کنگره ایرانیان کانادا- عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک
مقاله ای که در FRIDAY, JULY 20, 2007 نوشتم
در ان زمان خانم نسرین الماسی گفت نباید با چاپ مطالب کنگره را بزرگ کرد .
خوب است اتفاقاتی که باعث شده است این چند ماه گذشته سیاست شهروند درمورد کنگره تغییر کند و شمشیر را از رو ببندد ، برای شفاف سازی نیزبیان می شد
مقاله این هفته کنگره ایرانیان شروعی تازه
نشان از سیاسی کارودن این جریانات دارد و نمی تواند به نفع وحدت اکثریتی جامعه ایرانی در تورنتو وحومه باشد
http://bayanupload.blogspot.ca/2007/07/blog-post_20.html
من به عنوان یک کانادایی ایرانی پیشنهاد می کنم کاوه شهروز اول تکلیفش را با کارفرمایش که نقض حقوق معدنجیانش و ساکنان اطراف معادن در خبرها هست را معلوم کند زیرا بهتر می تواند به نهادینه شدن حقوق بشر در ایران کمک کند
Occupy movement targets Barrick Gold shareholders' meeting
As a Canadian I suggest to Mr. Kaveh Shahrooz, newly elected B.O.D. of Iranian Canadian congress ,who is a lawyer working for Barricks to shed light on the serious accusations on the violation of Human rights for Miners and the population surrounding the Mines in Africa and other part of world.\
Then He can help to improve the violation of Human Rights in Iran .
Saeed
**
Peter Basedow, a board member with Science for Peace at the University of Toronto, attended the shareholders meeting with a single share but failed to obtain an apology for his allegations that Barrick committed human rights violations.
“We need an apology for the abuses. People just want to live in peace, grow food and send their kids to school. When will they acknowledge the suffering and abuse?” Basedow said.
Charles Stade, who travelled from Tanzania to join Occupy Toronto, was denied access to the meeting after trying to gain entry with a share in another person’s name.
Stade wanted to ask about the people who live downstream from the North Mara Gold mine in Tanzania. He said they died from drinking contaminated water.
“I have travelled all this way for nothing,” Stade said.
Barrick Gold CEO Aaron Regent wouldn’t comment on the Occupy Toronto protest.
“If someone has a stock they are welcome to be here and ask questions,” Regent said.
FRIDAY, JULY 20, 2FRIDAY, JULY 20, 2007007
کنگره ایرانیان کانادا- عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک
عدم شفافیت ونخبه گرائی محدود ، وراثت فرهنگ غیر دموکراتیک
( نگاهی به حرکت های خزنده برای نمایندگی جامعه ایرانی در تورنتو)سعید سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com
نهاد دیگری که قرار است جامعه ایرانی را نمایندگی کند اعلام موجودیت کرده است
افراد موسس بطور انفرادی کم وبیش در جامعه ما حضور داشته اند و هر کدام در زمینه ای فعال بوده ند .
بنظر می اید قصد خدمت به جامعه و سازماندهی انر ا دارند. برخی از موسسین رااز نزدیک می شناسم حداقل با یکی از انان که انسان مثبت و فعالی است(ُ مهرداد اریان نژاد) سابقه همکاری درطی دو سال مذاکره فشرده با مقامات شهری وپلیس در مورد اجازه برگزاری چهارشنبه سوری را داشته ام. سال - 2005
وقتی که اهداف "کنگر ه ایرانی کانادائی" را می خوانیم . سخنان موسسین را می شنویم بنظر روزهای بهتر ی را در افق جامعه ایرانی در کانادا خواهیم داشت . ا ز انجا که هر حرکت جمعی در رشد و آگاهی جامعه ایرانی تاثیر دارد باید با دید مثبت به این حرکت نگاه کرد . ولی برای اینکه فرایند یک کار جمعی منافع جامعه ای را تامین کند بایستی یک جریان در عمل به دمکراسی و آرای مردم اعتقاد داشته و شفاف عمل کند . باید دید که آیا این افراد منافع جامعه ما را بر منافع گروه خود ارجح د انسته اند؟ زیرا در دنیای امروز هیچ دولتی و هیج شخصی نمی گوید که به دموکراسی و حقوق انسانها اهمیت نمی دهد و انرا احترام نمی گذارد.ُ
برای اینکه به این سوال پاسخ داده باشم باید کمی به عقب برگردیم . از انجا که عادت نداشته ایم تاریخ مان را و تجارب مان را مکتوب کنیم و به همین دلیل همیشه در حال تجربه کردن هستیم بنابر این منابعی هم وجو د ندارد که به شناخت بیشتر ایرانیان مهاجر که بسیاری از انان در سالهای اخیر به کانادا امد ه اند کمک کند.
.
سال 2004 – زلزله بم
فاجعه انسانی بم باعث شد که جامعه ایرانی یک بار دیگر در راس خبرهای کانادا قرار بگیرد و این بار موجی از همدردی را در بین همه اقشار مردم ما بوجود اورد و تکانی به جامعه ما داد .
بنظر من زلزله بم یک نقطه عطفی در تاریخ فعالیت ها ی افراد جالعه ما شد. بسیاری از هموطنان ما بر ای کمک رسانی به هموطنان بسیج شدند و به اندازه توان خود کوشیدند.
هرچند برای برای یک جامعه ثروتمند ایرانی در انتاریو که ایرانیان ثروتمند کم نداشت کمک جمع اوری شده قابل توجه نبود ولی از انجا که زمینه ساز همکاری های اقشار مختلف ایرانی دور هم شد بسیار مثبت بود . مبلغ کمک های سازمان های کانادائی بیشتر از ایرانی ها بود. هرچند بیش از یک سال طول کشید که نحوه هزینه کرد ن مبلغ جمع اوری شده مشخص شود ولی قدم اول بود و برکتی داشت که باعث حرکت مثبت جامعه و آشنائی افراد بیشتری با یکدیگر شد .
درطول این یکسال دسته بندی های جدید ی بوجود امد و ضرورت تشکل های منسجم تر هم حس شد و البته کسانی که بدون چشمداشت قدمی بر نمی دارند و تاریخا د رهمه جوامع حضور دارند ؛ هم فعال شدند . برای این جماعت شرکت در جلسات کمیته بم به عنوان اولین فعالیت در جامعه ایرانی در کارنامه شان ثبت شد و نتایج مادی ان هم د رهمین دنیا به انان رسید . نمونه ان خانم میسا ملکی حقوقدانی بود1 که برای انتصاب در هیئت مدیره کالج پرستاران از طرف دالتون مک گینتی به فعالیت در کمیته بم در کارنامه خود اشاره میکند در حالیکه قدمت جامعه ایرانی د رانتاریو به سالها ی 90 میرسد که توسط این افراد و کسانی که از نام جامعه ایرانی به عنوان سکوی پرتاب استفاده کرده اند به عمد به فراموشی سپرده می شود.
البته چند نفر دیگر از اعضای کمیته از طرف دولت انتاریو منصوب شدند که در مورد ان در بعد از انتخابات مجلس بحث خواهم کرد.
موسسین نهاد جدید چه کسانی هستند ؟
1. اکثریت موسسین فعلی (کنگره ایرانی کانادائی ) جلساتی رابطور منظم از سال 2004 بر گزار کرده اند که محور مثبت ان ضرورت سازماندهی جامعه ایرانی در تورنتو بوده است و لی محور منفی ان " هدایت و کنترل و رهبری جامعه توسط این هسته مرکزی به عنوان نخبگان جامعه بوده" است که باعث نگرانی می شود.
هرچندجامعه ایرانی بشدت واگرا ست ، از کار تیمی رویگردان هست ، شروع کننده ای خوب و لی تمام کنند ه نیست، سرنوشت سیاسی خود را جدی نمی گیرد ( ا زمرحله حرف بیشتر نمی رود ) و درکل کار کردن برای جامعه ایرانی بسیار سخت است . برای کار کردن برا ی جامعه بخصوص در عرصه اجتماعی و سیاسی یا باید عاشق بود و یا منافع شخصی داشت . ولی همه این نکات منفی نباید به کسی و یا گروهی اجازه بدهد که بجای همه تصمیم بگیر ند وبنوعی خود را « مجمع تشخیص مصلحت " جامعه ایرانی بداند.
حداقل 4 نفر از اعضای گروه اولیه شامل دو خانم که یکی به دلیل مهاجرت به امریکابوده است مدتی است که از جمع اولیه جدا شده اند .
(علی -ا) که فرد مثبت هست و به خوبی با سیاست کانادا آشنا هست .. یکی از افراد که نقش عمده ای در ایجاد این تشکل داشته است بعد ز 2 سال نقش بسیار کم رنگی را گرفته است. شاید ُ وی اهداف موسسه را منطبق بر باروهای اولیه نمی داند.2
(علی) که سخنگوی تشکل کمک رسانی بم هم بود و زحمت زیادی هم در کارهای ثبت قانونی این کمیته کشید بعدا از سمت سخنگوئی این کمیته بم استعفا کرد زیرا کاندیداتوری خود را برای نمایندگی مجلس فدرال از منطقه دان ولی در تورنتو برای حزب لیبرال اعلام کرد . و اتفاقا جناح دیگر ایرانی طرفدار لیبرال از وی حمایت نکردند. وی به سیاست کانادا آشنائی دارد و انسان مثبتی هست .
2. یکی دیگر از موسسین (مهرداد حریری ) در جلسات اولیه کمیته بمُ زمانی که اعلام کردم جلسه چمع اوری کمک مالی با حضور مقامات کانادائی تدارک داده شده است تا جامعه کانادا را در این زمینه فعال کند .وی اعلام کرد چه کسی گفته است که بدون اجازه ما چنین کاری را بکنید ما قرار است در همین رابطه کنسرتی بر گزار کنیم ؟ ایشان مدتهاست که برای نامزدی مجلس فدرال بجای جیم پترسون نماینده لیبرال که قصد بازنشستگی را دارد برنامه ریزی کرده است و تقریبا د رتمامی مهمانی سیاسی مقامات کانادائی در هتل ها که مختص خواص هست شرکت دارد .
در دنیای سیاست هیج چیزی اتفاقی نیست
يکشنبه 8 ژانويه به دعوت کميته ايراني ــ کانادايي انتخابات 2006 فدرال کانادا، حدود 400 تن از ايرانيان تورنتو در سالن کانسيل چمبر شهرداري نورت يورک گرد آمدند تا به سخنان کانديداهاي چهار حزب فدرال کانادا از چهار حوزه عمدتا ايراني نشين دان ولي شرقي و غربي و ويلوديل و ريچموندهيل گوش دهند و پرسش هايشان را مطرح کنند. 3
علیرغم اینکه تمامی دوستان موسسس ارتباط بسیار خوبی با لیبرال ها داشتند نمایندگان لیبرال ها بغیر از جان گادرفری که در نیم ساعت اخر امد هیچ کدام درا ین مراسم شرکت نکردند.
در این رابطه در مقاله ای با تشکر از دست اندرکاران نوشتم
"عدم شركت ليبرالها هشداري به طرفداران اين حزب بود كه دريابند نمايندگان اين حزب از آنجا
كه بردشان را تضمين شده ميدانند و نيز با توجه به حمايتي كه از سوي گروهي از سرمايه داران ايراني كه خودشان را نماينده جامعه ايراني معرفي مي كنند و قول راي هموطنان خودشان را به آنها داده اند، ديگر نيازي به حضور در اين جلسات نمي بينند "4
"
در ابتدا گرداننده نشست، آقاي علي داد مافي نظام از اعضاي کميته از آقاي منوهر ميثاقي يکي ديگر از اعضاي کميته دعوت کرد تا سخنان خود را ايراد کند.
آقاي ميثاقي ضمن تشکر و خوشامد به ويژگي هاي جامعه ايرانيان کانادا اشاره کرد".5
اقای مییثا قی در سخنرانی 15 دقیقه ای خود یک جامعه کامل و متحد و موفق ایرانی را برای کاندیدها ترسیم می کندکه با واقعیت د رتضاد هست.ُ
"در سخنراني افتتاحيه آقاي ميثاقي گستردگي اقشار و اختلاف شرايط اقتصادي جامعه ايراني ناديده گرفته ميشود.
جامعه ايراني تنها آن 5% برگزيده و تاييد شده نيست و همان انتقادی به اين نظر وارد است که به جريانات سياسي است كه خود را نماينده تام الاختيار مردم ايران مي دانند. بجاست اين عزيزان جامعه را آن طور كه هست و بدون حذف و استثنا معرفي كنند و تنها خود را به عنوان نماينده گروه يا انجمن خاصي كه از طرف آنها نمايندگي دارند، اعلام كنند.5"
و یک نمونه اخیر ان هم باید ا ز ملاقات سه تن از ایرانیان ( مهندس سعید اقایی – مسعود منصور زاده و منوهر میثاقیه ) منجمله دو تن از موسسین با شهردا ر ریجموند هیل بعد از بر گزاری مراسم مهمانی شام نوروز شهردار ریچموند هیل 6 نام برد . آنان د ر این ملاقات می خواهند مطمئن شوند که شهردار به دامن جمهوری اسلامی نیفتد . د رحالی که حداقل به یکی از ان دوستان هم تلفنی و
و هم حضوری در مورد مهمانی شام که در روز 31 مارس برابر که با 11 فروردین بود توضیحات کافی داده بودم.
البته حق هرکسی است که از آزادی بیان استفاد ه کند و با هر کسی ملاقات کند و نظراتش را بدهد ولی این یس انصافی و بر خلاف منافع جامعه است که نظرات شخصی خود را به عنوان حقیقت به غیر ایرانی ها بگوید . این دوستان ایرانی لیبرال رقبای جناح دیگر حزب لیبرال هستند که نماینده اش برای پارلمان در انتاریو نامزد شده است که وی و فرد دیگری از اعضای رقیب عضو کمیته برگزاری مراسم نوروز بودند.
موضوع به همین ریچموند هیل ختم نمی شود . از انسو پرویز صیاد که اتفاقا منبع خبری وی همین دوست موسس هست7 به کشفیات بر گزار ی نوروز توسط جمهوری اسلامی می رسد و داستان پرداز ی می کند .8
صیاد نه انقدر صداقت دارد که علیرغم ای میل ها و ارسال گزارشات جلسه به اشتباه خود اذعان کند و نه انقدر دانش سیاسی که تحلیل درست از شرایط را داشته باشد 7. وی همان راهی را می رود که بسیاری از تلویزیونهای 24 ساعته لس انجلسی با انتشار اخبار غیر واقعی درسالهای گذشته رفته اند و عملا اب به اسیا ب جمهوری اسلامی میریزند. بنابر اخبار این تلویزیوئها نیروهای اپوزیسیون عملا تا نزدیکی های مرزچین را فتح کرده و جمهوری اسلامی سالهاست که سرنگون شده است و کسی هم از مردم ایران مسلمان نمانده است .
د رنهایت انقدرانرژی که برای پاسخ دادن و شفاف سازی صرف شده است ادم را از مشارکت پشیمان می کند .
دموکراسی و شفافیت و کنگره
اعلام تاسیس کنگره ایرانیان کانادا در حالیکه اساسنامه و آئین نامه ان که بنظر می اید ترجمه فارسی اساسنامه حزب لیبرال با تغییرات جزئی هست . ثبت قانونی ان و راه اندازی سایت که در 27 اوریل به ثبت رسیده است و اعلام موجودیت ان با دعوت خصوصی از یک عده معدود ازبخشی از نخبگان جامعه ایرانی چه مفهمومی می تواند داشته باشد وقتی که موسسین از چند سال قبل روی این طرح کار کرده اند ؟
آیا منظور از دعوت خصوصی بعد از اینکه همه چیز به ثبت رسیده است نشان از تلاش برای کنترل و انحصار بر پروسه شکل گیری ان نیست . .مرکزی که می خواهد همه جامعه ایرانی را در بر بگیرد و این رسالت را بر خود قائل است که نمایندگان واقعی مردم را انتخاب کند
ایا نمی توان نتیجه گرفت که حداقل یک جریانی در این گروه در عمل به دموکراسی پای بند نیستند . اگر بپذیریم که دموکراسی قواعد دارد و قاعده اصلی ان مشارکت و شفافیت و پاسخ گوئی به مردم به عنوان ستون اصلی دموکراسی هست .
.
ممکن است که نظرات انسانها و گروهها بسیار خوب باشد و برای مردم هم مفید باشد و لی در دموکراسی مردم حرف اخر را می زنند و میزان مقبولیت و مشروعیت هرفرد و یا جریانی را سنجش می کنند.
نمی توان با کودتای خزنده و حرکتهای پشت پرده مردم را به خوشبختی رساند کاری که مبلغان متعصب دینی که مدعی نمایندگی از خدا هستند (در تمامی ادیان) پیروان را زوری به بهشت ببرند . کاری که ماده گراها هم می خواهند بهشت روبی زمین بسازند که کامبوج و کوبا و چین و شوروی از ان درمی اید .
در ایئن نامه امده است که نماینده جامعه ایرانی در بریتیش کلمبیا و انتاریو و مونترال هست . این در حالی است که چنین نامی قبلا در بربیتیش کلمبیا ثبت شده است
برای اینکه نهادی بتواند از منافع اکثریت جامعه ما دفاع بکند شرط اصلی ان فرا جناحی بودن اعضا و اولویت دادن به منافع جامعه ایرانی بر منافع حزبی است که این شرط توسط موسسین نقض شده است.
بطور نمونه در جریان کمک مالی به گروه دیگر ایرانی وابسته به حزب لیبرال هیج کدام از موسسین درخواست از وزیر برای بررسی موضوع کمک مالی را که اصل پذیرفته شده در یک دموکراسی است را امضا نکردند . انان بر این تکیه داشتند که این به نفع محافظه کاران تمام خواهد شد . علیرغم اینکه نسخه نهائی تعدیل کلی شده بود تا نظرات و منافع انان را تامین کند بنظر من علت اعلام بیرونی ان به این صورت و در این زمان ، مسائل بوجود امده در پیرامون مرکز جامعه ایرانی کانادائی( ایرانیان کنیدین کامیونینی سنتر ) ُ و دریافت 200 هزار دلار کمک های دولتی به جناح ایرانی رقیب بود که فرصتی به این گروه برای گرفتن قدرت در خلا ان دیگر ی بود..
.
مشکل سیاسی یودن نیست مشکل به قدرت اندیشدن هست ؟
نامگذاری کنگره و ادعای معرفی " نمایندگان واقعی جامعه ایرانی " در بریتیش کلمبیا و کبک و انتاریو در حالی که چینن نامی در بریتیش کلمبیا تبث شده است و فراموش کردن ایرانیانی که در استانهای دیگر کانادا زندگی می کنند نشان می دهد که تنها هدف خدمت به جامعه ایرانی نمی تواند باشد ؟
زیرا کسانی که معتقدند می توانند چننی نهاد سراسری را سازماندهی کنند قادر خواهند بود که تشکیلات در انجا را هم سازماندهی کنند . سنگ بزرگ علامت نزدن است .
. برای پرکردن رزومه تاسیس هر انجمنی کفایت می کندُ
چرا دوستان اعلام نمی کنند که به چه جریانی وابسته هستند ؟ اگر صداقت باشد ضرورتی برای ینهان کار ی وجود نخواهد داشت.
چگونه می شود تصور کرد که این گروه می خواهند برای منافع همه جامعه ایرانی کار کنند و اگر حتی فرض کنیم که منافع شخصی در بین نیست وقتی که بین دو جریان عمده سیاسی ایرانیان طرفدار لیبرال در تورنتو یعنی" ایرانیان کندین سنتر" جریان اقای مریدی –فرمانی –فولادی و" ایرانین کاندین کنگرس " اختلافات عمیق وجود دارد و حاضر نیستند که با هم همکاری کنند چگونه می شود تصور کرد که چنین جریانانی می توانند نمایندگی همه جامعه ایرانی را داشته باشند. واین در حالی است که هر دو جریان د راساسنامه خود ذکر کرده اند که سیاسی نیستند .
ایا جامعه ایرانی فقط لیبرال ها هستند. یا اینکه از زمانی که مهاجرت ایرانیان شروع شده حزب لیبرال در حاکمیت بوده است و جامعه مهاجر هم غالبا با حزب حاکم می رود . برخی از دوستان می خواهند ارتباط خود را با هر حزبی را که در حاکمیت بود به یک اندازه داشته باشند. سیاست ماکیاولیستی .
زیرا این دوستان به جامعه ما سیاست ها ی احزاب را ا اموزش نداده اند و ا ز سوی دیگر شرایط انتقال افکار جامعه ایرانی را به احزاب فراهم نکرده اند آکاهی کمتر کنترل بیشتر.
بنظر من بسیاری از ایرانیان مهاجر در عمل محافظه کار هستند . وقتی در اصول با محافظه کاران همفکری دارند . مخالفت باما لیات ( که اتفاقا بغیر از کارمندان حقوق بگیران کمتر کسی همه را می پردازد ) و اصرا ر انان برای کاهش مالیات ها ، مخالفت با ازدواج همجنس گرایان
،تشدید مجازات مجرمان ، حمایت از حکم سنگین تر برای نو جوانان مجرم و بر خورد بیشتر پلیس با مجرمان بیشتر با محافظه کاران همخوانی دارد
چگونه می توان پذیرفت که چنینن مرکزی می تواند منافع همه ایرانیان را تامین کند وقتی که بسته و خط دار عمل کرده است . چگونه می توان پذیرفت منافع گروهی ارجحیت ندارد اطلاعات درست به حزب را نمی دهید که به ضرر حزب و جامعه ایرانی هست.
باید اشاره کرد حداقل دو نفر از اعضا موسس (م.الف ) و (ز) قصد ندارند که خودشان را برای انتخاب د ر هیت مدیره نامزد کنند
نام گذاری های بی محتوا
ان زمانی که انجمن ایرانیان انتاریو نامگذار ی کرد تعداد ایرانیان محدود بود . الان نامگذاری هائی که بخواهد کل جامعه ایرانی را شامل شود اگر با اطلاع رسانی مردم و نظر خواهی و مشارکت نباشد نه تنها مشکل جامعه ما را حل نخواهد کرد بلکه به ان خواهد افزود و به اعتماد ی که ذره ذره بر اساس کار کرد ا ایرانیان که عمدتا به صورت فردی د ر حوزه های مختلف بدست امده است ضربه خواهد زد.
نامگذاری های کلی با شیوه فعلی به سیاستمداران کانادائی این علامت را می دهد که این نهاد جامعه ایرانی را رهبری می کند و اگر خط سیاسی در پشت این نهاد باشد که بنظر می اید یک جریان قوی د راین کنگره وجود دارد احتمال سو استفاده از نام جامعه ایرانی برای شرکت در معادلات قدرت سیاسی رابشدت دامن می زند و د رچنین صورتی خطر انحصار طلبی و ضربه زدن به منافع ایران و ایرانیان را دارد.
اگر نام گذاری متناسب با مشارکت و یا وابستگی های افراد هم فکر باشد اولا هم میزان همکاری ها را بیشتر و هم استحکام ان نهاد را بیشتر کرده و مرزبندی ها و نیز شناخت جامعه و دیگران (بیرون از جامعه را ) افزایش می دهد .
ایرانی کیست ؟
بهتر است اول موسسین تعریف کنید که شما چه کسی را ایرانی می دانید ؟
ایا هر کس پاسپورت جمهوری اسلامی دارد و یا هر کس ندارد ؟ و یا هردو ؟
شکی نیست که وقتی شخصیتی ایرانی در جامعه جهانی تقدیر می شود همه با افتخار بگویئم ما ایرانی هستیم و لی نمی شود که صحبت از فرد دیگری که ما بهر دلیل اصولی وی را قبول نداریم بگویئم وی ایرانی نیست .؟
این شیوه بر خورد دوگانه فقط باعث بی اعتباری خود مان و جامعه ای که در ان زندگی می کنیم می شود و پشت کردن به واقعیت هست. هم شاه ایرانی بود و هم مصدق و هم خمینی.
هم ناصرالدین شاه و هم امیر کبیر که دستور قتلش توسط شاه داده شد و هم میرزا رضای کرمانی که شاه را ترور کرد ایرانی بودند . هیچ کدام از کرات دیگر به سرزمین ایران نیامده بودند. می توان انانرا به ایرانی خوب یا بد تقسیم کرد .
جامعه ایرانی فقط در چند نفر نخبه و روشنفکر و فعال سیاسی و اجتماعی خلاصه نمی شود. جامعه ایرانی هم میلیونر دارد و هم کسانی که روی کمکهای اجتماعی دولت هست . هم وکیل دارد و هم مجرم . هم کم سواد دارد و هم استاد . هم فرصت طلب دارد و هم خیر خواه مردم . خوب و بد ان با هم هست .
ایرانی کسی است که د رمرزهای جغرافیائی ایران بر اساس تعریف سازمان ملل زندگی می کند
آیا مسلمانان هم ایرانی تلقی می شوند ؟
آیا تاکید کنگره بر غیر مذهبی بودن یک عذر اخلاقی برای دفاع نکردن از منافع بخش عمده ای از ایرانیان هست که که مسلمان هستند؟.
آیا شما از ان عده ای از ایرانیان که هم مسلمان هستند و اتفاقا بخش عمده ای از انان هم با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند دفاع می کنید ؟. از یک جریان مسلمان انهم توسط تنها فرد موسس که تمایلات مذهبی دارد دعوت شده است .
می شود یک نمونه از موارد ی که از ایرانیان مسلمان که بعد از 11 سپتامبر مورد تبعیض سیستماتیک د ر مطبوعات اصلی کاناد ا ودولت شده است دفاع کرده اید را بگویید ؟ هفته ای نیست که مصالب غیر واقعی علیه ایران و مسلمانان گفته نشود . دوستان بخوبی می دانند که بسیاری از ان تعاریف شامل ایرانیان مسلمان نمی شود .
وقتی که د رانجمن کتاب که قاعدتا یک نهاد آگاهی سازی است و چند تن از موسسین کنگره از بنیانگذاران ان هستند در بهترین شرایط از حقیقت دفاع نمی شودو اسلام به عنوان یک جریان واحد دیده می شودو حقایق تحریف می شود ایا می توان توقع داشت که دوستان از منافع ایرانیان مسلمانان که از اولین منتقدان فقه سنتی و اسلام صفوی حاکمیت در ایران بوده است دفاع کنند؟
یک سویه عمل کردن
تعدادی از اعضای موسس برای آزادی دکتر جهانبگلو تلاش فراوانی کردند یکی از انها می گوید باید نهادی داشت که درمورد آزادی افرادی مانند وی به عنوان چامعه ایرانی در برخورد با سیاستمداران کانادائی اقدام کند ایا درمورد افراد معمولی هم اینقدر حساسیت خواهید داشت؟ فکر نمی کنم.
حداقل دو تن از موسسین ( مسعود منصور زاده – منوهر میثاقیه ) همراه عده ای دیگر از ایرانیان با وزیر مهاجرت ملاقات می کنند. هنوز جزئیات دیدار به غیر از عکس ان و یک خبر کوچک که در صقحه اول ایران استار د ر4 ماه مه منتشر شد ه است، چیزی بیرون نیامده است . این در حالی است که در همان هفته حکم اخراج جوان23 ساله ایرانی بهنود سعاد تخانی که ا ز12 سالگی در کانادا زندگی می کرد و هم با قانون مشکل پیدا کرده بود ( ضعف نهادهای مددکاری ایرانی ) و هم از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد) ضعف نهادهای قانونی ) بدون معالجه و بعد از یک سال اقامت در زندان اداره مهاجرت د راستانه اجرا بود . مادر وی که یک شهروند معمولی با حداقل ساعتی 8 دلار مجبور شد 11 هزار دلار از کارت اعتباری برای متوقف کردن حکم بدهد ولی وزیر درخواست انان را نپذیرفت و کسانی هم که به وزیر دسترسی داشتند صدای وی را به گوش وزیر نرساندند. بهنود الان در زندان اوین زندانی شده است.
.
ادعای خبر نداشتن در مورد این حکم دلیل بر برائت نمی شودزیرا شما می توانستند قبل از ملاقات با کسانی که در این زمینه ها فعال هستند و مورد اعتماد شما هم هستند پرس و جو می کردید اگر براستی دلتان برای جامعه ایرانی می تپد ..
راهکار های اعتماد سازی جامعه
دوستان موسس باید بدانند که کنگره از ابتدا با انتخاب نام و ثبت ان ودعوت خصوصی یک بدعت خطرناک و غیر دموکراتیک را پایه گذار ده است .
.
نام کنگره باید متناسب با افراد شرکت کننده باشد مثلا کنگره روشنفکران ایرانی کانادائی ویا انجمن ایرانی کانادائی –طرفداران لیبرال .
ولی اگر قرار است که چنین اسمی که در مورد ان با عموم مشورت نشده است بایستی جلسات بحث و بررسی باید به روی عموم باز باشد . باید جامعه ایرانی از طریق مطبوعات و جلسات عمومی نظر خواهی کرد . بایستی جلسات شفاف و مدارک ان از تاریخچه شکل گیری در دسترس همگان باشد .
کنگره باید دربر گیرنده همه قومیتها ی ایرانی و افراد باشد از اذری ها ؛. بلوچ ها و کردها و ترکمن ها و گیلگی ها و عرب ها و قشقائی هاو لرها و ارمنی و اسوری و یهودی و زرتشتی و مسلمان و لایئک.
کنگره سعی کرده است که تمامی فعالین سیاسی گذشته را دور بزند و به همین دلیل تاریخ مهاجرت ایرانیان درکانادا را از 2000 به بعد که مهاجرت قانونی مد شده است می خواند .
از سوی دیگر هنوز یک جوان در این نهاد جذب نشده است در حالیکه نقش مهمی را انان در این کانادا به عنوان ایرانی تبار ایفا خواهندکرد.
شاید جوانترین فرد گروه 38 ساله است که نشان می دهد چه بخش عظیمی از جامعه ایرانی در مراحل اولیه حذف شده اند و همچنین تنها دو زن در مجموعه حضور دارند که بسیار اند ک است ..
جامعه ایرانی در حال گذارمهاجرت است . هویت کاملی ندارد . تعریف مان در مورد ایرانی بودن یکسان نیست شاید تنها نقطه مشتر ک ما همان نوروز باشد و زبان مان که بیشتر وقتها هم همدیگر را نمی فهیم. .
برای اینکه به جایگاه واقعی د ر سیاست گذاری برسیم نیاز به پشتوانه اقتصادی و مردمی هست.
کمک کنیم جامعه مسیر طبیعی خود را طی کند با سقط جنین زود رس ممکن است که سلامت جامعه را به خطر بیندازیم. باید در جهت سازماندهی جامعه تلاش کرد ولی نباید به جا ی انان تصمیم گرفت.
برای خدمت به مردم با توجه به جو عدم اعتماد و سر خوردگی بهتر است که هر کسی و گروهی کار خودش را به بهترین وجه انجام دهد و اعتماد سازی بکندو این بهترین رسالتی است که هر شخص دارد.
جامعه ایرانی دوران قبیله ای و عشیره ای را پشت سر گذاشته است . و رهبر نداردنیاز هم به رهبر ندارد . نیاز به کار جمعی دارد. کم نیستند افرادی که خالصانه در گو شه و کنار به مردم خدمت می کنند و ادعائی هم ندارند و مورد احترام مردم هستند . تاریخا مردم ایران همیشه خودشان رهبران ملی خودشان را انتخاب کرده اند. نمایندگی جامعه ایرانی دو طرفه هست. نمی شود فقط دم انتخابات روی ایرانیها حساب باز کرد .
مواظب باشید که بلند پرواز ی نکنید . جامعه ایرانی ظرفیت شکستی دیگر ر ا ندارند.
.
ا
1. official report of Debates at Queens park-Wed. 19 Oct. ,05 =P.14
M….. “I am currently a board member of the Bam Disaster children relief committee-that’s in my resume………….”.
2. بعد از اعلام کنگره که به صورت علنی نبود فرد مذکور شرکت نکرد و از وی تلفنی خواستم که نظرات خودش رابرای کمک به شناخت بیشتر گروه بدهد . متاسفانه وی پاسخی نداد ولی گزارشات رسیده حکایت از نارضایتی وی دارد.
3.شماره 1049 شهروند – نشست ایرانیان با کاندیداهای احزاب فدرال کانادا- 23 دی 1384
4.
ما و انتخابات / پرسش هايي كه در نشست كانديداهاي انتخابات با ايرانيان امكان طرح و پاسخگوئي نيافت
5. همان مطلب –شماره 1040 شهروند
6. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_04_01_archive.html
7. من تلفنی با مسول برنامه های صیاد در لس انجلس تماس گرفتم و این خانم به من این موضوع را گفتند .
8. شهروند-1122- 19 آوریل 2007 و شهروند 1124-1123 8. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_05_01_archive.html
( نگاهی به حرکت های خزنده برای نمایندگی جامعه ایرانی در تورنتو)سعید سلطانپور
ssultanpour@yahoo.com
نهاد دیگری که قرار است جامعه ایرانی را نمایندگی کند اعلام موجودیت کرده است
افراد موسس بطور انفرادی کم وبیش در جامعه ما حضور داشته اند و هر کدام در زمینه ای فعال بوده ند .
بنظر می اید قصد خدمت به جامعه و سازماندهی انر ا دارند. برخی از موسسین رااز نزدیک می شناسم حداقل با یکی از انان که انسان مثبت و فعالی است(ُ مهرداد اریان نژاد) سابقه همکاری درطی دو سال مذاکره فشرده با مقامات شهری وپلیس در مورد اجازه برگزاری چهارشنبه سوری را داشته ام. سال - 2005
وقتی که اهداف "کنگر ه ایرانی کانادائی" را می خوانیم . سخنان موسسین را می شنویم بنظر روزهای بهتر ی را در افق جامعه ایرانی در کانادا خواهیم داشت . ا ز انجا که هر حرکت جمعی در رشد و آگاهی جامعه ایرانی تاثیر دارد باید با دید مثبت به این حرکت نگاه کرد . ولی برای اینکه فرایند یک کار جمعی منافع جامعه ای را تامین کند بایستی یک جریان در عمل به دمکراسی و آرای مردم اعتقاد داشته و شفاف عمل کند . باید دید که آیا این افراد منافع جامعه ما را بر منافع گروه خود ارجح د انسته اند؟ زیرا در دنیای امروز هیچ دولتی و هیج شخصی نمی گوید که به دموکراسی و حقوق انسانها اهمیت نمی دهد و انرا احترام نمی گذارد.ُ
برای اینکه به این سوال پاسخ داده باشم باید کمی به عقب برگردیم . از انجا که عادت نداشته ایم تاریخ مان را و تجارب مان را مکتوب کنیم و به همین دلیل همیشه در حال تجربه کردن هستیم بنابر این منابعی هم وجو د ندارد که به شناخت بیشتر ایرانیان مهاجر که بسیاری از انان در سالهای اخیر به کانادا امد ه اند کمک کند.
.
سال 2004 – زلزله بم
فاجعه انسانی بم باعث شد که جامعه ایرانی یک بار دیگر در راس خبرهای کانادا قرار بگیرد و این بار موجی از همدردی را در بین همه اقشار مردم ما بوجود اورد و تکانی به جامعه ما داد .
بنظر من زلزله بم یک نقطه عطفی در تاریخ فعالیت ها ی افراد جالعه ما شد. بسیاری از هموطنان ما بر ای کمک رسانی به هموطنان بسیج شدند و به اندازه توان خود کوشیدند.
هرچند برای برای یک جامعه ثروتمند ایرانی در انتاریو که ایرانیان ثروتمند کم نداشت کمک جمع اوری شده قابل توجه نبود ولی از انجا که زمینه ساز همکاری های اقشار مختلف ایرانی دور هم شد بسیار مثبت بود . مبلغ کمک های سازمان های کانادائی بیشتر از ایرانی ها بود. هرچند بیش از یک سال طول کشید که نحوه هزینه کرد ن مبلغ جمع اوری شده مشخص شود ولی قدم اول بود و برکتی داشت که باعث حرکت مثبت جامعه و آشنائی افراد بیشتری با یکدیگر شد .
درطول این یکسال دسته بندی های جدید ی بوجود امد و ضرورت تشکل های منسجم تر هم حس شد و البته کسانی که بدون چشمداشت قدمی بر نمی دارند و تاریخا د رهمه جوامع حضور دارند ؛ هم فعال شدند . برای این جماعت شرکت در جلسات کمیته بم به عنوان اولین فعالیت در جامعه ایرانی در کارنامه شان ثبت شد و نتایج مادی ان هم د رهمین دنیا به انان رسید . نمونه ان خانم میسا ملکی حقوقدانی بود1 که برای انتصاب در هیئت مدیره کالج پرستاران از طرف دالتون مک گینتی به فعالیت در کمیته بم در کارنامه خود اشاره میکند در حالیکه قدمت جامعه ایرانی د رانتاریو به سالها ی 90 میرسد که توسط این افراد و کسانی که از نام جامعه ایرانی به عنوان سکوی پرتاب استفاده کرده اند به عمد به فراموشی سپرده می شود.
البته چند نفر دیگر از اعضای کمیته از طرف دولت انتاریو منصوب شدند که در مورد ان در بعد از انتخابات مجلس بحث خواهم کرد.
موسسین نهاد جدید چه کسانی هستند ؟
1. اکثریت موسسین فعلی (کنگره ایرانی کانادائی ) جلساتی رابطور منظم از سال 2004 بر گزار کرده اند که محور مثبت ان ضرورت سازماندهی جامعه ایرانی در تورنتو بوده است و لی محور منفی ان " هدایت و کنترل و رهبری جامعه توسط این هسته مرکزی به عنوان نخبگان جامعه بوده" است که باعث نگرانی می شود.
هرچندجامعه ایرانی بشدت واگرا ست ، از کار تیمی رویگردان هست ، شروع کننده ای خوب و لی تمام کنند ه نیست، سرنوشت سیاسی خود را جدی نمی گیرد ( ا زمرحله حرف بیشتر نمی رود ) و درکل کار کردن برای جامعه ایرانی بسیار سخت است . برای کار کردن برا ی جامعه بخصوص در عرصه اجتماعی و سیاسی یا باید عاشق بود و یا منافع شخصی داشت . ولی همه این نکات منفی نباید به کسی و یا گروهی اجازه بدهد که بجای همه تصمیم بگیر ند وبنوعی خود را « مجمع تشخیص مصلحت " جامعه ایرانی بداند.
حداقل 4 نفر از اعضای گروه اولیه شامل دو خانم که یکی به دلیل مهاجرت به امریکابوده است مدتی است که از جمع اولیه جدا شده اند .
(علی -ا) که فرد مثبت هست و به خوبی با سیاست کانادا آشنا هست .. یکی از افراد که نقش عمده ای در ایجاد این تشکل داشته است بعد ز 2 سال نقش بسیار کم رنگی را گرفته است. شاید ُ وی اهداف موسسه را منطبق بر باروهای اولیه نمی داند.2
(علی) که سخنگوی تشکل کمک رسانی بم هم بود و زحمت زیادی هم در کارهای ثبت قانونی این کمیته کشید بعدا از سمت سخنگوئی این کمیته بم استعفا کرد زیرا کاندیداتوری خود را برای نمایندگی مجلس فدرال از منطقه دان ولی در تورنتو برای حزب لیبرال اعلام کرد . و اتفاقا جناح دیگر ایرانی طرفدار لیبرال از وی حمایت نکردند. وی به سیاست کانادا آشنائی دارد و انسان مثبتی هست .
2. یکی دیگر از موسسین (مهرداد حریری ) در جلسات اولیه کمیته بمُ زمانی که اعلام کردم جلسه چمع اوری کمک مالی با حضور مقامات کانادائی تدارک داده شده است تا جامعه کانادا را در این زمینه فعال کند .وی اعلام کرد چه کسی گفته است که بدون اجازه ما چنین کاری را بکنید ما قرار است در همین رابطه کنسرتی بر گزار کنیم ؟ ایشان مدتهاست که برای نامزدی مجلس فدرال بجای جیم پترسون نماینده لیبرال که قصد بازنشستگی را دارد برنامه ریزی کرده است و تقریبا د رتمامی مهمانی سیاسی مقامات کانادائی در هتل ها که مختص خواص هست شرکت دارد .
در دنیای سیاست هیج چیزی اتفاقی نیست
يکشنبه 8 ژانويه به دعوت کميته ايراني ــ کانادايي انتخابات 2006 فدرال کانادا، حدود 400 تن از ايرانيان تورنتو در سالن کانسيل چمبر شهرداري نورت يورک گرد آمدند تا به سخنان کانديداهاي چهار حزب فدرال کانادا از چهار حوزه عمدتا ايراني نشين دان ولي شرقي و غربي و ويلوديل و ريچموندهيل گوش دهند و پرسش هايشان را مطرح کنند. 3
علیرغم اینکه تمامی دوستان موسسس ارتباط بسیار خوبی با لیبرال ها داشتند نمایندگان لیبرال ها بغیر از جان گادرفری که در نیم ساعت اخر امد هیچ کدام درا ین مراسم شرکت نکردند.
در این رابطه در مقاله ای با تشکر از دست اندرکاران نوشتم
"عدم شركت ليبرالها هشداري به طرفداران اين حزب بود كه دريابند نمايندگان اين حزب از آنجا
كه بردشان را تضمين شده ميدانند و نيز با توجه به حمايتي كه از سوي گروهي از سرمايه داران ايراني كه خودشان را نماينده جامعه ايراني معرفي مي كنند و قول راي هموطنان خودشان را به آنها داده اند، ديگر نيازي به حضور در اين جلسات نمي بينند "4
"
در ابتدا گرداننده نشست، آقاي علي داد مافي نظام از اعضاي کميته از آقاي منوهر ميثاقي يکي ديگر از اعضاي کميته دعوت کرد تا سخنان خود را ايراد کند.
آقاي ميثاقي ضمن تشکر و خوشامد به ويژگي هاي جامعه ايرانيان کانادا اشاره کرد".5
اقای مییثا قی در سخنرانی 15 دقیقه ای خود یک جامعه کامل و متحد و موفق ایرانی را برای کاندیدها ترسیم می کندکه با واقعیت د رتضاد هست.ُ
"در سخنراني افتتاحيه آقاي ميثاقي گستردگي اقشار و اختلاف شرايط اقتصادي جامعه ايراني ناديده گرفته ميشود.
جامعه ايراني تنها آن 5% برگزيده و تاييد شده نيست و همان انتقادی به اين نظر وارد است که به جريانات سياسي است كه خود را نماينده تام الاختيار مردم ايران مي دانند. بجاست اين عزيزان جامعه را آن طور كه هست و بدون حذف و استثنا معرفي كنند و تنها خود را به عنوان نماينده گروه يا انجمن خاصي كه از طرف آنها نمايندگي دارند، اعلام كنند.5"
و یک نمونه اخیر ان هم باید ا ز ملاقات سه تن از ایرانیان ( مهندس سعید اقایی – مسعود منصور زاده و منوهر میثاقیه ) منجمله دو تن از موسسین با شهردا ر ریجموند هیل بعد از بر گزاری مراسم مهمانی شام نوروز شهردار ریچموند هیل 6 نام برد . آنان د ر این ملاقات می خواهند مطمئن شوند که شهردار به دامن جمهوری اسلامی نیفتد . د رحالی که حداقل به یکی از ان دوستان هم تلفنی و
و هم حضوری در مورد مهمانی شام که در روز 31 مارس برابر که با 11 فروردین بود توضیحات کافی داده بودم.
البته حق هرکسی است که از آزادی بیان استفاد ه کند و با هر کسی ملاقات کند و نظراتش را بدهد ولی این یس انصافی و بر خلاف منافع جامعه است که نظرات شخصی خود را به عنوان حقیقت به غیر ایرانی ها بگوید . این دوستان ایرانی لیبرال رقبای جناح دیگر حزب لیبرال هستند که نماینده اش برای پارلمان در انتاریو نامزد شده است که وی و فرد دیگری از اعضای رقیب عضو کمیته برگزاری مراسم نوروز بودند.
موضوع به همین ریچموند هیل ختم نمی شود . از انسو پرویز صیاد که اتفاقا منبع خبری وی همین دوست موسس هست7 به کشفیات بر گزار ی نوروز توسط جمهوری اسلامی می رسد و داستان پرداز ی می کند .8
صیاد نه انقدر صداقت دارد که علیرغم ای میل ها و ارسال گزارشات جلسه به اشتباه خود اذعان کند و نه انقدر دانش سیاسی که تحلیل درست از شرایط را داشته باشد 7. وی همان راهی را می رود که بسیاری از تلویزیونهای 24 ساعته لس انجلسی با انتشار اخبار غیر واقعی درسالهای گذشته رفته اند و عملا اب به اسیا ب جمهوری اسلامی میریزند. بنابر اخبار این تلویزیوئها نیروهای اپوزیسیون عملا تا نزدیکی های مرزچین را فتح کرده و جمهوری اسلامی سالهاست که سرنگون شده است و کسی هم از مردم ایران مسلمان نمانده است .
د رنهایت انقدرانرژی که برای پاسخ دادن و شفاف سازی صرف شده است ادم را از مشارکت پشیمان می کند .
دموکراسی و شفافیت و کنگره
اعلام تاسیس کنگره ایرانیان کانادا در حالیکه اساسنامه و آئین نامه ان که بنظر می اید ترجمه فارسی اساسنامه حزب لیبرال با تغییرات جزئی هست . ثبت قانونی ان و راه اندازی سایت که در 27 اوریل به ثبت رسیده است و اعلام موجودیت ان با دعوت خصوصی از یک عده معدود ازبخشی از نخبگان جامعه ایرانی چه مفهمومی می تواند داشته باشد وقتی که موسسین از چند سال قبل روی این طرح کار کرده اند ؟
آیا منظور از دعوت خصوصی بعد از اینکه همه چیز به ثبت رسیده است نشان از تلاش برای کنترل و انحصار بر پروسه شکل گیری ان نیست . .مرکزی که می خواهد همه جامعه ایرانی را در بر بگیرد و این رسالت را بر خود قائل است که نمایندگان واقعی مردم را انتخاب کند
ایا نمی توان نتیجه گرفت که حداقل یک جریانی در این گروه در عمل به دموکراسی پای بند نیستند . اگر بپذیریم که دموکراسی قواعد دارد و قاعده اصلی ان مشارکت و شفافیت و پاسخ گوئی به مردم به عنوان ستون اصلی دموکراسی هست .
.
ممکن است که نظرات انسانها و گروهها بسیار خوب باشد و برای مردم هم مفید باشد و لی در دموکراسی مردم حرف اخر را می زنند و میزان مقبولیت و مشروعیت هرفرد و یا جریانی را سنجش می کنند.
نمی توان با کودتای خزنده و حرکتهای پشت پرده مردم را به خوشبختی رساند کاری که مبلغان متعصب دینی که مدعی نمایندگی از خدا هستند (در تمامی ادیان) پیروان را زوری به بهشت ببرند . کاری که ماده گراها هم می خواهند بهشت روبی زمین بسازند که کامبوج و کوبا و چین و شوروی از ان درمی اید .
در ایئن نامه امده است که نماینده جامعه ایرانی در بریتیش کلمبیا و انتاریو و مونترال هست . این در حالی است که چنین نامی قبلا در بربیتیش کلمبیا ثبت شده است
برای اینکه نهادی بتواند از منافع اکثریت جامعه ما دفاع بکند شرط اصلی ان فرا جناحی بودن اعضا و اولویت دادن به منافع جامعه ایرانی بر منافع حزبی است که این شرط توسط موسسین نقض شده است.
بطور نمونه در جریان کمک مالی به گروه دیگر ایرانی وابسته به حزب لیبرال هیج کدام از موسسین درخواست از وزیر برای بررسی موضوع کمک مالی را که اصل پذیرفته شده در یک دموکراسی است را امضا نکردند . انان بر این تکیه داشتند که این به نفع محافظه کاران تمام خواهد شد . علیرغم اینکه نسخه نهائی تعدیل کلی شده بود تا نظرات و منافع انان را تامین کند بنظر من علت اعلام بیرونی ان به این صورت و در این زمان ، مسائل بوجود امده در پیرامون مرکز جامعه ایرانی کانادائی( ایرانیان کنیدین کامیونینی سنتر ) ُ و دریافت 200 هزار دلار کمک های دولتی به جناح ایرانی رقیب بود که فرصتی به این گروه برای گرفتن قدرت در خلا ان دیگر ی بود..
.
مشکل سیاسی یودن نیست مشکل به قدرت اندیشدن هست ؟
نامگذاری کنگره و ادعای معرفی " نمایندگان واقعی جامعه ایرانی " در بریتیش کلمبیا و کبک و انتاریو در حالی که چینن نامی در بریتیش کلمبیا تبث شده است و فراموش کردن ایرانیانی که در استانهای دیگر کانادا زندگی می کنند نشان می دهد که تنها هدف خدمت به جامعه ایرانی نمی تواند باشد ؟
زیرا کسانی که معتقدند می توانند چننی نهاد سراسری را سازماندهی کنند قادر خواهند بود که تشکیلات در انجا را هم سازماندهی کنند . سنگ بزرگ علامت نزدن است .
. برای پرکردن رزومه تاسیس هر انجمنی کفایت می کندُ
چرا دوستان اعلام نمی کنند که به چه جریانی وابسته هستند ؟ اگر صداقت باشد ضرورتی برای ینهان کار ی وجود نخواهد داشت.
چگونه می شود تصور کرد که این گروه می خواهند برای منافع همه جامعه ایرانی کار کنند و اگر حتی فرض کنیم که منافع شخصی در بین نیست وقتی که بین دو جریان عمده سیاسی ایرانیان طرفدار لیبرال در تورنتو یعنی" ایرانیان کندین سنتر" جریان اقای مریدی –فرمانی –فولادی و" ایرانین کاندین کنگرس " اختلافات عمیق وجود دارد و حاضر نیستند که با هم همکاری کنند چگونه می شود تصور کرد که چنین جریانانی می توانند نمایندگی همه جامعه ایرانی را داشته باشند. واین در حالی است که هر دو جریان د راساسنامه خود ذکر کرده اند که سیاسی نیستند .
ایا جامعه ایرانی فقط لیبرال ها هستند. یا اینکه از زمانی که مهاجرت ایرانیان شروع شده حزب لیبرال در حاکمیت بوده است و جامعه مهاجر هم غالبا با حزب حاکم می رود . برخی از دوستان می خواهند ارتباط خود را با هر حزبی را که در حاکمیت بود به یک اندازه داشته باشند. سیاست ماکیاولیستی .
زیرا این دوستان به جامعه ما سیاست ها ی احزاب را ا اموزش نداده اند و ا ز سوی دیگر شرایط انتقال افکار جامعه ایرانی را به احزاب فراهم نکرده اند آکاهی کمتر کنترل بیشتر.
بنظر من بسیاری از ایرانیان مهاجر در عمل محافظه کار هستند . وقتی در اصول با محافظه کاران همفکری دارند . مخالفت باما لیات ( که اتفاقا بغیر از کارمندان حقوق بگیران کمتر کسی همه را می پردازد ) و اصرا ر انان برای کاهش مالیات ها ، مخالفت با ازدواج همجنس گرایان
،تشدید مجازات مجرمان ، حمایت از حکم سنگین تر برای نو جوانان مجرم و بر خورد بیشتر پلیس با مجرمان بیشتر با محافظه کاران همخوانی دارد
چگونه می توان پذیرفت که چنینن مرکزی می تواند منافع همه ایرانیان را تامین کند وقتی که بسته و خط دار عمل کرده است . چگونه می توان پذیرفت منافع گروهی ارجحیت ندارد اطلاعات درست به حزب را نمی دهید که به ضرر حزب و جامعه ایرانی هست.
باید اشاره کرد حداقل دو نفر از اعضا موسس (م.الف ) و (ز) قصد ندارند که خودشان را برای انتخاب د ر هیت مدیره نامزد کنند
نام گذاری های بی محتوا
ان زمانی که انجمن ایرانیان انتاریو نامگذار ی کرد تعداد ایرانیان محدود بود . الان نامگذاری هائی که بخواهد کل جامعه ایرانی را شامل شود اگر با اطلاع رسانی مردم و نظر خواهی و مشارکت نباشد نه تنها مشکل جامعه ما را حل نخواهد کرد بلکه به ان خواهد افزود و به اعتماد ی که ذره ذره بر اساس کار کرد ا ایرانیان که عمدتا به صورت فردی د ر حوزه های مختلف بدست امده است ضربه خواهد زد.
نامگذاری های کلی با شیوه فعلی به سیاستمداران کانادائی این علامت را می دهد که این نهاد جامعه ایرانی را رهبری می کند و اگر خط سیاسی در پشت این نهاد باشد که بنظر می اید یک جریان قوی د راین کنگره وجود دارد احتمال سو استفاده از نام جامعه ایرانی برای شرکت در معادلات قدرت سیاسی رابشدت دامن می زند و د رچنین صورتی خطر انحصار طلبی و ضربه زدن به منافع ایران و ایرانیان را دارد.
اگر نام گذاری متناسب با مشارکت و یا وابستگی های افراد هم فکر باشد اولا هم میزان همکاری ها را بیشتر و هم استحکام ان نهاد را بیشتر کرده و مرزبندی ها و نیز شناخت جامعه و دیگران (بیرون از جامعه را ) افزایش می دهد .
ایرانی کیست ؟
بهتر است اول موسسین تعریف کنید که شما چه کسی را ایرانی می دانید ؟
ایا هر کس پاسپورت جمهوری اسلامی دارد و یا هر کس ندارد ؟ و یا هردو ؟
شکی نیست که وقتی شخصیتی ایرانی در جامعه جهانی تقدیر می شود همه با افتخار بگویئم ما ایرانی هستیم و لی نمی شود که صحبت از فرد دیگری که ما بهر دلیل اصولی وی را قبول نداریم بگویئم وی ایرانی نیست .؟
این شیوه بر خورد دوگانه فقط باعث بی اعتباری خود مان و جامعه ای که در ان زندگی می کنیم می شود و پشت کردن به واقعیت هست. هم شاه ایرانی بود و هم مصدق و هم خمینی.
هم ناصرالدین شاه و هم امیر کبیر که دستور قتلش توسط شاه داده شد و هم میرزا رضای کرمانی که شاه را ترور کرد ایرانی بودند . هیچ کدام از کرات دیگر به سرزمین ایران نیامده بودند. می توان انانرا به ایرانی خوب یا بد تقسیم کرد .
جامعه ایرانی فقط در چند نفر نخبه و روشنفکر و فعال سیاسی و اجتماعی خلاصه نمی شود. جامعه ایرانی هم میلیونر دارد و هم کسانی که روی کمکهای اجتماعی دولت هست . هم وکیل دارد و هم مجرم . هم کم سواد دارد و هم استاد . هم فرصت طلب دارد و هم خیر خواه مردم . خوب و بد ان با هم هست .
ایرانی کسی است که د رمرزهای جغرافیائی ایران بر اساس تعریف سازمان ملل زندگی می کند
آیا مسلمانان هم ایرانی تلقی می شوند ؟
آیا تاکید کنگره بر غیر مذهبی بودن یک عذر اخلاقی برای دفاع نکردن از منافع بخش عمده ای از ایرانیان هست که که مسلمان هستند؟.
آیا شما از ان عده ای از ایرانیان که هم مسلمان هستند و اتفاقا بخش عمده ای از انان هم با جمهوری اسلامی مرزبندی دارند دفاع می کنید ؟. از یک جریان مسلمان انهم توسط تنها فرد موسس که تمایلات مذهبی دارد دعوت شده است .
می شود یک نمونه از موارد ی که از ایرانیان مسلمان که بعد از 11 سپتامبر مورد تبعیض سیستماتیک د ر مطبوعات اصلی کاناد ا ودولت شده است دفاع کرده اید را بگویید ؟ هفته ای نیست که مصالب غیر واقعی علیه ایران و مسلمانان گفته نشود . دوستان بخوبی می دانند که بسیاری از ان تعاریف شامل ایرانیان مسلمان نمی شود .
وقتی که د رانجمن کتاب که قاعدتا یک نهاد آگاهی سازی است و چند تن از موسسین کنگره از بنیانگذاران ان هستند در بهترین شرایط از حقیقت دفاع نمی شودو اسلام به عنوان یک جریان واحد دیده می شودو حقایق تحریف می شود ایا می توان توقع داشت که دوستان از منافع ایرانیان مسلمانان که از اولین منتقدان فقه سنتی و اسلام صفوی حاکمیت در ایران بوده است دفاع کنند؟
یک سویه عمل کردن
تعدادی از اعضای موسس برای آزادی دکتر جهانبگلو تلاش فراوانی کردند یکی از انها می گوید باید نهادی داشت که درمورد آزادی افرادی مانند وی به عنوان چامعه ایرانی در برخورد با سیاستمداران کانادائی اقدام کند ایا درمورد افراد معمولی هم اینقدر حساسیت خواهید داشت؟ فکر نمی کنم.
حداقل دو تن از موسسین ( مسعود منصور زاده – منوهر میثاقیه ) همراه عده ای دیگر از ایرانیان با وزیر مهاجرت ملاقات می کنند. هنوز جزئیات دیدار به غیر از عکس ان و یک خبر کوچک که در صقحه اول ایران استار د ر4 ماه مه منتشر شد ه است، چیزی بیرون نیامده است . این در حالی است که در همان هفته حکم اخراج جوان23 ساله ایرانی بهنود سعاد تخانی که ا ز12 سالگی در کانادا زندگی می کرد و هم با قانون مشکل پیدا کرده بود ( ضعف نهادهای مددکاری ایرانی ) و هم از بیماری اسکیزوفرنی رنج می برد) ضعف نهادهای قانونی ) بدون معالجه و بعد از یک سال اقامت در زندان اداره مهاجرت د راستانه اجرا بود . مادر وی که یک شهروند معمولی با حداقل ساعتی 8 دلار مجبور شد 11 هزار دلار از کارت اعتباری برای متوقف کردن حکم بدهد ولی وزیر درخواست انان را نپذیرفت و کسانی هم که به وزیر دسترسی داشتند صدای وی را به گوش وزیر نرساندند. بهنود الان در زندان اوین زندانی شده است.
.
ادعای خبر نداشتن در مورد این حکم دلیل بر برائت نمی شودزیرا شما می توانستند قبل از ملاقات با کسانی که در این زمینه ها فعال هستند و مورد اعتماد شما هم هستند پرس و جو می کردید اگر براستی دلتان برای جامعه ایرانی می تپد ..
راهکار های اعتماد سازی جامعه
دوستان موسس باید بدانند که کنگره از ابتدا با انتخاب نام و ثبت ان ودعوت خصوصی یک بدعت خطرناک و غیر دموکراتیک را پایه گذار ده است .
.
نام کنگره باید متناسب با افراد شرکت کننده باشد مثلا کنگره روشنفکران ایرانی کانادائی ویا انجمن ایرانی کانادائی –طرفداران لیبرال .
ولی اگر قرار است که چنین اسمی که در مورد ان با عموم مشورت نشده است بایستی جلسات بحث و بررسی باید به روی عموم باز باشد . باید جامعه ایرانی از طریق مطبوعات و جلسات عمومی نظر خواهی کرد . بایستی جلسات شفاف و مدارک ان از تاریخچه شکل گیری در دسترس همگان باشد .
کنگره باید دربر گیرنده همه قومیتها ی ایرانی و افراد باشد از اذری ها ؛. بلوچ ها و کردها و ترکمن ها و گیلگی ها و عرب ها و قشقائی هاو لرها و ارمنی و اسوری و یهودی و زرتشتی و مسلمان و لایئک.
کنگره سعی کرده است که تمامی فعالین سیاسی گذشته را دور بزند و به همین دلیل تاریخ مهاجرت ایرانیان درکانادا را از 2000 به بعد که مهاجرت قانونی مد شده است می خواند .
از سوی دیگر هنوز یک جوان در این نهاد جذب نشده است در حالیکه نقش مهمی را انان در این کانادا به عنوان ایرانی تبار ایفا خواهندکرد.
شاید جوانترین فرد گروه 38 ساله است که نشان می دهد چه بخش عظیمی از جامعه ایرانی در مراحل اولیه حذف شده اند و همچنین تنها دو زن در مجموعه حضور دارند که بسیار اند ک است ..
جامعه ایرانی در حال گذارمهاجرت است . هویت کاملی ندارد . تعریف مان در مورد ایرانی بودن یکسان نیست شاید تنها نقطه مشتر ک ما همان نوروز باشد و زبان مان که بیشتر وقتها هم همدیگر را نمی فهیم. .
برای اینکه به جایگاه واقعی د ر سیاست گذاری برسیم نیاز به پشتوانه اقتصادی و مردمی هست.
کمک کنیم جامعه مسیر طبیعی خود را طی کند با سقط جنین زود رس ممکن است که سلامت جامعه را به خطر بیندازیم. باید در جهت سازماندهی جامعه تلاش کرد ولی نباید به جا ی انان تصمیم گرفت.
برای خدمت به مردم با توجه به جو عدم اعتماد و سر خوردگی بهتر است که هر کسی و گروهی کار خودش را به بهترین وجه انجام دهد و اعتماد سازی بکندو این بهترین رسالتی است که هر شخص دارد.
جامعه ایرانی دوران قبیله ای و عشیره ای را پشت سر گذاشته است . و رهبر نداردنیاز هم به رهبر ندارد . نیاز به کار جمعی دارد. کم نیستند افرادی که خالصانه در گو شه و کنار به مردم خدمت می کنند و ادعائی هم ندارند و مورد احترام مردم هستند . تاریخا مردم ایران همیشه خودشان رهبران ملی خودشان را انتخاب کرده اند. نمایندگی جامعه ایرانی دو طرفه هست. نمی شود فقط دم انتخابات روی ایرانیها حساب باز کرد .
مواظب باشید که بلند پرواز ی نکنید . جامعه ایرانی ظرفیت شکستی دیگر ر ا ندارند.
.
ا
1. official report of Debates at Queens park-Wed. 19 Oct. ,05 =P.14
M….. “I am currently a board member of the Bam Disaster children relief committee-that’s in my resume………….”.
2. بعد از اعلام کنگره که به صورت علنی نبود فرد مذکور شرکت نکرد و از وی تلفنی خواستم که نظرات خودش رابرای کمک به شناخت بیشتر گروه بدهد . متاسفانه وی پاسخی نداد ولی گزارشات رسیده حکایت از نارضایتی وی دارد.
3.شماره 1049 شهروند – نشست ایرانیان با کاندیداهای احزاب فدرال کانادا- 23 دی 1384
4.
ما و انتخابات / پرسش هايي كه در نشست كانديداهاي انتخابات با ايرانيان امكان طرح و پاسخگوئي نيافت
5. همان مطلب –شماره 1040 شهروند
6. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_04_01_archive.html
7. من تلفنی با مسول برنامه های صیاد در لس انجلس تماس گرفتم و این خانم به من این موضوع را گفتند .
8. شهروند-1122- 19 آوریل 2007 و شهروند 1124-1123 8. http://kanoun-e-bayan.blogspot.com/2007_05_01_archive.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر