Translate

پنجشنبه، شهریور ۱۶، ۱۳۸۵

نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان مجاهدين خلق - بخش دوم

نقص پيوسته حقوق بشر در سازمان موسم به مجاهدين خلق
نویسنده :سعید سلطانپور - سپتامبر 2006 - شهریور 1385
بخش دوم :

خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997

رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.

تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،‌انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ،‌ جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.

بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد
برای ادامه متن لطفا لینک زیر را فشار دهید



خط اعزام نو جوانان برا ي خروج از بحران نيروي جوان 1997
رهبری سازمان برای تقويت روحيه و سكون در سازمان كه به قول مسعود دنباله نداشت
تصميم به بر گرداندن نوجواناني كرد كه در كودكي در 1991 به بهانه خطرات ناشي از جنگ اشغال كويت عليرغم مخالفت خانواده هايشان به اروپا و كانادا فرستاه شدند. هيچ كدام ازين كودكان مراحل قانوني مهاجرت فرزند خواندگي را طي نكردند زيرا اگثرانان با مدارك جعلي وارد اين كشورها شدند . سخت گيري ماموران فرودگاهها روي كودكان بسيار كم بود.
تحليل رجوي اين بود كه كودكان مانعي درراه رهائي فكري وابستگان سازمان هستند و با دور كردن بچه ها ،‌انرژي بيشتري برا يسرنگون كردن رژيم آزاد خواهد شد . طرح بازگرداندن اين نوجوانان كه استقلال فكر ي نداشتند در 1997 ،‌ جنايت عليه بشريت بود. بسيار ي از اين نو جوانان پدران و يا مادرانشان توسط رژيم كشته شده بودند. تاخير در اعزام اين نو جوانان باعث مي شد كه انان به سن قانوني برسند و در ان صورت امكان بردن اين افراد نبود.ا کثر اين نو جوانان قبل از اينکه تبعه ان کشور ی که توسط هوادران سازمان پذيرفته شده بودند توسط سازما ن به عراق برگردانده شدند. اين اقدام باعث شد که بر گشت آنان به ان کشور بدليل اسم غير واقعی ثبت شده در مورد مدارک مهاجرت و نيز عدم تابعيت آن کشور دچار اشكال جدی شود.
بررسي داستانهاي غم انگيز ولي عبرت انگير اين كودكان و نوجوانان كه د رحدود 900 نفر ميشوند بعد از گذشت 8 سال نشان از عمق فاجعه انساني دارد. تشكيلات براي بازگرداندن آنها به بهانه بازديد هاي كوتاه مدت از اردن وعراق بسيج شد. بليط ها ی دو طرفه براي اطمينان دادن به نو جوانان خريداري شده بود كه هيچگاه بليط بر گشت ان استفاده نشد .اين کمپ يک ماه تفريحي به اقامت اجباري نزديك به يك دهه در كمپ هاي مختلق از علوي تا اشرف انجاميده است.
خانواده ها ي هواداران كه انان را ار موضع انساني پذيرفته بودند اين كودكان را به مدارس
فرستا دند . ثريا كه پدرش شهيد شده بود. در آلمان نزد يكي از هواداران بزرگ شد . ثريا الان فارغ التحصيل شده است و شاغل است. اتفاقا در سفر سال گذشته من به سازمان ملل و ي مايل بود كه در مورد شنيده هاي سازمان با من صحبت كند .
ان عده كه معبود رهبري هستند و اتفاقا كمتر به عراق رفته اند . يا اصلا نرفته اند ، متاسفانه چشمانشان را بر روي اين نوجوانان كه به عنوان گوشت دم توپ براي باز كردن راه اين عده به ايران ،‌استفاده ميشدند ، ، بستند و شاهد تباه شدن اين نو جوانان كه مي توانستند آينده روشن تر سازمان و ايران باشند،‌ شدند. . كساني مانند نقي شفيعي (اسي ) در تورنتو و همسرس مينا كه دو دختر نو جوان بنام هما ونادره را بر گرداندند.
نمونه ديگر مجيد ضابطي فرند شهيد محمد ضابطي بود 14 ساله كه پدر و مادرش د راردي بهشت 61 كشته شدند. وي نزد عصمت (مونترال) بزرگ شده بودند نكته تاسف بار اين است كه عصمت فرزندان دختر خودش را به عراق نفرستاد .
. نمونه ديگر ان ياسر عزتی نو جوان 14 ساله اي بود كه د راتاوا نزد مادر ندا حسني كه خودش را به فرمان سازمان در پي دستگير ي مريم رجوي در پاريس در 2003 سوزاند ،‌ نگهداري شد . بنا به گفته هاي ياسر نا مادري اش رفتار هاي بدي با وي داشته است. ياسر الان 21 سال دارد و خوشبختانه توانست با كمك آمريكائي ها اززندان د راشرف نجات پيدا كند و آلمان به وي پناهندگي داد . ياسر علاقه دارد با توجه به اينكه د ركانادا به مدرسه رفته است به كانادا مهاجرت ميكرد ولي مدركي به نام وي نبود كه بر اسا سان بتواند از دولت كانادا اقدام كند.
حنيف ،‌ نو جوان ،‌ فرزند دكتر يحي دندانپزشك قرا رگاه اشرف ا كه د رعراق متولد شده است ولي در عراق آموزش ديد و ي همرا مادرش و مادرش زري اصفهاني ( كه اسامي مستعار ديگري هم دارد )‌ به كانادا امده اند و جالب اين است كه همچنان سعي بر ستم مضاعفي كه براين نو جوانان منجمله پسرشان رفته است مي پوشانند.
سازمان همانگونه كه بسياري از انها را غير قانونی به کانادا و اروپا وارد کرده بود بسيار ي از آنان را بطور غير قانوني و با مدارك جعلي از اين كشورها نيز خارج كرد. در موارد ي مانند سميه محمدي كه كه در 17 سالكي در 98 به عراق برده شده است و مدارك قانوني داشتند مجبور به تحويل پاسپورت پناهندگي در اردن به سازمان شده اند سازمان به به بهانه حفظ ان ،‌از اين پاسپورتها براي آوردن نو جوانان ديگر استفاده كرده است. . وي د رحال حاضر هيچ مدرك قانوني كشور ي را ندارد و امكان بازگشت به كانادا را ندارد. مثلا مسعود سلامي و حميد مجتهد زاده 14 ساله ار امريكا با پاسپورت (........) ازا مريكا به عراق برده شدند .
اصولا تمام پاسپورتها را مسولان مي گرفتند . بقيه افراد هم با پاسپورتهاي جعلي به عراق برده ميشدند. در ان زمان سازمان اعلام ميكرد كه اين براي امنيت اعضا هست اصولا ويزاي عراق در پاسپورت هيچ فردي زد ه نمي يشد . ولي اكنون شكي نيست كه اين اقدام پيشگيرانه اي بود ب براي خروج بدون اجازه افراد از سازمان . زيرا اگركسي ميخواست از عراق خارج شود به اتهام ورود غير قانوني به عراق دستگير مي شد و سرو كارش با استخبارات عراق وزندان ابو غريب بود كه در رقابت با اوين بود .
بسياري از کادرها خود مسئله دار هستند چه برسد به جوانان و نو جوانان كه تقريبا تمامی انان خواهان خروج از اشرف هستند اين جوانان بدليل جو غير اخلاقي كمپ آمريكائي و وحشت از سو استفاده هاي جنسي و نيز اقامت طولاني مدت د ركمپ ،‌تر جيح ميدهند در اشرف باقي بمانند . اشرف هم الان 3 سال است با وعده و عيد مي گذرد.
پزشك مسول کمپ آمريکائی ها خانم دکتر پيل به سميه محمدي در نزد پدرش در سال 2004 گفته بود “که برای دختران کمپ آمريکائي ها امن نيست و بهتر است که وي به اشرف برگردد و درانجا سکوت کند تا اوضاع مناسب شود.
سياست غير اخلاقي بر چسب زني ، تهديد به ترور و اعدام
بنظر ميايد هر چه كه ريزش در جريان صورت ميگيرد و تجليل ها و خط ها به شكست مي رسد ، ضوايط براي خروج سخت تر ميشود. بطور كلي بعدا ز فروغ كه سازمان به بن بست نظامي رسيد و خروج جدي نيروها آغاز شد. ابتدا سازمان انها ئي را كه به سازمان انتقاد جدي نداشتند را با تاخير به پاكستان و بعضا به تركيه فرستاد . شواهد افرادي مانند سبحاني و علي زركش نشان ميدهد كه در مورد كساني كه اطلاعات زياد تري در رابطه با داخل روابط و مناسبات داشته اند و حاضربه تمكين هم نبوده اند شيوه هاي خشن تري مانند زندان هاي طويل المدت اجرا كرده اند . رحمان يكي از مسولان كو مله و بابك ( چريك فدائي ) مي گفتند در همان سال 61 هم سازمان مجاهدين در كردستان زندان داشت و بچه هائي كه جدا ميشدند و به قرا رگاه اين نيروها براي اقامت يك يا دو شبه مي امدند تا ا زكردستان ايران خارج شوند ، از بر خوردهاي فيزيكي و شيوه هاي بازجوئي خشن كه با انان شد ه خبر مي دادند . گزارشات متعددي در مورد بد رفتاري ابراهيم ذاكر ي با نيروهاي جد ا شده در كردستان موجو د است.
در هرحال ا زسال 68 ببعد هر كسي كه مي خواست از سازمان جدا شود بايستي تعهد نامه اي مي داد كه بريد ه است و د رمورادي بايستي به همكاري با رژيم هم كتبا اعتراف ميكرد . شيوه هاي غير اخلاقي كه د راوين براي آزادي افراد اعمال ميشد و انان بايستي هر گونه همكار ي با جريان خود را نفي مي كردند تا آزاد شوند.
سيامك (حسين ) گيلاني يكي از فرماندهان نظامي زنده مانده از 60 در تاريخ 20 مارس 1991 در اين مورد مي نويسد “ بخدا قسم اگر براي ايشان ( رهبري سازمان و فرماندهان ) بد نمي شد همه ما را كه مي خواستيم از انها جدا شويم تير باران ميكردند. من خودم بارها در نشست تشكيلاتي مسولين سازمان با گوشهاي خودم شنيدم . آيه قران هم كه چاشني همه چرندياتشان هست “
“يادش بخير فضاي روابط داخلي سازمان در ان سالها د رتهران (60-61) چقدر برادرانه و يكرنگ و عاري از موضع طلبي هاي شرك آلود بود . ن طبيعي هم بودمسوليت بيشتر مترادف با خطر بيشتر بود و همين مرا شيفته كرده بود چون سره از ناسره به سرعت كنار گداشته ميشدو عناصر نا خالص تر در صحنه عمل عقب ميرفتند .. يدئو لوژي را مي شد د رغرش برق سلاح هر ررزمنده سانت كرد . مبنا ،‌ ديگر گزارش نويسي و بر خوردهاي خشك و سيخكي نبود.
اما بعد ا زخرو ج ا زكشور و رفتن به كردستان ايران ، دروغها و تبليغات و غلو د رتعداد نيروها براي جلب دولتهاي خارجي شروع شد تا جائيكه گفتند از هر عمليات نظامي 90% تبليغات و 10 % كار نظامي است. ترا بخدا نيروي انقلابي را ببين كه چطور خودش رامضحكه يك مشت مرتجع منطقه مانند شاه اردن و حاكم عربستان و ديكتاتور كثيف عراق كرده . نيرو ي انقلابي كه معتقد بود بايد به زور اسلحه منافع خلق را تامين كرد به جمله :‌سياست فوق تفنگ “ رسيده است . اشتباه نشود منظور م كم اهميت دادن به كار سياسي نيست .“
“از مخالفين و مسئله دارها سر اين خطوط نپرس كه همه را با چوب هاي محتلف و بر چسبهاي ناچسب مي راندند. اگرطرف اشل پائين بود مي گفتند مسئله زن داره . اگر متاهل بود مي گفتند مسئله شهادت داره . اگرحرفي مي زد و اشل تشكيلاتي و سابقه ا ي داشت بو ي مارك خائن مي زدند. مثلا در مورد من بعد از 8 سال كار نظامي گفتند دنبال زنش رفته . آخه كسي نيست از اينها بپرسه چي شد كه يك دفعه همه بعد از فروغ ياد زن و مسئله شهادت و همكار ي با خميني افتادند؟! “


حكم اعدام توسط سرپل “استانبول “ در پايگاه آنكارا
در 29 /11/ 1990 در جلسه اي در آنكارا در پايگا ه سازمان د ر محله“ كچورن شوسه “، دو تن از اعضاي سازمان مهدي نروژ و يداله براي قانع كردن من رسما به من گفتنند كه حكم اعدام شما ها صاد رشده است فعلا برادر ( منظور مسعور رجوي ) هنوز اجازه نداده است ، اگر براد ربگه تمام زندانهاي اروپا پر ميشه از مجاهدين. “ بعدا رحيم مقدمي ‌هم به اين بحث ما پيوست كه در
ا ن سياست چماق توسط يد الله و حلوا توسط مهدي برا ي ساعتها ادامه داشت.
نمونه اخير ان تهديد به قتل درنوشته “داود محمدي “ از اشرف تحت عنوان “ چسبيده به ريش كثيف اخوندها “ در “ اسفند 84“ در قرارگاه اشرف است .
در تشكيلات سازمان كسي بدون اجازه تشكيلات نمي تواند حتي چراغ اتاق را روشن كند و يا درجه كولر را كم و يازياد كند . افراد در سالها ي اخير حتي بايستي خوابهاي خود و يا تصور زن و رابطه جنسي را در جمع اعلام كنند . نام اين لحظه ها در ادبيات سازماني ( ج) و نام نشست “ غسل“ ميباشد كه هفتگي است.
#. در نشست ها ي (ج) پسران بايد تعريف مي كردند چگونه نسبت به زن مسئله دار شده اند و يا فكر كرده اند ولي زنان مستثني بودند. فرماندهان مي گفتند زنان محرم هستند. گويا زنان نيز برا ي خودشان اين نشست ها را داشتند.
جان سپردم در ره عشق وطن گر تو ئي اهل وفا پي آي من
مرك ا گرمرد است گو نزد من آي تا كنم خوش در كنارش تنگ تنگ
من از و جاني برم بي رنگ وبو او زمن دلقي ستاند رنگ رنگ
آزمودم مرگ من د رزندگيست چون رهم زين زندگي ، پايندگيست
حلاج
نشست طعمه بغداد 2001
بعد از نشست “ طعمه “ در 2001 سازمان كتابچه اي محرمانه منتشر كرده است. در يك صفحه ان نوشته “ طعمه “ كسي است كه بعد از جدا شدن ا ز سازمان به خارج مي رود و درانجا طعمه رژيم مي شود . حكم “طعمه “ اعدام است. رجوي در نشست طعمه كه قريب به 6 ماه طول كشيد رسما دستور مي دهد كه در صورت ضربه خوردن سازمان وظيفه نيروهاي باقي مانده است كه اين طعمه ( جدا شده ها را بكشند ) . در اين رابطه د رماه اوت امسال يكي از فرزندان افراد در ارتباط باتشكيلات د ركانادا به يكي از جدا شده ها كفته است كه فرد تشكيلاتي در كانادا اين موضوع را با پدرش از طرف تشكيلات مطرح مي كرده شنيده است. .
دراين كتاب حكم كسي كه از سازما ن جدا شود 2 سال زندان د رعراق هست تا اعزام شود.
كه اصل ان د رنزد بعضي از سازمانهاي امنيت جهان هست. شخصا چند صفحه از ين كتاب را ديده ام
رهبر ي سازمان معتقد است از انجاكه كسي كه از سازمان جدا ميشود انگيزه اي براي مبارزه ندارد و بالطبع نميتواند مقاومت كند و بالطبع وجود وي در لو دادن اسرار خطرناك است.
هم چنين سازمان معتقد بود كه وطيفه همه هست كه با زژيم خميني مبارزه كنند و از انجا كه راه سازمان برتر است بايد مسلحانه به سازمان برا ي سرنگوني كمك كنند . پس همه به خلق بدهكار هستند . سازمان هم كه رهبري خلق را دارد بنابر اين بعد از مدتي ، همه به سازمان بدهكار شدند. سازمان هم كه بعد از 64سال شد مسعود و مريم . شعار ايران رجوي . رجوي ايران كه د ربعد از صبحگاه و بعد از ورزش 3 بار تكرا رميشد د رتقابل با شعار “ الله اكبر خميني رهبر“‌ طرح شده بود. رژيم اول پيوستن به ارتش ازاد ي بخش شعار اصلي بود ولي بعدا اين شعار شد به هر گونه كه مي توانيد يه ارتش آزاد يبخش كمك كنيد. با گذشت زمان ، و بن بست رسيدن سازمان د رعمليات نظامي و كمبود نيروهاي پيوسته ديگر مسئله خيانت براي انان كه
مي خواهند ارتش را كه فرضا د رحال جنگ است ،‌ ترك كنند مطرح شد .
يعني فرد تاان لحظه كه در سازمان بود خود ي بود با اعلام رفتن ، در كمتر از يك دقيقه به دشمن و خائن تبديل مي شد و بايكوت ميشد . نكته رواني كه بسياري تا مدتها جرئت ابراز رفتن را نمي كردند.
#. نشست طعمه 2001 قرار گاه باقر زاده (‌بغداد )
ضرب و شتم در نشست با حضور رجوي
حسين وشاق (‌40 سال ببالا) از اعضاي سازمان كه (‌ام) بود و د رحدود 15 سال با سازمان بود در اتاق مخابرات بود ه كه به خانواده ا ش تلفن ميكند و ميگويد كه ما الان جلسه داريم. در جريان نشست مسعود اين داستان را به اطلاع همه مي رساند كه اين ـ‌حسين ) مزدور رژيم است . عراقيها هم اين مخابرات را شنود مي كردهاند و به رجوي اطلاع داده بودند .د رهمان زمان در حدود 150 نفر در نشست بر روي حسين مي ريزند و به قصد كشت و ي را مي زنند. سرانجام 3 نفر از حفاظت مسعود وي را بيرون مي برند.
#
د رنشست ارتش در علوي قرارگاه 2 /(م) 18 ساله مي گويد كه من مي خواهم بروم در حدود 100 نفر در جلسه بلند شده به وي تف ميكنند و مي گويند مزدور. يكي ا ز فرماندهان با سيلي به گوش وي ميزند. جوان مزبور كه ترسيده بوده عقب نشيني مي كند ميگويد من هستم . بعدا فرمانده مي خواهدا زدل وي بيرون بياورد از وي دعوت ميكند كه باهم غذا بخورند. (م) مي گويد اگر من مزدورم چرا نمي فر ستيد بروم.؟
# در ماه اوت 1991 تعداد 7 نفر از افراد تشكيلات در تركيه دكتر حسن راد بين را مورد ضرب و شتم قرار دادند. سازمان بعدا اطلاعيه اي منتشر كرد و نوشت كه دكتر حسن و صبري رفيع پور و عليرضا افشار با سفارت جمهوري اسلامي در ارتباط هستند. هر سه اين افراد قبلا در عراق بودند و بدليل اختلاف با سازمان جد اشده بودند.
نكته اساسي در اين است كه هنوز سازمان بعد از گذشت 15 سال سندي در مورد وابستگي اين افراد و كسان ديگر ارائه نكرد ه است . اگر در اثر شرايط سخت تركيه و تهديد امنيتي و بي پولي و انتظار طاق فرسا كه به رواني شدن عده اي انجاميد و بادرنظر گفتن عدم حمايت سازمان از جداشده ها بر مبناي تزمسعود رجوي “ هر كس با مانيست بر عليه ماست “ كسي به همكاري با رژيم د رافتاده باشد اين جريان رجوي است بايستي از نظر حقوقي و اخلاقي و انساني ،‌ اين افراد را كه به هر حال مدتي از چند ماه تا سالها در سازمان فعاليت كرده بودند به يك كشور آزاد مي برد. يك نكته قابل ذكراست در دهه 90 قاچاقچيان آدم با 3 تا 5 هزار دلار متقاضيان را به كانادا مي بردند. و برا ي سازمان اين مبلغ پولي نبود. همه جدا شده ها هر كدام در سازمان فعاليت كرده بودند و جانشان را رد راه اهداف سازمان به خطر انداخته بودند . اصلا از موضهع انسان دوستانه كه بگذريم و اين موضوع را از موضع رابطه كاري هم بررسي كنيم يعني ارزش نيرو و انرژي كه د رتشكيلات گذاشته بودند ،‌ به اندازه 2-3 هزار دلار نبود كه انان را به اروپا منتقل كنند. هيچ نبايد فراموش كرد تلاش تك تك اين افراد بود كه سازمان رشد كرده بود .
از طرف ديگر سازمان با توجه به حمايت غرب از عراق و سازمان د رجنگ ايران وعراق چشمشان را بر روي ترددهاي سازمان ميبستند. ول ياينك ثابت شده كه سازمن مي خواست با زير فشار
گذاشتن اين افراد انان را وادار كند كه دوباره به روابط و مناسبات كه در حقيقت استثمار فكري و مادي كه هر دو نقض حقوق انسان هست ، برگردند. البته تنها معدودي از جداشدها به اين رابطه تن دادند.
# صدور حكم اعدام توسط مسعود (1368)
محمد هوشمند ا زچريكهاي فدائي بود كه مدتي را در ارتش بود كه بقول خودش سياهترين دروان زندگيش هست. وي تعريف مي كرد كه يك اسير پيوستي ، 2 نفر ديگر از اسراي پيوستي در لشگر86 رادر زمين مانور كفري بدليل اختلاف با كلاش به رگبار مي بندندو زخمي
ميكند . مسعود حكم اعدام اين فرد را صادر ميكند كه د رصبحگاه لشگر خوانده مي شود . اين حكم بااعتراض بعضي ها بخصوص يكي از ماركسيست ها قرا ميگيرد كه
1. د رچه موضعي مسعود حكم اعدام را صادر كرده است؟
2. ايا ان فرد وكيل مدافع د اشته است .؟
3. مگر وي ولي فقيه است كه بتواند و ي را ببخشد.
بعد از اين اعتراض حكم را مسعود به حبس ابد تخفيف داد و در صبحگاههاي ديگرلشگرها هم خوانده نشد.
قرار مي شود كه فرد را تحويل استخبارات ندهند ولي بعدا بهمن (‌ا) دانشجوي پزشكي كه به عراق آمده بود و مدتي د راستخبارات قبل ا زتحويل به سازمان بود د رصحبت هاي شبانه لشگر 15 از وجود اين فرد د راستخبارات خبر داد
.
محمد هوشمند ا زانجا كه همسرش فريبا عباس زاده طرفدار مريم رجوي بود توانست عليرغم مخالفتهاي اصولي اش با سازمان به تركيه فرستاده شود .
انها بعد از يكسال از طريق سازمان ملل به كانادا رفتند كه د رفرودگاه آنكار ا توسط پليس تركيه به درخواست سفارت وي دستگير شد كه خوشبختانه با دخالت نماينده سازمان ملل از رفتن وي به سفارت جلو گير شد. در دي 69 دو سرهنگ د ر اداره امنيت پليس انكارا نامه استرداد وي توسط سفارت جمهور ي اسلامي را به او نشان داده بودند. خوشبختانه خانواده هوشمند موفق شدند بعد از دو هفته به كانادا پرواز كنند.

posted by Saeed Soltanpour @ 5:15 AM  0 comments WEDNESDAY, SEPTEMBER 06, 2006
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق





نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق
سعيد سلطانپور
بخش اول : انگيزه انتشار و شواهد
مقدمه :
همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي ‌د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .
تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ،‌ تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحض فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.
سكوت فعالان ،‌اعضا و هواداران سازمان محاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه )‌ ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ،‌ تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.
متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.
انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .

رعايت حقوق انسانها يک الزام انساني و حقوقي
1.در حاليكه بر طبق قانون والدين موظف به تامين رفاه و آموزش و رعايت ايمني و سلامتي فرزندان خود هستند و الا قانون با انها بر خورد خواهد كرد.
2. د رزماني كه دولتها ی آزاد ( دموکرات ) مسول فراهم كردن رفاه و آموزش و بهداشت و خدمات عمومي و تضمين سلامت و امنيت و نیز رعايت حقوق شهرو ندي و انسان ها هستند.
با توجه به دهكده جهاني شدن و اقامه دعوي در دادگاه ها ي كشور ها ،‌ نقض حقوق بشر توسط جريانات سياسي و حكومتها فراموش نخواهدشد. نمونه اخير ان ديكتا تور شيلي ژنرال پينوشه كه در لندن بازداشت شد، اقامه دعوي عليه شارون در دادگاه بلژيك ،‌ ترس سفر بعضي از افسران ارتش اسرائيل به انگليس بدليل اقدامه دعوي عليه انان نشان از ادامه دار بودن اين پروند هها دارد 3. تمامي جريانات سياسي نيز مسول سلامتي وامنيت و آموزش نيروهای خود انها هستند و در صورت بد رفتاري و نقض حقو ق انان بايد پاسخگو باشند .
در مورد جريانات سياسی اپوزيسيون نکته ای که نبايد فراموش کرد “ اختيار آزادانه “ و “‌آگاهانه “ لازم و ملزوم هم هستند. بنابر اين عضو گيري و يا نگهداري عضوي بدون تمايل وي نقض آشكار حقوق بشر است. همانگونه كه بكار گير ي كودكان و نو جوانان د ر جنگ ناقض حقوق انان مصرحه در معهاهدات بين المللي است.
مبناي گزارش
اين ‌ مستندات بر اساس حقوق بشري تهيه شده است و الا به عنوان يك مسلمان نقد اساسي ايدئولوژيك به رهبري جريان وارد است كه د راينجا به ان پرداخت نشده است. زمانيکه مسعود رجوي در نشست جانشينی مريم در 68 در اشرف اعلام كرد “‌شما هر گناهي خواستيد بكنيد گردن من بشرط اينكه به رهبري متصل شويد “ يعنی شرک د رتوحيد زيرا شما فرد را به ارتکاب خطا تشوريق می کنيد كه بر خلاف قران است. (فاطر 19).. ا زديدگاه آزاديخواهانه شما نمی توانيد به عنوان مدعيان رهبری ،‌ جامعه را به کارهای خوب فرا بخوانيد ولی نيروی خودتان به ان عمل نکند.
از ترور انقلابي به تروريسم كور و ايجاد وحشت ‌
رهبری سازمان معتقد است که مبارزه مسلحانه عمل صالح زمان است و بقيه کارها فرع است. البته نيروهاي ديگر اعم ا زمسلمان ما نند فرقان كه به ترور مطهري و باهنر در سال 58 دست زد و ماركسيستها مانند چريكهاي فدائي خلق د رزمان شاه ، و جناحي از ان دراوايل انقلاب نيز به اين مسئله عمل برتر و ترور انقلابي اعتقاد داشته و به ان دست يازيده اند .
در اين سيستم هست که دوست و دشمن / خلق و ضد خلق / خائن و خادم / مرزبندی و تعريف می شوند. اگر اين مرزبندی نظری بود شايد ايراد حقوق بشری به ان نبود ولی از انجا که در پي اين تفکرها خط و خطوط ترور انقلابي بيرون امده است . اتقاقا اين از نکاتی است که بايستی صاحب نظران با توجه به سابقه ان در ايران به ان نقد بزنند. البته اين نكته تكنيكي را اضافه كنم كه حقوق بشر از سال 76 به طور جدي وارد ادبيات سياسي ايران شده است. بنابر اين منظور من نفي كساني كه صادقانه جانشان را در راه ارمانشان كه آزادي و برابري مردم ايران بود ،‌‌نيست .
. انقلابيون و آزاديخواهان که به درستی مستبدين را د رموردمحاکمه و زنداني كردن آزاد انديشان در دادگاه های غير عادلانه مورد سوال قرار می دهند خود نبايستی به اين شيو ه ها دست بزنند حتی اگر فرد مزبود بخاطر جنایت عليه انسانيت مستحق مرگ باشد. زيرا اين اتهامات بايد در دادگاه عادلانه با حضور هيئت منصفه بر گزار شود . ترور انقلابي از انجا زير سوال مي رود كه در تناقض با سوژه ترور قرار ميگيرد. زيرا سوژ ه كسي است كه مكررا حقوق مردم و بويژه دگر اندشان را نقض كرده است.
سوژه ترور بدون اينکه فرصت دفاع ا زخود را داشته باشد در دادگاه خلق محکوم به اعدام ميشود . و حکم هم اجرا ميشود. گاها موفق آميز و بعضا شكست م يخورد. اين ديدگاه ديدگاه انتقام جويانه است كه خشونتي را كه سيستم حاكم راه انداخته است را دور بيشتري مي بخشد. ،‌
اين دور تسلسل که مشخصا ا از سوی حکومت های ناقض حقوق بشر شروع و تحميل ميشود با عکس العمل نيروهای انقلابی روبر و می شود. و قتي كه جريان سياسي از خودش حسابرسي نميكند و حاضر به پاسخگوئي نيز نيست ، اين ترور انقلابي كه نيت حق طلبانه داشته است تبديل به تروريسم كور ميشود( و سپس تبديل ميشود به ايجاد رعب و حشت مخالفان براي سكوت كردن د رابراز عقايدشان ) ،‌به بهانه اينكه دشمن اصلي هم چنان حاكم است و تضاد اصلي است و براي سرنگون كردن وي هر وسيله اي مجاز است. . نمونه هاي عيني در بخشها ي بعدي آورده شده است.
تجارب بنيانگزاران سازمان پيکار د رترور انقلابي مجيد شريف واقفی و صمديه لباف كه سد راه طبق كارگر هستند و سازمان مجاهدين فعلی ( جريان رجوی ) در برخورد با نيروهای جداشده و یا معترض و با منتقد نمونه های تلخ اين گونه دستگاه تفکری هستند. ارزش جان انسان در نزديکی و دوری با اين دستگاه فكري است که اندازه گيري ميشود .
ضرورت انتشار موارد نقض حقوق بشر
اين اطلاعات صرفا براي استفاده سازمان هاي حقوق بشري منتشر شده است تا با اقدامهاي فوري نسبت به انتقال ان دسته از وابستگان اين جريان كه عليرغم ميلشان در عراق نگه داشته شده اند . اعم ا زان عده اي كه د ركمپ آمريكائيان (‌تيف )‌هستند و يا اناني كه بدليل عدم دسترسي به منابع مستقل خبري همچنان در دنياي خيالي خود (‌دهه 60 )‌ بسر ميبرند ،‌ به كشورهاي اروپائي و كانادا منتقل شوند تا د رانجا د رمورد آينده خودشان آزادانه تصميم بگيرند .
بالطبع مسوليت مسوليت سياسي عواقب اين مطلب بر عهده رهبري جريان رجوي ست كه به روشهاي غير دموكراتيك با ادامه نقض حقوق بشر در روابط و مناسباتشان عليرغم تذكرات ادامه داده اند رهبري اين جريان نه تنها به اصلاحات دست نزد بلكه منتقدان را با انواع تهديدها ، توهين و نسبت هاي بدو ن پايه و اساس مورد حمله قرار دادند.
من سعي كرده ام انچه را كه خودم ديده ام و شنيده ها را با رعايت امانت براي تجربه آيندگان نقل كنم .
اين اطلاعات را از يكسو ‌سازمان سيا ،‌ پنتاگون كه كنترل قرار گاه نظامي اشرف را دارند و از سوي ديگر وزارت اطلاعات ج.ا. نيز با توجه به نزديكي با دولت عراق و نيروهاي سياسي شيعه و كرد عراق و نيز باز گشت رحدود 250 نفر از مرتبطين اين جريان در طرف يكسال گذشته به ايران دسترسی دارند . بنابر این دليلي براي عدم درج انها نمي بينيم . بنظر من تنها مردم ايران و فعالين سياسي هستند كه از اين اطلاعات بي خبر هستند .د رجاهائی که اسامی فامیلی آورده نشد ه است به این دلیل است که ممکن است فعا ل سیاسی نباشند و نمی خواهند خاطرات تلخ ان دوره ها تکرار شود.
اميدوارم كساني كه در ارتباط با سازمان بوده اند بدون ترس از تهديدات و‌اتهام وابستگي به رژيم كه سياست فرا ربه جلوي رهبران سازما ن مي باشد ، پا به حلو بگدارند و دين خود را به مردم ايران و تاريخ ادا كنندو به تصحيح و تعميق اين اطلاعات بپردازند .
سو استفاده غير انسانی و ضد اخلاقی از نو جوانان
چند ماه قبل به اتفاق يکی از فعالان حقوق بشر به تماشای ويدئوئی نشستيم که برای اعزام دو تن از نو جوانان 13-14 ساله “ مجيد ضابطي“ و“ محمد رضا محدثين “ به عراق بوديم .
اين مراسم جشن که در پايگاه پيرايش در واشنگتن برگزار شده بود را با تاثر مشاهد کردم نتوانستم همه را ببينيم. دوست حقوق بشری مان گفت من به ياد فيلم های مراسم قربانی کردن زنان جوان در جلوی بت ها برای خشنود کردن بت مي افتم كه بسياربر خوردي غير انساني است.
سازمان برای اعزام اين نو جوانان که بجز ارتبا طات محدود و جهت دار جريان با دنيای آزاد هيچ تماسی ندارند برای ترورهای داخل کشور اقدام کرده است زيرا ان جوانان بدليل کمی اطلاعات و عدم آگاهی از سوابق و شكل گيري سازمان هيچ پيشنيه تاريخي از سازمان نداشتند و در مورد تاريخ ايران انچه را كه مسولان سازمان به نادرستي ميگويند باور كرده بودند.
در مراسم هاي فوق بسياری از کادرهای جريان مانند عليرضا جعفر زاده و سيما كريمي ، زكيه حجتي ، سونا صمصامي ، هدايت مستوفي . مريم يوسفي،ناصر رشيدي ، (‌محمد رضا صبوحي ( ايرج ) حضور دارند. انان همگي به خوبي اطلاع داشتند كه بازگشتي براي ان نو جوانان متصور نيست . تعدادی دختر و پسر نوجوان در جشن و شاد کوبی شريک هستند تا دوستان جوانشان را به سوی مرگ بدرقه کنند. از جمله اين تماشاچيان اين رقص مرگ ،‌ آرش ثابتي 16 ساله بود كه بعد از امريكا به عراق اعزام شد . آرش چندي بعد بعد از امورشهاي نظامي براي ترور فرمانده سپاه به تهران اعزام شد . متاسفانه نارنجك در دست وي منفجر شد و با عث قطع مچ دست چپ وي شد. و ي دستگير
شد و در حال حاضر در ايران زندگي ميكند .
علي اكبر اكبري جوان ديگر ي بود كه ترور لاجوردي را انجام داد. وي توسط مردم در بازار محاصره شد و مجبور به خودكشي شد. وي از دوران نو جواني به عراق برده شده بود
كاظم نياكان د رسن 19 سالگي برا ي عمليات به داخل فرستاده شد و در ايلام كشته شد.
وي نيز د رسنين 14- 15 سالگي به عراق برده شده بود.
از نظر اخلاقي ،‌حقوق كودك و حقوق بين الملل اعزام اين نو جوانان ،‌ يك نمونه روشن نقض حقوق بشر است و اين مسو لان بايستي به تاريخ ونيز دادگاه “ بررسي جنايات عليه بشريت“ سازمان ملل پاسخ بدهند.
براستي اگر سازمان بجاي اعزام اين نو جوانان و تباه كردن انان در عراق ، انا ن را تشويق كرده بود كه به تحصيلات عاليه بپردازند آيا خدمت بزرگتر ي به ايران و ايراني و اين نو جوانان نكرده بود.؟ دوستي كه متخصص قلب در امريكاست مي گفت همزمان با امتحان تخصصي به من گفتند برو عراق .‌گفتم اجازه بدهيد درسهايم را تمام كنم اينطور بيشتر ميتوانم خدمت كنم. خلاصه انها اصرار كه بايد بروي كه من نرفتم . وي سالهاست كه از اين جريان فاصله گرفته است. وي اكنون به عنوان يكي از متخصصين قلب در آمريكا ، ‌كمكهاي بسيار ي به جامعه و ايرانيان ميكند.
www.bayanupload.blogspot.com

بخش دوم :

هیچ نظری موجود نیست: