Translate

پنجشنبه، بهمن ۱۳، ۱۳۸۴

سخنراني هابر ماس به هنگام دريافت جايزه




30 دی ماه 1384 - 2005 Jan 20

فشرده‌اي از سخنراني يورگن هابرماس

به هنگام دريافت جايزه هولبرگ


دكتر احمد علوي
يادآوري: يورگن هابرماس 75 سال دارد. او بازمانده مكتب فرانكفورت در فلسفه علوم‌اجتماعي است. با هابرماس به‌وسيله آثاري چون "كنش ارتباطي"(1) و "منطق علوم‌اجتماعي"(2) آشنايي داريم. او واضع نظريه عقلانيت و كنش ارتباطي است و رد پاي اين نظريه را مي‌توان در سخنراني 28 نوامبر او ديد.
٭٭٭
سخنراني هابرماس شامل سه نكته اساسي است:
نخست آن‌كه، او معتقد است عليرغم گسترش سكولاريسم، ارزش‌هاي مذهبي هنوز زنده مانده و بر زندگي اجتماعي موثر هستند. افزايش نقش مذهب در زندگي اجتماعي تنها شامل كشورهاي خاورميانه نيست، حتي در امريكا نيز گروه‌هاي مذهبي جان تازه‌اي گرفته است. لذا نقش اين ارزش‌ها و گروه‌هايي كه اين ارز‌ش‌ها را نمايندگي مي‌كنند، در عرصه عمومي جامعه، قابل چشم‌پوشي نيست.
دوم، هرچند دولت سكولار يك تضمين براي اصل شخصي بودن اعتقادات ديني است ولي اين امر حقوق برابر شهروندي را كاملاً و براي همه ضمانت نمي‌كند، چون اگر گروه‌هاي مذهبي نتوانند در عرصه اجتماعي نظرات خود را عرضه و در زندگي اجتماعي مشاركت كنند، جامعه به علت مشكل ارتباط ميان گروه‌هاي سكولار و مذهبي دچار بحران معنا و هويت خواهد شد.
سوم، جريان‌ها و نيروهاي مذهبي بايد توانايي "ترجمه" مكنونات ارزش‌هاي خود را به زبان امروز پيدا كنند تا خود را با شرايط امروز انطباق دهند. به نظر هابرماس دولت سكولاري كه توانايي ارتباط با جريان‌هاي مذهبي را ندارد و گروه‌هاي مذهبي را از زندگي اجتماعي دور نگاه مي‌دارد، مطلوب نيست.
٭٭٭
1ـ آمار و اطلاعات، نشان‌دهنده گسترش سكولاريسم در جهان است. اما با اين وجود مذهب و ارزش‌هاي مذهبي به بقاي خود ادامه مي‌دهند. سكولاريسم موجب برافكنده‌شدن مذهب نشد. گروه‌ها و نيروهاي مذهبي حتي گروه‌هاي ارتدوكس مسيحي هم امروز در عرصه اجتماعي فعال هستند. امروز نه‌تنها در خاورميانه بلكه حتي در امريكا مذهب داراي نفوذ است و برخلاف اروپا به يك گرايش تبديل شده است. نفوذ مذهب از سويي و جريان سكولارشدن كه بخشي از آن در جنگ عراق هم قابل مشاهده است، موجب پيدايش يك كشمكش ميان نيروهاي طرفدار سكولارشدن و جريان‌هاي هوادار غيرسكولارشدن، شده است.
2ـ دولت‌هاي سكولار و دموكرات نمي‌توانند جريان‌هاي مذهبي را از عرصه اجتماعي حذف كنند، چرا كه با دموكراسي سازگاري نداشته و بنابراين موجب بحران هويت و معناسازي در جامعه مي‌شود. همچنين تجربه نابرابري شهروندان درمقابل قانون و از بين‌رفتن حق و حرمت عقيده مي‌شود. ازسويي با حذف اين نيروها ارتباط فعال ميان بخش‌هاي گوناگون جامعه از بين رفته حتي دولت سكولار نيز از موهبت ديالوگ ميان نگر‌ش‌هاي گوناگون در جامعه محروم مي‌شود. دولت سكولاري كه توانايي احترام به عقايد مذهبي را ندارد نمي‌تواند تنوع آرا را پاسداري نمايد، درنتيجه موجب تلاشي هويت شهروندان مي‌شود. چون بخشي از شهروندان كه به باورهاي ديني پاي‌بند هستند، قادر نيستند در عرصه زندگي رسمي زمينه‌اي براي ابراز آن يافته و يا مابه‌ازاي اجتماعي آن را مشاهده كنند. اين بخش از جامعه ناچار از جامعه منزوي مي‌شود. در چنين حالتي ارتباط ميان نيروهاي سكولار نيز با بخش ديگر جامعه يعني نيروي غيرسكولار از بين مي‌رود. درنتيجه نيروي سكولار از آن بخش از واقعيت‌هاي جامعه كه نيروهاي غيرسكولار نمايندگي مي‌كنند بيگانه مي‌شود. مصلحت و منفعت دولت ليبرال و سكولار در آن است كه همه نيروهاي اجتماعي و بخصوص بخش مذهبي بتوانند به آزادي در زندگي اجتماعي مشاركت كنند. آنها نقش مهمي در فرايند معناسازي و هويت‌سازي جامعه دارند.
3ـ جريان‌ها و نحله‌هاي گوناگون مذهبي براي ايجاد يك ارتباط زنده بايد توانايي "انتقال و ترجمه" معاني مكنون در ارزش‌هاي خود به زبان امروز را داشته باشند. آنها مي‌بايست اين امكان را بيابند تا در يك ديالوگ تشبهي يا مجازي (3) با غيرمذهبيون قرار گرفته رابطه فعالي با جامعه برقرار كنند. دولت سكولاري كه مديريتش براساس كنارگذاشتن نيروها و جريان‌هاي مذهبي است مطلوب نيست. چنين دولتي قاعده اول دموكراسي يعني مشاركت همگاني را رعايت نمي‌كند. علاوه بر اين زمينه را براي بحران هويت و همچنين بحران معناسازي مهيا مي‌كند. در اينجا هابرماس به نقشي كه دين در عرصه آفرينش معنا و هويت ايفا مي‌كند، اشاره دارد. در شرايط كنوني نيروهاي سكولار نيازمند يك نگرش مبتني بر متافيزيك پسامدرن هستند. ديگر آن علم‌گرايي دوره گذشته مطلوب نيست. طبق اين اسلوب نظري، مرزهاي روشني ميان باور و دانش وجود دارد. اما اين به معني علم‌گرايي رايج قرن گذشته نيست. طبق آن نگرش مرزهاي روشن و آشكاري ميان "علم" و "باور" وجود داشت. نگرش متافيزيك پسامدرن اما مذهب را به‌عنوان منبع الهام و انتقاد از خود و يا حتي تاريخ مي‌پذيرد. متافيزيك پسامدرن از مذهب مي‌آموزد ولي همواره اگنوسيست(4) (مسامحتاً لاادري) باقي مي‌ماند. به نظر هابرماس در جامعه‌اي كه مشاركت گروه‌هاي مذهبي و سكولار به شكل برابر جلب مي‌شود، دموكراسي فرصت گسترش و بقا مي‌يابد. ريسك بحران معنا و هويت نيز در چنين جامعه‌‌اي البته كمتر خواهد شد. هابرماس خواهان جامعه‌اي مبتني بر اصول دموكراسي است كه نيروهاي مذهبي و سكولار هر دو داراي نقشي فعال در آن هستند.
پي‌نوشت‌ها:
1. The theory of communicative action, The theory of communicative rationality.
2. On the logic of the social sciences.
3. Metaphorical connotations.
4.Agnosticism اگنوسيستم: گرايش فلسفي مبتني بر انكار علم به وجود خدا (و نه الزاماً انكار وجود خداست.)

هیچ نظری موجود نیست: