Translate
دوشنبه، مرداد ۰۸، ۱۳۸۶
سه ایرانی تبار کانادائی برنده مدال طلا و بر نزدر مسابفات پان امریکن
سعید باغبانی جوان 24 ساله ایرانی تبار توانست مدال طلای وزن 74 کیلو در کاراته را برای کانادا ارمفان اورد. این 25 مین مدال سعید در کاراته هست
این پیروزی را به سعید و خانواده وی و جامعه ایرانی کانادا تبر یک می گوییم
روزبه بنی هاشمی در وزن 84 کیلو کشتی ازاد مدال طلای این وزن را برای کانادا به ارمفان اورد روزبه ازکاگیتلام بریتیش کلمبیا می باشد
یکشنبه، مرداد ۰۷، ۱۳۸۶
جنتي، امام جمعه موقت تهران، اجراي طرح امنيت اجتماعي .
آيت الله جنتي، امام جمعه موقت تهران، روز جمعه از نيروهاي انتظامي و دستگاه قضايي براي اجراي طرح امنيت اجتماعي تقدير کرد.
دبير شوراي نگهبان گفت: آفرين بر دستگاه قضايي و نيروي انتظامي كه طرح امنيت اجتماعي را اجرا ميكنند.
خطيب نماز جمعه تهران اعدام چندين نفر در شهر تهران را «بهترين اقدام انتظامي، سياسي و حتي فرهنگي دانست» و گفت: اگر علي(ع) بود بيش از اينها اعدام ميكرد، ايشان مردي نبود كه با كساني كه امنيت جامعه را برهم ميزنند سازش كند.
$$$$$$$البته اینکه علی بیشتر می کشت جای سوال دارد ولی شکی ندارم که بسیاری از شما را بدلیل حیف و میل بیت المال تبعید می کرد
دبير شوراي نگهبان گفت: آفرين بر دستگاه قضايي و نيروي انتظامي كه طرح امنيت اجتماعي را اجرا ميكنند.
خطيب نماز جمعه تهران اعدام چندين نفر در شهر تهران را «بهترين اقدام انتظامي، سياسي و حتي فرهنگي دانست» و گفت: اگر علي(ع) بود بيش از اينها اعدام ميكرد، ايشان مردي نبود كه با كساني كه امنيت جامعه را برهم ميزنند سازش كند.
$$$$$$$البته اینکه علی بیشتر می کشت جای سوال دارد ولی شکی ندارم که بسیاری از شما را بدلیل حیف و میل بیت المال تبعید می کرد
پنجشنبه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۶
وزیر مهاجرت استعفا داد بعدی کیست؟
مایکل کول وزیر مهاجرت دولت مک گینتی مجبور شد استعفا کند . وی در حقیقت قربانی ارتباطات گرگ سوربارا وزیر اقتصاد شد .
نکته جالب این است که دوستان ایرانی در خانه ایران آنقدر ....هستند که انکار نه انگار .
هم از دموکراسی سو استفاده کرده اند و هم از نام ایرانیان.
انسانی که نتواند منافع خودش را بفهمد مسلما قادر به حفظ منافع جمع منجمله جامعه ایرانی نخواهد بود.
نکته جالب این است که دوستان ایرانی در خانه ایران آنقدر ....هستند که انکار نه انگار .
هم از دموکراسی سو استفاده کرده اند و هم از نام ایرانیان.
انسانی که نتواند منافع خودش را بفهمد مسلما قادر به حفظ منافع جمع منجمله جامعه ایرانی نخواهد بود.
چهارشنبه، مرداد ۰۳، ۱۳۸۶
TVO and some so called Iranian
روز سه شنبه 24 جولای در ساعت 11 شب یک برنامه تلویزیونی از تی وی او پخش شد
http://www.tvo.org/cfmx/tvoorg/theagenda/index.cfm?page_id=7&bpn=279098&ts=2007-07-24%2023:00:20
مجری برنامه استیو پیکین
د راین برنامه نادر هاشمی و بهمن کلباسی . ویکتوریا طهماسبی و حسن یاری استاد دانشگاه نظامی کینکستون شرکت داشتند . نکته مهم این بود که تمام این افراد بدون استثنا هرجه که مجری برنامه می گفت تکرار می کردند.
ترکیب جلسه نشان از خط دار بودن برنامه هست . هیچ کدام مواضع مردمی ندارند.
بهمن کلباسی که یکی از فرصت طلب ترین و بی اخلاق ترین افراد هست که جمهوری اسلامی یک خدمت برزک به وی کرد و ان هم چند روزی وی را زندانی کرد که بهمن خودش می گوید اشتباه ترین دوران زندگیش بوده است . د رهر حال وطن فروشی هم قیمتی دارد.
http://www.tvo.org/cfmx/tvoorg/theagenda/index.cfm?page_id=7&bpn=279098&ts=2007-07-24%2023:00:20
مجری برنامه استیو پیکین
د راین برنامه نادر هاشمی و بهمن کلباسی . ویکتوریا طهماسبی و حسن یاری استاد دانشگاه نظامی کینکستون شرکت داشتند . نکته مهم این بود که تمام این افراد بدون استثنا هرجه که مجری برنامه می گفت تکرار می کردند.
ترکیب جلسه نشان از خط دار بودن برنامه هست . هیچ کدام مواضع مردمی ندارند.
بهمن کلباسی که یکی از فرصت طلب ترین و بی اخلاق ترین افراد هست که جمهوری اسلامی یک خدمت برزک به وی کرد و ان هم چند روزی وی را زندانی کرد که بهمن خودش می گوید اشتباه ترین دوران زندگیش بوده است . د رهر حال وطن فروشی هم قیمتی دارد.
سهشنبه، مرداد ۰۲، ۱۳۸۶
خانم میرزادگی لطفا شما کوتاه بیاید مسئله زنان ایران را حل کنید ترکیه پیشکشتان
خانم میرزادگی لطفا شما کوتاه بیاید مسئله زنان ایران را حل کنید ترکیه پیشکشتان
به این تحلیل نگاه کنید تا بفهمید تا کجا این خانم روشنفکر عقب است
"
کسانی که می خواهند به شکل گيری مذهب در انقلاب ۵۷ بپردازند به دو نام حتماً اهميت بسيار می دهند: شريعتی و آل احمد، به عنوان دو نمونه از هواداری از چيزی ظاهرا شرقی و مخالف يا رويارويی با غربی شدن و يا غربی بودن اما، در اصل، به عنوان مذهب اسلام در مقابل مذاهب ديگر. وقتی که اين دو نام وقتی مطرح بود هنوز شخصی به نام آيت الله خمينی از هيچ اهميت عمومی برخوردار نبود. يعنی، او تنها به عنوان يک معمم تندرو مطرح می شد که با شاه مخالف بود. در عين حال، جای کتمان نداشت که مخالفت او با شاه درست بر سر «اصلاحاتی» بود که بيشتر به آزادی زنان و به خصوص حجاب و حضور زنان در اجتماع مربوط می شد. به دليل هم سخنان او، جز در محدوده ی قشر به شدت مذهبی و ـ از نظر فکری ـ عقب مانده ی جامعه، خريدار نداشت. اما شريعتی و آل احمد، چون ظاهری امروزی داشتند، هواداران بسياری پيدا کرده بودند؛ هوادارانی که البته آنها را بيشتر بصورت شفاهی و «زبان به زبان»، می شناختند و نه لزوما از طريق خواندن کتاب هاشان..
مقاله خداحافظ ترکیه
واقع، اگر به دقت به وضعيت ايران در آن دوران نگاه کنيم متوجه می شويم که هيچ برنامه ای جز مقداری شعارهای بی پايه ی عامه پسند (مثل تقسيم پول نفت، مثل عدالت اسلامی، مثل حکومت علی، مثل طرفداری از حق و انصاف) در بساط انقلابيون اسلامی، که بعدها حکومت اسلامی را تشکيل دادند، يافت نمی شد.
اين نمونه های کوچک نشان می دهند که کشور ترکيه به چه سرعتی به سوی داشتن حکومت مذهبی می رود و البته اين بار برادر و معلمی چون حکومت ايران را نيز در کنار خود دارد.
اکنون «رجب طيب اردوغان»، نخستوزير ترکيه، از تصميم دولت اين کشور برای لغو ممنوعيت حجاب در دانشگاهها خبر داده است.
من به اين نکته باور دارم که محال بود آيت الله خمينی به پيروزی برسد اگر که مرکز ثقل حرکت ها را بر شانه های زنان ايران نمی گذاشت
خانم میرزادگی نگفتند این اطلاعات راخودشان تنها بدست اورده اند و یا کمک گرفته اند.
در مورد شعارها میشود بگویئ شعارهای انتخاباتی احزاب اروپائی چیست .
اگر زنان علیرغم تمامی موانع قانونی و تبلیغات عظیم تصمیم بگیرند حجاب داشته باشند و اگر مردم مسلمان نمنجمله زنان در یک دموکر اسی به یک حزب مسلمان رای بدهند از نظر شما این دموکراسی نیست می شود لطف کنید دموکراسی را برای ما هم تعریف کنید.
خانم میرزادگی
عقده های نهفته خود را بیرون بریزید..
به این تحلیل نگاه کنید تا بفهمید تا کجا این خانم روشنفکر عقب است
"
کسانی که می خواهند به شکل گيری مذهب در انقلاب ۵۷ بپردازند به دو نام حتماً اهميت بسيار می دهند: شريعتی و آل احمد، به عنوان دو نمونه از هواداری از چيزی ظاهرا شرقی و مخالف يا رويارويی با غربی شدن و يا غربی بودن اما، در اصل، به عنوان مذهب اسلام در مقابل مذاهب ديگر. وقتی که اين دو نام وقتی مطرح بود هنوز شخصی به نام آيت الله خمينی از هيچ اهميت عمومی برخوردار نبود. يعنی، او تنها به عنوان يک معمم تندرو مطرح می شد که با شاه مخالف بود. در عين حال، جای کتمان نداشت که مخالفت او با شاه درست بر سر «اصلاحاتی» بود که بيشتر به آزادی زنان و به خصوص حجاب و حضور زنان در اجتماع مربوط می شد. به دليل هم سخنان او، جز در محدوده ی قشر به شدت مذهبی و ـ از نظر فکری ـ عقب مانده ی جامعه، خريدار نداشت. اما شريعتی و آل احمد، چون ظاهری امروزی داشتند، هواداران بسياری پيدا کرده بودند؛ هوادارانی که البته آنها را بيشتر بصورت شفاهی و «زبان به زبان»، می شناختند و نه لزوما از طريق خواندن کتاب هاشان..
مقاله خداحافظ ترکیه
واقع، اگر به دقت به وضعيت ايران در آن دوران نگاه کنيم متوجه می شويم که هيچ برنامه ای جز مقداری شعارهای بی پايه ی عامه پسند (مثل تقسيم پول نفت، مثل عدالت اسلامی، مثل حکومت علی، مثل طرفداری از حق و انصاف) در بساط انقلابيون اسلامی، که بعدها حکومت اسلامی را تشکيل دادند، يافت نمی شد.
اين نمونه های کوچک نشان می دهند که کشور ترکيه به چه سرعتی به سوی داشتن حکومت مذهبی می رود و البته اين بار برادر و معلمی چون حکومت ايران را نيز در کنار خود دارد.
اکنون «رجب طيب اردوغان»، نخستوزير ترکيه، از تصميم دولت اين کشور برای لغو ممنوعيت حجاب در دانشگاهها خبر داده است.
من به اين نکته باور دارم که محال بود آيت الله خمينی به پيروزی برسد اگر که مرکز ثقل حرکت ها را بر شانه های زنان ايران نمی گذاشت
خانم میرزادگی نگفتند این اطلاعات راخودشان تنها بدست اورده اند و یا کمک گرفته اند.
در مورد شعارها میشود بگویئ شعارهای انتخاباتی احزاب اروپائی چیست .
اگر زنان علیرغم تمامی موانع قانونی و تبلیغات عظیم تصمیم بگیرند حجاب داشته باشند و اگر مردم مسلمان نمنجمله زنان در یک دموکر اسی به یک حزب مسلمان رای بدهند از نظر شما این دموکراسی نیست می شود لطف کنید دموکراسی را برای ما هم تعریف کنید.
خانم میرزادگی
عقده های نهفته خود را بیرون بریزید..
نامه دوست گرامی آقای سعید سلطانپور را که به جمع کوچکی از دوستان هم ارسال شده بود خواندم و علیرغم داشتن مشغله فراوان، تصمیم به تحریر پاسخ کوتاهی بر آن
مطلب مهرداد اریان نژاد در پاسخ به مطلب کنگره ایرانیان
با تشکر از وی قبل از اینکه مطلب را بخوانم انرا پست کردم تا علاقمندان از زوایای مختلف با ان روبرو شوند.سعید
نامه دوست گرامی آقای سعید سلطانپور را که به جمع کوچکی از دوستان هم ارسال شده بود
خواندم و علیرغم داشتن مشغله فراوان، تصمیم به تحریر پاسخ کوتاهی بر آن گرفتم. می دانم که سعید هم مثل بسیاری دیگر از دوستان، نگران کامیونیتی ایرانی است و حرفهایش نشات گرفته از خیر خواهی اوست اماا متاسفانه بسیاری از اطلا عات ارائه شده در نوشته اش ناقص بوده که می تواند منجر به نتیجه گیریهای نادرست گردد. در مواردی هم مسائلی را بطور پراکنده مطرح کرده که ارتباطی با موضوع اصلی توشته تدارد. در زیر بطور خلاصه سعی کرده ام تا مسائل مطرح شده در نوشتار دوست خوبم سعید سلطانپوررا تا حدودی روشن تر گردانم.
بقیه مطلب را در لینک زیر بخوانید
http://bayanupload.blogspot.com/
با تشکر از وی قبل از اینکه مطلب را بخوانم انرا پست کردم تا علاقمندان از زوایای مختلف با ان روبرو شوند.سعید
نامه دوست گرامی آقای سعید سلطانپور را که به جمع کوچکی از دوستان هم ارسال شده بود
خواندم و علیرغم داشتن مشغله فراوان، تصمیم به تحریر پاسخ کوتاهی بر آن گرفتم. می دانم که سعید هم مثل بسیاری دیگر از دوستان، نگران کامیونیتی ایرانی است و حرفهایش نشات گرفته از خیر خواهی اوست اماا متاسفانه بسیاری از اطلا عات ارائه شده در نوشته اش ناقص بوده که می تواند منجر به نتیجه گیریهای نادرست گردد. در مواردی هم مسائلی را بطور پراکنده مطرح کرده که ارتباطی با موضوع اصلی توشته تدارد. در زیر بطور خلاصه سعی کرده ام تا مسائل مطرح شده در نوشتار دوست خوبم سعید سلطانپوررا تا حدودی روشن تر گردانم.
بقیه مطلب را در لینک زیر بخوانید
http://bayanupload.blogspot.com/
دوشنبه، مرداد ۰۱، ۱۳۸۶
هاشمی رفسنجانی :
آیت الله هاشمی رفسنجانی :
جهان بهسوی دموکراسی پیش میرود
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام روند حرکت جهان را به سوی دموکراسی و انتخاب مردم خواند و گفت: سیر تدریجی جامعه به سوی آزادی افراد، گروههای فکری و جوامع تکاملی است.
***** اقای رفسنجانی
جمهوری اسلامی به کدامین سمت می رود ؟
جهان بهسوی دموکراسی پیش میرود
رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام روند حرکت جهان را به سوی دموکراسی و انتخاب مردم خواند و گفت: سیر تدریجی جامعه به سوی آزادی افراد، گروههای فکری و جوامع تکاملی است.
***** اقای رفسنجانی
جمهوری اسلامی به کدامین سمت می رود ؟
شنبه، تیر ۳۰، ۱۳۸۶
سلسله درسهای آقای ابوالحسن بنی صدر در رابطه با مردمسالاری
سلسله درسهای آقای ابوالحسن بنی صدر در رابطه با مردمسالاری
هر چهار هفته یکبار در جلسات پاریس
جلسه اینبار: منطق صوری ، یکشنبه 31 تیر 1386
22 ژوئیه 2007
این جلسات که مستقیما از پاریس پخش میشود ، از طریق پالتاک قابل شنیدن است
نام اطاق : ایران استقلال آزادی مردمسالاری
ایران : 30 .7 بعد از ظهر
اروپا : 6.00 بعد از ظهر
شرق آمریکا و کانادا : 12.00 ظهر
غرب آمریکا و کانادا : 9.00 صبح
هر چهار هفته یکبار در جلسات پاریس
جلسه اینبار: منطق صوری ، یکشنبه 31 تیر 1386
22 ژوئیه 2007
این جلسات که مستقیما از پاریس پخش میشود ، از طریق پالتاک قابل شنیدن است
نام اطاق : ایران استقلال آزادی مردمسالاری
ایران : 30 .7 بعد از ظهر
اروپا : 6.00 بعد از ظهر
شرق آمریکا و کانادا : 12.00 ظهر
غرب آمریکا و کانادا : 9.00 صبح
جمعه، تیر ۲۹، ۱۳۸۶
عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک گروه اولیه کنگره ایرانیان کانادا
عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک گروه اولیه کنگره ایرانیان کانادا ( نگاهی به حرکت های خزنده برای نمایندگی جامعه ایرانی در تورنتو)سعید سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com
عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک
( نگاهی به حرکت های خزنده برای نمایندگی جامعه ایرانی در تورنتو)سعید سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com
نهاد دیگری که قرار است جامعه ایرانی را نمایندگی کند اعلام موجودیت کرده است
افراد موسس بطور انفرادی کم وبیش در جامعه ما حضور داشته اند و هر کدام در زمینه ای فعال بوده ند .
بنظر می اید قصد خدمت به جامعه و سازماندهی انر ا دارند. برخی از موسسین رااز نزدیک می شناسم حداقل با یکی از انان که انسان مثبت و فعالی است(ُ مهرداد اریان نژاد) سابقه همکاری درطی دو سال مذاکره فشرده با مقامات شهری وپلیس در مورد اجازه برگزاری چهارشنبه سوری را داشته ام. سال - 2005
وقتی که اهداف "کنگر ه ایرانی کانادائی" را می خوانیم . سخنان موسسین را می شنویم بنظر روزهای بهتر ی را در افق جامعه ایرانی در کانادا خواهیم داشت . ا ز انجا که هر حرکت جمعی در رشد و آگاهی جامعه ایرانی تاثیر دارد باید با دید مثبت به این حرکت نگاه کرد . ولی برای اینکه فرایند یک کار جمعی منافع جامعه ای را تامین کند بایستی یک جریان در عمل به دمکراسی و آرای مردم اعتقاد داشته و شفاف عمل کند . باید دید که آیا این افراد منافع جامعه ما را بر منافع گروه خود ارجح د انسته اند؟ زیرا در دنیای امروز هیچ دولتی و هیج شخصی نمی گوید که به دموکراسی و حقوق انسانها اهمیت نمی دهد و انرا احترام نمی گذارد.ُ
برای اینکه به این سوال پاسخ داده باشم باید کمی به عقب برگردیم . از انجا که عادت نداشته ایم تاریخ مان را و تجارب مان را مکتوب کنیم و به همین دلیل همیشه در حال تجربه کردن هستیم بنابر این منابعی هم وجو د ندارد که به شناخت بیشتر ایرانیان مهاجر که بسیاری از انان در سالهای اخیر به کانادا امد ه اند کمک کند.
.
سال 2004 – زلزله بم
فاجعه انسانی بم باعث شد که جامعه ایرانی یک بار دیگر در راس خبرهای کانادا قرار بگیرد و این بار موجی از همدردی را در بین همه اقشار مردم ما بوجود اورد و تکانی به جامعه ما داد .
بنظر من زلزله بم یک نقطه عطفی در تاریخ فعالیت ها ی افراد جالعه ما شد. بسیاری از هموطنان ما بر ای کمک رسانی به هموطنان بسیج شدند و به اندازه توان خود کوشیدند.
هرچند برای برای یک جامعه ثروتمند ایرانی در انتاریو که ایرانیان ثروتمند کم نداشت کمک جمع اوری شده قابل توجه نبود ولی از انجا که زمینه ساز همکاری های اقشار مختلف ایرانی دور هم شد بسیار مثبت بود . مبلغ کمک های سازمان های کانادائی بیشتر از ایرانی ها بود. هرچند بیش از یک سال طول کشید که نحوه هزینه کرد ن مبلغ جمع اوری شده مشخص شود ولی قدم اول بود و برکتی داشت که باعث حرکت مثبت جامعه و آشنائی افراد بیشتری با یکدیگر شد .
درطول این یکسال دسته بندی های جدید ی بوجود امد و ضرورت تشکل های منسجم تر هم حس شد و البته کسانی که بدون چشمداشت قدمی بر نمی دارند و تاریخا د رهمه جوامع حضور دارند ؛ هم فعال شدند . برای این جماعت شرکت در جلسات کمیته بم به عنوان اولین فعالیت در جامعه ایرانی در کارنامه شان ثبت شد و نتایج مادی ان هم د رهمین دنیا به انان رسید . نمونه ان خانم میسا ملکی حقوقدانی بود1 که برای انتصاب در هیئت مدیره کالج پرستاران از طرف دالتون مک گینتی به فعالیت در کمیته بم در کارنامه خود اشاره میکند در حالیکه قدمت جامعه ایرانی د رانتاریو به سالها ی 90 میرسد که توسط این افراد و کسانی که از نام جامعه ایرانی به عنوان سکوی پرتاب استفاده کرده اند به عمد به فراموشی سپرده می شود.
البته چند نفر دیگر از اعضای کمیته از طرف دولت انتاریو منصوب شدند که در مورد ان در بعد از انتخابات مجلس بحث خواهم کرد.
موسسین نهاد جدید چه کسانی هستند ؟
1. اکثریت موسسین فعلی (کنگره ایرانی کانادائی ) جلساتی رابطور منظم از سال 2004 بر گزار کرده اند که محور مثبت ان ضرورت سازماندهی جامعه ایرانی در تورنتو بوده است و لی محور منفی ان " هدایت و کنترل و رهبری جامعه توسط این هسته مرکزی به عنوان نخبگان جامعه بوده" است که باعث نگرانی می شود.
هرچندجامعه ایرانی بشدت واگرا ست ، از کار تیمی رویگردان هست ، شروع کننده ای خوب و لی تمام کنند ه نیست، سرنوشت سیاسی خود را جدی نمی گیرد ( ا زمرحله حرف بیشتر نمی رود ) و درکل کار کردن برای جامعه ایرانی بسیار سخت است . برای کار کردن برا ی جامعه بخصوص در عرصه اجتماعی و سیاسی یا باید عاشق بود و یا منافع شخصی داشت . ولی همه این نکات منفی نباید به کسی و یا گروهی اجازه بدهد که بجای همه تصمیم بگیر ند وبنوعی خود را « مجمع تشخیص مصلحت " جامعه ایرانی بداند.
حداقل 4 نفر از اعضای گروه اولیه شامل دو خانم که یکی به دلیل مهاجرت به امریکابوده است مدتی است که از جمع اولیه جدا شده اند .
(علی -ا) که فرد مثبت هست و به خوبی با سیاست کانادا آشنا هست .. یکی از افراد که نقش عمده ای در ایجاد این تشکل داشته است بعد ز 2 سال نقش بسیار کم رنگی را گرفته است. شاید ُ وی اهداف موسسه را منطبق بر باروهای اولیه نمی داند.2
(علی) که سخنگوی تشکل کمک رسانی بم هم بود و زحمت زیادی هم در کارهای ثبت قانونی این کمیته کشید بعدا از سمت سخنگوئی این کمیته بم استعفا کرد زیرا کاندیداتوری خود را برای نمایندگی مجلس فدرال از منطقه دان ولی در تورنتو برای حزب لیبرال اعلام کرد . و اتفاقا جناح دیگر ایرانی طرفدار لیبرال از وی حمایت نکردند. وی به سیاست کانادا آشنائی دارد و انسان مثبتی هست .
2. یکی دیگر از موسسین (مهرداد حریری ) در جلسات اولیه کمیته بمُ زمانی که اعلام کردم جلسه چمع اوری کمک مالی با حضور مقامات کانادائی تدارک داده شده است تا جامعه کانادا را در این زمینه فعال کند .وی اعلام کرد چه کسی گفته است که بدون اجازه ما چنین کاری را بکنید ما قرار است در همین رابطه کنسرتی بر گزار کنیم ؟ ایشان مدتهاست که برای نامزدی مجلس فدرال بجای جیم پترسون نماینده لیبرال که قصد بازنشستگی را دارد برنامه ریزی کرده است و تقریبا د رتمامی مهمانی سیاسی مقامات کانادائی در هتل ها که مختص خواص هست شرکت دارد .
در دنیای سیاست هیج چیزی اتفاقی نیست
يکشنبه 8 ژانويه به دعوت کميته ايراني ــ کانادايي انتخابات 2006 فدرال کانادا، حدود 400 تن از ايرانيان تورنتو در سالن کانسيل چمبر شهرداري نورت يورک گرد آمدند تا به سخنان کانديداهاي چهار حزب فدرال کانادا از چهار حوزه عمدتا ايراني نشين دان ولي شرقي و غربي و ويلوديل و ريچموندهيل گوش دهند و پرسش هايشان را مطرح کنند. 3
علیرغم اینکه تمامی دوستان موسسس ارتباط بسیار خوبی با لیبرال ها داشتند نمایندگان لیبرال ها بغیر از جان گادرفری که در نیم ساعت اخر امد هیچ کدام درا ین مراسم شرکت نکردند.
در این رابطه در مقاله ای با تشکر از دست اندرکاران نوشتم
"عدم شركت ليبرالها هشداري به طرفداران اين حزب بود كه دريابند نمايندگان اين حزب از آنجا
كه بردشان را تضمين شده ميدانند و نيز با توجه به حمايتي كه از سوي گروهي از سرمايه داران ايراني كه خودشان را نماينده جامعه ايراني معرفي مي كنند و قول راي هموطنان خودشان را به آنها داده اند، ديگر نيازي به حضور در اين جلسات نمي بينند "4
"
در ابتدا گرداننده نشست، آقاي علي داد مافي نظام از اعضاي کميته از آقاي منوهر ميثاقي يکي ديگر از اعضاي کميته دعوت کرد تا سخنان خود را ايراد کند.
آقاي ميثاقي ضمن تشکر و خوشامد به ويژگي هاي جامعه ايرانيان کانادا اشاره کرد".5
اقای مییثا قی در سخنرانی 15 دقیقه ای خود یک جامعه کامل و متحد و موفق ایرانی را برای کاندیدها ترسیم می کندکه با واقعیت د رتضاد هست.ُ
"در سخنراني افتتاحيه آقاي ميثاقي گستردگي اقشار و اختلاف شرايط اقتصادي جامعه ايراني ناديده گرفته ميشود.
جامعه ايراني تنها آن 5% برگزيده و تاييد شده نيست و همان انتقادی به اين نظر وارد است که به جريانات سياسي است كه خود را نماينده تام الاختيار مردم ايران مي دانند. بجاست اين عزيزان جامعه را آن طور كه هست و بدون حذف و استثنا معرفي كنند و تنها خود را به عنوان نماينده گروه يا انجمن خاصي كه از طرف آنها نمايندگي دارند، اعلام كنند.5"
و یک نمونه اخیر ان هم باید ا ز ملاقات سه تن از ایرانیان ( مهندس سعید اقایی – مسعود منصور زاده و منوهر میثاقیه ) منجمله دو تن از موسسین با شهردا ر ریجموند هیل بعد از بر گزاری مراسم مهمانی شام نوروز شهردار ریچموند هیل 6 نام برد . آنان د ر این ملاقات می خواهند مطمئن شوند که شهردار به دامن جمهوری اسلامی نیفتد . د رحالی که حداقل به یکی از ان دوستان هم تلفنی و
و هم حضوری در مورد مهمانی شام که در روز 31 مارس برابر که با 11 فروردین بود توضیحات کافی داده بودم.
البته حق هرکسی است که از آزادی بیان استفاد ه کند و با هر کسی ملاقات کند و نظراتش را بدهد ولی این یس انصافی و بر خلاف منافع جامعه است که نظرات شخصی خود را به عنوان حقیقت به غیر ایرانی ها بگوید . این دوستان ایرانی لیبرال رقبای جناح دیگر حزب لیبرال هستند که نماینده اش برای پارلمان در انتاریو نامزد شده است که وی و فرد دیگری از اعضای رقیب عضو کمیته برگزاری مراسم نوروز بودند.
موضوع به همین ریچموند هیل ختم نمی شود . از انسو پرویز صیاد که اتفاقا منبع خبری وی همین دوست موسس هست7 به کشفیات بر گزار ی نوروز توسط جمهوری اسلامی می رسد و داستان پرداز ی می کند .8
صیاد نه انقدر صداقت دارد که علیرغم ای میل ها و ارسال گزارشات جلسه به اشتباه خود اذعان کند و نه انقدر دانش سیاسی که تحلیل درست از شرایط را داشته باشد 7. وی همان راهی را می رود که بسیاری از تلویزیونهای 24 ساعته لس انجلسی با انتشار اخبار غیر واقعی درسالهای گذشته رفته اند و عملا اب به اسیا ب جمهوری اسلامی میریزند. بنابر اخبار این تلویزیوئها نیروهای اپوزیسیون عملا تا نزدیکی های مرزچین را فتح کرده و جمهوری اسلامی سالهاست که سرنگون شده است و کسی هم از مردم ایران مسلمان نمانده است .
د رنهایت انقدرانرژی که برای پاسخ دادن و شفاف سازی صرف شده است ادم را از مشارکت پشیمان می کند .
دموکراسی و شفافیت و کنگره
اعلام تاسیس کنگره ایرانیان کانادا در حالیکه اساسنامه و آئین نامه ان که بنظر می اید ترجمه فارسی اساسنامه حزب لیبرال با تغییرات جزئی هست . ثبت قانونی ان و راه اندازی سایت که در 27 اوریل به ثبت رسیده است و اعلام موجودیت ان با دعوت خصوصی از یک عده معدود ازبخشی از نخبگان جامعه ایرانی چه مفهمومی می تواند داشته باشد وقتی که موسسین از چند سال قبل روی این طرح کار کرده اند ؟
آیا منظور از دعوت خصوصی بعد از اینکه همه چیز به ثبت رسیده است نشان از تلاش برای کنترل و انحصار بر پروسه شکل گیری ان نیست . .مرکزی که می خواهد همه جامعه ایرانی را در بر بگیرد و این رسالت را بر خود قائل است که نمایندگان واقعی مردم را انتخاب کند
ایا نمی توان نتیجه گرفت که حداقل یک جریانی در این گروه در عمل به دموکراسی پای بند نیستند . اگر بپذیریم که دموکراسی قواعد دارد و قاعده اصلی ان مشارکت و شفافیت و پاسخ گوئی به مردم به عنوان ستون اصلی دموکراسی هست .
.
ممکن است که نظرات انسانها و گروهها بسیار خوب باشد و برای مردم هم مفید باشد و لی در دموکراسی مردم حرف اخر را می زنند و میزان مقبولیت و مشروعیت هرفرد و یا جریانی را سنجش می کنند.
نمی توان با کودتای خزنده و حرکتهای پشت پرده مردم را به خوشبختی رساند کاری که مبلغان متعصب دینی که مدعی نمایندگی از خدا هستند (در تمامی ادیان) پیروان را زوری به بهشت ببرند . کاری که ماده گراها هم می خواهند بهشت روبی زمین بسازند که کامبوج و کوبا و چین و شوروی از ان درمی اید .
در ایئن نامه امده است که نماینده جامعه ایرانی در بریتیش کلمبیا و انتاریو و مونترال هست . این در حالی است که چنین نامی قبلا در بربیتیش کلمبیا ثبت شده است
برای اینکه نهادی بتواند از منافع اکثریت جامعه ما دفاع بکند شرط اصلی ان فرا جناحی بودن اعضا و اولویت دادن به منافع جامعه ایرانی بر منافع حزبی است که این شرط توسط موسسین نقض شده است.
بطور نمونه در جریان کمک مالی به گروه دیگر ایرانی وابسته به حزب لیبرال هیج کدام از موسسین درخواست از وزیر برای بررسی موضوع کمک مالی را که اصل پذیرفته شده در یک دموکراسی است را امضا نکردند . انان بر این تکیه داشتند که این به نفع محافظه کاران تمام خواهد شد . علیرغم اینکه نسخه نهائی تعدیل کلی شده بود تا نظرات و منافع انان را تامین کند بنظر من علت اعلام بیرونی ان به این صورت و در این زمان ، مسائل بوجود امده در پیرامون مرکز جامعه ایرانی کانادائی( ایرانیان کنیدین کامیونینی سنتر ) ُ و دریافت 200 هزار دلار کمک های دولتی به جناح ایرانی رقیب بود که فرصتی به این گروه برای گرفتن قدرت در خلا ان دیگر ی بود..
.
مشکل سیاسی یودن نیست مشکل به قدرت اندیشدن هست ؟
نامگذاری کنگره و ادعای معرفی " نمایندگان واقعی جامعه ایرانی " در بریتیش کلمبیا و کبک و انتاریو در حالی که چینن نامی در بریتیش کلمبیا تبث شده است و فراموش کردن ایرانیانی که در استانهای دیگر کانادا زندگی می کنند نشان می دهد که تنها هدف خدمت به جامعه ایرانی نمی تواند باشد ؟
زیرا کسانی که معتقدند می توانند چننی نهاد سراسری را سازماندهی کنند قادر خواهند بود که تشکیلات در انجا را هم سازماندهی کنند . سنگ بزرگ علامت نزدن است .
. برای پرکردن رزومه تاسیس هر انجمنی کفایت می کندُ
چرا دوستان اعلام نمی کنند که به چه جریانی وابسته هستند ؟ اگر صداقت باشد ضرورتی برای ینهان کار ی وجود نخواهد داشت.
چگونه می شود تصور کرد که این گروه می خواهند برای منافع همه جامعه ایرانی کار کنند و اگر حتی فرض کنیم که منافع شخصی در بین نیست وقتی که بین دو جریان عمده سیاسی ایرانیان طرفدار لیبرال در تورنتو یعنی" ایرانیان کندین سنتر" جریان اقای مریدی –فرمانی –فولادی و" ایرانین کاندین کنگرس " اختلافات عمیق وجود دارد و حاضر نیستند که با هم همکاری کنند چگونه می شود تصور کرد که چنین جریانانی می توانند نمایندگی همه جامعه ایرانی را داشته باشند. واین در حالی است که هر دو جریان د راساسنامه خود ذکر کرده اند که سیاسی نیستند .
ایا جامعه ایرانی فقط لیبرال ها هستند. یا اینکه از زمانی که مهاجرت ایرانیان شروع شده حزب لیبرال در حاکمیت بوده است و جامعه مهاجر هم غالبا با حزب حاکم می رود . برخی از دوستان می خواهند ارتباط خود را با هر حزبی را که در حاکمیت بود به یک اندازه داشته باشند. سیاست ماکیاولیستی .
زیرا این دوستان به جامعه ما سیاست ها ی احزاب را ا اموزش نداده اند و ا ز سوی دیگر شرایط انتقال افکار جامعه ایرانی را به احزاب فراهم نکرده اند آکاهی کمتر کنترل بیشتر.
بنظر من بسیاری از ایرانیان مهاجر در عمل محافظه کار هستند . وقتی در اصول با محافظه کاران همفکری دارند . مخالفت باما لیات ( که اتفاقا بغیر از کارمندان حقوق بگیران کمتر کسی همه را می پردازد ) و اصرا ر انان برای کاهش مالیات ها ، مخالفت با ازدواج همجنس گرایان
،تشدید مجازات مجرمان ، حمایت از حکم سنگین تر برای نو جوانان مجرم و بر خورد بیشتر پلیس با مجرمان بیشتر با محافظه کاران همخوانی دارد
چگونه می توان پذیرفت که چنینن مرکزی می تواند منافع همه ایرانیان را تامین کند وقتی که بسته و خط دار عمل کرده است . چگونه می توان پذیرفت منافع گروهی ارجحیت ندارد اطلاعات درست به حزب را نمی دهید که به ضرر حزب و جامعه ایرانی هست.
باید اشاره کرد حداقل دو نفر از اعضا موسس (م.الف ) و (ز) قصد ندارند که خودشان را برای انتخاب د ر هیت مدیره نامزد کنند
نام گذاری های بی محتوا
ان زمانی که انجمن ایرانیان انتاریو نامگذار ی کرد تعداد ایرانیان محدود بود . الان نامگذاری هائی که بخواهد کل جامعه ایرانی را شامل شود اگر با اطلاع رسانی مردم و نظر خواهی و مشارکت نباشد نه تنها مشکل جامعه ما را حل نخواهد کرد بلکه به ان خواهد افزود و به اعتماد ی که ذره ذره بر اساس کار کرد ا ایرانیان که عمدتا به صورت فردی د ر حوزه های مختلف بدست امده است ضربه خواهد زد.
نامگذاری های کلی با شیوه فعلی به سیاستمداران کانادائی این علامت را می دهد که این نهاد جامعه ایرانی را رهبری می کند و اگر خط سیاسی در پشت این نهاد باشد که بنظر می اید یک جریان قوی د راین کنگره وجود دارد احتمال سو استفاده از نام جامعه ایرانی برای شرکت در معادلات قدرت سیاسی رابشدت دامن می زند و د رچنین صورتی خطر انحصار طلبی و ضربه زدن به منافع ایران و ایرانیان را دارد.
اگر نام گذاری متناسب با مشارکت و یا وابستگی های افراد هم فکر باشد اولا هم میزان همکاری ها را بیشتر و هم استحکام ان نهاد را بیشتر کرده و مرزبندی ها و نیز شناخت جامعه و دیگران (بیرون از جامعه را ) افزایش می دهد .
ایرانی کیست ؟
بهتر است اول موسسین تعریف کنید که شما چه کسی را ایرانی می دانید ؟
ایا هر کس پاسپورت جمهوری اسلامی دارد و یا هر کس ندارد ؟ و یا هردو ؟
شکی نیست که وقتی شخصیتی ایرانی در جامعه جهانی تقدیر می شود همه با افتخار بگویئم ما ایرانی هستیم و لی نمی شود که صحبت از فرد دیگری که ما بهر دلیل اصولی وی را قبول نداریم بگویئم وی ایرانی نیست .؟
این شیوه بر خورد دوگانه فقط باعث بی اعتباری خود مان و جامعه ای که در ان زندگی می کنیم می شود و پشت کردن به واقعیت هست. هم شاه ایرانی بود و هم مصدق و هم خمینی.
هم ناصرالدین شاه و هم امیر کبیر که دستور قتلش توسط شاه داده شد و هم میرزا رضای کرمانی که شاه را ترور کرد ایرانی بودند . هیچ کدام از کرات دیگر به سرزمین ایران نیامده بودند. می توان انانرا به ایرانی خوب یا بد تقسیم کرد .
جامعه ایرانی فقط در چند نفر نخبه و روشنفکر و فعال سیاسی و اجتماعی خلاصه نمی شود. جامعه ایرانی هم میلیونر دارد و هم کسانی که روی کمکهای اجتماعی دولت هست . هم وکیل دارد و هم مجرم . هم کم سواد دارد و هم استاد . هم فرصت طلب دارد و هم خیر خواه مردم . خوب و بد ان با هم هست .
ایرانی کسی است که د رمرزهای جغرافیائی ایران بر اساس تعریف سازمان ملل زندگی می کند
آیا مسلمانان هم ایرانی تلقی می شوند ؟
آیا تاکید کنگره بر غیر مذهبی بودن یک عذر اخلاقی برای دفاع نکردن از منافع بخش عمده ای از ایرانیان هست که که مسلمان هستند؟.
آیا شما از ان عده ای از ایرانیان که هم مسلمان هستند و اتفاقا بخش عمده ای از انان هم با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند دفاع می کنید ؟. از یک جریان مسلمان انهم توسط تنها فرد موسس که تمایلات مذهبی دارد دعوت شده است .
می شود یک نمونه از موارد ی که از ایرانیان مسلمان که بعد از 11 سپتامبر مورد تبعیض سیستماتیک د ر مطبوعات اصلی کاناد ا ودولت شده است دفاع کرده اید را بگویید ؟ هفته ای نیست که مصالب غیر واقعی علیه ایران و مسلمانان گفته نشود . دوستان بخوبی می دانند که بسیاری از ان تعاریف شامل ایرانیان مسلمان نمی شود .
وقتی که د رانجمن کتاب که قاعدتا یک نهاد آگاهی سازی است و چند تن از موسسین کنگره از بنیانگذاران ان هستند در بهترین شرایط از حقیقت دفاع نمی شودو اسلام به عنوان یک جریان واحد دیده می شودو حقایق تحریف می شود ایا می توان توقع داشت که دوستان از منافع ایرانیان مسلمانان که از اولین منتقدان فقه سنتی و اسلام صفوی حاکمیت در ایران بوده است دفاع کنند؟
یک سویه عمل کردن
تعدادی از اعضای موسس برای آزادی دکتر جهانبگلو تلاش فراوانی کردند یکی از انها می گوید باید نهادی داشت که درمورد آزادی افرادی مانند وی به عنوان چامعه ایرانی در برخورد با سیاستمداران کانادائی اقدام کند ایا درمورد افراد معمولی هم اینقدر حساسیت خواهید داشت؟ فکر نمی کنم.
حداقل دو تن از موسسین ( مسعود منصور زاده – منوهر میثاقیه ) همراه عده ای دیگر از ایرانیان با وزیر مهاجرت ملاقات می کنند. هنوز جزئیات دیدار به غیر از عکس ان و یک خبر کوچک که در صقحه اول ایران استار د ر4 ماه مه منتشر شد ه است، چیزی بیرون نیامده است . این در حالی است که در همان هفته حکم اخراج جوان23 ساله ایرانی بهنود سعاد تخانی که ا ز12 سالگی در کانادا زندگی می کرد و هم با قانون مشکل پیدا کرده بود ( ضعف نهادهای مددکاری ایرانی ) و هم از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد) ضعف نهادهای قانونی ) بدون معالجه و بعد از یک سال اقامت در زندان اداره مهاجرت د راستانه اجرا بود . مادر وی که یک شهروند معمولی با حداقل ساعتی 8 دلار مجبور شد 11 هزار دلار از کارت اعتباری برای متوقف کردن حکم بدهد ولی وزیر درخواست انان را نپذیرفت و کسانی هم که به وزیر دسترسی داشتند صدای وی را به گوش وزیر نرساندند. بهنود الان در زندان اوین زندانی شده است.
.
ادعای خبر نداشتن در مورد این حکم دلیل بر برائت نمی شودزیرا شما می توانستند قبل از ملاقات با کسانی که در این زمینه ها فعال هستند و مورد اعتماد شما هم هستند پرس و جو می کردید اگر براستی دلتان برای جامعه ایرانی می تپد ..
راهکار های اعتماد سازی جامعه
دوستان موسس باید بدانند که کنگره از ابتدا با انتخاب نام و ثبت ان ودعوت خصوصی یک بدعت خطرناک و غیر دموکراتیک را پایه گذار ده است .
.
نام کنگره باید متناسب با افراد شرکت کننده باشد مثلا کنگره روشنفکران ایرانی کانادائی ویا انجمن ایرانی کانادائی –طرفداران لیبرال .
ولی اگر قرار است که چنین اسمی که در مورد ان با عموم مشورت نشده است بایستی جلسات بحث و بررسی باید به روی عموم باز باشد . باید جامعه ایرانی از طریق مطبوعات و جلسات عمومی نظر خواهی کرد . بایستی جلسات شفاف و مدارک ان از تاریخچه شکل گیری در دسترس همگان باشد .
کنگره باید دربر گیرنده همه قومیتها ی ایرانی و افراد باشد از اذری ها ؛. بلوچ ها و کردها و ترکمن ها و گیلگی ها و عرب ها و قشقائی هاو لرها و ارمنی و اسوری و یهودی و زرتشتی و مسلمان و لایئک.
کنگره سعی کرده است که تمامی فعالین سیاسی گذشته را دور بزند و به همین دلیل تاریخ مهاجرت ایرانیان درکانادا را از 2000 به بعد که مهاجرت قانونی مد شده است می خواند .
از سوی دیگر هنوز یک جوان در این نهاد جذب نشده است در حالیکه نقش مهمی را انان در این کانادا به عنوان ایرانی تبار ایفا خواهندکرد.
شاید جوانترین فرد گروه 38 ساله است که نشان می دهد چه بخش عظیمی از جامعه ایرانی در مراحل اولیه حذف شده اند و همچنین تنها دو زن در مجموعه حضور دارند که بسیار اند ک است ..
جامعه ایرانی در حال گذارمهاجرت است . هویت کاملی ندارد . تعریف مان در مورد ایرانی بودن یکسان نیست شاید تنها نقطه مشتر ک ما همان نوروز باشد و زبان مان که بیشتر وقتها هم همدیگر را نمی فهیم. .
برای اینکه به جایگاه واقعی د ر سیاست گذاری برسیم نیاز به پشتوانه اقتصادی و مردمی هست.
کمک کنیم جامعه مسیر طبیعی خود را طی کند با سقط جنین زود رس ممکن است که سلامت جامعه را به خطر بیندازیم. باید در جهت سازماندهی جامعه تلاش کرد ولی نباید به جا ی انان تصمیم گرفت.
برای خدمت به مردم با توجه به جو عدم اعتماد و سر خوردگی بهتر است که هر کسی و گروهی کار خودش را به بهترین وجه انجام دهد و اعتماد سازی بکندو این بهترین رسالتی است که هر شخص دارد.
جامعه ایرانی دوران قبیله ای و عشیره ای را پشت سر گذاشته است . و رهبر نداردنیاز هم به رهبر ندارد . نیاز به کار جمعی دارد. کم نیستند افرادی که خالصانه در گو شه و کنار به مردم خدمت می کنند و ادعائی هم ندارند و مورد احترام مردم هستند . تاریخا مردم ایران همیشه خودشان رهبران ملی خودشان را انتخاب کرده اند. نمایندگی جامعه ایرانی دو طرفه هست. نمی شود فقط دم انتخابات روی ایرانیها حساب باز کرد .
مواظب باشید که بلند پرواز ی نکنید . جامعه ایرانی ظرفیت شکستی دیگر ر ا ندارند.
.
ا
1. official report of Debates at Queens park-Wed. 19 Oct. ,05 =P.14
M….. “I am currently a board member of the Bam Disaster children relief committee-that’s in my resume………….”.
2. بعد از اعلام کنگره که به صورت علنی نبود فرد مذکور شرکت نکرد و از وی تلفنی خواستم که نظرات خودش رابرای کمک به شناخت بیشتر گروه بدهد . متاسفانه وی پاسخی نداد ولی گزارشات رسیده حکایت از نارضایتی وی دارد.
3.شماره 1049 شهروند – نشست ایرانیان با کاندیداهای احزاب فدرال کانادا- 23 دی 1384
4.
ما و انتخابات / پرسش هايي كه در نشست كانديداهاي انتخابات با ايرانيان امكان طرح و پاسخگوئي نيافت
5. همان مطلب –شماره 1040 شهروند
6. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_04_01_archive.html
7. من تلفنی با مسول برنامه های صیاد در لس انجلس تماس گرفتم و این خانم به من این موضوع را گفتند .
8. شهروند-1122- 19 آوریل 2007 و شهروند 1124-1123 8. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_05_01_archive.html
http://bayanupload.blogspot.com/
.
ssultanpour@yahoo.com
عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک
( نگاهی به حرکت های خزنده برای نمایندگی جامعه ایرانی در تورنتو)سعید سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com
نهاد دیگری که قرار است جامعه ایرانی را نمایندگی کند اعلام موجودیت کرده است
افراد موسس بطور انفرادی کم وبیش در جامعه ما حضور داشته اند و هر کدام در زمینه ای فعال بوده ند .
بنظر می اید قصد خدمت به جامعه و سازماندهی انر ا دارند. برخی از موسسین رااز نزدیک می شناسم حداقل با یکی از انان که انسان مثبت و فعالی است(ُ مهرداد اریان نژاد) سابقه همکاری درطی دو سال مذاکره فشرده با مقامات شهری وپلیس در مورد اجازه برگزاری چهارشنبه سوری را داشته ام. سال - 2005
وقتی که اهداف "کنگر ه ایرانی کانادائی" را می خوانیم . سخنان موسسین را می شنویم بنظر روزهای بهتر ی را در افق جامعه ایرانی در کانادا خواهیم داشت . ا ز انجا که هر حرکت جمعی در رشد و آگاهی جامعه ایرانی تاثیر دارد باید با دید مثبت به این حرکت نگاه کرد . ولی برای اینکه فرایند یک کار جمعی منافع جامعه ای را تامین کند بایستی یک جریان در عمل به دمکراسی و آرای مردم اعتقاد داشته و شفاف عمل کند . باید دید که آیا این افراد منافع جامعه ما را بر منافع گروه خود ارجح د انسته اند؟ زیرا در دنیای امروز هیچ دولتی و هیج شخصی نمی گوید که به دموکراسی و حقوق انسانها اهمیت نمی دهد و انرا احترام نمی گذارد.ُ
برای اینکه به این سوال پاسخ داده باشم باید کمی به عقب برگردیم . از انجا که عادت نداشته ایم تاریخ مان را و تجارب مان را مکتوب کنیم و به همین دلیل همیشه در حال تجربه کردن هستیم بنابر این منابعی هم وجو د ندارد که به شناخت بیشتر ایرانیان مهاجر که بسیاری از انان در سالهای اخیر به کانادا امد ه اند کمک کند.
.
سال 2004 – زلزله بم
فاجعه انسانی بم باعث شد که جامعه ایرانی یک بار دیگر در راس خبرهای کانادا قرار بگیرد و این بار موجی از همدردی را در بین همه اقشار مردم ما بوجود اورد و تکانی به جامعه ما داد .
بنظر من زلزله بم یک نقطه عطفی در تاریخ فعالیت ها ی افراد جالعه ما شد. بسیاری از هموطنان ما بر ای کمک رسانی به هموطنان بسیج شدند و به اندازه توان خود کوشیدند.
هرچند برای برای یک جامعه ثروتمند ایرانی در انتاریو که ایرانیان ثروتمند کم نداشت کمک جمع اوری شده قابل توجه نبود ولی از انجا که زمینه ساز همکاری های اقشار مختلف ایرانی دور هم شد بسیار مثبت بود . مبلغ کمک های سازمان های کانادائی بیشتر از ایرانی ها بود. هرچند بیش از یک سال طول کشید که نحوه هزینه کرد ن مبلغ جمع اوری شده مشخص شود ولی قدم اول بود و برکتی داشت که باعث حرکت مثبت جامعه و آشنائی افراد بیشتری با یکدیگر شد .
درطول این یکسال دسته بندی های جدید ی بوجود امد و ضرورت تشکل های منسجم تر هم حس شد و البته کسانی که بدون چشمداشت قدمی بر نمی دارند و تاریخا د رهمه جوامع حضور دارند ؛ هم فعال شدند . برای این جماعت شرکت در جلسات کمیته بم به عنوان اولین فعالیت در جامعه ایرانی در کارنامه شان ثبت شد و نتایج مادی ان هم د رهمین دنیا به انان رسید . نمونه ان خانم میسا ملکی حقوقدانی بود1 که برای انتصاب در هیئت مدیره کالج پرستاران از طرف دالتون مک گینتی به فعالیت در کمیته بم در کارنامه خود اشاره میکند در حالیکه قدمت جامعه ایرانی د رانتاریو به سالها ی 90 میرسد که توسط این افراد و کسانی که از نام جامعه ایرانی به عنوان سکوی پرتاب استفاده کرده اند به عمد به فراموشی سپرده می شود.
البته چند نفر دیگر از اعضای کمیته از طرف دولت انتاریو منصوب شدند که در مورد ان در بعد از انتخابات مجلس بحث خواهم کرد.
موسسین نهاد جدید چه کسانی هستند ؟
1. اکثریت موسسین فعلی (کنگره ایرانی کانادائی ) جلساتی رابطور منظم از سال 2004 بر گزار کرده اند که محور مثبت ان ضرورت سازماندهی جامعه ایرانی در تورنتو بوده است و لی محور منفی ان " هدایت و کنترل و رهبری جامعه توسط این هسته مرکزی به عنوان نخبگان جامعه بوده" است که باعث نگرانی می شود.
هرچندجامعه ایرانی بشدت واگرا ست ، از کار تیمی رویگردان هست ، شروع کننده ای خوب و لی تمام کنند ه نیست، سرنوشت سیاسی خود را جدی نمی گیرد ( ا زمرحله حرف بیشتر نمی رود ) و درکل کار کردن برای جامعه ایرانی بسیار سخت است . برای کار کردن برا ی جامعه بخصوص در عرصه اجتماعی و سیاسی یا باید عاشق بود و یا منافع شخصی داشت . ولی همه این نکات منفی نباید به کسی و یا گروهی اجازه بدهد که بجای همه تصمیم بگیر ند وبنوعی خود را « مجمع تشخیص مصلحت " جامعه ایرانی بداند.
حداقل 4 نفر از اعضای گروه اولیه شامل دو خانم که یکی به دلیل مهاجرت به امریکابوده است مدتی است که از جمع اولیه جدا شده اند .
(علی -ا) که فرد مثبت هست و به خوبی با سیاست کانادا آشنا هست .. یکی از افراد که نقش عمده ای در ایجاد این تشکل داشته است بعد ز 2 سال نقش بسیار کم رنگی را گرفته است. شاید ُ وی اهداف موسسه را منطبق بر باروهای اولیه نمی داند.2
(علی) که سخنگوی تشکل کمک رسانی بم هم بود و زحمت زیادی هم در کارهای ثبت قانونی این کمیته کشید بعدا از سمت سخنگوئی این کمیته بم استعفا کرد زیرا کاندیداتوری خود را برای نمایندگی مجلس فدرال از منطقه دان ولی در تورنتو برای حزب لیبرال اعلام کرد . و اتفاقا جناح دیگر ایرانی طرفدار لیبرال از وی حمایت نکردند. وی به سیاست کانادا آشنائی دارد و انسان مثبتی هست .
2. یکی دیگر از موسسین (مهرداد حریری ) در جلسات اولیه کمیته بمُ زمانی که اعلام کردم جلسه چمع اوری کمک مالی با حضور مقامات کانادائی تدارک داده شده است تا جامعه کانادا را در این زمینه فعال کند .وی اعلام کرد چه کسی گفته است که بدون اجازه ما چنین کاری را بکنید ما قرار است در همین رابطه کنسرتی بر گزار کنیم ؟ ایشان مدتهاست که برای نامزدی مجلس فدرال بجای جیم پترسون نماینده لیبرال که قصد بازنشستگی را دارد برنامه ریزی کرده است و تقریبا د رتمامی مهمانی سیاسی مقامات کانادائی در هتل ها که مختص خواص هست شرکت دارد .
در دنیای سیاست هیج چیزی اتفاقی نیست
يکشنبه 8 ژانويه به دعوت کميته ايراني ــ کانادايي انتخابات 2006 فدرال کانادا، حدود 400 تن از ايرانيان تورنتو در سالن کانسيل چمبر شهرداري نورت يورک گرد آمدند تا به سخنان کانديداهاي چهار حزب فدرال کانادا از چهار حوزه عمدتا ايراني نشين دان ولي شرقي و غربي و ويلوديل و ريچموندهيل گوش دهند و پرسش هايشان را مطرح کنند. 3
علیرغم اینکه تمامی دوستان موسسس ارتباط بسیار خوبی با لیبرال ها داشتند نمایندگان لیبرال ها بغیر از جان گادرفری که در نیم ساعت اخر امد هیچ کدام درا ین مراسم شرکت نکردند.
در این رابطه در مقاله ای با تشکر از دست اندرکاران نوشتم
"عدم شركت ليبرالها هشداري به طرفداران اين حزب بود كه دريابند نمايندگان اين حزب از آنجا
كه بردشان را تضمين شده ميدانند و نيز با توجه به حمايتي كه از سوي گروهي از سرمايه داران ايراني كه خودشان را نماينده جامعه ايراني معرفي مي كنند و قول راي هموطنان خودشان را به آنها داده اند، ديگر نيازي به حضور در اين جلسات نمي بينند "4
"
در ابتدا گرداننده نشست، آقاي علي داد مافي نظام از اعضاي کميته از آقاي منوهر ميثاقي يکي ديگر از اعضاي کميته دعوت کرد تا سخنان خود را ايراد کند.
آقاي ميثاقي ضمن تشکر و خوشامد به ويژگي هاي جامعه ايرانيان کانادا اشاره کرد".5
اقای مییثا قی در سخنرانی 15 دقیقه ای خود یک جامعه کامل و متحد و موفق ایرانی را برای کاندیدها ترسیم می کندکه با واقعیت د رتضاد هست.ُ
"در سخنراني افتتاحيه آقاي ميثاقي گستردگي اقشار و اختلاف شرايط اقتصادي جامعه ايراني ناديده گرفته ميشود.
جامعه ايراني تنها آن 5% برگزيده و تاييد شده نيست و همان انتقادی به اين نظر وارد است که به جريانات سياسي است كه خود را نماينده تام الاختيار مردم ايران مي دانند. بجاست اين عزيزان جامعه را آن طور كه هست و بدون حذف و استثنا معرفي كنند و تنها خود را به عنوان نماينده گروه يا انجمن خاصي كه از طرف آنها نمايندگي دارند، اعلام كنند.5"
و یک نمونه اخیر ان هم باید ا ز ملاقات سه تن از ایرانیان ( مهندس سعید اقایی – مسعود منصور زاده و منوهر میثاقیه ) منجمله دو تن از موسسین با شهردا ر ریجموند هیل بعد از بر گزاری مراسم مهمانی شام نوروز شهردار ریچموند هیل 6 نام برد . آنان د ر این ملاقات می خواهند مطمئن شوند که شهردار به دامن جمهوری اسلامی نیفتد . د رحالی که حداقل به یکی از ان دوستان هم تلفنی و
و هم حضوری در مورد مهمانی شام که در روز 31 مارس برابر که با 11 فروردین بود توضیحات کافی داده بودم.
البته حق هرکسی است که از آزادی بیان استفاد ه کند و با هر کسی ملاقات کند و نظراتش را بدهد ولی این یس انصافی و بر خلاف منافع جامعه است که نظرات شخصی خود را به عنوان حقیقت به غیر ایرانی ها بگوید . این دوستان ایرانی لیبرال رقبای جناح دیگر حزب لیبرال هستند که نماینده اش برای پارلمان در انتاریو نامزد شده است که وی و فرد دیگری از اعضای رقیب عضو کمیته برگزاری مراسم نوروز بودند.
موضوع به همین ریچموند هیل ختم نمی شود . از انسو پرویز صیاد که اتفاقا منبع خبری وی همین دوست موسس هست7 به کشفیات بر گزار ی نوروز توسط جمهوری اسلامی می رسد و داستان پرداز ی می کند .8
صیاد نه انقدر صداقت دارد که علیرغم ای میل ها و ارسال گزارشات جلسه به اشتباه خود اذعان کند و نه انقدر دانش سیاسی که تحلیل درست از شرایط را داشته باشد 7. وی همان راهی را می رود که بسیاری از تلویزیونهای 24 ساعته لس انجلسی با انتشار اخبار غیر واقعی درسالهای گذشته رفته اند و عملا اب به اسیا ب جمهوری اسلامی میریزند. بنابر اخبار این تلویزیوئها نیروهای اپوزیسیون عملا تا نزدیکی های مرزچین را فتح کرده و جمهوری اسلامی سالهاست که سرنگون شده است و کسی هم از مردم ایران مسلمان نمانده است .
د رنهایت انقدرانرژی که برای پاسخ دادن و شفاف سازی صرف شده است ادم را از مشارکت پشیمان می کند .
دموکراسی و شفافیت و کنگره
اعلام تاسیس کنگره ایرانیان کانادا در حالیکه اساسنامه و آئین نامه ان که بنظر می اید ترجمه فارسی اساسنامه حزب لیبرال با تغییرات جزئی هست . ثبت قانونی ان و راه اندازی سایت که در 27 اوریل به ثبت رسیده است و اعلام موجودیت ان با دعوت خصوصی از یک عده معدود ازبخشی از نخبگان جامعه ایرانی چه مفهمومی می تواند داشته باشد وقتی که موسسین از چند سال قبل روی این طرح کار کرده اند ؟
آیا منظور از دعوت خصوصی بعد از اینکه همه چیز به ثبت رسیده است نشان از تلاش برای کنترل و انحصار بر پروسه شکل گیری ان نیست . .مرکزی که می خواهد همه جامعه ایرانی را در بر بگیرد و این رسالت را بر خود قائل است که نمایندگان واقعی مردم را انتخاب کند
ایا نمی توان نتیجه گرفت که حداقل یک جریانی در این گروه در عمل به دموکراسی پای بند نیستند . اگر بپذیریم که دموکراسی قواعد دارد و قاعده اصلی ان مشارکت و شفافیت و پاسخ گوئی به مردم به عنوان ستون اصلی دموکراسی هست .
.
ممکن است که نظرات انسانها و گروهها بسیار خوب باشد و برای مردم هم مفید باشد و لی در دموکراسی مردم حرف اخر را می زنند و میزان مقبولیت و مشروعیت هرفرد و یا جریانی را سنجش می کنند.
نمی توان با کودتای خزنده و حرکتهای پشت پرده مردم را به خوشبختی رساند کاری که مبلغان متعصب دینی که مدعی نمایندگی از خدا هستند (در تمامی ادیان) پیروان را زوری به بهشت ببرند . کاری که ماده گراها هم می خواهند بهشت روبی زمین بسازند که کامبوج و کوبا و چین و شوروی از ان درمی اید .
در ایئن نامه امده است که نماینده جامعه ایرانی در بریتیش کلمبیا و انتاریو و مونترال هست . این در حالی است که چنین نامی قبلا در بربیتیش کلمبیا ثبت شده است
برای اینکه نهادی بتواند از منافع اکثریت جامعه ما دفاع بکند شرط اصلی ان فرا جناحی بودن اعضا و اولویت دادن به منافع جامعه ایرانی بر منافع حزبی است که این شرط توسط موسسین نقض شده است.
بطور نمونه در جریان کمک مالی به گروه دیگر ایرانی وابسته به حزب لیبرال هیج کدام از موسسین درخواست از وزیر برای بررسی موضوع کمک مالی را که اصل پذیرفته شده در یک دموکراسی است را امضا نکردند . انان بر این تکیه داشتند که این به نفع محافظه کاران تمام خواهد شد . علیرغم اینکه نسخه نهائی تعدیل کلی شده بود تا نظرات و منافع انان را تامین کند بنظر من علت اعلام بیرونی ان به این صورت و در این زمان ، مسائل بوجود امده در پیرامون مرکز جامعه ایرانی کانادائی( ایرانیان کنیدین کامیونینی سنتر ) ُ و دریافت 200 هزار دلار کمک های دولتی به جناح ایرانی رقیب بود که فرصتی به این گروه برای گرفتن قدرت در خلا ان دیگر ی بود..
.
مشکل سیاسی یودن نیست مشکل به قدرت اندیشدن هست ؟
نامگذاری کنگره و ادعای معرفی " نمایندگان واقعی جامعه ایرانی " در بریتیش کلمبیا و کبک و انتاریو در حالی که چینن نامی در بریتیش کلمبیا تبث شده است و فراموش کردن ایرانیانی که در استانهای دیگر کانادا زندگی می کنند نشان می دهد که تنها هدف خدمت به جامعه ایرانی نمی تواند باشد ؟
زیرا کسانی که معتقدند می توانند چننی نهاد سراسری را سازماندهی کنند قادر خواهند بود که تشکیلات در انجا را هم سازماندهی کنند . سنگ بزرگ علامت نزدن است .
. برای پرکردن رزومه تاسیس هر انجمنی کفایت می کندُ
چرا دوستان اعلام نمی کنند که به چه جریانی وابسته هستند ؟ اگر صداقت باشد ضرورتی برای ینهان کار ی وجود نخواهد داشت.
چگونه می شود تصور کرد که این گروه می خواهند برای منافع همه جامعه ایرانی کار کنند و اگر حتی فرض کنیم که منافع شخصی در بین نیست وقتی که بین دو جریان عمده سیاسی ایرانیان طرفدار لیبرال در تورنتو یعنی" ایرانیان کندین سنتر" جریان اقای مریدی –فرمانی –فولادی و" ایرانین کاندین کنگرس " اختلافات عمیق وجود دارد و حاضر نیستند که با هم همکاری کنند چگونه می شود تصور کرد که چنین جریانانی می توانند نمایندگی همه جامعه ایرانی را داشته باشند. واین در حالی است که هر دو جریان د راساسنامه خود ذکر کرده اند که سیاسی نیستند .
ایا جامعه ایرانی فقط لیبرال ها هستند. یا اینکه از زمانی که مهاجرت ایرانیان شروع شده حزب لیبرال در حاکمیت بوده است و جامعه مهاجر هم غالبا با حزب حاکم می رود . برخی از دوستان می خواهند ارتباط خود را با هر حزبی را که در حاکمیت بود به یک اندازه داشته باشند. سیاست ماکیاولیستی .
زیرا این دوستان به جامعه ما سیاست ها ی احزاب را ا اموزش نداده اند و ا ز سوی دیگر شرایط انتقال افکار جامعه ایرانی را به احزاب فراهم نکرده اند آکاهی کمتر کنترل بیشتر.
بنظر من بسیاری از ایرانیان مهاجر در عمل محافظه کار هستند . وقتی در اصول با محافظه کاران همفکری دارند . مخالفت باما لیات ( که اتفاقا بغیر از کارمندان حقوق بگیران کمتر کسی همه را می پردازد ) و اصرا ر انان برای کاهش مالیات ها ، مخالفت با ازدواج همجنس گرایان
،تشدید مجازات مجرمان ، حمایت از حکم سنگین تر برای نو جوانان مجرم و بر خورد بیشتر پلیس با مجرمان بیشتر با محافظه کاران همخوانی دارد
چگونه می توان پذیرفت که چنینن مرکزی می تواند منافع همه ایرانیان را تامین کند وقتی که بسته و خط دار عمل کرده است . چگونه می توان پذیرفت منافع گروهی ارجحیت ندارد اطلاعات درست به حزب را نمی دهید که به ضرر حزب و جامعه ایرانی هست.
باید اشاره کرد حداقل دو نفر از اعضا موسس (م.الف ) و (ز) قصد ندارند که خودشان را برای انتخاب د ر هیت مدیره نامزد کنند
نام گذاری های بی محتوا
ان زمانی که انجمن ایرانیان انتاریو نامگذار ی کرد تعداد ایرانیان محدود بود . الان نامگذاری هائی که بخواهد کل جامعه ایرانی را شامل شود اگر با اطلاع رسانی مردم و نظر خواهی و مشارکت نباشد نه تنها مشکل جامعه ما را حل نخواهد کرد بلکه به ان خواهد افزود و به اعتماد ی که ذره ذره بر اساس کار کرد ا ایرانیان که عمدتا به صورت فردی د ر حوزه های مختلف بدست امده است ضربه خواهد زد.
نامگذاری های کلی با شیوه فعلی به سیاستمداران کانادائی این علامت را می دهد که این نهاد جامعه ایرانی را رهبری می کند و اگر خط سیاسی در پشت این نهاد باشد که بنظر می اید یک جریان قوی د راین کنگره وجود دارد احتمال سو استفاده از نام جامعه ایرانی برای شرکت در معادلات قدرت سیاسی رابشدت دامن می زند و د رچنین صورتی خطر انحصار طلبی و ضربه زدن به منافع ایران و ایرانیان را دارد.
اگر نام گذاری متناسب با مشارکت و یا وابستگی های افراد هم فکر باشد اولا هم میزان همکاری ها را بیشتر و هم استحکام ان نهاد را بیشتر کرده و مرزبندی ها و نیز شناخت جامعه و دیگران (بیرون از جامعه را ) افزایش می دهد .
ایرانی کیست ؟
بهتر است اول موسسین تعریف کنید که شما چه کسی را ایرانی می دانید ؟
ایا هر کس پاسپورت جمهوری اسلامی دارد و یا هر کس ندارد ؟ و یا هردو ؟
شکی نیست که وقتی شخصیتی ایرانی در جامعه جهانی تقدیر می شود همه با افتخار بگویئم ما ایرانی هستیم و لی نمی شود که صحبت از فرد دیگری که ما بهر دلیل اصولی وی را قبول نداریم بگویئم وی ایرانی نیست .؟
این شیوه بر خورد دوگانه فقط باعث بی اعتباری خود مان و جامعه ای که در ان زندگی می کنیم می شود و پشت کردن به واقعیت هست. هم شاه ایرانی بود و هم مصدق و هم خمینی.
هم ناصرالدین شاه و هم امیر کبیر که دستور قتلش توسط شاه داده شد و هم میرزا رضای کرمانی که شاه را ترور کرد ایرانی بودند . هیچ کدام از کرات دیگر به سرزمین ایران نیامده بودند. می توان انانرا به ایرانی خوب یا بد تقسیم کرد .
جامعه ایرانی فقط در چند نفر نخبه و روشنفکر و فعال سیاسی و اجتماعی خلاصه نمی شود. جامعه ایرانی هم میلیونر دارد و هم کسانی که روی کمکهای اجتماعی دولت هست . هم وکیل دارد و هم مجرم . هم کم سواد دارد و هم استاد . هم فرصت طلب دارد و هم خیر خواه مردم . خوب و بد ان با هم هست .
ایرانی کسی است که د رمرزهای جغرافیائی ایران بر اساس تعریف سازمان ملل زندگی می کند
آیا مسلمانان هم ایرانی تلقی می شوند ؟
آیا تاکید کنگره بر غیر مذهبی بودن یک عذر اخلاقی برای دفاع نکردن از منافع بخش عمده ای از ایرانیان هست که که مسلمان هستند؟.
آیا شما از ان عده ای از ایرانیان که هم مسلمان هستند و اتفاقا بخش عمده ای از انان هم با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند دفاع می کنید ؟. از یک جریان مسلمان انهم توسط تنها فرد موسس که تمایلات مذهبی دارد دعوت شده است .
می شود یک نمونه از موارد ی که از ایرانیان مسلمان که بعد از 11 سپتامبر مورد تبعیض سیستماتیک د ر مطبوعات اصلی کاناد ا ودولت شده است دفاع کرده اید را بگویید ؟ هفته ای نیست که مصالب غیر واقعی علیه ایران و مسلمانان گفته نشود . دوستان بخوبی می دانند که بسیاری از ان تعاریف شامل ایرانیان مسلمان نمی شود .
وقتی که د رانجمن کتاب که قاعدتا یک نهاد آگاهی سازی است و چند تن از موسسین کنگره از بنیانگذاران ان هستند در بهترین شرایط از حقیقت دفاع نمی شودو اسلام به عنوان یک جریان واحد دیده می شودو حقایق تحریف می شود ایا می توان توقع داشت که دوستان از منافع ایرانیان مسلمانان که از اولین منتقدان فقه سنتی و اسلام صفوی حاکمیت در ایران بوده است دفاع کنند؟
یک سویه عمل کردن
تعدادی از اعضای موسس برای آزادی دکتر جهانبگلو تلاش فراوانی کردند یکی از انها می گوید باید نهادی داشت که درمورد آزادی افرادی مانند وی به عنوان چامعه ایرانی در برخورد با سیاستمداران کانادائی اقدام کند ایا درمورد افراد معمولی هم اینقدر حساسیت خواهید داشت؟ فکر نمی کنم.
حداقل دو تن از موسسین ( مسعود منصور زاده – منوهر میثاقیه ) همراه عده ای دیگر از ایرانیان با وزیر مهاجرت ملاقات می کنند. هنوز جزئیات دیدار به غیر از عکس ان و یک خبر کوچک که در صقحه اول ایران استار د ر4 ماه مه منتشر شد ه است، چیزی بیرون نیامده است . این در حالی است که در همان هفته حکم اخراج جوان23 ساله ایرانی بهنود سعاد تخانی که ا ز12 سالگی در کانادا زندگی می کرد و هم با قانون مشکل پیدا کرده بود ( ضعف نهادهای مددکاری ایرانی ) و هم از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد) ضعف نهادهای قانونی ) بدون معالجه و بعد از یک سال اقامت در زندان اداره مهاجرت د راستانه اجرا بود . مادر وی که یک شهروند معمولی با حداقل ساعتی 8 دلار مجبور شد 11 هزار دلار از کارت اعتباری برای متوقف کردن حکم بدهد ولی وزیر درخواست انان را نپذیرفت و کسانی هم که به وزیر دسترسی داشتند صدای وی را به گوش وزیر نرساندند. بهنود الان در زندان اوین زندانی شده است.
.
ادعای خبر نداشتن در مورد این حکم دلیل بر برائت نمی شودزیرا شما می توانستند قبل از ملاقات با کسانی که در این زمینه ها فعال هستند و مورد اعتماد شما هم هستند پرس و جو می کردید اگر براستی دلتان برای جامعه ایرانی می تپد ..
راهکار های اعتماد سازی جامعه
دوستان موسس باید بدانند که کنگره از ابتدا با انتخاب نام و ثبت ان ودعوت خصوصی یک بدعت خطرناک و غیر دموکراتیک را پایه گذار ده است .
.
نام کنگره باید متناسب با افراد شرکت کننده باشد مثلا کنگره روشنفکران ایرانی کانادائی ویا انجمن ایرانی کانادائی –طرفداران لیبرال .
ولی اگر قرار است که چنین اسمی که در مورد ان با عموم مشورت نشده است بایستی جلسات بحث و بررسی باید به روی عموم باز باشد . باید جامعه ایرانی از طریق مطبوعات و جلسات عمومی نظر خواهی کرد . بایستی جلسات شفاف و مدارک ان از تاریخچه شکل گیری در دسترس همگان باشد .
کنگره باید دربر گیرنده همه قومیتها ی ایرانی و افراد باشد از اذری ها ؛. بلوچ ها و کردها و ترکمن ها و گیلگی ها و عرب ها و قشقائی هاو لرها و ارمنی و اسوری و یهودی و زرتشتی و مسلمان و لایئک.
کنگره سعی کرده است که تمامی فعالین سیاسی گذشته را دور بزند و به همین دلیل تاریخ مهاجرت ایرانیان درکانادا را از 2000 به بعد که مهاجرت قانونی مد شده است می خواند .
از سوی دیگر هنوز یک جوان در این نهاد جذب نشده است در حالیکه نقش مهمی را انان در این کانادا به عنوان ایرانی تبار ایفا خواهندکرد.
شاید جوانترین فرد گروه 38 ساله است که نشان می دهد چه بخش عظیمی از جامعه ایرانی در مراحل اولیه حذف شده اند و همچنین تنها دو زن در مجموعه حضور دارند که بسیار اند ک است ..
جامعه ایرانی در حال گذارمهاجرت است . هویت کاملی ندارد . تعریف مان در مورد ایرانی بودن یکسان نیست شاید تنها نقطه مشتر ک ما همان نوروز باشد و زبان مان که بیشتر وقتها هم همدیگر را نمی فهیم. .
برای اینکه به جایگاه واقعی د ر سیاست گذاری برسیم نیاز به پشتوانه اقتصادی و مردمی هست.
کمک کنیم جامعه مسیر طبیعی خود را طی کند با سقط جنین زود رس ممکن است که سلامت جامعه را به خطر بیندازیم. باید در جهت سازماندهی جامعه تلاش کرد ولی نباید به جا ی انان تصمیم گرفت.
برای خدمت به مردم با توجه به جو عدم اعتماد و سر خوردگی بهتر است که هر کسی و گروهی کار خودش را به بهترین وجه انجام دهد و اعتماد سازی بکندو این بهترین رسالتی است که هر شخص دارد.
جامعه ایرانی دوران قبیله ای و عشیره ای را پشت سر گذاشته است . و رهبر نداردنیاز هم به رهبر ندارد . نیاز به کار جمعی دارد. کم نیستند افرادی که خالصانه در گو شه و کنار به مردم خدمت می کنند و ادعائی هم ندارند و مورد احترام مردم هستند . تاریخا مردم ایران همیشه خودشان رهبران ملی خودشان را انتخاب کرده اند. نمایندگی جامعه ایرانی دو طرفه هست. نمی شود فقط دم انتخابات روی ایرانیها حساب باز کرد .
مواظب باشید که بلند پرواز ی نکنید . جامعه ایرانی ظرفیت شکستی دیگر ر ا ندارند.
.
ا
1. official report of Debates at Queens park-Wed. 19 Oct. ,05 =P.14
M….. “I am currently a board member of the Bam Disaster children relief committee-that’s in my resume………….”.
2. بعد از اعلام کنگره که به صورت علنی نبود فرد مذکور شرکت نکرد و از وی تلفنی خواستم که نظرات خودش رابرای کمک به شناخت بیشتر گروه بدهد . متاسفانه وی پاسخی نداد ولی گزارشات رسیده حکایت از نارضایتی وی دارد.
3.شماره 1049 شهروند – نشست ایرانیان با کاندیداهای احزاب فدرال کانادا- 23 دی 1384
4.
ما و انتخابات / پرسش هايي كه در نشست كانديداهاي انتخابات با ايرانيان امكان طرح و پاسخگوئي نيافت
5. همان مطلب –شماره 1040 شهروند
6. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_04_01_archive.html
7. من تلفنی با مسول برنامه های صیاد در لس انجلس تماس گرفتم و این خانم به من این موضوع را گفتند .
8. شهروند-1122- 19 آوریل 2007 و شهروند 1124-1123 8. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_05_01_archive.html
http://bayanupload.blogspot.com/
.
چهارشنبه، تیر ۲۷، ۱۳۸۶
Aref (with English subtitles)
Aref (with English subtitles)
http://video.google.com/videoplay?docid=7201127456858317052&hl=en
"Aref": Meet an average 8 year-old kid from Southern Africa. He loves soccer and trampoline and runs around the yard with his friends. ... all » Everything about him is normal - at least until he opens his mouth: Carrying an Iranian name, Aref speaks fluent persian and his parents aren't black, they're from Iran! "Aref" portrays a family who left Iran some 30 years ago and made Southern Africa their home. Their life is informed by their belief in the Baha'i faith, which was founded on the principle of unity in diversity. Truly manifesting a love for humanity, they have been raising Aref, who was orphaned at childbirth. Meet Aref, his family and his philosophy that people are like flowers in a garden: beautiful because of their very diversity!
http://video.google.com/videoplay?docid=7201127456858317052&hl=en
"Aref": Meet an average 8 year-old kid from Southern Africa. He loves soccer and trampoline and runs around the yard with his friends. ... all » Everything about him is normal - at least until he opens his mouth: Carrying an Iranian name, Aref speaks fluent persian and his parents aren't black, they're from Iran! "Aref" portrays a family who left Iran some 30 years ago and made Southern Africa their home. Their life is informed by their belief in the Baha'i faith, which was founded on the principle of unity in diversity. Truly manifesting a love for humanity, they have been raising Aref, who was orphaned at childbirth. Meet Aref, his family and his philosophy that people are like flowers in a garden: beautiful because of their very diversity!
سهشنبه، تیر ۲۶، ۱۳۸۶
Activist on Hungerstrike to meet with Lieberman about Iran
Activist on Hungerstrike to meet with Lieberman about Iran
http://www.youtube.com/watch?v=PF2LblwfLn0
http://www.youtube.com/watch?v=PF2LblwfLn0
یکشنبه، تیر ۲۴، ۱۳۸۶
کنفرانس ايرانيان با پليس يورک
کنفرانس ايرانيان با پليس يورکSPEAK UP
Sallya Aleboeyh-www.salamtoronto.ca
روز چهارشنبه چهارم جولاي، پليس منطقه يورك براي تقويت ارتباط خود با كاميونيتي ايراني، كنفرانسي را با حضور اعضاي كاميونيتي ايراني و خبرنگاران رسانههاي كاميونيتي ايراني برگزار نمود.
سعيد سلطانپور از فعالين كاميونيتي ايراني و روزنامه نگار، در تشكيل اين كنفرانس نقش اساسي داشت. هدف از برگزاري كنفرانس آن بود كه كاميونيتي ايراني بتواند نگرانيها ونيازهاي خود را به گوش مسئولين پليس يورك برساند. آرماند لابارژ رئيس پليس منطقه يورك و ريكي ويراپان رئيس دفتر گونهگوني و منابع فرهنگي به همراه جمعي از افسران ايراني پليس يورك از شركت كنندگان اين كنفرانس بودند. اطلاعيه برگزاري اين كنفرانس طي هفتههاي گذشته در بخش "تورنتو چه خبر" سلام تورنتو به اطلاع عموم رسيده بود.
از جمله اطلاعات جالبي كه در اين كنفرانس مطرح گرديد يكي اين بود كه برخلاف تصور عمومي، ميزان جنايات ارتكابي در ميان جوانان و نوجوانان در حال كاهش است.
در واقع، احتمال اينكه نوجوان يا جواني هدف يك عمل جنايي جدي قرار بگيرد بسيار بيشتر از آن است كه خودش عامل عمل جنايي و تبهكاري باشد. در مواردي هم كه نوجوانان يا جوانان عامل تبهكاري و شكستن قانون باشند، خلافها معمولاً در رابطه با مواد مخدر، كشيدن عبارات و نقش هاي زننده روي ديوارها و يا اذيت و آزار است. در اين كنفرانس چنين به نظر آمد كه بزرگترين مسئله در رابطه با اسلحه و عضويت در گنگها است.
وقتي موضوع به نحوه برخورد با جوانان خلافكار كشيده شد، روشن گرديد كه برخورد آموزشي و تربيتي با فرد بزهكار بسيار موثرتر از به زندان انداختن اوست. صحبت كردن با آنان در مورد اعمال خلاف و اثري كه عمل خلافشان بـــــر زندگي ديگران داشته نتيجه بهتـري نشان داده است.
در اين كنفرانس چنين مطرح شد كه امكان آنكه نوجوان يا جوان زنداني شده بعد از رهايي از زندان دست به عمل انتقامجويانه در مورد كساني كه به باور او عامل بدبختياش بوده اند بزند، بيشتر مي شود.
از نظر بزرگي و جمعيت، منطقه يورك ششمين كاميونيتي در سراسر كانادا است. علاوه بر اين، منطقه يورك از نظر تنوع نژادي و فرهنگي ، يكي از متنوعترين كاميونيتيها در كانادا است. با توجه به تعداد كثير قوميتها و فرهنگهايي كه در يورك زندگي ميكنند، براي مقامات مسئول بسيار سخت است كه ريشه تك تك مسائل و مشكلات، اتفاقات و حوادث، و نگرانيها و نيازهاي گروههاي مختلف را رديابي و شناسايي كنند. به همين خاطر، براي شناخت اين مسائل، به كمك اعضاي كاميونيتيها احتياج است. كاميونيتي ايراني نيز كه بخش كثيري از آن در منطقه يورك زندگي ميكنند، اگر خواهان انجام كاري و يا انجام تغييرات و اصلاحاتي است، بايد بيش از پيش همكاري كند. بايد صحبت كند. بايد دغدغهها و نيازهاي خود را به روشني مطرح كند.
آنچه در اين كنفرانس از همه چيز ديگر روشنتر بود اين بود كه پليس يورك در دسترس شماست. پليس يورك آماده همكاري با كاميونيتي ايراني است تا بهتر و موثرتر با مشكلات مقابله شود و از تبهكاريها و خلافها پيشگيري شود. پليس يورك به شما و نگرانيها و دغدغههاي شما گوش خواهد سپرد و سعي خواهد كرد به شما كمك كند تا مشكلات خود را رفع كنيد و شرايط را به سود خود بهبود بخشيد.
يكي از مسائلي كه در اين كنفرانس مورد بحث قرار گرفت موضوع جنايات ناشي از نفرت بود.
جنايات ناشي از نفرت، اعمال خلافي هستند كه به دليل جنسيت، نژاد، قوميت، مذهب و دلايل مشابه عليه كسي صورت ميگيرد. در اين كنفرانس گزارش شد كه بر اساس آمار موجود، اكثريت جنايات ناشي از نفرت عليه يهوديان و سياهپوستان صورت گرفته، و تعداد جنايات ناشي از نفرت كه عليه اعضاي كاميونيتي ايراني صورت گرفته و به ثبت رسيده، بسيار كمتر بوده.
در اين مرحله، بعضي از شركت كنندگان ايراني حاضر در كنفرانس، نمونههاي مختلفي از جنايات ناشي از نفرت كه عليه ايرانيها و كساني كه تبارشان از خاورميانه است صورت گرفته را براي افسران حاضر در كنفرانس مثال زدند كه در اينجا چنين به نظر رسيد كه بسياري از افسران پليس حاضر در محل براي اولين بار است كه از چنين حوادثي مطلع ميشوند.
در اينجا آشكار گرديد كه اگرچه جنايات ناشي از نفرت عليه اعضاي كاميونيتي ايراني صورت ميگيرد، اما موارد بسيار كمي از آن گزارش ميشود.
نتيجهاي كه در اين رابطه گرفته شد اين بود كه ايرانيها بايد نظرات و مشكلات خود را روشنتر و رساتر به گوش مسئولان برسانند و هر نوع اتفاقي كه در آن با آنها به شكل ناعادلانه برخورد ميشود را گزارش كنند. اگر ما نتوانيم به طور روشن و قطعي جامعه و نيروهاي پليس را از اين مشكلات و مسائل آگاه كنيم، نبايد انتظار تغيير و اصلاح وضع را داشته باشيم. بايد از طريق طرح شكايت و گزارش دادن بيعدالتيها افكار عمومي و نيروهاي پليس را آگاه كنيم. ما نياز داريم كه نگرانيها و نيز نظرات و راه حلهايمان را به گوش همه برسانيم. كاميونيتيهاي يهودي و سياهپوست، به همين طريق عمل كردهاند و اينك سازمانهاي گوناگوني براي ترويج و حراست از هويت و حقوق خود در ا ختيار دارند.
ما نيز مي توانيم برنامهها و سازمانهاي مشابهي داشته باشيم كه به همين نحو از حقوق ما حراست كند. نكته مهم ديگر كه در اين كنفرانس مطرح گرديد اين بود كه ما نياز داريم كه از قوانين و مقررات اين كشور كاملاً با اطلاع باشيم. جمله معروفي است كه ميگويد "آگاهي قدرت است."
وقتي پاي حقوق بشر به ميان ميآيد نيز همين امر صادق است. ما بايد آگاه باشيم كه حقوق قانوني و آزاديهايي كه طبق قانون از آن برخورداريم چيست، تا بتوانيم وقتي كسي اين حقوق ما را نقض ميكند، موضوع را تشخيص دهيم. با اين دانش و آگاهي است كه ما ميتوانيم هر گاه كه حقوق و آزاديهاي ما ناديده گرفته شود، وضعيت را تغيير دهيم و اصلاح كنيم. در اين كنفرانس تاكيد شد كه هر يك از ما ميبايد به آشناسازي خود با حقوق و آزاديها اهميت دهيم، و خود را نسبت به آنچه كه از نظر قانون برخوردار از آن هستيم و يا اعمالي كه مجاز به انجام آن نيستيم آگاه كنيم.
پليس منطقه يورك بطور مستمر ميكوشد كه ماموران پليس همه جا در دسترس و در معرض ديد باشند تا شما بدانيد كه آنها براي كمك به شما حضور دارند. پيغام پليس منطقه يورك به شما اين است كه آنها در دسترس و قابل وصول هستند تا به شما براي رفع نگرانيهايتان كمك كنند. تشكيل همين كنفرانس براي ايجاد رابطه قويتر با كاميونيتي ايراني نشان دهنده آن است كه آنها براي كمك به ما و تقويت و توسعه كاميونيتي ما آماده هستند. از همه افراد كاميونيتي ايراني كه در اين كنفرانس حضور يافتند و به خوبي آشكار ساختند كه ما نيز براي تغيير آمادهايم، تشكر ميكنيم. براي ما بسيار مهم است كه اعضاي فعالي در كاميونيتي و شهر خود باشيم. هميشه براي طرح خواستهها و نظرات خود حضور داشته باشيد و اجازه ندهيد بيعدالتيها ناديده گرفته شوند: اين گونه مشكلات را گزارش دهيد، صداي شما شنيده خواهد شد.
جمعه، تیر ۲۲، ۱۳۸۶
نقد خشن و بيموقع
نقد خشن و بيموقع
احمد زيدآبادي
نقدهاي گنجي از شريعتي اما هميشه آزار دهنده بوده است، البته نه از اين رو كه دوستداران شريعتي بيتحملاند، بلكه به نظرم به اين علت كه گنجي اصولا در نوشتههايش لحن و كلام آزار دهندهاي دارد.
حال حاضر نيز، متهم كردن شريعتي به توتاليتاريسم و دفاعش از نظريه فقهي آيتالله خميني، با هدف حل كدام مشكل از مشكلات جامعه ايران مطرح ميشود؟ آيا اگر جمعيت حزباللهي و دوستان آقاي مصباح يزدي از زبان گنجي بشنوند كه شريعتي مورد غضب آنها، مدافع ولايت فقيه بوده است، از حمايت از اين مساله دست خواهند كشيد؟ آيا طرفداران دكتر شريعتي در شمار دشمنان دمكراسي قرار دارند كه لازم باشد در باره چهره مورد علاقه آنان دست به افشاگري زد؟ آيا نظام جمهوري اسلامي با بازتوليد انديشههاي دكتر شريعتي بر مدار خويش ميچرخد كه چنين نقد خشني از او ضرورت يافته است؟
به نظر من، نوع نقد گنجي از دكتر شريعتي، نه فقط مشكلي از مشكلات اين جامعه را حل نميكند، بلكه بر حجم معضلات ما ميافزايد.
احمد زيدآبادي
نقدهاي گنجي از شريعتي اما هميشه آزار دهنده بوده است، البته نه از اين رو كه دوستداران شريعتي بيتحملاند، بلكه به نظرم به اين علت كه گنجي اصولا در نوشتههايش لحن و كلام آزار دهندهاي دارد.
حال حاضر نيز، متهم كردن شريعتي به توتاليتاريسم و دفاعش از نظريه فقهي آيتالله خميني، با هدف حل كدام مشكل از مشكلات جامعه ايران مطرح ميشود؟ آيا اگر جمعيت حزباللهي و دوستان آقاي مصباح يزدي از زبان گنجي بشنوند كه شريعتي مورد غضب آنها، مدافع ولايت فقيه بوده است، از حمايت از اين مساله دست خواهند كشيد؟ آيا طرفداران دكتر شريعتي در شمار دشمنان دمكراسي قرار دارند كه لازم باشد در باره چهره مورد علاقه آنان دست به افشاگري زد؟ آيا نظام جمهوري اسلامي با بازتوليد انديشههاي دكتر شريعتي بر مدار خويش ميچرخد كه چنين نقد خشني از او ضرورت يافته است؟
به نظر من، نوع نقد گنجي از دكتر شريعتي، نه فقط مشكلي از مشكلات اين جامعه را حل نميكند، بلكه بر حجم معضلات ما ميافزايد.
پنجشنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۶
اکبر گنجی و شریعتی
رادیو زمانه مطلب اکبر گنجی را منشر کرده است .
یوتوپیای لنینیستی شریعتی
در این راستا نظر کوتاهی در مورد این مطلب بدون وارد شدن در ان نوشتم
با تشکر از اقای گنجی
نقد کردن عقاید و افراد کار بسیار مثبتی است ولی وقتی دوستان که به خارج می ایند مانند اقای ابراهیم نبوی و. اکبر گنجی که اتفاقا بر عکس پیروان شریعتی از ابتدای انقلاب با خط خمینی وفقه سنتی مرزیندی داشتند و پستی در سیستم ولایت فقیه نگرفتند این دوستان از پیروان خط امام بودند .
اینکه تحول کرده اند مبارک است ولی اینکه خمینی و اندیشه هایش را هم علاوه بر شریعتی نقد نمی کنند انو قت است که قضیه بوی سیاسی به خود می گیرد .
اگبر گنجی و ابراهیم نبوی بخوبی می دانند نقد خمنین مانند نقد شریعتی نیست.
از سوی دیگر اسرائیلی ها از بعد از انقلاب خط شریعتی طالقانی و مجاهدین خلق ( ان دوران نه حالا ) را دشمن اصلی خود می دانستند و یکی از دلایلی که 30 خرداد به نیروهای مترقی اسلامی در ا ن زمان تحمیل شد را دراین راستا باید بررسی کرد.
د رهر حال نقد شریعتی سوال بر انگیز می شود . امیدوارم که اکبر گنجی براستی در غرب به راست نچرخیده باشد . زیرا مسلمانان دگ راندیش به حملات سیستماتیک و خط دار رسانه های جمعی در غرب عادت کرده اند .
منتشر کردن این مطلب توسط رادیو زمانه که خط دار هست هم بی دلیل نمی باشد
WWW.kanoun-ebayan.blogspot.com
سعید سلطانپور -تورنتو
روزنامه نگار
یوتوپیای لنینیستی شریعتی
در این راستا نظر کوتاهی در مورد این مطلب بدون وارد شدن در ان نوشتم
با تشکر از اقای گنجی
نقد کردن عقاید و افراد کار بسیار مثبتی است ولی وقتی دوستان که به خارج می ایند مانند اقای ابراهیم نبوی و. اکبر گنجی که اتفاقا بر عکس پیروان شریعتی از ابتدای انقلاب با خط خمینی وفقه سنتی مرزیندی داشتند و پستی در سیستم ولایت فقیه نگرفتند این دوستان از پیروان خط امام بودند .
اینکه تحول کرده اند مبارک است ولی اینکه خمینی و اندیشه هایش را هم علاوه بر شریعتی نقد نمی کنند انو قت است که قضیه بوی سیاسی به خود می گیرد .
اگبر گنجی و ابراهیم نبوی بخوبی می دانند نقد خمنین مانند نقد شریعتی نیست.
از سوی دیگر اسرائیلی ها از بعد از انقلاب خط شریعتی طالقانی و مجاهدین خلق ( ان دوران نه حالا ) را دشمن اصلی خود می دانستند و یکی از دلایلی که 30 خرداد به نیروهای مترقی اسلامی در ا ن زمان تحمیل شد را دراین راستا باید بررسی کرد.
د رهر حال نقد شریعتی سوال بر انگیز می شود . امیدوارم که اکبر گنجی براستی در غرب به راست نچرخیده باشد . زیرا مسلمانان دگ راندیش به حملات سیستماتیک و خط دار رسانه های جمعی در غرب عادت کرده اند .
منتشر کردن این مطلب توسط رادیو زمانه که خط دار هست هم بی دلیل نمی باشد
WWW.kanoun-ebayan.blogspot.com
سعید سلطانپور -تورنتو
روزنامه نگار
دوشنبه، تیر ۱۸، ۱۳۸۶
دو مصاحبه مهندس غروی در مورد نقش آذربایجان در استقلا ل ایران
--------------------------------------------------------------------------------
دو مصاحبه "مهندس نورالدین غروی" با رادیو آزادگان
نقش آذربایجان در نگهبانی از تمامیت ارضی ایران و تاریخ سازی سلطه گران و عواملشان
نشست نیوکان ها، نشست 3روزه پاریس با شرکت سناتورهای آمریکائی و اسرائیل ، تفاوت ملت و قوم
دو مصاحبه "مهندس نورالدین غروی" با رادیو آزادگان
نقش آذربایجان در نگهبانی از تمامیت ارضی ایران و تاریخ سازی سلطه گران و عواملشان
نشست نیوکان ها، نشست 3روزه پاریس با شرکت سناتورهای آمریکائی و اسرائیل ، تفاوت ملت و قوم
ویدئو کلیپ دموکراسی گروه ابجیز
http://www.iranian.com/Music/Abjeez/demokracy.html
http://www.youtube.com/watch?v=xC-q3houri4
No more war
"DemoKracy" performed by Abeez band. Video by Saman >>> abjeez.com
دموکراسی میوه فصله
نوبرشو اوردی
دیکتاتوری رو بردی
نوبرشو اوردی
دموکراسی اوردی
http://www.youtube.com/watch?v=xC-q3houri4
No more war
"DemoKracy" performed by Abeez band. Video by Saman >>> abjeez.com
دموکراسی میوه فصله
نوبرشو اوردی
دیکتاتوری رو بردی
نوبرشو اوردی
دموکراسی اوردی
یکشنبه، تیر ۱۷، ۱۳۸۶
اختلاف بین شیخ و شاه در چیست؟
به نظر آقای داریوش همایون در سخنرانیش(جایگزین واقعی جمهوری اسلامی) در روز شنبه30 ژوئن2007 درکتابخانه نورث یورک تورنتو کانادا اعلام کردند که:
مردم بعد از انقلاب رویکردی دوباره به نظام پادشاهی دارند!
صحبتهای قشر طرفدار خاندان پهلوی و خود رضا پهلوی که بعد از 11 سپتامبر2001 خیلی فعال شده اند، چه پیامی را میرساند؟
مردم ایران بیش از 100 سال است برای استقلال، آزادی و حاکمیت ملی (مردمسالاری)مبارزه میکنند، نه از سلطنت مشروطه قاجار ونه از مشروطه دست نشاندگان انگلیس و آمریکا( خاندان پهلوی) پیروی از قانون و مشروطه دیدند و نه از جمهوری اسلامی ولایت فقیه.
حال این سوال مطرح است که خاندان مستبد و دیکتاتورپهلوی( که ما را در گذشته از دموکراسی و مشروطه محروم کرد و حکومت ملی و سربلند کننده ایران و ایرانی و کوتاه کننده دست استعمار پیر انگلیس ) دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کرد ، باورکردنیست شاه مملکتی بخاطر قدرت مطلقه علیه دولت خود و دولت منتخب مردم ، آنهم به کمک آمریکاو انگلیس مردم خود را از دموکراسی و حاکمیت ملی محروم کند؟!
مردم بعد از انقلاب رویکردی دوباره به نظام پادشاهی دارند!
صحبتهای قشر طرفدار خاندان پهلوی و خود رضا پهلوی که بعد از 11 سپتامبر2001 خیلی فعال شده اند، چه پیامی را میرساند؟
مردم ایران بیش از 100 سال است برای استقلال، آزادی و حاکمیت ملی (مردمسالاری)مبارزه میکنند، نه از سلطنت مشروطه قاجار ونه از مشروطه دست نشاندگان انگلیس و آمریکا( خاندان پهلوی) پیروی از قانون و مشروطه دیدند و نه از جمهوری اسلامی ولایت فقیه.
حال این سوال مطرح است که خاندان مستبد و دیکتاتورپهلوی( که ما را در گذشته از دموکراسی و مشروطه محروم کرد و حکومت ملی و سربلند کننده ایران و ایرانی و کوتاه کننده دست استعمار پیر انگلیس ) دولت ملی دکتر مصدق را سرنگون کرد ، باورکردنیست شاه مملکتی بخاطر قدرت مطلقه علیه دولت خود و دولت منتخب مردم ، آنهم به کمک آمریکاو انگلیس مردم خود را از دموکراسی و حاکمیت ملی محروم کند؟!
شنبه، تیر ۱۶، ۱۳۸۶
گفتار سید عزالدین حسینی
گفتار سید عزالدین حسینی
. مشغول مطالعه ﺁن بودیم که سر و صدا شد . پرسیدیم چه خبر؟ گفتند تفنکچی های کومله محل
را محاصره کرده اند . و این شخص وارد شد و نزد هیأت ﺁمد . مرحوم طالقانی با همه شکیبائی ، از کوره بدر رفت و سخت به او پرخاش کرد : ﺁ شیخ تا انقلاب مزدور ساواک بودی حالا مزدور تفنکچی ها شده ای ؟ ما را با تفنکچی محاصره می کنی ؟ و... و او پوزش می خواست ...
http://www.blogger.com/post-edit.g?blogID=25743507&postID=4594619141832439285
. مشغول مطالعه ﺁن بودیم که سر و صدا شد . پرسیدیم چه خبر؟ گفتند تفنکچی های کومله محل
را محاصره کرده اند . و این شخص وارد شد و نزد هیأت ﺁمد . مرحوم طالقانی با همه شکیبائی ، از کوره بدر رفت و سخت به او پرخاش کرد : ﺁ شیخ تا انقلاب مزدور ساواک بودی حالا مزدور تفنکچی ها شده ای ؟ ما را با تفنکچی محاصره می کنی ؟ و... و او پوزش می خواست ...
http://www.blogger.com/post-edit.g?blogID=25743507&postID=4594619141832439285
پنجشنبه، تیر ۱۴، ۱۳۸۶
چهارشنبه، تیر ۱۳، ۱۳۸۶
چگونه فریاد گر آزادی از یک جریان ضد ازادی حمایت می کند ؟
چگونه فریاد گر آزادی از یک جریان ضد ازادی حمایت می کند ؟
نوشتاری در مطلب داستان تکراری " تروریست " نامیدن مجاهدین –علی فیاض
سعید سلطانپور
علی فیاض از انسانهای آزاده ای است که بشدت با ارتجاع مذهبی د ر ایران مرزبندی دارد و با ان مبارزه فکر ی دارد . علیرغم حضور دراز مد تش در سوئد در تبعید همچنان بر سر مواضع خود که شکل گرفته از دیدگاهها ی دکتر علی شریعتی است پا فشرد ه است . وی در عین حال با افراطیون مارکسیست و راستها ی لائیک که فرصت طلبانه اسلام را دشمن مردم ایران می خوانند و همه مسلمانان را همراه با سیاست استعمار جهانی در یک طیف قرار می دهند برخورد فرهنگی مستمری دارد که نمی توان نادیده گرفت.
یعنی احترام فوق العاده ای برا ی ایشان قائل هستم ولی ضرورت نقد کردن اندیشه ها که باعث رشد و شفافیت سازی میشود اهمیت خاص خو دش را دارد. من در مورد انچه که در مورد نقض حقوق بشر حکومت مذهبی در ایران نقد ی ندارم ولی انجا که
علی فیاض می نویسد
چگونه و بر اساس کدام مواد قانونی و حقوقی می توان سازمانی را که حدود دو دهه است هیچ عملی که بتوان آن را عملی تروریستی قلمداد نمود، انجام نداده است، "تروریست" نامید؟
مسئله جدی دارم .
بمب گذاری حزب جمهوری اسلامی که در ان بسیاری از اعضای حزب که اتفاقا مسلح هم نبودند و لی از نظر تفکر ی پیرو خط خمینی بودند توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین بنام کلاهی د ر7 تیر 1360 کشته شدند و این عمل خشونت آغاز شده توسط حاکمیت در 30 خرداد 60 را تشدید کرد حرکت صلح طلبانه بود.
همانگونه که ما عملیات علیه سربازان ارتش اشغالکر اسرائیل را مشروع می دانیم و البته غربیها انرا تروریستی می خوانند ولی عملیات تروریستی حماس علیه افراد غیر نظامی اسرائیل را مجکوم میکنیم حتی اکر انان حق کشور فلسطین را به رسمیت نشناسند . ولی ایا عملیات 7 تیر مجاهدین و یا کشتن افراد حزب اللهی تنها به د لیل داشتن ریش و شلوار پاسداری تفاوتی با عملیات تروریستی ندارد؟
علی فیاض در تشکیلا ت مجاهدین نبوده و نمی داند که این مجاهدین ان مجاهدین نیستند . جریانی که در شهرپر جمعیتی مانند تهران عملیات نظامی با خمپاره انجام می دهدو جان هموطنان خود را به خطر می اندازد ونیز جان اعضا ی خود را ایا این عملیات تروریستی نیست ؟
سبوعیت رژیم هیج جوازی برای عملیاتی که جان مردم عادی را به خطر بییندازد ندارد. ارتش ازادی بخش ایرلند گه در لیست ترور قرار داشت اخیرا بخاطر قتلهائی که بدون دلیل و بر اساس حدس بوده است اعتراف و از خانواده ها معذرت خواهی کرده است .
یکی از معیارهای بیرون امدن از لیست تروریستی عدم حمایت از مبارزه مسلحانه و یا چنین گروههائی است یعنی اگر مجاهدین بپذیرند که به روشهای سیاسی رو خواهند اورد اروپا انان را از لیست خارج خواهد کرد .
الان 25 سال از ان دورا ن 60 گذشته است و می توان د رمورد درستی و یا اشتباه ان دوران نقد کرد. اینکه هم رژیم جز لیست تروریستی است و هم مجاهدین دلیلی بر حقانیت و بطلان دیگری به تنهائی نیست.
نباید فراموش کرد که رهبری سازمان بدلیل نفوذ اعضای سازمان در رده های امنیتی رژیم کسانی مانند مسعود کشمیری که بمب گذاری دفتر نخست وزیر ی را انجام داد وبا عث کشته شدن رجائی و باهنر ( رئیس جمهور وقت ) شد . می دانست که در گیری در راه و اجتناب نا پذیر است . البته مجاهدین هم با اموزش نظامی اعضا و هواداران خود را برای چنین روزی اماده می کردند.کشمیری عضو شورای امنیت به سرپرستی رجائی بود. حضور کاظم افجه ای در دادستانی اوین و نیز حضور معاون منیتی سپاه که در تلاش برای حفظ بنی صدر رئیس جمهور قانونی و لی غیر قانونی بر کنار شده مجبور به فرار شد
. همانگونه که نمی شود از رژیم شاه بدلیل اینکه کمتر زندانی سیاسی عدام کرد در مقابل جمهوری اسلامی که تعداد بیشماری زندانی سیاسی داشت و انانرا قتل عام کرد حمایت کرد به همین دلیل هم نمی شود از مجاهدین چون اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند دفاع کرد . پرونده نقض حقوق بشر مجاهدین بسیار تاریک است
مجاهدین یک جریانی است که برای رسیدن به قدرت باجمهوری اسلامی از طریق مسلحانه مبارزه می کند و دراین راه از هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به کاخ سفید و اروپا کو تاهی نکرده است . مشروعیت نیروهای حق طلب از مردم بر می اید در لیست تروریستی قرارگرفتن هم معیار ابر قدرت هاست .
این مشکل جریان ضد خلقی رجوی است که با فاصله گرفتن از مردم ایران عملا به جمهوری اسلامی خدمت کرده است .
جریان رجوی جریان انحصار طلبی است که دشمن آزادی و استقلال مردم ایران هست . همکاری با دیکتاتور سرنگون شده عراق صدام حسین و سازمان استخبارات عراق و دیگر سازمانهای جاسوسی دنیا مانند سیا به گفته پروفسور ریموند تینتر از هوادران پرو پا قرص گروه رجوی مشروعیت این سازمان را زیر سوال برده است .
جریانی که حقوق بشر را در تشکیلات خود بطور پیوسته نفض کرد ه است . اتهامات جدی در مورد شکنجه و حتی کشته شدن اعضای منتقد سازما ن ، تهدید به کشتن مخالفان و جدا شدگان در اروپا و نمونه اخیر ان حمله به عده ا ی از جدا شدگان در پاریس همه خصوصیات یک سازمان خشونت طلب و طرفدار ترور کردن می باشد . به ا ن اضافه کنید نگه داشتن افراد ناراضی علیرغم میل باطنی خود در اردوکاه اشرف و نیز ربودن نوجوانان از اروپا و امریکا به عراق در سال 1998 بدون اطلاع خانواده هایشان و از همه بدتر متهم کردن مخالفان به رژیم جمهوری اسلامی بدون هیچ مبنا و مدرک همه نشان از یک جریان خشونت طلب و ازادی ستیز دارد.
جریانی که 28 سال است که انتخابات ازاد بر قرار نکرده است و 17 سال است که مانند رژیم های دیکتاتوری ریئس جمهوری برای مردم ایران تعیین کرده است . و بجای تلاش بر نزدیک شدن به مردم ایران سالهاست که راه خود را در زدو بند با سیاستمداران اروپائی و لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا می داند
دعوای بین رجوی و خامنه ای مانند دعوای ملاعمر و بوش هست و ربطی به مردم ایران ندارد . تنها مردم ایران هستند که قربانیان این قدرت طلبی هستند .
جریانی که چشم به امپریالیستها دوخته است با رفتن در لیست تروریستی قفل می شود . جریانات خلقی به راه خود با یاری مردم ادامه داده و خواهند داد.
شایسته هست نیروهای اندیشمند بجای روشن تر کردن مواضع ضد مردمی اپوزیسیون وابسته برای مردم با دفاع از انان به صورت مردم خاشاک نریزند.
هر گونه حمایت از جریان رجوی اهانت به آزادی و استقلال مردم ایران و شهدای بنیانگزار و اسلام علوی هست.
داستان تکراری «تروریست» نامیدن مجاهدین!
علي فياض
اتحادیه اروپا در یک اقدام تکراری و به تبعیت از سیاست های جهانی امپریالیستی، به رغم حکم دادگاه بدوی عدالت اروپا، باز هم نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست سازمان ها و گروه های تروریستی قرار داد. این همه در حالی صورت می گیرد که تا کنون بارها بسیاری از سیاستمداران اروپایی، سردمداران رژیم حاکم بر ایرانزمین را تروریست و یا حامی جریانات تروریستی اعلام کرده اند و دولت مردان آمریکایی نیز بارها آنها را سازمانده رژیمی شرور، تروریستی و از حامیان گروه های تروریست معرفی نموده اند! تروریست نامیدن رژیم و حتی مخالفان آن، در یک نگاه طنزآلود و شکاکانه، می تواند چنین القا نماید که ایرانیان همه تروریست هستند؛ هم اپوزیسیون و هم پوزیسیون موجود!
به راستی چگونه می توان به چنین نقطه نظرات بی نظیری دست یافت؟ چگونه و چرا باید هم رژیم را تروریست و تروریست پرور اعلام نمود و هم اپوزیسیون آن را؟ معیارها و ملاک های گزینش چنین مواضعی کدام است؟
اگر قرار بر این باشد که یک سازمان یا جریان سیاسی، با تکیه بر مفاد اساسی حقوق بشر، به دفاع از خود و حقوق مردم خود برخیزد، تروریست به شمار رود، پس باید تمامی مبارزات آزادی بخش و رهایی بخش ملی در مقیاس جهانی را که عموما با مبارزات مسلحانه آغاز شده اند نیز تروریسم قلمداد نمود. و تمامی جبهه های رهایی بخش ملی که برای استقلال کشور و رهایی مردم خویش به نبرد با استعمارگران و امپریالیست ها برخاستند را بزرگ ترین سازمان های تروریستی قلمداد نمود! آنچه اروپایی ها و آمریکایی ها را در پذیرش حقوق مردم فلسطین به تسلیم واداشت – علیرغم اینکه آنها بارها سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) را گروهی تروریستی می دانستند – چیزی جز حقانیت مبارزه آنها برای رهایی خلق در زنجیرشان نبود. بدون شک سازمان ها و جبهه هایی از این دست، در گوشه و کنار جهان فراوان بوده و هستند. جریاناتی که با گسترش مبارزات مردم و همراهی آنان، به اهداف خود دست یافته و رژیم های دیکتاتوری را سرنگون کرده و سرانجام همان دولت ها و کشورهایی که آنها را تروریست می نامیدند، در مقابل آنها سر تعظیم فرود آورده و از مواضع پیشین خود شرمگین و نادم شده اند. آیا به راستی اتحادیه اروپایی و گردانندگان آن به چنین روزهایی در آینده رهایی میهن ما نمی اندیشند؟
بیست و هشت سال است که رژیم جنایتکار آخوندها به طور شبانه روزی و بدون هیچ توقفی دست به جنایت می زند. بیست و هشت سال است که مدام بر تعداد زندان ها می افزایند، و هر روز در انجام وحشتناک ترین شکنجه های روحی و جسمی به کشف تازه ای نایل می گردند، انواع و اقسام متدهای قتل و کشتن را عملی می سازند، و هیچ موجود انسانی را از جنایات غیر قابل توصف خود بی نصیب نمی گذارند؛ این رژیم با مخوف ترین شیوه های ضد بشری، تنها مخالفان سیاسی، روشنفکران و اندیشمندان را به بند نمی کشد. تنها اعتراضات کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان را با خشونت پاسخ نمی دهد. این رژِم حتی کودکان و نوجوانان(۱) زیر سن قانونی را نیز مورد تجاوز، بی رحمی و سرکوب قرار می دهد.
اگر چنین رژیمی تروریست و تروریست پرور هست - که هست - پس چگونه و به چه دلیل می توان نیرو و نیروهایی را که به نبرد برای سرنگونی آن برخاسته اند را هم تروریست به حساب آورد. چگونه و بر اساس کدام مواد قانونی و حقوقی می توان سازمانی را که حدود دو دهه است هیچ عملی که بتوان آن را عملی تروریستی قلمداد نمود، انجام نداده است، "تروریست" نامید؟ از سوی دیگر بسیار تعجب آور و عبرت آمیز است که رژیمی که حتی در خود اروپا و در مقابل چشمان سیاستمداران و سردمداران سیاسی اروپایی ده ها عمل تروریستی موفق و ناموفق علیه مخالفان خود به انجام رسانده است، می تواند شریک گفت و گوهای دیپلماتیک – اقتصادی ارزیابی نمود و با آنها دست داد و منافع ملی ایرانیان را در سازش با آنها به بازی گرفت؟ چگونه می توان رژیمی را به مشروعیت شناخت که یکی از شاخصه های عمده و اساسی آن نقض مداوم حقوق بشر است و نه تنها مخالفان کلیت موجودیت خویش، که حتی منتقدان ملایم خود را نیز بر نمی تابد؟
پر واضح است که منافع اقتصادی و سیاسی در این "معاملات" و "معادلات" حرف اول و آخر را می زنند، نه حقوق بشر و داعیه های کلامی دفاع از آن! تلاش در به انزوا کشاندن نیروهای مخالف رژیم و ایجاد محدودیت های حقوقی، قانونی و سیاسی، تنها و تنها خدمت به رژیمی است که زندان اوین را از منطقه ای در شمال تهران، به همه مرزهای جغرافیایی کشوری به نام ایران گسترش داده است.
______________
۱) سازمان عفو بين الملل، در تازه ترين گزارش خود با عنوان « ايران،آخرين اعدام کننده کودکان» می گويد که در حال حاضر، دست کم ۷۱ کودک در زندان های ايران در انتظار اجرای حکم اعدام هستند. بر پايه اين گزارش، از سال ۱۹۹۰، ايران بالاترين آمار را در اعدام کودکان در جهان به خود اختصاص داده است. مالکولم اسمارت، مدير بخش خاورميانه و آفريقای شمالی اين سازمان، با اشاره به روند رو به افزايش اعدام کودکان در ايران می گويد:« ايران تنها کشوری است که در آن، کودکانی که به هنگام وقوع جرم زير ۱۸ سال داشته اند، به اعدام محکوم می شوند. سازمان عفو بين الملل با اعلام فهرست نام ۷۱ نفری که در زندان های ایران درانتظار اجرای حکم هستند، می گويد که گزارش ها حاکی از آن است که تعداد کودکان محکوم به اعدام، رقمی بالاتر از آنچه اعلام شده، باشد چرا که تعداد اعدام شدگان در ايران به درستی گزارش نمی شود. (منبع خبر: رادیو فردا)
منبع: سايت ديدگاه
نوشتاری در مطلب داستان تکراری " تروریست " نامیدن مجاهدین –علی فیاض
سعید سلطانپور
علی فیاض از انسانهای آزاده ای است که بشدت با ارتجاع مذهبی د ر ایران مرزبندی دارد و با ان مبارزه فکر ی دارد . علیرغم حضور دراز مد تش در سوئد در تبعید همچنان بر سر مواضع خود که شکل گرفته از دیدگاهها ی دکتر علی شریعتی است پا فشرد ه است . وی در عین حال با افراطیون مارکسیست و راستها ی لائیک که فرصت طلبانه اسلام را دشمن مردم ایران می خوانند و همه مسلمانان را همراه با سیاست استعمار جهانی در یک طیف قرار می دهند برخورد فرهنگی مستمری دارد که نمی توان نادیده گرفت.
یعنی احترام فوق العاده ای برا ی ایشان قائل هستم ولی ضرورت نقد کردن اندیشه ها که باعث رشد و شفافیت سازی میشود اهمیت خاص خو دش را دارد. من در مورد انچه که در مورد نقض حقوق بشر حکومت مذهبی در ایران نقد ی ندارم ولی انجا که
علی فیاض می نویسد
چگونه و بر اساس کدام مواد قانونی و حقوقی می توان سازمانی را که حدود دو دهه است هیچ عملی که بتوان آن را عملی تروریستی قلمداد نمود، انجام نداده است، "تروریست" نامید؟
مسئله جدی دارم .
بمب گذاری حزب جمهوری اسلامی که در ان بسیاری از اعضای حزب که اتفاقا مسلح هم نبودند و لی از نظر تفکر ی پیرو خط خمینی بودند توسط یکی از اعضای سازمان مجاهدین بنام کلاهی د ر7 تیر 1360 کشته شدند و این عمل خشونت آغاز شده توسط حاکمیت در 30 خرداد 60 را تشدید کرد حرکت صلح طلبانه بود.
همانگونه که ما عملیات علیه سربازان ارتش اشغالکر اسرائیل را مشروع می دانیم و البته غربیها انرا تروریستی می خوانند ولی عملیات تروریستی حماس علیه افراد غیر نظامی اسرائیل را مجکوم میکنیم حتی اکر انان حق کشور فلسطین را به رسمیت نشناسند . ولی ایا عملیات 7 تیر مجاهدین و یا کشتن افراد حزب اللهی تنها به د لیل داشتن ریش و شلوار پاسداری تفاوتی با عملیات تروریستی ندارد؟
علی فیاض در تشکیلا ت مجاهدین نبوده و نمی داند که این مجاهدین ان مجاهدین نیستند . جریانی که در شهرپر جمعیتی مانند تهران عملیات نظامی با خمپاره انجام می دهدو جان هموطنان خود را به خطر می اندازد ونیز جان اعضا ی خود را ایا این عملیات تروریستی نیست ؟
سبوعیت رژیم هیج جوازی برای عملیاتی که جان مردم عادی را به خطر بییندازد ندارد. ارتش ازادی بخش ایرلند گه در لیست ترور قرار داشت اخیرا بخاطر قتلهائی که بدون دلیل و بر اساس حدس بوده است اعتراف و از خانواده ها معذرت خواهی کرده است .
یکی از معیارهای بیرون امدن از لیست تروریستی عدم حمایت از مبارزه مسلحانه و یا چنین گروههائی است یعنی اگر مجاهدین بپذیرند که به روشهای سیاسی رو خواهند اورد اروپا انان را از لیست خارج خواهد کرد .
الان 25 سال از ان دورا ن 60 گذشته است و می توان د رمورد درستی و یا اشتباه ان دوران نقد کرد. اینکه هم رژیم جز لیست تروریستی است و هم مجاهدین دلیلی بر حقانیت و بطلان دیگری به تنهائی نیست.
نباید فراموش کرد که رهبری سازمان بدلیل نفوذ اعضای سازمان در رده های امنیتی رژیم کسانی مانند مسعود کشمیری که بمب گذاری دفتر نخست وزیر ی را انجام داد وبا عث کشته شدن رجائی و باهنر ( رئیس جمهور وقت ) شد . می دانست که در گیری در راه و اجتناب نا پذیر است . البته مجاهدین هم با اموزش نظامی اعضا و هواداران خود را برای چنین روزی اماده می کردند.کشمیری عضو شورای امنیت به سرپرستی رجائی بود. حضور کاظم افجه ای در دادستانی اوین و نیز حضور معاون منیتی سپاه که در تلاش برای حفظ بنی صدر رئیس جمهور قانونی و لی غیر قانونی بر کنار شده مجبور به فرار شد
. همانگونه که نمی شود از رژیم شاه بدلیل اینکه کمتر زندانی سیاسی عدام کرد در مقابل جمهوری اسلامی که تعداد بیشماری زندانی سیاسی داشت و انانرا قتل عام کرد حمایت کرد به همین دلیل هم نمی شود از مجاهدین چون اپوزیسیون جمهوری اسلامی هستند دفاع کرد . پرونده نقض حقوق بشر مجاهدین بسیار تاریک است
مجاهدین یک جریانی است که برای رسیدن به قدرت باجمهوری اسلامی از طریق مسلحانه مبارزه می کند و دراین راه از هیچ تلاشی برای نزدیک شدن به کاخ سفید و اروپا کو تاهی نکرده است . مشروعیت نیروهای حق طلب از مردم بر می اید در لیست تروریستی قرارگرفتن هم معیار ابر قدرت هاست .
این مشکل جریان ضد خلقی رجوی است که با فاصله گرفتن از مردم ایران عملا به جمهوری اسلامی خدمت کرده است .
جریان رجوی جریان انحصار طلبی است که دشمن آزادی و استقلال مردم ایران هست . همکاری با دیکتاتور سرنگون شده عراق صدام حسین و سازمان استخبارات عراق و دیگر سازمانهای جاسوسی دنیا مانند سیا به گفته پروفسور ریموند تینتر از هوادران پرو پا قرص گروه رجوی مشروعیت این سازمان را زیر سوال برده است .
جریانی که حقوق بشر را در تشکیلات خود بطور پیوسته نفض کرد ه است . اتهامات جدی در مورد شکنجه و حتی کشته شدن اعضای منتقد سازما ن ، تهدید به کشتن مخالفان و جدا شدگان در اروپا و نمونه اخیر ان حمله به عده ا ی از جدا شدگان در پاریس همه خصوصیات یک سازمان خشونت طلب و طرفدار ترور کردن می باشد . به ا ن اضافه کنید نگه داشتن افراد ناراضی علیرغم میل باطنی خود در اردوکاه اشرف و نیز ربودن نوجوانان از اروپا و امریکا به عراق در سال 1998 بدون اطلاع خانواده هایشان و از همه بدتر متهم کردن مخالفان به رژیم جمهوری اسلامی بدون هیچ مبنا و مدرک همه نشان از یک جریان خشونت طلب و ازادی ستیز دارد.
جریانی که 28 سال است که انتخابات ازاد بر قرار نکرده است و 17 سال است که مانند رژیم های دیکتاتوری ریئس جمهوری برای مردم ایران تعیین کرده است . و بجای تلاش بر نزدیک شدن به مردم ایران سالهاست که راه خود را در زدو بند با سیاستمداران اروپائی و لابی قدرتمند اسرائیل در امریکا می داند
دعوای بین رجوی و خامنه ای مانند دعوای ملاعمر و بوش هست و ربطی به مردم ایران ندارد . تنها مردم ایران هستند که قربانیان این قدرت طلبی هستند .
جریانی که چشم به امپریالیستها دوخته است با رفتن در لیست تروریستی قفل می شود . جریانات خلقی به راه خود با یاری مردم ادامه داده و خواهند داد.
شایسته هست نیروهای اندیشمند بجای روشن تر کردن مواضع ضد مردمی اپوزیسیون وابسته برای مردم با دفاع از انان به صورت مردم خاشاک نریزند.
هر گونه حمایت از جریان رجوی اهانت به آزادی و استقلال مردم ایران و شهدای بنیانگزار و اسلام علوی هست.
داستان تکراری «تروریست» نامیدن مجاهدین!
علي فياض
اتحادیه اروپا در یک اقدام تکراری و به تبعیت از سیاست های جهانی امپریالیستی، به رغم حکم دادگاه بدوی عدالت اروپا، باز هم نام سازمان مجاهدین خلق ایران را در لیست سازمان ها و گروه های تروریستی قرار داد. این همه در حالی صورت می گیرد که تا کنون بارها بسیاری از سیاستمداران اروپایی، سردمداران رژیم حاکم بر ایرانزمین را تروریست و یا حامی جریانات تروریستی اعلام کرده اند و دولت مردان آمریکایی نیز بارها آنها را سازمانده رژیمی شرور، تروریستی و از حامیان گروه های تروریست معرفی نموده اند! تروریست نامیدن رژیم و حتی مخالفان آن، در یک نگاه طنزآلود و شکاکانه، می تواند چنین القا نماید که ایرانیان همه تروریست هستند؛ هم اپوزیسیون و هم پوزیسیون موجود!
به راستی چگونه می توان به چنین نقطه نظرات بی نظیری دست یافت؟ چگونه و چرا باید هم رژیم را تروریست و تروریست پرور اعلام نمود و هم اپوزیسیون آن را؟ معیارها و ملاک های گزینش چنین مواضعی کدام است؟
اگر قرار بر این باشد که یک سازمان یا جریان سیاسی، با تکیه بر مفاد اساسی حقوق بشر، به دفاع از خود و حقوق مردم خود برخیزد، تروریست به شمار رود، پس باید تمامی مبارزات آزادی بخش و رهایی بخش ملی در مقیاس جهانی را که عموما با مبارزات مسلحانه آغاز شده اند نیز تروریسم قلمداد نمود. و تمامی جبهه های رهایی بخش ملی که برای استقلال کشور و رهایی مردم خویش به نبرد با استعمارگران و امپریالیست ها برخاستند را بزرگ ترین سازمان های تروریستی قلمداد نمود! آنچه اروپایی ها و آمریکایی ها را در پذیرش حقوق مردم فلسطین به تسلیم واداشت – علیرغم اینکه آنها بارها سازمان آزادی بخش فلسطین(ساف) را گروهی تروریستی می دانستند – چیزی جز حقانیت مبارزه آنها برای رهایی خلق در زنجیرشان نبود. بدون شک سازمان ها و جبهه هایی از این دست، در گوشه و کنار جهان فراوان بوده و هستند. جریاناتی که با گسترش مبارزات مردم و همراهی آنان، به اهداف خود دست یافته و رژیم های دیکتاتوری را سرنگون کرده و سرانجام همان دولت ها و کشورهایی که آنها را تروریست می نامیدند، در مقابل آنها سر تعظیم فرود آورده و از مواضع پیشین خود شرمگین و نادم شده اند. آیا به راستی اتحادیه اروپایی و گردانندگان آن به چنین روزهایی در آینده رهایی میهن ما نمی اندیشند؟
بیست و هشت سال است که رژیم جنایتکار آخوندها به طور شبانه روزی و بدون هیچ توقفی دست به جنایت می زند. بیست و هشت سال است که مدام بر تعداد زندان ها می افزایند، و هر روز در انجام وحشتناک ترین شکنجه های روحی و جسمی به کشف تازه ای نایل می گردند، انواع و اقسام متدهای قتل و کشتن را عملی می سازند، و هیچ موجود انسانی را از جنایات غیر قابل توصف خود بی نصیب نمی گذارند؛ این رژیم با مخوف ترین شیوه های ضد بشری، تنها مخالفان سیاسی، روشنفکران و اندیشمندان را به بند نمی کشد. تنها اعتراضات کارگران، زنان، دانشجویان و جوانان را با خشونت پاسخ نمی دهد. این رژِم حتی کودکان و نوجوانان(۱) زیر سن قانونی را نیز مورد تجاوز، بی رحمی و سرکوب قرار می دهد.
اگر چنین رژیمی تروریست و تروریست پرور هست - که هست - پس چگونه و به چه دلیل می توان نیرو و نیروهایی را که به نبرد برای سرنگونی آن برخاسته اند را هم تروریست به حساب آورد. چگونه و بر اساس کدام مواد قانونی و حقوقی می توان سازمانی را که حدود دو دهه است هیچ عملی که بتوان آن را عملی تروریستی قلمداد نمود، انجام نداده است، "تروریست" نامید؟ از سوی دیگر بسیار تعجب آور و عبرت آمیز است که رژیمی که حتی در خود اروپا و در مقابل چشمان سیاستمداران و سردمداران سیاسی اروپایی ده ها عمل تروریستی موفق و ناموفق علیه مخالفان خود به انجام رسانده است، می تواند شریک گفت و گوهای دیپلماتیک – اقتصادی ارزیابی نمود و با آنها دست داد و منافع ملی ایرانیان را در سازش با آنها به بازی گرفت؟ چگونه می توان رژیمی را به مشروعیت شناخت که یکی از شاخصه های عمده و اساسی آن نقض مداوم حقوق بشر است و نه تنها مخالفان کلیت موجودیت خویش، که حتی منتقدان ملایم خود را نیز بر نمی تابد؟
پر واضح است که منافع اقتصادی و سیاسی در این "معاملات" و "معادلات" حرف اول و آخر را می زنند، نه حقوق بشر و داعیه های کلامی دفاع از آن! تلاش در به انزوا کشاندن نیروهای مخالف رژیم و ایجاد محدودیت های حقوقی، قانونی و سیاسی، تنها و تنها خدمت به رژیمی است که زندان اوین را از منطقه ای در شمال تهران، به همه مرزهای جغرافیایی کشوری به نام ایران گسترش داده است.
______________
۱) سازمان عفو بين الملل، در تازه ترين گزارش خود با عنوان « ايران،آخرين اعدام کننده کودکان» می گويد که در حال حاضر، دست کم ۷۱ کودک در زندان های ايران در انتظار اجرای حکم اعدام هستند. بر پايه اين گزارش، از سال ۱۹۹۰، ايران بالاترين آمار را در اعدام کودکان در جهان به خود اختصاص داده است. مالکولم اسمارت، مدير بخش خاورميانه و آفريقای شمالی اين سازمان، با اشاره به روند رو به افزايش اعدام کودکان در ايران می گويد:« ايران تنها کشوری است که در آن، کودکانی که به هنگام وقوع جرم زير ۱۸ سال داشته اند، به اعدام محکوم می شوند. سازمان عفو بين الملل با اعلام فهرست نام ۷۱ نفری که در زندان های ایران درانتظار اجرای حکم هستند، می گويد که گزارش ها حاکی از آن است که تعداد کودکان محکوم به اعدام، رقمی بالاتر از آنچه اعلام شده، باشد چرا که تعداد اعدام شدگان در ايران به درستی گزارش نمی شود. (منبع خبر: رادیو فردا)
منبع: سايت ديدگاه
حاشيههاي سفر رئيس مجلس با مترو؛
حاشيههاي سفر رئيس مجلس با مترو؛
حكايت كفش پاره همسفر حداد عادل در مترو
خبرگزاري فارس: در جريان سفر حداد عادل با مترو به محل كار خود شهروندي كفش پاره خود را براي بيان مشكلات مالي به رئيس مجلس نشان داد كه حداد عادل در پاسخ به وي گفت با چسب درست ميشه.
به گزارش خبرنگار امور مجلس خبرگزاري فارس سفر امروز حداد عادل با مترو به محل كار خود حاشيه هاي جالبي داشت.
زماني كه حداد عادل پس از پايان سفر خود با مترو، ايستگاه مترو را به سمت ساختمان بهارستان ترك ميكرد در داخل اين ايستگاه پيرمري، لنگه كفش پاره خود را به دست گرفت تا آن را به رئيس مجلس نشان دهد.
وي به هر زحمتي كه شده بود در ميان ازدحام و شلوغي مترو خود را به حداد عادل رساند و با نشان دادن لنگه كفش پاره خود سعي داشت مشكلات مالي خود را با حداد عادل در ميان بگذارد و براي آن چاره جويي كند كه حداد عادل در پاسخ به وي گفت از شانس بد ماست كه اينطور شده با چسب درست مي شه!
$$$$$$$$$$$ حداد عادل همان کسی است که قرار بود ایران را ژاپن اسلامی کند . ایشا ن فکر کرده ژاپن با چسب به اینجا رسیده . دیگه از بان دخامنه ای توقعی بهتر از این نمی شه داشت.
یک سفر با مترو کرده خبرنگاران را دعوت گرده اند زیرا مترو ضد گلوله ندارد بهمین دلیل خوششان نمی اید با ان تردد کنند.
حكايت كفش پاره همسفر حداد عادل در مترو
خبرگزاري فارس: در جريان سفر حداد عادل با مترو به محل كار خود شهروندي كفش پاره خود را براي بيان مشكلات مالي به رئيس مجلس نشان داد كه حداد عادل در پاسخ به وي گفت با چسب درست ميشه.
به گزارش خبرنگار امور مجلس خبرگزاري فارس سفر امروز حداد عادل با مترو به محل كار خود حاشيه هاي جالبي داشت.
زماني كه حداد عادل پس از پايان سفر خود با مترو، ايستگاه مترو را به سمت ساختمان بهارستان ترك ميكرد در داخل اين ايستگاه پيرمري، لنگه كفش پاره خود را به دست گرفت تا آن را به رئيس مجلس نشان دهد.
وي به هر زحمتي كه شده بود در ميان ازدحام و شلوغي مترو خود را به حداد عادل رساند و با نشان دادن لنگه كفش پاره خود سعي داشت مشكلات مالي خود را با حداد عادل در ميان بگذارد و براي آن چاره جويي كند كه حداد عادل در پاسخ به وي گفت از شانس بد ماست كه اينطور شده با چسب درست مي شه!
$$$$$$$$$$$ حداد عادل همان کسی است که قرار بود ایران را ژاپن اسلامی کند . ایشا ن فکر کرده ژاپن با چسب به اینجا رسیده . دیگه از بان دخامنه ای توقعی بهتر از این نمی شه داشت.
یک سفر با مترو کرده خبرنگاران را دعوت گرده اند زیرا مترو ضد گلوله ندارد بهمین دلیل خوششان نمی اید با ان تردد کنند.
سهشنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۶
ریاست ستاد مبارزه با قاچاق شغل نیست!
ریاست ستاد مبارزه با قاچاق شغل نیست!
آفتاب: غلامحسین الهام سخنگوی دولت انتصاب خود به سمت ریاست ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز را بر اساس اصل ۱۲۷قانون اساسی دانست و گفت: این كار جدیدی نیست بلكه كار دولت است و قرعه فال به نام وزیر دادگستری ...
$$$$$$$$$$$$$$
الهام راست می گوید ریاست مبارزه با قاچاق درامد است
آفتاب: غلامحسین الهام سخنگوی دولت انتصاب خود به سمت ریاست ستاد مبارزه با قاچاق كالا و ارز را بر اساس اصل ۱۲۷قانون اساسی دانست و گفت: این كار جدیدی نیست بلكه كار دولت است و قرعه فال به نام وزیر دادگستری ...
$$$$$$$$$$$$$$
الهام راست می گوید ریاست مبارزه با قاچاق درامد است
حقایقی در مورد اسرائیل - یک ویدئو کلیپ
حقایقی در مورد اسرائیل
http://www.youtube.com/watch?v=GzNPZf-5aO4
http://www.youtube.com/watch?v=GzNPZf-5aO4
دوشنبه، تیر ۱۱، ۱۳۸۶
رژيم صهيونيستي و ناتو درباره ايجاد شبكه راديو تلويزيوني براي آذري هاي ايران به توافق رسيده اند. به گزارش عصر ايران به نقل از روزنامه اسرائيلي « جوزالي
رژيم صهيونيستي و ناتو درباره ايجاد شبكه راديو تلويزيوني براي آذري هاي ايران به توافق رسيده اند. به گزارش عصر ايران به نقل از روزنامه اسرائيلي « جوزاليم پست » « افيگدور ليبرمن » وزير تهديدات استراتژيك اسرائيل در سفر هفته گذشته خود به اروپا با مقامات ارشد پيمان آتلانتيك شمالي (ناتو) درباره ايجاد يك شبكه راديو ـ تلويزيوني جهت پخش برنامه هايي براي آذري هاي ايراني به توافق رسيده است . هرچند صهيونيست ها مثل گذشته از تبليغات نتيجه اي نخواهند گرفت اما اين اقدام بايد مسئولان رسانه ملي را براي خنثي سازي توطئه اي كه دردست انجام است فعال كند.
http://www.noandish.com/com.php?id=9620
http://www.noandish.com/com.php?id=9620
جنگ داخلی؟
جنگ داخلی؟
دكتر عطااله مهاجراني
چرا بین فلسطینی ها جنگ داخلی در گرفت؟فلسطین ازلحاظ سرزمینی و حاکمیت دو پاره شد.به تعبیر روزنامه نگاران غربی؛ حماسستان در غزّه و فتحستان در کرانه ی غربی.دولت فیاض در رام الله و دولت هنیه در غزّه
محمد دحلان که روی آنتن تبلیغات غربی هاست،آمریکا و اروپا و اسراییل از او حمایت جدی می کنند.آبی هم زیر پوستش افتاده، به عکس هایش در سایتش نگاه کنید. حالت چهره و دست ها و بغل کردن کودکان و...یعنی رهبر آینده فلسطین دحلان است.در دوهفته گذشته؛ یعنی در ماجرای شورش نظامیان حماس بر دستگاه امنیتی دحلان در غزّه، دحلان به آلمان رفته بود.اتفاقا یک پروفسور هموطن که از جراحان درجه اول دنیاست،پروفسور رحمان زاده، زانوی دحلان را در برلین عمل کرد.تیتر زدند، که پایش از اول هم بهتر شده است.دحلان روز پنج شنبه31 خرداد به رام الله برگشت. روزی که همه ی آرزو ها و آینده او بر باد رفته. ویلایش را در غزّه، مصادره کرده اند و از همه مهمتر اسناد دستگاه امنیتی دحلان؛ یا بهتر است بگویم، مثلث دحلان،رشید ابو شباک و سمیر مشعراوی، به دست حماس افتاده است. این اسناد یک گنج حقیقی ست.البته اسراییلی ها می خواستند هر دو ساختمان اصلی امنیتی را در غزّه بمباران کنند؛ که البته تمامی سی دی ها و اطلاعات موجود در ساختمان ها را حماس به نقطه ی امنی منتقل کرده است.از جمله ی این اطلاعات همکاری نزدیک دستگاه امنیتی دحلان با سیا و موساد و اطلاعات ارتش اسراییل است.
در حقیقت حماس از زمان پیروزی در انتخابات از چهار جبهه مورد تهاجم بود:
یکم: امریکا و اروپا از همان اول پیروزی حماس؛ این پیروزی را به رسمیت نشناختند.
دوم: محاصره اقتصادی حماس و بلوکه شدن دارایی های دولت فلسطینی-دولت حماس- و کمک به محمود عباس
سوم: اختلال در دولت حماس و مجلس قانون گذاری فلسطین که حماس اکثریت دارد. مثل بازداشت نمایندگان و وزرا از سوی اسراییل تا اساسا دولت و مجلس حماس شکل نگیرد.
چهارم: تقویت دستگاه امنیتی دحلان؛ و تبدیل دحلان به مرد نیرومند فلسطین؛ البته به روایت امریکا
گامی که حماس در غزّه برداشت، پیشگیری یک خشونت و کشتار عظیمی بود،که قرار بود به تسویه حماس بینجامد.موضع گیری بسیار تند و شتابزده وزیر خارجه مصر نشانی از بهم خوردن برنامه های امریکا و اسراییل در عرصه فلسطین و منطقه است. دستگاه امنیتی دحلان فقط در باره حماس به سیا و موساد اطلاعات نمی داده است.اخوان المسلمین مصر و اردن هم در همین چارچوب شناسایی می شدند.
انتشار فیلم ترور محمود عباس هم اقدام دیگری بود برای غبار آلود کردن هوا. به گمانم اگر حماس به تدریج و با تدبیر اسناد دستگاه امنیتی دحلان را منتشر کند،فلسطین چهره دیگری پیدا می کند.
اسراییل می کوشد جنگ میان فلسطینی-فلسطینی پر رنگ شود و تداوم یابد. چهره دیگری از آن چه در عراق جاری ست.اگر حماس به این نکته توجه نکند و آنچه در غزه اتفاق افتاد به سرعت کنترل نشود،آینده تاریکی پیش روی نهضت و دولت فلسطین است.
--------------------------------------------------------------------------------
دكتر عطااله مهاجراني
چرا بین فلسطینی ها جنگ داخلی در گرفت؟فلسطین ازلحاظ سرزمینی و حاکمیت دو پاره شد.به تعبیر روزنامه نگاران غربی؛ حماسستان در غزّه و فتحستان در کرانه ی غربی.دولت فیاض در رام الله و دولت هنیه در غزّه
محمد دحلان که روی آنتن تبلیغات غربی هاست،آمریکا و اروپا و اسراییل از او حمایت جدی می کنند.آبی هم زیر پوستش افتاده، به عکس هایش در سایتش نگاه کنید. حالت چهره و دست ها و بغل کردن کودکان و...یعنی رهبر آینده فلسطین دحلان است.در دوهفته گذشته؛ یعنی در ماجرای شورش نظامیان حماس بر دستگاه امنیتی دحلان در غزّه، دحلان به آلمان رفته بود.اتفاقا یک پروفسور هموطن که از جراحان درجه اول دنیاست،پروفسور رحمان زاده، زانوی دحلان را در برلین عمل کرد.تیتر زدند، که پایش از اول هم بهتر شده است.دحلان روز پنج شنبه31 خرداد به رام الله برگشت. روزی که همه ی آرزو ها و آینده او بر باد رفته. ویلایش را در غزّه، مصادره کرده اند و از همه مهمتر اسناد دستگاه امنیتی دحلان؛ یا بهتر است بگویم، مثلث دحلان،رشید ابو شباک و سمیر مشعراوی، به دست حماس افتاده است. این اسناد یک گنج حقیقی ست.البته اسراییلی ها می خواستند هر دو ساختمان اصلی امنیتی را در غزّه بمباران کنند؛ که البته تمامی سی دی ها و اطلاعات موجود در ساختمان ها را حماس به نقطه ی امنی منتقل کرده است.از جمله ی این اطلاعات همکاری نزدیک دستگاه امنیتی دحلان با سیا و موساد و اطلاعات ارتش اسراییل است.
در حقیقت حماس از زمان پیروزی در انتخابات از چهار جبهه مورد تهاجم بود:
یکم: امریکا و اروپا از همان اول پیروزی حماس؛ این پیروزی را به رسمیت نشناختند.
دوم: محاصره اقتصادی حماس و بلوکه شدن دارایی های دولت فلسطینی-دولت حماس- و کمک به محمود عباس
سوم: اختلال در دولت حماس و مجلس قانون گذاری فلسطین که حماس اکثریت دارد. مثل بازداشت نمایندگان و وزرا از سوی اسراییل تا اساسا دولت و مجلس حماس شکل نگیرد.
چهارم: تقویت دستگاه امنیتی دحلان؛ و تبدیل دحلان به مرد نیرومند فلسطین؛ البته به روایت امریکا
گامی که حماس در غزّه برداشت، پیشگیری یک خشونت و کشتار عظیمی بود،که قرار بود به تسویه حماس بینجامد.موضع گیری بسیار تند و شتابزده وزیر خارجه مصر نشانی از بهم خوردن برنامه های امریکا و اسراییل در عرصه فلسطین و منطقه است. دستگاه امنیتی دحلان فقط در باره حماس به سیا و موساد اطلاعات نمی داده است.اخوان المسلمین مصر و اردن هم در همین چارچوب شناسایی می شدند.
انتشار فیلم ترور محمود عباس هم اقدام دیگری بود برای غبار آلود کردن هوا. به گمانم اگر حماس به تدریج و با تدبیر اسناد دستگاه امنیتی دحلان را منتشر کند،فلسطین چهره دیگری پیدا می کند.
اسراییل می کوشد جنگ میان فلسطینی-فلسطینی پر رنگ شود و تداوم یابد. چهره دیگری از آن چه در عراق جاری ست.اگر حماس به این نکته توجه نکند و آنچه در غزه اتفاق افتاد به سرعت کنترل نشود،آینده تاریکی پیش روی نهضت و دولت فلسطین است.
--------------------------------------------------------------------------------
توضيحات دفتر آيتالله منتظري درباره برنامه «مستند روحالله»
توضيحات دفتر آيتالله منتظري درباره برنامه «مستند روحالله»
گوينده خواسته يا ناخواسته در پي آن است كه نامه آيتالله منتظري درباره اعدامها را نسبت به جنايتكاراني قلمداد كند كه در اسلامآباد غرب با حمايت نيروهاي عراقي وارد كشور شده و عدهاي از شهروندان را به شهادت رساندند. حال آنكه واقعيت چيز ديگري است، و آن اينكه: پس از جنايات مجاهدين خلق در غرب كشور حكمي صادر شد كه به موجب آن آنهايي كه از قبل در زندان بوده و سر موضع ماندهاند، اعدام ميشدند. به اين معنا كه بخشي از مجاهدين خلق در اسلامآباد غرب آدمكشي كردند و در عوض افرادي كه در زندانها هستند و قبلا محكوم شده و در حال سپري كردن محكوميت خويشاند، اعدام شوند. آيتالله منتظري پس از مشاهده متن اين حكم ـ كه توسط برخي قضات مورد اطمينان به ايشان رسيد ـ نامهاي در تاريخ 9/5/67 نوشتهاند كه تنها به دفتر حضرت امام(ره) و شورايعالي قضايي ارسال گرديد....
گوينده خواسته يا ناخواسته در پي آن است كه نامه آيتالله منتظري درباره اعدامها را نسبت به جنايتكاراني قلمداد كند كه در اسلامآباد غرب با حمايت نيروهاي عراقي وارد كشور شده و عدهاي از شهروندان را به شهادت رساندند. حال آنكه واقعيت چيز ديگري است، و آن اينكه: پس از جنايات مجاهدين خلق در غرب كشور حكمي صادر شد كه به موجب آن آنهايي كه از قبل در زندان بوده و سر موضع ماندهاند، اعدام ميشدند. به اين معنا كه بخشي از مجاهدين خلق در اسلامآباد غرب آدمكشي كردند و در عوض افرادي كه در زندانها هستند و قبلا محكوم شده و در حال سپري كردن محكوميت خويشاند، اعدام شوند. آيتالله منتظري پس از مشاهده متن اين حكم ـ كه توسط برخي قضات مورد اطمينان به ايشان رسيد ـ نامهاي در تاريخ 9/5/67 نوشتهاند كه تنها به دفتر حضرت امام(ره) و شورايعالي قضايي ارسال گرديد....
یکشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۶
حضور ايرانيان در خارج از كشور يك فرصت است - رعنا زوره - احسان مهرابي
نکته ای را که آقای شهیدی و خبرنگاران اعتماد روز به عمد فراموش می کننند این است که مهاجرت ایرانیان در وحله اول بدلیل سرکوب دگر اندیشان و آزادیهای فردی و بدیهی که در اسلام هم تضمین شده است در اوایل انقلاب آغاز و در سالهای 60 به اوج خود رسید.
بنابر راین ایرانیان برای زندگی بهتر اقتصادی به خارج از کشورشان برفتند بلکه بر اثر انحصار طلبی حاکمیت به خارج رانده شدند.
در زمانی که اوضاع سیاسی داخلی آرامتر است و تنش ندارد مهاجرت های قانونی از طریق سفارت خانه ها کاهش پیدا می کند. د رمصاحبه ای که با مقامات وزارت امور خارجه کانادا بخش ایران داشتیم مسول قسمت در اعتراض ما برای محددویت های ایجاد شده برای خانواده های ایرانیان در تهران گفت که بعداز روی کارامدن احمدی نژآد تعداد تقاضا ها چند برابر شد و این باعث شد که روند ویز ار ا غیر عادی کند.
البته ما این پاسخ انان را قانع کننده ندانستیم ولی بهتر است که دوستان که خبر سانی می کنند درست خبر رسانی کنند و خودشان بخاطر یک لقمه نان سانسور نکنند .سعید سلطانپور
روزنامه نگار -تورنتو
www.mycanada.blogspot.com
http://www.roozna.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=40964
":که شماري از جمعيت ايرانيان نيز از سالهاي گذشته در سالهاي مختلف جهان اقامت گزيدهاند. اين عده از ايرانيان بنا به دلايل مختلف از قبيل تحصيل، كار يا فعاليت اقتصادي و سرمايهگذاريهاي در امور مورد علاقه خود در خارج از كشور به سر ميبرند. در گفت وگو با سيدمحمد علي شهيدي معاون پارلماني و كنسولي وزارت خارجه به ابعاد اين قضيه پرداختهايمو انرا با
بنابر راین ایرانیان برای زندگی بهتر اقتصادی به خارج از کشورشان برفتند بلکه بر اثر انحصار طلبی حاکمیت به خارج رانده شدند.
در زمانی که اوضاع سیاسی داخلی آرامتر است و تنش ندارد مهاجرت های قانونی از طریق سفارت خانه ها کاهش پیدا می کند. د رمصاحبه ای که با مقامات وزارت امور خارجه کانادا بخش ایران داشتیم مسول قسمت در اعتراض ما برای محددویت های ایجاد شده برای خانواده های ایرانیان در تهران گفت که بعداز روی کارامدن احمدی نژآد تعداد تقاضا ها چند برابر شد و این باعث شد که روند ویز ار ا غیر عادی کند.
البته ما این پاسخ انان را قانع کننده ندانستیم ولی بهتر است که دوستان که خبر سانی می کنند درست خبر رسانی کنند و خودشان بخاطر یک لقمه نان سانسور نکنند .سعید سلطانپور
روزنامه نگار -تورنتو
www.mycanada.blogspot.com
http://www.roozna.com/Negaresh_site/FullStory/?Id=40964
":که شماري از جمعيت ايرانيان نيز از سالهاي گذشته در سالهاي مختلف جهان اقامت گزيدهاند. اين عده از ايرانيان بنا به دلايل مختلف از قبيل تحصيل، كار يا فعاليت اقتصادي و سرمايهگذاريهاي در امور مورد علاقه خود در خارج از كشور به سر ميبرند. در گفت وگو با سيدمحمد علي شهيدي معاون پارلماني و كنسولي وزارت خارجه به ابعاد اين قضيه پرداختهايمو انرا با
براي حماس راه ديگري نمانده بود
براي حماس راه ديگري نمانده بود
گفتگوي لوتس هردن با محسن مسرت
در هفته نامه فرايتاگ 22 ژوئن 2007
بفارسي از حميد بهشتي
در باره جلوگيري از برادرکشي، توطئه فتح و گرايش به دموکراسي فاسد
فرايتاگ : آيا از نوار غزّه نشانه هاي ايجاد خلافت توسط حماس بچشم مي خورد؟
محسن مسرت: اگر به سخنان المرت، نخست وزير اسرائيل اعتماد کنيم، به همين نتيجه مي رسيم. به گفته او از ناحيه غزه تمامي منطقه در معرض تهديد مي باشد. مطبوعات آلمان از اين تحليل تهديد آميز چنين گزارش مي کنند: حماس قصد دارد در غزه خلافتي را تأسيس نمايد و اين براي ثبات مصر و ساير کشورهاي عربي تهديد آميز مي باشد. اما با توجه به اينکه هانيه، نخست وزير حماس تن به انحلال دولت واحد فلسطيني از جانب محمود عباس نداد و با اصرار بر وحدت ملي ميان نوار غزه و کناره باختري رود اردن تأکيد مي کند، اين امر ادعاي قبلي را نقض مي کند. احتمالا قصد آنها اينست که هويت حماس را شيطاني جلوه گر ساخته، نوار غزه را به شدت در تگنا قرار دهند و شايد نيز نقش آنها نهايتا آماده ساختن افکار عمومي براي حمله نظامي اسرائيل به تأسيسات حماس و مشروعيت بخشيدن بدان باشد.
گفتگوي لوتس هردن با محسن مسرت
در هفته نامه فرايتاگ 22 ژوئن 2007
بفارسي از حميد بهشتي
در باره جلوگيري از برادرکشي، توطئه فتح و گرايش به دموکراسي فاسد
فرايتاگ : آيا از نوار غزّه نشانه هاي ايجاد خلافت توسط حماس بچشم مي خورد؟
محسن مسرت: اگر به سخنان المرت، نخست وزير اسرائيل اعتماد کنيم، به همين نتيجه مي رسيم. به گفته او از ناحيه غزه تمامي منطقه در معرض تهديد مي باشد. مطبوعات آلمان از اين تحليل تهديد آميز چنين گزارش مي کنند: حماس قصد دارد در غزه خلافتي را تأسيس نمايد و اين براي ثبات مصر و ساير کشورهاي عربي تهديد آميز مي باشد. اما با توجه به اينکه هانيه، نخست وزير حماس تن به انحلال دولت واحد فلسطيني از جانب محمود عباس نداد و با اصرار بر وحدت ملي ميان نوار غزه و کناره باختري رود اردن تأکيد مي کند، اين امر ادعاي قبلي را نقض مي کند. احتمالا قصد آنها اينست که هويت حماس را شيطاني جلوه گر ساخته، نوار غزه را به شدت در تگنا قرار دهند و شايد نيز نقش آنها نهايتا آماده ساختن افکار عمومي براي حمله نظامي اسرائيل به تأسيسات حماس و مشروعيت بخشيدن بدان باشد.
اشتراک در:
پستها (Atom)