Translate

شنبه، اسفند ۰۱، ۱۳۹۴

رای دادن یا ندادن - کدام راهکار هست ؟ چرا خارج از کشور وزنه ای در معادلات سیاست محسوب نمی شود ؟


رای دادن یا ندادن - کدام راهکار هست ؟
19 فوریه 2016- 30 بهمن 94
سعید سلطانپور
بنظر من با توجه به ضعف احزاب و تشکلات سیاسی در ایران ، یک راهکار مناسب انتقال این پیام هست که با وجود اصل بعدا اضافه شده ولایت مطلقه فقیه به قانون اساسی ایران ، هیچ نماینده ای و هیچ مجلسی نمی تواند از منافع و حقوق مردم دفاع کند مگر اینکه با ولی فقیه و مرزهای اقتصادی سیاسی ان در تضاد قرار بگیرد .
از سوی دیگر 37 سال از اولین انتخابات جمهوری اسلامی در 12 بهمن ، بغیر از سلطنت طلبان که د راقلیت بودند و چریکهای فدایی ( جناح اشرف دهقان ) هیچ گروه دیگری انتخابات را تحریم نکرد .
بعدا در انتخابات قانون اساسی در مجلس خبرگان که قرار بود مجلس موسسان باشد ، مجاهدین به دلیل ولایت فقیه در انتخابات شرکت نکردند . در انتخاباات ریاست جمهوری 58 هم خمینی ، مسعود رجوی نامزد مجاهدین در انتخابات ریاست جمهوری را بدلیل اینکه به قانون اساسی را ی نداده بود ، حذف کرد . البته توجیه قانونی ان هم مبنا داشت . کسی که به قاون اساسی رای نداده است چگونه می خواهد به عنوان مقام حافظ قانون اساسی از ان حفاظت کند .
با گذشت زمان ، هردوره ای ، با حذف جناجی و گروهی ،گروه ها ی جدیدی به تحریم انتخابات اضافه شدند .
در ان سالهای جنگ هم که کوپن ارزاق مرسوم و حیای بود شایعه اینکه هرکس مهر در شناسنامه اش نباشد ، کوپن به وی تعلق نخواهد گرفت ، بسیاری را مجبور می کرد که در انتخابات شرکت کنند .
اینکه ا ین شایعات توسط خود حکومت تولید و تبلیغ شده بود یا نه ، مقوله جداگانه ای هست ولی در عمل کارساز بود .
داشتن مهر انتخابات برای ثبت نام در دانشگاه - گرفتن کالاهای اساسی مانند یخچال و کولر در دوران جنگ استخدام های دولتی کم وبیش اعمال می شد و در شرکت بخشی های ناراضی از جامعه تاثیر داشت .
با شروع جنگ ایران و عراق و نیز شروع جنگ مسلحانه حکومت با مجاهدین خلق در خرداد 60 و سرکوبی شدید مخالفین که از مجاهدین تا چریکها و همه کسانی که با جنگ مسلحانه مخالف بودند از نهضت ازادی و حزب توده و چریکهای فدایی اکثریت را در بر گرفت . ، بزرگترین تشکل های سیاسی ایران مانند مجاهدین خلق و چریکهای فدایی را که مشروعیت انقلاب و مردمی بخاطر مبارزه با دیکتاتوری شاه را داشتند و به همین دلیل هم شهامت و مشروعیت مخالفت با خمینی را داشتند ، ، خشونت های بی رحمانه حاکمیت از یک سو منجر به سکوت هواداران باقی مانده دستگیر نشده و یا اعدام نشده در ایران و یا تبعید و مهاجرت انها به غرب شد ، و از سوی دیگر تکرار اشتباهات استراتژیک مجاهدین و رجوی برای رویارویی مسلحانه با حکومت مذهبی و سرنگونی به هرقیمت رژیم حتی د رکنار صدام حسین که در حال جنگ با ایران بود ، اخرین ارتباط این جریان با پایگاه داخلی خودش را از دست داد . یکی ا زدلایل ماندگاری تشکیلاتی مجاهدین ، تزریق مالی وسیع صدام حسین از طریق دلارهای نفتی عراق به این تشکل بود.
تشکل های سیاسی خارج از کشور با طولانی شدن ادامه حضور در خارج و دور افتادگی فیزیکی از ایران و مردم ایران ، تحریم را در انتخابات در همه ادوار ترویج کردند .غاقل از اینکه این جریانات از بختیار تا سلطنت طلبها و مجاهدین بر سرنگونی چند ماهه رژیم تاکید می کردند . چیزی که هم نسلی ها ما تا سالیان دراز در طول جنگ .و بعدا زان ، با بازکردن پیچ رادیو ها ، دوست داشت این خبر را بشنود . خبری که به باورربرخی از جریانات سیاسی تبدیل شد ، در حالیکه برای سرنگونی هر رژیمی ، نداشتن مشروعیت همراه با داشتن اپوزیسیون جدی با پایگاه های داخل کشوری ، شروط لازم و ملزوم هستند .


مردم به دعوت اپوزیسیونی که بارها تحلیل هایش اشتباه در امده است ، و در 30 سال اقامت در تبعید و مهاجرت نه تنها نتوانسته با نسل های جدید ایرانی که حداقل 40 سال هست انتخابات را از کودکی شینده و تجریه کرده است ، چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور که سانسور وجود ندارد ، ارتباط برقرار کند ، هیچ ریسکی را نخواهند پذیرفت .
مردم به احزاب و جریانات سیاسی اعتماد خواهند کرد که در سخت ترین شرایط در کنارشان بوده باشند .
باید واقعیت ها را گفت . هر چند تقریبان بغیر از10 درصدی از مردم که از جناح انحصار طلب در ایران حمایت می کنند و البته به اسلحه -پول و تلویزیون و رسانه دسترسی دارند ، کمتر کسی هست که نداند در سیاست ایران چه خبر هست .
با وجود این همه رادیو و تلویزیون و رسانه که خبر های امام جماعت قصبه دور افتاده ای را نیز پوشش می دهد ، چیزی هم هست که مردم ندانند ، ایا اپوزیسیون جرف چدیدی برای مردم دارد ؟
چگونه می شود به داخل کشوری ها گفت د رانتخابات شرکت نکنید وقتی کمتر کسی جریانات سیاسی ارا جدی می گیرد .


باید به مردم گفت که باوجود بالاتر بودن ولی فقیه ازقانون و برتری بر همه شهروندان ایران ، با فرستادن نماینده ای حتی مترقی ، توقع تغییر نداشته باشید . ولی تجربه سیاسی ایران نشان داده است که اتفاقا در هردوره ای بخشیهای زیادی از نیروهای نظام ، به مشکل واقعی و جدی بر سرراه حقوق مشروع مردم ایران پی می برند ولی اهرم های لازم برا ی تغییر را ندارند . ی


وظیفه اپوزیسیون چیست ؟ تشدید تضادها ی جناحهای سیاسی و یا متحد کردن انها .؟
تجربه 37 سال تحریم نشان داده است که این جریانات نیرو بدست نمی اورند بالکه نیرواز دست می دهند . به سرنوشت اشرف دهقانی - رضا پهلوی - مسعود رجوی - فرخ نگهدار -بنی صدر نگاه کنید . متاسفانه همه انها نیروهایشان از نظر کمی تحلیل رفته است . کمتر کسی در نسل جدید ایران مجاهد می شناسد ، چریکها را شاید در کتابی و یا مقاله ای خواننده باشند ولی درصد بسیارکمی هستند .


مهم نیست که شما چقدر حرف حق بزنید مهم این است که برای تغییر باید این حرفها را مردم بشنوند ، به ان علاقه مند شوند و به شما و ان حرف باور مند شوند تا جرکتی ایجاد شود . اگر قرار هست خود مردم داخل کشور اتوماتیک وار به حرگت دربیایند که جرا باید رهبر اپوزیسیون از بیرون انتخاب کنند ؟
حرف و پیام هر ادم سیاسی و هر جریان سیاسی به اندازه اعتبار سیاسی و ووزنه اجتماعی اش در حاکمیت ها و بین مردم جدی گرفته می شود .
یادمان باشد همه دولتها و همه جریانات سیاسی از جریانات سیاسی و مقدار واقعی نیرو و اعتبار اجتماعی و سیاسی شان کم و بیش تحلیل دارند .


یک سوال اساسی باید پاسخ داده شود ایا تفاوتی بین خمینی ومنتظری نبود ؟
مسلما بود ، خمینی حکم قتل زندانیان سیاسی محکوم شده در سال 67 را داد د رحالیکه بسیاری از زندانیان سیاسی ازاد شد ه که اتفاقا د راین جریانات سیاسی ، فعال هستند ، نتیجه تلاشهای منتظری در ازادی زندانیان سیاسی دهه 60 هستند . تلاشی که به قمیت زندانی شدن منتظری و کشته شدن دامادش مهدی هاشمی از سوی رفسنجانی - لاجوردی شد .
امروز سال 94 ، خمینی مرده است ، پسرش احمد را کشته اند - نوه اش حسن ، رد صلاحیت می شود . مرد دست راست خمینی ،بعنی رفسنجانی صلاحیتش زیر سوال هست .
انها در حناح غالب حاکمیت نیستند ولی اگر خشونت نباشد امکان حذف فیزیکی به این سادگی ها در این زمانه ممکن تیست .


سوال این هست ،ایا اپوزیسیو ن انقدر قدرت دارد که حکومت را تغییر بدهد ؟ تجربه نشان داده است نه .
اینکه حکومت ماهیتا تغییر کرده است ؟ نه ولی مجبور است زیر فشار مطالبات مردمی و نیروهای داخل خودش ، به تغییراتی تن بدهد . رعایت مسایلی را بکند .


وظیفه یک سیاستمدار خوب این هست که بین داده های موجود ، انرا که برای مردم ضرر کمتری دارد، انتخاب کند . چیزی که هزینه اش برای مردم و فعالین اجتماعی و سیاسی داخل کشور کمتر باشد . به مردم باید تمامی راه ها را تحلیل کرد و به انها اختبار داد که خودشان انتخاب سیاسی شان را بکنند .
پذیرفتن ضعف هر نیروی سیاسی قدم اول در راه پیروزی هست . بر ای اینکار شهامت و صداقت لازم دارد چیزی که اتفاقا توده های مردم ، امروزه انرا بهتر و زودتر می پذیرند و استقبال می کنند . برای سال 1404 برنامه ریزی کنید . .
.

Saeed Soltanpour


هیچ نظری موجود نیست: