Translate

چهارشنبه، خرداد ۳۱، ۱۳۸۵

کی خيانت کرد؟سرمقاله ای که امکان چاپ ندارد
عيسی سحرخيز
در سالروز وفات آن اسوه و سرمشق، آن معلم بزرگ، آن شهيد راه انديشه و بيان، آزادی قلم و زبان، - در
جلوگيری از خيانتي دوباره- همراه با او به قلم سوگند بخوريم و خون سياهی که از حلقومش می چکد و خونی که از زبانش می تراود، با هم بگوئيیم و بخوانيم و بنويسيم:
"قلم توتم من است، توتم ماست، به قلم سوگند، به خون ساهی که از حلقومش می چکد سوگند، به رشحه خونی که از زبانش می تراود سوگند، به ضجه های دردی که از سينه اش برمی آيد سوگند... که توتم مقدسم را نمی فروشم، نمی کشم، گوشت و خونش را نمی خورم، به دست زورش تسليم نمی کنم، به کيسه زرش نمی بخشم، به سرانگشت تزويزرش نمی سپارم، دستم را قلم می کنم و فلمم را از دست نمی گذارم، چشم هايم را کور می کنم، گوشهايم را کر می کنم، پاهايم را می شکنم، انگشتانم را بند بند می برم، يینه ام را می شکافم، قلبم را می کشم، حتی زبانم را می برم و لبم را می دوزم...اما قلمم را به بيیگانه نمی فروشم.قلم توتم من است، امانت روح القدس من است، وديعه ی مريم پاک من است، صليب مقدس من است، در وفای او، اسير قيصر نمی شوم، زرخريد يهود نمی شوم، تسليیم فريسيان نمی شوم.بگذار بر قامت بلند و راستيین و استوار قلمم به صليیبم کشند، به چهارميیخم کوبند، تا او که استوانه ی حياتم بوده است، صلیب مرگم شود، شاهد رسالتم گردد، گواه شهادتم باشد، تا خدا ببیند که به نامجویی، بر قلم بالا نرفته ام، تا خلق بداند که به کامجویی بر سفره ی گوشت حرام توتمم ننشته ام.تا زور بداند، زر بداند و تزویر بداند که امانت خدا را، فرعونیان نمی توانند از من گرفت، ودیعه ی عشق را قارونیان نمی توانند از من خرید و یادگار رسالت را بلعمیان نمی توانند از من ربود...قلم زبان خداست، قلم امانت آدم است، قلم ودیعه ی عشق است،
هرکسی توتمی دارد.و قلم توتم من است.
و قلم توتم ما است

هیچ نظری موجود نیست: