Translate

شنبه، دی ۱۰، ۱۳۸۴

روايت قراني ميلاد مسيح

گفتارها
روايت قرآنى ميلاد مسيح
آنَمارى شيملترجمه: خسرو ناقد
شرق:نوشته حاضر ترجمه بخشى كوتاه از كتاب «جايگاه مسيح و مريم در عرفان اسلامى»، تاليف آنمارى شيمل است كه با اندكى تلخيص به نظر شما مى رسد.«پارسايان ما خاضعانه مرقد و مزار مقدسان شما را، كه ما نيز ايشان را در زمره پيامبران خدا به شمار مى آريم، عزيز و ارجمند مى داشتند و تربت مقدس او [عيسى مسيح] چه زيبنده و برازنده، مى توانست مهد وفاقى خوش طالع و مايه ميثاق جاودانه احسان و نيكوكارى شود.»اين سخنان را «نواليس» شاعر و داستانسراى شهير آلمانى در رمان صليبى خود كه با عنوان «هاينريش فون اُفتردينگن» به سال ۱۸۰۲ ميلادى منتشر كرد، بر زبان «سازان ظلميه»، يكى از شخصيت هاى رمانش مى نهد، بانوى مسلمانى كه در جنگ هاى صليبى در بيت المقدس اسير عيسويان گشته است. نواليس از اين طريق به واقعيتى اشاره مى كند كه متاسفانه در مغرب زمين همواره به دست فراموشى سپرده شده و يا هرگز به آن توجه نشده است. اين واقعيت كه در پانزده سوره از قرآن، از عيسى مسيح نام برده شده است، يعنى دقيقاً در ۹۳ آيه. مسيح و مريم براساس نص صريح قرآن _ و پيرو آن در كل فرهنگ اسلامى _ بندگان با حرمت و عزت خداونداند و مورد تكريم او. عيسى در قرآن «روح الله» و «روحى از اوست» (سوره النسا، آيه ۱۷۱) كه با دم روح الامين در رحم مادرش جاى گرفت. اينكه در گستره فرهنگ اسلامى از او اغلب با نام «مسيح» ياد مى شود، به هيچ وجه به معناى «ناجى»، يعنى آنچه در سنت مسيحى از آن منظور نظر است، نيست، بلكه فقط كنيه اى است به منظور تعظيم و تكريم بيشتر.«حمل بكر»، چنانكه در سوره مريم آشكار مى شود، جزء يكى از عقايد مسلم دينى در اسلام است. من به ياد دارم زمانى كه در آنكارا به دانشجويان مسلمان رشته الهيات اسلامى متذكر شدم كه امروزه بسيارى از مسيحيان، ديگر به «حمل بكر» اعتقاد ندارند، دختر دانشجويى برخاست و برآشفته گفت: «بنابراين ما نسبت به آنان مسيحيان بهترى هستيم!» در سوره مريم، روايت قرآنى آبستن شدن مريم و ميلاد مسيح از مادر عذرايش چنين آمده است: «در اين كتاب مريم را ياد كن، آنگاه كه از خاندان خويش به مكانى رو به سوى برآمدن آفتاب، دورى گزيد. ميان خود و آنان پرده اى كشيد و ما روح خود را نزدش فرستاديم و چون انسانى تمام بر او نمودار شد. مريم گفت: از تو به خداى رحمان پناه مى برم كه پرهيزكار باشى. گفت: من فرستاده پروردگار تو هستم، تا تو را پسرى پاكيزه ببخشم. گفت: از كجا مرا فرزندى باشد، حال آنكه هيچ بشرى به من دست نزده است و من بدكاره هم نبوده ام. گفت: پروردگار تو اينچنين گفته است: اين براى من آسان است. ما آن پسر را براى مردم آيتى و بخشايشى مى كنيم و اين كارى است كه بدان حكم رانده اند. پس به او آبستن شد و او را با خود به مكانى دورافتاده برد.» (قرآن مجيد، سوره مريم آيات ۱۶ تا ۲۲) در روايتى ديگر آمده است كه وقتى مريم در حال شست وشوى بدن خود بود، روح الامين در پيراهن او كه از تن به در كرده بود، دميد. مولانا جلال الدين رومى، روايت بشارت مريم را با زيبايى ويژه اى در يكى از داستان هاى «مثنوى معنوى» به نظم كشيده است كه يادآور تصويرسازى هاى مسيحى در قرون وسطى است.ما بعداً به شرح اين روايت در مثنوى مولانا خواهيم پرداخت. اما روايت قرآنى بشارت مريم با توصيف تاثرانگيز تولد مسيح اينچنين ادامه مى يابد: «درد زاييدن او را به سوى تنه درخت خرمايى كشاند. گفت: اى كاش پيش از اين مرده بودم و از يادها فراموش شده بودم. كودك از زير او ندا داد: محزون مباش، پروردگارت از زير پاى تو جوى آبى روان ساخت. نخل را بجنبان تا خرماى تازه چيده برايت فرو ريزد. پس اى زن، بخور و بياشام و شادمان باش و اگر از ميان آدميان كسى را ديدى بگوى: براى خداى رحمان روزه نذر كرده ام و امروز با هيچ بشرى سخن نمى گويم. (سوره مريم آيات ۲۳ تا ۲۶) اينك به ناگاه از درخت خشكيده نخل، خرماى رسيده شيرين فرو مى ريزد، به معجزه اى تعبير مى شود كه با آن مژده ظهور پيامبرى جديد داده مى شود. تلخ گوارى درد گران زايمان با خرماى شيرين التيام مى يابد. تاثير پايدار اين روايت قرآنى را در شعرى زيبا از «پل والرى» با عنوان «نخل» نيز مى توان ديد كه در آن دريافت اين عطيه الهى از راه ايستادگى صبورانه مريم، به خوبى توصيف شده است.به موازات روايت اصلى بشارت و ميلاد مسيح، در سوره آل عمران نيز آيات مشابهى يافت مى شود كه در آن فرشتگان به مريم نويد مى دهند كه «نام او مسيح، عيسى بن مريم است و در اين جهان و آن جهان آبرومند و از مقربان است.» باردارى مريم شش ماه بيشتر به درازا نمى كشد؛ درست همانند خويشاوندش «اليصابات» [اليزابت] زوجه زكريا كه به رغم نازا بودن و نيز كهولت همسرش، به پاس دعا و نيايش زكريا به درگاه خداوند، باردار مى شود. قرآن از حضور «يوسف نجار»، نامزد مريم، سخنى به ميان نمى آورد؛ اما «على بن حمزه كسايى» در كتاب «قصص الانبياء» خبر مى دهد كه با آشكار شدن علايم باردارى در مريم، آثار شك و بدگمانى، در يوسف پيدا مى شود و عيسى از رحم مادرش يوسف را به خاطر اين شك و بدگمانى ملامت و سرزنش مى كند. روايت «قصص الانبياء» البته تصويرى و توصيفى غيرقرآنى از اين صحنه است. «افضل الدين خاقانى شيروانى» در ديوان خود پاكى مريم و باكره بودنش را چنان واضح و آشكار و مسلم مى داند كه معتقد است حتى مى توان به آن سوگند ياد كرد.مولانا در مثنوى معنوى توصيفى هيجان انگيز و تكان دهنده از ديدار اين دو مادر باردار به دست مى دهد كه در آن اليصابات به مريم مى گويد كه چون در برابر او قرار گرفت، جنين در رحمش به جنين رحم مريم سجده كرد؛ آنچنان كه از سجودش در تن او درد اوفتاد.اين داستان را- چنانكه مولانا نيز شرح مى دهد- ظاهراً برخى متكلمان جدى نينگاشته اند؛ زيرا قرآن هيچ اشاره اى به ديدار اين دو بانوى باردار ندارد.در ادامه سوره نوزدهم قرآن آمده است كه مريم نوزادش را با خويش به نزد قوم خود مى آورد. در آنجاست كه خويشاوندانش از او پرسش ها دارند و به پاكى و بى گناهى اش ترديد مى كنند. اما او نذر كرده است كه امروز با هيچ بنى بشرى سخن نگويد. در قرآن آمده است كه آنگاه مريم:«به فرزندش [عيسى] اشاره كرد. گفتند چگونه با كودكى كه در گهواره است سخن بگوييم؟ كودك گفت: من بنده خدايم، به من كتاب داده و مرا پيامبر گردانيده است و هرجا كه باشم مرا بركت داده و تا زنده ام به نماز و زكات وصيت كرده است. و نيكى كردن به مادرم. و مرا جبار و شقى نساخته است. سلام بر من؛ روزى كه زاده شدم و روزى كه مى ميرم و روزى كه ديگر بار زنده برانگيخته مى شوم. اين است عيسى بن مريم- به سخن حق- همان كه درباره او ترديد بود.

هیچ نظری موجود نیست: