نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق تورنتو - -سعيد سلطانپور
سپتامیر 2006 - شهریور 1385
نقض پيوسته حقوق بشر در سازمان موسوم به مجاهدين خلق تورنتو - -سعيد سلطانپور
سپتامیر 2006 - شهریور 1385
Systematic Violation of Human RIght by Mojahdein - MKO- MEK - Ashraf Camp -Saeed Soltanpour - Toronto -Sep 2006
بخش اول : انگيزه انتشار و شواهد
بخش اول : انگيزه انتشار و شواهد
مقدمه :
همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .
تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ، تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحث فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر اين امر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.
سكوت فعالان ،اعضا و هواداران سازمان مجاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه ) ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ، تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.
متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.
انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .
لطفا این لینک را کلیک کنید
www.bayanupload.blogspot.com
سعيد سلطانپوربخش اول : انگيزه انتشار و شواهد
مقدمه :
همانگونه كه شر ط لازم براي تداوم يك دموكراسي رعايت حقوق بشر است و بدون نهادينه شدن حقوق بشر ، دموكراسي د رمعرض تهديد خواهدبود .همانگونه هم با رفتار غير انساني ممكن نيست كه يك جامعه انساني بنا كرد. زيرا رفتار انساني ازانسانهاي مستقل و ازادمنش بر مي آيد. با دروغ و دغل و با سركوب و جنايت و كشتار و تهمت زدن و تهديد نميتوان مدعي رهبري تفكر و برقراري جامعه آزاد و برابر و عدالت اجتماعي شد. اگر اپوزيسيوني خود ناقض حقوق فردي افراد وابسته به خودش باشد د رماهيت و جوهر خود تفاوتي با حكو مت ناقض حقوق انسانها ندارد .
تجربه انقلاب ايران نشان مي دهد كه بدون اصلاح و پاكسازي اپوزيسيون مردمي و پاي بندي ان به حقوق بشر به عنوان اصل تفكيك ناپذير دموكراسي مردمي ، تحول پايه اي در جامعه متصور نيست. زيرا مقوله حقوق بشر وانسان فراتر از سياست قرار ميگيرد . د رحوزه سياست بحض فدرت مطرح است و رسيدن به قدرت . بهمين دليل بايد با نقض حقوق انسانها از طرف هر جريان و فردي بطور جدي بر خورد شود تا زشتی ان روشن تر شود . از سوی ديکر کمک خواهد کردتا صفوف مردم منزه تر شده و امكان اصلاح ميسر شود.
سكوت فعالان ،اعضا و هواداران سازمان محاهدين ( او ليه تا فعلی/ ا زحنيف تا رجوی) بدليل بهانه سو استفاده رژيم مستبد حاکم ( سلطنتي و ولاتيت مطلقه فقيه ) ، سبب شد كه اين نقض حقوق بشر ، بطور سيستماتيك در اين جريان نهادينه شود . بنظر ميرسد تاخير در روند اصلاحي دمكراتيره شدن اين جريان با توجه به شرايط تحميليي سياست جهاني ، تقريبا غير ممكن بنظر ميرسد.متاسفانه جرياني كه زماني براي احقاق حقوق مردم مبارزه مي كرد سالهاست كه خود با مستمسك قرا ردادن مسائل امنيتي مبدل به ناقض كننده حقوق افراد وابسته به اين تشكيلات شده است.
انان بطور صريح مواد 3-5-6-و 7 و 9و10و 18 و 19 و 20 و ماده 27منشور چهاني حقوق بشر بطور سيستماتيك در اين سالها را در سازمان نقض كرده اند ( متن اين مواد در پايان تحقيق هست .
رعايت حقوق انسانها يک الزام انساني و حقوقي
1.در حاليكه بر طبق قانون والدين موظف به تامين رفاه و آموزش و رعايت ايمني و سلامتي فرزندان خود هستند و الا قانون با انها بر خورد خواهد كرد.2. د رزماني كه دولتها ی آزاد ( دموکرات ) مسول فراهم كردن رفاه و آموزش و بهداشت و خدمات عمومي و تضمين سلامت و امنيت و نیز رعايت حقوق شهرو ندي و انسان ها هستند.با توجه به دهكده جهاني شدن و اقامه دعوي در دادگاه ها ي كشور ها ، نقض حقوق بشر توسط جريانات سياسي و حكومتها فراموش نخواهدشد. نمونه اخير ان ديكتا تور شيلي ژنرال پينوشه كه در لندن بازداشت شد، اقامه دعوي عليه شارون در دادگاه بلژيك ، ترس سفر بعضي از افسران ارتش اسرائيل به انگليس بدليل اقدامه دعوي عليه انان نشان از ادامه دار بودن اين پروند هها دارد 3. تمامي جريانات سياسي نيز مسول سلامتي وامنيت و آموزش نيروهای خود انها هستند و در صورت بد رفتاري و نقض حقو ق انان بايد پاسخگو باشند .
در مورد جريانات سياسی اپوزيسيون نکته ای که نبايد فراموش کرد “ اختيار آزادانه “ و “آگاهانه “ لازم و ملزوم هم هستند. بنابر اين عضو گيري و يا نگهداري عضوي بدون تمايل وي نقض آشكار حقوق بشر است. همانگونه كه بكار گير ي كودكان و نو جوانان د ر جنگ ناقض حقوق انان مصرحه در معهاهدات بين المللي است.
مبناي گزارش
اين مستندات بر اساس حقوق بشري تهيه شده است و الا به عنوان يك مسلمان نقد اساسي ايدئولوژيك به رهبري جريان وارد است كه د راينجا به ان پرداخت نشده است. زمانيکه مسعود رجوي در نشست جانشينی مريم در 68 در اشرف اعلام كرد “شما هر گناهي خواستيد بكنيد گردن من بشرط اينكه به رهبري متصل شويد “ يعنی شرک د رتوحيد زيرا شما فرد را به ارتکاب خطا تشوريق می کنيد كه بر خلاف قران است. (فاطر 19).. ا زديدگاه آزاديخواهانه شما نمی توانيد به عنوان مدعيان رهبری ، جامعه را به کارهای خوب فرا بخوانيد ولی نيروی خودتان به ان عمل نکند.
از ترور انقلابي به تروريسم كور و ايجاد وحشت
رهبری سازمان معتقد است که مبارزه مسلحانه عمل صالح زمان است و بقيه کارها فرع است. البته نيروهاي ديگر اعم ا زمسلمان ما نند فرقان كه به ترور مطهري و باهنر در سال 58 دست زد و ماركسيستها مانند چريكهاي فدائي خلق د رزمان شاه ، و جناحي از ان دراوايل انقلاب نيز به اين مسئله عمل برتر و ترور انقلابي اعتقاد داشته و به ان دست يازيده اند .
در اين سيستم هست که دوست و دشمن / خلق و ضد خلق / خائن و خادم / مرزبندی و تعريف می شوند. اگر اين مرزبندی نظری بود شايد ايراد حقوق بشری به ان نبود ولی از انجا که در پي اين تفکرها خط و خطوط ترور انقلابي بيرون امده است . اتقاقا اين از نکاتی است که بايستی صاحب نظران با توجه به سابقه ان در ايران به ان نقد بزنند. البته اين نكته تكنيكي را اضافه كنم كه حقوق بشر از سال 76 به طور جدي وارد ادبيات سياسي ايران شده است. بنابر اين منظور من نفي كساني كه صادقانه جانشان را در راه ارمانشان كه آزادي و برابري مردم ايران بود ،نيست .. انقلابيون و آزاديخواهان که به درستی مستبدين را د رموردمحاکمه و زنداني كردن آزاد انديشان در دادگاه های غير عادلانه مورد سوال قرار می دهند خود نبايستی به اين شيو ه ها دست بزنند حتی اگر فرد مزبود بخاطر جنایت عليه انسانيت مستحق مرگ باشد. زيرا اين اتهامات بايد در دادگاه عادلانه با حضور هيئت منصفه بر گزار شود . ترور انقلابي از انجا زير سوال مي رود كه در تناقض با سوژه ترور قرار ميگيرد. زيرا سوژ ه كسي است كه مكررا حقوق مردم و بويژه دگر اندشان را نقض كرده است.سوژه ترور بدون اينکه فرصت دفاع ا زخود را داشته باشد در دادگاه خلق محکوم به اعدام ميشود . و حکم هم اجرا ميشود. گاها موفق آميز و بعضا شكست م يخورد. اين ديدگاه ديدگاه انتقام جويانه است كه خشونتي را كه سيستم حاكم راه انداخته است را دور بيشتري مي بخشد. ،
اين دور تسلسل که مشخصا ا از سوی حکومت های ناقض حقوق بشر شروع و تحميل ميشود با عکس العمل نيروهای انقلابی روبر و می شود. و قتي كه جريان سياسي از خودش حسابرسي نميكند و حاضر به پاسخگوئي نيز نيست ، اين ترور انقلابي كه نيت حق طلبانه داشته است تبديل به تروريسم كور ميشود( و سپس تبديل ميشود به ايجاد رعب و حشت مخالفان براي سكوت كردن د رابراز عقايدشان ) ،به بهانه اينكه دشمن اصلي هم چنان حاكم است و تضاد اصلي است و براي سرنگون كردن وي هر وسيله اي مجاز است. . نمونه هاي عيني در بخشها ي بعدي آورده شده است.تجارب بنيانگزاران سازمان پيکار د رترور انقلابي مجيد شريف واقفی و صمديه لباف كه سد راه طبق كارگر هستند و سازمان مجاهدين فعلی ( جريان رجوی ) در برخورد با نيروهای جداشده و یا معترض و با منتقد نمونه های تلخ اين گونه دستگاه تفکری هستند. ارزش جان انسان در نزديکی و دوری با اين دستگاه فكري است که اندازه گيري ميشود .
ضرورت انتشار موارد نقض حقوق بشر
اين اطلاعات صرفا براي استفاده سازمان هاي حقوق بشري منتشر شده است تا با اقدامهاي فوري نسبت به انتقال ان دسته از وابستگان اين جريان كه عليرغم ميلشان در عراق نگه داشته شده اند . اعم ا زان عده اي كه د ركمپ آمريكائيان (تيف )هستند و يا اناني كه بدليل عدم دسترسي به منابع مستقل خبري همچنان در دنياي خيالي خود (دهه 60 ) بسر ميبرند ، به كشورهاي اروپائي و كانادا منتقل شوند تا د رانجا د رمورد آينده خودشان آزادانه تصميم بگيرند .بالطبع مسوليت مسوليت سياسي عواقب اين مطلب بر عهده رهبري جريان رجوي ست كه به روشهاي غير دموكراتيك با ادامه نقض حقوق بشر در روابط و مناسباتشان عليرغم تذكرات ادامه داده اند رهبري اين جريان نه تنها به اصلاحات دست نزد بلكه منتقدان را با انواع تهديدها ، توهين و نسبت هاي بدو ن پايه و اساس مورد حمله قرار دادند.من سعي كرده ام انچه را كه خودم ديده ام و شنيده ها را با رعايت امانت براي تجربه آيندگان نقل كنم .
اين اطلاعات را از يكسو سازمان سيا ، پنتاگون كه كنترل قرار گاه نظامي اشرف را دارند و از سوي ديگر وزارت اطلاعات ج.ا. نيز با توجه به نزديكي با دولت عراق و نيروهاي سياسي شيعه و كرد عراق و نيز باز گشت رحدود 250 نفر از مرتبطين اين جريان در طرف يكسال گذشته به ايران دسترسی دارند . بنابر این دليلي براي عدم درج انها نمي بينيم . بنظر من تنها مردم ايران و فعالين سياسي هستند كه از اين اطلاعات بي خبر هستند .د رجاهائی که اسامی فامیلی آورده نشد ه است به این دلیل است که ممکن است فعا ل سیاسی نباشند و نمی خواهند خاطرات تلخ ان دوره ها تکرار شود.
اميدوارم كساني كه در ارتباط با سازمان بوده اند بدون ترس از تهديدات واتهام وابستگي به رژيم كه سياست فرا ربه جلوي رهبران سازما ن مي باشد ، پا به حلو بگدارند و دين خود را به مردم ايران و تاريخ ادا كنندو به تصحيح و تعميق اين اطلاعات بپردازند .
سو استفاده غير انسانی و ضد اخلاقی از نو جوانان
چند ماه قبل به اتفاق يکی از فعالان حقوق بشر به تماشای ويدئوئی نشستيم که برای اعزام دو تن از نو جوانان 13-14 ساله “ مجيد ضابطي“ و“ محمد رضا محدثين “ به عراق بوديم .اين مراسم جشن که در پايگاه پيرايش در واشنگتن برگزار شده بود را با تاثر مشاهد کردم نتوانستم همه را ببينيم. دوست حقوق بشری مان گفت من به ياد فيلم های مراسم قربانی کردن زنان جوان در جلوی بت ها برای خشنود کردن بت مي افتم كه بسياربر خوردي غير انساني است.
سازمان برای اعزام اين نو جوانان که بجز ارتبا طات محدود و جهت دار جريان با دنيای آزاد هيچ تماسی ندارند برای ترورهای داخل کشور اقدام کرده است زيرا ان جوانان بدليل کمی اطلاعات و عدم آگاهی از سوابق و شكل گيري سازمان هيچ پيشنيه تاريخي از سازمان نداشتند و در مورد تاريخ ايران انچه را كه مسولان سازمان به نادرستي ميگويند باور كرده بودند.
در مراسم هاي فوق بسياری از کادرهای جريان مانند عليرضا جعفر زاده و سيما كريمي ، زكيه حجتي ، سونا صمصامي ، هدايت مستوفي . مريم يوسفي،ناصر رشيدي ، (محمد رضا صبوحي ( ايرج ) حضور دارند. انان همگي به خوبي اطلاع داشتند كه بازگشتي براي ان نو جوانان متصور نيست . تعدادی دختر و پسر نوجوان در جشن و شاد کوبی شريک هستند تا دوستان جوانشان را به سوی مرگ بدرقه کنند. از جمله اين تماشاچيان اين رقص مرگ ، آرش ثابتي 16 ساله بود كه بعد از امريكا به عراق اعزام شد . آرش چندي بعد بعد از امورشهاي نظامي براي ترور فرمانده سپاه به تهران اعزام شد . متاسفانه نارنجك در دست وي منفجر شد و با عث قطع مچ دست چپ وي شد. و ي دستگيرشد و در حال حاضر در ايران زندگي ميكند .
علي اكبر اكبري جوان ديگر ي بود كه ترور لاجوردي را انجام داد. وي توسط مردم در بازار محاصره شد و مجبور به خودكشي شد. وي از دوران نو جواني به عراق برده شده بود
كاظم نياكان د رسن 19 سالگي برا ي عمليات به داخل فرستاده شد و در ايلام كشته شد.وي نيز د رسنين 14- 15 سالگي به عراق برده شده بود.
از نظر اخلاقي ،حقوق كودك و حقوق بين الملل اعزام اين نو جوانان ، يك نمونه روشن نقض حقوق بشر است و اين مسو لان بايستي به تاريخ ونيز دادگاه “ بررسي جنايات عليه بشريت“ سازمان ملل پاسخ بدهند.
براستي اگر سازمان بجاي اعزام اين نو جوانان و تباه كردن انان در عراق ، انا ن را تشويق كرده بود كه به تحصيلات عاليه بپردازند آيا خدمت بزرگتر ي به ايران و ايراني و اين نو جوانان نكرده بود.؟ دوستي كه متخصص قلب در امريكاست مي گفت همزمان با امتحان تخصصي به من گفتند برو عراق .گفتم اجازه بدهيد درسهايم را تمام كنم اينطور بيشتر ميتوانم خدمت كنم. خلاصه انها اصرار كه بايد بروي كه من نرفتم . وي سالهاست كه از اين جريان فاصله گرفته است. وي اكنون به عنوان يكي از متخصصين قلب در آمريكا ، كمكهاي بسيار ي به جامعه و ايرانيان ميكند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر