کدام شورشی ؟
نگاهی کوتاه به کتاب خاطرات یک شورشی ایرانی نوشته دکتر مسعود بنی صدر
سعید سلطانپور
کتاب خاطرات شورشی آقای بنی صدر را خواند م اصولا کتاب خاطرات شخصیتهای سیاسی برایم جالب است . مسعود بنی صدر جز معدود کسانی هستند که از جریان رجوی جداشده اند و اقدام به انتشار کتاب کرده است که در فرهنگ نیروهای سیاسی ایران جا نیفتاده است . زیرا خاطرات همه کسانی که در انقلاب بوده اند چه د رجریان حاکمیت و چه در جریان مخالفان حکومت می تواند فضای تاریخی جامع تری را برای ما و نسل جوان و آینده از شرایط را بدهد و شاید از آن مجموعه بتوا ن راهی برای جلو گیر ی از اشتباهات تکراری و دور تسلسل مردم برای رسیدن به آزادی و تحقق دموکراسی یافت .
کتاب بدون منبع هست و سعی هم نشده که از منابع مختلف استفاده شود . بشدت در آن مسائل امنیتی در ان رعایت شده است نام مدرسه خیابانی که در آن خانه بزرگ شده است و جزئیات کودکی و نو جوانی که که برای سازمانهای امنیتی قابل دسترسی است ولی به همان شیوه مجاهدین و رجوی برای مردم معمولی ممنوعه است .
اطلاعاتی که ارزش امنیتی ندارد و لی خاطره را زنده تر و طبیعی تر و قابل تحقیق می کند نوشته نشده است .
این کتاب به مخاطبان ایرانی این شناخت را تاکید می کند که هم جریان رجوی و هم جریان آخوندها هرد و
ا زمردم طلبکار می دانند و خودشان را بالاتر از مردم عادی می دانند که حق دارند بجای آنها تصمیم گیر ی کنند و نکته دیگر اینکه هر دو جریان ازنظر مالی دست بگیر دارند .
این کتاب برای مخاطب غیر ایرانی نوشته شده است . زیرا کتاب چیز تازه ای حداقل برای من و امثال من که با فرهنگ و ادبیات و سابقه مجاهدین آشنائی داشته باشد ، ندارد . کتاب خاطرات رفسنجانی هم چیزی در این حد هست که از آن چیزی که بدرد بخورد پیدا نمی شود تنها ملاقاتهای روزانه هست که در یکجا جمع شده است . همه چیز حساب شده و سانسور شده است .
این نوشته نوشته یک دیپلمات هست که به چیزی پاسخ نمی گوید و چیزی رابرای مردم ایران روشن نمی کند و هنوز راه خود را درست می داند. سند های بسیاری می توانست در این کتاب باشد که وابستگی مالی و سیاسی رجوی را نشان بدهد که نویسنده به عمد از آوردن انها خودداری کرده است .
بنی صدر می نویسد که برای راه انداختن رادیو شروع به کار کردم و تمامی مراحل آنرا که نیاز به پول داشت انجام داده است بدون اینکه منابع مالی آنرا مشخص کند . از سوئی وی می گوید ما در 500 هزار دلار درامد و 1میلیون دلار هزینه داشتیم .
نویسنده هیچ ردی که مباد ا علیه وی در دادگاهی استفاده شود از خود باقی نگذاشته است .
بنی صدر باورها ، دوران جوانیش را با باورهای امروزی اش که آثار مکتب رجوی در ان بخوبی مشاهده می شود ، می نویسد .
ص 109 – برای من قابل فهم نبود که یک ملا انقلاب را رهبری کند لذا شروع کردم به خندیدن . من از دورا ن کودکی چیزهائی در باره خمینی می دانستم و به عنوان یکی از ناد رمخالفان شاه حتی کمی هم برای او احترام قائل بودم . البته هیچ گاه برای او پتانسیل رهبری در او نمی دیدم . درواقع من هیچگاه با یک ملای خوب و روشنفکر برخورد نکرده بودم . بسیاری از افراد معتبر گفته اند که ملاها فقط به شکم و سکس فکر می کنند . پیش گویی محمود باورنکردنی بود اما مرا ترساند.
بنی صدر اشاره نمی کند این آدمهای معتبر چه کسانی بودند . تا کنون چند تا ملا دیده بود .ملای خوب ندیده بود . وی که د رفعالیت سیاسی و مذهبی در ان دوران نبود ه است . چگونه می ترسد ولی هیچ یادداشتی و یا تلاشی نمی کند . وی نه تنها با خمینی که شهرتش بیشتر از چریکها و مجاهدین د ربین سیاسیون بود بلکه مجاهدین رانیز نمی شناخت . ص121
مثلا سعادتی توسط کمیته دستگیر شد و نه توسط سپاه 133
145- مجاهدین خیلی زود متوجه شدند که نیاز به سلاح دارند. سازمان از ابتدای انقلاب به جمع اوری سلاح دست زده بود از جمله انبار سلاح در بنگاه پدر مهدی بخارائی در خزانه تهران که لو رفت. تمامی مجاهدین تحلیل داشتند که رژیم با آنها درگیر خواهد شد .
د رحالی که جریان میلیشیا را سازمان مجاهدین برای مطرح کردن خود و دامن زدن به جنگ روانی علیه آمریکا پیش کشید . مسولان از بخش دانشجویی و دانش آموزی خواشتند که روز بعد با پوشیدن اورکت و شلوار ارتشی در دانشگاه تهران جمع شوند و یک ساعتی تمرین نظام کردند . کسی از ان گروه آموزش نظامی نداشت . بعد هم یک رژه ا ز دانشگاه به سمت سفارت آمریکا انجام شد که رژه میلیشیا ، هم مردم و هم خود میلیشا را که از همان روز به این نام خواند ه شد ه بودند را به سمت چریک شدن ونظامی شدن جو سوق می داد.
اصولا از روز اول تن کردن کاپشن کره ای که ارزانتر از نوع آمریکائی آن بود وجه مشترک بین کمیته چی ها و مجاهدین و چریکها بود و خود دلیلی بود که رهبری مجاهدین شرایط را نظامی می دید.
وی به هیچ از مذاکرا ت خودش و تقاضاهای مشخص در ملاقات با نمایند گان آمریکا سخن نمی گوید.
وی از حمایت لابی قدرتمند اسرائیل که نقش عمده ای در حمایت از رجوی دارند نام نمی برد.
وی از هیچ شخص آمریکائی نام نمی برد در حالیکه موضوع امنیتی نیست .
جدی ترین تضادی که مطرح می شود این است که زنان مسول همراه وی وارد هیئت می شوند و باید آموزش ببینید.وی ترجیج می داده تنها با سیاستمدران مذاکره کند . مشکل زنان ،دست ندادن زنها با مردها هست ؟
وی در مورد نقض وسیع حقوق بشر و حقوق کودکان و بردن آنها از آمریکا و کانادا به عراق و اقامت اجباری آن هیچ سخن نمی گوید در حالیکه عموما نمایندگان سازمان امنیت و اف .بی .ای با آنها ملاقات عمومی و خصوصی داشته اند . اینکه چه قدر آمریکا ئیان از کارهای جریان رجوی با خبر بوده اند و چشم خود را بر روی این کارها می بسته اند چیزی نمی گوید .
در سازمانی که سکس تابو هست و داشتن غریضه بشری یک جرم نابخشودنی است هیچ کلامی بغیر از یک مورد در جوانی خودش نمی گوید .
وی از آوردن اسامی کامل کسانی هم که کشته شده اند خودداری می کند وی از نام بردن کسانی که در شورا باج می گیرند نام نمی برد. آنجا که یک مسول می گوید به این شاعر باید د پول داد تا علیه رجوی ننویسید ( حق السکوت )
وی اسم هنرمندانی راکه پول تو جیبی ماهانه می گیرند نمی برد . این در حالی است که از نامبردن مخالفینی که که به نادرستی از سوی رجوی وابسته به جمهوری اسلامی خوانده می شدند در بین مقامات سیاسی و امنیتی آمریکا ابایئ نداشته است .
علت رازداری نویسنده چیست ؟
بنظر می رسد این کتاب با مشورت با یک روانشناس برای خالی کردن خود شیوه ای که در مورد آدمهایی که مورد سو استفاده قرارگرفته اند و خود را ملامت می کنند نوشته شده است تا اعتماد خود را بیاید و بتواند آنرا پشت سر بگذارد.
مسعود بنی صدر طوری صحبت میکند که قربانی یک فرقه شده است و مسول فرقه هم مسول این جنایات و استقمار فکر ی .و جنسی و جسمی نیست . بلکه این 4 فرد خبیث هستند که ساز خودشان و خط خودشان راپیش می برند د رحالیکه وی اشاره می کند محدثین یک عروسک مسعود رجوی بیش نیست و یا تعظیم کردن مهدی ابریشچمی جلوی مسعود و مریم
.
وی راه را برای معامله و آشتی باز گذاشته است . این تحلیل رجوی در مورد وی درست است که بنی صدر لیبرال هست و می خواهد همه از وی راضی باشند. حتی زمانی که کتاب می نویسد و قرار است از کسانی بگوید که د ر وحله اول باعث نابودی خانواده وی و هزاران مجاهد دیکر رد وحله بعد و خیانت به جنبش آزادی خواهی و استقلال طلبانه مردم ایران شدند .
و اما بنظر من این کتاب آقای بنی صدر یک کتاب برای تبرئه کردن خود در نزد جریان رجوی می باشد حداقل در آن زمان که این کتاب را می نوشته قلبا به اینکه رجوی یک دیکتاتور و عامل انحراف جنبش مجاهدین و مسول شکست نسل انقلاب که امید خود را در جریانات چریکی می دیدند،نمی داند و نسلی که سرخورده از خمینی که در تهران به آنچه که در پاریس می گفت وفادار نماند ، سرنوشت خود را به دست یک موجود خودمحورر،بدون دانش سیاسی و قدرت تحلیل ، عاشق قدرت و چریک بازی و زن و بدون حس واقعی در مورد ارزش جان انسانهایی که مانند او نمی اندیشیده اند ، نمی داند.
وی بنظر نمی آید که باور داشته باشد مریم رجوی خود یک انحصار طلب و عامل بسیاری از انحرافات مجاهدین هست . ص 434 گزارشات مستقیم به مریم رجوی و اینکه مریم رجوی متوجه شد و دست مرا برای عمل باز گذاشت . بعدا توسط دفتر تبلیغات د ربغداد به لباس زن مجری ایراد گرفته شد.
یعنی همان سیاست شاه خوب بود دورو بریهایش بد بودند و خمینی و رجوی که طرفدارانشان معتقدند اگر بدی هست از دور و بریهایش هست در حالیکه بنی صدر در غرب با سیاستمداران آشنائی داشت و می دانست که اولین وظیفه هر رهبر سیاسی در غرب پذیرش شکست و استعفا و رهبری در صورت پیروزی در انتخابات هست ؟ آیا بدین دلیل نیست که هیچ گاه مکتب رجوی شکست وجودندارد .
ایا بنی صدر تلاش کرده است که برای نمایند گان کنگره آمریکا واقعیت ها را از دید خودش بنویسد ؟
مسعود بنی صدردر این کتاب خود را قربانی ساد ه می خواند . اینکه این تعریف درست است نیاز به گذشت زمان و شکسته شدن دیوارهای اختناق و سکوت قبرستانی در تشکیلات رجوی است تا دیگرانی هم روایت خود را از مسائلی بنویسند که در آن مسعود بنی صدر در کتاب خود نوشته است .
گذشت زمان ثابت خواهد کرد قربانی ما چقدر نیت خیر و کمک به جنبش دموکراسی خواهانه و مستقل مردم ایران داشته است . فراموش نکنیم که بسیار کسانی در آمریکا منجمله مشاوران بوش که در حمله به عراق نقش داشتند استعفا کرده و خاطرات نوشته اند. شاید این کتابها به شناخت واقعیت رهبران کمک کند ولی به تنهائی نمی تواند دلیلی بر تبرئه ما در استمرار سیستم های سرکوبگر و ضد مردمی باشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر