هیچ کسی برای مجاهدین گریه نخواهد کرد
ان سالها که هواداران جوان مجاهد در جلوی ستاد علوی ، جلوی حملات چماق داران وابسته به حزب جمهوری اسلامی دست در دست سرود خوانان ، مقاومت می کردند
آن زمان که دختران روزنامه فروش ، در سر چهارا ه ها ازچماقداران حزب الله کتک می خوردند وخونین و مالین می شدند
آن زمان که ستاد بهداری خیابان بهار مورد حمله چماقداران قرار گرفت
آن زمان که بعد از اعلام جنگ مسحانه توسط رهبری مجاهدین در خرداد60 ، خانه های هواداران و اعضا مورد هجوم مسلحانه نیروهای کمیته و سپاه قرار گرفت
آن زمانی که دسته دسته جوانان و نو جوانان این کشور ، ایندگان ایران به جرم خواندن روزنامه مجاهد و یا شرکت در تظاهرات قانونی قبل از 30 خرداد ، شکنجه و اعدام شدند
آن زمان که در گورهای بی نام و دسته جمعی خاک شدند و پول تیرها از خانواد ه های مظلوم وصول می شد
در تمامی این دوران بسیاری از مردم ایران ، حتی پدر ومادرانی که به حاکمیت وابستگی مذهبی داشتند ولی یک انسان مسلمان بودند ، بر این ستم هایی که بر نسل جوان و صادق ایران رفت گریستند
آن زمان که مسعود رجوی به قیمت جان دهها همافر و زندانی وبیکار شدن ، هزاران عضونیروی هوائی از پایگاه شکاری مهرآباد به اتفاق دکتر بنی صدر رئیس جمهوری وقت ، به فرانسه رفت ، هزاران نفر ا زخوشحالی گریستند زیرا قرار بود رجوی برای صلح ، آزادی و برابری و برادری مردم ایران تلاش کند . رجوی در مصاحبه با بی بی سی گفت با اولین برف زمستان به ایران بازخواهد گشت و از نیروها خواست که حملات را برای سرنگونی رژیم افزایش بدهند.
28 سال گذشت برف امد ، آب شد ، سیل آمد ، خشکسالی شد ولی نه تنها رجوی نیامد که 6 سالی هست که سرنوشت خودش ، را از ما بهتران تعیین می کنند و دست خودش نیست.
مجاهدین و رجوی آن زمان که نباید در جلوی خمینی ، دستور جنگ مسلحانه را میداد در حالیکه خودش قصد خروج از ایران را برای شناساندن ، اپوزیسیون به غرب را داشت ، در حالیکه تقریبا تمامی 100 هزار نیروی اصلی و هوادار بغیر از آموزش های اولیه نظامی ، از فنون نظامی چیزی نمی دانستند در آن سالها ی 60 تا امروز صدها مجاهد زندانی ، شکنجه و یا کشته شدند.
رجوی آن زمان که بایستی دستور دفاع از خود نیروها را در برابرحملات نظامی آمریکا که مواضع مجاهدین در قرارگاه های اهدائی صدام حسین در عراق را بغیر از اشرف ، بمباران می کرد ، می داد ، بر عکس دستور زمین گذاشتن اسلحه ها راداد. و بر خلاف آنچه که ادعا می کند 30 خرداد واعلام جنگ مسلحانه شرف ، یک مقاومت بود ، زمین گذاشتن اسلحه در جلوی آمریکائی ها ، عین بی شرفی و خیانت بود
هر چند در آن زمان در آبان 82- 2002از عملیات آمریکا نوشتم که ، حمله قطعی است ، سرنوشت خود را به صدام گره نزنید. کو گوش شنوا
(2)
دنیا متاسفانه مجل عدالت نیست هر کس قوانین حاکم را و قوانین بازی را بهتر رعایت کند برنده خواهد بود.
برای برنده شدن و حاکم بودن نبایستی حق بود. قرار هم نیست که برای حاکم شدن به هر وسیله ای همانند مجاهدین و رجوی ، متوسل شد و البته شکست خورد . قرار هم نیست که حاکمان دیکتاتور به سزای اعمال خود برسند. می توان برنده نشد ولی حق بود
عید ی امین دیکتاتور اوگاندائی که هزاران نفر را کشت ، شاه ایران و خمینی که دستور کشتار زندانیان را دادند یکی در تبعید و دیگری در اوج قدرت ، مردند و در برابر دادگاهی نایستادند
دیکتاتور شیلی ، ژنرال پینوشه نیزهیچ گاه بدلیل کشتار آلنده و مخالفین دولت کودتا ، محاکمه نشد.
استالین دیکتاتور خون آشام کمونیست ، در بستر مرد . جورج بوش پدر و پسرزندگی خوب و امنی را دارند .
معاویه و یزید هم که ستم زیادی به خاندان اهل بیت کردند نیز ، در حاکمیت مردند .
و هزاران دیکتاتور دیگر که تنها در دادگاه تاریخ و مردم که البته مهمترین دادگاه وجدان بشری هست ، محکوم شده اند . صدام هم اگر خود را ایزوله نکرده بود الان می توانست با پیشنهاد 5 میلیارددلاری آمریکا در قطر زندگی کند واعدام نشود . صدم هم آنزمان که باید اسلحه اش را که با آن مخالفان بسیاری را کشته بود ، استفاده می کرد ، نکرد و در خفت اعدام شد .
د رهر حال ، همانگونه که مجاهدین ستادهای علوی در میدان مصدق ( ولی عصر فعلی ) ، ستاد انزلی در خیابان طالقانی ، ستاد انجمن دانشجویان مسلمان در خیابان 16 آذر ، و ستادهای شهرستانها را زیر فشار حکومت ، علیرغم حمایت های بخش های زیادی از مردم ایران ، تخلیه کردند ،
همانگونه که قرارگاه های حنیف در عراق را تعطیل کردند
همان گونه که قرارگاه علوی و بقیه را مجبور به بستن شدند اردوگاه اشرف را هم علیرغم مخالفت سیاستمداران غربی بدلیل عدم پایگاه مردمی دهه 60 . تخلیه خواهند کرد
مجاهدین با عملکرد خودشان و پیروی کورکورانه از مسعود رجوی ، رهبر بلاتکلیف و خودخواه و بی مسولیت اخلاقی و انسانی ، و اصرار در اقامت دراشرف ، کاری کرده اند که هیچ ایرانی بر ای آنان گریه نخواهد کرد .
1
هر چند امیدواریم که بدون فاجعه انسانی ، حماقت مجاهدین و رجوی که قصد دارند با شبیه سازی با سازمان آزادی بخش فلطسین و عرفا ت در اردوگاهی در کنار ایران ، حضور بهر قمیتی داشته باشند ، به پایان برسد .
1. در سایت مجاهد مقاله ای با عنوان " فریاد یا حسین یا مظلوم اشرفیان در شهر ها اروپا " منتشر شده است که نشان از موضع ضعف برای ایجاد حس ترحم و همدردی نوشته شده است
2 اعلام طرح جبهه همبستگي از سوي شوراي ملي مقاومت
يك تاكتيك مصلحتي يا استراتژي ؟
ب :آيا شرايط فعلي عراق بعنوان عامل اصلي طرح جبهه است؟
ـ سازمان مجاهدين و شوراي مقاومت ملي پوسته خارجي آن در شرايطي اين نشست را برگزار كرد كه سمت و سوي سياست جهاني برهبري آمريكا و انگليس به سمت حمله به عراق براي بركناري صدام حسين آماده شده است. چنين فضائي عرصه هر گونه فعاليتي را براي نيروهاي متحد با صدام حسين محدود ميكند. جورج بوش در صدد كسب پيروزي آسان در عراق براي مصرف داخلي است و عراق هم در حال حاضر تنها كشور بي صاحبي است كه ميتوان بدون اعتراض جدي دولتها ي غربي به آن لشكر كشي كرد.
رهبران عرب و روسيه در صدد تشويق صدام براي واگذاري قدرت هستند كه با توجه به خصوصيات شخصي صدام شانس اندكي دارد كه وي به اين تن بدهد.
راه دوم كودتا در عراق و بركناري صدام با مصونيت دادن به تمامي اعضا حزب بعث(طرح عربستان) كه با توجه به حكومت استالينيستي صدام بدون خونريزي و احتما لا به آتش كشيدن چاه هاي نفت عراق نخواهد بود.
شمال عراق منطقه كردستان تحت كنترل نيروهاي كرد است كه بنوعي با كمك تركيه و آمريكا آنجا را اداره مي كنند. دشمني ديرينه كر دها كه بعنوان پيش قراولان نيروهاي نظامي آمريكا براي سرنگوني صدام عمل خواهند كرد انگيزه كافي به آنها خواهدد اد.
كردها بنوعي خواهان انتقام شكست سال 1991 خود هستند. در آن زمان نيروهاي ارتش آزادي بخش متهم به سركوبي آنان و همدستي با صدام شدند. دو تا از پايگاههاي سازمان در مسير حركت كردها قراردارد. قرارگاه اشرف يكي از آنان است.
لازم بتذكر است كه قبلا هم در گيري هائي در منطقه كردستان بين نيروهاي مجاهدين و بعضي احزاب سياسي كرد كه توسط جمهوري اسلامي حمايت مي شدند شده بود كه در نهايت سازمان مجبور به ترك منطقه كردستان عراق شده بود. صدام حسين بعد از بيرون راندن كردها از بعضي مناطق مانند “كفري “ كه مقر نيروهاي بارزاني بود آن مناطق را به عنوان زمين مانور در اختيار سازمان قرار داده بود.
يكي از دلايلي كه ارتش آزادي بخش نمي توانست از منطقه كردستان در ايران عمليات كند همين دشمني آنها با سازمان و اتحاد با جمهوري اسلامي بود.
در جنوب هم شيعيان عراقي هستند كه قيامشان در 1991 توسط نيروهاي عراقي سركوب شد و از حمايت جمهوري اسلامي بر خوردار هستند و در ضديت كامل با مجاهدين هستند. لشگر بدر تحت فرماندهي سپاه متشكل از نيروهاي معاود عراقي كه قبلا هم در در گيري ها و عمليات عليه سازمان و ارتش شركت داشته اند. عمليات از سمت كرمانشاه بر عليه صدام و مقر ها ي ارتش آزادي در مسير آن به سمت بغداد.
در شرايط بحران جنگي دست نيروهاي مسلح رژيم براي عمليات گسترده مستقيم باز خواهد بود. اين حداقلي است كه كالين پاول قصد دارد براي كسب اعتماد مقامات ايراني به آن ها اجازه اين عمليات را بدهد.
متاسفانه سازمان با حضور تمام عيار و استفاده از كمكهاي تسليحاتي و مالي عراق سرنوشت خود را بيش از بيش به سرنوشت صدام خواسته و يا ناخواسته گره زده است.
خوش بينانه ترين صورت اين است كه صدام از قدرت به اختيا ر خودش كنار برود. البته آمريكا هم در شرايط فعلي ترجيح مي دهد كه صدام با ميليارد ها دلار و خانواده با مصونيت به يك كشور ديگر پناهنده شوند تا وي را بكشند. زيرا صدام در صورت كشته شدن به چهره تاريخي ضد آمريكائي در بين ملل جهان سوم در خواهد آمد. ( البته به ناحق ). محاكمه وي در يك دادگاه بين المللي مانند ميلواسويچ بعنوان جنايتكار جنگي ميسر نيست زيرا بسياري از جنايات صدام با آگاهي و بعضاچراغ سبز غرب بوده است. در هر حال آمريكائيان در حال حاضر زنده بودن وي را به مردن وي در حاكميت ترجيح مي دهند.
در هر حال هر قدرت بعدي به رژيم ايران نزذيك تر خواهد بود. نزديكي با ايران به مفهوم ايزوله شدن سازمان است.
۱ نظر:
سازمان مجاهدین خلق و اعضای آنرا از هر منظر و دیدگاه قابل تصور عده ی اندک به رهبری رجوی به عجیب ترین و حیرت آورترین سازمان - حزب و هر تشکل دیگر در ایران و حتا جهان کنونی و قدیم تبدیل کردند . بنده در توان اطلاعات تاریخی خودم از جریانات و احزاب و اطلاعاتی که وضعیت احزاب کنونی دارم فقط " فرقه حسن صباح " را مانند مجاهدین خلق به رهبری ذولرجوی ! ( مسعود و مریم )در تاریخ ایران میتوانم نام ببرم . البته شبیه آن فقط از یک لحاظ و نه مانند آن ! به نقد و بررسی برنامه یا سیاست و دیگر حرکتهای آن سازمان در این مجال نه فرصتی است و نه نیازی . فقط اشاره ی کوتاه به مناسبات و روابط بسیار عجیب و بی نظیر بین اعضا و رهبری سازمان و همینطور روابط فیمابین خود اعضا میتوان داشت : بنده تاکنون در جایی نخوانده و نشنیده ام بین رییس و مریوس - بین فرمانده تیم و اعضا و ... حتا در سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی و یا مافیایی در فاشیستی ترین دولتها و ظالمترین حکومتها در تاریخ چنین روابطی که بگونه عابد و معبود جلوه میشود وجود داشته باشد . با تعدادی از کسانی که توانسته اند از پایگاه اشرف و در این اواخر از لیبرتی فرار کرده و خود را نجات دهند صحبت عمیق داشته ام و یکی از این افراد از وابستگان و فامیل ماست . آنها از شکنجه های هولناک و زندانهای مخوف که در اشرف وجود داشته حرف میزنند . با یک دستور تشکیلاتی همه مردان و زنان از همدیگر جدا و طلاق داده شدند . بعد از مدتی با توجه به نیازهای غریزی و عاطفی انسان روابط جنسی پنهان در بین اعضا زن و مرد شکل میگیرد که بنظر من کاملن طبیعی و عکس آن در یک دوره طولانی و غیر ضرور نادرست و خارج از ماهیت انسان و میتواند دروغ باشد.آیا شخص رجوی هم زن خود خود را طلاق داد ؟ اگر نداده پس چرا اعضا را مجبور به جدایی کرده است ؟ و اگر مانند اعضا زنش را طلاق داده پس چرا مریم عضدانلو " مریم رجوی " نامیده و خوانده میشود ؟ رجوی فراموش کرده است که اکنون هزاره سوم است و نمیشود رهبر خود خوانده و رییس جمهور خود خوانده ملت ایران شد و با آن سازبرگ آزادی ؟! را به مردم تقدیم کرد ! اگر کسی و فردی از هم وطنان گرامی چنین تشکیلاتی ( البته شبیه آنرا !!! ) را در حال و گذشته سراغ دارد بنده را نیز مطلع نماید .
ارسال یک نظر