Translate

شنبه، آذر ۰۵، ۱۳۸۴

فريد مرجايى فريب كنگره آمريكا در مورد عراق


فريد مرجايى Ommat2@yahoo.caترجمه: عليرضا عبادتى
بخش اول
فريب كنگره آمريكا در مورد عراق
چگونه CIA دست دوم شد

براى تكميل مقاله هايى كه ابتدا در ضميمه همشهرى و بعد در شرق پيرامون نومحافظه كاران آمريكا به چاپ رسيدند، ضرورى است سه موضوع ذيل نيز مورد تجزيه و تحليل قرار گيرند.- ايدئولوژى و اهداف سياستگزارى جنبش نومحافظه كاران.- شبكه ويژه سازمان ها و رسانه هاى نومحافظه كاران.- افراد يا شخصيت هاى موثر در جنبش نومحافظه كاران، به ويژه آنهايى كه در تيم سياستگزارى بوش فعالند.آخرين بحران هايى كه كاخ سفيد با آن روبه رو بود، مثل آخرين كيفرخواست عليه «لوئيس ليبى» مسئول دفتر ديك چنى معاون اول رئيس جمهور نيز بر اين چيدمان صحه مى گذارد و سه دسته بندى را كه در بالا به آن اشاره شد در يك بافت روشن و قابل فهم قرار مى دهد. يكى از قدرتمندترين بازيگران در واشينگتن- مرد دست راست چنى معاون رئيس جمهور و قهرمان پيشگام ديدگاه نومحافظه كارى و معمار اصلى پشت صحنه سياست خاورميانه- از سمت خود در دولت [بوش] استعفا داد. «لوئيس ليبى» اولين مقام بلندپايه كاخ سفيد از زمان رئيس جمهور «گرانت» در ۱۳۰ سال پيش است كه متهم مى شود.اما محكوميت «لوئيس ليبى» خيلى بيشتر و مهم تر از يك مشكل حقوقى براى يك فرد در يك بخش اجرايى است و بايد آن را در بافتى بزرگتر مورد ارزيابى قرار داد از جمله: نفوذ نومحافظه كاران در كاخ سفيد و سياست خارجى بوش، قدرت ديك چنى در اين دولت، درگيرى دائمى بين نيروهاى نومحافظه كار كه در دفاتر اجرايى دولت بوش گمارده شده اند با ديوان سالارى [يا بوروكراسى] سازمان جاسوسى آمريكا يعنى سيا، و نيز وزارت كشور. محكوميت «ليبى» ممكن است به طور غيرمستقيم به اين ختم شود يا موجب آشكار شدن اين موضوع شود كه كاخ سفيد، مردم آمريكا را در مورد تهديد عراق، پيش از جنگ فريب داده است. به بيان ديگر [اين كيفرخواست] در مورد اين است كه گمارده شدگان دولت با دست بردن در اطلاعات جاسوسى سعى داشتند با به وحشت انداختن مردم آنان را به جنگ ببرند. اين جنجال دوباره اين حقيقت را بازگو مى كند و تائيد مى كند كه دفاتر رامسفلد و چنى مجرا و كانالى است كه نومحافظه كاران را به كاخ سفيد مرتبط مى كند. ترتيب زمانى و رويداد شمارى وقايعى كه به محكوميت «لوئيس ليبى» منجر شد به خوبى در مقاله شرق (۱۹ آبان پنجشنبه- اميرعلى ابوالفتح) توصيف شده است. بنابراين من در اينجا وارد جزئيات آن رويدادها نمى شوم. اما به طور خلاصه دفتر چنى براى آنكه مردم آمريكا را از لحاظ روانى آماده و متقاعد كند كه به جنگ عراق بروند تبليغاتى به راه انداخت كه القاعده عمليات خود را در ارتباط با عراق انجام مى دهد و عراق تحت حاكميت صدام برنامه هسته اى فعالى دارد و اين برنامه هسته اى خطرى قريب الوقوع براى آمريكايى ها به حساب مى آيد. ادعا شده بود كه عراق اورانيوم هسته اى [غنى شده] از كشور آفريقايى نيجريه خريدارى كرده است. سيا و دفتر اطلاعات [جاسوسى] وزارت كشور براى چنين ادعايى مستندات و مدرك نداشتند. بعد سيا يك ديپلمات به نام جوزف ويلسون كه قبلاً سفير ايالات متحده در چند كشور آفريقايى بود را به نيجريه فرستاد تا ادعاى كاخ سفيد را مورد بررسى قرار دهد كه آيا نيجريه به عراق مواد هسته اى فروخته است يا نه. ويلسون سفير سابق آمريكا در سفرش به آفريقا نتيجه گرفت كه داستان كاخ سفيد كذب محض بود و نتايج سفر خود را به سيا نقل كرد.به رغم گزارش ها و شواهد موجود (مبنى بر اينكه داستان نيجريه پايه و اساس ندارد)، وقتى تيم بوش براى شروع جنگ بر اطلاعات كذب و نادرست نيجريه پافشارى كرد، جوزف ويلسون موضوع را در معرض افكار عمومى قرار داد و مقاله اى در روزنامه پرتيراژ نيويورك تايمز به چاپ رساند و ادعاهاى دروغ را برملا كرد. نقد ويلسون خشم چنى را برانگيخت. طولى نكشيد كه «ليبى» مبارزه عليه اظهارنظرهاى ويلسون در مورد ادعاى دولت بوش و به خصوص چنى و دروغ به افكار عمومى را آغاز كرد. دفتر چنى كه به خاطر آن مقاله افشاگرانه سراسيمه و دستپاچه شده بود مى خواست هر صدايى را كه در مخالفت جنگ به گوش مى رسيد بى اعتبار كند، مخصوصاً صداى ويلسون را؛ براى همين تصميم گرفتند هويت همسر ويلسون، «والرى پليم»، مامور مخفى سيا را لو دهند، اما افشاى اين اطلاعات طبقه بندى شده و محرمانه جرم محسوب مى شود.«[لوئيس] ليبى» به خاطر اين متهم شد كه به فيتزجرالد، داديار پرونده، درباره نحوه آشنايى اش با اين حقيقت كه والرى پليم مامور سيا است دروغ گفت. او سوگند ياد كرد و شهادت داد كه اين اطلاعات محرمانه را از خبرنگاران به دست آورده است، اما مستندات و شواهد نشان داد كه او اين اطلاعات را از «چنى» به دست آورده است. بنابراين ناظران متعجبند كه اگر اين اطلاعات مشكلى نداشته اند چرا «ليبى» قصد داشت از رئيس خود دفاع كند. براساس مطالبى كه روزنامه ها منتشر مى كنند، «ليبى» و «چنى» با يك خودرو [يعنى با هم] هر روز صبح سركار مى روند، بوش هم هرروز صبح را با ملاقات چنى آغاز مى كند.در ادامه فيتزجرالد وكلاى «كارل روو» مشاور بوش را در جريان قرار داد كه او هنوز تحت رسيدگى و بازجويى است.براى كسانى كه داستان حيرت انگيز «لوئيس ليبى»، «كارل روو»، «جوزف ويلسون» و همسرش والرى پليم را دنبال مى كنند، پرونده اى كه فيتزجرالد در دست دارد مى تواند نقشه راه باشد. بعد از چند ماه سرگشتگى و حيرانى، اين محكوميت [لوئيس ليبى] عينى ترين و ملموس ترين شواهد در مورد جنگ دفتر «چنى» با سازمان جاسوسى آمريكا سيا را فراهم آورد كه خود جنگى درباره جنگ است و نشان مى دهد دستگاه يا نظام تحت كنترل چنى و ليبى تا چه حد حاضرند نقدهاى موجود در مورد رفتار دولت، پيش از جنگ را مورد هجمه و حمله قرار دهند.• بازيگران[لوئيس] ليبى از اوايل دوران رياست جمهورى ريگان يكى از بازيگران صحنه در واشينگتن بود. او كاخ سفيد را ترك گفت و وقتى ديد كه بعضى از ايده هاى او در حلقه نومحافظه كاران به سياست دولت تبديل شده است، آماده بازگشت به كاخ سفيد شد. در سال ۲۰۰۱ وقتى چنى، «ليبى» را هم به عنوان مشاور امنيت ملى و هم مشاور ارشد سياست داخلى خود انتخاب كرد تعجب همگان را برانگيخت. حتى ليبى موفق شد عنوان بلندپايه «دستيار رئيس جمهور» و يكى از كرسى هاى شوراى امنيت ملى را به دست آورد، تازه اگر نخواهيم به اين نكته اشاره كنيم كه او نيز مانند دو رئيس خود هر روز در جلسات توجيهى يا بريفينگ شركت دارد جاى شگفتى است و از نظر بعضى چنين قدرتى در دستان يكى از اعضاى كاخ سفيد بى سابقه است. [از نظر نومحافظه كاران تثبيت موقعيتى كه بتوان در گوش شاه خواند مهمتر از موقعيت يك شازده است] گرايش «ليبى» به سياست نومحافظه كاران از وقتى آغاز شد كه در كلاس علوم سياسى «پل ولفوويتز، معاون سابق وزارت دفاع (و رئيس كنونى بانك جهانى) ثبت نام كرد، در آن زمان ولفوويتز استاد دانشگاه ييل Yale بود. ولفوويتز چنان تحت تاثير مهارت هاى نگارشى اين دانشجويش قرار گرفت كه بعدها از او [ليبى]- كه بعد از دوران دانشجويى اش به عنوان وكيل پايه يك دادگسترى در شركت هاى خصوصى مشغول شده بود- خواست كه نويسنده متن سخنرانى هاى وى شود و اين زمانى بود كه ولفوويتز به دولت ريگان پيوسته بود و از سال ۱۹۸۱ رياست برنامه ريزى سياستگزارى دولت وى را برعهده گرفته بود. اما مهمترين رويدادى كه براى «ليبى» شهرت به همراه داشت نقش او در يارى به ولفوويتز براى نگارش پيش نويس «راهنماى برنامه ريزى دفاعى» در سال ۱۹۹۲ بود. اين سند ۴۶ صفحه اى استراتژى ايالات متحده بعد از جنگ سرد را تشكيل داد كه بر ايده پيش دستانه «پيشگيرى از پديدار شدن يك رقيب جديد» پافشارى مى كرد. [به بيان ديگر ايالات متحده بايد پيش دستى كند و جلوى پيدار شدن دوباره يك رقيب را بگيرد]. اين رساله ستايش نومحافظه كاران را در «پروژه اى براى قرن جديد آمريكايى» برانگيخت، در اين پروژه رساله ياد شده را «نقشه اى براى حفظ برترى و تفوق ايالات متحده، ممانعت از ظهور هر قدرت رقيب» نام نهاد. در نوشته هاى گذشته اشاره كرديم كه در اواخر دهه ۱۹۷۰ در متن فرهنگ جنگ سرد، نومحافظه كاران به يك اصل محورى دست يافتند: «فقط آمريكايى مى تواند امنيت اسرائيل را تضمين كند كه تنها قدرت نظامى باشد و به طور دائمى مداخله جويانه عمل كند» به بيان ديگر فلسفه نومحافظه كاران اين بود كه يك آمريكاى نظامى مى تواند برترى اسرائيل را تضمين كند. اين اصل جديد تحريف (دستكارى) در مفهوم «انقلاب دائمى» هواداران تروتسكى است چون برخى از بنيانگذاران جنبش نومحافظه كارى در ايالات متحده هواداران سابق تروتسكى بودند كه به «انقلاب دائمى» اعتقاد داشتند.«[لوئيس] ليبى» در مصاحبه با هفته نامه نيوزويك مى گويد كه يكى از بزرگترين قهرمانان او «وينستون چرچيل» است. اينكه او قرابت و تشابه معنوى زيادى با تعداد اندكى از مردان همراه چرچيل حس مى كند كه در ابتدا مورد غفلت قرار گرفتند اما وقتى خطر نازى هاى آلمان جدى شد و با آمريكا به جنگ جهانى دوم پيوستند همه آن عده اندك را محق دانستند و تائيد كردند. آن گروه برنامه اى تنظيم كردند تا آمريكا را به بهانه اينكه آلمان در حال ساخت بمب اتم است به جنگ عليه نازى ها ببرند. (به نظرتان اين ايده آشنا به نظر نمى رسد؟)اكنون، آن «كامپيوتر همراهى» كه جديداً از ايرانى ها به دست آورده اند يكى از جديدترين محصولات سازمان جاسوسى آمريكا است! «لوئيس ليبى» در مصاحبه اش با نيوزويك «چنى» را با «چرچيل» مقايسه كرده است.«ليبى» به يك دام ماكياوليايى قديمى افتاد كه: «نخبگان بهتر مى دانند»، براساس اين باور زمانى كه آرمان يا هدف والاترى وجود دارد اصلاً لازم نيست از قواعد و اصول عادى پيروى كرد، و اينكه براى حقايق بالاتر و مهمتر حتى چند تا دروغ كوچك هم مى توان گفت. معمولاً مى توان از «امنيت ملى» براى توجيه استفاده كرد (مثل واترگيت و ايران كنترا). تعدادى از نومحافظه كاران تحت تاثير فلسفه سياسى لواشتراوس قرار دارند كه به تمجيد از نوشته هاى افلاطون، فارابى و ماكياولى پرداخته است. اگر براساس اتهام «ليبى» و شور و حرارت خود «ليبى» قضاوت كنيم، مسئول دفتر معاون اول رئيس جمهور بر اين باور بود كه از رئيس خود «چنى» براى آرمانى بزرگتر يعنى شكست به اصطلاح «فاشيست هاى اسلامى» دفاع كرده است. هرچند ممكن است اكنون چنى با مشكلات حقوقى فورى مواجه نشود، اما امواج سياسى در حال تغييرند.طبق معمول، داستان واقعى همان «داستان پشت پرده است» - در اين مورد درگيرى داخلى فاش شده يا كشمكش آرام بين سازمان جاسوسى آمريكا نومحافظه كارانى است كه چنين نقش مهمى را در دولت بوش ايفا كرده اند. ساختار سيا طورى طراحى شده كه تحليل اطلاعاتى بى طرفانه از يك رويداد به دست دهد اما معمولاً به طور طبيعى و ذاتى تحليل هاى آن با تحليل هاى نومحافظه كاران كه براساس يك ايدئولوژى يا اولويت هاى سياسى شكل گرفته گلاويز مى شود. پل ولفوويتز رئيس نومحافظه كاران كه در دور اول رياست جمهورى جورج بوش [پسر] معاون وزير دفاع بود، سال ها به سازمان جاسوسى آمريكا به ديده تحقير مى نگريست، حداقل از زمانى كه ولفوويتز و ساير جنگ طلبان دوران جنگ سرد آژانس جاسوسى سيا را به كوتاهى در برآورد حمله اتحاد جماهير شوروى به افغانستان در اواخر دهه ۱۹۷۰ متهم مى كردند. علاوه بر اين بايد اين نكته را نيز افزود كه شخصيت هاى برجسته نومحافظه كار در ۱۰ سال گذشته حملات و انتقادهاى شديدى را عليه سيا و بخش اعظم سرويس هاى جاسوسى ايالات متحده به راه انداختند، چون اين نهادها و سازمان هاى [جاسوسى] به طور كامل مطيع و فرمانبردار و تامين كننده سرفصل ها و اولويت هاى سياسى نومحافظه كاران نبوده اند. بنابراين به محض آنكه نومحافظه كاران قدرت را به دست گرفتند، به كمك و تاييد رامسفلد و چنى مراكزى پنهانى و موازى با سازمان هاى جاسوسى آمريكا در پنتاگون ايجاد كردند كه يكى از آنها «دفتر برنامه هاى ويژه» يا OSP نام داشت.رئيس جمهور آمريكا يك بار در سخنرانى وحدت خود در سال ۲۰۰۳ مقابل كنگره آمريكا سخن از ارتباط عراق و نيجريه به ميان آورد و آن را به اطلاعات جاسوسى حكومت بريتانيا نسبت داد. همان طور كه در بالا به آن اشاره شد، سازمان جاسوسى آمريكا به صحت اين «شواهد» ترديد داشت. گزارش هاى خبرى كنونى نشان مى دهد كه «اورانيوم نيجريه» تا حدودى ساخته و پرداخته بعضى از عناصر سرويس جاسوسى ايتاليا موسوم به SISMI است كه به «دفتر برنامه هاى ويژه» پنتاگون رسيده است. شايد جالب ترين ارتباطى كه نسبت داده مى شود، ارتباط بين مردى است كه حكومت ايتاليا او را قاصد اسناد نيجريه ناميده است. (كه احتمالاً خودش نيز آن اسناد را نوشته) اين قاصد كسى نيست جز «روكو مارتينو» افسر سابق سازمان جاسوسى ايتاليا. مارتينو نه تنها جاسوس سرويس جاسوسى ايتاليا است بلكه او در سال هاى ۱۹۸۰ «وظايف كوچكى» براى دفتر رم سازمان جاسوسى آمريكا (سيا) انجام داده اما اكنون ديگر با سيا همكارى نمى كند بلكه يكى از مشاوران پنتاگون است. همچنين «مايكل لدين» از چهره هاى نومحافظه كار براى مقام هاى بلندپايه سازمان جاسوسى ايتاليا به خوبى شناخته شده بود. گفته مى شود كه او نيز يكى از مشاوران سازمان جاسوسى ايتاليا است كه پول خوبى دريافت مى كرد، به خصوص زمانى كه اسناد جعلى «اورانيوم نيجريه» رو شد. سوم آوريل ۲۰۰۵ وينسنت كنيسترارو از عمال سيا به طور تلويحى گفت كه «لدين» حداقل تا حدودى پشت تهيه اين اسناد جعلى بود.به نظر مى رسد كه سيا به عنوان يك آژانس از تمام اين فعاليت ها دور نگه داشته شد. تقلاها و درگيرى هاى داخلى پيش از جنگ در دولت بوش در معرض ديد افكار عمومى قرار نگرفت. البته گاهى در مطبوعات اشاره اى به جنگ بين نومحافظه كاران و ديوان سالارى جاسوسى [منظور نهادهاى جاسوسى آمريكا] صورت گرفت اما در ميان اين همه، صدايى كه به جنگ دعوت مى كرد به گوش نمى رسيد. در چنين شرايطى «جورج تنت» [به عنوان رئيس سيا] استعفا داد (يا از او خواستند كه استعفا بدهد) و «پورتر گاس» رئيس جديد سيا شد.از راه انتخاب اين رئيس جديد براى سيا، تيم بوش قصد داشت كه دگرديسى در سازمان جاسوسى آمريكا به وجود آورد تا از لحاظ سياسى بيش از گذشته فرمانبردار ديك چنى باشد. از زمانى كه «پورتر گاس» قدرت را در سيا به دست گرفته، تعداد زيادى از معاونان و تحليلگران آن استعفا داده اند، مجبور به استعفا شده يا اخراج شده اند.«ليبى» به عنوان مشاور امنيت ملى معاون اول رئيس جمهور دسترسى غيرقابل وصفى به اطلاعات خام جاسوسى دارد. او مى تواند گزارش ماموران را بازبينى كند، تلفن ها و مكالمات استراق سمع شده توسط «آژانس امنيت ملى» را گوش كند. منتقدان ليبى به ويژه كسانى كه به نهادهاى جاسوسى ايالات متحده وابسته اند وى را متهم مى كنند كه به شكل گزينشى از مدارك و مستندات عليه صدام بهره گرفته كه بسيار هولناك تر از حقيقت است. اين «[لوئيس] ليبى» بود كه پيش نويس ۳۸ صفحه اى دلايل جنگ عراق را براى كالين پاول وزير خارجه آمريكا تنظيم كرد تا در فوريه ۲۰۰۳ به سازمان ملل ارائه شود. پاول كه در مورد اطلاعات جمع آورى شده توسط ليبى بيمناك بود محتاط عمل كرد و از اطلاعات و تحليل هاى سيا بهره گرفت تا تغييراتى در متن سخنرانى ايجاد كند. بعد از بروز بحث و مشاجره خشمگين و بى امان، بخش زيادى از اطلاعات «ليبى» به ويژه آن بخش كه بين القاعده و صدام ارتباط برقرار مى كرد حذف شد. اما به همين هم اكتفا نكرد. پاول بعد از اين رويداد به خبرنگاران گفت: از اينكه توسط دولت خودش گمراه و به انحراف كشيده شد، «جاخورده» و «بى نهايت عصبانى و خشمگين» شده است
سازمان دست دوم شد
اطلاعات مخدوش و سياست خارجى
فريد مرجايى Ommat2@yahoo.ca
ترجمه: عليرضا عبادتى
بخش پايانى
بعد از استعفاى «لوئيس ليبى» انتصاب «ديويد ادينگتون» به عنوان مسئول دفتر چنى حتى جمهوريخواهان ميانه رو را نيز شگفت زده كرد. ادينگتون هم عضوى از همان «باند» است كه در جريانات مختلف از جمله ايران كنترا تا [رسوايى] ابوغريب نقش داشته است. او هم به اندازه معاون اول رئيس جمهور ستيزه جو و جنگ طلب است و از سال ۲۰۰۱ تاكنون مشاور وى بوده است. بارها با وزارت خارجه و حتى گاهى «شوراى امنيت ملى» كاخ سفيد هم درگير شده است. به عنوان يك قاضى او نويسنده اصلى مستندات سياست دولت است كه تاكنون به دنبال توجيه قانونى شكنجه بوده و از نظر او كنوانسيون ژنو منسوخ و مهجور است. همان طور كه «دانا ميلبانك» در واشينگتن پست نوشته است، «ادينگتون» به دنبال تحميل يك فلسفه ناشناخته اى تحت عنوان «تئورى اجرايى وحدت طلبانه» است. اين تئورى به سپردن غيرعادى همه قدرت قانونى به رئيس جمهور قائل است. در حال حاضر چنى خودش پيگير تلاشى است كه سازمان جاسوسى آمريكا (سياى كنونى كه زير نظر پورتر گاس اداره مى شود) از قانون منع شكنجه زندانيان در آ ينده معاف شود. مرورى بر مستندات اتهام هاى «ليبى» ترديدى باقى نمى گذارد كه هنوز سئوال هاى بى شمارى بايد پاسخ بگيرند و حداقل بعضى از آن سئوال ها به كارها و اعمال مقام هاى بلندپايه دولت [بوش] ربط پيدا مى كند. براى همين است كه ۴۰ نفر از اعضاى نمايندگان مجلس ايالات متحده از فيتزجرالد داديار اين پرونده خواسته اند كه پرسش ها و بازجويى هاى خود را طورى گسترش دهد كه اين موضوع مورد بررسى قرار گيرد كه آيا بوش، چنى و اعضاى «گروه جنگ عراق» در كاخ سفيد در فريب كنگره براى صحه گذاشتن بر جنگ تبانى كرده اند يا نه. دادگاه «لوئيس ليبى» كه ممكن است يك سال ديگر برگزار شود نويد مى دهد كه فرصت بيشترى در اختيار بگذارد تا بتوان نگاهى اجمالى به يكى از پر رمز و رازترين دولت هاى عصر تجدد يا عصر مدرن انداخت. حتى ممكن است در اين دادگاه چنى هم به شهادت فراخوانده شود. در چنين صورتى يك هيات منصفه- و افكار عمومى آمريكا- فرصت مى يابند اطلاعات بيشترى به دست آورند. صداهاى مخالف با رويكرد دولت كنونى بيش از پيش و به شكل فزاينده اى هم از دموكرات ها و هم از جمهوريخواهان شنيده مى شود. در ۱۴ نوامبر ۲۰۰۵ سناتور «پت رابرتس» رئيس كميته اطلاعات [جاسوسى] سنا از جمهوريخواهان گفت: «يكى از درس هاى اطلاعات مخدوش پيش از جنگ عراق اين بود كه در آينده سناتورهاى آمريكا با دقت بيشترى به اين اطلاعات نگاه كنند، به خصوص پيش از آنكه دوباره راى به رفتن به جنگ بدهند. من فكر مى كنم خيلى از ما مكث مى كنيم و فكر مى كنيم پيش از آنكه بخواهيم دوباره راى به جنگ يا اقدام نظامى بدهيم.«چاك هگل» يكى ديگر از سناتورهاى جمهوريخواه از ايالت نبراسكا كه به شركت در انتخابات آتى رياست جمهورى در سال ۲۰۰۸ دل بسته با دموكرات ها موافق است كه به رئيس كميته اطلاعات [جاسوسى] سنا فشار مى آورند تا تحقيق و تفحص كنگره را به جريان اندازند تا روشن شود دولت بوش در اطلاعات دست برده اند يا نه. يك نظرسنجى كه اخيراً توسط واشينگتن پست انجام شده نشان مى دهد كه حدود سه به يك (يعنى از هر چهار نفر يك نفر) در افكار عمومى آمريكا بر اين باورند كه اخلاق و امانت دارى و راستگويى در حكومت تنزل داشته با وجودى كه اخلاق و صداقت در حكومت يكى از وعده هاى مبارزات انتخاباتى دور اول رياست جمهورى بوده است

هیچ نظری موجود نیست: