مقالات — May 5, 2011 15:35 — 0 Comments
شوک سیاسی به لیبرال ها و دو قطبی شدن کانادا/ سعید سلطانپور
هارپر سومین نخست وزیر محافظه کار کانادا بعد از سر جان مک دونالد و دیفن بیکر توانست سومین بار پی در پی ریاست دولت را به عهده بگیرد.
هارپر و تیمش با یک استراتژی مشخص و تمرکز بر روی اهداف مشخص حزب، منجمله تفرقه در اپوزیسیون و فریب رای های بلاتکلیف با آمادگی قبلی وارد انتخاباتی شدند که ایگناتیف کلید آن را زده بود. تاکید هارپر بر “رای به ان دی پی، رای به لیبرال هاست” ــ در حالی که آنها به خوبی می دانستند که رای به ان دی پی رای به محافظه کاران است ــ ایگناتیف را در حالت تدافعی برای ائتلاف قرار داده بود.
به طور مشخص در منطقه ویلودیل، کاندیدای ایرانی تبار مهدی ملاحسنی (ان دی پی) توانست نامزد محافظه کار را راهی مجلس کند. در این میان مارتا هال فینلی لیبرال با اختلاف نزدیک به 1000 رای بازنده شد. سال 2008 ان دی پی 5011 رای به دست آورده بود . در سال 2011 ملاحسنی 9780 رای به دست آورد.
در منطقه دان ولی غربی، راب اولیفانت لیبرال با رقمی نزدیک به 700 رای بازنده شد. نماینده ان دی پی در 2008، تعداد 5102 رای آورده بود در این دوره 6284 رای به دست آورد.
در منطقه دان ولی شرقی، یاسمن رتنسی لیبرال با 800 رای اختلاف به محافظه کاران باخت. ان دی پی سال 2008 5062 رای آورده بود و این دوره 9878رای به ان دی پی داده شده بود.
هارپر در ضعف لیبرال ها و عدم داشتن برنامه منسجم، توانست تورنتو و حومه را برای اولین بار برای 4 سال در اختیار بگیرد.
افول ایگناتیف و لیبرال ها، بعد از مناظره انگلیسی که جک لیتون، ایگناتیف را با اعلام درصد بالای غیبت وی در پارلمان، کیش کرد شروع شد. اشتباه دیگر ایگنایتف این بود که در هفته آخر لیتون را که محبوبیتش بعد از مناظره به زبان فرانسه در کبک بالا رفته بود، هدف قرار داد.
ایگناتیف که استاد دانشگاه خوبی است، نشان داد که رهبر خوبی نیست و نتوانست با مردم کانادا به خوبی ارتباط برقرار کند و به زبان آنها صحبت کند. ایگناتیف و استفن دیان دو رهبر حزب لیبرال بودند که در طی 100 سال گذشته به نخست وزیری نرسیدند. ایگناتیف در حالی به هارپر در مورد دموکراسی و بستن پارلمان درس می داد که دو نکته عمده را ندیده می گرفت:
1ـ ایگناتیف، خودش بدون طی کردن پروسه انتخاب رهبری در حزب لیبرال، بعداز استعفای اجباری استفان دیان که مانند ایگناتیف چهره اکادمیک دانشگاهی بود و سیاستمدارخوبی نبود، در برابر باب ری، توسط هیات نخبگان لیبرال به عنوان رهبر معرفی شد. دو سال نگذشت که نشان داد، دموکراسی هزینه دارد و نمی شود از طریق میانبر، به این راه رسید.
2 ـ اگر دیان و یا ایگناتیف در دورانی که هارپر مجلس را بست و دو ماهی که مردم در عمل، کنترلی بر دولت نداشتند، به عنوان اعتراض در برابر پارلمان بست نشسته بود، شکی ندارم که وی الان با اکثریت آرا، نخست وزیر شده بود.
مردم ایران و کانادا، ممکن است در مورد سیاست حرف بزنند، ولی قدرت تحلیل را کمتر کسی از مردم دارد به همین دلیل هم تفاوتی بین ایگناتیف و هارپر نمی دیدند، زیرا دو سال و اندی، لیبرال ها درکنار محافظه کاران ایستاده بودند به عنوان مثال مسئله خروج نیروهای کانادایی از افغانستان که قرار بود در سال 2011 انجام بگیرد ولی با موافقت لیبرال ها، با تغییر عنوان به سال 2014 به تعویق افتاد.
عدم استقبال بخش های زیادی از مردم کانادا از لیبرال ها، باعث شد که برای اولین بار درتاریخ کانادا، لیبرال ها به رده سوم نزول کنند.
این “نه” مردم به لیبرال ها، هم شوک بزرگی برای لیبرال ها و هواداران آنها بود، ولی از سوی دیگر به دست آوردن 102 کرسی توسط ان دی پی سوسیال دمکرات که 51 کرسی آن از کبک است، و کسب 167 کرسی که اکثریت محافظه کاران را تضمین کرده است، کانادا را به دو قطب چپ و راست تقسیم کرده است.
برای کانادایی که مهاجران اکثریت هستند، چنین تقسیم بندی سالم نیست. برعکس نیاز به حزبی دارد که بتواند در وسط حرکت کند و کانادایی های زیادی را به خود جلب کند. به نظر می رسد استعفای ایگناتیف با تاخیر یک روزه، و نظر باب ری در مورد اتحاد چپ و میانه روها، زمینه را برای چنین حزبی که یا لیبرال خواهد بود و یا انشعابی از آنان، آماده می کند.
در هر حال شکی نیست که با وجود هارپر اکثریتی، محافظه کاران قوانینی را که مایل هستند، بدون هیچ مشکل قانونی از مجلس خواهند گذراند. قوانینی نظیر قطع کمک دو دلار برای هر رای (برای احزاب) که سالانه 27 میلیون دلار برای مردم هزینه داشته است، ولی به احزاب برای رشد و ادامه حیاتشان کمک مهمی بوده است، و نیز لایحه سخت تر شدن برخی از جرایم، در اولویت خواهند بود.
هرچند، هارپر به دلیل عدم تصویب بودجه مجبور است که هر چه زودتر، مجلس را تشکیل بدهد، ولی تعطیلات تابستانی، به زودی از راه می رسد.
با توجه به بدهی های تبلیغاتی احزاب که وارد انتخابات می شوند و با توجه به شکست سنگین لیبرال ها، امکان برگزاری انتخابات رهبری، در سال 2011 بعید به نظر می آید. احزاب در حاکمیت راحت تر می توانند، بدهی های خود را تسویه کنند.
حضور ان دی پی به عنوان اپوزیسیون، این فرصت تاریخی را به سوسیال دمکرات های کانادا خواهد داد که حرف های خود را و پایبندی به آنها را ثابت کنند. هرچند ان دی پی با کمک دیگر احزاب هم نمی تواند مانعی برای تصویب قوانین مورد علاقه محافظه کاران باشد.
البته حضور ان دی پی و جک لیتون در نقش اپوزیسیون رسمی می تواند، بحث ها را در مجلس مطرح کرده و آنها را به میان مردم بکشاند.
پررنگ تر شدن کبکی ها
حضور نمایندگان جوان و بی تجربه سیاسی کبک که تا شب قبل حتی فکر برنده شدن را نمی کردند، فشار زیادی را بر لیتون وارد خواهد کرد. به گفته کارشناسان رای مردم کبک به ان دی پی به نوعی پشت کردن به حزب استقلال طلبانه “بلوک کبکوا” است. مردم کبک، با این انتخاب نشان دادند که از شنیدن حرف های تکراری خسته شده اند. سابقه ظهور احزابی که رشد بادکنکی در کبک داشته اند، کم نیست. مانند حزب “اکشن دمکراتیک” به رهبری ماریو دومونت که در سال 2007 تا آستانه رسیدن به قدرت هم رفت ولی در انتخابات بعدی، تقریبا منحل شد. بنابر این این تعداد نماینده از یک استان را که سطح مطالبات جدایی طلبانه اش در 10 سال اخیر از 40 % کاهش نیافته است، یک معضل جدی برای لیتون به وجود خواهد آورد.
اگر لیتون نتواند خواست های اصلی کبکی ها را برآورده کند، شکی نیست که در انتخابات 2015، جدایی طلبان با قدرت بیشتری وارد میدان خواهند شد.
سبزها
حضور الیزابت می رهبر سبزها در مجلس ــ برای اولین بار ــ برای این که صدای نزدیک به یک میلیون رای دهنده در مجلس انعکاس یابد، بسیار خوب و اصلی دمکراتیک است، ولی آیا سخنگوی مجلس به الیزابت می، اجازه این کار را خواهد داد؟
طبق قانون کسانی که تعداد حداقلی را در مجلس داشته باشند، می توانند به عنوان حزب از کمک های دولتی و دفتر مخصوص رهبر حزب، برخوردار شوند.
مردم خاموش، یا حزب باد؟
به نظر می آید در ایران و کانادا، بسیاری از مردم، رای خودشان را بر اساس این که چه کسی شانس برنده شدن را دارد، در صندوق ها می ریزند. از نظر روان شناسی، افراد می خواهند که در کنار برنده باشند. سیاست هم مانند هاکی و فوتبال، تماشاچیانی دارد که ترجیح می دهند مشوق تیم برنده باشند تا تیم بازنده. به همین دلیل است که می بینیم در هفته های اول انتخابات، لیتون، با کاهش محبوبیت روبروست ولی بعد از انتشار نظرسنجی ها، تب و موج نارنجی بسیاری از افراد منجمله تعدادی از کامیونیتی ایرانی را فرا می گیرد که به ان دی پی رای بدهند. تا جایی که لیتون در روزهای آخر از نخست وزیر شدن یاد می کند. لیتون تا اواسط مبارزات انتخاباتی یعنی دهم اپریل، پلاتفرم سیاسی مشخصی نداشت. وی قبلا از کاهش سود کارت های اعتباری به 5 % توسط بانک ها خبر می داد که چندان خریداری پیدا نکرد.
اثرات انتخابات بر کامیونیتی ایرانی
هیچ کدام از چهار ایرانی شرکت کننده در انتخابات نتوانستند برنده شوند، ولی سئوال این است آیا این دوستان باز هم کاندیدا خواهند شد و یا مانند گذشتگان آن را به فراموشی می سپارند تا داستان “روز از نو و روزی از نو” تکرار شود.
ایرانی تبارهایی که عضو لیبرال ها بودند، متوجه شدند که نباید از یک رای هم غافل شد. شاید این شوک برای لیبرال ها لازم بود تا به خود آیند و به قول جاستین تردو (یکی از خوش شانس های لیبرال که دوباره انتخاب شد و نگاهی هم به رهبری حزب دارد) گفت که لیبرال ها، در ارتباط با مردم، شکست خورده اند.” از سوی دیگر، بایستی به این واقعیت رسیده باشند که به طور نسبی، رای مردم در انتخاب نخست وزیر و نمایندگان، تاثیر دارد و همه چیز از قبل مشخص و تعیین شده نیست.
با توجه به شهردار محافظه کار، برنده شدن محافظه کاران در تورنتو و حومه، فشار سیاسی زیادتری بر لیبرال های انتاریو حس می شود. تا انتخابات ششم اکتبر فرصت زیادی باقی نمانده است.
آیا لیبرال های انتاریو از انتخابات اخیر درس گرفته اند؟
* سعید سلطانپور، نویسنده مستقل ساکن تورنتو در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی می نویسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر