http://www.shahrvand.com/?p=14123
چگونه انتخابات را موفقیتی برای کامیونیتی ایرانی کانادایی بسازیم؟/ سعید سلطانپور
چهلمین انتخابات فدرال روز دوشنبه، دوم ماه می، برگزار می شود. جوامع اقلیتی در بسیاری از حوزه های مهم، تاثیر بسزایی در برنده شدن کاندیداها دارند. این نقش در انتاریو پررنگ تر می شود چرا که سالهاست که دولت اکثریت را کرسی های تورنتو و حومه تعیین می کند، جایی که محافظه کاران، به دلیل حضور مهاجران اکثریتی که همچنان اقلیت محسوب می شوند، از زمان نخست وزیری مالرونی به این سو، برای جلب اعتماد آنان موفق نبوده اند.
نقش اقلیت ها هم متفاوت است. در حالی که یهودی ها و مسیحی های متعصب تر، نقش تعیین کننده تری در انتخابات اخیر (حضور گسترده مسیحیان در رای دادن به حزب محافظه کار و هارپر در سال 2008 و نیز تعیین انتخابات با نظرخواهی از رهبران یهودی 2008) داشته اند، جوامع دیگری مانند چینی ها، در حال تربیت کادرهای جوان خود هستند. حضور گسترده چینی کانادایی ها را در دفاتر نمایندگان مجلس (فدرال و استانی) باید از یک حرکت سازمان یافته برای نفوذ در سیستم سیاسی کانادا و حلقه قدرت دانست.
حضور نامزدهای چینی تبار را هم می توان در ادامه آن حرکت دانست. حرکتی که معلوم نیست دولت چین در آن نقش دارد یا نه؟ یعنی آن گونه که رئیس سازمان امنیت کانادا در مصاحبه اش با سی بی سی گفت و بعد هم مجبور به معذرت خواهی شد.
در هر حال صرف نظر از این که چه کاندیدایی انتخاب شود، منافع کامیونیتی یهودی به دلیل انسجام حول منافع اسرائیل و پشتوانه مالی، در کل حفظ می شود.
اما کامیونیتی ایرانی کانادایی علیرغم تولید ثروت قابل توجه در اقتصاد ناخالص کانادا و حضور در صحنه علم و دانش در حوزه سیاست به مفهوم حضور در حلقه قدرت و مراکز تصمیم گیری، جدی گرفته نشده است.
هر چند کامیونیتی ایرانی در این دو دهه مهاجرت خود تلاش های تقریبا خودجوشی برای شرکت در انتخابات نشان داده است. داشتن دو نماینده در مجلس انتاریو (دکتررضا مریدی ـ لیبرال) و کبک (دکتر امیر خدیر ـ حزب نو پای همبستگی)، تاثیرات مثبتی بر جامعه ایرانی و تشویق کاندیداهای جوان در عرصه سیاست های شهری، استانی و فدرال داشته است که اگر به درستی تحلیل و مستندسازی شود می تواند به پیروزی کامیونیتی ایرانی و سهیم بودن در قدرت سیاسی منجر شود.
ولی اگر روند کاندیدا شدن بدون برنامه و بدون سابقه سیاسی و اجتماعی ادامه پیدا کند، منجر به شکست نامزدهای انتخاباتی ایرانی تبار می شود که نه تنها زیان مالی برای نامزدهای شرکت کننده دارد(رقمی بالای 20 هزار دلار برای شرکت در انتخابات باید هزینه کرد)، بلکه وقت و انرژی خود و خانواده و دوستان و داوطلبان که با عشق به این کار دست می زنند، را نیز هدر می دهد و در دراز مدت می تواند اعتماد کامیونیتی را به مشارکت در حوزه سیاسی و شرکت در رای گیری کاهش دهد .همچنین، باعث دسته بندی های غیرضروری که منجر به تفرقه و جدایی بیشتر کامیونیتی ما خواهد شد، می شود.
ضعف کامیونیتی ما در عدم انتقال تجارب اندوخته شده، به دیگر کاندیداها است که راه های رفته شده رادوباره از اول تجربه نکنند. کاری که در سیستم کانادا جا افتاده و رایج است این که تمامی مسایل و مشکلات در تمامی زمینه ها بررسی و مستند شده و در دسترس عموم قرار می گیرد. شیوه ای که در ایران رایج نبوده و در نتیجه بین هموطنان هم کمتر مرسوم است.
نگاهی به کاندیداهای ایرانی در انتخابات پیشین
پدرام معلمیان
اولین نامزد ایرانی تبار، پدرام معلمیان کاندیدای نیودموکرات از منطقه اسکاربورو ـ روژ ریور(انتاریو) در جون 1997 بود که نتوانست رقیب لیبرال خود را شکست دهد. از پدرام که اکنون ساکن کالیفرنیاست، در مورد تجربه اش برای دیگران می پرسم، می گوید: نامزد شدن برای احزاب اقلیت کار آسانی نیست. روی کار خودت و نیروی خودت تمرکز کن، زیرا این احزاب از پشتیبانی مالی و داوطلبان زیادی برخوردار نیستند. اگر لازم باشد باید 10 بار هم در انتخابات از همان منطقه نامزد شد تا شاید سرانجام توسط مردم انتخاب شوی.
پدرام اضافه می کند، در تمامی مناظره ها از منظقه خودتان شرکت کن و آنها را ضبط کن. بارها آنها را ببین و اشتباهات خود را تصحیح کن.
کنفرانس خبری بگذار حتی اگر کسی از روزنامه اصلی شهر نیاید، روزنامه های محلی و اقلیت قومی به احتمال زیاد خواهند آمد. نظرات خود را در مورد مسائل حوزه انتخاباتی خود منتشر کن.
در طی 4 تا 5سال (بین دو دوره انتخابات) در تمامی مراسم ملیت های دیگر شرکت کن حتی اگر رهبر حزب تان شرکت نمی کند و یا مشهور نیست. اسم و چهره شما را باید اهالی حوزه انتخاباتی تان بشناسند.
معلمیان می گوید، فراموش نکن که این وظیفه توست کسانی را که قرار است رای بدهند به پای صندوق های رای بیاوری. ممکن است حزب به تو کمک بکند، ولی ممکن است نیروی کافی در روز رای گیری برای کمک به تو نداشته باشد.
از پدرام معلمیان می پرسم چه توصیه ای برای نقش داشتن در سیاست کانادا داری؟ می گوید:
تنها راه یاد گرفتن دمکراسی و شرکت در زندگی سیاسی عضو حزب شدن و شرکت در جلسات و کنوانسیون های حزبی ست. به هر حزبی که دوست دارید بپیوندید. اگر بالای 250 هزار دلار درآمد دارید، به محافظه کاران بپیوندید. اگر از طبقه متوسط اقتصادی هستید و خانواده کارگری و یا شرکت کوچک (زیر 100 نفر) دارید و یا می خواهید عضو اتحادیه باشید، به ان دی پی بپیوندید .اگر هیچ کدام از این دو نیستید، حزب لیبرال جای خوبی برای شما می تواند باشد زیرا انها مانند ان دی پی تبلیغات می کنند ولی در قدرت مانند محافظه کاران عمل می کنند. سبزها هم روی مسائل محیط زیست تاکید می کنند. سبزها هم روی مسائل محیط زیست تاکید می کنند.
پدرام معلمیان می گوید به جای اینکه دنبال نماینده ای در پارلمان که از منافع کامیونیتی ایرانی دفاع کند بگردید، دنبال ایرانی بگردید و حمایتش کنید که انتخاب شود و از حقوق شما دفاع کند. و در یک کلام یادتان باشد که سیاستمداران نیاز به شما دارند نه شما به آنها، بنابراین مسائل سیاسی را با مسائل فرهنگی قاطی نکنید.
علی احساسی
از علی احساسی یکی از شانس های خوب، جوان و مستعد و لایق ایرانی کانادایی عضو حزب لیبرال که برای مجلس فدرال در سال 2004 نامزد شده بود خواسته بودم که از تجارب خود برای کامیونیتی ایرانی بگوید که به دلیل مسافرت، پاسخ وی برای این مقاله میسر نشد.
بعد از استعفای جان گادفری نماینده لیبرال دان ولی وست، نامزدهای لیبرال به عضوگیری پرداختند. علی احساسی که وکیل است از کمک های ایرانی ها مخصوصا نسل جوان بهره می برد، ولی در مقابل رقیبش (یاسمین رتنسی عضو فرقه اسماعیلیه) در دور دوم شکست خورد. رتنسی از حمایت تشکیلات اسماعیلیه برخوردار بود، و آنها اعضای خود را با اتوبوس به محل انتخابات داخلی لیبرال ها آوردند، در حالی که علی احساسی از چنین حمایتی برخوردار نبود. تا آنجا که من در جریان این نامزدی بودم، متاسفانه بسیاری از ایرانی تبارهای عضو لیبرال از علی احساسی حمایت نکردند.
شاید اگر یک سیاستمدار کارکشته ایرانی تبار در میان تیم علی احساسی بود، می توانست با رقیب ارمنی تبار رتنسی و احساسی، که در دور اول حذف شد، مذاکره بکند تا علی احساسی به عنوان نماینده لیبرال ها انتخاب شود، زیرا منطقه در دست لیبرال ها بود و هر کاندید لیبرال به راحتی به مجلس راه می یافت.
علی احساسی بعدا مدتی را در وزارت امورخارجه کانادا گذراند ولی بعد از مدتی برای ادامه تحصیل روانه واشنگتن شد. وی دیگر هیچگاه نامزد انتخاباتی نشد. تا آنجا که مطلع هستم او تجارب سیاسی اش را مستند نکرده است.
نکته ای که بدنیست اشاره شود یاسمن رتنسی یکی از معدود نمایندگان لیبرالی هست که از گروه رجوی حمایت می کند . بنظر می اید هزینه حضور رتنسی در پاریس ، توسط این گروه پرداخت شده باشد . اینکه حکومت روحانیون در ایران ، ناقض حقوق بشر هست دلیلی بر حمایت از جریانی که در ان بر خلاف اصول دموکراسی کانادا ، هست نمی باشد .
نکته ای که بدنیست اشاره شود یاسمن رتنسی یکی از معدود نمایندگان لیبرالی هست که از گروه رجوی حمایت می کند . بنظر می اید هزینه حضور رتنسی در پاریس ، توسط این گروه پرداخت شده باشد . اینکه حکومت روحانیون در ایران ، ناقض حقوق بشر هست دلیلی بر حمایت از جریانی که در ان بر خلاف اصول دموکراسی کانادا ، هست نمی باشد .
دیگر کاندیداها
آقای ضیایی نامزد حزب ان دی پی. دکتر فهیمه مرتضوی (منطقه ویلودیل –لیبرال1999) با کسب18530 رای در برابر دیوید یانگ محافظه کار( 22160 رای)، انتخاب نشد. خانم مرتضوی نیز دوباره کاندیدا نشد.
سوسن سالک در انتخابات شورای شهر 2006 در منطقه 34 دان ولی غربی با 26درصد رای در برابر مننیگ وانگ محافظه کار با 60 درصد رای شکست خورد.
ساناز امیرپور نامزد شورای شهر ویلودیل در سال 2006 بود که در برابر دیوید شاینر محافظه کار شانس زیادی نداشت.
بهار امین وزیری جوان و پر انرژی از منطقه بخش 26 که یکی از ثروتمندترین و در عین حال کم درآمد ترین مناطق در کاناداست، در سال 2006کاندیدای شورای شهر شد. به دلیل استعفای خانم جین پیز فیلد (عضو انجمن شهر از منطقه که در برابر دیوید میلر برای شهردار شدن رقابت می کرد) تعداد زیادی شرکت کننده داشت. به نظر می آید خانم امین وزیری ساکن این منطقه نبود.
دکتر رضا مریدی در انتخابات استانی سال 2007 از ریچموندهیل شرکت کرد و با انتخاب او، اولین نماینده ایرانی تبار به مجلس انتاریو راه یافت.
در انتخابات فدرال 2008 اکبر مأنوسی از حوزه ی اتاوا/ ونیر از حزب سبز کاندیدا شد.
در دسامبر 2008، در انتخابات استانی کبک، دکتر امیر خدیر از حزب چپ همبستگی به مجلس کبک راه یافت و به عنوان دومین ایرانی نماینده مجلس در کانادا نام خود را ثبت کرد.
بهمن رودگرنیا از منطقه ویلودیل در اکتبر 2008 از حزب محافظه کار پیشرفته نامزد انتخابات فدرال شد. رودگرنیا، ساکن تورن هیل بود.
ساکن نبودن در حوزه ی مربوطه و بومی نبودن، یکی از عوامل منفی در انتخابات است. به طور مثال، الیزابت می رهبر حزب سبزها که ساکن سیدنی در بریتیش کلمبیاست در سال 2006 در لندن انتاریو شرکت کرد و بعد از لیبرال ها دوم شد. در 2008 در برابر پیتر مک کی در نوا اسکوشیا قرار گرفت و شکست خورد. امسال هم شانسی برای پیروزی الیزابت می در برابر رقیب محافظه کارش که وزیر ورزش هم است، در”سنیچ ای لند”در بریتیش کلمبیا نمی بینم.
ریچموند هیل
مهدیه حاجی قاضی و احسان حقی از منطقه 2 و مهرداد صبوحی از منطقه 3 نامزد شورای شهر 2010 بودند. بنابر آمار، ایرانی تبارها یا در انتخابات شرکت نکرده بودند و یا کمتر به این کاندیداها رای داده بودند. انتخابات شهرداری های انتاریو در روز دوشنبه 25 اکتبر 2010 برگزار شد.
یک ایرانی هم در منطقه یک مارکهام در آخرین روز ثبت نام کرده بود که هیچ فعالیت سیاسی هم انجام نداد. به نظر می آید که یک حرکت سیاسی بوده است تا قصد انتخاب شدن. وی با 97 رای در منطقه 2 شهرداری مارکهام در آخرین ردیف قرار گرفت.
بابک ناهیدی، وکیل جوان از سوی محافظه کاران وارد انتخابات شورای شهر 2010 شد و در برابر دیوید شاینر قرار گرفت و از او شکست خورد.
در این دوره انتخابات فدرال (2011)، تا آنجا که من جستجو کردم، مهدی ملاحسنی از حزب نیودمکرات از منطقه ویلودیل شرکت کرده که شانسی در برابر مارتا هال فینلی ( لیبرال) و رقیب محافظه کارش نخواهد داشت.
کاساندرا بیداریان از نیو مارکت نیز از ان دی پی نامزد شده است. اشکان حمزه ای از حوزهی “رد دیر” استان آلبرتا ، از حزب سبز کاندیدا است.
مرز حمایت از کاندیداهای ایرانی تبار
در کانادا شانس انتخاب شدن برای اقلیت ها منجمله ایرانی تبارها به سیستم سیاسی (شهر ـ استان و فدرال) بسیار کم است.کمااینکه اقلیت ها شانس کمتری نسبت به اروپایی تبارها و انگلو ساکسن ها و یهودی ها دارند.
نامزد شدن بدون عضویت در سه حزب اصلی این شانس کم را به صفر نزدیک می کند.
بدون سابقه سیاسی، بدون حضور در مراکز نهادهای غیر انتفاعی که در کنترل کامل غیر رنگین پوست ها قرار دارد، بدون سابقه کار در کامیونیتی خودمان و حضور در کامیونیتی های دیگر، نامزدها نباید توقع حمایت همه جانبه داشته باشند. همانگونه که در کانادا، برای امور تجارت و یا ادامه تحصیل هم باید با برنامه زمان بندی شده عمل کرد.
انتخاب دکتر امیر خدیر (نماینده مجلس کبک) را باید در سابقه سیاسی و ادغام وی در سیستم سیاسی اجتماعی کبک و شهر مونترال که بافت متفاوتی با دیگر مناطق کانادا دارد، دید.
برنده شدن اقای مریدی در سال 2007 بدون حمایت مالی جامعه ایرانی در وحله اول بسیار سخت و شاید ناممکن بود .
بدون پشتوانه مالی که عموما از کامیونیتی ها جمع آوری می شود، شرکت در انتخابات و پیروزی بسیار سخت است .
پشتوانه علمی دکتر مریدی و فعالیتش در دوران یکسال تا انتخاب شدنش به عنوان نامزد حزب و بعد از آن، علیرغم عدم سابقه سیاسی وی، همچنین تاسیس منطقه انتخابیه جدید (ریچموند هیل) و انتقال فرانک کلیس نماینده قبلی شهر ریچموند هیل به آرروا عواملی بودند که به پیروزی آقای مریدی کمک کردند.
به عنوان مثال می شود در انتخابات بعدی استانی، شرط حمایت جامعه ایرانی از لیبرال ها را وزیر کردن دکتر رضا مریدی دانست. می توان با مریدی مخالف بود، به سیاست های خودش و حزبش انتقاد داشت، ولی برای منافع کامیونیتی باید از او حمایت کرد.
کانادا از نظر تغییر کشور محافظه کاری ست
درست است که مهاجران درکانادا به سرعت شهروند می شوند ولی باید دانست که این شهروند شدن یک امتیاز است و نه یک حق.
دوم اینکه سیستم سیاسی دربسته ای دارد که نفوذ به آن به تلاش جدی، سازمان یافته و پشتیبانی شده از طرف اقشار مختلف کامیونیتی نیاز دارد. به عبارت دیگر می شود گفت که تصمیم گیران اصلی سیاسی و حلقه قدرت به حضور دیگر اقلیت ها مخصوصا ایرانی ها علاقه ای ندارند.
سوم، اگر چه اقلیت ها، اکثریت هستند ولی تقریبا نقشی به غیر از رای دادن ندارند.
مردم خواهان تغییرات جدی و یا سریع نیستند به همین دلیل ما شاهد هستیم که ان دی پی علیرغم چرخش هایش به راست، هیچگاه نتوانسته است به قدرت برسد. نمایندگان ان دی پی در مجلس عموما سفیدپوست هستند. در مناطقی که امکان برنده شدن نیست نامزدهای اقلیت، کاندیدا می شوند، زیرا در هر حال همیشه اپوزیسیون هستند.
حزب محافظه کاران هم تقریباً با اقلیت ها به غیر از انتخابات کاری ندارند. در روز سوگند کابینه هارپر در سال 2008، به غیر از رحیم جعفر تنها نماینده سابق غیر سفیدپوست، از کلگری و همسر هلنا جورجیس، نماینده ای که بعدا مغضوب و اخراج شد (این دوره هم به عنوان محافظه کار مستقل از حوزه انتخابیه خود، تلاش می کند) و یک سیاه پوست دیگر، هیچ رنگین پوستی را در بین مدعوین ندیدم .همین موضوع را از پیتر کنت ـ نماینده تورن هیل و وزیر محیط زیست فعلی ـ در مصاحبه ام پرسیدم که چرا مهاجران نیستند؟ وی با تعجب گفت اکثر ما مهاجر هستیم. گفتم بله، منظورم غیر سفیدپوست های اروپایی است.
حزب ها حق انتخاب دارند و به راحتی می توانند اعمال نفوذ کرده و فردی را خارج از منطقه به عنوان نامزد حزبی معرفی کنند. نمونه اخیر آن هم می توان به دخالت پل کلاندرا نماینده محافظه کار منطقه ” اوک ریجز و مارکهام” در معرفی “اتیس” به عنوان نامزد محافظه کار، ساکن مارکهام در منطقه ریچموند دانست که بهترین هدیه به لیبرال ها و برایان ویلفرت است که مجددا به مجلس انتخاب خواهد شد. محافظه کاران با مسلمانان اگر دشمنی نداشته باشند، هیچ میانه ای هم با آنها ندارند. هارپر در دوران نخست وزیری اش به هیچ کشور مسلمانی سفر نکرده است. در سفر اخیرش به هند، وی از کنیسه یهودیان در بمبئی دیدار کرد. از تمپل هندوها بازدید کرد، ولی از هیچ مرکز مسلمانان هندی که جمعیتی بالغ بر 100میلیون نفر دارند بازدید نکرد. محافظه کاران گزینه خوبی برای ایرانی کانادایی های مسلمان نیستند.
انتخابات در وان
در جریان انتخابات میان دوره ای در شهر وان، یک گروه ایتالیایی تبار هم از شهردار شدن نماینده لیبرال پارلمان حمایت کردند و هم از نماینده شدن جو فانتینو نماینده محافظه کار ـ رئیس اسبق پلیس استان انتاریو ـ یعنی منافع کامیونیتی ایتالیایی مهمتر از حمایت حزبی است.
ضرورت رای دادن
زمان تشکیل یک نهاد سیاسی کانادایی فراحزبی برای آموزش نامزدهای جوان و آماده سازی آنان برای حضور در عرصه سیاسی کانادا، فرارسیده است.
این سازمان باید به صورت مشورتی داوطلبانه وجود داشته باشد که نظرش را راجع به کاندیداها بدون ملاحظات سیاسی اعلام کند تا مردم بتوانند راحت تر تصمیم بگیرند تا هم فرصت سوزی نشود و هم انرژی کامیونیتی ما تلف نشود. اگر می خواهیم در انتخابات 2015 حرفی برای گفتن داشته باشیم.
انتخابات آزاد، آرزوی دیرینه مردم کشورمان ایران است. همانگونه که در دیگر کشورهای منطقه خاورمیانه نظیر مصر، تونس، لیبی و بحرین، جوانان برای داشتن انتخابات آزاد، کتک می خورند، دستگیر و شکنجه می شوند و خونشان هم بر زمین می ریزد. حضور در انتخابات یک وظیفه ملی (هم ایرانی و هم کانادایی) و هم وظیفه مذهبی و انسانی است.
* سعید سلطانپور، نویسنده مستقل ساکن تورنتو در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی می نویسد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر