در مقایسه امکانات ورزشی بین کانادا با ایران مخصوصا شهرستانهای ایران، ورزشکار بودن در کانادا بسیار آسان تر و در دسترس تر است، ولی کسب عنوانهای قهرمانی در این سرزمین برای مهاجران بسیار سخت تر و هزینه دارتر از ایران است.
با دو تن از جوانان ایرانی تبار که توانسته اند به افتخاراتی در صحنه ی ورزش کانادا دست یابند، گفت وگویی انجام داده ایم که در زیر می خوانید. این جوانان با تلاش خود دین جامعه ی ایرانی را به موطن دوم خود یعنی کانادا ادا کرده اند و در ضمن نمونه ای هستند برای جوانان جامعه ی ایرانی کانادا و اینکه چگونه می شود در مسیر سالم قرار گرفت و موجب سربلندی خانواده و جامعه ی ایرانی کانادا شد.
با سلام و تشکر از حضورتان. لطفا خودتان را معرفی کنید.
سامان محمود زاده: به نام خدا. 19 ساله هستم. متولد شیراز. نزدیک به 8 سال است که بدمینتون بازی می کنم. قبلا فوتبال بازی می کردم11 ساله بودم که در یک بازی سرم شکست. پدر و مادرم با ادامه فوتبال مخالفت کردند و مجبور شدم که آن را کنار بگذارم. بعد از آن بازی، پسرعمویم که بدمینتون بازی می کرد از من خواست که بدمینتون را تجربه کنم. اول تفریحی بازی میکردم تا اینکه در استان فارس اول شدم. امسال در انتاریو اول شدم و در کانادا نیز در فوره 2009 در شهر ونکوور اول شدم. برای تیم ملی کانادا دعوت شده ام و به عنوان بهترین بازیکن مرد زیر 19 سال انتخاب شده ام.
دانشجوی رشته بیومهندسی دانشگاه رایرسون هستم. و در منطقه فینچ و یانگ زندگی می کنم.
کوروش آهنی: 16 ساله، کلاس 11 دبیرستان تورن هیل هستم. ساکن ریچموند هیل و نفر دوم شنای نوجوانان کانادا هستم.
در فوریه 2009 در مسابقات شرق کانادا با یک صدم ثانیه اختلاف اول شدم. در تابستان در مونتریال در 100 متر پروانه دوم شدم. در 2008 در 100 متر پشت در انتاریو با یک دقیقه و دو ثانیه و 64 صدم ثانیه دوم شدم.
رشته پروانه سخت ترین رشته است.کی درمسابقات قهرمانی کانادا شرکت می کنی؟
کوروش: فقط نفرات اول را انتخاب می کنند.
این که عادلانه نیست، البته دنیا چندان هم عادلانه نیست ولی باید تلاش کرد. به عنوان مهاجر حتما مشکلاتی داشته اید چگونه با این مشکلات روبرو شدید و با بچه های مدرسه برخورد کردید؟
کوروش: 3 ساله بودم که به کانادا مهاجرت کردیم. چون خونگرم هستم، به همین دلیل زود دوست پیدا کردم.
در مسابقات بزرگ فقط ورزشکاران سفیدپوست و یا چینی ها هستند. من سعی کردم که با پشتکار چهره خوبی از کشورم (ایران) به کانادا نشان بدهم. قبلا تبعیض زیادی بوده، ولی الان بسیار بهتر شده است. هر کسی سریعتر شنا بکند قهرمان می شود. من سریعترین شناگر ایرانی در کانادا هستم. به دیگران نشان داده ام که ما آدم های خوبی هستیم.
سامان تجربه شما چیست؟
سامان: 3 سال پیش به کانادا مهاجرت کردیم. در اوایل انطباق با محیط جدید واقعاً خیلی سخت بود، ولی نباید ناامید شد. باید سعی خودتان را بکنید و نتیجه اش را هم خواهید گرفت. در بازی های بدمینتون اکثریت از جنوب شرق آسیا هستند.
با توجه به مشکلات اقلیتها نظیر امکانات مالی، نداشتن پشتوانه و امکانات کامیونیتی، نقش پدر و مادرها در موفقیت شما چقدر بوده؟
کوروش: من در هفته 9 بار برای تمرین می روم که 4 بار آن 5 صبح است. پدر و مادرم صبحانه را حاضر می کنند و بعد هم مرا به محل تمرین می برند و بعد به خانه برمی گردیم و بعد هم مرا به مدرسه می برند.
حمایت پدر و مادر خیلی مهم است. بدون حمایت آنها این کار ممکن نیست. آنها کار را برای من خیلی آسان می کنند.
سامان:کورش درست می گوید من در سال گذشته 6 بار در هفته تمرین می کردم. پدر و مادرم مرا به محل تمرین و مدرسه می بردند. بعضی وقتها هم تمرین سخت بود و هم درسها سنگین به طوری که می خواستم تمرینات را رها کنم. آنها با تشویق مرا به ادامه راه امیدوار می کردند. اگر حمایت آنها نبود فکر نمی کنم می توانستم به اینجا برسم.
ورزش در درس خواندن شما تاثیر منفی نداشته است. چگونه این تعادل را برقرار کردید؟
کورش: باید برنامه داشت. درس و تمرین زود هم باید خوابید. معلم ها عموماً به دلیل فعالیت ورزشی ما آسان تر می گیرند و برای تحویل تکالیف درسی مهلت بیشتری می دهند.
سامان : درسته برنامه داشتن مهم است. مثلا می گویی 2 ساعت درس می خوانم، بعد می روم باشگاه تمرین می کنم. به جای اینکه وقتم را جلوی تلویزیون و یا کارهای غیر مهم دیگر تلف کنم، روی درس می گذارم.
در خانه رابطه تان با دیگر اعضا چگونه است؟
سامان: من با برادرم که 6 سال از من بزرگتر است رابطه بسیار خوب و نزدیکی دارم و کمک من هست.
کورش: من برادر و یا خواهری ندارم ولی رابطه نزدیکی با پدر و مادرم دارم.
دوستانتان بیشتر ایرانی ها هستند یا غیر ایرانی ها؟
سامان: در منطقه ای که دبیرستان می رفتم ایرانی خیلی کم بود و دوستان من کانادائی بودند، اما در دانشگاه رایرسون نیمی از دانشجویان ایرانی هستند.
کورش: دوست ایرانی زیاد ندارم. بیشتر غیر ایرانی ها هستند.
کمی از سابقه ورزشی خودتان بگوئید.
سامان: در ایران اول شدم. با تیم ملی ایران در 14 سالگی در 2004 به کشور کره جنوبی رفتم که اولین تجربه خارجی من بود. در مرحله یک چهارم حذف شدیم. در 2005 در مسابقات اندونزی شرکت کردیم که تا8 تا تیم بالا آمدیم. قهرمان مسابقات غرب آسیا در تهران شدم.
در مسابقات دهه فجر هم شرکت کردم و مقام آوردم. آخرین عنوان را هم امسال در مسابقات استانی کانادا 2009 بود که نفر اول شدم.
کورش، الگوی شما در شنا کیه؟
کوروش: مارک فیلیپس.
آیا دولت کانادا به شما کمک مالی می کند؟
کوروش: یک سیستم امتیازی برای رده ها دارد که هر شناگری 800 امتیاز بیاورد دولت سالانه 16 هزار دلار کمک مالی می پردازد.
چند امتیاز داری؟
کوروش: 700 تا امتیاز .
پس دولت به شما هیچ کمکی نکرده است؟ یعنی سفرها را خودت باید پول بدهی؟
کوروش: نخیر. در باشگاه شنای ما در ریچموند هیل یک صندوق با همت خانواده ها برای کمک به ورزشکاران ایجاد شده است. خانواده های ورزشکاران برای مراسم، غذا و چای و قهوه و شیرینی درست می کنند و با فروش آن، به این صندوق کمک می کنند.
سامان: ما در سرتاسر کانادا باید اول بشویم. باید برای شرکت در مسابقات پول ثبت نام بدهیم. هزینه مسافرت و هتل را هم خودمان باید بپردازیم. 32 نفر به مسابقات جهانی بدمینتون راه پیدا می کنند. 20 نفر از آسیا 8 نفر از اروپا یکی از استرالیا و یکی از امریکای جنوبی. از امریکای شمالی (امریکا، مکزیک و کانادا) تنها یک نفر سهمیه مسابقات جهانی است. امیدوارم که من یک نفر آمریکای شمالی باشم.
تا به حال کسی از مقامات دولتی کانادا به شما تقدیرنامه داده است؟
سامان: نه.
کورش: به منهم نداده اند.
البته نباید تمامی تقصیرها را به گردن دولت انداخت. وظیفه نهادهای کامیونیتی ست که این مسائل را پیگیری کنند که متاسفانه جامعه ایرانی، هم چنان یک رویای دست نیافتنی شده است.
بودجه ورزش در حوزه اختیارات دولت فدرال است. یک انتقاد اصولی به دولت کانادا وارد است. در عوض سرمایه گذاری در ورزش جوانان و جلوگیری از به خطا رفتن آنها، در صدد تشدید قوانین و مجازات آنهاست. باب اولیفنت نماینده مجلس در مصاحبه اش به من گفت که سالانه 102 هزار دلار هزینه نگهداری یک زندانی است. اگر یک دهم این صرف ورزش و خدمات بعد از مدرسه نوجوانان بشود، هم میلیونها دلار صرفه جوئی می شود و هم جامعه سالم تری خواهیم داشت و در نهایت همه برنده خواهند بود.
کوروش: درست می گوئید. در امریکا بودجه زیادی برای همه ورزشها دارد. به همین دلیل بهترین ورزشکاران دنیا را دارند. اگر گل را خوب آب بدهی خوب رشد می کند. کانادا گلهای خودش را آب نمی دهد.
جامعه ایرانی چگونه می تواند به شما کمک کند؟
کورش: اگر کامیونیتی بتواند به من و امثال من کمک کند، مشخصاً موفقیت بیشتر و سریعتری به وجود می آید.
همه ایرانیها پولدار نیستند. هزینه شرکت من در مسابقات و تمرینات سالی 20 هزار دلار است. خانواده ها مجبورند چند جا کار کنند. وام دیگری بگیرند. کمک آنها فکر خانواده ها و خود ورزشکار را آزاد می کند.
سامان:کورش درست می گوید. بسیاری از ایرانی ها مهاجر هستند و در بین آنها استعدادهای زیادی وجود دارند که به دلیل مشکلات مالی و هزینه های سنگین، نمی توانند آن را ادامه بدهند. هر کدام از سفرها برای شرکت در مسابقات هزینه های ثابتی مانند ثبت نام، حمل و نقل، لباس و وسایل ورزشی را دارد.
چه پیامی به پدران و مادران دیگر دارید. کم نیستند والدینی که می گویند" بچه بچسب به درس"؛ " ورزش بدرد نمی خوره" ،" نون و آب نمی شه ."
کورش: پدر و مادر هم باید پشتکار داشته باشند. صبح ها وقتی بیدار می شوم از من می پرسند می خواهی به تمرین بروی؟ این من هستم که علاقه دارم و آنها هم حمایت می کنند. باید آنها مراقب باشند که درس هم بخوانیم. یعنی تعادلی بین درس و ورزش.
الان از یک موسسه آموزشی درکالیفرنیا برای دانشگاه "کمک هزینه تحصیلی" (اسکولارشیپ) دریافت کرده ام. ورزشکاران موفق و درس خوان باید بیشتر از این کمک ها در دانشگاه های کانادا و در دانشگاه های آمریکا برخوردار شوند.
کورش چه برنامه ای برای آینده داری؟
ـ قصدم این است که با تیم کانادا در المپیک لندن 2012 شرکت کنم و مدال بیاورم.
یکی ویژگیهای منفی فرهنگ ما تعارف و دروغ است. شما چه خصوصیاتی از فرهنگ مان را نمی پسندید.
کورش: ایرانی ها فکر می کنند از همه بالاترم... قوی ترم ... پاک ترم ... من فکر می کنم همه باهم برابریم.
چگونه می شود این تفکر به نسل های قدیمی تر منتقل شود؛ این که نسل جدید چنین فکر می کند؟
سامان: طول می کشد تا بخش های منفی فرهنگی مان جایگزین شود. البته باید فرهنگ ایرانی خودمان را هم حفظ کنیم.
کورش: نمی دانم چگونه، ولی طول می کشد.
لازم به یادآوری ست که از طرف گروه "پرشین سیرکل" دو هدیه به این جوانان به عنوان نمونه های موفق و الگوی جوانان دیگر تقدیم شده است.
اگر بخواهیم جامعه ایرانی در 20 سال آینده به جایی برسد، نیاز به تشکل و صندوق حمایت از جوانان ورزشکار دارد. به طور مثال در انتاریو 40 ایرانی درآمدی ناخالص یک میلیارد دلاری در سال دارند. همچنین بسیاری از ایرانیان موفق اقتصادی در انتاریو و کانادا هستند که بسیاری شان با پشتکار به این موفقیت دست یافته اند.. می شود با استفاده بهینه از سیستم مالیاتی کانادا، و معافیت های مالیاتی مشاغل و ثروتمندان ایرانی به حمایت جدی تر و سازمان یافته از ورزش و هنر و مراکز خیریه ایرانی پرداخت.
من معتقدم اگر ما توانستیم در کانادا جامعه نمونه ای داشته باشیم، می توانیم ایران نمونه ای هم بسازیم، زیرا حضور 30 ساله مهاجران (تبعیدی و خودخواسته) در خارج و ضعف های شدید فرهنگی و اجتماعی ـ سیاسی، نشانه های خوبی برای یک جامعه سالم و موفق جامعه شناسانه و روانشناسانه نیست.
توضیح:
خوشبختانه، یک شرکت ایرانی کانادائی از کورش آهنی حمایت مالی کرده است که قابل تقدیر است. امیدوارم که برای سامان و دیگر ورزشکاران ایرانی تبار هم ، خبرهای خوبی داشته باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر