Translate

سه‌شنبه، بهمن ۱۰، ۱۳۸۵

وقتي عقبه لشكرابن زياد در اشرف ابو عطا مي خوانند


وقتي عقبه لشگر ابن زياد د راشرف ابو عطا مي خوانند


اينكه باند رجوي به من اعتماد نداشته اند ،‌ خود هزار حرف نهفته در واقعيت اين جريان و تحريف در رهبري اين جريان دارد . فقط افسوس مي خورم براي هزاران شهيد ي كه بخاطر جاه طلبي هاي ابن زياد (‌مسعود رجوي )‌به وي اعتماد كردند و جان باختند .
و اينكه سياهترين دوران زندگيمان را با اين جماعت كه عادت به جيره خواري و وابستگي دارند ،‌هد ر داديم .
بله ما و هزاران به شما اعتماد كرديم و شما نه تنها به ما بلكه به تمامي شهداي سازمان مجاهدين و مردم ايران خيانت كرديد.
شرمتان باد .
متن كامل را در
وقتي عقبه لشگر ابن زياد د راشرف ابو عطا مي خوانند
 http://bayanupload.blogspot.ca/2007_01_01_archive.html
 بخوانيد



وقتي عقبه لشگر ابن زياد د راشرف ابو عطا مي خوانند

سعيد سلطانپور
Jan 29, 07

دوستي از من پرسيد چرا جواب گزارش نقض حقو ق بشر تو را ندادند ،‌گفتم عجله نكن ، انها يك جريان به تمام عيار ماكياوليست و فرصت طلب هستند ،‌ مي خواهند ببينندچه مطالبي را بازگو ميكنم تا بر اساس ان براي اعضايشان كه دچار بحرانهاي جدي شده اند ،‌ ‌ يك جوابي دست و پا كنند. تا اينكه بعد از 50 روز سكوت مرگبار
مطلب نجف (‌قربان كريمي ) با عنوان
خائنان چگونه حقوق بشر نشخوار ميكنند ؟‌ 15/11 / 1385
را دريافت كردم .


فكر مي كنم بي زبان تر و تو سر ي خور ي تر از نجف در پياده نظام عبيدالله زياد (‌مسعود رجوي )‌ كسي را پيدا نكردند كه به اسم وي اين مقاله را بنويسند. نجف مسول يگان مهمات بوده است و هيچ گاه عضو بخش امنيت و يا جدب نيرو نبوده كه بتواند بجاي انها جواب بدهد و سبك نامه مانند تمامي نوشته هاي لشگر عبيدال ه زياد است بنابر اين ،‌احتمال اينكه نامه را نجف نوشته باشد ،‌ كم است .
از انهم اسم و مشخصات و موارد نقض حقوق بشر ،‌ از 13 بخش تنها دو سه مورد صفحه اخر را گرفته اند و از اسامي هم تنها از علي محمد تشييد ( عضو سا بق مركزيت و سرباز صفر فعلي )‌ نام مي برد .
گزمگان وابسته به ابن زياد به دروغ مي نويسند كه كه من تقاضاي ديدار با تشيد را در سال 67 كرده بودم و لي از انجا كه سازمان به من اعتماد نداشته است اين ملاقات انجام نشده است.

چه سازمان دمكرات و راستگو ئي ؟؟!!

البته اين نوشته چند تا نكته دارد . براي اولين بار دار و دسته دروغگو بر عكس يورش اوليه كاتبان ابن زياد
وگزمگان دستگاه دروغ و سانسور رهبر فراري كه در پاسخ مطلب من ،‌ دشنام ميدادند و هرزه دري ميكردند و شمشير قتل را بستند كه من به “ اسب شاه گفته ام يابو “ چرا كه پرسيده بودم رجوي كجاست ؟‌

انها با جديت گفتند كه (سعيد سلطانپور ) اصلا وجود ندا رد و در تشكيلات هم نبوده است .

شيوه اي كه براي از ميدان در كردن بسيار ي از اعضا ي سازمان و مخالفان ومنتقدان رجوي ، بطور معمول استفاده شده و در بسيار ي از موارد كار ساز بوده است .

اينك بصور ت ديپلماتيك قبول كرده اند كه من در سازمان مجاهدين نبود ه ام . ولي د رارتش ازاديبخش بود ه ام زيرا يكبار سال 67 و يكبار هم سال 68 در عراق بوده ا م .


من نمي دانستم تا بحال سازمان آژانس مسافرتي هم داشته و افراد مي توانستند به عراق براي استراحت بيايند و چند روزي را د رهتل كنار كاخ مسعود كه داراي استخر زنانه و مردانه جدا بود با دفتر كار بتوني ضد بمب با دو تا ماشين بنز ضد گلوله سفيد و مشكي ،‌بسر ببرند و بعد هم به ايران برگردند .



اينكه باند رجوي به من اعتماد نداشته اند ،‌ خود هزار حزف نهفته در واقعيت اين جريان و تحريف در رهبري اين جريان دارد . فقط افسوس مي خورم براي هزاران شهيد ي كه بخاطر جاه طلبي هاي ابن زياد (‌مسعود رجوي )‌به وي اعتماد كردند و جان باختند .
و اينكه سياهترين دوران زندگيمان را با اين جماعت كه عادت به جيره خواري و وابستگي دارند ،‌هد ر داديم .
بله ما و هزاران به شما اعتماد كرديم و شما نه تنها به ما بلكه به تمامي شهداي سازمان مجاهدين و مردم ايران خيانت كرديد.
شرمتان باد .




‌مطلبم را با نقل قولي از استاد جلا ل گنجه ا ي سابق به پايان ميبرم
گنجه اي د رسال 58 د ردانشگاه تهران كلاس تاريخ اسلام را درس مي داد . تعريف مي كرد كه به دختر كوچكش ياد داد ه است كه اگر وي را دعوا كرديم ،‌وي دليل انرا بپپرسد . گنجه اي ادامه ميداد كه بعضي وقتها بدليلي عصباني مي شويم ، و ي وي ميپرسد چرا ؟‌و ما كه جو ابي نداريم ،‌مي مانيم كه چه به اين بچه بگو ئيم.

چند ي پيش جوابيه و ي را به يكي از هم حزبي هاي سابقش ديدم پر از بد دهني ، فحاشي و آخوندي گري . نتواستم بيش از چند سطر را بخوانم .
براستي كه شرم بر مسعود ابن زياد كه چگونه از يك استاد انقلابي يك آ خوند آمريكائي ساخت كه خود جاي عبرت دارد .

اينكه نجف ها (‌قربان كريمي ) بخواهند در اردوگاه ستم و تباهي و جهل و دروغ و ستم جنسي بمانند و با خفت به عنوان مزدور بميرند ، مباركشان باد.

اينكه تشييد ها به استبداد ولايت فقيه رجوي عادت كرده اندو قدرت آزاد كردن خود را ندارد ، و د رانجا هندوانه و گوجه براي روز سرنگوني مي كارند ،‌ نمونه بارز خسر في الدنيا و آخرت هستند.
ولي توصيه مي كنم بجاي سيفي كاري برويد یکك كار آبرومندانه در عراق پيدا كنيد آنقدر خودتان را سركار نگذاريد.
.اين امامزاده رجوي كور مي كندكه شفا نمي دهد . همانگونه كه وعده ولايت ري به اين زياد تحقق نيافت.
20 سال است يك مورد ا زحرفهايش درست در نيامده ولی  مانند ملانصرالدين معتقدا ست كه حرف مرد يكي است.

هیچ نظری موجود نیست: