رقص " درون را ببین " see inside برای موسسه نابینایان کانادا - یک کار زیبا و انسانی با همت داریوش - هتل اینتر کنتینانتال - تورنتو جمعه 17 ماه مه -
نکته اخلاقی این بود که مسعود با کمک لورا همکارش ، 3 نابینای جوان را برای رقص ها در ظرف 4 ما ه تعلیم داده بودند. تمامی اجراها مخصوصا اجرای ویلون توسط نابینا در مترو ادم را تحت تاثیر قرار می داد . جمعیت حاضر برای اجرای انها ایستادند برخی ادمها چشم دارند ولی سمت وسو ندارند . . یک اجرای دیگر داستان نیکی دختر 16 ساله ای بود که بر اثر سرطان چشمش را دراورده بودند و در مدرسه مورد تمسخر قرار می گرفت و دوست پسرش هم بهش می گفت این جا نرو اینکارو نکن. همه اینها با رقص و موسیقی بود و ادم را تحت تاثیر قرار می داد . اولیویا جاو هم مهمان بود . برای جند دقیقه صحبت با حاضرین از روی نوشته می خواند که کسی را تحت تاثیر قرار نداد .یک بخش قبل از شروع برنامه خوردن دسر بود که چشماها را با چشم بند می بستند و به داخل سالن سرمیزهایشان هدایت می شدند تا یک بخش از زندگی نابینایان را تجربه کنند. به من گفتند شما چشمت را می بندی . گفتم ما تجربه زندان اوین و چشم بند را داریم خاطزه خوبی ندارم .
نکته اخلاقی این بود که مسعود با کمک لورا همکارش ، 3 نابینای جوان را برای رقص ها در ظرف 4 ما ه تعلیم داده بودند. تمامی اجراها مخصوصا اجرای ویلون توسط نابینا در مترو ادم را تحت تاثیر قرار می داد . جمعیت حاضر برای اجرای انها ایستادند برخی ادمها چشم دارند ولی سمت وسو ندارند . . یک اجرای دیگر داستان نیکی دختر 16 ساله ای بود که بر اثر سرطان چشمش را دراورده بودند و در مدرسه مورد تمسخر قرار می گرفت و دوست پسرش هم بهش می گفت این جا نرو اینکارو نکن. همه اینها با رقص و موسیقی بود و ادم را تحت تاثیر قرار می داد . اولیویا جاو هم مهمان بود . برای جند دقیقه صحبت با حاضرین از روی نوشته می خواند که کسی را تحت تاثیر قرار نداد .یک بخش قبل از شروع برنامه خوردن دسر بود که چشماها را با چشم بند می بستند و به داخل سالن سرمیزهایشان هدایت می شدند تا یک بخش از زندگی نابینایان را تجربه کنند. به من گفتند شما چشمت را می بندی . گفتم ما تجربه زندان اوین و چشم بند را داریم خاطزه خوبی ندارم .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر