وی اظهار داشت: شعار بازگشت به قرآن همان شعار بازگشت به اسلام است. اسلام قبلا هم وجود داشته است اما اينکه بازگشت به آن مطرح میشود، مهم است و اين بازگشت انگيزه و جهتگيری مشخص ديگری داشته است زيرا
Translate
جمعه، مهر ۰۷، ۱۳۸۵
يوسفی اشکوری: با بازگشت به اسلام پيامبر و امامان مجددا به موفقيت دست خواهيم يافت،
وی اظهار داشت: شعار بازگشت به قرآن همان شعار بازگشت به اسلام است. اسلام قبلا هم وجود داشته است اما اينکه بازگشت به آن مطرح میشود، مهم است و اين بازگشت انگيزه و جهتگيری مشخص ديگری داشته است زيرا
گذار عبرت انگيز از دوستي ،عشق و فدا به دشمني ،نفرت و خيانت
در ادبيات سازمان د رمورد مردن هم تبعيض وجود دارد يعني شهيد و مرده . فرق بين خودي و غير خودي هست. از كي تا بحال شما مانند آخوندها ا زطرف خدا نمايندگي داريد كه افراد را به بهشت ببريد و يا سر پل صراط بلاتكليف نگه داريد؟
اينكه ياسر چگونه كشته شد بعد ها معلو م خواهد شد همانگونه كه تاريخا رژيم خميني مسول تمامي آسيب هاي وارده به ايرانيان هست. رهبري و تشكيلات سازمان از رهبري تا هواداران ان د رخودكشي فرزند وابسته سابق سازمان درسوئد كه د رهفته گدشته با شليك گلوله د ر پادگان ارتش به 19 سال زندگي خود پايان داد . نوجواني كه خاطرات دوران كو دكي اش و تجربه تلخ اردوگاه رماديه كه سازمان خانواده وي را بر اثر مخالفت تبعيد كرده بود ،وي را دنبال ميكرد.
براستي تجربه سازمان تجربه عبرت انگيز ي است كه چگونه يك سازمان انقلابي كه سمبل دوستي و عشق وفدا بود د ريك دهه به باند ي تبديل شد كه براي مردم ايران سمبل دشمني ،كينه و جنايت شد.
سهشنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۵
IRAN: Continuing crackdown against peaceful critics - Amnesty International is greatly concerned by new arrests and detentions in Iran targeting human
Amnesty International is greatly concerned by new arrests and detentions in Iran targeting human rights activists, minority community activists and others peacefully exercising their rights to freedom of expression and association. 9/26/06
IRAN: Continuing crackdown against peaceful critics - Amnesty International is greatly concerned by new arrests and detentions in Iran targeting human
Amnesty International is greatly concerned by new arrests and detentions in Iran targeting human rights activists, minority community activists and others peacefully exercising their rights to freedom of expression and association. 9/26/06
IFJ: Crackdown On Media In Iran Continues - The International Federation of Journalists (IFJ) is deeply concerned by news journalists in Iran have bee
The International Federation of Journalists (IFJ) is deeply concerned by news journalists in Iran have been placed under more pressure by government statements that imply journalists who travel overseas are engaged in spying. 9/26/06
Iran's Supreme Leader, Ali Khamene'i, should immediately order the unconditional release of Ali Akbar Mousavi Khoini, a former member of parliament and critic of Iranian detention practices, Human Rights Watch said today. 9/26/06
شنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۵
از حرمت نگه داشتن ما سو استفاه نكنيد
اخيرا 5 تن از خانواده هاي قربانيان جواني كه به عراق برده شده اند در اطلاعيه اي به عنوان خانواده ، حق خانواده مصطفي محمدي در مورد تقاضاي استرداد فرزندش سميه را نفي كرده اند در حاليكه خودشان از جانب فرزندانشان سخن گفته اند . گفته اند كه ما اجاز نمي دهيم كسي را از اشرف خارج كنند. و البته طبق معمول نسخه هاي بهدار ي ارتش كه فقط جاي خالي اسم را پر مي كردند از يك متن تكرار ي و بدون پايه و بر خلاف اخلاق انساني استفاده كرده اند.يك جريان ملي و دموكراتيك و انقلابي كه نيازي به استفاده از شيوهاي ضد انساني و تخريبي و تهديد براي نگه داشتن نيروهايش و يا متهم كردن خانواده هايشان ندارد. براستي اگر با مصطفي محمدي چنين مي كنند با شما چه
Children of 'the resistance'
Children of 'the resistance'
Canadian teens recruited in plot to overthrow Iranian government
A National Post investigation has found the banned terrorist group Mujahedin-e Khalq recruited teens
Stewart Bell, National PostPublished: Saturday, September 23, 2006
A National Post investigation has found the banned terrorist group Mujahedin-e Khalq recruited teens in Canada and sent them abroad to overthrow the Iranian government by force. Today, we begin a five-part series about a Canadian family that got deeply involved with the guerrillas -- and now regrets it
part 3- Father's sacrifice
story of Mostafa Mohammadi who tries to burn himself to protest arrest of Mrs.. Rajavi in order to save his children
http://www.canada.com/nationalpost/financialpost/story.html?id=eb5a4184-ebee-4e44-93ce-b9b8485efa33&k=51167&p=2
شنبه، شهریور ۲۵، ۱۳۸۵
Re: The report on systematic violation of Human Rights in MKO /NCRI Camp )Ashraf( ـin Iraq
Re: The report on systematic violation of Human Rights in MKO /NCRI Camp )Ashraf ـin Iraq
Based on the documents, and testimonies of some former MKO members and their immediate families, the majority of the residents of Camp Ashraf are denied contact with the outside world and their families are banned from visiting them. Recently the Iraqi Government does not even issue visas to those families who hope to visit their relatives in this camp.
As a Human Rights Organization we have been working closely with some families whose children are forcibly kept inside the camp and denied the contact with their parents or leave the camp. In many cases when these families eventually managed to contact their children, they were accompanied by a guard and never alone. For instance, Somaye Mohammdi daughter of Mustafa, was 17 years old when she was taken to Washington, US and then flew to Jordan with a group of youth under the false offer of a month trip to visit Iraq and Jordan. According to Mustafa Mohammadi, her father, MKO authorities seized Somaye’s travel documents in Jordan and never returned them back to her.
In 2004, when Somaye Mohammadi , was interviewed by the delegates of the Canadian Embassy from Jordan at Camp Ashraf, at her request (the copy of her letter in Farsi is attached) Mr. Behzad Safari, the person in charge of judiciary of Camp Ashraf, did not leave Somaye alone throughout the interview although he was asked by the Canadian authorities to do so. Ignoring the fact that the Canadians assured him that there is no need for his presence as they have their own interpreter, Mr. Safari refused to leave and continued monitoring the process that resulted in Someye not being able to speak freely. (A copy of the report by Canadian Embassy is also attached)
In many occasions, these young people are pressured to reject their families and refuse to talk to them out of fear of being labeled as disloyal and agents of the Iranian government and subjected to the routine consequences.
Unfortunately two youths whose name was in the report are dead. The recent case of suicide of Mr. Yaser Akbari Nasab Far, who was a member of MKO and was brought to Iraq form Germany along with his brother, Mossa Akbari Nasab Far, when he was under16, is a clear example of this situation. Yaser, whose numerous requests for leaving the camp/organization have been ignored, finally committed suicide by setting himself on fire sometimes in August 2006. When the MKO officially announced the incident on September 11, 2006, after over a month delay, they claimed that Yaser took his own life in protest to the conditions caused by the U.S. control of the Ashraf.
Full Text Pls. click
www.cdhriran.blogspot.com
پنجشنبه، شهریور ۲۳، ۱۳۸۵
reports on Protest by Iranian _Canadian agisnt Toronto Sun
چهارشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۵
Protest agisnt Toronto Sun provocation of Genocide
متاسفانه رادیو اسرائیل با پخش خبر مغرصانه مبنی براینکه برگزار گنند گان طرفدار جمهوری اسلامی هستند که شاید منبع ان سایت بازتاب بوده است که در ان به این خبر اشاره کرده است
مسلما در تمامی حرکات کسانی هستند که بهره بردازی سیاسی می کنند ولی نکته مهم در این است که این جکع و برگزار گند گکان اولیه قصدشاناین بود که بگوین جامعه ایرانی کانادائی انچنان هم که فکر می کنند بی صاحب نیست
هر چند بسیاری از فرصت طلبها و فسیل های کامیونیتی که خود را نماینده جامعه ایرانی جا می زنند و هیچگاه در عمل در کنار ایرانیان نبوده اند از این فرصت و اعتباربرای جامعه ایرانی و کانادائی که اعتراض خود را به زیباترین و رساترین شیوه بیان کرد بهره مند می شوند ولی امیدوارم که حداقل فهم انرا داشته باشند.
البته شکی نیست که بسیاری قصد و نیت شرکت در این تجمع را داشتند که متاسفانه بعلت مشکلات ترددی و نیز زمان کوتاه انمان ان نبود مانند آقائی که صبح امروز از هامیلتون زنک زد و ناراحت بود که وی نمی تواند در این مراسم شرکت کند.
مسلما این عزیران هم در این پیروزی سهیم هستند هر چند اثرات ان در کوتاه مدت مشاهد نشود.
شکی نیست که استعمارگران قصد دارند ایران را به نابودی بکشانند که البته حاکمیت انحصار طلب که در انحصار طبقه ممتاز روحانیت کم تقصیر نیست. ولی
این وظیفه نیروهای ملی و مسول است که در عیاب حاکمیت دمکرات ملی از منافع ایرانیان دفاع کند که تجمع امروز نمونه بسیار خوبی بود
صلح برای همه مردم دنیا بخصوص خاورمیانه و دمکراسی و حقوق بشر برای مردم ایران
برای دیدن عکسها این لینک را بزنید
مقاله من در شهروند دراین رابطه
http://www.shahrvand.com/FA/Default.asp?Content=NW&CD=PL&NID=113
Protest agisnt Toronto Sun provocation of Genocide
حضورگسترده قریب 100 نفر منجمله چند غیرایرانی در این تجمع به بهترین وجه به تورنتو سان و دیگر مطبوعات مغرض نشان داد که کسانی هستند که با هوشیاری و بدرستی از حق شهروندی کانادائی در یک جامعهدموکراتیک استفاده میکنند.
حضور منظم کسانی که احساس مسولیت کرده و در شرایط بارانی و
روز کاری نشان مثبتی از رشد بخشی از جامعه ایرانی دارد که به منافع دراز مدت مردم ایران می اندیشد و خواهان دموکراسی پایدار و حقوق بشر برای مردم ایران و صلح جهانی پایدار بخصوص در خاورمیانه می باشد.
گل و پلاکارد بدترین چیزی بود که مایکل کورن دوست داشت ازین تجمع ببیند.
امیدوارم که انها انقدر هوشمندی سیاسی داشته باشند که پیام جمع را گرفته باشند.
این تجمع مسلما برای دیگر ایرانیانی که همه چیز را مجانی می خواهند و اهل موج سواری مجانی هستند هم برکت خواهد داشت . امیدوارم که اقلا فهم این حزکت را داشته باشند که اعتباری برای جامعه ایرانی -کانادائی است.
با تشکر از کسانی که می خواستند حضور بیایند و با توجه به زمان کوتاه و مشکلات ترددی نتوانستند در این جمع که واقعا اثرگذار بود شرکت کنند . همین قدر که دلشان با ما بود در انجا حضور داشتند.
از جریانات سیاسی راه کارگر حضور داشت که با توجه به اولویت مو ضو ع بمباران اتمی و مردم ایران
همراهی با دیگر اقشاررا بر هویت سازمانی خود ترجیح دادند سنتی که امیدواریم دیگر جریانات سیاسی از ان پیروی کنند و ادامه دار هم باشد
همگی دوسنان خسته نباشید
برای دیدن عکس می توانید لینک زیر را کلیک کنید.
یکشنبه، شهریور ۱۹، ۱۳۸۵
موسیقی اعتراضی رپ به سیاست خارجی آمریکا
<http://www.youtube. com/watch? v=hOdBu4- -22Y&eurl>
http://www.youtube. com/watch? v=hOdBu4- -22Y&eurl
شنبه، شهریور ۱۸، ۱۳۸۵
Nuking it for peace? Seriously?
Calling Michael Coren’s article, “Nuke Iran â€, published in Sat Sep 2, 2006 issue of the Toronto Sun, outrageous is an understatement. The last time a nuclear bomb was used the human toll was so gargantuan that few people could conceive the idiocy of repeating the carnage. The idea is so repugnant that it is hard to believe it is advocated in the era of progressive thinking in one of the most multi-ethnic, tolerant societies on Earth.
The notion of nuking a country to prevent it from potentially obtaining nuclear capabilities is ironic and inhumane. The precautionary psuedo-argument nullifies centuries of intellectual struggle against dogma. It contributes to a decline of rational dialogue by neglecting the basic premise of scientific reasoning: evidence (that by nuking Iran you will avert "universal suffering.")
If pre-emptive military measures worked, Bin Laden would have been caught now, the Taliban controlled, Iraq a democracy, innocent Iraqi civilians wouldn’t be dying daily, etc. Using military force to fight terror has proven ineffective, only resulting in shedding of innocent blood, an obvious human rights violation.
Environmentally, a nuclear fall-out can potentially reach Europe, as did the radioactive blanket from Chernobyl . Economically, even with a small-scale conventional attack on Iran oil prices would skyrocket, making Canadians pay for somebody else’s adventures.
Once a war starts there will be no end in sight. Interestingly, the ideology the war was waged for will not die, but will become even stronger.
The concurrency of this publication with other media beating the drums of war is troubling. Media should promote peace, civility, and tolerance. The article propagates hate and intolerance, promoting genocidal ideas. It has crossed the line of free speech and has entered the dangerous genre of hate literature. How Michael Coren will correct the folly remains to be seen.
Iranian-Canadian Peace Advocacy Committee
پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۵
نقض پیوسته حقوق بشر در سازمان مجاهدین خلق -بخش سوم - سعید سلطانپور
نویسنده : سعید سلطانپور - تورنتو سپتامبر 2006 - شهریور 1385
Systematic violation of Human right by Mojahedin - MEK
the list of child soldiers and youth taken illegally into Iraq اسامي نو جواناني كه به عراق برده شدند
اسامي نو جواناني كه به عراق برده شدند
استثمار نو جوانان عمده ترين نقض حقوق بشر در ارتش موسوم به ازادي بخش
اسامي نو جواناني كه برخلاف قوانين بين المللي به منظور كارهاي نظامي به عراق برده شدندبسياري از انان علنا سالهاست كه خواهان بازگشت شده اند ولي انها را بر نمي گردانند. نگهداشتن افراد عليرغم ميلشان يك عمل ضد اخلاق است. سو استفاده و استثمار فكر ي و جسمي انان جنايت عليه انسانيت است . نگهداشتن نو جواناني كه تبعه كشورهاي اروپائي و كاناداو امريكا بود ندقابل پيگيري قضائي در محاكم اين كشور هاست. با طرح اين مسئلهد ركشورهاي اروپائي وآمريكاي شمالي ، توسط اين نو جوانان تضمين سلامتي دوستانشان در عراق براي بازگشت انان به يك كشور آزاد است.
در اوايل اشغال عراق ،زماني كه آمريكائيان ازافراد اقدام به تحقيق و باز جوئي كرد بودند و نيزبرا ي تمايل به جداشدن و يا ماند ن در عراق سوال مي كردند هميشه يك نماينده ا ز سازمان به عنوان ناظر حضور د اشته است.به محض اينكه اين نوجوانان به عراق رسيدند انها را به مدت چند ماه د رآموزشي نگه داشتند . از انها تمامي عكسها و وسايل همراه را گرفتند و تنها چند دست لباس را باقي گذاشتند تا رابطه شان را با گذشته قطع كنند.دختران از ابتدا در 1997 درقرارگاه نظامي اشرف نگهدار ي شدند ولي پسران بعدا از اشرف به قرارگاه 1 د رجلولا ،علوي قرارگاه 2 در بعقوبه كنار تيپ 3 عراق و قرار گاه 3 د ركوت تقسيم شدند . تعدا د هر قرار گاه انان بين 150 نفر تا 200 نفر بود.
در ان زمان كلا 19 ارتش اسمي وجود داشت كه البته تعداد نفرات ان بين 75 تا 250 نفر بود . اتفاقا نكته اي كه به ان بايد اشاره كرد اين است كه سازمان با بزرگ سازي ،بسياري از نيروهاي سياسي و نمايندگان مجلس اروپا و آمريكا را در سالهاي گذشته به موضع گيري به نفع خود وا مي داشت. زيرا بسياري از آ ن نمايندگان با ديدن رژه ارتش و تعداد قرارگاهها تصور مي كردند با ارتش 100 هزار نفري كلاسيك طرف هستند كه بر اساس اين ارقام ،و قتي ارتشي انقدر باشد پشت جبهه ان بايستس ميليونها نفر باشد بنابر اين سرنگوني جكهوري اسلامي توسط اين ارتش امكان پذير است. اعلام اين فريبكاري سياسي با توجه به اينكه همه چيز براي همه سازمانهاي جاسوسي دنيا و سياستمداران روشن شده است بغير از هواداران باقي ماندهد رعمليات فروغ با بسيج تمامي نيروها از اروپا و آمريكا و پيوستن اسراي جنگي از اردوگاه عراق تعدادي بالغ بر 5000 نفر نيرو بود.
نگهداري نو جوانان در پادگان نظامي و كاناليزه كردن خبر و محصور كردن انان با دنياي آزاد ، يك جنايت ضد انساني سازمان يافته است . براستي سازمان با مسائلي كه اين نوجوانان در گير بودند مانند مسائل بلوغ ، و احساسي و اموزشي چگونه بر خورد كرده بود. انها با علف سيگار درست مي كردند. با دم عقرب سيگار مي كشيدند . در سنگرهايشان مشروب درست مي كردند (بخصوص بعد از 2003 )كه وضع مالي بدليل سرنگوني صدام عو ض شد. د رموارد ي به دليل گرسنگي دست به دزديدن غذا از مركز صنفي ( آشپزخانه )مي زدند. دزديدن لباس از روي بندها يك امر غير عادي نبود. لباسها مانند گوني بودند بچه ها مجبور بودند چند بار انرا بشورند تا قابل پوشيد ن شود.دزديده شدن سهميه سيگار در آسايشگا ه و لباسها از روي بند . بر خلاف سالهاي اول و كمك هاي بي وقفه صدام بهترين لباس ها و بهترين مارك خارجي د رانبار مو جود بود. سهيمه سيگار هم نا محدو د بود . تا قبل از امدن اسراي جنگي به سازمان د رسال 67 ،در ب هاي انبار باز بود و هر كسي باندازه نياز بر مي داشت . بعدا سهيمه بندي شد.
برا ي نمونه فرماندهان رقيه ، پروين و فرشته به افرادي كه تقاضاي لامپ ، ميخ چرخ براي تانكها و ماشين ها ميكردند مي گفتند خودت جو ر كن. وقتي سوال مي شد ؛خواهر از كجا ؟ “ ااين فرماندهان جواب مي دادند خودت ميداني از كجا.بچه ها به لشگرهاي ديگر بطور يواشكي ميرفتند و از روي انها و يا از تانك هاي خراب شده اين لامپ ها و چيزهاي كوچك را باز مي كردند .
اين حوادث د رزماني اتفاق ميافتد كه بر اساس گزارشات كه بعضي از انها د رسيماي مجاهد هم تايئد شده است مريم رجوي هزينه زيادي براي جراحي پلاستيك انجام داده است . در مورد اخير از انجا كه چشم مريم رجوي 9 از ده بود كه خيلي ضعيف بود از انجا كه نمي توانست چيزي را بدون عينك بخواند با پرداخت چندين هزار يورو عمل جراحي چشم انجام داده است تا از عينك استفاده نكند. هزينه كردن براي زيبائي براي زنان معمولي از محل ثروت خودشان شايد جاي سوال نداشته باشد ولي براي زني كه مدعي است آماده شهادت است و هوادارانش را براي اينكه وي چند روزي در يك كشور دمكراتيك دستگير شده است ،به خودسوزي وا مي دارد، و در حاليكه هوادرانش د راردوگاه اشرف با مشكلات غذائي روبرو هستند، جاي سوال دارد ؟ همسر توني بلر مقداري هزينه ارايشگاه از محل بودجه دولتي هزينه كرده بود و دولت بلر به دردسر جدي افتاد. پس چگونه مريم رجوي مي تواند از محل بودجه يك سازمان سياسي براي مصارف شخصي هزينه زيبائي خود بكند ، پس چگونه مي شود به حيف و ميل هاي سران حكومت جمهوري اسلامي ايراد بگيريد ؟ هزينه كردن براي مراسم ها ،لبا سها ،كنسرت ها ، تبليغات د رحالي كه هم مردم ايران و هم افراد ارتش در شرايط مناسبي نيستند بخوبي نشان از سياست غير دمكراتيك رهبر ياين جريان دارد .
اينها در حالي است كه يكي از سرگرمي هاي اين نو جوانان مشروب خوردن و صحبت كردن از دختران كه امكان هيچ گونه تماسي با هم نداشتند.
از انجا كه نماز اجباري شده بود بعضي از از فرماندهان و مسولان تظاهر به خواند نماز ميكنند و بسياري از جوانان بدون وضو نماز مي خوانند. نقد من در اين بخش از موضع ديني نيست . براستي جامعه ا يكه د ران فردي مجبور به تظاهر باشد،ان جامعه فاسد است و فساد د ران زير زميني است..اين در حالي است خواهر و برادر در ديدار عمومي حق دست دادن و يا بغل كردن وبوسيدن هم را نداشتند. شايد اين كمي سخيف بنظر بيايد ولي با نمونه هاي زير مي توان حدس زد كه سازمان نگران چه چيزي بود ه است.شنا كردن در استخر براي مردان تنها با لباس و پيرهن مجاز است.
ديوار خوابگاه زنان هر روز بلند تر ميشد سال 68 به موازات زمين گير شدن ارتش و عدم عمليات نظامي ، شيشه ها ي خوابگاه رنگ زده شد. مردان حق آويزان كردن لباسهاي زير خود را د رمحل هائي كه احتمال عبور زنان بود نداشتند. د راين مورد به نجف ( قربان كريمي )كه انصافا فرمانده دوروئي نبود گفتم نجف د رتهران در محله هاي پائين شهر همه لباسهاي مردم آويزان است. اين يك واقعيت جامعه است. سازمان بااين شيوه هاي غير واقعي چه مسائلي را ميخواهد حل كند؟ يا در موردي فردي با دمپائي بدون جوراب در لشگر 37 عصر رزو جمعه در كنار آسايشكاه ايستاده بود. يكي زا رفرماندهان به مرد مذكور تذكر دوستانه ميدهد كه بدون جوراب بد است كه اينجا ايستاده اي چون خواهران از انجا رد مي شوند.
براستي نگهداري 200 نفر مرد وپسر مجرد و دختر و زن جوان به مدت چند سا ل در يك پادگان بدو را زمردم نگه داشته شده چه فجايع روحي و اخلاقي ببار مي آورد ؟ مخصوصا اگر عملياتي هم نباشد و ايدئولوژي سر هم بندي شده باشد. آيا مانند فرقه حسن صباح مردان بايستي خنثي مي شدند . من نمونه هائي را سراغ داشتم كه فرد قرباني برا ي فرمانده اش نوشته بود كه خود ارضائي كرده است. اتفاقا چندي بعد اين فرد تقاضاي رفتن كرد و فرمانده تيپ/ افشين ابراهيمي د رجلوي جمع گردان گفت تو كه مسئله زن داري حرف نزن. اين در حالي بود كه مهدي در ان زمان خودش زن داشت.
با گذشت زمان و ايجا محدوديت ها و عدم توجه به نياز هاي افراد ارتش ، موارد سو استفاده جنسي رو به افزايش مي شود. د رمورد منبع اين مشكل ، فرمانده مجاهدين انانرا به دو اقليت قومي ايراني در ارتش نسبت مي دهد. به همين دليل نو جوانان به نوعي از خود محافظت ميكنند. د راين بخش اسامس افراد به دليل رعايت مسائل اخلاقي و حفظ آبروي اشخاص ار نام بردن افراد خودداي كرده ام.
نشست طعمه2001چند نو جوان با هم عهد ميكنند اگركسي خواست از انها سو استفاده كند باهم عليه ان فرد متحد شوند و وي را ادب كنند. فردي بنام ( ح) ا زديوار حمام بالا رفته بود كه با نو جواني رابطه بر قرا كند كه مورد اعتراض قرار م يگيرد. فرد نوجوان به دوشتانش مي گويد و انها در هنگام مسابقه فوتبال (ح) را مورد ضرب قرار ميدهد . تمام بازيكنان فوتبال براي علت دعوا متوقف مي شوند . وقتي كه فرد گروه قصد سو استفاده جنسي ( ح) را اعلام ميكند همه بازيكنان بربر سر وي مي ريزند و وي را كتك مي زنند.
#(م) د رجريان نشست پرچم در 2000 در بديع زادگان قصد سو استفاده از نوجوان گروه مذكور را در اسايشگاه مي كند . فرد ديگري از گروه“هم قسم“ مطلع شده و با مشت به دهن وي ميزند . كه مسول قرارگاه (مهتاب ) با داد وفرياد زناني كه در ان قسمت بوده اند خوش را مي رساند و از ادامه دعوا جلوگيري ميكند. و ي نوجوان مزبور را به دفتر خودمي برد و مي گويد كسي كه به رهبري وصل است خودش سر خود عمل نمي كند از طريق مسولين عمل ميكند.
اتفاق اين نو جوان بعد ها كه تصميم به رفتنش مي كند ، مدت 40 روز در يك “سوله “در زير آقتاب 50 درجه عراق بدون پنكه و با كمي آب و غذا درانفرادي نگه داشته شده بود تا مجازات قطع شدن از رهبري را بچشد.متاسفانه الان جدا شدگان از جريان در كمپ آمريكائي ها كه به “تيف “ مشهور است و مدت 3 سا ل است كه د ر حدود 200 نفر بلاتكليف هستند همه به دسته هاي مختلف تقسيم شده اند و فساد اخلاقي هم كم كم قباحتش ازبين رفته است. رهبري سازمان ، جاسوساني را به تيف فرستاده بود تا د رمورد افراد و فعاليت ها ي انان به سازمان گزارش تهيه كنند . در يك مورد جاسوس مزبور توسط افراد جدا شده شناسائي و توسط آمريكائي ها بازداشت ميشود و به ابو غريب فرستاده شده است.
“مسعود (پدرم )از خميني دجال تر است “
مصطفي ( معروف به محمد ) رجوي فرزند مشترك مسعود و شهيد اشرف ربيعي مي باشد 27 ساله وي ميگويد “ من بدبخت ترين بچه دنيا هستم وقتی که نوزاد بودم در اوين بودم بعدا با پدر بزرگم بودم که توسط تشکيلات به فرانسه برده شدم . در انجا روزها با 4 تا محافظ به مدرسه می رفتم و عصر ها هم معلم خصوصی داشتم . حق نداشتم با بقيه بچه ها بازی کنم و بعد هم که به اينجا( عراق ) اورده شده ام.
مصطفی رجوی مايل نيست كه در عراق باشد و لي از انجا كه با سياستهاي پدرش مخالف است برا ي عدم افشاي روابط داخلي اجازه خروج از عراق را بوي نمي دهند .وي بارها اشاره كرده است كه " مسعود " از خمينی دجال تر است " . مصطفي چندين بار از مسعود بدليل مخالفت با نظرات وي سيلي خورده است . وی د راشرف نگه داشته می شود و حتی موقع دست شوئی رفتن هم تحت نظارت است تا فرار نکند.
در يک مورد در بهار سال 2003 . مصطفي به همراه چند دوست ديگر با تهيه مقداري دلار و تهيه نقشه عراق اقدام به فرار می کنند که لو می روند. آنها در ا وايل شب بعد از شام بايك آيفا به يك قسمت از سيم خاردار اشرف مي زنند و هنگام پرش از سقف كاميون ، توسط ماموران مراقبت مصطفي دستگير ميشوند. انها يك سيلي به گوش مصطفي مي زنند و به وي فحاشي ميكنند. چند همراه ديگرنيز دستگير و به اتاق اطلاعات برده مي شوند ودر انجا مورد توهين و ضرب و شتم جواد (خراسان ) قرار مي گيرند. و بعدا به بنگال انفرادي برده ميشود.
بر عکس اشرف فرزندمريم قجر عضدانلو (رجوي ) و فرزندان خواهرش سوسن که همزمان با عمليات خليج فارس طي 24 ساعت به به هلند فرستاده شدند و اکنون نيز در فرانسه اقامت دارند به درخواست ها ي مكرر مصطفي برا ي رفتن از عر اق پاسخ نمي دهند. وي براستي قصد ندارد جانشين پدرش باشد بلكه مي خواهد يك جوان معمولي باشد مانند هزاران جوان ديگر.و اين حق وي است به مصطفي ها و ديگر جوانان كمك كنيد تا آزادانه آيند خود را رقم بزنند.
نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان مجاهدين خلق - بخش دوم
نویسنده :سعید سلطانپور - سپتامبر 2006 - شهریور 1385
بخش دوم :
خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997
رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.
تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ، جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.
بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد
خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997
رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.
تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ، جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.
بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد. تشكيلات براي بازگرداندن آنها به بهانه بازديد هاي كوتاه مدت از اردن وعراق بسيج شد. بليط ها ی دو طرفه براي اطمينان دادن به نو جوانان خريداري شده بود كه هيچگاه بليط بر گشت ان استفاده نشد .اين کمپ يک ماه تفريحي به اقامت اجباري نزديك به يك دهه در كمپ هاي مختلق از علوي تا اشرف انجاميده است.
خانواده ها ي هواداران كه انان را ار موضع انساني پذيرفته بودند اين كودكان را به مدارس
فرستا دند . ثريا كه پدرش شهيد شده بود. در آلمان نزد يكي از هواداران بزرگ شد . ثريا الان فارغ التحصيل شده است و شاغل است. اتفاقا در سفر سال گذشته من به سازمان ملل و ي مايل بود كه در مورد شنيده هاي سازمان با من صحبت كند .
ان عده كه معبود رهبري هستند و اتفاقا كمتر به عراق رفته اند . يا اصلا نرفته اند ، متاسفانه چشمانشان را بر روي اين نوجوانان كه به عنوان گوشت دم توپ براي باز كردن راه اين عده به ايران ،استفاده ميشدند ، ، بستند و شاهد تباه شدن اين نو جوانان كه مي توانستند آينده روشن تر سازمان و ايران باشند، شدند. . كساني مانند نقي شفيعي (اسي ) در تورنتو و همسرس مينا كه دو دختر نو جوان بنام هما ونادره را بر گرداندند.
نمونه ديگر مجيد ضابطي فرند شهيد محمد ضابطي بود 14 ساله كه پدر و مادرش د راردي بهشت 61 كشته شدند. وي نزد عصمت (مونترال) بزرگ شده بودند نكته تاسف بار اين است كه عصمت فرزندان دختر خودش را به عراق نفرستاد .
. نمونه ديگر ان ياسر عزتی نو جوان 14 ساله اي بود كه د راتاوا نزد مادر ندا حسني كه خودش را به فرمان سازمان در پي دستگير ي مريم رجوي در پاريس در 2003 سوزاند ، نگهداري شد . بنا به گفته هاي ياسر نا مادري اش رفتار هاي بدي با وي داشته است. ياسر الان 21 سال دارد و خوشبختانه توانست با كمك آمريكائي ها اززندان د راشرف نجات پيدا كند و آلمان به وي پناهندگي داد . ياسر علاقه دارد با توجه به اينكه د ركانادا به مدرسه رفته است به كانادا مهاجرت ميكرد ولي مدركي به نام وي نبود كه بر اسا سان بتواند از دولت كانادا اقدام كند.
حنيف ، نو جوان ، فرزند دكتر يحي دندانپزشك قرا رگاه اشرف ا كه د رعراق متولد شده است ولي در عراق آموزش ديد و ي همرا مادرش و مادرش زري اصفهاني ( كه اسامي مستعار ديگري هم دارد ) به كانادا امده اند و جالب اين است كه همچنان سعي بر ستم مضاعفي كه براين نو جوانان منجمله پسرشان رفته است مي پوشانند.
سازمان همانگونه كه بسياري از انها را غير قانونی به کانادا و اروپا وارد کرده بود بسيار ي از آنان را بطور غير قانوني و با مدارك جعلي از اين كشورها نيز خارج كرد. در موارد ي مانند سميه محمدي كه كه در 17 سالكي در 98 به عراق برده شده است و مدارك قانوني داشتند مجبور به تحويل پاسپورت پناهندگي در اردن به سازمان شده اند سازمان به به بهانه حفظ ان ،از اين پاسپورتها براي آوردن نو جوانان ديگر استفاده كرده است. . وي د رحال حاضر هيچ مدرك قانوني كشور ي را ندارد و امكان بازگشت به كانادا را ندارد. مثلا مسعود سلامي و حميد مجتهد زاده 14 ساله ار امريكا با پاسپورت (........) ازا مريكا به عراق برده شدند .
اصولا تمام پاسپورتها را مسولان مي گرفتند . بقيه افراد هم با پاسپورتهاي جعلي به عراق برده ميشدند. در ان زمان سازمان اعلام ميكرد كه اين براي امنيت اعضا هست اصولا ويزاي عراق در پاسپورت هيچ فردي زد ه نمي يشد . ولي اكنون شكي نيست كه اين اقدام پيشگيرانه اي بود ب براي خروج بدون اجازه افراد از سازمان . زيرا اگركسي ميخواست از عراق خارج شود به اتهام ورود غير قانوني به عراق دستگير مي شد و سرو كارش با استخبارات عراق وزندان ابو غريب بود كه در رقابت با اوين بود .
بسياري از کادرها خود مسئله دار هستند چه برسد به جوانان و نو جوانان كه تقريبا تمامی انان خواهان خروج از اشرف هستند اين جوانان بدليل جو غير اخلاقي كمپ آمريكائي و وحشت از سو استفاده هاي جنسي و نيز اقامت طولاني مدت د ركمپ ،تر جيح ميدهند در اشرف باقي بمانند . اشرف هم الان 3 سال است با وعده و عيد مي گذرد.
پزشك مسول کمپ آمريکائی ها خانم دکتر پيل به سميه محمدي در نزد پدرش در سال 2004 گفته بود “که برای دختران کمپ آمريکائي ها امن نيست و بهتر است که وي به اشرف برگردد و درانجا سکوت کند تا اوضاع مناسب شود.
سياست غير اخلاقي بر چسب زني ، تهديد به ترور و اعدام
بنظر ميايد هر چه كه ريزش در جريان صورت ميگيرد و تجليل ها و خط ها به شكست مي رسد ، ضوايط براي خروج سخت تر ميشود. بطور كلي بعدا ز فروغ كه سازمان به بن بست نظامي رسيد و خروج جدي نيروها آغاز شد. ابتدا سازمان انها ئي را كه به سازمان انتقاد جدي نداشتند را با تاخير به پاكستان و بعضا به تركيه فرستاد . شواهد افرادي مانند سبحاني و علي زركش نشان ميدهد كه در مورد كساني كه اطلاعات زياد تري در رابطه با داخل روابط و مناسبات داشته اند و حاضربه تمكين هم نبوده اند شيوه هاي خشن تري مانند زندان هاي طويل المدت اجرا كرده اند . رحمان يكي از مسولان كو مله و بابك ( چريك فدائي ) مي گفتند در همان سال 61 هم سازمان مجاهدين در كردستان زندان داشت و بچه هائي كه جدا ميشدند و به قرا رگاه اين نيروها براي اقامت يك يا دو شبه مي امدند تا ا زكردستان ايران خارج شوند ، از بر خوردهاي فيزيكي و شيوه هاي بازجوئي خشن كه با انان شد ه خبر مي دادند . گزارشات متعددي در مورد بد رفتاري ابراهيم ذاكر ي با نيروهاي جد ا شده در كردستان موجو د است.
در هرحال ا زسال 68 ببعد هر كسي كه مي خواست از سازمان جدا شود بايستي تعهد نامه اي مي داد كه بريد ه است و د رمورادي بايستي به همكاري با رژيم هم كتبا اعتراف ميكرد . شيوه هاي غير اخلاقي كه د راوين براي آزادي افراد اعمال ميشد و انان بايستي هر گونه همكار ي با جريان خود را نفي مي كردند تا آزاد شوند.
سيامك (حسين ) گيلاني يكي از فرماندهان نظامي زنده مانده از 60 در تاريخ 20 مارس 1991 در اين مورد مي نويسد “ بخدا قسم اگر براي ايشان ( رهبري سازمان و فرماندهان ) بد نمي شد همه ما را كه مي خواستيم از انها جدا شويم تير باران ميكردند. من خودم بارها در نشست تشكيلاتي مسولين سازمان با گوشهاي خودم شنيدم . آيه قران هم كه چاشني همه چرندياتشان هست “
“يادش بخير فضاي روابط داخلي سازمان در ان سالها د رتهران (60-61) چقدر برادرانه و يكرنگ و عاري از موضع طلبي هاي شرك آلود بود . ن طبيعي هم بودمسوليت بيشتر مترادف با خطر بيشتر بود و همين مرا شيفته كرده بود چون سره از ناسره به سرعت كنار گداشته ميشدو عناصر نا خالص تر در صحنه عمل عقب ميرفتند .. يدئو لوژي را مي شد د رغرش برق سلاح هر ررزمنده سانت كرد . مبنا ، ديگر گزارش نويسي و بر خوردهاي خشك و سيخكي نبود.
اما بعد ا زخرو ج ا زكشور و رفتن به كردستان ايران ، دروغها و تبليغات و غلو د رتعداد نيروها براي جلب دولتهاي خارجي شروع شد تا جائيكه گفتند از هر عمليات نظامي 90% تبليغات و 10 % كار نظامي است. ترا بخدا نيروي انقلابي را ببين كه چطور خودش رامضحكه يك مشت مرتجع منطقه مانند شاه اردن و حاكم عربستان و ديكتاتور كثيف عراق كرده . نيرو ي انقلابي كه معتقد بود بايد به زور اسلحه منافع خلق را تامين كرد به جمله :سياست فوق تفنگ “ رسيده است . اشتباه نشود منظور م كم اهميت دادن به كار سياسي نيست .“
“از مخالفين و مسئله دارها سر اين خطوط نپرس كه همه را با چوب هاي محتلف و بر چسبهاي ناچسب مي راندند. اگرطرف اشل پائين بود مي گفتند مسئله زن داره . اگر متاهل بود مي گفتند مسئله شهادت داره . اگرحرفي مي زد و اشل تشكيلاتي و سابقه ا ي داشت بو ي مارك خائن مي زدند. مثلا در مورد من بعد از 8 سال كار نظامي گفتند دنبال زنش رفته . آخه كسي نيست از اينها بپرسه چي شد كه يك دفعه همه بعد از فروغ ياد زن و مسئله شهادت و همكار ي با خميني افتادند؟! “
حكم اعدام توسط سرپل “استانبول “ در پايگاه آنكارا
در 29 /11/ 1990 در جلسه اي در آنكارا در پايگا ه سازمان د ر محله“ كچورن شوسه “، دو تن از اعضاي سازمان مهدي نروژ و يداله براي قانع كردن من رسما به من گفتنند كه حكم اعدام شما ها صاد رشده است فعلا برادر ( منظور مسعور رجوي ) هنوز اجازه نداده است ، اگر براد ربگه تمام زندانهاي اروپا پر ميشه از مجاهدين. “ بعدا رحيم مقدمي هم به اين بحث ما پيوست كه در
ا ن سياست چماق توسط يد الله و حلوا توسط مهدي برا ي ساعتها ادامه داشت.
نمونه اخير ان تهديد به قتل درنوشته “داود محمدي “ از اشرف تحت عنوان “ چسبيده به ريش كثيف اخوندها “ در “ اسفند 84“ در قرارگاه اشرف است .
در تشكيلات سازمان كسي بدون اجازه تشكيلات نمي تواند حتي چراغ اتاق را روشن كند و يا درجه كولر را كم و يازياد كند . افراد در سالها ي اخير حتي بايستي خوابهاي خود و يا تصور زن و رابطه جنسي را در جمع اعلام كنند . نام اين لحظه ها در ادبيات سازماني ( ج) و نام نشست “ غسل“ ميباشد كه هفتگي است.
#. در نشست ها ي (ج) پسران بايد تعريف مي كردند چگونه نسبت به زن مسئله دار شده اند و يا فكر كرده اند ولي زنان مستثني بودند. فرماندهان مي گفتند زنان محرم هستند. گويا زنان نيز برا ي خودشان اين نشست ها را داشتند.
جان سپردم در ره عشق وطن گر تو ئي اهل وفا پي آي من
مرك ا گرمرد است گو نزد من آي تا كنم خوش در كنارش تنگ تنگ
من از و جاني برم بي رنگ وبو او زمن دلقي ستاند رنگ رنگ
آزمودم مرگ من د رزندگيست چون رهم زين زندگي ، پايندگيست
حلاج
نشست طعمه بغداد 2001
بعد از نشست “ طعمه “ در 2001 سازمان كتابچه اي محرمانه منتشر كرده است. در يك صفحه ان نوشته “ طعمه “ كسي است كه بعد از جدا شدن ا ز سازمان به خارج مي رود و درانجا طعمه رژيم مي شود . حكم “طعمه “ اعدام است. رجوي در نشست طعمه كه قريب به 6 ماه طول كشيد رسما دستور مي دهد كه در صورت ضربه خوردن سازمان وظيفه نيروهاي باقي مانده است كه اين طعمه ( جدا شده ها را بكشند ) . در اين رابطه د رماه اوت امسال يكي از فرزندان افراد در ارتباط باتشكيلات د ركانادا به يكي از جدا شده ها كفته است كه فرد تشكيلاتي در كانادا اين موضوع را با پدرش از طرف تشكيلات مطرح مي كرده شنيده است. .
دراين كتاب حكم كسي كه از سازما ن جدا شود 2 سال زندان د رعراق هست تا اعزام شود.
كه اصل ان د رنزد بعضي از سازمانهاي امنيت جهان هست. شخصا چند صفحه از ين كتاب را ديده ام
رهبر ي سازمان معتقد است از انجاكه كسي كه از سازمان جدا ميشود انگيزه اي براي مبارزه ندارد و بالطبع نميتواند مقاومت كند و بالطبع وجود وي در لو دادن اسرار خطرناك است.
هم چنين سازمان معتقد بود كه وطيفه همه هست كه با زژيم خميني مبارزه كنند و از انجا كه راه سازمان برتر است بايد مسلحانه به سازمان برا ي سرنگوني كمك كنند . پس همه به خلق بدهكار هستند . سازمان هم كه رهبري خلق را دارد بنابر اين بعد از مدتي ، همه به سازمان بدهكار شدند. سازمان هم كه بعد از 64سال شد مسعود و مريم . شعار ايران رجوي . رجوي ايران كه د ربعد از صبحگاه و بعد از ورزش 3 بار تكرا رميشد د رتقابل با شعار “ الله اكبر خميني رهبر“ طرح شده بود. رژيم اول پيوستن به ارتش ازاد ي بخش شعار اصلي بود ولي بعدا اين شعار شد به هر گونه كه مي توانيد يه ارتش آزاد يبخش كمك كنيد. با گذشت زمان ، و بن بست رسيدن سازمان د رعمليات نظامي و كمبود نيروهاي پيوسته ديگر مسئله خيانت براي انان كه
مي خواهند ارتش را كه فرضا د رحال جنگ است ، ترك كنند مطرح شد .
يعني فرد تاان لحظه كه در سازمان بود خود ي بود با اعلام رفتن ، در كمتر از يك دقيقه به دشمن و خائن تبديل مي شد و بايكوت ميشد . نكته رواني كه بسياري تا مدتها جرئت ابراز رفتن را نمي كردند.
#. نشست طعمه 2001 قرار گاه باقر زاده (بغداد )
ضرب و شتم در نشست با حضور رجوي
حسين وشاق (40 سال ببالا) از اعضاي سازمان كه (ام) بود و د رحدود 15 سال با سازمان بود در اتاق مخابرات بود ه كه به خانواده ا ش تلفن ميكند و ميگويد كه ما الان جلسه داريم. در جريان نشست مسعود اين داستان را به اطلاع همه مي رساند كه اين ـحسين ) مزدور رژيم است . عراقيها هم اين مخابرات را شنود مي كردهاند و به رجوي اطلاع داده بودند .د رهمان زمان در حدود 150 نفر در نشست بر روي حسين مي ريزند و به قصد كشت و ي را مي زنند. سرانجام 3 نفر از حفاظت مسعود وي را بيرون مي برند.
#
د رنشست ارتش در علوي قرارگاه 2 /(م) 18 ساله مي گويد كه من مي خواهم بروم در حدود 100 نفر در جلسه بلند شده به وي تف ميكنند و مي گويند مزدور. يكي ا ز فرماندهان با سيلي به گوش وي ميزند. جوان مزبور كه ترسيده بوده عقب نشيني مي كند ميگويد من هستم . بعدا فرمانده مي خواهدا زدل وي بيرون بياورد از وي دعوت ميكند كه باهم غذا بخورند. (م) مي گويد اگر من مزدورم چرا نمي فر ستيد بروم.؟
# در ماه اوت 1991 تعداد 7 نفر از افراد تشكيلات در تركيه دكتر حسن راد بين را مورد ضرب و شتم قرار دادند. سازمان بعدا اطلاعيه اي منتشر كرد و نوشت كه دكتر حسن و صبري رفيع پور و عليرضا افشار با سفارت جمهوري اسلامي در ارتباط هستند. هر سه اين افراد قبلا در عراق بودند و بدليل اختلاف با سازمان جد اشده بودند.
نكته اساسي در اين است كه هنوز سازمان بعد از گذشت 15 سال سندي در مورد وابستگي اين افراد و كسان ديگر ارائه نكرد ه است . اگر در اثر شرايط سخت تركيه و تهديد امنيتي و بي پولي و انتظار طاق فرسا كه به رواني شدن عده اي انجاميد و بادرنظر گفتن عدم حمايت سازمان از جداشده ها بر مبناي تزمسعود رجوي “ هر كس با مانيست بر عليه ماست “ كسي به همكاري با رژيم د رافتاده باشد اين جريان رجوي است بايستي از نظر حقوقي و اخلاقي و انساني ، اين افراد را كه به هر حال مدتي از چند ماه تا سالها در سازمان فعاليت كرده بودند به يك كشور آزاد مي برد. يك نكته قابل ذكراست در دهه 90 قاچاقچيان آدم با 3 تا 5 هزار دلار متقاضيان را به كانادا مي بردند. و برا ي سازمان اين مبلغ پولي نبود. همه جدا شده ها هر كدام در سازمان فعاليت كرده بودند و جانشان را رد راه اهداف سازمان به خطر انداخته بودند . اصلا از موضهع انسان دوستانه كه بگذريم و اين موضوع را از موضع رابطه كاري هم بررسي كنيم يعني ارزش نيرو و انرژي كه د رتشكيلات گذاشته بودند ، به اندازه 2-3 هزار دلار نبود كه انان را به اروپا منتقل كنند. هيچ نبايد فراموش كرد تلاش تك تك اين افراد بود كه سازمان رشد كرده بود .
از طرف ديگر سازمان با توجه به حمايت غرب از عراق و سازمان د رجنگ ايران وعراق چشمشان را بر روي ترددهاي سازمان ميبستند. ول ياينك ثابت شده كه سازمن مي خواست با زير فشار
گذاشتن اين افراد انان را وادار كند كه دوباره به روابط و مناسبات كه در حقيقت استثمار فكري و مادي كه هر دو نقض حقوق انسان هست ، برگردند. البته تنها معدودي از جداشدها به اين رابطه تن دادند.
# صدور حكم اعدام توسط مسعود (1368)
محمد هوشمند ا زچريكهاي فدائي بود كه مدتي را در ارتش بود كه بقول خودش سياهترين دروان زندگيش هست. وي تعريف مي كرد كه يك اسير پيوستي ، 2 نفر ديگر از اسراي پيوستي در لشگر86 رادر زمين مانور كفري بدليل اختلاف با كلاش به رگبار مي بندندو زخمي
ميكند . مسعود حكم اعدام اين فرد را صادر ميكند كه د رصبحگاه لشگر خوانده مي شود . اين حكم بااعتراض بعضي ها بخصوص يكي از ماركسيست ها قرا ميگيرد كه
1. د رچه موضعي مسعود حكم اعدام را صادر كرده است؟
2. ايا ان فرد وكيل مدافع د اشته است .؟
3. مگر وي ولي فقيه است كه بتواند و ي را ببخشد.
بعد از اين اعتراض حكم را مسعود به حبس ابد تخفيف داد و در صبحگاههاي ديگرلشگرها هم خوانده نشد.
قرار مي شود كه فرد را تحويل استخبارات ندهند ولي بعدا بهمن (ا) دانشجوي پزشكي كه به عراق آمده بود و مدتي د راستخبارات قبل ا زتحويل به سازمان بود د رصحبت هاي شبانه لشگر 15 از وجود اين فرد د راستخبارات خبر داد
.
محمد هوشمند ا زانجا كه همسرش فريبا عباس زاده طرفدار مريم رجوي بود توانست عليرغم مخالفتهاي اصولي اش با سازمان به تركيه فرستاده شود .
انها بعد از يكسال از طريق سازمان ملل به كانادا رفتند كه د رفرودگاه آنكار ا توسط پليس تركيه به درخواست سفارت وي دستگير شد كه خوشبختانه با دخالت نماينده سازمان ملل از رفتن وي به سفارت جلو گير شد. در دي 69 دو سرهنگ د ر اداره امنيت پليس انكارا نامه استرداد وي توسط سفارت جمهور ي اسلامي را به او نشان داده بودند. خوشبختانه خانواده هوشمند موفق شدند بعد از دو هفته به كانادا پرواز كنند.
posted by Saeed Soltanpour @ 5:15 AM 0 comments WEDNESDAY, SEPTEMBER 06, 2006
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق
سعيد سلطانپور
بخش اول : انگيزه انتشار و شواهد
مقدمه :
همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .
تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ، تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحض فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.
سكوت فعالان ،اعضا و هواداران سازمان محاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه ) ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ، تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.
متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.
انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .
رعايت حقوق انسانها يک الزام انساني و حقوقي
1.در حاليكه بر طبق قانون والدين موظف به تامين رفاه و آموزش و رعايت ايمني و سلامتي فرزندان خود هستند و الا قانون با انها بر خورد خواهد كرد.
2. د رزماني كه دولتها ی آزاد ( دموکرات ) مسول فراهم كردن رفاه و آموزش و بهداشت و خدمات عمومي و تضمين سلامت و امنيت و نیز رعايت حقوق شهرو ندي و انسان ها هستند.
با توجه به دهكده جهاني شدن و اقامه دعوي در دادگاه ها ي كشور ها ، نقض حقوق بشر توسط جريانات سياسي و حكومتها فراموش نخواهدشد. نمونه اخير ان ديكتا تور شيلي ژنرال پينوشه كه در لندن بازداشت شد، اقامه دعوي عليه شارون در دادگاه بلژيك ، ترس سفر بعضي از افسران ارتش اسرائيل به انگليس بدليل اقدامه دعوي عليه انان نشان از ادامه دار بودن اين پروند هها دارد 3. تمامي جريانات سياسي نيز مسول سلامتي وامنيت و آموزش نيروهای خود انها هستند و در صورت بد رفتاري و نقض حقو ق انان بايد پاسخگو باشند .
در مورد جريانات سياسی اپوزيسيون نکته ای که نبايد فراموش کرد “ اختيار آزادانه “ و “آگاهانه “ لازم و ملزوم هم هستند. بنابر اين عضو گيري و يا نگهداري عضوي بدون تمايل وي نقض آشكار حقوق بشر است. همانگونه كه بكار گير ي كودكان و نو جوانان د ر جنگ ناقض حقوق انان مصرحه در معهاهدات بين المللي است.
مبناي گزارش
اين مستندات بر اساس حقوق بشري تهيه شده است و الا به عنوان يك مسلمان نقد اساسي ايدئولوژيك به رهبري جريان وارد است كه د راينجا به ان پرداخت نشده است. زمانيکه مسعود رجوي در نشست جانشينی مريم در 68 در اشرف اعلام كرد “شما هر گناهي خواستيد بكنيد گردن من بشرط اينكه به رهبري متصل شويد “ يعنی شرک د رتوحيد زيرا شما فرد را به ارتکاب خطا تشوريق می کنيد كه بر خلاف قران است. (فاطر 19).. ا زديدگاه آزاديخواهانه شما نمی توانيد به عنوان مدعيان رهبری ، جامعه را به کارهای خوب فرا بخوانيد ولی نيروی خودتان به ان عمل نکند.
از ترور انقلابي به تروريسم كور و ايجاد وحشت
رهبری سازمان معتقد است که مبارزه مسلحانه عمل صالح زمان است و بقيه کارها فرع است. البته نيروهاي ديگر اعم ا زمسلمان ما نند فرقان كه به ترور مطهري و باهنر در سال 58 دست زد و ماركسيستها مانند چريكهاي فدائي خلق د رزمان شاه ، و جناحي از ان دراوايل انقلاب نيز به اين مسئله عمل برتر و ترور انقلابي اعتقاد داشته و به ان دست يازيده اند .
در اين سيستم هست که دوست و دشمن / خلق و ضد خلق / خائن و خادم / مرزبندی و تعريف می شوند. اگر اين مرزبندی نظری بود شايد ايراد حقوق بشری به ان نبود ولی از انجا که در پي اين تفکرها خط و خطوط ترور انقلابي بيرون امده است . اتقاقا اين از نکاتی است که بايستی صاحب نظران با توجه به سابقه ان در ايران به ان نقد بزنند. البته اين نكته تكنيكي را اضافه كنم كه حقوق بشر از سال 76 به طور جدي وارد ادبيات سياسي ايران شده است. بنابر اين منظور من نفي كساني كه صادقانه جانشان را در راه ارمانشان كه آزادي و برابري مردم ايران بود ،نيست .
. انقلابيون و آزاديخواهان که به درستی مستبدين را د رموردمحاکمه و زنداني كردن آزاد انديشان در دادگاه های غير عادلانه مورد سوال قرار می دهند خود نبايستی به اين شيو ه ها دست بزنند حتی اگر فرد مزبود بخاطر جنایت عليه انسانيت مستحق مرگ باشد. زيرا اين اتهامات بايد در دادگاه عادلانه با حضور هيئت منصفه بر گزار شود . ترور انقلابي از انجا زير سوال مي رود كه در تناقض با سوژه ترور قرار ميگيرد. زيرا سوژ ه كسي است كه مكررا حقوق مردم و بويژه دگر اندشان را نقض كرده است.
سوژه ترور بدون اينکه فرصت دفاع ا زخود را داشته باشد در دادگاه خلق محکوم به اعدام ميشود . و حکم هم اجرا ميشود. گاها موفق آميز و بعضا شكست م يخورد. اين ديدگاه ديدگاه انتقام جويانه است كه خشونتي را كه سيستم حاكم راه انداخته است را دور بيشتري مي بخشد. ،
اين دور تسلسل که مشخصا ا از سوی حکومت های ناقض حقوق بشر شروع و تحميل ميشود با عکس العمل نيروهای انقلابی روبر و می شود. و قتي كه جريان سياسي از خودش حسابرسي نميكند و حاضر به پاسخگوئي نيز نيست ، اين ترور انقلابي كه نيت حق طلبانه داشته است تبديل به تروريسم كور ميشود( و سپس تبديل ميشود به ايجاد رعب و حشت مخالفان براي سكوت كردن د رابراز عقايدشان ) ،به بهانه اينكه دشمن اصلي هم چنان حاكم است و تضاد اصلي است و براي سرنگون كردن وي هر وسيله اي مجاز است. . نمونه هاي عيني در بخشها ي بعدي آورده شده است.
تجارب بنيانگزاران سازمان پيکار د رترور انقلابي مجيد شريف واقفی و صمديه لباف كه سد راه طبق كارگر هستند و سازمان مجاهدين فعلی ( جريان رجوی ) در برخورد با نيروهای جداشده و یا معترض و با منتقد نمونه های تلخ اين گونه دستگاه تفکری هستند. ارزش جان انسان در نزديکی و دوری با اين دستگاه فكري است که اندازه گيري ميشود .
ضرورت انتشار موارد نقض حقوق بشر
اين اطلاعات صرفا براي استفاده سازمان هاي حقوق بشري منتشر شده است تا با اقدامهاي فوري نسبت به انتقال ان دسته از وابستگان اين جريان كه عليرغم ميلشان در عراق نگه داشته شده اند . اعم ا زان عده اي كه د ركمپ آمريكائيان (تيف )هستند و يا اناني كه بدليل عدم دسترسي به منابع مستقل خبري همچنان در دنياي خيالي خود (دهه 60 ) بسر ميبرند ، به كشورهاي اروپائي و كانادا منتقل شوند تا د رانجا د رمورد آينده خودشان آزادانه تصميم بگيرند .
بالطبع مسوليت مسوليت سياسي عواقب اين مطلب بر عهده رهبري جريان رجوي ست كه به روشهاي غير دموكراتيك با ادامه نقض حقوق بشر در روابط و مناسباتشان عليرغم تذكرات ادامه داده اند رهبري اين جريان نه تنها به اصلاحات دست نزد بلكه منتقدان را با انواع تهديدها ، توهين و نسبت هاي بدو ن پايه و اساس مورد حمله قرار دادند.
من سعي كرده ام انچه را كه خودم ديده ام و شنيده ها را با رعايت امانت براي تجربه آيندگان نقل كنم .
اين اطلاعات را از يكسو سازمان سيا ، پنتاگون كه كنترل قرار گاه نظامي اشرف را دارند و از سوي ديگر وزارت اطلاعات ج.ا. نيز با توجه به نزديكي با دولت عراق و نيروهاي سياسي شيعه و كرد عراق و نيز باز گشت رحدود 250 نفر از مرتبطين اين جريان در طرف يكسال گذشته به ايران دسترسی دارند . بنابر این دليلي براي عدم درج انها نمي بينيم . بنظر من تنها مردم ايران و فعالين سياسي هستند كه از اين اطلاعات بي خبر هستند .د رجاهائی که اسامی فامیلی آورده نشد ه است به این دلیل است که ممکن است فعا ل سیاسی نباشند و نمی خواهند خاطرات تلخ ان دوره ها تکرار شود.
اميدوارم كساني كه در ارتباط با سازمان بوده اند بدون ترس از تهديدات واتهام وابستگي به رژيم كه سياست فرا ربه جلوي رهبران سازما ن مي باشد ، پا به حلو بگدارند و دين خود را به مردم ايران و تاريخ ادا كنندو به تصحيح و تعميق اين اطلاعات بپردازند .
سو استفاده غير انسانی و ضد اخلاقی از نو جوانان
چند ماه قبل به اتفاق يکی از فعالان حقوق بشر به تماشای ويدئوئی نشستيم که برای اعزام دو تن از نو جوانان 13-14 ساله “ مجيد ضابطي“ و“ محمد رضا محدثين “ به عراق بوديم .
اين مراسم جشن که در پايگاه پيرايش در واشنگتن برگزار شده بود را با تاثر مشاهد کردم نتوانستم همه را ببينيم. دوست حقوق بشری مان گفت من به ياد فيلم های مراسم قربانی کردن زنان جوان در جلوی بت ها برای خشنود کردن بت مي افتم كه بسياربر خوردي غير انساني است.
سازمان برای اعزام اين نو جوانان که بجز ارتبا طات محدود و جهت دار جريان با دنيای آزاد هيچ تماسی ندارند برای ترورهای داخل کشور اقدام کرده است زيرا ان جوانان بدليل کمی اطلاعات و عدم آگاهی از سوابق و شكل گيري سازمان هيچ پيشنيه تاريخي از سازمان نداشتند و در مورد تاريخ ايران انچه را كه مسولان سازمان به نادرستي ميگويند باور كرده بودند.
در مراسم هاي فوق بسياری از کادرهای جريان مانند عليرضا جعفر زاده و سيما كريمي ، زكيه حجتي ، سونا صمصامي ، هدايت مستوفي . مريم يوسفي،ناصر رشيدي ، (محمد رضا صبوحي ( ايرج ) حضور دارند. انان همگي به خوبي اطلاع داشتند كه بازگشتي براي ان نو جوانان متصور نيست . تعدادی دختر و پسر نوجوان در جشن و شاد کوبی شريک هستند تا دوستان جوانشان را به سوی مرگ بدرقه کنند. از جمله اين تماشاچيان اين رقص مرگ ، آرش ثابتي 16 ساله بود كه بعد از امريكا به عراق اعزام شد . آرش چندي بعد بعد از امورشهاي نظامي براي ترور فرمانده سپاه به تهران اعزام شد . متاسفانه نارنجك در دست وي منفجر شد و با عث قطع مچ دست چپ وي شد. و ي دستگير
شد و در حال حاضر در ايران زندگي ميكند .
علي اكبر اكبري جوان ديگر ي بود كه ترور لاجوردي را انجام داد. وي توسط مردم در بازار محاصره شد و مجبور به خودكشي شد. وي از دوران نو جواني به عراق برده شده بود
كاظم نياكان د رسن 19 سالگي برا ي عمليات به داخل فرستاده شد و در ايلام كشته شد.
وي نيز د رسنين 14- 15 سالگي به عراق برده شده بود.
از نظر اخلاقي ،حقوق كودك و حقوق بين الملل اعزام اين نو جوانان ، يك نمونه روشن نقض حقوق بشر است و اين مسو لان بايستي به تاريخ ونيز دادگاه “ بررسي جنايات عليه بشريت“ سازمان ملل پاسخ بدهند.
براستي اگر سازمان بجاي اعزام اين نو جوانان و تباه كردن انان در عراق ، انا ن را تشويق كرده بود كه به تحصيلات عاليه بپردازند آيا خدمت بزرگتر ي به ايران و ايراني و اين نو جوانان نكرده بود.؟ دوستي كه متخصص قلب در امريكاست مي گفت همزمان با امتحان تخصصي به من گفتند برو عراق .گفتم اجازه بدهيد درسهايم را تمام كنم اينطور بيشتر ميتوانم خدمت كنم. خلاصه انها اصرار كه بايد بروي كه من نرفتم . وي سالهاست كه از اين جريان فاصله گرفته است. وي اكنون به عنوان يكي از متخصصين قلب در آمريكا ، كمكهاي بسيار ي به جامعه و ايرانيان ميكند.
www.bayanupload.blogspot.com
بخش دوم :
چهارشنبه، شهریور ۱۵، ۱۳۸۵
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان مجاهدين خلق - بخش اول
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق تورنتو - -سعيد سلطانپور
مقدمه :
همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .
تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ، تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحث فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر اين امر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.
سكوت فعالان ،اعضا و هواداران سازمان مجاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه ) ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ، تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.
متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.
انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .
www.bayanupload.blogspot.com