيل حزب سياسي كه البته مستلزم اخراج رهبران .ابسته و منحرفي نظير مسعود و مريم رجوي و مهدي ابريشم چي است .
2.
اعتراف به اشتباه استراتژيكي در كنار صدام حسين قرار گرفتن و معذرت خواهي از مردم ايران.

مردم ايران بعد از خدا بهترين پناه همه گروهها هستند. البته برا ي جلو گير ي ا زهر گونه سو استفاده بايد ذكركنم كه مردم در حال حاضر هيچ نماينده اي منسجمي ندارند بنابر منظور من از لفظ مردم لقظ عام و تاريخي آن است.

3.
كمك به انتقال تمامي اعضا ي تشكيلات به يك كشور اروپائي .

در صورت ماندن د رعراق امكان قرباني شدن بين جمهور ي اسلامي و آمريكا خواهند بود و رد صورت زنده ماندن بين اسرايئل و ايران اختيار هاي خوبي نيستند.
سرنوشت عبداله اوجلان و دولت فرانسه با شما را بخاطر بسپاريد.

4. .
بجاي هزينه كردن صدها هزار دلار براي چاپ آگهي كه البته از محل كمك هاي صدام حسين و دولت سعودي بوده است كه در بازار بورس فرانسه و اروپا سرمايه گذار ي شده است اين پول را خرج كارگران ،‌خانواه هاي زندانيان سياسي و شهداي سازمان و نهادينه كردن دموكراسي و حقوق بشر بكنيد حتي اگر اين پولها از محل كمكهاي مردمي باشد براي يك نيروي موحد و با انقلابي توجيه براي سرمايه گذاري در بازار سهام نيست كه بر اساس استثمار و اقتصاد آزاد بنا شده است. .

5.
به مردم و كمك ها ي انان مانند سالهاي اوايل انقلاب تا 1364 تكيه كنيد .

كمك هاي مالي عراق دليل اصلي چسب و رشد تشكيلات رجوي ست ) بود زيرا بسياري از شخصيتها مانند هزارخاني ،‌مهدي سامع ا ز محل دلارهاي نفتي عراق زندگي كرده و مي كنند. بسياري از سياسيون مستقل ايراني در تبعيد به زحمت مي تواند بين كار كردن براي زندگي و فعاليت سياسي تعادل بر قرار كنند. از سوي ديگر برگزاري كنسرت هاي پر هزينه در زماني كه هنرمندان لس انجلسي هم نمي توانند از عهده چنين كنسرت هائي بر بيانيد نشان از كمك هاي خارجي دارد.

پول خارجيها استقلا ل نياورده و نخواهد آورد در عوض عامل استعمار مردم ايران شده است .
.
به طور نمونه بودجه گار د آزادي عبدالله مهتدي-ح.ك.ك از سوي بسياري ا زنيروهاي سياسي كرد يك جريان مشكوك به اسرائيل ارزيابي شده است. هزينه ارتش 5000 نفري با توپ و تانك بدون كمك دولت خارجي امكان پذير نيست . هيچ دو.لت خارجي بلا عوض به كسي كمك نمي كند. حزب الدعوه و طالباني در حال حاضر قسمتي از دين خودشان را به رژيم ايران ادا ميكنند.
نوردم سيهانوك شاهزاده كامبوج در زمانيكه در چين بود و از كمك ها ي مائو بر خوردار بود اعلام كرد كه اين قرض به كامبوج تلقي ميشود. البته اين سيوه ديپلماتيك ان است.

6.
بجاي انرژي گذاشتن برروي مردم عراق به روي مردم داخل ايران انرژي بگذاريد. يك امضا گرفتن از يك وكيل آزاده د رداخل ايران معادل تمامي امضاهاي وكلاي غير ايراني در نزد مرد م ايران ارزش دارد.

اين شعار مسعودرا كه انحرافي است كنار بگذاريد “ كه مردم از پيروز ميدان سوال نخواهند كرد.“
مردم از پيروز بدليل اينكه ديكتاتور هست بطور علني سوال نمي كنند ولي در عصر آگاهي مردم و اينتر نت مردم از همه سوال ميكنند.
اگراين شعار درست بود پس كه چرا بوش و كاخ سفيد هر زور در حال پاسخ دادن به افكار عمومي آمريكاست. مردم از كساني نمي پرسند كه به انان تكيه كنند .
مردم هنور نه تنها از شاه كه از فرزند شاه نيز د رمورد پيروز كودتاي 28 مرداد مي پرسند در حاليكه هيچگاه از شكست خورده 28 مرداد دكتر مصدق كسي سوال نكرد. مصدق را شاه به احمد آباد فرستاد تا د رگمنامي بماند و بميرد ولي مصدق ماند و شاه پيروز در غربت در خاك خفته است.
از دنيا و تاريخ عبرت بگيريد.

پاورقي
1.
.( اتاق تلويزيون يكي از دو گان گي هاي جريان رجوي است كه نياز به بحث جداگانه اي دارد ).
2.
كفري -‌محل اسكان كردهاي جلال طالباني بود كه صدام انها رابا زور بيرون كرده بود. كفر ي را صدام برا ي مانور در اختيار رجوي قرار داده بود . هنوز قابلمه ها و پتو هاي ساكنين كه از زير ديوارهاي كاه گلي شكسته بر اثر باران پيدا شه بود . چشم هر ببيننده اي راكه متوجه مي شد آزار مي داد.
وقتي كه سوال شد گفتند اينها مزدوران جمهوري اسلامي بودند كه اين منطقه را رها كرده اند .
www.kanoun-e-bayan.blogspot.com.

پنجشنبه، اردیبهشت ۱۴، ۱۳۸۵

رويكردي جديد به قطب‌بندي جهان

رويكردي جديد به قطب‌بندي جهان
لطف‌الله ميثمي

اساس اين نوشته پيشنهادي است مبتني بر رويكرد جديدي به قطب‌بندي جهان:
الف) به لحاظ تئوريك پيش‌بيني مي‌شد و در عمل هم ديده شد كه قطب‌بندي واقعي جهان قدرتمند بين امريكا و روسيه، بين امريكا و اروپا يا بين امريكا و شرق (چين و هند) نمي‌باشد. اين كشورها هر كدام وابستگي‌هايي به امريكا دارند كه نمي‌توانند با خط‌مشي محافظه‌كاران جديدي كه حاكميت امريكا را تشكيل مي‌دهند درگيري جدي داشته باشند. امريكا به‌تنهايي سالانه بيش از 500 ميليارد دلار بودجه مستقيم نظامي و قريب به 50 ميليارد دلار بودجه مستقيم امنيتي دارد، درحالي‌كه در مقام مقايسه، قدرت نظامي دوم يعني روسيه بودجه سالانه نظامي‌اش 9 ميليارد دلار مي‌باشد. معاون وزارت خارجه چين، اسفندماه 1384 در سميناري در جزيره قشم اعلام كرد كه چين 80% انرژي خود را از درون چين و 20% بقيه را از بيرون چين تأمين مي‌كند كه فقط 2% از اين 20% از ايران تأمين مي‌شود. حجم تجاري چين با امريكا 500 ميليارد دلار است، درحالي‌كه حجم تجاري ‌آن با ايران فقط 10ميليارد دلار مي‌باشد. به نظر مي‌رسد ملك عبدالله پادشاه عربستان با حمايت امريكا به چين رفت و قراردادهاي مهمي در زمينه انرژي بست. بنابراين چين در صورت بحران انرژي چندان نگراني نخواهد داشت. از سفر بوش به هند و قرارداد واگذاري راكتور اتمي هم كه باخبر هستيم.
ب) در دوراني كه اصلي‌ترين قطب‌بندي جهان قدرت بين امريكا و شوروي بود، با اين وجود مي‌ديديم كه شوروي درباره كودتاي 28 مرداد 1332، سركوب قيام 15 خرداد 1342، كودتا در گواتمالا، شيلي و اندونزي و... سكوت كرد. اين تجربيات نشان داد كه شوروي در دفاع از حركت‌هاي اصيل ملت‌ها، يك قطب جدي در برابر امريكا نبود.
ج) پس از فروپاشي شوروي به نظر مي‌رسد كه اصلي‌ترين قطب‌بندي قدرت به درون امريكا منتقل شده است كه اوج آن را در انتخابات رياست‌جمهوري در نوامبر 2004 ديديم. توماس فريدمن ـ سرمقاله‌نويس نيويورك تايمزـ كه در ابتدا موافق جنگ و نئوكان‌ها بود، يك روز بعد از انتخابات مقاله‌اي با نام "دو ملت زير سايه خدا" نوشت، بدين مضمون كه اين بار مردم امريكا نيامدند كه فقط رئيس‌جمهوري انتخاب كنند، بلكه آمدند تا قانون‌اساسي جديد و امريكاي جديدي‌را رقم بزنند.(‌1) توماس فريدمن مطرح كرده بود كه مذهبي‌هايي كه به آقاي بوش رأي داده‌اند مخالف علم و آزادي و وحدت امريكا هستند و راهكارهايي هم براي برون‌رفت از اين تضاد نشان داده است كه به لحاظ راهبردي شبيه روند نوانديشي ديني در ايران است.
در پي اين تحولات در امريكا، "چشم‌انداز ايران" سرمقاله‌اي با نام "قطب‌بندي جديد جهان" منتشر نمود كه ابعاد سياسي، اقتصادي، استراتژيك و ايدئولوژيك اين قطب‌بندي را در معرض توجه خوانندگان قرار داد.(2)
باشد كه مسئولان نيز طرح نويي براي سياست خارجي در اندازند. اين سرمقاله مي‌خواست نشان دهد كه قوي‌ترين اپوزيسيون تيم آقاي بوش و محافظه‌كاران جديد، در درون خود امريكاست و اين اپوزيسيون، برخلاف روسيه، چين، هند و اروپا به محافظه‌كاران جديد حاكم بر امريكا وابستگي ندارد؛ چرا كه توانست در انتخابات نوامبر 2004، 48 ميليون از آراي امريكايي‌هاي نخبه، تحصيلكرده و داراي ضريب هوشي بالاي 100 را ـ بويژه در شهرهاي بزرگ سياسي ـ به‌دست آورد. اين اپوزيسيون گرچه به لحاظ كمي و عددي نتوانست بر بوش غلبه كند، ولي به لحاظ كيفي و قدرت طراحي استراتژيي تا حدي نزديك‌تر به واقعيت، برتري داشت. به‌طوري‌كه آقايان برژينسكي و رابرت گيتس كه گروه كاري شوراي روابط خارجي امريكا را مديريت مي‌كردند، طي گزارشي با نام "زمان نگرشي تازه به ايران"، ديدگاه‌هاي استراتژيك خود را اعلام كردند و در عمل ملاحظه شد كه ديدگاه‌هاي آنها كه به ديدگاه دموكرات‌ها نزديك بود به‌تدريج بر سياست خارجي امريكا چيره شد. ترجمه كامل اين گزارش 40 صفحه‌اي در چشم‌انداز ايران شماره 32 آمده است.
در همين رابطه شهادت آقاي گري‌سيك در برابر كنگره امريكا با نام "روابط امريكا با ايران" به فارسي ترجمه و در چشم‌انداز ايران شماره 32 (تيرومرداد84) به چاپ رسيد.
از مجموع اين دو گزارش و كتاب برژينسكي با نام "انتخاب: رهبري جهاني يا سلطه بر جهان"(3) و ديدگاه‌هاي ال‌گور، خانم آلبرايت، بيل‌گيتس، بيل كلينتون، هيلاري كلينتون، كارتر و جورج سوروس خلاصه زير نتيجه مي‌‌شد:
1) در مورد ايران، خط براندازي حكومت و يا خط محور شرارت كه توسط بوش مطرح شد، بايد از دستور كار سياست خارجي امريكا حذف گردد.
2) مذاكره دوجانبه مستقيم امريكا ـ ايران شروع شود.
3) محور اين مذاكرات، ثبات عراق و افغانستان باشد كه در راستاي منافع مشترك ايران و امريكا قرار دارد.
4) در اين مذاكرات حتي سلاح اتمي نيز نبايستي عمده گردد. چرا؟ چون مسئولان ايران آن‌قدر عقلانيت دارند كه بدانند اگر حتي يك‌بار هم سلاح اتمي ـ درصورت دارابودن ـ به‌كار گرفته شود، در واكنش به آن، ايران با خاك يكسان خواهد شد. حتي برژينسكي معتقد است ايران دلايل منطقي و عقلاني براي دستيابي به سلاح اتمي دارد، مانند: تهاجمي كه توسط عراق به ايران شد، همسايگي امريكا با ايران (در عراق و افغانستان) آن هم با خط برانداز، وجود سلاح اتمي در پاكستاني كه عقب مانده‌تر از ايران بوده و متحد استراتژيك امريكاست و...
متأسفانه به اين قطب‌بندي جديد در درون امريكا توجه كمي شده است كه جا دارد بررسي جديدي صورت گيرد.
آقاي ال‌گور نماينده و سناتور پيشين و همچنين معاون رئيس‌جمهور كلينتون كه در انتخابات سال 2004، يك‌ميليون رأي بيشتر از بوش داشت، ولي به كمك قوه‌قضاييه امريكا از وي شكست خورد، مخالفت‌هاي بنياديني با عملكرد بوش و نئوكان‌ها داشته است كه مي‌توان مواضع او را كه نماينده جريان وسيعي در امريكاست در نوشته‌هاي زير ديد:
1) سخنراني ال‌گور در انجمن قانون‌اساسي امريكا با نام "آزادي و امنيت"(‌4)
2) مقاله آقاي ال‌گور با نام "ملاحظات ال‌گور درباره عراق" (5)
3) سخنراني ال‌گور در مراسم سالگرد ترور دكتر لوتركينگ با نام "احياي حاكميت قانون"(6)
مجموعه اين سه اثري كه از آقاي ال‌گور به وسيله "چشم‌انداز ايران" ترجمه و چاپ شده، بنيادي‌ترين مانيفست عليه عملكرد حاكميت نئوكان‌ها در امريكا مي‌باشد. آقاي ال‌گور بويژه در سخنراني خود با نام "احياي حاكميت قانون" تصريح دارد كه:
1) ترور دكترلوتركينگ با دروغ‌‌‌پردازي توسط FBI انجام شده است؛ ترس كارمندان آن سازمان از "بايد"هاي مقامات بالا يك دروغ آشكار را به يك اصل موضوعه درست تبديل كرد.
2) به همين ترتيب يك دروغ آشكار ديگر به اصل موضوعه ديگري توسط FBI و سيا تبديل شد كه ورود ابرقدرتي چون امريكا را به جنگ ويتنام كشاند.
3) به همين روش يادشده دروغ آشكار ديگري، اصل موضوعه ديگري را موجب شد كه "بعث" لائيك و صدام، با "القاعده" بنيادگرا ارتباط داشته و داراي سلاح كشتارجمعي است. از اين‌رو بار ديگر امريكا به جنگ با عراق كشيده شد، به‌طوري‌كه جورج تنت رئيس سيا مجبور شد به دليل "معادله ترس" اين گزارش دروغ را امضا كند.
4) "شنود"، كه در زمان روساي جمهور پيشين به‌طور موقت و با هماهنگي قوه قضاييه انجام مي‌شد، اكنون در زمان بوش و با تأييد او به يك اصل فراگير در خدمت قوه‌مجريه تبديل شده كه آشكارا با قانون‌اساسي امريكا مغاير است.
5) "شكنجه به‌منظور اعتراف" كه با قانون‌اساسي امريكا مغايرت كامل دارد، به يك اصل پذيرفتني تبديل شده، به اين ترتيب كه با ترفند "ابزار ـ قانوني" گفته مي‌شود كه رئيس‌جمهور امريكا فرمانده كل نيروهاي مسلح نيز مي‌باشد، بنابراين براي حفظ اين نيروها در جنگ و رويارويي با تروريسم، شكنجه و شنود ضرورت دارد. جالب اين‌كه كساني‌كه در كاخ‌سفيد چنين ابزار قانوني را ترتيب دادند، درنهايت به سمت‌هاي بالا در قوه‌قضاييه منصوب شدند.
آقاي ال‌گور در ادامه همين سخنراني اعتراف مي‌كند كه پس از 11 سپتامبر 2001 تاكنون صدنفر توسط امريكا زير شكنجه‌هاي بازجويي كشته شده‌اند.
6) ال‌گور با وفاداري به قانون‌اساسي و نظام جمهوري امريكا و براي احياي آن، معتقد است كه حاكميت بوش و نئوكان‌ها، حاكميتي غيرقانوني و غيردموكراتيك است و روندي مغاير با قانون‌اساسي طي مي‌كند.
به نظر مي‌رسد در طراحي سياست خارجي بايد به اين قطب‌بندي در درون امريكا، رويكرد جديد و توجه بيشتري داشت و مي‌تواند مثلثي از "قانون اساسي ايران"، "قانون اساسي امريكا" و "قانون‌اساسي جهان" (حقوق‌بشر، سازمان ملل و شوراي امنيت) اساس سياست داخلي و خارجي ما گردد.
د) اين پرسش مطرح است كه چرا افرادي چون ال‌گور و هيلاري كلينتون كه تا چندي پيش ديدگاه‌هايشان در گزارش كاري شوراي روابط خارجي متبلور بود و مذاكره مستقيم غيرمشروط با ايران را مطرح مي‌كردند، حالا حتي گزينه دخالت نظامي در كشورمان را نيز كمابيش تأييد مي‌كنند؟ و اين درحالي است كه اين قطب‌بندي بويژه پيش از انتخابات مجلس در نوامبر 2006 جدي‌تر شده است.
آقاي بوش در نظرخواهي‌ها واجد پايين‌ترين حد اعتماد يعني 30% آراي مردم امريكا مي‌باشد. درگيري در عراق به اوج رسيده، به‌طوري‌كه تروريزم، القاعده و مقاومت نهادينه شده است و جنگ فرقه‌اي كه بين شيعه و سني در يكصدسال گذشته اثري از آن نبود به يك فاجعه غيرقابل انكار تبديل شده است. در افغانستان نيز هفت استان زير كنترل كرزاي نيست. با توجه به اينها ما مي‌توانستيم با تداوم سياست دفاعي و مقاومت خردورزانه اجازه دهيم كه دامنه اين شكاف‌ها و قطب‌بندي درون امريكا وسعت يابد، چرا كه زمان به نفع امريكا نيست. انتخابات در افغانستان و عراق، در مصر و فلسطين به نفع امريكا نبوده است.
باز اين پرسش مطرح است كه چرا در مدت كوتاهي، حتي شهروندان آلمان نيز كه هميشه طرفدار جمهوري‌اسلامي بودند عليه ايران مي‌انديشند. بايد علت اين امر را در سياست‌هاي تهاجمي ناپخته و دشمن‌تراشانه دانست. ملت ما شاهد آن بود كه دكترمصدق به‌عنوان نماينده ملت ايران توانست در شوراي امنيت از حقوق و مظلوميت ايران دفاع كرده و اجماع جهاني عليه ايران را بگسلد اما ما شاهد ‌آن هستيم كه در مدت كوتاهي نه‌تنها شكاف‌ها، تضادها و تعارض‌هاي اربابان زر و زور و تزوير را پر كرده‌ايم، بلكه باعث وحدت بيشتر آنها شده‌ايم. درحالي‌كه اگر هر يك از قطعنامه‌هاي شوراي امنيت در مورد اسراييل اجرا شود، به اعتراف خودشان به فروپاشي هويت نژادپرستانه آنان منجر خواهد شد، شعار محو اسراييل به لحاظ راهبردي حرف درستي نبود.
درحالي‌كه ما به اندازه كافي معدن اورانيوم براي نيروگاه بوشهر نداريم، شعار فروش اورانيوم ساخته نشده در بازار آزاد، آن هم با 30% تخفيف، سودجويان عالم را عليه ما به‌طور زودرس بسيج نمود و مصداق آش نخورده و دهان سوخته شديم. درحالي‌كه سوزاندن يهوديان و غيريهوديان يك واقعيت انكارناپذير تاريخي است، انكار آن توسط يك مقام مسئول، دنيا را عليه ما برآشفت و اين درحالي است كه نخبگان و محققان روي تعداد آن حرف داشتند نه روي اصل آن.
ديدگاه مرحوم امام اين بود كه نظم جهاني را تغيير دهند و در اين راستا بود كه گفتند: "حق وتو در شوراي امنيت، حق توحش است." جنگي به ما تحميل شد كه حدود 200 هزار شهيد و يك ميليون مجروح و مفقودالاثر بر جاي گذاشت و درنهايت مرحوم امام، احكام شوراي امنيت يعني قطعنامه 598 را در 27 تيرماه 1367 پذيرفتند و اين پذيرش را نه تاكتيكي، بلكه استراتژيك خواندند. توان تاريخي يك ملت چگونه ارزيابي مي‌گردد؟ مرحوم امام با تمام توان و قدرت بسيج خود كه هم يك مرجع سنتي بودند و هم رهبري كاريزما، قانوني و مردمي، قطعنامه را پذيرفتند و اين نشان مي‌دهد كه تكرار حرف‌هاي امام در ابتداي انقلاب، يعني برابري آراي اعضاي شوراي امنيت و ديگر شعارهاي اول انقلاب، به لحاظ زماني و راهبردي نمي‌تواند خط امامي تلقي شود؛ چرا كه خط امام روندي داشت كه بايد به آن روند توجه كرد، نه به يك مقطع. مثلاً از يك فيلم دوساعته نمي‌توان چند تصوير آن را عمده كرد. ما نمي‌توانيم بيش از توان تاريخي خود، باري را به دوش مردم بگذاريم كه نتوانند آن را تحمل كنند. مشابه اين مطالب در مقاله‌هاي "انرژي اتمي، سياست دفاعي يا تهاجمي" و "انرژي هسته‌اي و چالش‌هاي پيش رو" به ترتيب در شماره‌هاي 34 و 36 چشم‌انداز ايران آمده است.(7)
در گذشته نه چندان دور، وقتي يكي از وزرا مطالبي را بيان كرد و بحراني ايجاد شد، رئيس‌جمهور وقت به‌صراحت گفت كه آن وزير نظر شخصي خود را گفته است و بدين‌ترتيب از يك بحران زودرس فاصله گرفته شد. در دنياي امروز خطاي بشري و روش آزمون و خطا يك اصل پذيرفته شده است، بنابراين هزينه پذيرفتن خطاهاي آشكار كمتر است تا درغلتيدن به جنگي كه خواست ميليتاريسم امريكاست. ويژگي امريكاي نئوكان‌، ميليتاريسم و مثلث "نفت، اسلحه، جنگ" و به‌گفته جورج سوروس در كتاب روياي برتري امريكايي "بنيادگرايي بازار و بنيادگرايي مذهبي" است. براي درك بهتر موضوع كافي است به چند برابرشدن ارزش سهام شركت هواپيماسازي لاك‌هيد توجه شود.
طبيعي است كه ايجاد بحران توسط ما اين ميليتاريسم را تغذيه و تقويت مي‌كند. درحالي‌كه شبكه‌هاي تلويزيوني امريكا سياست بايكوت خبري روي ايران را دنبال ‌كرده‌اند چه دليلي دارد كه شبكه‌هاي تلويزيوني "فاكس نيوز" و "C.N.N" به‌طور مرتب صحبت‌هاي تنش‌زاي برخي از مسئولان را پخش نموده و افكارعمومي امريكايي‌ها و غربي‌ها را جهت مي‌دهند؟
اين روزها پس از نااميدشدن از چين، هند، روسيه و اروپا صحبت از مذاكره با امريكاست. اگر چنين رويكردي وجود دارد، آيا بهتر نيست كه اين كار با ميليتاريست‌ها، محافظه‌كاران جديد كه در راستاي مثلث "نفت ـ اسلحه ـ جنگ" و بنيادگرايي بازار و مذهبي هستند انجام نگيرد؟ آيا بهتر نيست كه رويكرد ما به‌طرف نيروهايي باشد كه از روند احياي قانون‌اساسي امريكا دم مي‌زنند و سخت به آن پاي‌بندند؟ طبيعي است كه از قانون‌اساسي امريكا كودتاي 28 مرداد، كودتا عليه دكتر آربنز در گواتمالا، كودتا عليه دكترآلنده در شيلي و عليه دكتر سوكارنو در اندونزي و... نتيجه نمي‌شد.
هـ) با توجه به اوضاع و احوال كنوني و در تعامل با اين وضعيت چه بايد كرد؟
1) در شرايطي كه به شهادت همه فرهيختگان امريكا و جهان، اشغال عراق به تقويت تروريسم و القاعده منجر شده و بيم آن مي‌رود كه فاجعه يك جنگ درازمدت فرقه‌اي در عراق و منطقه شكل گيرد و با توجه به سخن اخير آقاي بوش كه گفت: "امريكا به نفت خاورميانه معتاد شده است"، آيا سزاوار است كه اين حجم از سلاح‌هاي كشتارجمعي در دست چنين گروهي باشد؟ آيا اين يك تهديد براي بشريت نيست؟
2) براساس اين تهديد جدي نسبت به بشريت، به نظر مي‌رسد مي‌توان رويكرد جديدي به طرفداران قانون‌اساسي در امريكا نشان داد كه به نظر مي‌رسد آينده امريكا نيز از آن آنها مي‌باشد.
3) مسئولان ما تأكيد بيشتري بر "سياست دفاعي" مبتني بر آزادي و استقلال و قانون‌اساسي جمهوري‌اسلامي داشته باشند.
4) پذيرفتن خطاهاي استراتژيكي كه با مرحله‌سوزي به دشمن‌تراشي انجاميده است.
5) بالابردن انسجام ملي، طرد سياست‌هاي مبتني بر حذف نيروها، آزادي زندانيان سياسي كه تعداد آنها چندان زياد نبوده و تهديدي نيز براي امنيت داخلي نمي‌باشد.
6) از آنجا كه شعار "مرگ بر امريكا" در مراسم رسمي اثر داخلي خود را از دست داده ولي اثرگذاري آن در خارج كشور عليه ايران بيشتر شده ـ تلويزيون‌هاي امريكايي چنين وانمود مي‌كنند كه شعار راهبردي ايرانيان نابودي امريكاست و اين شعار مشمول كارگر و دهقان امريكايي و حتي افرادي همچون ال‌گور نيز مي‌شود كه به‌طور بنيادي با سياست جنگ‌طلبانه بوش مخالف‌اند ـ بنابراين منافع راهبردي ما ايجاب مي‌كند كه اين شعار از نمازجمعه حذف گردد، چنان‌كه پس از 11 سپتامبر 2001 نيز چندماه متوقف شد.
7) امريكا و انگليس مدت‌هاست كه چند خط‌مشي را به‌طور موازي در خصوص ايران دنبال مي‌كنند؛ خط تعديل، خط تجزيه، خط فروپاشي و خط انقلاب مخملي و جنگ داخلي، بنابراين شايسته است در كنار تقويت انسجام ملي تقويت نيروهاي مسلح به‌طور جدي در دستور كار قرار گيرد. تجربه تاريخي نشان مي‌دهد كه هيچ ارتشي بدون حمايت افكارعمومي دوام چنداني نخواهد داشت. از آنجا كه زمان به نفع حاكميت امريكا نيست، بنابراين سياست دفاعي ما بهترين خط‌مشي است. از معادلات سياسي جهان چنين نتيجه مي‌شود كه امريكا به‌عنوان يك قدرت علمي و تكنولوژيك پذيرفته شود ولي بايد دربرابر برتري‌طلبي و سلطه‌‌طلبي آن مقاومت كرد.
8) خانم آلبرايت وزيرخارجه اسبق امريكا طي مقاله‌اي، بوش را متهم كرد كه به‌جاي وحدت، تفرقه به ارمغان آورده است.(8) وي تأكيد كرد كه سال‌ها امريكا تلاش كرد كه مسيحيت را در سازوكارهاي دموكراتيك بياورد؛ بنابراين احزاب "دموكرات ـ مسيحي" به‌وجود آمدند. او پيشنهاد مي‌كند كه با توجه به پيروزي حزب اسلامي "عدالت و توسعه" در تركيه مدل "دموكرات ـ مسلمان" هم تعميم داده شود.
اين گروه مي‌خواهد اسلام و مسلمين نيز در سازوكارهاي دموكراتيك وارد شوند. بنابراين با توجه به نخست منطقي‌بودن اسلام، دوم رشد و گسترش طبيعي آن و سوم افزايش جمعيت مسلمانان، براي جلوگيري از يك جنگ تحميلي، بهتر است با الگوي "دموكرات ـ مسلمان" برخورد تعالي‌بخش شود؛ لازمه آن اين است كه هرچه زودتر از فضاي امنيتي ـ نظامي فاصله گرفته و به‌سوي فضاي سياسي ـ قانوني حركت كنيم و الگوي مردم‌سالاري ديني را تحقق بخشيم.(9)
پي‌نوشت‌ها:
1ـ چشم‌انداز ايران، شماره 29 (دي و بهمن 1383)
2ـ همان.
3ـ انتخاب: رهبري جهان يا سلطه جهاني، ترجمه لطف‌الله ميثمي، نشر صمديه.
چشم‌انداز ايران، ويژه‌نامه عراق در آيينه مطبوعات دنيا، پاييز 1383.
5ـ همان.
چشم‌انداز ايران، شماره 37 (ارديبهشت و خرداد 1385).
چشم‌انداز ايران، شماره 34 (آبان و آذر 1384) و شماره 36 (اسفند 1384، فروردين 1385).
چشم‌انداز ايران، شماره 30 (اسفند 1383، فروردين 1384).
9ـ همان. اشاره چشم‌انداز ايران به ترجمه مقاله "تركيه از فضاي امنيتي ـ نظامي به‌سوي فضاي سياسي ـ قانوني".

چهارشنبه، اردیبهشت ۱۳، ۱۳۸۵

دانشگاه، دانشگاه است

دانشگاه، دانشگاه است
دكتر محمد ملكي
11/ارديبهشت/1385
در خبرهاي كوتاهِ روزنامة شرق دو خبر آمده بود. شايد بسياري از خوانندگان بي‌توجه از آن گذشتند و جزء خبرها و وقايع روز به‌حساب آوردند اما براي من به‌عنوان يك دانشگاهي خبرها تكان‌دهنده بود و لرزه بر اندام فرسوده و تكيده‌ام انداخت. ابتدا خبرها را بخوانيد:
دستور براي اخراج يك دانشجو. وزارت علوم در نامه‌اي خطاب به رئيس دانشگاه تهران خواستار اخراج «پيمان عارف» دانشجوي كارشناسي ارشد علوم سياسي اين دانشگاه شد. عارف در اين باره گفت: وزارت علوم در نامة خود به رئيس دانشگاه تهران كه رونوشتي از آن به رئيس دانشكدة حقوق و علوم سياسي اين دانشگاه ارائه شده است بنده را فاقد صلاحيت عمومي و عقيدتي براي ادامة تحصيل دانسته و خواهان اخراج بنده از دانشگاه تهران شده است.
شرق، سه‌شنبه 15 ارديبهشت 85 به نقل از ايلنا
نامة دوم:
اخراج مهدي اميني‌زاده از دانشگاه. مهدي اميني‌زاده عضو سابق شوراي مركزي دفتر تحكيم وحدت از ادامة تحصيل در دانشگاه مفيد قم محروم شد. امين‌زاده با انتشار نامه‌اي ضمن انتقاد از اين گزينش و اخراج از تحصيل شرح اين ماجرا را اعلام كرد. در اين نامه آمده است چند روز پس از ثبت‌نام در رشتة كارشناسي ارشد علوم سياسي در دانشگاه مفيد قم از سوي ادارة آموزش دانشگاه گفته شد كميسيون بررسي صلاحيت استاد و دانشجويي سازمان سنجش از دانشگاه خواسته است از ادامة تحصيل من جلوگيري كند و پس از پيگيري در سازمان سنجش مشخص شد اين اقدام سازمان سنجش بنابه‌درخواست يك وزارتخانه صورت گرفته است و پس از آن نيز هر چه بيشتر پيگيري كردم كمتر به نتيجه رسيدم و تاكنون تغييري در اين تصميم صورت نگرفته است. اميني‌زاده در اين نامه همچنين با انتقاد از دولت جديد و تأكيد بر اين نكته كه «براساس آموزه‌هاي دين اسلام، صراحت قانون اساسي، ميثاق جهاني حقوق بشر و حتي مصوبات شوراي عالي انقلاب فرهنگي ادامة تحصيل حق مسلم من است» متذكر شده است كه از اين حق خود صرفنظر نخواهد كرد و از نهادهاي حقوق بشري و اصلاح‌طلب براي احقاق حقوق خود ياري خواهد طلبيد.
شرق، چهارشنبه 6 ارديبهشت 1385
با مطالعة اين اوامر از سوي دو وزارتخانه به دانشگاه‌ها مسلماً در ذهن خوانندگان سؤالاتي مطرح مي‌شود از جمله اينكه وزارت علوم مي‌گويد پيمان عارف فاقد صلاحيت عمومي و عقيدتي براي ادامة تحصيل است يعني چه؟ آقاي وزير اين اطلاعات را از كجا كسب كرده و آيا فردا نمي‌تواند در مورد هر استاد و دانشجويي از اين كلمات استفاده كرده و خواستار اخراج آنها از دانشگاه شود؟ اصولاً ايشان با كدام ضابطه دست به چنين كاري زده‌اند و اگر قرار است وزير در جزئيات كار دانشكده‌ها دخالت كند پس دانشگاه و دانشكده و گروه آموزشي و … چه‌كاره‌اند؟ آقاي وزير علوم كه مي‌گويند هنگام تحصيل بچة درس‌خوان و سربه‌راهي بوده است، كاش تحت تأثير اطرافيان خود قرار نمي‌گرفت و چنين دستوري صادر نمي‌كرد. مي‌گويند ايشان در جلسه‌اي با حضور استادان در دانشگاه ياسوج گفته‌اند من از شيمي بدم مي‌آيد!!. اگر اين حرف درست باشد بايد واقعاً ما دانشگاهيان افتخار كنيم كه چنين وزير دانشمند و فهميده‌اي داريم!! كه نمي‌داند شيمي مادر علوم است و آن دانشمند معروف بالاي آكادمي خود نوشت «هركسي شيمي نمي‌داند وارد اين مركز نگردد» و يا پاستور انديشمند بزرگ فرانسوي كه دنيا به وجود او افتخار مي‌كند يك شيميست بوده است. بهتر بود ايشان پس از رسيدن به مقام استادي دانشگاه به‌جاي اينكه وقت خود را در انجمن شهر كرمان بگذراند گاهي سري به كتابخانة دانشگاه مي‌زد و بر معلومات عمومي خود مي‌افزود تا معني صلاحيت عمومي و عقيدتي را بهتر بداند و از علم شيمي تا اين حد بي‌اطلاع نباشد.
اما آن وزيري كه دستور اخراج آقاي اميني‌زاده را داده مسلماً وزير دارايي يا اقتصاد نيست چون اميني‌زاده دانشجوي فوق‌ليسانس علوم سياسي مي‌باشد و مطمئناً بدهي مالياتي نداشته و در كار قاچاق هم نبوده است. آن وزير محترم بهتر است به كار خود بپردازد و وارد مقوله‌اي كه به وزارتخانة او مربوط نيست نشود چون وزير علوم نشان داد با "اطلاعاتی" که به او می رسد در كار ايجاد رعب و وحشت در دانشگاه‌ها و اخراج دانشجويان و استادان مهارت و تخصص كافي دارد و نيازي به كمك ساير وزارت‌خانه‌ها ندارد.
اما سخني با دانشجويان و استادان عزيز؛
هردم از اين باغ بري مي‌رسد
تــازه‌تر از تازه‌تري مـي‌رسد
روزي دانشگاه‌ها تبديل به گورستان مي‌شود و روز ديگر استادان تهديد و تحقير مي‌شوند و هر روز خبري از دستگيري و احضار و محكوميت دانشجويان مي‌شنويم. درشگفتم از اين همه سكوت به‌ويژه از سوي استادان. از آن جماعت فرهيخته‌اي كه مانند من مويشان را در دانشگاه‌ها سپيد كرده‌اند و دانشجويان را به واقع فرزندان معنوي خود مي‌دانند در تعجبم و نه استاداني كه با مدارك قلابي و طبق برنامه به دانشگاه‌ها تحميل شده‌اند . دليل سكوت استادان بزرگواري كه نامي دارند و معروفيتي و معرفتي در اين قبيل بازيها با دانشگاه را نمي‌دانم. شايد نمي‌دانند اين شتري است كه ممكن است فردا درِِ خانة آنها بخوابد.
در هر حال واقعيت اين است كه بعضي از وابستگان به نظام دانشگاه را تحمل نمي‌كنند و برايشان تنها وجود «حوزه» كافي است و تمام تلاششان متلاشي كردن اين مراكز بزرگ علمي است كه به حق از سوي مردم «سنگر آزادي» نام گرفته است. ولي بايد دشمنان دانشگاه و دانشجو و استادان واقعي بدانند كه دانشگاه به رسالت خود عمل مي‌كند و تسليم نخواهد شد. دانشگاه با همة ويژگيهاي خود دانشگاه است چه اين جماعت بخواهند و چه نخواهند.
والسلام