Translate

شنبه، آذر ۰۷، ۱۳۹۴

نگاهی گذرا به مشکل تفکری اپوزیسیون در تورنتو و کانادا

نگاهی گذرا به مشکل تفکری اپوزیسیون در تورنتو و کانادا
سعید سلطانپور
یکی از مشکلات عمده ای که اپوزیسیون در خارج از کشور مانند کانادا دارد این است که  هنوز ارزیابی درستی از انچه که بر خودش و سیاست منطقه ای و جهانی و ایران در 3 دهه ای که از مهاجرت تبعید و زندگی در امنیت و لیبرال دمکراسی در غرب انجام نداده است .

 به همین دلیل مانند مرغ پرکنده بال بال می زند . یعنی از یک سو شاهد زنده تاریخی ستمی  که بر بخش های منتقد حاکمیت ( در ان دوران حزب جمهوریی اسلامی با دوجناحش حاکمیت را در دست داشت ) رفته است ، می باشد .
 از سوی دیگر بدلیل قطع ارتباط با تود ه های مردم در ایران ، تقریبا با موضوعات ریشه ای داخل ایران بیگانه هست  و نمی تواند گفتمان ایجاد کند . واکنشی عمل می کند ، عصبی برخورد می کند و نمی تواند گفتمان حق خواهی را پیش ببرد که در اینده اشتباهات سیاه ان دوران تکرار نشود .

از نزدیک با سیستم سرمایه داری و سرمایه اشنا شده است ، انر ا در کتاب مارکس نخوانده است در زندگی روزمره اش درتبعید حس کرده است  ،
حس استثمار شدن ولی برخورداری از یک زندگی  و تامین نیازهای حداقلی شهروندی مانند مسکن - بهداشت ، امنیت و عدالت اجتماعی .   یک زندگی که رویای میلیاردها نفر در سراسر جهان  و میلیونها نفر در ایران  از همین زندگی ماشینی در سیستم سرمایه داری .
از یک سو دوست دارد کارگران وطنمان به این حداقل ها برسد ولی نمی خواهد و یا نمی تواند  شرایط تاریخی غرب برای رسیدن به چنین نقطه ای  را درک کند . ممکن است انرا خوانده باشد ولی در ک ان مقوله دیگری است

چند روز پیش مهمانی دوستی بودیم اقارضا از مهندسان سایپا که بیش از 20 سال هست به کانادا مهاجرت کرده است می گفت دوران دانش اموزیمان بعدا زانقلاب ن کتاب
سرمایه مارکس را مسولانمان برای ما مثال می زدند ماهم انرا تایید یه می کردیم در حالیکه  ترجمه کتاب انقدر نارسا بود و بحث اقتصادی هم انچنان پیچیده که من دانش اموز نمی فهمیدم  خود آن مسول هم متوجه نشده بود ولی هردو یمان نمی خواستیم به روی خود بیاوریم .

اپوزیسیون طیف های مختلف دارد  که هیچ کس ، فرد دیگری را قبول ندارد . یک نکته در بسیاری وجه مشترک هست .ممکن است شما نظراتتان هم درست باشد ولی مهم مخاطبان شما ، رده سنی انها ، نفوذ اجتماعی و اقتصادی انها هست .
مثلا د رتورنته نشریه شهروند  نمی خواهند اینرا دریابند که  مخاطبانشان 1000نفر هم نمیرسد .  مخاطبان بالای 50 سال .  مخاطبان جوان شاید 20 نفر بیشتر نباشند که فارسی نمیداند و نمی خواند. انها نمی خواهند بپذیریند  دیگر  دهه 90  که ایرانی ها همه سیاسی بودند ، و بیش از چند هزار نفر نبودند نیست .  
کما اینکه در ده سال دیگر هم بسیاری از نشریات فارسی تعطیل خواهند شد زیرا نسل جدید کمتر فارسی خواهد خواهند .و. مخاطبان امروزی بیشتر بازنشسته خواهند شد . مسلما اگهی ها برای مخاطبانی هستند که در امد دارند . نشریات هم رابطه مستقیم با اگهی ها و تعداد انها دارند . 

سالهاست از ایران دور بوده است  فارسی را با لهجه ای که باعث تفریح دیگر ایرانیها می شود حرف می زند همانگونه که ما انگلیسی را با لهجه حرف می زنیم و بچه های ما بعضی وقتها جلوی خنده شان را نمی توانند بگیرند .

وقتی گروهی چند نفری فکر کند که جمهوری اسلامی تمامی مطالبشان رارصد می کند بنابراین دچار توهم می شود ،برای خودش تحلیل می دهد ، مخالفانش را عامل می خواند. حرف خودش را درست و دیگران را نادرست . برای خودش بر اساس فرضیاتی ، مقدمه چینی میکند و با فاکتهایی به نتیجه گیری دلخواه می رسد .

عدم نفوذ جامعه ایرانی در کانادا
تا وقتی جامعه ایرانی نشریه و رسانه ای به انگلیسی نداشته باشد نمی تواند حضور جدی در سیاست و اجتماع کاناددا داشته باشد . شناخت مردم کانادا در حد چلوکباب و یا همکار ایرانیش هست که بعضی وقتها قورمه سبزی هم به محل کار می برد ولی عمده خبرهایش را از رسانه های انگلیسی زبان که انهم خط دار و انتخابی هست و همه روزه نیست ، دریافت می کند
هم وقت ندارد و هم نیازی ندارد که مطلب ما ایرانی ها را ترجمه کند که ما چگونه بحث می کنیم و چگونه می اندیشیم . دغدغه هایمان چیست ؟  پس چگونه می توانیم تجاربمان در سیاست و اجتماع را چگونه در کانادا و محیط کارمان به اشتراک بگذاریم .
و انرا در برخورد با عقاید  دیگران تصحیح و غنی و اثر متقابل داشته باشیم.

در کانادا ما هر چقدر از سیستم انتقاد داشته باشیم گوش شنوایی نیست زیرا  نمی توانیم به دیگر بخشهای اجتماعی - کارگری کانادا ارتباط نزدیک و گفتمان مستمر داشته باشیم .. به همین دلیل مطالبات درست ما در کانادا از سیستم سیاسی ان جدی گرفته نمی شود  چون حتی در بین خودمان هم یک جامعه ای که مدلی و یا الگوی تیمی خوبی ارائه داده باشد تا امروزه نداشته ایم .
حتی بخش های اقتصادی ایرانی ها هیچ تشکل منسجمی حتی برای حفظ منافع اقتصادی خود ندارند .
در کانادا ازادی بیان هست شما همه جا می توانی حرف بزنی ولی حرفی اثر دارد که مخاطب داشته باشد والا یک جوری خالی کردن خود می باشد .

به عبارت ساده  وقتی یک ایرانی ویا یک منتقد قدرت درکانادا جدی گرفته می شود که مثلا سخنرانی هایش و یا مقالاتش را 1000 نفر به زبان انگلیسی گوش بدهند و به این ترتیب اگاهی رسانی کند .
 بنابراین همانگونه که ما در کانادا بدلیل اینکه نمی توانیم بازبان اصلی رسانه ها یعنی انگلیسی به کانادایی ها ارتباط بدون واسطه برقرار کنیم .،   در  ایران هم نمی توانیم با مخاطبان کم و چند نفری خود با داخل کشور ارتباط برقرار کنیم .
  وقتی مخاطب داخل کشوری از همه اقشار نداشته باشی ،   اگاهی سازی خیلی کند پیش می رود . فراموش نکنیم در ایران ، همه گروه ها وقتی خودشان  حضور داشتند از حداقل امکانات پشتیبانی اقشاری از مردم فراخور پیامشان و عملکردمردمیشان ، برخوردار بودند که لازمه اصلی پیشبردیک تفکر و یارگیری مردمی هست .
 . در کانادا تقر یبا همه فعالین اجتماعی و سیاسی باید برای گذران زندگی روزانه کار کنند ، مانند 20 میلیون کانادایی باید سر ماه قسط خانه ها و قبض های گوناگون را که روشنفکر داخل کشور با ان روبر و نیست را ، به دلار بپردازند .  
 اکثریت ثروتمندان ایرانی در کانادا هم تازه به دوران رسیده هستند و اهمیت  مشارکت در ساختارسازی و نهادسازی های اجتماعی را درک نکرده اند . ارتباط با مردم هم که در حد صفر هست بنابراین امکان گسترش و توسعه صدا و اگاهی رسانی بسیار محدود و در یک حلقه بسیار محدودخلاصه می شود .
بسیاری از ثروتمندانی هم که از ایران امده اند ممکن است منتقد جمهوری اسلامی باشند ولی در نهایت در اقتصاد دلالی و رانت خواری ایران امکان رشد یافته ا ند و هیچ ارتباطی و علاقه ای به فعالین سیاسی اجتماعی در کانادا ندارند . اصلا انها نیامده اند که در جامعه ایرانی در کانادا مشارکت کنند . انها امده اند برای روزمبادا جایی در یک کشور امن داشته باشند .
همانگونه که بعد از انقلاب کسی   بابک زهرایی و سوسیالیست ها رادر حضور جریانات چپ قوی و ریشه دار مردمی جدی نمی گرفت . ما راهم در کانادا جدی نمی گیرند .
جدی بودن شعار دادن انقلابی و فریاد زدن نیست . جدی بودن یعنی برای مردم جدی و بدو ن ادعا کار کردن بدون اینکه عقیده اش را بپرسی ،  همان رمز موفقیتی که گروه های غیر حکومتی بعداز انقلاب انجام دادند ،هر چند با مانع و کارشکنی های دولتی روبرو و در نهایت تعطیل شدند ولی همان کارهای مثبت برای مردم هست که  به عنوان مثبت د رکارنامه این جریانات در دوران اول انقلاب تا خرداد 60 ثبت شده است .
پایان کلام قدم اول به اندازه وزن خودتان ، طلب کنید و بجای گروه خودتان حرف بزنید .  انوقت راه برای حضور مردم باز می شود بدون مشارکت مردمی ، جریانات سیاسی  در کانادا به دوران بازنشستگی نه چندان دلپذیری نزدیک می شوند . 


تورنتو - کانادا 

دوشنبه، آذر ۰۲، ۱۳۹۴

بسته شد ن بهمن کباب وکباب سرای بی ویو - ریچموندهیل

رستوران داری در کانادا -بنظر ساده ولی مشکل  -
کباب سرای بی ویو - بهمن کباب سابق 
بسته شد ن بهمن کباب  وکباب سرای  بی ویو - ریچموندهیل
با پول و زندگی خود بازی نکنید
عکس ها: سعید سلطانپور

راه حل - سعید سلطانپور   23 نوامبر 2015
در رابطه تفاوت های فرهنگی و اقتصادی بین ایران و کانادا چندین مطلب کوتاه نوشته بودم
یکی از مشکلاتی که ما در امر رستوران داری و مغازه داری در تورنتوو کانادا با ان روبرو هستیم عدم شناخت کافی از فرهنگ مصرف محیط و سلیقه مشتریان هست
بدون اینکه تجربه ای در زمینه رستوران داری و موادغذایی داشته باشیم با ذهنیت  سود اوری صنعت غذا در ایران و بخصوص شهرهای بزرگ مانند تهران ، با هر پیشنهادی دست به  شراکت می زنیم .
شهر ریچموندهیل امروز جمعیتش به 220 هزار نفررسیده است که بالغ بر 14 درصد ان ایرانی هستن د و 30 درصد چینی تبار.  69 هزار نفر دراین شهرکوچک 220 هزار نفری کار می کنند بیشتر هم در بخش خدمات هستند .  ُ
اقا بهمن چند سالی را مدیر تفتان کباب بود .پناهنده ای بود که از سوید به کانادا امده بود و پناهندگیش پذیرفته نشده بود  . 7 روز هفته در تفتان کار می کرد . هم غذا خوب می پخت هم مردمدار بود . ته دیگ های بهمن و تفتان مشتریان زیادی را بخود جلب می کرد
بهمن بعداز چند سال بدلیل اختلاف با صاحبت تفتان اقای دانش با دوست دانش حسین اقا مغازه کاکو کباب را در خیابان     باز کرد . 2012  به بهمن که شیرازی بودمی گفتند کاکو .

قرارداد مغازه به نام شریک بهمن بود  . کار کاکو کباب هم بدلیل سرویس خوب بهمن جا افتاده بود و مشتریان ان زیادمی شد که بدلایلی بین بهمن و حسین اختلاف افتاد . از انجا که هیچ قراردادی بین انها نوشته نشده بود ، بالطبع ا زنظر حقوقی بهمن بازنده بود . این همزمان شد با حکم اخراج بهمن و پسرش از کانادا  درهمان زمان برای کار پسرش از طریق وزیر مهاجرت و مایکل پارسا اقدام کرد م . پسر بهمن که دانشجوی رایرسون بود موقتا حکم اقامت گرفت
در سال 2013 بهمن   رستوران کاکو کباب را در خیابان بی ویو بالای میجر مکنزی باز کرد .   روز از نو روزی از نو ..      بهمن بدلیل اینکه زن نداشت تقریبا همه وقتش را در مغازه می گذراند و سرویس خوبی هم می داد تا اینکه حکم اخراج نهایی وی از طرف اداره مهاجرت  امد و بهمن تصمیم گرفت که مخفی شود . این به معنای نابود شدن دوباره مغازه ای بود که وی راه اندازی کرده بود . برای راه  اندازی یک رستوران حداقل 60 هزار دلار هزینه اولیه برای نوسازی - یخچال - کولر و جواز شهرداری یک مغازه ابتدایی هزینه دارد
مدتی مغازه خالی بود در سال 2014 دیدم بی وی کباب راه اندازی شد که بنظر خانواده ای انرا می چرخاندند .
روبروی بهمن کباب  یک دبیرستان بود .  قیمت کباب این مغازه ارزان بود . در منطقه ریچموند هیل تعداد غذا فروشی ایرانی بیش از حد هست . مثلا مک دونالد برای هر 20 هزار نفر یک مغازه فرانچایزی را باز می کند
بنظر می رسد ایرانیها با محاسبه های غیر واقعی که  مثلا اگر 100 نفرروزی مشتری داشته باشیم مثلا می شود 600 دلار . 300 دلار هزینه و 300 دلار سود جور در نمی اید . برای رستوران داری در کانادا داشتن پول کافی برای حداقل یک سال که بتواند سرویس خوب و غذای خوب با قیمت مناسب را تضمین کند که مشتری کافی برای سود دهی و ادامه کار مغازه فراهم شود
کار رستوران داری پردرد سرهست ،پیدا کردن  کارگرو یا اشپز وارد چندان ساده نیست . دستمزدها هم در بخش رستورانهای ایرانی بنظر از قیمت رسمی دولت پایین ترهست .   باضافه اینکه بسیاری از کارگران این بخش ازانجا که عمدتا تحصیلکرده ها ی ایران بوده اند از فرط ناچاری به اینکارها تن می دهند که هم برای خودشان عذاب اور و هم برای کارفرما می توانند مشکل سا زباشند .
چند روز پیش هم متاسفانه کباب سرای بی ویو بسته شد و تابلوی ان هم پایین کشیده شد . 
لطفا قبل از سرمایه گذاری در غذا و یا هر تجارت دیگری با ادمهای سالم و با تجربه جامعه ایرانی تماس بگیرید 
اینده خودتان و سرمایه اندک و عمرتان را به راحتی نابود نکنید . اینجا در کانادا پول زیر پای فیل هست . 


یکشنبه، آذر ۰۱، ۱۳۹۴

نظراتی در مورد ادعا های حاشیه های سینه زنی در تورنتو -

نظراتی در مورد ادعا های حاشیه های  سینه زنی  در تورنتو
سعید سلطانپور  - 22 نوامبر 2015

اقای ارشاک شجاعی پاسخی به مقاله من نوشته است  که ییشتر به یک اطلاعیه سیاسی –تشکیلاتی شباهت دارد تا پاسخی به نوشته عقلانی تحلیلی من .  هم مطلب من و هم پاسخ ایشان در زیر مقاله خانم اویده در سایت شهروند منتشر شده است .


  همانگونه که اشاره کرده بودم بیشتر افرادی که یاران سیاسی اقای شجاعی و  نشریه "شهروند" میباشند بر زمینه فضای ذهنی خود و بدور از واقعیت ملموس فرضیاتی را بنیاد باورهای خود قرار میدهند که آنها را از فهم یک رشته واقعیتهای اجتماعی محروم میکند.  مثلا خانم الماسی واقعا بر این باورند که می توانند در سیاست ایران تاثیر گذارباشند در حالی که شهروند سالهاست که جریان تاثیر گذاری در جامعه ایرانی در تورنتو نیست . برای تاثیر گذاری از همه مهمتر طیف مخاطبان ان جریان هستند . براستی ایا مخاطبان شهروند بیش از هزار نفر هست
چند درصد از این مخاطبان نسل جوان هستند  ؟ شاید 20 نفر . بنابراین قصد من هم بیدار کردن ادمهایی که دوست دارند ، خودشان را به خواب بزنندنیست . بلکه قصدمن از این مطلب ر بسط گفت و شنید در بین جامعه ایرانی  درسطح محدود روشنفکری -شبه روشنفکری هست .


1- اقای ارشاک شجاعی از گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر می نویسند و بعد  تلاش می کنند بر اساس نوشته های ویکپدیا بگویید جمعیت کربلا یک میلیون نفر هست و رقمی را که من در مطلب نوشته بوم را به اشتباه به نقل از یک طلبه  قلمداد کنند . در حالیکه بطور مثال رقم 6 میلیون تا 24 میلیون زاِتران چهلم ( اربعین ) امام حسین ، در  کربلا  را که من در مورد بزرگترین فستیوال مذهبی دنیا عنوان کردم بر خلاف تصور آقای آرشاک برگرفته شده از آماری بود که رسانه های غربی منتشر کردند. یعنی اقای شجاعی نمی تواند و نمی خواهد ارقام را بپذیرد . زیرا تمامی معادلات بنیانی تفکر سیاسی ایشان را دچار بحران هویتی می کند .
(ایندیپندنت انگلیس در 25 نوامبر 2014 می نویسید شعیان از 40 کشور دنیا بالغ بر 20 میلیون نفر در اربعین 2013 در عراق علیرغم بمب گذاری ها شرکت داشتند .
بی بی سی هم در 14 دسامبر    2014
 (1) می نویسد که  موج عظیم مردم علیرغم  خطرات و خشونت داعش  به سمت کربلا در حرکت هستند .    دولت عراق می گوید امسال 17 میلیون نفر در مراسم اربعین حسین شرکت داشتند که یک میلیون از ایران بود و بقیه از کشورهای عربی بودند) و نه عاریه گرفته شده از فردی چون حجت الاسلام دکتر علی اشرف فتحی.
Shia pilgrims flock to Karbala for Arbaeen climax
·          BBC -14 December 2014
(2)
One of the world's biggest and most dangerus pilgrimages is underway
·         independent Lizzie Dearden  Tuesday 25 November 2014

·         Shia Muslims are travelling near Isis-held areas of Iraq for Arbaeen


این جمعیت چند میلیون نفری  که اکثرا پیاده مسیر های طولانی را تا کربلا می پیمایند   در حالیکه در معرض تهدید حملات داعشی ها ی ضد شیعه هستند ، در مسیر راه با یاری و معاضدت همکیشان دینی خود  غذا و مسکن مجانی در اختیارشان قرار میگیرد.     از  فقیر گرفته تا ثروتمند از بخشش نانی که یک زن زحمتکش روستایی  عاشقانه برای علاقه مندان حسین می پزد تا تقبل هزینه سنگین عزاداران توسط ثروتمندان  همگی بدون هیچ چشمداشت در این ایام همکاری  و یاری میکنند.  اگر فهم چنین همیاری و همکاری  برای اقای شجاعی دشوار و بیرون از دایره ارزشهای اخلاقی و انسانی اوست شاید شایسته این باشد که به جای دستکاری آمار و ارقام  ارزشهای خود را بازبینی و  به سنجه عقل گذارد.


2- اقای شجاعی و دیگر دوستان سکولارهای سبز دمکرات  "شهروند "  در سالهای اخیر بر  اساس این توهم که نقطه پرگار وجود میباشند نه تنها همواره از پاسخگویی و پذیرش مسئولیت رفتارهای مخرب خود تن میزنند بلکه دچار این تنگ نظری و تحجر گشته اند که خود را حقیقت مطلق فرض کرده مخالف و متفاوت اندیش را خالی از هر حقیقت پنداشته در ارزیابی حقیقت، اسم  و رسم و میزان نزدیکی فرد با گتوی فکری خود را معیار قرار میدهند.

به همین دلیل علی اشرف فتحی (1) که دکترای تاریخ و جامعه شناسی است و دستی هم در روزنامه نگار ی داشته و بدلیل حمایت ازایت الله منتظری زندانی همین نظام هم بوده است ، حرف و سخن او از نظر اقای شجاعی صرفا به این دلیل که یک طلبه است از هر اعتباری ساقط است !!  و بابه خدمت گرفتن چنین  "منطق" کودکانه ای میخواهد موضوعات پیچیده بشری را حل و فصل کند !!!
 از نظر او و دوستان اش هر کس لباس روحانی پوشید با پوشیدن لباس نوعی رفتار و کردار خاص ذاتی او میشود و فرقی بین ایت الله بهبهبانی و شیخ فضل الله نوری در مشروطه  نیست ، به همین دلیل نمی تواند تفاوت بین ایت الله طالقانی و اقای خمینی را بپذیرد اگر ما این منطق را پذیرا باشیم بر همین سیاق باید بپذیریم فرقی بین حزب توده و چریک  از هر نوع آن نمیتوان متصور شد چرا که جملگی خود را کمونیست مینامند.

بنابر این باید گفت موضوع این بحث با توجه به نمایشی که شما از "توانمندی" خود در استدلال نگاه تان عرضه کردید قبل از اینکه متوجه بررسی چیستی و چرایی تفاوتها در قشر روحانی باشد میباید چرایی انجماد یافتگی فکری شما و یارانتان در دهه 60 باید باشد .
.      متاسفانه شما به دلایلی نمیتوانید از آن فضا بیرون آمده خود را با واقعیات پیش روی تطبیق داده به بازنگری نشینید چرا؟ به دلیل ترس و وحشتی که از ایزوله شدن و تنهایی در سر دارید ترس از اینکه طیف محدود و بسته شما و یارانی که مدام برای تایید و استحکام هویت  بسته بنیاد خود به حرف و سخن درست و نادرست شما نمره بیست میدهند تا از شما نمره بیست دریافت کنند.  


3- درمورد هتل رویال یورک چرا اقای شجاعی و یاران او از نام بردن افرادی که اسپانسر بودن طفره رفته به "پنهان" کاری روی میاورند، دلیل سکوت و پنهان نام اسپانسرها چیست ؟آیا سازمان مجاهدین یکی از اسپانسرها نبوده است ؟

جریانات نزدیک به سلطنت و یا لابی اسراییل چطور ؟ چرا نمونه هتل رویال یورک دیگر انفاق نیافتاد ؟ آیا دلیل آن انشعاب و چند دستگی در گروهی نبود که حول شعار سرنگونی رژیم به هر قیمت، گرد هم آمده بودند اما بر سر تقسیم غناییم ذهنی و خیالی به کاسه و کوزه هم زده در عنفوان نوجوانی پرپر شده به چند دسته پراکنده تقسیم شدند !  


چگونه است که شما و خانم شهلا غفوری  در سال 2009 علیه کنگره مطلب می نویسید و مدعی میشوی که این کنگره نماینده ایرانیان نیست ، اما به محض آنکه شما و طیف رجوی - سلطنت ،از طرق مهندسی شده غیر دمکراتیک در 2012  کنترل انرا تصاحب میکنید  کنگره 200 نفره می شود نماینده  جامعه ایرانی ؟ که برای الترناتیو سازی تلاش می کند .


و اکنون نیز که دوباره در 2014 در کنگره در اقلیت قرار گرفته اید باز  در نشریه شهروند مدعی هستید که هیات مدیره جدید نیز دمکراسی را رعایت نمی کند به این ترتیب حرف شما این هست که حقیقت مطلق در اختیار شما و یارانتان است و بقیه انسانها باید بصیرت و دانش شما را کپی زنند !!!  شما میگویید که ما ایرانیهای مقیم کانادا چه بخواهیم چه نخواهیم بالاجبار باید بپذیریم که شما و یارانتان البته همچنین نشریه شهروند  نمایندگی جامعه ایرانی را به عهده دارید و البته به عنوان نماینده خود گزیده ما و همانگونه که همواره در موارد گوناگون فرمودید بخش مسلمان جامعه ایرانی (اکثریت قاطع ) را  به تیغ جراحی سپرده به حذف آنها نظر میدهید.

و دقیقا زاویه غلط انداز سناریویی که در آن به خود نقش اپوزیسیون  و به ظاهر مخالف  استبداد جمهوری اسلامی  در همین نکته کلیدی نهفته است که دقیقا   شیوه و رفتاری را در مقابله با مخالف فکری خود به خدمت میگیرید که استبداد مذهبی 35سال است دنبال میکند . استبدادی که زنده یاد طالقانی انرا بدترین نوع استبداد می دانست .

آیا تفاوت آنچه شعار میدهید با آنچه عمل میکنید شما را دچار دوگانه گویی و لاجرم روان پریشی نمیکند ؟!
مجددا باید از
اقای شجاعی و دیگر اعضای هیات مدیره کنگره ایرانیان پرسید که چرا هیچگاه نام  اسپانسر های مراسم هتل رویال یورک اعلام نشد  ؟ در بین اسامی شرکتهایی که جزو گروه

اسپانسرهای برنامه هتل یورک بودند، شرکتهایی به چشم میخورند که متعلق به اقای علی وکیلی از طیف مجاهدین رجوی است .  چرا باید در نظام سرمایه داری کانادا که سرمایه یک ارزش هست ،نام اسپانسراعلام نشود  آیا سکوت و پنهان نام ها را میتوان متاثر و بیانگر  اهداف خاص سیاسی دانست که منافع اش در مخفی کاری و پنهان هویت خلاصه میشود ؟  
علی وکیلی و طیف مجاهدین  از دوران چهارشنبه سوری 2005 و کودتای  2006 توسط مجاهدین تا کودتا در 2014 چهارشنبه سوری ریچموندهیل که توسط طیف رجوی سلطنت طلب صورت گرفت  ، در جهت منافع سیاسی رجوی فعالیت می کرده است . اتفاقا گزارشات ان دوران در شهروند  2006 به صورت جامع  منتشر شده است . 

اینکه ایا این جریان مردمی هست یا نه ؟   تاریخ بوضوح هویت آنها را بنمایش گذارده است و معیار و میزان اعتبار مردمی آنها در جامعه ایرانیان تورنتو را نیز میتوان بر مبنای اصرار و ابرام آنها در پرهیز از بکار گیری اسم و رسم مجاهد خود و دخیل بستن به  اسامی ساختگی و مخفی کاریها و پنهان شدن پشت اسامی چون گروه بهاران، گروه چهارشنبه سوری  ووو به ارزیابی نشست !!! آیا آن جریان سیاسی که نام نیک و افتخار آمیز دارد نباید سر رهبرانش به سنگ خورده باشد که به جای افراشتن اسم و رسم خود  با نام مستعار ، قلابی و مقنعه در جامعه حضور پیدا کند ؟

4- هر تحلیل درست و منطقی را  اطلاعات و داده های درست نیاز هست این مهم برای هر موسسه ، نهاد و یا جریانی صادق هست . یکی از مشکلات جدی  که افرادی با عقیده آقای شجاعی  و هفته نامه شهروند نسبت به آن بی تفاوت هستند بی توجهی به آن نکته اساسی است. به هر روی اینکه اقای شجاعی و شهروند با اسلام دشمنی دارند ، باید پذیرفت که درست و یا غلط باور آنها است و هر انسان تا زمانی که به دیگران آسیب نرساند در انتخاب باور آزاد است همانگونه که  1.6 میلیارد مسلمان منجمله بیش از 60میلیون مسلمان در کشور 80 میلیونی ایرانی در انتخاب باورهای خود آزاد هستند . آقای شجاعی اگر خواهان تغییر و تحول اجتماعی در ایران است با توجه به آمار و ارقامی که میزان جمعیت مسلمانهای کشور را مشخص میکند و با رعایت برخی اصول فعالیت اجتماعی سخن گفته از به چالش کشیدن و ورود به موضوعات فرعی که دشمنی های کاذب میافریند بپرهیزد .  
به نظر میاید که حضور جمعیت عزاداران حسینی در تورنتو که چندین برابر همفکران آقای آرشاک بودندنگرانی و  دلواپسی بیهوده آنها را موجب شده است .  از این روی میکوشند آنرا به رژیم نسبت دهند اما به فرض که این عزاداری خیابانی را رژیم برگزار کرده باشد . آیا میتوان مدعی شد که همه این افراد ماموران رژیم و اگاهانه در آن شرکت کرده بودند ؟ اگر پاسخ آرشاک به این سوال مثبت باشد بنابر این میتوان گفت آن مراسم  نشان از پایگاه مردمی رژیم دارد  که در آنصورت باید پرسید که چگونه آقای آرشاک و دوستان قدرتمند او که پول ، قدرت، رابطه با قدرت سیاسی حاکم  هارپر و نشریه در اختیار دارند  مغلوب جمهوری اسلامی شده از جذب مردمان عادی عاجز هستند ؟

آیا شیوه اشتباه و خطرناکی که در ایران ستیزی به خدمت گرفته اید باعث نمیشود که حتی مخالفین سر سخت این رژیم   بدلیل اجتناب شما از کاربرد عقلانیت و عملکرد ضد مردمی بویژه در تایید و تبلیغ  تحریم های غیر انسانی بر علیه مردم ایران نسبت به شما بی اعتماد شده برای حرفهای شما اعتباری قایل نشوند ؟ رفتار غیر قابل دفاع و مشمیز کننده طیف شما در   ائتلاف با جریان ضد ایرانی رجوی و جریان ارتجاعی سلطنت که خود مروج خرافات مذهبی توسط دیکتاتوری محمد رضاشاه و نیز سرکوب نیروهای مترقی بوده  است و نیز همسویی عملی با صهیونیستها ، عناصر و  نیروی های مستقل و مترقی را به فاصله گیری از شما تشویق میکند.

در پایان باید به آقای آرشاک متذکر شد که گفتن و اظهار نظر درباره هر مقوله نیازمند شناخت است و مقوله اسلام که در بین مردم  سراسر دنیا به شعب متفاوت چون  شیعه -سنی - وهابی - اسماعیلیه -احمدیه  و تحت حکومت ها و فرهنگهای رنگارنگ اجتماعی است از این قاعده مستثنی نیست  . اگر تمرکزمان را تنها متوجه ایران خودمان کنیم در خواهیم یافت که
 تقسیم بندی حوزه . نقسیم قدرت . نیاز به شناخت جدی دارد

.       براستی کسی که نتواند حوزه علمیه شیعه و تفاوت ها ی جدی و ریشه ای ان - حوزه قم و نجف - رقابت های ان بین سیستانی  که به ولایت فقیه معتقد نیست و خامنه ای  که به ولایت فقیه معتقد هست و ده ها مرجع تقلید غیر دولتی ( از راست مانند وحید خراسانی تا چپ حوزوی مانند صانعی )
سلسله مراتب و دسته بندی های درونی آنها نشناسد و نداند ، و همه را به یک شکل ببیند آیا میتواند تحلیل درستی از شرایط داشته باشد ؟

مساجد ایرانیان در تورنتو و جی تی ای هر کدام  از نظر حوزوپی استقلال خود را  دارند .  روحانیون هم مانند سلاطین و فعالین حوزه سیاست میکوشندبه زیر علم و کتل کس دیگری نروند . این را سالها پیش در شهروند نوشته بودم ولی ان  اقای شجاعی آن زمان وقت کمتری در جامعه ایرانی صرف میکردند و یقینا فرصت کسب این اخبار نداشتند.

در کانادا هم نمیتوان یکرنگی را مابین مسیحیان و در کلیساهای آنها  دید چرا که هر یک از آنها برای خود دستگاه سازمانی، تفکر و پیروان مستقلی در اختیار دارد. همین طور در احزاب سیاسی

مزرعه حیوانات
بعداز 6 سال زمان ان رسید ه است که برای تجدید خاطره اقای شجاعی مطالبی را عنوان کنم که به خواننده شناخت بهتری از طرفین معادله و مجادله بدهد .
در جریان جنبیش سبز 2009  در ریچموندهیل ما گروهی بنام ندای صلح و ازادی ایجاد کردیم .  من و اقای  ارشاک شجاعی و  همسرش نسترین علیایی-  اقای ژیان  حسن پور و  اقای سعید چوبک و علی خواهر زاده اش  و منصور شریفی  موسسین اولیه این گروه بودیم .  یکی از اعضای تیم ما مبتکر  تشکیل صف  خیابان یانگ از الگین میلز تا میدان مل لست من  بود که به همت تیم ما و مشارکت اقشار مختلف مردم در 8 کیلومتر برگزار شد .

 در مراسم بزرگی چون کویینزپارک جون 2009  ما جزو برگزارکنندگان بودیم.  چهلم شهدای جنبش سبز را هم در ریچموندهیل برگزار کردیم .
 تهیه متن اعلامیه ها به عهده من بود با اینکه مسلمان هستم ولی در بیانیه ها به هیچ وجه بغیر از بار حقوق بشری در ان نیاوردم   .  البته این متن ها به جمع فرستاده می شد و پذیرفته می شد . چون حس تیمی و حس خدمت و نه قدرت در میان ما حکم فرما بود .

بعداز مراسم چهلم ، دوستانی پیشنهاد کردند برای تظاهرات جلوی سفارت جمهوری اسلامی به اتاوا برویم . من پیشنهاد دادم بجای رفتن به اتاوا که هیچ اثری ندارد   برای 2.5 ماه دیگر یعنی در سپتامبر 2009  برنامه ریزی خوبی برای تظاهرات در جلوی سازمان ملل همزمان با سفر احمدی نژاد به نیویورک انجام بدهیم .
گروه بدون هیچ بحثی انرا  پذیرفت و کارش را شروع کرد .
 ارشاک شجاعی و حسن پور زحمت زیادی برای پیداکردن هتل مناسب و اتوبوس انجام دادند . خوشبختانه 10 تا اتوبوس راهی امریکا  شد . این حرکت یکی از موفقیت های کار تیمی از همه دیدگاه ها و سلیقه های فکری و سیاسی بود .
23 و 24 سپتامبر 2009


من از طریق  ارتباطات با مقامات نظامی کانادا با مامورین مهاجرت مرز امریکا در مزر نیاگارا هماهنگی و اطلاع رسانی کردم  و خوشبختانه هیچ اتوبوسی درمرز نماند .
حتی یک ماشین برای اینکه اگر کسی در مرز توسط امریکایی ها بهر دلیل برگردانده شد ، با ماشین به تورنتو برگردانده شود و مسول اینکار هم ژیان حسن پور بود

اتوبوس ها  برگشتند .

شهروند کل مجله  شماره  1249 September 30, 2009 

 را به این سفر اختصاص داد .
 ولی هیچ کس ننوشت چه گروهی به صورت منظم و با صدها ساعت کار داوطلبانه  این برنامه را تدارک دیده بود . مهم هم نبود زیرا کاری بود برای جامعه ایرانی و اینده ایران و مشارکت سالم سیاسی .  ولی نشان از داشتن عمق دید و نگاه استراتژیک به قضایای ایران بود .

2- بعداز سفر جلسه ندای صلح و آزادی  در پشت مغازه اقای چوبک - کتابفروشی شایان برگزار شد . ارشاک شجاعی هزینه های سفر را اعلام کرد  . 1200 دلار بدلیل تبدیل در نرخ ارز کسری داشتیم . قرار شد هر کس سهم خود را بدهد . یادم می اید جمشید ( از چریکها ) رزا رزبهان و همسرش بهادر هم در این نشست بودند  .

من پیشنهاد دادم که یک هفته به من فزصت  بدهید تا من از یکی از دوستان درخواست کمک کنم و یا در برنامه تلویزیونی  سقف شیشه ای مطرح کنم  چرا که در آنزمان پرداخت این هزینه برای افرادی چون خود من سنگین و تا حدودی غیر ممکن بود.
قراربود دو نفر از دوستان د ر برنامه تلویزبونی من  ( ای تی سی ) تشریف آورند و به طرح این مسایل را بپردازند . انها درست چند لحظه مانده به شروع برنامه تلویزیونی تلفن کردند و نیامدند . بعدا گفتند تلویزیون ای تی سی با رژیم همکاری میکند و نباید با آن همکاری کرد.
من در یک مهمانی یک دوست متمول ایرانی از حامیان  و اگهی دهندگان شهروند  را دیدم . به وی گفتم ما برای این مساله اینقدر پول نیاز داریم . بدون تردید گفت این کار برای همه هست چرا نگفتید ؟  گفت چک را به اسم چه کسی بنویسم .
جلسه بعدی گفتم 1200 دلار جور شد به اسم چه کسی بنویسد ؟
 همه به همدیگر نگاه کردند و بحث و گفتگوهای پی در پی . چندی بعد  ان اقا را دیدم گفت چی شد نیامدی چک را بگیری  ؟. گفتم تشکر . ندای صلح و ازادی حساب ندارد که بشود چک گرفت

گفت می خواهید نقد بدهم . گفتم مرسی . پول را داد .
جلسه بعدی در کتابفروشی شایان در جلسه گفتم من پول را گرفته م . . گفتند اسم طرف چیه ؟ گفتم  شما هم وی را دیده اید ولی پولدار هست دوست ندارد اسمش سر زبان ها باشد . گفته نگید بهتره ولی اگر بخواهید می گویم.  
 نسترین علیایی گفت  از کجا بدانیم  جمهوری اسلامی نداده است

بحث شد . چک را برداشتم گفتم شما درست می گویید باید در این مورد تحقیق کر د . ولی یادتان باشد اگر کسی در این دنیا به یک گروه ای پول بدون شرط می دهد انرا بپذیرید .
گفتم دوستان شما انقدر دیدتان بسته هست که  فکر می کنید چون چندین هزار نفر درخیابان یانگ برای زنجیر انسانی امده اند و یا سفر موفقیت امیز به نیویورک داشته ایم بخاطر گروه ما هست . این بخاطر شرایط ایران و  تحرک مردم بخاطر جنبش مردم هست


 همان شب در ای میلی استعفایم را از ندای صلح و ازادی اعلام کردم از همه تشکر کردم ولی نوشتم من مسلمان بودم و این تنوع صداها بود که ما را قوی می کرد بعداز رفتن من امیدوارم موفق باشید.

پول را هم به صاحبش دادم و تشکر کردم گفت چی شد؟
گفتم دوستان دونگی انرا داده بودند .
امسال اقای ارشاک شجاعی  همین برنامه سفر به نیویورک را که در سالهای گذشته همراه با خرید از فروشگاه های نیویورک هم اضافه شده بود را اجرا کردند بنظر بیش از 10 نفر هم نیامده بودند .

انحراف  گروه حقوق بشری نندای صلح و ازادی به ابزار سیاسی صهیونیستی

بعد از استعفای من،
اطلاعیه های ندای صلح و ازادی از پرداختن در حوزه حقوق بشری تبدیل به ضدیت با  اسلام شد .
برنامه بعدی ندای صلح وازادی هم تقدیر از دوست پسر ندا اقا سلطان بود کاسپین ماکان که شهروند هم انرا پوشش داد .   و جایزه از دست اقای مریدی گرفت .2009 .
 کاسپین بعد از مدتی کوتاه به اسراییل  و ملاقات با ریس جمهوری اسراییل رفت  در حالیکه هنوز پاسپورت کانادایی نداشت . و ارتباط و رابطه آرشاک با ماکان که وابستگی اش به صهیونیستها اظهر من الشمس هست  قابل تامل است !
سعید چوبک ( راست ) و کاسپین ماکان ( چپ ) قبل از سفر به اسراییل 

کاسپپن ماکان و شمون پرز 

براستی اقای شجاعی که از نام ندای صلح و ازادی در تظاهرات و اعلامیه ها همچنان استفاده می کند چند تن از گروه اولیه باقی مانده اند .. ایا  سعید چوبک - ژیان حسن زاده  - علی - و.رزا روزبهان و ... هنوز حضور دارند . ؟
..  اگر اینها نیستند دیگر صدور اطلاعیه به نام این جریان در تظاهرات علیه مسجد امام مهدی  چه مفهمومی بغیر از سو استفاده غیر اخلاقی دارد ؟
. یعنی  همانقدر که نداشتن نام بنیانگزاران گروه " حسین چه کسی است " غیر اخلاقی هست به همان اندازه سو استفاده آقای آرشاک از عنوان و موضوع دفاع از حقوق بشر سو استفاده  محسوب میشود

 به مرور و بر مبنای تنگ نظری و سیاست های اشتباه  تمامی ادمها پراکنده شدند و علی ماند و حوضش و تحلیل های روحوضی .
یک زمانی ما در دهه 60  مجاهدین بزرگترین تشکل سیاسی و بعد هم نظامی را داشتیم  در همین کانادا تظاهرات چند ده هزار نفری برگزار شد . ولی وقتی حرکت سکتاریستی کردیم و از مردم جدا شدیم اسیب پذیر شدیم . مشکل اقای شجاعی خانم اویده مطمنی فر و طیفشان این هست که  می خواهند بهر قیمت هر حرکتی را که انها در ان نیستند به رژیم نسبت بدهند تا خود را تبریه کنند . عدم توانایی شان ، فرصت سوزی هایشان را . خیانت به مردم ایران و جامعه ایرانی را موجه جلوه بدهند

براستی اگر همه آنها که در سینه زنی شرکت داشتندعامل جمهوری اسلامی باشند چه کسانی مقصر هستند  ؟ ایا شما  به عنوان اپوزیسیون وابسته که برای رسیدن به هدف در کنار هر دشمن ایران ایستادید  و دیگران را که خواهان استقلال مبارزه بر علیه استبداد را عامل جمهوری اسلامی قلمداد  کردید نقشی در تفرقه جامعه ایرانی نداشتید ؟
واقعا در کانادا چه کار می شود کرد   وقتی که  طیف و همعقیده های  شما همه ایزانیان  مخالف شما و مخالف رژیم را ا نزد سازمان امنیت کانادا ، عامل جمهوری اسلامی معرفی کرده است  بطوری که آنها دیگر حرف هیچ کس را جدی نمی گیرند و داستان چوپان دروغگو شده است . 

اقای شجاعی خانم الماسی
تورج قصاب اولین قصابی ایرانی در منطقه دان میلز و یورک میلز ، در دهه 90 میلادی ، علیرغم باور کمونیستی اش  نوشت گوشت و مرغ حلال
اقای کیکاوس سوپر ارزان که ضدیتش با مسلمانان و حمایتش از جریانات مشکوک افراطی خشونت طلب در تجمعات پلازای ایرانی هم حلال را پشت شیشه زده بود . اکثر مغازه های ایرانی و حتی فروشگاه های فرانچایز مناطق ایرانی هم قسمت حلال دارند
شما و دوستان در حلقه بسته تان اگر یک ذره با مردم عادی جامعه ایرانی معاشرت کرده بودند متوجه تغییر این رفتار مغازه ها شده بودید .
در سراسر جهان هوشمندی کاسب ها و تاجرها در شناخت ذائقه و نیاز مردم  یک اصل محسوب می شود .
شما سالهاست که خودتا ن را به خواب زده اید . 

پاورقی

1
Shia pilgrims flock to Karbala for Arbaeen climax
·          BBC -14 December 2014
·         Huge numbers of Shia Muslim pilgrims gathered in the Iraqi city of Karbala at the climax of a key festival, despite threats of violence.
·         Iraq says up to 17 million made the pilgrimage over 40 days this year, more than a million from Iran, and many remained for the ceremony of Arbaeen.·          

2

·         Shia Muslims are travelling near Isis-held areas of Iraq for Arbaeen



3 نجشنبه 07 اوت 2014 
علی اشرف فتحی، جرم: خبرنگاری (4)
نام: علی اشرف فتحی
سوابق حرفه ای: روزنامه‌گار؛ همکاری با شهروند امروز، اعتماد ملی، جهان اقتصاد، ایراندخت، نسیم بیداری، مهرنامه، اندیشه پویا و شهر قانون در حوزه دین و روحانیت.
وبلاگ‌نویس؛ وبلاگ «تورجان».
اتهام: تبلیغ علیه نظام، تشویش اذهان عمومی و ترویج نظرات آیت‌الله منتظری.
«علی اشرف فتحی» متولد 21 تیر 1360 در شهرستان  زنجان است که از سال 78 به عنوان طلبه وارد حوزه علمیه قم شد.

فتحی نخستین بار، روز نهم بهمن 1388 در مراسم چهلم آیت الله منتظری در شهرستان قم دستگیر شد. او که کارشناس ارشد «تاریخ اسلام» از «دانشگاه بهشتی» است، در روزنامه ها و نشریه های اصلاح طلب و در حوزه‌های دین و روحانیت مطلب می نوشت
ارشاک شجاعی از طیف چریکهای فدایی ا زهند و از طرفداران تحریم و پراکندگان نفرت علیه مسلمانان ایرانی بنام حقوق بشر 

دوشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۴

رابطه خشونت و تروربا محدودیت ازادی های فردی - فاصله دولت ملت و بسته شدن در گفتگو با افزایش بی اعتمادی

رابطه خشونت و ترو ربا محدودیت ازادی های فردی - فاصله دولت ملت و بسته شدن در گفتگو با افزایش بی اعتمادی
  goal of organized violence and terrorism:restriction of freedom , deepen gap between  people  and governmentst . 
ریس پلیس تورنتو گفت که تورنتو امن هست و نیازی به بالابردن سطح امنیتی نیستیم 
 راه حل    -16 نوامبر 2015-. سعید سلطانپور
پلیس فدرال نیز ار شهروندان خواست که موارد مشکوک را گزارش بدهند
برخلاف انچه که برخی می پندارند رهبران جریان فرقه ای - خشونت طلب و عمدتا تروریستی در این دوره اخیر ادمهای باهوشی هستند ، با غرب و فلاسفه و نظرات انها اشنا هستند.      از جامعه خودشان نیز شناخت دارند
عموما یک چرخش دوره ای و ارتباط مستقیم  بین حکومت وخشونت  و زمینه های رشد ان هست
بعداز سرکوب خونین 15 خرداد 42
در ایران بعداز ترور شاه توسط فدایبان اسلام در سال 44
حمله سیاهکل و افزایش خشونت ساواک
ترور تیمسارزندی پور کمیته مشترک و تلافی اعدام  خیابانی جزنی و 8 نفر دیگر  در سال 53
گلوله بستن تظاهرات مسالمت امیز در 30 خرداد 60 - ترورهای کور مجاهدین و انفجار حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 60 توسط سازمان مجاهدین که مسیر انقلاب را کاملا تغییر و امنیتی کامل کرد.  هزینه مطالبات مردمی را مساوی اعدام قرارداد 
ترور انور سادات توسط اخوان در مصر و سرکوب انها توسط حسنی مبارک که درنهایت به سرنگونی مبارک انجامید
عملیات 911 در نبویورک و حمله تلافی جویانه امریکا به افغانستان و رشد القاعده و طالبان
ترور توسط گروههای ترور صهیونیستی دردهه 50 - تاسیس فتح و اقدامهای تلافی جویانه  -قانونی بودن شکنجه در زندانهای اسراییل
حمله امریکا به عراق و رشد خشونت و رشد القاعده و داعش
خشونت وحشیانه علیه تظاهر کنندن مردمی علیه بشار اسد در سالهای اول ، حمله فرانسه و عربستان و قطر وترکیه به سوریه
رشد داعش
حمله داعش به فرانسه از چارلی هبدو تا عملیات علیه شهروندان فرانسوی  2015
این نمونه های اجمالی و گذرا به درستی چرخش خشونت را نشان می دهد .
این رهبران  برخلاف انچه که بنظر می رسد با جامعه شان اشنایی دارند ، نظرات و فلسفه غرب را مطالعه کرده اند و اشنایی دارند
.برای رسیدن به هدف از خشونت ابایی ندارند  عمدتا اهل گفتگو نیستند . قایل به رسیدن به هدف نیستند بلکه وظیفه می دانند که باورهای خود را پیش ببرند و از خود  نامی در تاریخ به جا بگذارند

ولی هردو سمت می دانند که این خشونت ها علیه مردم ، باعث جدایی جامعه ، افزایش سرکوب ها و در نهایت دورشدن مقامات از مردم می شود .  افزایش بی اعتمادی و زیرزمینی شدن مبارزه ( مشروع و یا غیر مشروع منظور من در این بحث نیست ) ازهر دوسو انها را از گفت و گو دورتر می کند .
به عنوان مثال با شروع دستگیری ها ی مظنونان حادثه اخیر پاریس که تا کنون به بیش از 157 بازرسی خانه ها و دستگیری  ده ها نفر در فرانسه و بلژیک رسیده است و ادامه خواهد داشت ، رشد دست راستی های مسیحی نژاد پرست را بدنبال خواهد داشت که هم علیه مسلمانان و هم بهودیان رشد خواهند کرد .




در حوادث جنبش سبز در ایران 1388 ما در تورنتو شاهد بودیم که یک جریان مشکوک مدعی انقلابی گری وکمونیزم با ایجاد خشونت های زبانی در مراسم  تجمع معترضین به رای من کجاست عملا بسیاری از شهروندان را به حاشیه راندند بطوری که الان از تجمع 10 هزار نفری 88 در حال حاضر در بهترین شرایط و بسیج نیرو در تورنتو بیش از 200 نفر در مراسم شرکت نمی کنند .

حرکت خطرناک ترویج نفرت و خشونت ازطرف تیم شهروند علیه مسلمانان ایران به نفع خشونت طلبان هست .   بطور مثال  پست سلمان سیما از عوامل نزدیک به لابی اسراییل در کانادا و از هوادارن جنگ ، با عنوان اسلامی ها وشیعیان ایرانی  تورنتو را تصرف کردند   .ویدیوی  عاشورای خیابانی تورنتو  که توسط نژاد پرستان کاتادایی در مقیاس وسیعی بازنشر شد ،  بازنشری که در بین مطالب فعالین سیاسی ممکن نیست .
هر گونه تلاش برای منزوی کردن دیگر صداها ، عملا باعث جذب جوانان به منزوی شده ها و افراطی شدن انها می شود . نگاهی دوباره به تاریخ ایران و کانادا در این سالها بکنیم
متاسفانه برخی از دولتها هم مانند رهبران خشونت طلب چندان از فرصت های بدست امده برای تعمیق کنترل امنیتی و عدم پاسخگویی ناراضی نیستند و شاید با اطلاع از این خشونتها وترورها اجازه اجرای ان را بدهند تا بهانه ای مانند لایجه سی 51 هارپر برای ترساندن مردم داشته باشند .
. لایحه ای که بعداز عملیات بسیار کودکانه   مایکل ضحاف بایبیو   
Michael Zehaf-Bibeau
 
- نوامبر سال 2014- -با یک تفنگ شکاری ساچمه ای علیه یک سرباز بدون اسلحه در پارلمان اتاوا و پارلمان .به سرعت توسط محافظه کاران تصویب شد . ضارب در ظرف یک دقیقه 27 گلوله خورده بود بدون اینکه بتواند کسی را داخل پارلمان مضروب کند
بعداز این عمل ترور، محدودیتهای زیادی در پارلمان برقرار شد که باعث نارضایتی مراجعه کنندگان و فرسایش نیروهای امنیتی می شود .
متاسفانه برخی از دوستان پیاده نظام این جریانات خشونت گرا ( دولتی - فرقه ای ) می شوند در حالیکه نفرت و خشونت نشان داده است که کور عمل می کند و تبعیضی در کشتن ندارد.