مغلوب گفتمان غالب نبود
وضعيت دوگانه
شريعتى و ماركسيسم گفت وگو با رضا عليجانى
مغلوب گفتمان غالب نبود
هاشم باروتى
رضا عليجانى را مى توان از جمله پژوهندگان آراى شريعتى دانست كه مومنانه و منتقدانه به سراغ شريعتى يكى از جوان ترين و در عين حال تاثيرگذارترين روشنفكران قرن رفته تا در يك مواجهه تاريخى و انديشمندانه او را بازخوانى كند. اين گفت وگو تلاشى است از انتقال اين تجربه.••••
مى دانيم كه در دهه ۴۰ و ۵۰ در ميان روشنفكران، ماركسيسم گفتمان رايج بود و در ميان جوانان دلبرى مى كرد. با آغاز جنبش مسلحانه در دهه ۵۰ يك توافق نانوشته بين سازمان مجاهدين و فدايى ها ايجاد شد كه اين گروه ها كه دو ايدئولوژى متفاوت داشتند، از نقد ايدئولوژيك يكديگر در سطح جامعه پرهيز كنند، با اين گمانه كه در زمانى كه مشى غالب مبارزه مسلحانه بود، اين كار مى توانست اختلاف اين گروه ها را دامن زده و موجب كشمكش هايى فيمابين آنها شود، همچنين آثارى چون ريزش نيروى بدنه اين گروه ها را در پى داشته باشد، و در نهايت موجب سوءاستفاده دشمن مشترك يعنى ساواك شاه شود. (اين كه اين گروه ها چقدر به اين توافق پايبند بودند را بررسى نمى كنيم). اما درست در چنين شرايطى شريعتى شروع به نقد ماركسيسم در سخنرانى ها و كلاس هاى درس خود مى كند و به نوعى اين توافق نانوشته را ناديده مى گيرد. شما اين حركت شريعتى را در چه راستايى بررسى مى كنيد؟
من اين توافق را نشنيده ام. ولى اين واقعيتى است كه در آن دهه برخى از مبارزينى كه مشى راديكالى هم داشتند از نقد ماركسيسم پرهيز مى كردند. اين سوى ماجرا هم سنتى ها و بنيادگراها با نفرت و تضاد با ماركسيسم برخورد مى كردند. اما الان هم جرياناتى كه آن زمان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر