حوادث تونس و مصر ، قیام و اعتراضات مردم علیه دیکتاتورهایی که منابع انسانی و مالی یک ملتی را در اختصاص خود و خانواده و دوستانشان قرار می دهند ، عین روزهای انقلاب 57 مردم ایران است .
شاه صدای مردم ایران را با تا خیر شنید . اپوزیسیون را بشدت سرکوب کرده بودو هیچ صدایی نبود. در این میان با ازاد شدن نیروها ، خمینی هم وار د میدان شد . گروهها ی سیاسی که تجربه جدی نداشتند برای سرنگونی شاه ، رهبری بدون قید و شرط خمینی را قبول کردند . غرب هم چاره ای جز مذاکره و رسیمیت یافتن خمینی به عنوان رهبر انقلاب نداشت .
این روزها هم در مصر و تونس ، زور ازمایی مردم و دولت هست . مردم ازپایین فشار می اورند و دیکتاتور کمی عقب نشینی می کند. تا مردم را ساکت کند و تا فرصتی مناسب همه دستاوردها را بازبگیرد.
اگر در جریان جنبش سبز هم ، رهبران اپوزیسیونی که شعور دمکراتیک داستند به ایران بازگشته بودند و یا در ایران بودند ، و خواهان لغو ولایت فقیه بودند ، دستاوردهای بسیاری بدست می امد و وضعیت موسوی و کروبی و خاتمی هم بهتر از این بود .
۱ نظر:
شاید شما از نقد جوانان ناراحت باشید ولی با انقلاب به راه افتاده به دست اولیا ، پدران ، مادران و روشنفکران ما در سال 57 ، ما جوانان بزرگ شده در زیر سایه ولایت اسلام عزیز کوچکترین حقوق انسانی و بشری خود را که انسانها حتی در زیر سایه دیکتاتورهای سکولار از آن برخوردار هستند از دست دادیم. البته که این اولیا ، پدران ، مادران و روشنفکران محکومند چرا که با اشتباه آنها، نه تنها زندگی خودشان زیر سایه ولایت تباه شد ، ما را نیز به تباهی کشاندند. مرگ بر اسلام سیاسی و طرفداران آن و ننگ بر خطاکارانی که به خطایشان اعتراف نمیکنند.
ارسال یک نظر