Translate

چهارشنبه، تیر ۰۷، ۱۳۸۵

ميرزا کوچک خان، پيشتاز مشروطيت و نهضت جنگل، پرويز داورپناه


هدف جنگلی ها اخراج نيروهای بيگانه، رفع بی عدالتی، مبارزه با خودکامگی و استبداد و برقراری حکومت مردمی بود. آنچه خود جنگلی ها در باره اهداف سياسی خود بيان کرده اند چنين است: "ما قبل از هر چيز طرفدار استقلال مملکت ايرانيم. استقلالی به تمام معنی کلمه يعنی بدون اندک مداخله هيچ دولت اجنبی. اصلاحات اساسی مملکت و رفع فساد تشکيلات دولتی که هر چه بر سر ايران آمده، از فساد تشکيلات است. ما طرفدار يگانگی عموم مسلمانانيم."

دوشنبه، تیر ۰۵، ۱۳۸۵


اعترافات تلويزيوني متهماني حقوق مسلم انساني آنها رعايت نشده باشد ، ارزش قانوني و اخلاقي ندارد.

25 ژوئن 2006 برابر 5 تير ماه 1385

بر طبق گزارشات رسيده از ايران ،‌ مقامات امنيتي ،‌قضائي از دكتر رامين جهانبگلو كه بدون تفهيم اتهام و ممنوعيت از حق بر خوداري از وكيل مدافع د رمراحل بازجوئي از بدو دستگير در بازداشت بسر ميبرد ،‌ مصاحبه ها ي تلويزيوني به زبانهاي مختلف باتهام تماس با بيگانگان گرفته اند .

با توجه به نقض مستمر حقوق زندانيان در ايران و با درنظر گرفتن شهادت تمامي كساني كه خود قبلا به
ادامه متن

شنبه، تیر ۰۳، ۱۳۸۵

على شريعتى در گفت وگو با سوسن شريعتى


على شريعتى در گفت وگو با سوسن شريعتى
وضعيت دوگانه
در دوره اى كه فعاليت هاى چريكى در جهان و نيز در كشور ما حرف اول را مى زد، چگونه بود كه شريعتى به آن جريان نپيوست و به فعاليت فرهنگى روى آورد؟شريعتى در سال ،۱۳۴۳ پس از پنج سال اقامت در فرانسه به ايران برمى گردد. پنج سالى كه علاوه بر ادامه تحصيل، پنج سال تجربه فعاليت سياسى- گروهى نيز هست. شركت در اكسيون هاى سياسى جبهه ملى دوم (البته او هيچ وقت عضو جبهه ملى نبود)، همكارى با اتحاديه دانشجويان ايرانى در فرانسه و كنفدراسيون، قلم زدن در نشريات سياسى ضد رژيم(ايران آزاد- نامه پارسى) عمده ترين وجوه فعاليت او را در اين سال ها تشكيل مى دادند.اين تجربه نسبتاً حرفه اى سياسى، او را به نتايجى مى رساند كه در قالب سلسله انتقاداتى با دوستان همفكر خود درميان گذاشته مى شود. انتقاداتى كه هم مربوط به متد مبارزه سياسى است و هم معطوف به ابژكتيوهايى است كه گروه هاى فعال آن دوره براى خود ترسيم كرده اند: رفرميسم از يك سو و غيبت بعد فكرى در اين مبارزات. در نتيجه بازگشت شريعتى به ايران، براى او به نوعى پايان يك دوره نيز هست. از نظر او گسسته بودن اين جريانات از بدنه اجتماعى و نداشتن رويكرد نظرى درازمدت،

شريعتى و ماركسيسم گفت وگو با رضا عليجانى



مغلوب گفتمان غالب نبود
وضعيت دوگانه

شريعتى و ماركسيسم گفت وگو با رضا عليجانى
مغلوب گفتمان غالب نبود
هاشم باروتى
رضا عليجانى را مى توان از جمله پژوهندگان آراى شريعتى دانست كه مومنانه و منتقدانه به سراغ شريعتى يكى از جوان ترين و در عين حال تاثيرگذارترين روشنفكران قرن رفته تا در يك مواجهه تاريخى و انديشمندانه او را بازخوانى كند. اين گفت وگو تلاشى است از انتقال اين تجربه.••••
مى دانيم كه در دهه ۴۰ و ۵۰ در ميان روشنفكران، ماركسيسم گفتمان رايج بود و در ميان جوانان دلبرى مى كرد. با آغاز جنبش مسلحانه در دهه ۵۰ يك توافق نانوشته بين سازمان مجاهدين و فدايى ها ايجاد شد كه اين گروه ها كه دو ايدئولوژى متفاوت داشتند، از نقد ايدئولوژيك يكديگر در سطح جامعه پرهيز كنند، با اين گمانه كه در زمانى كه مشى غالب مبارزه مسلحانه بود، اين كار مى توانست اختلاف اين گروه ها را دامن زده و موجب كشمكش هايى فيمابين آنها شود، همچنين آثارى چون ريزش نيروى بدنه اين گروه ها را در پى داشته باشد، و در نهايت موجب سوءاستفاده دشمن مشترك يعنى ساواك شاه شود. (اين كه اين گروه ها چقدر به اين توافق پايبند بودند را بررسى نمى كنيم). اما درست در چنين شرايطى شريعتى شروع به نقد ماركسيسم در سخنرانى ها و كلاس هاى درس خود مى كند و به نوعى اين توافق نانوشته را ناديده مى گيرد. شما اين حركت شريعتى را در چه راستايى بررسى مى كنيد؟
من اين توافق را نشنيده ام. ولى اين واقعيتى است كه در آن دهه برخى از مبارزينى كه مشى راديكالى هم داشتند از نقد ماركسيسم پرهيز مى كردند. اين سوى ماجرا هم سنتى ها و بنيادگراها با نفرت و تضاد با ماركسيسم برخورد مى كردند. اما الان هم جرياناتى كه آن زمان

جمعه، تیر ۰۲، ۱۳۸۵

Westerners, Muslims Share Negative Views: Poll

Westerners, Muslims Share Negative Views: Poll

CAIRO — While many in the West see Muslims as fanatical, violent, and intolerant and Muslims generally view Westerners as selfish, immoral and greedy, European Muslims seem to represent the middle ground between the two extremes, according to a new global poll.

http://www.islamonline.net/English/News/2006-06/23/02.shtml

چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۵

کی خيانت کرد؟سرمقاله ای که امکان چاپ ندارد
عيسی سحرخيز
در سالروز وفات آن اسوه و سرمشق، آن معلم بزرگ، آن شهيد راه انديشه و بيان، آزادی قلم و زبان، - در
جلوگيری از خيانتي دوباره- همراه با او به قلم سوگند بخوريم و خون سياهی که از حلقومش می چکد و خونی که از زبانش می تراود، با هم بگوئيیم و بخوانيم و بنويسيم:
"قلم توتم من است، توتم ماست، به قلم سوگند، به خون ساهی که از حلقومش می چکد سوگند، به رشحه خونی که از زبانش می تراود سوگند، به ضجه های دردی که از سينه اش برمی آيد سوگند... که توتم مقدسم را نمی فروشم، نمی کشم، گوشت و خونش را نمی خورم، به دست زورش تسليم نمی کنم، به کيسه زرش نمی بخشم، به سرانگشت تزويزرش نمی سپارم، دستم را قلم می کنم و فلمم را از دست نمی گذارم، چشم هايم را کور می کنم، گوشهايم را کر می کنم، پاهايم را می شکنم، انگشتانم را بند بند می برم، يینه ام را می شکافم، قلبم را می کشم، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم...اما قلمم را به بيیگانه نمی فروشم.قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، وديعه ی مريم پاک من است، صليب مقدس من است، در وفای او، اسير قيصر نمی شوم، زرخريد يهود نمی شوم، تسليیم فريسيان نمی شوم.بگذار بر قامت بلند و راستيین و استوار قلمم به صليیبم کشند، به چهارميیخم کوبند، تا او که استوانه ی حياتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره ی گوشت حرام توتمم ننشته ام.تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمی توانند از من گرفت، ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود...قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است، قلم ودیعه ی عشق است،
هرکسی توتمی دارد.و قلم توتم من است.
و قلم توتم ما است

یکشنبه، خرداد ۲۸، ۱۳۸۵

فوتبال ما عين سياست ما و سيا ست ما بر امده از فرهنگ و تاريخ ماست



فوتبال ما عين سياست ما و ‌سيا ست ما بر امده از فرهنگ و تاريخ ماست


سعيد سلطانپور

ssultanpour@yahoo.com

مقدمه
تيم فوتبال ايران از رسيدن به دور بعدي جام جهاني حذف شد . براستي تيم ما سزاوار نتيجه بهتري بود ؟ يا به نوعي دچار بزر گ نمائي قدرت واقعي مان و توهم و غرو ركاذب هستيم كه ريشه در فرهنگ و نگرش تاريخي ما دارد . اين بازي ها بهانه اي شد كه ايرانيان در سراسر دنيا ساعاتي را با دوستان و خانواده دور هم باشند و صرفنظر از هيجانات و احساس شكست لحظات خوبي را باهم باشند . مخصوصا نسل دوم فعالانه دراين مراسم ها شركت كردند و با شكست تيم گريه كردند در حاليكه بعضي ها سالهاست كه ايران را نديده اند.

زياده طلبي

مطالبات ما د رهمه زمينه ها زياد است بدون اينكه تلاش مستمر ي براي رسيدن به ان هدف انجام داده باشيم. ما يادمان رفته كه تا اين تيم به جام جهاني برسد چه سختي هاي به ملت وارد آمد . يادما ن رفته كه تيم به اين دليل بالا امد زيرا تعداد تيمهاي شركت كنند ه از آسيا افزايش پيدا كرد ه بود و ايران در آخرين مرحله به جام راه يافت .
از سوي ديگر نبايد از نظر دور داشت كه تيم زير شديدترين فشارهاي سياسي بود (‌بدليل اظهارات بحران سا زانه احمدي نژاد كه حتي به طرح حذف ايران از مسابقات انجاميد ) ولي به لغو مسابقات تداركاتي بدليل فشار اسرائيل انجاميد . سطح توقع غير واقعي مردم ايران از تيم فوتبال كه هر نوع حضور جهاني را يك فرصت براي نشان دادن تفاوت بين حكو مت و مردم مي بينند. به اين فشار افزوده بود.
انتخاب يك مربي محا فظه كار كه براي كسب مساوي به زمين مكزيك و پرتقال وارد شده بود و شجاعت لازم را نداشت ، يك دليل عمده اي ديگر ي براي اين شكست ها بود . در مقايسه با تيم كره جنوبي ،‌ژاپن كه حريفان پرقدرتي داشتند.

مايكل ايسن بهترين مهاجم غنا كه برا ي چلسي بازي ميكند بعد از شكست چك گفت ما هر گز قبل از مسابقه از تيم حريف نهراسيديم . در حالي كه تيم ايران در بازي پرتقال بغير از يكي دو بازيكن مانند حسين كعبي كه با اصول و البته با تعصب بازي كردند ،‌از نطر روحي برا ي پيروزي آماده نشده بودند .
http://bayanupload.blogspot.com/

شريعتي، نقطه عطف حركت دانشجويي، سمبل روشنفكري و مبارزه بومي در ايران


فعالان دانشجويي در گفت‌وگو با ايسنا مطرح كردند: شريعتي، نقطه عطف حركت دانشجويي، سمبل روشنفكري و مبارزه بومي در ايران
سرويس: سياسي 1385/03/28 06-18-2006 12:07:22 8503-15398: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران سرويس: سياسي
«روشنفكر به وسيله ترجمه و كپي و تقليد به وجود نمي‌آيد، تحصيل‌كرده به وجود مي‌آيد، دكتر و مهندس و معمار به وجود مي‌آيد ولي روشنفكر به وجود نمي‌آيد. روشنفكر كسي است كه جور تازه‌اي بينديشد. اگر سواد ندارد، نداشته باشد. فلسفه نمي‌داند، نداند، فقيه نيست، نباشد. فيزيكدان و شيميست و مورخ و اديب نيست، نباشد، ولي زمانش را حس كند، مردم را بفهمد و بفهمد كه اكنون چگونه بايد بينديشد و بفهمد كه چگونه مسووليتي را بايد حس كند و بر اساس اين مسوؤليت فداكاري داشته باشد.»
اين بخشي از كلام دكتر شريعتي در خصوص روشنفكري و مسووليت‌هاي اوست

شنبه، خرداد ۲۷، ۱۳۸۵


جمعه 26 خرداد 1385
پاسخ فريده بنی صدر به نکاتی از کتاب "ايرانی و آزاد" نوشته شيرين عبادی
خانم شيرين عبادی
پس از مطالعه کتاب «ايرانی و آزاد» بقلم شما که به زبان فرانسه ترجمه شده است، بجا يافتم توجه شما را به نکات زير جلب کنم:با توجه به اين امر که بخاطر يک زن مسلمان جانبدار حقوق بشر ، به شما جايزه صلح داده اند، اين يادﺁوری به شما بی فايده نيست که، بنا بر قرﺁن، از حقوق انسان، يکی حق بر حقيقت است که فرمود حق را بگوئيد ولو بر عليه نفس شما باشد . ﺁدمی حق دارد خلاف حقيقت نگويد و خلاف حقيقت نشنود . مردم نيز حق دارند خلاف حقيقت نشنوند . با توجه به اين حق، خود می توانيد تصور کنيد خلاف حقيقت شنيدن چه ضربه ای بر توانائی اعتماد کردن مردم وارد می کند . ترديد نکنيد که در مقام دفاع از اين حق است که به شما نامه می نويسمhttp://azad.gooya.name/politics/archives/049420.php

دوشنبه، خرداد ۲۲، ۱۳۸۵

مرگ زرقاوي هديه اي به جمهور ي اسلامي

مرگ زرقاوي هديه اي به جمهوري اسلامي ؟
زرقاوی در يك بمباران هوائی زخمی شد و بنا به گفته ساندی تايمز نيروهای عراقی و آمريکائی وي را بر روي


برانكارد بر اثر ضربات لگد کشتند . به گفته ان.بي. سي در 2 مارس 2004 نيروهاي آمريكائي ايت موقعيت را يافتند كه وي را بكشند ولي اينكا ررا نكردند. اينکه چگونه اين شخص جانی که آمريکا برای دستگيریش 500 میلیون دلار هزينه کرد و از افغانستان به اردن و بعد به عراق آمد جاي سوال دارد كه شايد آينده به آن پاسخ بدهد . آمريكا براي دستگير ي وي 500 ميليون دلار هزينه كرد . د ر هرحال اين بار وي بايد كشته ميشد . مرگ زرقاوي به محبوبيت بوش كه به پائين ترين حد خود رسيده بود كمك كرد.
.بوش خبر کشته شدنش را ساعت 5 صبح به نخست وزير عراق تبريک گفته بود . بوش ساعت 7:30 صبح همانروز درکاخ سفيد خبر را به عنوان پيروزي به اطلاع خبر نگاران رساند.. بوش خيلي محتاطانه اضافه كرد كه
مرگ زرقاوي به مفهموم پايان خشونت نيست.
ادامه متن در

شنبه، خرداد ۲۰، ۱۳۸۵

آقای گنجی قلم طلایی برازنده شماست ، اما حق نبود شما
آن را از دست یک ضد حقوق بشر دریافت می کردید
ج-پاکنزاد
حکایت رژیم مافیایی حاکم بر ایران مصداق این رهگذراست . اکبری عسگری نمی کند. آزادیخواه و هر مخالف دیگری را دربند میکشد،
شکنجه میکند، میکشد و سایه شوم ظلمش را به تساوی برسر ملت میگسترد. مگر درسالهای 60 و67 اکبری عسگری کرد؟ مگر امروز میکند؟
وبالاخره باید گفت که هیچ شخصی تا در انتخاباتی آزاد از سوی مردم ایران نمایندگی نگیرد نمیتواند خودسرانه، بنام ملت برای او تصمیم بگیرد وحقوق ملی ایرانیان را به مناقصه بگذارد. حال خواه سران غاصب جمهوری اسلامی باشند و خواه کسانی باشند که ردای مخالفت با آن، در برکرده اند . شادروان دکتر مصدق با استناد به عدم مشروعیت نمایندگان مجلس بود که قرارداد مصوب این مجلس را غیر قانونی خواند و در شورای امنیت از حقوق مردم ایران دفاع کرد. بدین خاطر است که ، درآینده ، در ایران آزاد و مردمسالار، با
استناد به عدم مشروعیت این نظام ، میتوان حقوق ملی مردم ایران را از غارتگران مطالبه نمود.

جمعه، خرداد ۱۹، ۱۳۸۵



محمد رضا اسکندری - طاهره خرمی

یا ما از شکست های پی در پی طی 30 سال اخیر و متلاشی شدن تشکل ها و جبهه های مختلف درسی نیآ موخته ایم. آیا دیگر به این نقطه نرسیده ایم که ما به تنهائی توان بر زمین کشاندن رژیم جمهوری اسلامی را نداریم. آیا زمان آن نرسیده است که برای بدست آوردن آزادی برای خود و مردم ایران با هم به مذاکره و گفتگو بنشینیم. اگر به این نتیجه نرسیده ایم که متحد شدن تمامی ایرانیان و تشکیل یک جبهه فراگیر دوای دردهای بی درمان مردم ایران است پس بهتر است هر کسی به گوشه ای بخزد و در غربت و تنهائی چند روز پایانی حیات خودش را سپری کند.

ايا رسانه ها و پليس كانادانا آگاهانه اسلام ستيزي را دامن مي زنند؟
نگاهي به دستگير ي 17 مظنون عمليات ترور در تورنتو


سعيد سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com




كانادا و تورنتو مركز توجه همه خبر گزاري ها و مطبوعات بود كه خبر از دستگيري 17 نفرمسلمان كانادائي و مهاجر به اتهام طرح انفجار مراكزي در انتاريو دادند مردم عادي كه شوك زده شده اند و برا ي دومين بار بعد از سپتامبر 11 مي پرسند چرا ؟ وانگشتهاي بسياري به سوي مسلمانان نشانه رفته است چگونه يك مسلمان كانادائي حاضر ميشود كه هموطنان خودش را منفجر كند. وكيل يك متهم اتهامات دادستان مبني بر سر بريدن نخست وزير را توسط گروه در بيرون دادگاه قرائت كرد.
براي مسلمانان كه بطور سيستماتيك با برخودهاي خط دار جريانات دست راستي كه بنوعي د رخط نو محافظه كاران آمريكا ميباشند اين خبر تازه اي نبود . همين هفته گذشه بود كه پليس انگلستان در بزرگترين عمليات ضد ترور با شركت 250 پليس 2 جوان مسلمان انگليسي را در ارتباط با مواد شيميائي دستگير كرد كه يكي از انان هم بر اثر تيراندازي مجروح شد. امروز سي.بي.سي. كانادا اعلام كرد كه پليس بالاترين ماده شيميائي كه بدست آورده است قرص آسپرين بوده است و اطلاعات غلط منجر به دستگير ي آنها شده است. باهم به ريشه هايي اين پديده ترور و نحوه مقابله با آن و نيز اهداف سازمان امنيت و پليس كانادا مي پردازيم.

ادامه متن كليك كنيد


http://bayanupload.blogspot.com/

یکشنبه، خرداد ۱۴، ۱۳۸۵

سوسیالیسم به کجا ختم می شود


ارزيابى موقعيت گفتمان هاى موجود با تحليل نتايج انتخابات
غالب شدن مدل سوئد شرقى
حميد احرارى

در ايام انتخابات كه بسيارى از روشنفكران اصلاح طلب گرفتار بحث هاى دامنه دار در رد و تأييد صلاحيت كانديداها و شمارش آرا بودند؛ لازم بود كه با بردبارى و بدون واكنش هاى احساسى و عصبى، واقعيت ها را ببينيم، واقعيت هايى كه در زير پوست جامعه در حال تحقق بودند و در روز سوم تيرماه پوست تركاندند. در ربع قرن اخير، تكاپوى گروه هاى مرجع براى بازى در حوزه حكومت در چهار راند محقق شد:۱- راند اول: دولت انقلابى با گفتمان «راديكال»۲- راند دوم: دولت توسعه گرا با گفتمان «رشد اقتصادى»۳- راند سوم: دولت اصلاحات با گفتمان «جامعه مدنى»در مرحله جديد (راند چهارم)، دولتى محافظه كار شكل گرفته است كه درصدد است گفتمان «مبارزه با فقر و فساد» را در حوزه حكومت، جايگزين گفتمان «جامعه مدنى» كند. محافظه كاران در غرب طرفدار «جامعه مدنى» هستند و نيروهاى راديكال و چپ طرفدار سوسياليسم؛ در اينجا، چپ ها طرفدار جامعه مدنى و محافظه كاران طرفدار «سوسياليسم دولتى» (يا به تعبير درست تر سرمايه دارى دولتى) هستند. براساس تحليلى كه در اين مقاله ارائه خواهد شد با اطمينان مى توان گفت كه محافظه كاران نمى توانند «گفتمان غالب در عرصه عمومى» را تغيير دهند. زيرا سرمشق زمانه را گروه هاى مرجع مى نويسند و مردم بازخوانى مى كنند. حاكمان و دولتمردان، محافظه كارانه و با تأخير، گفتمان غالب و بازخوانى شده را مى پذيرند. به شعارهاى كانديداها توجه كنيد، همگى در شعارهاى انتخاباتى خود از رفاه، توسعه، آزادى، رشد اقتصادى، مردم سالارى، مليت ايرانى و ... سخن گفتند. زيرا آنها گفتمان غالب را پذيرفته اند و همان سخنانى را زمزمه مى كنند كه سال ها قبل به زبان مخالفانشان سروده شده است. درباره راند اول و دوم، فعلاً نيازى به درازگويى نيست.•راند سوم در حوزه حكومت: گفتمان ليبرال دموكراسىدر سال ۷۶ پس از يك دوره تكاپوى توسعه اقتصادى، آقاى خاتمى با شعار جامعه مدنى به صحنه آمد. فضاى سياسى، شكاف طبقاتى، بى اعتمادى عمومى و نيز شرايط نامساعد بين المللى دست به دست هم داد تا مردم به حمايت از اصلاح طلبان برآمدند. آقاى خاتمى با ميليون ها رأى بر كرسى رياست جمهورى نشست. او در روزهاى نخست به صف شير رفت تا با مردم همدردى كند و به آنها بگويد كه در غم آنها شريك است. به دانشگاه رفت و با دانشجويان سخن گفت تا بگويد كه به آرمان دموكراسى وفادار است. حرف هاى زيادى رد و بدل شد و همگان آن را باور كردند.طى شش سال، حرف هاى دولت اصلاحات، در تابلوى اذهان عمومى با مخالفت مخالفان و كم كارى موافقان به ديوار كوبيده شد. اما در بسيارى مواقع از جمله در پيشگيرى از رانت، شفاف سازى اقتصادى، نظام تأمين اجتماعى و اقتصاد درون زا ميوه اى نداد. در دولت آقاى خاتمى روزى كه دو تفكر اقتصادى «چپ و راست» در برابر هم صف آرايى كردند، او به نفع روش هاى راست (روش هاى دولت سازندگى) رأى داد و گروه چپ را به انزوا برد. «دولت اصلاحات» از نظر اقتصادى حرفى بيش از «دولت سازندگى» نداشت. آزادسازى اقتصادى، خصوصى سازى، كاهش بدنه دولت يا كوچك سازى دولت، انحلال شركت هاى دولتى و ... بدون توجه به جايگزينى سرمايه دارى ملى و توسعه نظام تأمين اجتماعى، به بحران بيكارى دامن زد و عملاً واردات وسيع و توسعه سرمايه دارى دلال، مصرف گرايى موجب شد كه نهادهاى اقتصادى مافيايى، دست نخورده باقى بمانند و در فرايندى سه ساله تجديد قوا نمايند. دولت اصلاحات نخوانست و نتوانست «پايه هاى مافياى اقتصادى» را بلرزاند.در دوره دوم حكومت اصلاح طلبان، سرور پيروزى و محافظه كارى بيش از حد رئيس دولت از يك سو و «چانه زنى با قدرتمندان» از سوى ديگر، مردم را از اصلاح طلبان جدا كرد و آنها را در برابر رقيب تشكيلاتى و مقتدر خود تنها گذاشت. هدف «توسعه سياسى» در حالى كه بيش از هشتاد درصد كانون هاى قدرت سياسى در اختيار جناح رقيب بود، به درگيرى فرسايشى «مطبوعات»، «دستگيرى ها» و ... انجاميد. اصلاح طلبانى كه در اقتصاد از الگوى «كارگزاران سازندگى» پيروى مى كردند، نديدند كه زنان و مردان فقير، كودكان خود را براى نجات از مرگ و گرسنگى مى فروشند. آنها آنقدر در كشاكش پروژه «ليبرال دموكراسى» غرق شده بودند، كه با تمام وجود از «دولت اصلاحات» با تمام عيب و ايرادهاى اقتصادى حمايت كردند. راز شكست اصلاح طلبان را بايد در «استعفانامه آقاى بهزاد نبوى» جست وجو كرد. كسى كه دغدغه اصلى اش حمايت از دولت است و مرثيه اصلى اش «حمايت از دولت»، نمى تواند «ناكارآمدى» را نقد كند. زبان مردم را نمى شناسد و نمى تواند براى اصلاحات ساختارى با مردم و دگرانديشان همراهى كند. نبايد منكر برخى اصلاحات اقتصادى در دوره دولت آقاى خاتمى شد. اما نبايد فراموش كرد كه «رشد اقتصادى» در صورتى كه با «فقرِ فرودستان» همراه باشد، شكاف طبقاتى و تضادهاى طبقاتى را توسعه مى دهد. اساساً در «جمهورى وايمار» سپاهى از فقرا بسيج خواهند شد كه ممكن است به هر سو كشيده و به وعده اى بسيج شوند. در جايى گفته ام، معجزه اين انتخابات رأى آقاى كروبى بود. آقاى كروبى حرف مشخص و روشنى زد، گفت «پنجاه هزار تومان براى هر جوان ايرانى». فارغ از ارزيابى علمى اين شعار، امروز بازيگران انتخابات بايد به اين سئوال پاسخ دهند كه چرا مردم بر خلاف روشنفكران اصلاح طلب، به پيام آقاى كروبى پاسخ مثبت دادند؟ اينكه رأى واقعى آقاى كروبى چقدر بوده و چه عواملى باعث شكستش شده، موضوع اين مقاله نيست، زيرا بحث اين مقاله تحليل شرايط سياسى و گفتمان قدرت نيست، بحث اين مقاله، بحث «سرمشق زمانه» است. سرمشق آقاى خاتمى، گفتمان «دموكراسى در حوزه قدرت حاكم» و استراتژى اصلى او «چانه زنى در بالا» بود. كسانى كه در بالا مشغول چانه زنى بودند، در فرايند «تحليل هزينه و فايده»، از «عرصه عمومى» غافل شدند. شايد تقصيرى نداشتند زيرا «گفتمان ليبرال دموكراسى» كه روزنامه هاى دوم خردادى در آن بستر متولد شدند، در حال تغيير بود و دوره اصلاحات و پروژه «دموكراسى نيم بند» و بى ارتباط با زندگى فرودستان و تهيدستان، رو به فرجام مى رفت، اما آنها صداى حاشيه نشينان را نشنيدند. مرگ كارتن خواب ها را نديدند. زنان بى سرپرست را ناديده گرفتند زيرا نمى خواستند شكاف طبقاتى را هدف قرار دهند.پروژه دموكراسى در دولت اصلاحات پروژه اى ناتمام بود و همان طور كه طرح هاى عمرانى كشور از دوره سازندگى براى دوره اصلاحات به ارث رسيدند، «دموكراسى نيم بند» و شكاف طبقاتى نيز، مرده ريگ ايامى بود كه خواسته يا ناخواسته در خرداد ۷۶ به فرجام رسيد. جبهه ليبرال دموكراسى، بعد از تلاش نفس گير شش ساله، در انتخابات شوراها و مجلس هفتم، ضربه خورد و از آنجا كه منشاء ضربه ها را شناسايى نكرد، در انتخابات رياست جمهورى نهم ناك دان شد.• راند چهارم در حوزه حكومت: گفتمان «فقرستيزى»در ماه گذشته، محافظه كاران برنده شدند و تشكيلات سراسرى آنها به قدرت رسيد؛ اما هيچ اتفاقى در «عرصه عمومى» نيفتاد. عرصه عمومى با حوادث دگرگون نمى شود. به آهستگى تغيير مى كند. در عرصه عمومى ما با «روندها» سروكار داريم نه با «اتفاقات». كسانى كه احساسات عمومى و روشنفكران را در آستانه انتخابات تحريك كردند و در كمتر از يك ماه، چرخشى ۱۸۰ درجه را در مواضع سياسى به نمايش گذاشتند، امروز بايد به اين سئوال پاسخ بدهند كه در عرصه عمومى يا حتى عرصه حكومت چه اتفاقى افتاده است، جز اينكه تعدادى از مديران ارشد دولتى و تعدادى از صاحب منصبان جابه جا شده اند؟! جز اينكه كسى رفت و كسى آمد؟! آيا اگر آقاى خاتمى در دوره دوم رياست جمهورى نمى آمدند، چه فاجعه اى رخ مى داد كه با وجود او اتفاق نيفتاد. آنچه رخ داد، تغييرات در حوزه حكومت بود، كه البته از وجوهى از گفتمان غالب در عرصه عمومى تأثير پذيرفت. ما آموخته ايم كه «اين روزها، دست به دست مى چرخد تا ما آزمون شويم.» و آزمون روشنفكران، آزمون «نصيب» و «حرمان» در حوزه حكومت نيست؛ آزمون واقعى ما نسبتى است كه با واقعيت ها در عرصه عمومى برقرار مى كنيم. روشنفكران، سياستمداران و اصلاح طلبانى كه به تغيير «دولت ِبايسته»، اميد بسته بودند، بايد از اتفاقى كه افتاد بسيار خوشحال باشند. زيرا از اين پس دو گزينه در پيش رو است:۱- گزينه اول اينكه «دولت يكپارچه»، فقرا را از فقر و بدبختى برهاند و رفاه آنها را تأمين نمايد. به مشكلات معلمان رسيدگى كند. كودكان خيابانى را سامان دهد. به روستاها آبرسانى كند. جوانان بيكار را بر سر كار بفرستد. نرخ بهره بانكى و تورم را يك رقمى كند. ارزش پول ملى را افزايش دهد. پروژه هاى زيربنايى را به اجرا گذارد. دست دلال ها را از اقتصاد كوتاه كند. جلوى قاچاق كالا و مواد مخدر را بگيرد. گرسنگان را سير كند و معضل اعتياد و ايدز را برطرف كند. با همه دنيا، روابطش را توسعه دهد و ... ۲- گزينه ديگر آنكه همه اين حرف ها «كشك» باشد و تا دو سال ديگر، فقط ظواهر امور تغيير كند و آب از آب تكان نخورد. مختصرى وام ازدواج بدهند، مختصرى اضافه حقوق، كمى مستمرى، با چاشنى تورم و ركود و تطويل طرح هاى عمرانى، استقراض از بانك مركزى، نفت ِ گران و جيب خالى، و دادن تمام كارها به دست افراد و نهادهاى خاص و...در صورت تحقق گزينه اول، بخشى از آرمان مردم ايران محقق شده است و در صورت تحقق گزينه دوم، وجدان عمومى به قضاوتى تمام عيار مى نشيند. بنابراين مى گذاريم تا دو سال ديگر، بدون هر گونه مانع و مزاحمى، دولت يكپارچه كار خودش را بكند. الحمدلله كار مخالفان تمام شده است! «دولت يكپارچه» بداند كه در افكار عمومى، ديگر روشنفكران اصلاح طلب و نويسندگان و قلم به دستان را نمى توان به عنوان مسئول فقر و گرسنگى و بى خانمانى مردم معرفى كرد. صاحب منصبان جديد وعده كرده اند كه تمام مديران تراز اول را بركنار كنند. فقر و فساد و تبعيض را از ميان ببرند. به بيكاران كار، به گرسنگان نان، به بيماران دوا و به فقرا رفاه هديه كنند. اگر اين بار وعده ها محقق نشود، برخلاف اصلاح طلبان كه «ناك دان» شدند، دولت جديد در راند چهارم «ناك اوت» خواهد شد.• گفتمان غالب: «دين- عدالت- آزادى»با توجه به همه اين مسائل به نظر مى رسد، عوامل عينى و ذهنى، گفتمان غالب را در عرصه عمومى تغيير داده است و فنومن ها و پديدارهاى آن را مى توان در اين انتخابات مشاهده كرد. گفتمان غالب در عرصه عمومى از چهار كلمه تشكيل شده است:۱- آزادى: مردمى كه حدود چهار ميليون رأى به صندوق اصلاحات ريختند و مقدار بسيار زيادترى از مردم كه در انتخابات شركت نكردند، آزادى را دغدغه اصلى خود مى دانند. اينها نيروى ميليونى تكنوكرات ها، يقه سفيدها، دانشجويان، معلمان و دانشگاهيان كشور، طبقات متوسط و تحصيلكرده و آشنا با فرهنگ غرب هستند.۲- عدالت: كسانى كه به آقاى كروبى رأى دادند و بخشى از كسانى كه وعده هاى محافظه كاران را قبول كردند، فقر و فساد را مشكل اصلى مى دانند و از چهره هاى تكرارى خسته شده اند و عدالت را ترجيح مى دهند. آنها كارگران و كارمندان دولت، اقشار فرودست شهرى و حاشيه نشينان، ساكنان شهرهاى كوچك، كشاورزان و محرومانى هستند كه دغدغه نان شب دارند.۳- دين: باور دينى در بخش قابل ملاحظه اى از جامعه ايرانى امرى پذيرفته شده و جدايى ناپذير از حوزه عمومى تلقى مى شود. درباره رابطه دين و دولت هنوز اختلافات بسيارى وجود دارد. با هر قرائتى از دين، افكار عمومى ايران متأثر و تابعى از دين و باورهاى دينى است. قرائت دين در اقشار مختلف متفاوت است، اما در هر صورت دين مقوله اى جدايى ناپذير از زندگى اجتماعى مردم ايران است.۴- هويت ملى: ناسيوناليسم ايرانى زنده و پويا است و به همين دليل قدرت بسيج دارد. همانطور كه در شب انتخابات، كارناوال هاى انتخاباتى راه افتادند و بسيارى از روشنفكران و سياستمداران را به دنبال خود به خيابان ها بردند؛ يك هفته قبل پيروزى تيم ملى، مردم و دانشجويان و روشنفكران را به خيابان ها برد. واكنش مردم نسبت به نتايج مسابقات تيم ملى، با نسبت آنها و ناسيوناليسم ايرانى ارتباط تنگاتنگى دارد. عنصر ناسيوناليسم ايرانى در گفتمان همه ادوار گذشته، در ضمير خودآگاه يا ناخودآگاه جمعى ما ايرانيان كه مى توان آن را وجدان جمعى ملت ايران ناميد، حضور داشته است. فداكارى هاى جوانان ايرانى در جنگ با عراق متأثر از وجدان ملى آنها بوده است.•••الگوى «سوئد شرقى» كه در شعار «عرفان- برابرى _ آزادى» خود را نشان داده، «گفتمان غالب» در دهه آينده خواهد بود. حدود شصت سال پيش دكتر محمد نخشب نظريه «سوسيال دموكراسى دينى» را طرح كرد و شاگردان وى از جمله دكتر على شريعتى در اين گفتمان سخن گفتند. فرايند تحولات سه دهه اخير و آزمون هاى اجتماعى مختلف، به خوبى اين واقعيت را اثبات مى كند كه پروژه دموكراسى و مردم سالارى و تحقق مشاركت عمومى در اداره حكومت، بدون توجه به نيازهاى اساسى و اوليه مردم و پيگيرى شعار عدالت و منافع ملى قابل تحقق نيست. دهه آينده، دهه بازگشت پروژه دكتر شريعتى است با ساختار چهاروجهى «دين، عدالت، آزادى و هويت ملى». اين پروژه، گفتمان غالب در عرصه عمومى خواهد شد.