Translate

شنبه، آذر ۲۶، ۱۳۸۴

سرنوشت اقوام ايراني و نگرسي بر استراتژي جديد حزرب دمكرات كردستان



سرنوشت اقوام ايراني و نگرشي بر استراتژي جديد حزب دمكرات كردستان ايران
منبع: سايت ديدگاه عبدالستار دوشوكي




-->
در كنفرانس لندن كه روز نوزدهم فوريه سال جاري و با حضور نمايندگان بيش از بيست سازمان و احزاب وابسته به خلق بلوچ، كرد، ترك آذري، عرب و تركمن و غيره تشكيل شده بود، حزب دمكرات كردستان بهمراه جبهه ما و سازمان دفاع از خلق تركمن راه خود را از آنهائي كه تاكيد بر استعمال كلمه "استقلال" در واژه هاي سياسي و مبارزاتي خود داشتند ، جدا كردند. بعضي از نمايندگان نيروهاي بخصوص آذري و عرب بر اين عقيده استوار بودند كه استقلال و يا پيوستن متعاقب آنان به كشورهاي همجوار و همزبان و هم فرهنگ و غيره حق مسلم آنهاست. حق! و يا ناحق! بهرحال از نظر حزب دمكرات كردستان ايران و جبهه ما اينگونه شعارها نه تنها اثري بسيار منفي در پيشرفت مبارزه خواهد داشت بلكه از نظر سياسي غير قابل قبول و مخرب مي باشد. بخاطر دارم يكي از نمايندگان جبهه دمکراتیک مردمی خلق عرب احواز اصرار داشت كه مي خواهند در ايران بمانند اما به شرطي كه حق تعيين سرنوشت حق آنهاست و قابل سلب نيست. بهرحال از نظر ما و حزب دمكرات كردستان ايران اينگونه مباحث و ادعا ها افراطي محسوب مي شد ، كه نه تنها هيچ كمكي به مبارزات خلقهاي ستمديده نمي كرد، بلكه در عمل سياسي اثري كاملا منفي و بازدارنده مي داشت.آقاي مصطفي هجري دبير كل حزب دمكرات كردستان ايران نيز در آن جلسه شركت داشتند. خوب بخاطر دارم كه چگونه ايشان از طرح شدن اينگونه شعارها و اصرار بر بيان علني و عملي شعار استقلال و حق تعيين سرنوشت در خارج از چارچوب تماميت ارضي توسط بعضي از گروه ها به ستوه آمده بود و قبل از ترك جلسه بطور خصوصي به ما گفتند كه با اين نوع گروه ها امكان همكاري وجود ندارد. حال در طي اين نه ماه اخير چه اتفاق و يا اتفاقاتي بوقوع پيوست كه آقاي مصطفي هجري دبير كل محترم حزب دمكرات كردستان ايران، در سخنراني اخير خود در كردستان عراق همان حرفهائي را مي زند كه ابوشريف و محمود احمد از جبهه دمکراتیک مردمی خلق عرب احواز مي گفتند و به دليل آن از طرف ما طرد شدند. سخنان آقاي هجري اخيرا در پاريس توسط آقاى خسرو عبداللهى عضو على البدل كميته‌ى مركزى و مسئول بخش روابط حزب دمكرات كردستان ايران در خارج تكرار شدند. وي در سخنراني خود گفت " حزب دمكرات كردستان ايران كه 60 سال است براى آزادى و دمكراسى و تحقق حقوق ملت كرد در كردستان ايران مبارزه مى‌كند ضمن تاكيد بر حق ملت كرد در ايجاد دولت مستقل، با توجه به فاكتورهاى بين المللى و منطقه‌اى و نيز وضعيت ژئوپوليتيكى كردستان در خاورميانه، براين بارو است كه مناسبترين راه حل مسئله‌ى كرد در همه‌ى بخشهاى كردستان، استقرار سيستمى دمكراتيك و فدرال بر مبناى جغرافيايى ـ ملى در هريك از كشورهاى است كه كردستان را ميان خود تقسيم كرده‌اند" .حال چرا و به چه دليلي، شعار " دمكراسي براي ايران و خودمختاري براي كردستان" بعد از دهها سال به شعار "فدراليسم" تبديل شد، و اينك ابراز علني حق استقلال ملت كرد و يا تشكيل كردستان بزرگ مطرح مي شود، چيست؟ بنده نمي دانم. البته هدف مقاله بنده قضاوت در مورد حق و حقوق خلق كرد نيست. بنده نه حزب دمكرات كردستان را سرزنش و نه تشويق مي كنم، بلكه هدف اصلي اين مقاله در درجه نخست تجزيه و تحليل مواضع اخير حزب دمكرات كردستان ايران است كه تعداد كثيري از هموطنان ما را بهت زده كرده و در مرحله دوم مكانيسم و چگونگي تاثيرپزيري اين موضع گيري بر روند مبارزاتي ديگر خلق هاي ايران نظير بلوچ و تركمن و عرب و آذري و غيره است. حزب دمكرات كردستان ايران يك حزب ديرينه و با سابقه است كه در ميان نيروهاي سياسي ايران جايگاه ويژه خود را داشته است. در شرايط بحراني فعلي كشورمان و با توجه به سردرگمي و تشدد و پريشان حالي اپوزيسيون در داخل و خارج، بسياري از هموطنان و حتي سياسيون مبارز اپوزيسيون از حزب دمكرات كردستان ايران انتظار داشتند تا به عنوان يك نيروي ثبات و شفافيت و يا بعنوان يك كاتاليزور تسهيل دهنده بقيه نيرو هاي سياسي ايران را از سردرگمي و تفرقه نجات دهد. اما متاسفانه عليرغم پتانسيل و جايگاه ويژه ، حزب دمكرات كردستان ايران استراتژي خود را كه مي توانست تاثير گزار در سطح ملي باشد، محدود به كردستان نمود، غافل از اينكه سرنوشت جزء نمي تواند از سرنوشت كل مجزا باشد. در اين راستا ، حزب دمكرات كردستان ايران همرا و همگام با نيرو ها و عناصري از ديگر خلقها شده است كه اگر چه اكثر آنان نيروها ، شخصيت ها و جريانات پاكي مي باشند ، اما متاسفانه عده كمي نيز خود را در اين دايره جا كرده و با اهدافي بسيار مشكوك ساز "شيرين" فدراليسم ملي" يعني فدراليسم مبتني بر شش مليت مستقل ( كرد ، فارس، بلوچ، ترك آذري، عرب و تركمن) مي نوازند. اين افراد مشكوك و يا حتي شناخته شده و وابسته به بسيج عشايري كه بعضي از آنان آزادانه به ايران سفر رفت و آمد مي كنند، در جلسات كنگره فدرال با حزب دمكرات كردستان ايران سرنوشت آينده كشور را مورد بحث و بررسي قرار مي دهند. حال با توجه به تاريخ تلخ حزب و بخصوص ترور رهبران حزب، چرا آنها اصرار دارند كه با هر عنصر و يا كسي كه ظاهرا شعار فدراليسم بدهد، همكاري كنند ، قابل بحث و گفتگو است.؟از نظر بسياري از ناظران و تحليگران سياسي علت تغيير موضع و استراتژي حزب شايد به دو دليل باشد. دليل اول تاثير پذيري از جو كردستان عراق كه در شرايط فعلي عملا و يا حداقل در امور داخلي خود استقلال دارد. اكثر مسئولان حزب در آنجا زندگي مي كنند. دليل دوم ، همانگونه كه در بالا اشاره نمودم، همراه شدن تعداد انگشت شماري از عناصر مشكوك و وابسته از مناطق ديگر ايران در كنار حزب (در كنگره ايران فدرال) و تاثير پذيري از مواضع ظاهري و ادعاي تند آنان در مورد "فدراليسم ملي" و افرادي با نظرات افراطي كه بخاطر هدف مشخصي معركه بيار آتش شده اند. حزب دمكرات حتي تا بدانجا پيشرفته كه ظاهرا عناصر مشكوكي را كه بدليل مشكوك بودن و سفر به ايران از جبهه متحد بلوچستان ايران اخراج شده بودند، بنام جبهه در جمع خود پذيرفته اند ( جبهه متحد بلوچستان ايران عضو كنگره فدرال ايران نيست). بنده وارد جزئيات تاثير اينگونه جريانات مشكوك بر كل كنگره فدرال نمي شود. در ضمن اجازه بدهيد وارد مقوله نقش و حضور كشورهاي بيگانه در مسائل عراق و يا كردستان نيز نشوم. زيرا كه اين بحث مثنوي هفتاد من كاغذ مي طلبد. علت اعلام صريح موضع حزب در رابطه با استقلال و يا تشكيل كردستان مستقل در شرايط فعلي چيست؟ اين سوالي است كه ذهن بسياري را به خود مشغول داشته است. براستي از كنفرانس لندن تا سخنراني اخير دبير كل حزب چه اتفاقي افتاد كه همه چيز تغيير كرد؟ آيا لازم بود در شرايط فعلي كه رژيم جمهوري اسلامي تبليغ مي كند كه اگر رژيم سقوط كند ايران تجزيه مي شود، به چنين مسائلي دامن زد؟ در نهايت حزب اعلام داشته است كه استراتژي فعلي حزب حضور كرد و كردستان در يك ايراني فدرال است. براستي اگر استراتژي اين است، عقل سالم و اصول بنيادين سياسي حكم مي كند كه بايد تمام انرژي (عملي و علني و تبليغاتي) خود را معطوف نيل به هدف يا استراتژي كرد و از هرگونه حركت و بياني كه استراتژي را خدشه دار كند بپرهيزيم. ما بايد به زباني بسيار ساده هدفمان را بصورت بسيار شفاف و واضح بيان كنيم و از ديگران بخواهيم تا درد ما را درك كرده و ما را در رسيدن به هدفمان ياري كنند. متاسفانه اگر متهم شويم كه حرف دو پهلو مي زنيم و يا سياست يك بام و دو هوا بازي مي كنيم، از دوستانمان كاسته و بر دشمنانمان افزوده خواهد شد.شرايط عراق با شرايط سياسي ايران كامل فرق دارد. در اين مورد مي توان مثنوي هفتاد من كاغذ نوشت ، چه از ديدگاه تاريخي، فرهنگي و يا سياسي. وانگهي آنچه كه در عراق اتفاق افتاد در ايران قرار نيست كه اتفاق بيفتد. ناچارم كه به بحث چند سطر پيش برگردم، يعني نقش و جايگاه حزب دمكرات كردستان بر سر سفره سياسي ايران. انتظار من از حزب دمكرات كردستان در شرايط بحراني فعلي كشورمان همانگونه كه توضيح دادم اين بود كه حزب صاحب آن سفره بشود، نه اينكه بلوچها ، عربها، آذري ها، و تركمن ها را در گوشه اي به دور از سفره جمع كند و همگي فرياد برآورند آه ! ما چرا از آن سفره حقي نداريم؟ اگر امروز كرد هاي عراق به حقوق سياسي، فرهنگي و اقتصادي خود رسيده اند ، علتش آن نيست كه جلال طالباني و هشيار زباري و غيره قهر كرده اند و در فراز كوههاي كردستان نشسته و بانگ اعتراض برآورده كه يا اليهناس چرا حق ما كرده ها را نمي دهيد. نه ! آنها خود را در راس قدرت در بغداد قرار داده اند. آنها در عمل نشان داده اند كه نه تنها كردستان بلكه عراق مال آنهاست. آري كردهاي عراقي با مشاركت در حكومت مركزي و در كنار ديگر عراقي ها توانستند ، حقوق خلق كرد در كردستان عراق را تثبيت كنند. زهي جاي تاسف است كه حزب دمكرات كردستان ايران خود را به دور از صحنه مبارزه سياسي نيرو هاي دمكرات و آزاديخواه ايراني ايزوله كرده. حزب دمكرات كردستان مي توانست نه تنها در قلب سياست ايران جاي داشته باشد، بلكه به عنوان يك نيروي موثر و تعيين كننده، منافع خلق كرد را از جايگاه قدرت ، نفوذ و تاثير گزاري تضمين كند. حزب اين وزنه و پتانسيل تاريخي و سياسي را دارا است، اما صد افسوس كه بجاي استفاده از فرصت ها، حزب دمكرات كردستان با تاكيد بروي واژه هاي گنگ و نامفهوم براي بسياري از هموطنان نظير "فدراليسم جغرافيايي ملي" و اصرار بر بيان غير ضروريات امروزه همانند استقلال و غيره، نه تنها منافع خلق كرد را در عمل تامين نمي كند بلكه به مبارزه ملي آزاديخواهان ايراني براي گزار از جمهوري اسلامي و تشكيل يك سيستم سياسي آزاد و غير متمركز خدشه وارد مي كند.فدراليسم يكي از اشكال مختلف سازماندهي امور اجرايي و اداره يك كشور مي باشد، و هيچگونه ارتباط مستقيمي به دموكراسي و احقاق حقوق خلق ها ندارد. كشورهاي اتيوپي ، نيجريه، ونزوئلا و پاكستان سيستم فدرال دارند. آيا يك سيستم فدرال در اين كشورها ، آزادي ، دمكراسي ، حقوق بشر و بالاتر از همه حقوق مردم ايالت هاي فدرال را تضمين كرده است؟ بريتانيا و يا فرانسه و يا سوئد فدرال نيستند ، اما دمكراسي هستند. دمكراسي يعني عدم تمركز قدرت. فرانسه فدرال نيست ، اما ايالات خود مختار نظير موناكو و كورسيكا دارد. بريتانيا يك سيستم سياسي غير متمركز دارد كه اساس امور اداري و اجرايي آن دولت هاي محلي ( شوراي منطقه) هستند كه در حقيقت ادغامي گسترده از شهرداري و فرمانداري مي باشند. اما در حين حال اسكاتلند، وئيلز و ايرلند شمالي (حالت تعليق) خودمختار هستند. اينان حتي تيم هاي فوتبال بين المللي خود رادارند ، حتي اسكناس چاپ مي كنند مانند اسكاتلند. تا آنجائي كه به قدرت تصميم گيري دولت هاي فدرال و يا خود مختار بستگي دارد ، دولت ها و مجالس محلي اسكاتلند و وئيلز در مقايسه با دولت ها و مجالس ايالت هاي آمريكا و يا حتي ايالت هاي ديگر كشور هاي فدرال نظير آلمان از قدرت و آزادي بيشتري برخوردار هستند. پس تعصب بيمورد بر روي كلمه فدراليسم نبايد داشت. آنچه مهم است دمكراسي است. دمكراسي يعني عدم تمركز قدرت ؛ دمكراسي يعني حكومت مردم بر مردم. شما كدام كشور دمكراتيك و آزاد را سراغ داريد كه خلق هاي و يا مليت هاي آن سركوب مي شوند و از حقوق خود محروم هستند؟ بنده كشور دمكراتيك و آزادي را كه به اقليت هاي قومي و يا مذهبي خود ستم روا مي دارد سراغ ندارم؟ اما بنده كشورهاي فدرال بسياري نظير نيجريه و يا پاكستان را سراغ دارم كه در آنها زن به حكم شرع سنگسار مي شود و فساد و سركوب فراگير است، و حكومت و يا دولت محلي فدرال در عمل بي معني است. حزب دمكرات كردستان بايد بداند كه تنها ضامن حقوق حقه مردم كرد وجود يك سيستم دمكراتيك ، مردمي و آزاد و مبتني بر منشور جهاني حقوق بشر مي باشد. سيستم و حكومتي كه كردها همانند ديگران در آن سهيم و دخيل باشند. اگر منظور حزب دمكرات كردستان از طرح شعار فدراليسم اين است كه خود را در تعيين و تبئين سرنوشت كشور سهيم مي داند و به همين دليل فرمولي را تجويز كرده است كه نه تنها ضامن حقوق مردم كرد مي باشد، بلكه حقوق ديگران يعني بلوچ و عرب و غيره را نيز تضمين مي كند. اگر منظور اين بوده و است ، بنده به حزب دمكرات كردستان براي شركت در تصميم گيري كلان و كل كشور تبريك مي گويم. حزب دمكرات كردستان كه يك حزب محلي است بعنوان يك حزب ايراني اين حق را دارد كه فرمول براي بقيه نقاط ايران و يا كل ايران صادر كند. اما تعجب و تاسف من اينجاست كه حزب از هيچكدام از نمايندگان بقيه اقوام و يا مليت ها ( فارس، بلوچ، آذري، عرب، و تركمن، و حتي بقيه كردها) نظر خواهي نكردند تا بدانند كه ديگر اقوام (مليت ها) در مورد فدراليسم جغرافيايي ملي چه نظري دارند. من مي دانم كه هيچگونه بحث و نظر خواهي بين حزب دمكرات كردستان و ديگر اقوام و مليت ها در اين مورد صورت نگرفت. بدون بررسي و نظر خواهي از ديگران ، آنها رفتند و شعار خود را از" دمكراسي براي ايران و خود مختاري براي كردستان" به شعار " فدراليسم جغرافيائي ملي" تبديل كردند. بعد از اينكه تصميم خود را در كنگره بزرگ خود گرفتند، آنگاه به نزد ما آمدند و از ما خواستند كه به دفاع از موضع آنان يك جبهه و يا كنگره را تشكيل بدهيم. أر آن فضاي قطبي شده به اصطلاح ملي گرائي هيچ كس را ياراي سوال پرسيدن نبود، گويا كه تصميم كنگره كردهاي حزب دمكرات در كردستان عراق، براي ناسيوناليست هاي بلوچ و عرب و تركمن و غيره ايه آسماني است و ابراز هرگونه شك و ترديد و يا سوال در اين مورد ارتداد و خيانت محسوب مي شد. بعله همين دوستان حزب دمكرات كردستان ايران بودند كه به همه مي گفتند از طرح مسائل جنجالي نظير مطرح كردن حق تعيين سرنوشت خارج از ايران و يا استعمال كلمه نفاق برانگيز و جنجالي "استقلال" پرهيز كنيم. حال چي شده است كه دوستان خودشان از آن استفاده مي كنند؟ در نهايت بايد از اين سروران پرسيد آيا انتظار داريد كه ما هم بعد از اين طبق معمول به دنباله روي از شما بي محابانه از اين كلمه استفاده كنيم؟چه بخواهيم و يا چه نخواهيم، همه ما ( كرد و فارس و بلوچ و غيره) سرنشينان تاريخي كشتي طوفان زده اي هستيم بنام ايران. اين كشتي توسط دزدهاي دريايي با بيرق هاي سياه كه از ژرفناي قرون وسطاء برخواستند و سكان اين كشتي را بدست گرفتند، بسوي طوفانهاي بلاخيز و نامعلوم در حركت است. همه ما سرنوشتي مشترك داريم. آنهايي كه آزادي خود را در متلاشي شدن اين كشتي مي بينند، دجار توهم و ابهام شده اند. آزادي و سلامتي همه ما در گروء رسيدن به ساحل نجات كه همانا ساحل آزادي ، دمكراسي و همزيستي برادارانه ، برابرانه و مسالمت آميز تمامي اقوام ايراني مي باشد، است. امروز حزب دمكرات كردستان ايران بايد در صف مقدم و پيشقراول تمامي نيرو هاي سياسي مبارزه راه آزادي ، دمكراسي و منشور جهاني حقوق بشر باشد، نه اينكه به گوشه اي از كردستان عراق خزيده و خود را از مبارزه ملي تمامي ايرانيان ايزوله كرده و بجاي پذيرفتن مسئوليت تاريخي خود بعنوان اصيل ترين و قديمي ترين حزب معتبر سياسي ي قديمي ترين و يا به اصطلاحي اصيل ترين قوم يا مليت ايراني (يعني كرد)، اينگونه تحت تاثير جو خارجي قرار گرفته با بيان كلماتي كه هيچ گونه كمكي به مبارزه فعلي ما بر عليه استبداد مذهبي نمي كند، زمينه عدم اطمينان سازي را ناخود آگاهانه فراهم كند. همه ما ( فارس، بلوچ و كرد و بقيه اقوام و يا مليت ها و زنان، اقليت هاي مذهبي، حتي خود شيعيان، دانشجو و . . .) مورد سركوب رژيم جهل و جور هستيم. مبارزه ما يك مبارزه ملي است. مبارزه من بر عليه گنجي قهرمان و يا باطبي ها نيست. در شرايط بحراني امروز، من ميليونها گنجي و باطبي فارس را كه مورد سركوب وحشيانه اين رژيم و در زندان ها هستند، همرزم و همسنگر خود بر عليه فاشيسم مذهبي و مزدوران بسيج عشايري ( بلوچ مزدور) و امثال قاليباف عرب و خلخالي ترك مي دانم. پس جنگ ما جدال بين اقوام نبوده و نيست. بعله بنده هميشه و همواره از هويت و حقوق پايمال شده بلوچ و كرد و عرب و تركمن و غيره دفاع كرده و مي كنم. من همواره از ستم مضاعف و توهين و تحقير به بلوچ ، كرد ، تركمن ،آذري، عرب توسط دولت هاي مستبد مركزي نوشته و خواهم نوشت. اما هرگز اجازه نخواهم داد كه بعنوان يك انسان (تاكيد مي كنم روي كلمه انسان) آزاده و ليبرال دمكرات خود را درگير خصومت هاي بيجاي قبيله اي و جنگ قومي متعصبين كرده و مثلا يك مزدور جنايتكار بلوچ را بر يك انسان آزاده فارس ( يا هر قومي از هر كجاي دنيا) ترجيح بدهم ، تا ثابت كنم كه به بلوچ و بلوچستان وفادارم.در پايان بايد بگويم هجري عزيز چرا حداقل همانند برادران كرد خود در همانجايي كه هستيد ( يعني كردستان عراق) فكر نمي كنيد؟ چه ايراد و اشكالي دارد كه جنابعالي بعنوان رهبر قديمي ترين حزب معتبر سياسي ايران در فرداي ايران آزاد و دمكراتيك رئيس جمهور و يا نخست وزير ايران بشويد؟ چه اشكالي دارد كه آقاي خسرو عبداللهى وزير خارجه ايران بشود؟ اگر فكر مي كنيد كه اغراق و گزافه گوئي مي كنم ، به جايگاه براداران خود در حكومت مركزي عراق بنگريد ، همانهايي كه تا ديروز سهمشان از حكومت مركزي گاز شيميايي بود، امروز خود حكومت مركزي را بدست گرفته اند. وجود آنها در حكومت مركزي نه تنها ضامن تحقق يافتن حقوق خلق كرد عراق مي باشد ، بلكه در چارجوب عراق آنقدر آزادي در كردستان وجود دارد كه بسياري از كردهاي ايراني نيز از آن بهره مند هستند. شما نيز مي توانيد كردستان مشابهي را در ايراني آزاد ، دمكراتيك ومردمي داشته باشيد. بنده نيز مي توانم بلوچستاني آباد و شكوفا و دمكراتيك در چارچوب تماميت ارضي ابران داشته باشم. اما واقعيت اين است كه براي نيل به حقوق حقه خود در ايراني آزاد و دمكراتيك بايد مسئوليت سياسي خود را درك كرده و بر مبناي آن به اعتماد سازي و اطمينان سازي بپردازيم. باور كنيد ! بسياري از هموطنان ما صادقانه از ظلم و ستم مضاعفي كه به كرد و بلوچ رفته است بيخبرند. بر خلاف بسياري از افراطيون كه معتقدند، بيخبري و ناآگاهي آنان به ستم مضاعف مشكل خود آنان است، بنده معتقدم كه ناآگاهي و بيخبري آنان از ستم مضاعف بر ما و عدم آگاهي از خواسته هاي مشروع ما ، مشكل ما است زيرا اين مشكل همواره گريبانگير ما شده و در آينده نيز خواهد شد. تابستان 58 را بخاطر داريد كه چگونه ناآگاهي و تعصب اينگونه افراد چگونه مورد سوءاستفاده قرار گرفت و همين افراد متعصب و بيخبر و ناآگاه با وحشيگري تمام به بهانه دفاع از ايران و اسلام و جنگ بر عليه كفار به اصيل تريم قوم ايراني ناجوانمردانه يورش بردند. آري اين تعصب و ناآگاهي اينان در تابستان 58 مشكل و گريبانگير مردم كرد شد. وظيفه سياسي جنابعالي و بنده اعتماد سازي است، شرايط حساس و بحراني فعلي حكم مي كند كه همه ما ايرانيان در كنار يكديگر با اعتماد و اطمينان از يكديگر كشورمان را از دست احاطه شدگان در هاله هاي انوار اللهي نجات بدهيم. هر روز كه بر عمر اين رژيم افزوده مي شود ، بر تعداد نوجوانان معتاد و بچه هاي بيسواد در بلوچستان افزوده مي شود. وضعيت بسياري اضطراري است. تا بيست سال ديگر نه بلوچستاني خواهد ماند و نه بلوچي. در مورد كردستان من نمي دانم. اما در مورد بلوچستان مي دانم كه تنها راه عملي نجات آن نجات تمام ايران است، بهمين دليل بنده دست بدست تمامي هموطنان آزاديخواه ايراني داده ام زيرا مي دانم رهائي مردم ستمديده بلوچ از فقر ، اعتياد ، بيماري، گرسنگي، خفقان ، زندان و ياس و نااميدي تنها از طريق آزادي ايران ميسر است.يكشنبه بيست آذر 1384ad@balochfront.org

هیچ نظری موجود نیست: