Mon 14 08 2006 21:10(بخش نخست)حقوق و کرامت زن در رویکرد ابوالحسن بنیصدردکتر حسن رضاییسهشنبه ٢٤ مرداد ١٣٨٥درآمدبه نظر می رسد در میان ایرانیان داخل و خارج یکی از پرسش هایی که سالهای سال است پیرامون نام ابوالحسن بنی صدر، نخستین رئیس جمهور ایران، وجود دارد این است که چگونه است بنی صدری که به اتهام لیبرال بودن و ایستادگی در برابر بنیادگرایان از صحنه قدرت سیاسی پس از انقلاب برکنار می شود در سالهای نخست انقلاب وقتی در برابراین پرسش قرار می گیرد که چرا زن باید حجاب داشته باشد؟ در جواب می گوید: «زیرا در موی زنان اشعه ای ایست که مردان را تحت تاثیر و تهاجم قرار می دهد»! مسئله به همین جا اما ختم نمی شود. زیرا ضریب تکرار و پردازش این ادعا به حدی بالا است که نویسنده بارها از زبان بعضی از هموطنان چنان شنیده که گویی بدون یک «واو» تردید، خود آنها با چشم و گوشهای خودشان این مطلب را از زبان بنی صدر شنیده و دیده اند. باید اعتراف کنم برای خود اینجانب که تا حدودی با اندیشه های بنی صدر آشنا هستم، موضوع اظهار نظر او پیرامون «اشعه موی زن» فوق العاده عجیب و پارادوکسیکال می آمد. اصلاً چنین چیزی در پارادایم فکری ای که از بنی صدر سراغ داشتم قابل تفسیر نبود. از همین رو جستجویی را برای درک حداکثر واقعیت مسأله آغاز کردم و بدین وسیله موضوع را بهانه مطالعات جامع تری در باب ابعاد مختلف حقوق و کرامت زن در نظر و عمل بنی صدر قرار دادم. در زیر مایلم بی پرده نتیجه مطالعاتم تا الان را حضور هموطنانم ارایه کنم. پیش از هرچیز از خواننده گرامی این مطلب درخواست می کنم اگر در باره این موضوع سندی، مکتوب یا شفاهی، در دست دارد که به تکمیل این تحقیق یاری می رساند، به ویژه از دیدگاه انتقادی، مرا هم مطلع سازند.از اشعه موی زن تا آزادی تن و رفع سانسور جنسیصرفنظر از تکذیبیه های متعدد خود آقای بنی صدر در این باره، از آنجا که خوشبختانه اسناد آن جلسه به صورت یک کتاب هم اکنون در دسترس است (رجوع کنید به کتاب « خانواده در اسلام ، مسئله حجاب، چاپ ششم ، تهران، تیرماه ١٣٥٩صفحه های ٩٩ – ١٠١)، بسیاری از ابهامات قابل تحقیق است. به استناد این کتاب، متن دقیق سخنان دانشجوی دختری که از جمع شرکت کنندگان در استودیو صدا و سیما، بنی صدر را مورد پرسش قرار می دهد را عیناَ در زیر می آورم: سئوال: «من با چند نفر از پسرهای دانشجو در مورد پوشیدن موی سر زن بحث می کردم و ﺁن را به عنوان حجاب قبول نداشتم و معتقد بودم که اگر لباسم متناسب باشد و خودم را بپوشم همین حجاب است. هریک از اینان دلیلی بر پوشاندن سر می ﺁورد. و یکی از ﺁنها دلیلی را پیش کشید که می گفت: ثابت شده است که موی سر زن اشعه ای تولید می کند که روی مرد اثر می گذارد . به طوری که این باعث می شود مرد از حالت عادی خارج شود. حالا از شما می خواهم بگوئید این نظریه تا چه اندازه درست است؟» (به نقل از صفحه ٩٩ کتاب)از همین جا ملاحظه می کنیم که موضوع اشعه موی زن، موضوع پرسش از بنی صدر است، نه پاسخ بنی صدر. اما به نظر می رسد در جریان یک تحریف آگاهانه موضوع پرسش از بنی صدر به پاسخ بنی صدر تبدیل می شود. پیش از ذکر عین پاسخ بنی صدر بد نیست اشاره کنم که بنی صدر پیش از انقلاب در ضمن آثارش و به ویژه جلساتی که در شهرهای مختلف اروپا داشت، دائماً از موارنه منفی در روابط زناشویی سخن می گفته است. او بارها با استناد به آیات قرآن از مکمل بودن (زوج بودن ِ) زن و مرد بر اصل آزادی در آفرینش و اینکه آنان چنان ﺁفریده شده اند که به یکدیگر جذب شوند و در محدوده زناشوئی و لذت بردن از یکدیگر هیچگونه منع و سانسور جنسی نباید باشد و این که جاذبه زن و مرد بر یکدیگر به هیچ رو نمی تواند مجوز تحمیل حجاب به زور باشد، سخن می گفت. زندگی خانوادگی خود او نیز عملاً نشان می داد که در مسأله حجاب جز به اصل آزادی پوشش چیز دیگری را قبول ندارد. حال آیا عجیب نیست از بنی صدر پس از انقلاب بشنویم، موی زن اشعه دارد و به همین خاطر حجاب باید اجباری شود! آیا کسی چون او که به صرف حاضر نشدن صدور یک اطلاعیه ساده پس از ٢٥ خرداد و دفاع از بیانات رهبری بزرگترین موقعیت و قدرت را در ایران پس از انقلاب (ریاست جمهوری و فرماندهی کل قوا) را نخواست، کسی که با وجود آن توانایی مردمی که در محبوبیت می رفت به رئیس جمهوری تاریخی در ایران تبدیل شود مصلحت اندیشی را کنار می نهد[١] و سیاوش وار در برابر ظلم به حق حاکمیت ملت می ایستد، چگونه است که به خاطر یک مصلحت اندیشی ساده چنین در برابر حجاب برای خوشایند روحانیان موضع بگیرد؟ اکنون توجه خوانندگاه محترم را به پاسخ بنی صدر (از صفحات ٩٩ و ١٠٠ همان کتاب) جلب می کنم تا زوایای بیشتری از رویکرد شالوده شکنانه وی شناخته شود. « البته من خواستم که این مسئله را روی این گونه تأثیرات نبرم و الا چنین چیزی ممکن است. زیرا اگر قراربود این گونه تأثیرات نباشد که زن و مردم با هم جمع نمی شدند. و اصلا بشری به وجود نمی ﺁمد. ناچار باید جاذبه ها باشند و برهم اثر بگذارند. و این نظریه علمی ( جاذبه متقابل ) علی الاصل صحیح است. منتهی ، مطلب اینست که ﺁیا این جاذبه « صحیح » نقش « اجتماعی » هم پیدا بکند یا نکند؟ تمام حرف اینجاست. نوع پوششی که ما به شما پیشنهاد می کنیم که شما زنان و مردان ایران بسازید، باید نوع پوششی باشد که به شما امکان بدهد که تمام این تأثیرات متقابل را در روابط زناشوئی ، تمام و کمال وجود داشته باشد و نه این که نباشد. یعنی هر زنی حق دارد از مرد لذت ببرد و هر مردمی هم از زن. ( البته درچارچوب زناشوئی ) . و این حق طبیعی و فطری بشر است و در اسلام نیز تمام منع ها در بین زن و شوهر از بین رفته است. در قدیم ، منع های جنسی در جوامع بشری خیلی زیاد بود و هنوز هم وجود دارد. ولی اسلام همه اینها را نقض کرده است. معهذا، الان بسیاری ناکامیهای جنسی وجود دارد که علتش همین منع هائی است که از قرنها قبل در دستگاههای اطلاعاتی ما بجا مانده و ماندگار شده است . پس باید این جاذبه وجود داشته باشد که اگر نباشد، زن و مردم از یکدیگر فرار می کنند. منتهی ما حرفمان اینست که ﺁیا اینگونه تأثیرات نقش سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هم پیدا کنند یا نه؟ و ﺁیا بلاخره به تبلیغ و جا افتادن و حاکم شدن ایدئولوژی زور منجر می شود؟ و الا نگفتیم که این تأثیرات از بین برود. به عکس، عقیده من اینست که که اگر ﺁن تأثیرات این نقشها را ، در روابط اجتماعی از دست بدهند، تن ﺁزاد شده و تازه جاذبه بدست ﺁورده و عشق هم معنی پیدا می کند. و تازه زناشوئی هم مفهوم پیدا می کند. به عکس، می خواهیم اینها جای خودشان و طبیعت خودشان را بدست ﺁورده و در نتیجه، واقعیت خودشان را به دست بیاورند. مسئله همین بود.» همانطور که مشاهده می شود، پرسشی که بر پایه این فرض قرار داشت که «اشعه موی زن چه تاثیری بر مرد دارد»، در پاسخ آقای بنی صدر و با نگاه انتقادی وی به سطح عمیقتری کشانده می شود. اولاَ، بنی صدر هرچند به مقتضای حال و هوای آن جلسه نمی تواند پرسش را به طور کلی نامعتبر بگیرد، کوشش می کند با گفتن کلمه «ممکن است» بدون این که بخواهد در پاسخ به مدار بسته بحث از تاثیر اشعه ای یا به تعبیر فقهی تر آن شهوانی ای که از موی یا بدن زن ساطع می شود یا نمی شود-یعنی بردن بحث به همان محدوده ای که از سوی فقهای حاکم کوشش می شود تا به استناد به آن حجاب را بر زن تحمیل کنند-، وارد شود، به نوعی تاَثیر گزاری متقابل در معنای وسیع تر کلمه را معنا کند. او سعی دارد تا موضوع را به اصل تاثیر گذاری و ضرورت جاذبه جنسی و منع ها و سانسورهای جنسی که عامل بزرگ ترین محرومیتها و ﺁسیبهای جنسی و اجتماعی در جامعه های انسانی اند، بکشاند. ثانیاَ، با فرض اینکه خواننده ای با وجود توضیحات بنی صدر معتقد باشد، او با گفتن «ممکن است» در واقع ادعای پرسشگر را تأیید کرده است، اما این خواننده محترم باید از خود بپرسد آیا بنی صدر در این بحث با این «ممکن است» می خواسته از حجاب اجباری دفاع کند؟ یا به عکس، او با نگاهی مثبت می گوید این تاثیرات و جاذبه ها باید باشد. در این میان بنی صدر تنها کوشش می کند، تا نقش اجتماعی و سیاسی پوشش و یا عدم پوشش را که غالباً به عنوان «نقش و ابزار سلطه» ایفا شده است، مورد تحلیل قرار دهد. در ادامه همین نشست بنی صدر رو به حضار می گوید این پیراهن من در جامعه نقش ایفاء می کند، همین نقش، محدود کننده نقش انسان به حیث انسان است، لذا ما باید کوشش کنیم تا این پیراهن نقش خود را از دست بدهد. آیا این نگاه به پوشش انسان از نقطه نظر رابطه سلطه ای که پوشش یا عدم پوشش می تواند ایفا کند، نگاه به آزادی ناب نیست؟ حال آیا با وجود این سند نمی توان تأسف خورد که چگونه با قلب صد در صد حقیقت، یک اندیشه ژرف و انتقادی چنین تحریف شده به جامعه تزریق می شود. اندیشه ای سانسور می شود که هرگاه در جریان ﺁزاد اندیشه های دیگر قرار می گرفت می توانست رژیم را از سرکوب زنان، «به عنوان شیئی جنسی»، و ایجاد جو ترس به قصد استقرار استبدادش باز دارد. بسا این دیدگاه بنی صدری اگر سانسور نمی شد جامعه ایرانی را جامعه ای می گرداند که در ﺁن، در محدوده خانواده، رویه ی کنونی ِ مبتنی بر «مجازات جنسی و تحریک جنسی» و در بیرون خانه رویه «تحریک جنسی»، شاخص تنظیم کننده ی رابطه زن و مرد نمی شد. شاید موجبی می شد تا اسطوره شدن سکس و ولایت مطلقه سکس و... که به کار قدرت سرمایه و استبدادها می ﺁید چنین در تاروپود جامعه امروز ما نمی تنید. صد افسوس! اگر این روزها به نحوه رفتار مرد ایرانی در مواجهه با زنان جوان در خیابانهای تهران دقت کنید، خواهید دید که مسأله سکس چگونه مثل خوره به جان انسان ایرانی افتاده است. باز بد نیست در توضیح بیشتر به همان بحث تأثیر اشعه برگردم. بعد از آن سئوال در باره اشعه مو و پس از پایان پاسخ به خانم دانشجو، بلافاصله، سئوال دیگری در باره حجاب طرح می شود:« سئوال : با وجود مطرح بودن مسئله حجاب، در جامعه و نیز روزنامه ها، نظر شما بعنوان یک روشن فکر مسلمان در باره حجاب چیست؟» اولاً خود سئوال به ما می گوید که حاضران در آن جلسه پاسخ بنی صدر را به معنای ضرورت یا عدم ضرورت حجاب نگرفته اند. اما پاسخ بنی صدر به این پرسش دوم : «همه اینها را که شرح دادم نظر بنده راجع به حجاب بود. اولاً گفتم : نوع پوشش من و شما نباید براساس رابطه زور باشد. زیرا نوع پوشش را نمی توان با زور به جامعه قبولاند. اصلا ٌعقیده من اینست که نوع پوشش شما بیان کننده این است شما زور بکار می برید یا نمی برید. اصلا نوع پوششتان ایدئولوژی شما را می گوید. و اگر قرار باشد که لباسی را به زور به کسی بپوشانند ، خوب، این همان چیزی است که می خواهیم نباشد. زیرا ما می خواستیم زور نباشد . ثانیاً، برای این که در روابط اجتماعی ما، زور اساس قرار نگیرد، پوشش باید به زن و مرد امکان بدهد که از روابط تن به تن ، بعنوان یک رابطه سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و ایدئولوژیک ﺁزاد بشوند.»بدین قرار، ملاحظه می کنید که بنی صدر: الف) نظریه فقه سنتی که بریده از قرﺁن است را به صراحت تمام رد می کند و ب) «استبداد سکس» ( به قول فوکو) را نیز رد و آن پوششی را پیشنهاد می کند که زن و مرد را از رابطه زور و سلطه بر یکدیگر که اساس همه نابرابری هاست آزاد و به رابطه « مغز با مغز » تبدیل کند. می بینید چگونه تحلیل و راه حل عدالت جویانه و آزادیخواهانه بنی صدر به موجب یک جعل، چنان دربعضی اذهان چنان به ضد حقیقت تبدیل شده است که بسیاری با هزار قسم می گویند که خودشان به گوش و چشم خودشان شنیده و دیه اند. این جعل، سخن گوبلز به عنوان وزیر فرهنگ و ارشاد! دولت نازی ها را اثبات می کند که می گفت یک دروغ را باید آنقدر تکرار کرد که کسی در راست بوده آن تردید نکند. آیا این جعل و تکرار همیشگی آن از سوی جریانهای وابسته به سلطنت طلب، می توانست بدون یک هدف کامل، که چیزی جز سانسور تنها اندیشه ای که کرامت و حقوق زن را بر اصل آزادی و نفی هرگونه رابطه زور و سلطه بیان می کرد، باشد؟پاسخ این پرسش را که بر سر فرهنگ سیاسی معاصر ما چه بلایی آمده است که پیوسته تمایل دارد مبارزه کنندگان صادق ملّی اش را تخریب کند به خواننده گرامی وا می گذارم. ظاهراً برهمین روش است که برای نمونه می بینیم بعضی ها چه ساده امروزه تا جایی پیش می روند که مصدق را دستیار شاه و زاهدی و امریکا و انگلستان در کودتای ٢٨ مرداد معرفی می کنند. تعهد به موازین اخلاقی پژوهش مرا وادار می سازد در بخش دوم مقاله فهرست وار به برخی از تلاشهای فکری و عملی بنی صدر در پاسداری از آزادی و کرامت زن اشاره کنم.ادامه دارد-------------[١] شایان ذکر است آقای دکتر ابراهیم یزدی، دبیر کل نهضت آزادی ایران، در مصاحبه ای در اسفند ١٣٨٢ با آقای عرفان قانعی فر، در توضیح مخالفت های بنی صدر با دولت مهندس بازرگان، به دروغ از قول آقای خمینی جعل کرده است که «آقای خمینی مرتب فشارمی آورد به آقای مهندس بازرگان که این آقا را یک چیزی بهش بدهید ، تا ساکت بشود» آقای دکتر یزدی هم لابد هنوز پس از این همه آزمون که بنی صدر انجام داده است از خود نمی پرسد که چرا وقتی نه یک چیز، بلکه وقتی او همه چیز را هم کسب نمود، بازهم در برابر استبداد ساکت ننشست؟ حتما او لازم نمی داند از خود اخلاقاً بپرسد، که به فرض هم آقای خمینی این چنین نظری داشته بود، با وجود این همه آزمونهای تاریخی که در بیش از دو دهه خلاف چنین درکی را از بنی صدر نشان می دهند، در استفاده از یک نظر جعلی آیا هدفی جز هتک شخصیت یک فرد که مورد اعتماد اکثریت مردم ایران بوده است وجود دارد؟* عنوان كامل مقاله «حقوق و کرامت زن در رویکرد نظری و رویه عملی ابوالحسن بنی صدر» بود.
-->
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر