
تاریخ نویسی از نوع سوم
سعید سلطانپور
روایت است که نادر شاه که در مقابل لشگر 100 هزار نفری عثمانی شکست می خورد. از میرزا مهدی خان منشی ( تاریخ نویس امروزی ) می خواهد که نامه ای به روسای قبایل فرستاده و شرح شکست داده و تقاضای نیرو کند . ميرزا مهدي خان به اسلوب كتاب دوره شرحي با تعقيد و اطناب و تصنع نگاشت و پس از تمجيد و ستايش فراوان « از پيروزيهاي ظفر نمون!» سپاه نادري چنين اشاره كرد كه :« اندك چشم زخمي به قسمتي از سپاه سپهر دستگاه ...رسيد »! وقتي كه نوشته را به سمع نادر رسانيد سردار نامدار ايران برآشفت و گفت :« اين دروغها و مزخرفات چيست كه به هم بافتي ؟ كدام اندك چشم زخم ؟ كدام پيروزي ظفرنمون؟ چرا حقيقت را نمي نويسي ؟ بنويس شكست خورديم ، آن هم شكست سخت و فاحش . دمار از ما برآوردند » .
و اما بخوانید چگونه میرزا عبدالعلی خان به سبک منشی نادرشاه می نویسد:
من بيش از سي و پنج سال است، هرچند به خُردي مور، در رزم ستايشبرانگيز و پايداري بيوقفه و اماني، كه پرچمدار هوشمند و دلير و پاكبازش مسعود رجوي بوده است، با شاه و شيخ درافتادهام به اميد آزادي و رهايي ايران زمين از چنگ غاصبان تاجدار و عمامهدار حاكميت مردم ايران، و هرگز در اين راه ترديدي به خود راه نداده و همواره روبه پيش تاختهام، با يقيني روشن و الهام يافته از عزم سترگ مسعود رجوي براي آزادي ايران زمين.
من نه نويسندهام و نه تاريخنگار، كه بخواهم از كسي مُهر تأييد بگيرم. اما مانند يك شاگرد نوآموز، كوشيدم كه از مسعود، پرچمدار بيبديل راه بهروزي مردم ايران زمين، بياموزم.
البته در مثل مناقشه نیست . هر گردی گردونیست و هر سبزی خیار نیست و هرخیاری هم سبز نیست. هر درختی هم چنارنیست . یعنی هر چند نادر شاه و میرزا مسعود رجوی شجاع الدوله و میرزا عبدالعلی گماشته هر سه اهل خطه خراسان هستند ولی ملا مسعود متواری کجا و نادر شاه افشار کجا که فتح هند کرده است . نادر شاهی که هنوز پشتوانه پول ایران از غارت هندوستان در بانک مرکزی وجود دارد ، از شکست خود می گوید زیرا نادر شاه می داند که پذیرفتن شکست ، شرط پیروزی است.
امامیرزا عبدالحسین گماشته در دوران اینترنت از پیروزی های نداشته میرزا مسعود رجوی که کاشکی ذره ای ا زغیرت و شهامت نادرشاه را به ارث برده بود، می گوید که دروغ محض است و فریب اعضای خود فریفته که دروغهای رجوی برای 30 سال باورشان شده است .
میرزا عبدالعلی می نویسد
چندين سال پيش در محفلي كه افتخار ديدار و شنيدن كلام مسعود را داشتم، چند تن از دوستان از كاستيهايي كه در اين همگامي داشتم و هنوز هم دارم، انتقاد كردند. به مسعودِ همواره دوستداشتني و بيبديل در گشاده نظري و انساندوستي، گفتم: من همه اين كاستيها را دارم به اضافه صدها عيب و ايراد ديگر، كه ديگران از آن بيخبرند، اما، دربرابر همه آن عيب و ايرادها، يك حُسن در من هست كه همه آن عيبها را ميپوشاند و آن اين كه آرزو دارم همواره در زير اين سقفي باشم كه كلام عطرآگين تو آن را معطر كرده است.
به عبدالعلی معصومی باید گفت :
میرزای گرامی چرا نمی روی در کنار عشقت و عنصر بی بدیلت زندگی کنی . تو که دیگر " اهل و
عیالی " هم نداری و رسما جز خواجگان حرم مریم شده ای.
براستی یک چنین آدم متعصب فالانژ چگونه می تواند تاریخ نویس بیطرف و متعهدی باشد
زیاد تاریخ خواندن و در حلقه بسته یکی از ارتجاعی ترین و مزدور ترین نیروهای سیاسی منطقه خاورمیانه کار دست میرزا عبدالعلی داده است زیرا وی خوب می داند که سالهاست بوی عطر مسعود با بوی زباله دان تاریخ قاطی شده است و این عطر میرزا را خفه می کند . به همین دلیل در پاریس در کنار آخوند مرتجع جلال گنجه ای خوش نشینی می کند . که اتفاقا هر دودر یک دوره در دانشکده مدیریت و بازرگانی دانشگاه تهران بوده اند و البته بر طبق نقشه وزارت اطلاعات در ان کلاسها من به نام سعید سلطانپور در سال 58 حضورداشته ام ، و این دو وطن فروش اجنبی پرست برای هم فتواو سند تاریخی ازپیروزی ها ی بر باد داده و مشروعیت به اجنبی فروخته رجوی سخن می گویند
شرم و حیا هم چیز خوبی بود که متاسفانه رجوی آنرا به اندکی به صدام واگذار کرد تا به قدرت برسد .
میرزا تاریخ را تو نمی نویسی ما هم که درمجاهدین بوده ایم و از تو بیشتر و عملی تر بر علیه استبداد ولایت فقیه در داخل کشور جنگیده ایم و هم بهتر از شما در خارج کشور در تبعید در راستای تحقق دموکراسی و حقوق بشر در ایران کارنامه روشنی داریم. ما روایت خود مان از تاریخ برای نسل آینده می نویسیم. دوران مارگیر ی و رمالی تمام شده است. چطور شده است بعد از چند ماه تازه خبر سوال من در مورد مشروطیت و تحصن در سفارت انگلیس به گوش تو خورده است . مطلب کلوخ انداز را پاسخ سنگ است نشان از رویکرد جدید مبارزات سرنگونی بخش برادر به شیوه ماقبل تاریخ و دوران سنگوار ه ها هست که خود یک نوع پیروزی است.
به میرزا ی تاریخ نویس باید گفت مطمئن باش سر قبری که براش گریه می کنی جنازه ای وجو د داشته باشد . تو اول رهبر خوش عطرت را " اكنون نيز با دلي سراسر شيفته ديدارش، هستی "نبش قبر کن و بیرون بیاور بعد مرد میدان بطلب .
خدایا مسعود رجوی را کشف بنما تا از محل دلارهای صدام و نو محافظه کاران ، تحفه ای به میرزا عبدالعلی تاریخ نویس که تاریخش را گم کرده است بدهد که تاریخ را درمدح رجوی بنویسد .
23 ماه مه 2008 – تورنتو –کانادا
کلوخ انداز را پاسخ سنگ است 1. . http://www.hambastegimeli.com/node/40895
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر