Translate

چهارشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۸

من کیستم ؟

*من کیستم ؟؟*


*من "دوشیزه مکرمه" هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم

آب می شود.** *

**

*من "مرحومه مغفوره" هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و
احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم. *

**

*من "والده مکرمه" هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی بیست
آگهی تسلیت در بیست روزنامه معتبر چاپ می کنند. *

**

*من "همسری مهربان و مادری فداکار" هستم، وقتی شوهرم برای اثبات وفاداری اش-
البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می
رساند. *

**

*من "زوجه" هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی
دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه بیست و پنج هزار
تومان فقط، بدهد. *

**

*من " سرپرست خانوار" هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از
گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید. *

**

*من "خوشگله" هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهوده
می گذرانند. *

**

*من "مجید" هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم
مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.*

*من "ضعیفه" هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را
بگیرند. *

**

*من "..." هستم، وقتی مادر، من و خواهرهایم را سرشماری می کند و به غریبه می
گوید «هفت ...» دارد- خدا برکت بدهد. *

**

*من "بی بی" هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک
تیک از من عکس می گیرند. *

**

*من "مامی" هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند. *

**

*من "مادر" هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم.- آن روز به یک مهمانی
زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم. *

**

*من "زنیکه" هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در
پارکینگ می شنود. *

**

*من "مامانی" هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان
نگویم. *

**

*من "ننه" هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می
کنم. نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می
گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم. *

**

*من "یک کدبانوی تمام عیار" هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش
را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند. *

**

*من "بانو" هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد
وقتش را با من تلف بکند. *

**

*من در ماه اول عروسی ام؛ "خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی، عزیزم، عشق من،
پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و..." هستم. *

**

*من در فریادهای شبانه شوهرم، وقتی دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی
یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، "سلیطه" هستم. *

**

*من در ادبیات دیرپای این کهن بوم و بر؛ " دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار،
ابلیس، شجره مثمره، اثیری، لکاته و..." هستم. *

**

*دامادم به من "وروره جادو" می گوید. *

**

*حاج آقا مرا "والده" آقا مصطفی صدا می زند. *

**

*من "مادر فولادزره" هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم. *

**

*مادرم مرا به خان روستا "کنیز" شما معرفی می کند. *

**

*... *

**

*من کیستم؟*
این مطلب را دوستی از ایران فرستاده است

هیچ نظری موجود نیست: