Translate

دوشنبه، دی ۰۲، ۱۳۸۷

سنگ صبور، شعری برای محمد مدير شانه چي، برگرفته از کتاب «به هواي ميهن» مجموعه اشعار نعمت آزرم


سنگ صبور، شعری برای محمد مدير شانه چي، برگرفته از کتاب «به هواي ميهن» مجموعه اشعار نعمت آزرم
محمد آقا مدير شانه‌چي، پس از عمري تلاش پي‌گير و مجاهدت مدام در جهت رشد، اعتلا و آزادي مردم اين سرزمين، در روز پنج‌شنبه بيست و هشتم آذر ماه، در مشهد، جان به جان آفرين تسليم نمود.



شعر زیر را نعمت آزرم سال ۱۳۶۱ در پاریس برای او سروده بود:

اي سنگ صبور اين زمانه

اي تير زمانه را نشانه

با جسم نحيف و رنج بسيار

چون قامت قرص استوانه

با آنهمه داغ کوه افکن

خم زير غمان نکرده شانه

با روي گشاده همچنان صبح

لبخندزنان درين شبانه

يک عمر به رهگذار توفان

با عشق بنا نهاده لانه

بسيار کشيده رنج زندان

با تنگي آب و نان و دانه

ارزاني خلق هرچه بودت

بي هيچ توقع و بهانه

چل سال به راه حق تپيدي

آن راه که نيستش کرانه

با همسر همرهت که مي بود

همواره تو را چو پشتوانه


در دامن تو چهار فرزند

باليد يکان يکان يگانه

در راه نجات خلق کردي

دو دختر و دو پسر روانه

آن «زهره» و «محسن» و «حسين»ات

وان «شهره» که بود نازدانه. (1)



گشتند شهيد در ره خلق

بي هيچ تفاخر و نشانه

هر چند که هر کدام بودند

در زمره خويش بي همانه

جلادي شاه کشت يکتن

جلادي شيخ اين سه گانه

هر قاتل پاره دل تو

بودت چه بسا به سفره خانه (2)

يک عمر به ميزیاني تو

بودند صباح تا شبانه

بي شرمي شيخ را گواهي

بهتر ز تو نيست در زمانه

هرچند که گرده اي نمانده ست

کز شيخ نخورده تازيانه

در باغ وطن فکنده آتش

بر ريشه و ساقه و جوانه

هرگاه به چهره تو بينم

آتش کشد از دلم زبانه

ويران شده است آشيانت

اي مرغ جدا ز آَشيانه

رو سوي تو کرد چرخ پرتاب

هر تير که داشت در خزانه

تو چهره روزگار مائي

بي هيچ گزافه و فسانه

رسوائي اين شب ستم را

اين روز تو بهترين نشانه

بيهوده گمان زده ست ضحاک

کاو جان ببرد از اين ميانه




هر تير که سوي خلق افکند

رو سوي خودش کند کمانه

بنگر که نبرد خلق با او

شد کوچه به کوچه خانه خانه

تا گام دگر فتند به دوزخ

استاده کنون بر آستانه

ميهن برهد ز ننگ ضحاک

از يمن قيام کاويانه

کابوس شب ستم بدرد

خندد لب صبح، با ترانه

نابود شود دروغ و ماند

ايران بزرگ جاودانه

پاريس – شهريور ۱۳۶۱

از کتاب «به هواي ميهن» نعمت آزرم

حواشي

به ترتيب تاريخ شهادت:

الف : زهره مدير شانه چي دانشجوي سال دوم علوم قضائي، زنداني سياسي رژيم سلطنتي، عضو سازمان چريک هاي فدائي خلق، در برخورد مسلحانه با مأموران ساواک به تاريخ ارديبهشت 1354 جان باخت.

ب: حسين مدير شانه چي دانشجوي سال دوم علوم آزمايشگاهي و پتروشيمي در تاريخ آبان 1360 در حمله شبانه پاسداران انقلاب اسلامي، با آرپي جي به خانه مسکوني اش به خاک و خون غلطيد.

ج_ محسن مدير شانه چي فارغ التحصيل علوم آزمايشگاهي، زنداني سرشناس رژيم سلطنتي، از رهبران سازمان چريک هاي فدائي خلق (اقليت) در تاريخ 29 آذر به هنگام خروج از خانه تيمي از پشت سر به مسلسل پاسداران انقلاب اسلامي از پاي درآمد.

د- شهره مدير شانه چي دانشجوي سال اول علوم رياضي در اوايل دي ماه 1360 در خيابان بازداشت و در اواخر بهمن 1360 در زندان اوين تيرباران شد.

اشاره به اينکه بسياري از دولتمردان روحاني کنوني، مهمان ماه و سال آقاي شانه چي بودند. بويژه سيدعلي خامنه اي که هر سال دو ماهه محرم و صفر و همچنين ماه رمضان را که براي روضه خواني از مشهد به تهران مي رفت ميهمان آقاي شانه چي بود.

هیچ نظری موجود نیست: