Translate

جمعه، فروردین ۱۱، ۱۳۸۵

تفسيرتلويزيون جام جم در قبال موضعگيري آمريكا در اعتراضات دانشجوئي

تفسيرتلويزيون جام جم در قبال موضعگيري آمريكا در اعتراضات دانشجوئي

15 ژوئن 2005
س- سلطانپور

روز يكشنبه 27 خرداد جام جم ‌(تلويزيون انحصاري جناح راست) در تفسيري پيرامون موضع گيري آمريكا ) با پخش تصاويري از خشونت هاي پليس آمريكا در جريان حوادث سياتل آمريكا در برگزاري كنفرانس بانك جهاني ،‌ در صدد تبرئه كردن نيروهاي انتظامي و شبه نظامي (موسوم به لباس شخصي ها) در سركوب تظاهرات دانشجويان و اقشار جوان غير دانشجو در 20 خرداد به بعد بوده است.

با هم مرو ري كوتاه داريم بر سر فصلهاي مشترك اين دو حادثه

اول از همه بر اثراعتراض مردم رئيس پليس سياتل بدليل استفاده بيش از اندازه از خشونت استعفا كرد. يعني مسوليت اين اشتباه را پذيرفت. ولي هنوز در ج.ا. اتفاق نيفتاده است كه مسولي ، مسوليت اشتباه نهاد زير مسوليت خود را قبول كرده و استعفا بدهد. و از آن جهت كه خدمت به مستضعفان واجب شرعي است هيچ وزيري و يا مقامي بخاطر مسوليتي كه بر دوش دارد استعفا بده نيست. !!؟ و اصولا در ج.ا. هيچ مقامي اشتباه نمي كند بخصوص اگر معمم باشد و يا آقا زاده باشد. (مثل آقا زاده هاي صدام كه باعث نابودي خودشان و پدر ديكتاتورشان و هم منطقه شدند )

در آمريكا در حدود 100 هزار معترض از چند روز قبل در شهر مستقر شده بودندو ستاد هاي فعاليتي داشتند ( جان اشكرافت وزير دادگستري عليرغم اينكه يك فرد مذهبي دو آتشه است به اندازه وزير اطلا عات ايران در متهم كردن ستاد هاي انتخاباتي به ستاد اغتشاش و دستگير ي آنان تبحر ندارد. ) .
ولي كسي قبل از تظاهرات و در گيري با پليس دستگير نشد.
بنابر اين مقايسه ايران با آمريكا در اين زمينه يك لطيفه بيش نست.

در آمريكا داشتن اسلحه آزاد است. بر عكس ايران كه داشتن يك كارد موكت بري در اعتراضات سياسي باعث اعدام بسياري از جوانا ن در سا لهاي 60 شد . در دوران اخير هم بعيد بنظر مي آيد كه اين مسئله تحمل شود.

در سياتل لباس شخصي ها در سركوب ها شركت نداشتند.
در سياتل به خوابگاهها و منازل دستگير شدگان حمله نشد. در نظان به خوابگاهها از جمله خوابگاه گيشا بي رحمانه حمله شد و تعدادي هم مجروح شدند.

در سياتل هر كس كه حاضر شد تعهد بدهد كه از در گيري اجتناب خواهد كرد در مرحله اول توسط قاضي كشيك آزاد شد.
در سياتل تمامي دستگير شدگان تفهيم اتهام شده بودندو حق داشتند با وكيل و يا خانواده خود تماس داشته باشند.
يعني امري كه حتي تفهيم اتهام بجاي 24 ساعت (‌قانون اساسي ج.ا.) در 24 روزهم صورت بگيرد جاي خوشحالي دارد.
اين در حالي است كه 109 غير دانشجو ي جوان كه همگي بين سن هاي 17 تا 25 سال داشتند به اتهام اراذل و او باش دستگير شده اند. و لي درعين حال حمله كنندگان به خوابگاه گيشا مورد مصونيت قضائي هستند.( با توجه به پيشنه قوه قضائيه با حمله كندگان تير18سال 1378 به خوابگاه دانشكاه تهران) .

در جاي ديگر جام جم اشاره كرد كه بوش با حكم قاضي به رياست جمهوري رسيد . ( منظور 7 قاضي ديوان عالي كشورآمريكا). در حاليكه مردم ما 22 ميليون به رئيس جمهور راي دادند. قصه راي آقاي خاتمي هم قصه جالبي است. جناح راست در خارج از كشور اين 22 ميليون را به عنوان پيرهن عثمان به رخ خارجي ها و ايرانيان خارج كشوري مي كشاند كه در ايران دموكراسي است ولي در داخل رئيس جمهور 22 ميليوني مي گه به اندازه يك شهر وند معمولي هم قدرت ندارد.

تكيه كردن به شيوه گوبلز ( وزير تبليغات هيتلر) كه آنقدر دروغ را زياد بگو كه همه مقداري از آنرا باور كنند با توجه به گترش ارتباطات و سرعت اطلاع رساني خيلي سريع به ضد خودش تبديل خواهد شد. آن زمانها تنها راديو يك موج اختراع شده بود.
فقط عراق نيست كه وزير تبليغاتش (‌سعيد صحاف ) كمدين بود.





تفسيرتلويزيون جام جم در قبال موضعگيري آمريكا در اعتراضات دانشجوئي


15 ژوئن 2005
س- سلطانپور

روز يكشنبه 27 خرداد جام جم ‌(تلويزيون انحصاري جناح راست) در تفسيري پيرامون موضع گيري آمريكا ) با پخش تصاويري از خشونت هاي پليس آمريكا در جريان حوادث سياتل آمريكا در برگزاري كنفرانس بانك جهاني ،‌ در صدد تبرئه كردن نيروهاي انتظامي و شبه نظامي (موسوم به لباس شخصي ها) در سركوب تظاهرات دانشجويان و اقشار جوان غير دانشجو در 20 خرداد به بعد بوده است.

با هم مرو ري كوتاه داريم بر سر فصلهاي مشترك اين دو حادثه

اول از همه بر اثراعتراض مردم رئيس پليس سياتل بدليل استفاده بيش از اندازه از خشونت استعفا كرد. يعني مسوليت اين اشتباه را پذيرفت. ولي هنوز در ج.ا. اتفاق نيفتاده است كه مسولي ، مسوليت اشتباه نهاد زير مسوليت خود را قبول كرده و استعفا بدهد. و از آن جهت كه خدمت به مستضعفان واجب شرعي است هيچ وزيري و يا مقامي بخاطر مسوليتي كه بر دوش دارد استعفا بده نيست. !!؟ و اصولا در ج.ا. هيچ مقامي اشتباه نمي كند بخصوص اگر معمم باشد و يا آقا زاده باشد. (مثل آقا زاده هاي صدام كه باعث نابودي خودشان و پدر ديكتاتورشان و هم منطقه شدند )

در آمريكا در حدود 100 هزار معترض از چند روز قبل در شهر مستقر شده بودندو ستاد هاي فعاليتي داشتند ( جان اشكرافت وزير دادگستري عليرغم اينكه يك فرد مذهبي دو آتشه است به اندازه وزير اطلا عات ايران در متهم كردن ستاد هاي انتخاباتي به ستاد اغتشاش و دستگير ي آنان تبحر ندارد. ) .
ولي كسي قبل از تظاهرات و در گيري با پليس دستگير نشد.
بنابر اين مقايسه ايران با آمريكا در اين زمينه يك لطيفه بيش نست.

در آمريكا داشتن اسلحه آزاد است. بر عكس ايران كه داشتن يك كارد موكت بري در اعتراضات سياسي باعث اعدام بسياري از جوانا ن در سا لهاي 60 شد . در دوران اخير هم بعيد بنظر مي آيد كه اين مسئله تحمل شود.

در سياتل لباس شخصي ها در سركوب ها شركت نداشتند.
در سياتل به خوابگاهها و منازل دستگير شدگان حمله نشد. در نظان به خوابگاهها از جمله خوابگاه گيشا بي رحمانه حمله شد و تعدادي هم مجروح شدند.

در سياتل هر كس كه حاضر شد تعهد بدهد كه از در گيري اجتناب خواهد كرد در مرحله اول توسط قاضي كشيك آزاد شد.
در سياتل تمامي دستگير شدگان تفهيم اتهام شده بودندو حق داشتند با وكيل و يا خانواده خود تماس داشته باشند.
يعني امري كه حتي تفهيم اتهام بجاي 24 ساعت (‌قانون اساسي ج.ا.) در 24 روزهم صورت بگيرد جاي خوشحالي دارد.
اين در حالي است كه 109 غير دانشجو ي جوان كه همگي بين سن هاي 17 تا 25 سال داشتند به اتهام اراذل و او باش دستگير شده اند. و لي درعين حال حمله كنندگان به خوابگاه گيشا مورد مصونيت قضائي هستند.( با توجه به پيشنه قوه قضائيه با حمله كندگان تير18سال 1378 به خوابگاه دانشكاه تهران) .

در جاي ديگر جام جم اشاره كرد كه بوش با حكم قاضي به رياست جمهوري رسيد . ( منظور 7 قاضي ديوان عالي كشورآمريكا). در حاليكه مردم ما 22 ميليون به رئيس جمهور راي دادند. قصه راي آقاي خاتمي هم قصه جالبي است. جناح راست در خارج از كشور اين 22 ميليون را به عنوان پيرهن عثمان به رخ خارجي ها و ايرانيان خارج كشوري مي كشاند كه در ايران دموكراسي است ولي در داخل رئيس جمهور 22 ميليوني مي گه به اندازه يك شهر وند معمولي هم قدرت ندارد.

تكيه كردن به شيوه گوبلز ( وزير تبليغات هيتلر) كه آنقدر دروغ را زياد بگو كه همه مقداري از آنرا باور كنند با توجه به گترش ارتباطات و سرعت اطلاع رساني خيلي سريع به ضد خودش تبديل خواهد شد. آن زمانها تنها راديو يك موج اختراع شده بود.
فقط عراق نيست كه وزير تبليغاتش (‌سعيد صحاف ) كمدين بود.





تفسيرتلويزيون جام جم در قبال موضعگيري آمريكا در اعتراضات دانشجوئي

15 ژوئن 2005
س- سلطانپور

روز يكشنبه 27 خرداد جام جم ‌(تلويزيون انحصاري جناح راست) در تفسيري پيرامون موضع گيري آمريكا ) با پخش تصاويري از خشونت هاي پليس آمريكا در جريان حوادث سياتل آمريكا در برگزاري كنفرانس بانك جهاني ،‌ در صدد تبرئه كردن نيروهاي انتظامي و شبه نظامي (موسوم به لباس شخصي ها) در سركوب تظاهرات دانشجويان و اقشار جوان غير دانشجو در 20 خرداد به بعد بوده است.

با هم مرو ري كوتاه داريم بر سر فصلهاي مشترك اين دو حادثه

اول از همه بر اثراعتراض مردم رئيس پليس سياتل بدليل استفاده بيش از اندازه از خشونت استعفا كرد. يعني مسوليت اين اشتباه را پذيرفت. ولي هنوز در ج.ا. اتفاق نيفتاده است كه مسولي ، مسوليت اشتباه نهاد زير مسوليت خود را قبول كرده و استعفا بدهد. و از آن جهت كه خدمت به مستضعفان واجب شرعي است هيچ وزيري و يا مقامي بخاطر مسوليتي كه بر دوش دارد استعفا بده نيست. !!؟ و اصولا در ج.ا. هيچ مقامي اشتباه نمي كند بخصوص اگر معمم باشد و يا آقا زاده باشد. (مثل آقا زاده هاي صدام كه باعث نابودي خودشان و پدر ديكتاتورشان و هم منطقه شدند )

در آمريكا در حدود 100 هزار معترض از چند روز قبل در شهر مستقر شده بودندو ستاد هاي فعاليتي داشتند ( جان اشكرافت وزير دادگستري عليرغم اينكه يك فرد مذهبي دو آتشه است به اندازه وزير اطلا عات ايران در متهم كردن ستاد هاي انتخاباتي به ستاد اغتشاش و دستگير ي آنان تبحر ندارد. ) .
ولي كسي قبل از تظاهرات و در گيري با پليس دستگير نشد.
بنابر اين مقايسه ايران با آمريكا در اين زمينه يك لطيفه بيش نست.

در آمريكا داشتن اسلحه آزاد است. بر عكس ايران كه داشتن يك كارد موكت بري در اعتراضات سياسي باعث اعدام بسياري از جوانا ن در سا لهاي 60 شد . در دوران اخير هم بعيد بنظر مي آيد كه اين مسئله تحمل شود.

در سياتل لباس شخصي ها در سركوب ها شركت نداشتند.
در سياتل به خوابگاهها و منازل دستگير شدگان حمله نشد. در نظان به خوابگاهها از جمله خوابگاه گيشا بي رحمانه حمله شد و تعدادي هم مجروح شدند.

در سياتل هر كس كه حاضر شد تعهد بدهد كه از در گيري اجتناب خواهد كرد در مرحله اول توسط قاضي كشيك آزاد شد.
در سياتل تمامي دستگير شدگان تفهيم اتهام شده بودندو حق داشتند با وكيل و يا خانواده خود تماس داشته باشند.
يعني امري كه حتي تفهيم اتهام بجاي 24 ساعت (‌قانون اساسي ج.ا.) در 24 روزهم صورت بگيرد جاي خوشحالي دارد.
اين در حالي است كه 109 غير دانشجو ي جوان كه همگي بين سن هاي 17 تا 25 سال داشتند به اتهام اراذل و او باش دستگير شده اند. و لي درعين حال حمله كنندگان به خوابگاه گيشا مورد مصونيت قضائي هستند.( با توجه به پيشنه قوه قضائيه با حمله كندگان تير18سال 1378 به خوابگاه دانشكاه تهران) .

در جاي ديگر جام جم اشاره كرد كه بوش با حكم قاضي به رياست جمهوري رسيد . ( منظور 7 قاضي ديوان عالي كشورآمريكا). در حاليكه مردم ما 22 ميليون به رئيس جمهور راي دادند. قصه راي آقاي خاتمي هم قصه جالبي است. جناح راست در خارج از كشور اين 22 ميليون را به عنوان پيرهن عثمان به رخ خارجي ها و ايرانيان خارج كشوري مي كشاند كه در ايران دموكراسي است ولي در داخل رئيس جمهور 22 ميليوني مي گه به اندازه يك شهر وند معمولي هم قدرت ندارد.

تكيه كردن به شيوه گوبلز ( وزير تبليغات هيتلر) كه آنقدر دروغ را زياد بگو كه همه مقداري از آنرا باور كنند با توجه به گترش ارتباطات و سرعت اطلاع رساني خيلي سريع به ضد خودش تبديل خواهد شد. آن زمانها تنها راديو يك موج اختراع شده بود.
فقط عراق نيست كه وزير تبليغاتش (‌سعيد صحاف ) كمدين بود.





تعارف شابدولعظيمي1 آقاي خاتمي در مورد استعفا

تعارف شابدولعظيمي1 آقاي خاتمي در مورد استعفا
س- سلطانپور

www.didgahino.blogsky.com


‌آقاي خاتمي در سخنراني اخيرشان گفتند كه اگر مردم بخواهند من استعفا مي دهم . راستش من شخصا معتقدم شايد ايشا ن جز معدود مقاماتي است كه اهل دزدي و پارتي بازي نيست ولي آيا اين به خودي خود به مردم ما كه در ميانه سنگ اسياب عزم آمريكا براي تغييرات در رژيم و انحصار طلبي جناح راست و بي برنامگي و عدم اعتقاد اصلاح طلبان حكومتي در داخل (از نظر سياسي ) و مشكلات اقتصادي
گير كرده اند و دست و پا مي زنند ،‌كمك ميكند. مسلما نه .
مشكل ايران در اين نيست كه انسان شريف كه در مقامي باشد و دزد نباشد نيست . (چه در دوره شاه
( بيشتر ) و در دوره ولايت ( كمتر). مشكل بر سر وجود سياستمداران منزه و مستقل با برش و قاطعيت كه حاضر باشند براي منافع مردم و منافع ملي كشور جانشان را هم بر پافشاري بر باورهايشان بدهند. كه آقاي خاتمي نشان داده از سياست بهره چندان نبرده است.

اينكه استعفا ي خاتمي در حال حاضر براي مردم و جنبش دموكراسي خواهي ايران فايده ا ي دارد ؟ نه
سريع انتخابات ديگري برقرار خواهد شد و رئيس جمهور جديد يك روحاني با 6 ميليون راي مثل شوراي شهرداري تهران انتخاب ميشود. تكليف مردم هم روشن ميشود .
چرا كه در 18 تير 1367 كه دانشجويان و جنبش اصلا ح طلبي نياز به حمايت و قاطعيت وي كه بر راي بساري اتكا داشت بر عليه آنان مو ضع گيري كرد . اينك كه جنبش دانشجوئي هم از 2 جناح عبور كرده . بودن يا نبودن او فرقي به حال مردم نخواهد داشت.
چرا كه وي با عقب نشيني هاي فراوان در دو دوره رياست جمهوريش تنها باعث شد اميد بسيار ي را به نا اميدي مبدل كند.
در اين راستا ست كه 4 سال سكوت در جنبش دانشجوئي شايد باعث خوشحالي كوتاه مدت جناح رفسنجاني و خامنه اي شده باشد ولي اين ضعف باعث شده كه جانشين وابسته به قدرتهاي خارج
( سلطنت) براي به قدرت رسيدن خيز بردا رد . جانشيني كه در قدم اول باعث قدرت گرفتن ديكتاتوري
مذ هبي شد.

فرض كنيم شما جدي هستيد!! ميشه بگيد چگونه مي شود مردم براي نخواستن شما اقدام كنند. آيا نبايستي به پاي صندو قهاي راي بروند كه لا يحه راي گيري را شوراي نگهبا ن بدليل مغايرت با شرع شوراي نگهبان تصويب نخواهد كرد.

آقاي خاتمي نه شما استعفا بده هستي نه نمايدنگان مجلس لطفا تعارف شابدلعظيمي هم نكنيد.
بود و نبود تان هم فرقي بحال اكثريت مردم نخواهد داشت . يادتان رفته وقتي از شما در مورد2 لايحه پرسيدند كه اگر رد شوند چه مي كنيد؟‌شما گفتيد چو فردا شود فكر فردا كنيم !!.
آقاي خاتمي امروز پس فرداست.

1.در فرهنگ مردم تهران ، وقتي كه كسي نمي خواهد شما را دعوت كند مثلا ميگه ناهار نمي مونيد؟ كه قاعدتا اين “نه“ اصل دعوت را مي برد زير سوال. به اين ميگن تعارف شابدوالعظيمي

www.didgahino.blogsky.com
11 July 2003


آغاز دور نها ئي مبارزات مردم با ديكتاتوري ولايت فقيه

آغاز دور نها ئي مبارزات مردم با ديكتاتوري ولا‌يت فقيه

تظاهرات 20 خرداد كوي دانشگاه تهران

رژيم ملايان تنها رژيمي در دنيا ست كه عليرغم شديدترين سركوب ها و بي حمي ها تحت نام خدا و رسول ،هيچگاه در خيال آرامش نداشته و همواره نگران قيام مردم بوده اند . خروج ميلياردها دلار و چپاول منابع ملي و سرمايه گذاري در خارج كشور( براي روز مبادا) يك دليل بسيار ساده براي اثبات اين مدعاست.

. تضادهاي لاينحل اقتصادي ، اجتماعي و سياسي كه سر دمداران رژيم با‌آن روبرو هستند از يكسو و خواست مردم ايران براي تعيين سرنوشت خود و مشاركت در اداره كشور ااز سوي ديگر وفشارهاي سياسي خارج و تهديد هاي آنهارژيم را در بحراني ترين زمان خود قرار داده است.

خامنه اي دچار تناقض گوئي شده است.وي درسخنراني اش به آمريكا نصيحت مي كند كه “‌ حمله به ايران يك خودكشي است “ براستي چگونه است كه آنان نگران خودكشي آمريكا هستند. آمريكائي كه كه ادعاي نابوديش را دارند. مگر اينكه خامنه اي و شركا (‌رفسنجاني و خاتمي ) نگران سرنوشت خودشان باشند.

مردم در اين مدت در زير نعلين هاي فاشيسم، نظاره گر جنگ قدرت، فساد مالي، تباهي جامعه و سقوط اخلاقي يك ملت و يك دين بودند. مي روند كه حضور خود را در صحنه به عنوان يك حريف مطرح مي كنند.
مردمي كه شاه را درسال 57 زماني كه خيلي ديرصداي انقلابشان را مانند ديگر ديكتاتورها شنيده بود، به پائين كشيدند. مي روند كه در روزهاي آتي سرنوشت ساز،ديكتاتوران نعلين پوش را به كنار ديكتاتوري چكمه پوش روانه كنند.

يك نكته را نبايد از نظر دور داشت و آن انتقال قدرت به مردم است ،‌متاسفانه بدون خونريزي امكان پذير نخواهد بود . زيرا حاكمين از صدور فتوا براي قتل عام مردم خودداري نخواهند كرد. ولي تجربه نشان داده است اگر ملا يان حاكم از حمايت انگليسي ها بر خوردار نباشند در جايئ كه جانشان به خطر بيفتد و يا بخاطر رفاهشان دست به تقيه خواهند زد و كوتاه خواهند آمد.
كساني مانند آخوند حقاني كم نيستند كه پول به حد كافي در خارج از كشور سرمايه گذاري كرده اند و در شرايطي كه تقيه لازم باشد “اسلام عزيزشان“‌ را بگذارند و بروند.

البته نقطه ضعف جنبش درعدم رهبري مشخص است وعدم سازماندهي نيروهاي ملي و مردمي است كه آنهم بدليل سركوب وحيشيانه در طي 25 سال ، در داخل كشور و خارج ، امكان سوء استفاده قدرتهاي خارجي در به قدرت رساندن دست نشستگان با سابقه طولاني خانوادگي (‌ پهلويها ) و يا مسعود رجوي( چهره سازمان يافته جديدآ به خدمت در آمده ) را مي دهد. اين دو چهره با اختلافات ديرينه( ولي متحد بر سر سرنگوني ديكتاتوري بهر قيمت ) حاضرند بخاطر جانشيني ديكتاتورها، قيصريه راهم به آتش بكشند . اين دو جريان تنها جرياناتي هستند كه براي سرنگوني ديكتاتوري حاكم ،آمريكا را به حمله نظامي عليه ايران تشويق مي كنند.

نقطه قوت موج جديد دراين است كه كاملا مرز بندي با اصلاح طلبان دولتي دارد و برعكس تير 78 كه بدليل اميد بستن به خاتمي و باندش و خيانت آنان جنبش دانشجوئي به شدت سركوب شد اين بار مستقلانه تر و هوشيارانه تر عمل مي كند.
بدليل شرايط سياسي جهان پس از عراق و حضور نظامي آمريكا درمنطقه ، رژيم در موضعي نيست كه بتواند دست به كشتار وسيع بزند. بهر حال چه دست به كشتار بزند و يا نزند در هر دو صورت بازنده است. در صورت دست زدن به كشتار حمايت اتحاديه اروپا راهم در مقابل فشار سياسي آمريكا از دست خواهد داد . واگر نزند، مطالبات مردم چنان عميق است كه توان مقاومت را از رژيم سلب خواهد كرد.
نيروهاي مترقي خارج كشور بايد با بسيج همه نيروهاي مترقي كشورهاي محل اقامت خود حمايت آنان رااز جنبش دانشجويان و مردم براي تحقق دموكراسي كسب كنند و از آن براي خنثي كردن دولتهاي استعماري استفاده مناستب نمايند.


راه ايران آزاد، دمكراتيك و مردم سالار، پس زدن نظام ديكتاتوري ولايت فقيه با تمامي جناحين و چهره هاي منافقانه اصلاح طلبان دولتي است كه براي حفظ سيستم تلاش مي كنند،‌ امكان پذير ميباشد.
با هوشياري و ائتلاف سياسي نيروهاي ملي و مردمي تحقق استقلال و آزادي هاي فردي بر اساس مندرج در منشور حقوق بشر سازمان ملل براي تك تك ملت ايران دور از دسترس نيست.

كانون ايرانيان مسلمانان در تبعيد - كانادا

21 خرداد 1382
Inexile1981@yahoo.com

نامه حمايت از مجاهدين در عراق

December 14, 2003
Rudd Luberrs
Commissioner o f U.N.H.C.R.
Geneva, Switzerland

Dear Mr. Luberrs

We are alarmed at the situation in which the members of Mojahedin Khalgh Organization (MKO) and its sympathizers find themselves. Due to recent negotiations and the alleged understanding reached between the "Islamic Republic of Iran" and the "Governing Council in Iraq", many of the MKO members and their families will be expelled from Iraq. In addition, there is the eminent danger that they will be sent to Iran. Under the Geneva Convention, the United States and the United Kingdom as occupying powers in Iraq have the obligation to protect refugees, which include the MKO. Systematic violation of human rights in Iran will endanger their lives. In the hands of despotic regime in Tehran, the opposition members will be in a disastrous predicament -- it is paramount to throwing them into the lion’s den!

We, Iranian Human Rights activists and groups in Europe, Canada and U.S.A, are extremely anxious about the future of those refugees who may be dealt with harshly by the governments in question, without considering their Human Rights, and ignoring international conventions on asylum seekers.

We urgently request that you take notice of this critical situation and to do your utmost to protect the rights of these refugees, and help put together a humanitarian solution in order to transfer them to a safe place immediately.


Thank you for your attention to this matter,

Regards,



Human rights defense association of Iran, Montréal, Canada (www.addhi.com) - Human Rights defense comity of Iran, Sweden (www.defakomite.com ) – The action committee for the release of Prisoners of conscience in Iran, Paris, France (irancalppo.free.fr ) – Center for tought, dialogue and Human Rights in Iran, Toronto, Canada (ctdhumanright@yahoo.com) - Vereinigung zur Verteidigung der Menschenrechte im Iran,Bremen, Deutschland (www.bashariyat.de) - Stichting voor de Verdediging van Democratie in Iran, Nederland ) kdaddih@hotmail.com) – Iranian – Canadian community Association of western Canada, Vancouver (yebarak@yahoo.ca) - Committee to Defend Human Rights in Iran, California, U.S.A. - ( defendhriran_ca@yahoo.com) - noran (supporting committee for human rights in iran ), Norway – (noranali2003@yahoo.no ) – Activist of Human Rigts (www.irantestimony.com)

حتي معجزه هم نمي تواند از حمله نظامي آمريكا جلو گير ي كند.

حتي معجزه هم نمي تواند از حمله نظامي آمريكا جلو گير ي كند.

س- سلطانپور
23 ژانويه 2003



روز يكشنبه در سويس كالين پاول در كنفرانس اقتصاد جهاني تا كيد كرد كه عراق در گزارشات خود بسياري از جز ئيات را بيان نكرده است كه نقض آشكار قطعنامه سازمان ملل است. وي اعلام كرد كه آمريكا نيازي به قطعنامه مجدد ندارد . و بسياري از كشورهاlآمريكا را ياري خواهند داد. جك استرا هم وزير امور خارجه انگليس در اين زمينه تاكيد كرد. فرانسه و آلمان هم بر مخالفت خود ادامه دادند.
امروز دوشنبه بعد از قرائت گزارش هانس بليكس و محمد البراودي در پشت درهاي بسته شوراي امنيت كه در كل رضايت از همكاري عراق با باز رسان سازمان ملل در پي داشت .
سخنگوي كاخ سفيد اعلام كرد كه ما هيچ مانعي در راه ادامه كار بازرسان نمي بينيم ولي اگر آنها نتوانستند كه مدارك را پيدا كنند آمريكا اطلاعات خودش را خواهد داد.

به دلايل زير وقوع جنگ حتمي است :

×استراتژي جمهوري خواهان در صورت بر نده شدن بوش مبيني بر حمله به عراق بود . حادثه 11 سپتامبر به اين لشگر كشي ها مشروعيت مردمي داد و افكار عمومي را پشت سر بوش قرار داد. بوش گرچه در اداي جملات مشكل دارد ولي مي داند چه مي خواهد و روي آن هم تا كيد دارد. امنيت آمريكا .
حوادث 11 سپتامبر باعث شد كه حتي دموكراتها هم با بوش هم صدا باشند . بعلت جو شديد ميهن پرستي و تحريك آن با ترسانين مردم آمريكا.
تنها يك نماينده براي اعزام نيرو راي منفي داد.


×كنترل نفت عراق كه سومين توليد كننده ذخائر نفتي دنيا را دارد.


×رسانه هاي گروهي تا همين يكشنبه گذشته كه تظاهرات 100 هزار نفري در واشنگتن و سانفرانسيسكو انجام شد عملا از پوشش خبري كامل جنبش ضد جنگ خود داري مي كردند. بطور مثال “ شبكه سي ان ان” تنها با ژ نرال هاي بازنشسته كه تما ما در ليست حقوقي آن شبكه قرار دارند مصاحبه مي كند. ولي از استدلال مخالفان جنگ خبري نيست. آنها زمينه هاي ذهني جنگ را آماده مي سازند.

×كا هش شديد حمايت افكار عمو مي از بوش به 32% اگر به تنهائي بدون متحدين به جنگ برود در حاليكه مورد حمايت 86% است با متحدين به جنگ برود.

×گسترش جنبش ضد جنگ در افكار عمو مي بعنوان پشت صحنه و انتظار طولاني سربازان آمريكائي در خليج فارس كه تعدادشان در حال حاضر به 250 هزار نفر رسيده است مي تواند اثرات رواني فرسايشي بر روي نيروي نظامي آمريكا داشته باشد.
بطور مثال در مركز فرماندهي نيروهاي آمريكادر عربستان كه جنگ هوائي را از انجا كنترل خواهند كرد يك پادگان بزرگ در كوير است كه نيروهاي آمريكائي بدليل محدوديت هاي عربستان سعودي به شهرندرتا تردد مي كنند. بنا بر اين آنها تنها يك فكر دارند جنگ را آغاز و بسرعت تمام كنند كه بتوانند به آمريكا بر گردند.
در جنگ خليج فارس در 1991 نيروهاي متحدين 540 هزار نفر بود.


×صدام سياستمدار كار كشته اي است ( حداقل مشاوران وي) و مي داند هر چه زمان بيشتري برا ي جلو گيري از حمله بخرد در جبهه متحدين شكاف بيشتري خواهد افتاد.

×بوش و همكارانش كه همگي از مسولان دوران ريگان و پدرش هستند مي دانند كه در صورت جنگ مردم آمريكا پشت سر ارتش آمريكا خواهند ايستاد . آنها به يك پيروزي ساده براي برنده شدن در دوره بعدي انتخابات رياست جمهوري در تاستان امسال 2003 نياز دارند. عراق مورد تنفر ترين رژيم و بي پشتيبانه ترين رژيم است . والا بر همه ناظران مشخص است كه با توجه به افت چند درصدي بوش از 60%‌به 52% در ظرف يك هفته كه ناشي از بحراان اقتصادي آمريكا ست در صورت نجنگيدن شانسي براي بوش براي انتخابات مجدد نخواهد بود.

ارتش عراق

ارتش 375 هزار نفري عراق داراي 2000 تانك است كه در وضعيت خوبي نيستند. آنها در طي مدت 8 ساله جنگ ايران و عراق فرسوده شدند هر چند تجارب خوبي بدست آوردند. در جنگ خليج آنان تار وما ر شدندو با تسليم سريع به شدت تحقير شدند. در مدت ا1 سال تحريم اقتصادي همه روزه از طرف جنگد ه هاي نيروي هوائي امريكا و انگليس بمباران شدند.
تنها نيروي عمده نيروهاي گارد رياست جمهوري هستند كه در وضعيت خوبي نگهداري شده اند در حدود 100 هزا نفر.
آمريكا به تمام افسران ارتش عراق اعلان كرده است كه در صورت مقاومت در جنگ به عنوان جنايتكار جنگي شناخته خواهند شد.

نقاط ضعف آمريكا

آمريكا با توجه به همكاري نيروهاي كردها در شمال و شيعيا ن (سپاه بدر) در جنوب
ميداند كه تصرف بصره و نقاط جنوبي مشكل نخواهد بود.تنها نگراني آمريكا در اين است كه در بغداد مجبور به در گيري هاي خياباني بشوند . نكراني آمريكا اين است كه با چه نيروئي در شهر ها روبرو خواهد شد. در جنك 1991 نيروهاي متحدين وارد هيچ شهري نشدند. حتي در بعضي شهرها از رو دخانه كه مبداء شهر بود عبور نكردند. كه از خطر
در گيري با نيروهاي مردمي دور باشند. آنها تلاشي ارتش عراق را ظرف 2 ساعت وتا چند هفته در صورت مقاومت گارد رياست جمهوري و نيروهاي مردمي پيش بيني مي كنند.
اين بار آنها در صورت مقاومت صدام بايستي در بغداد درگير شوند كه احتمال تلفات را بالا خواهد برد.
در اين مرحله آنها مايل نيستند كه صدام كشته شود ترجيح مي دهند كه وي را اسير بگيرندتا اسطوره ضد آمريكائي نشود.
اگر نيروهاي آمريكائي مجبور شوند كه خودشان در بغداد وارد جنگ شوند در آنصورت مجبور خواهند بود كه حداقل بين 6 ماه تا يكسال در عراق حضور نظامي داشته باشند. كه مي تواند منجر به حضور گسترده تر آنان شود.

نارضايتي در رده ژنرالهاي نيروهاي مسلح آمريكا در اين است كه رامسفيلد وزير دفاع آمريكا 100% مسول پروژ ه ها ي جنگي است . وي تخصص در عمليات جنگي ندارد ؤ انها نگران هستند كه مانند جنگ ويتنام و وزارت دفاع مك نامارا كه در موردپرو ژ ه هاي نيروي هوائي مشكلات جدي پيدا كردند اين بار هم حصور آدم بي تجربه جنگي در مقام تصميم گيرنده عملياتي، مشكلات جدي براي ارتش آمريكا پديد بياورد. اي انتقاد را ژنرال شوارتسكف فرمانده متحدين در جنگ خليج در مصاحبه با مجله تايم مطرح مي كند مه در شرايط فعلي نشاندهنده جدي بودن قضيه است. .

بايد نكته ديگري را هم اضافه كرد كه احتمال قوي صدام مانند جريان كويت چاههاي نفت را به آتش خواهد كشيد ولي تجارب متخصصان نفتي در مهار چاههاي نفت اين مشكل را حل خواهد كرد.

در هر حال جنگ در خوش بينا نه ترين حالتش بين 200 هزار تا يك ميليون تلفات خواهد داشت كه مي توان تصور كرد با توجه به شدت حملات هوائي تلفات متحدين 1 به 1000خواهد بود.

دنيا با سخنراني سالانه بوش در سه شنبه 28 ژانويه به مردم آمريكا وارد مرحله جديدي خواهد شد مر حله اي كه در آن آمريكا حرف آخر را مي زند.

دخالت و تحريكات نظامي رژيم جمهور اسلامي در خا ك عراق را محكو م مي كنيم.

دخالت و تحريكات نظامي رژيم جمهور اسلامي در خا ك عراق را محكو م مي كنيم.


درحاليكه منطقه نياز به آرامش و صلح دارد سر دمداران رژيم با تحريك نيروهاي كرد و شيعيان وابسته به حكومت دست به حمله نظامي به قرار گاههاي مجاهدين ( ارتش آزادي بخش ) در داخل خا ك عراق زده اند.

حضور نظامي آمريكا در منطقه و احتمال دخالت نظامي آن در ايران باعث به مخاطره افتادن جان ميليونها ايراني صلح طلب و نابودي كامل اقتصادي ايران مي شود. مقامات حاكم همانند ديكتاتور سرنگون شده عراق، صدام حسين كه با عملكرد هاي توسعه طلبا نه شان در عمل درراستاي منافع آمريكا و اسرائيل در بوجود آمدن چنين موقعيتي عمل كردند ، در شرايط سخت با سازش هاي پنهاني مردم بي كناه را وجه المصالحه ادامه زندكي خود مي كنند.

مقامات حاكم بر ايران بارها نشان داده اند كه بدليل بي كفايتي سياسي همواره از تحولات منطقه و جهان عقب تر حركت مي كنندو براي جبران اين عقب افتادگي حاضرندمنافع عاليه مردم ايران را به خاطر منافع گروهي (‌هيئت حاكمه) به خطر بيندازند.
رژيم حاكم بر ايران هنوز هم عليرغم برتري اطلاعاتي ،حذف فيزيكي مخالفان سياسي را در دستور كا ر خو د دارد و از تجارب شكست خورده قتل هاي زندانيان سياسي در 1367 و قتلهاي زنجير ه اي درس نگر فته است.
ما بازهم ياد آور ميشويم كه در عصر انقلاب ارتباطات حذف فيزيكي هيچ تفكري ميسر نيست و تنها دور خشونت و خونريزي را طولاني تر ميكند.


اين حمله و حمايت نظامي دولت مركزي ايران از آن نقض قوانين بين المللي منجمله قطعنامه 598 سازمان ملل متحد است. تحر كات نطامي در داخل خاك عراق در حاليكه صدام حسين ساقط شده است دليل ديگر بر جتگ طلبي رژيم ايران مي باشد.

مردم عراق د ر حال حاضر به كمك هاي انساني و بهداشتي و امنيت نيارمندند تا بتوانند هر چه سريعتر به تشكيل يك دولت انتخابي موفق شوند. هر گو نه جنگ افروزي دودش به چشم مردم منطقه منجمله مردم ايران خواهد رفت .

ما ضمن حفظ انتقادات اصولي خود در مسائل استراتژيك و حر كتهاي سكتاريستي سازمان ،‌ هر گونه حركت نظامي عليه قرار گاهها و افراد وابسته به آن را از سوي رژيم جمهوري اسلامي. نير وهاي خارجي در منطقه مجكوم مي كنيم.
ما از مقامات سازمان ملل متحد خواستار حفظ امنيت اعضاي سازمان مجاهدين و انتقال آنان و ديگر پناهندگان ايراني در عراق به كشورهاي ثالث هستيم.



كانون ايرانيان مسلمان در تبعيد - تورنتو- كانادا
14 آوريل 2003 22 فروردين 1382

Email address: inexile1981@yahoo.com

دخالت و تحريكات نظامي رژيم جمهور اسلامي در خا ك عراق را محكو م مي كنيم.

دخالت و تحريكات نظامي رژيم جمهور ي اسلامي در خا ك عراق را محكو م مي كنيم.


درحاليكه منطقه نياز به آرامش و صلح دارد سر دمداران رژيم با تحريك نيروهاي كرد و شيعيان وابسته به حكومت دست به حمله نظامي به قرار گاههاي مجاهدين ( ارتش آزادي بخش ) در داخل خا ك عراق زده اند.

حضور نظامي آمريكا در منطقه و احتمال دخالت نظامي آن در ايران باعث به مخاطره افتادن جان ميليونها ايراني صلح طلب و نابودي كامل اقتصادي ايران مي شود. مقامات حاكم همانند ديكتاتور سرنگون شده عراق، صدام حسين كه با عملكرد هاي توسعه طلبا نه شان در عمل درراستاي منافع آمريكا و اسرائيل در بوجود آمدن چنين موقعيتي عمل كردند ، در شرايط سخت با سازش هاي پنهاني مردم بي كناه را وجه المصالحه ادامه زندكي خود مي كنند.

مقامات حاكم بر ايران بارها نشان داده اند كه بدليل بي كفايتي سياسي همواره از تحولات منطقه و جهان عقب تر حركت مي كنندو براي جبران اين عقب افتادگي حاضرندمنافع عاليه مردم ايران را به خاطر منافع گروهي (‌هيئت حاكمه) به خطر بيندازند.
رژيم حاكم بر ايران هنوز هم عليرغم برتري اطلاعاتي ،حذف فيزيكي مخالفان سياسي را در دستور كا ر خو د دارد و از تجارب شكست خورده قتل هاي زندانيان سياسي در 1367 و قتلهاي زنجير ه اي درس نگر فته است.
ما بازهم ياد آور ميشويم كه در عصر انقلاب ارتباطات حذف فيزيكي هيچ تفكري ميسر نيست و تنها دور خشونت و خونريزي را طولاني تر ميكند.


اين حمله و حمايت نظامي دولت مركزي ايران از آن نقض قوانين بين المللي منجمله قطعنامه 598 سازمان ملل متحد است. تحر كات نطامي در داخل خاك عراق در حاليكه صدام حسين ساقط شده است دليل ديگر بر جتگ طلبي رژيم ايران مي باشد.

مردم عراق د ر حال حاضر به كمك هاي انساني و بهداشتي و امنيت نيارمندند تا بتوانند هر چه سريعتر به تشكيل يك دولت انتخابي موفق شوند. هر گو نه جنگ افروزي دودش به چشم مردم منطقه منجمله مردم ايران خواهد رفت .

ما ضمن حفظ انتقادات اصولي خود در مسائل استراتژيك و حر كتهاي سكتاريستي سازمان ،‌ هر گونه حركت نظامي عليه قرار گاهها و افراد وابسته به آن را از سوي رژيم جمهوري اسلامي. نير وهاي خارجي در منطقه مجكوم مي كنيم.
ما از مقامات سازمان ملل متحد خواستار حفظ امنيت اعضاي سازمان مجاهدين و انتقال آنان و ديگر پناهندگان ايراني در عراق به كشورهاي ثالث هستيم.



كانون ايرانيان مسلمان در تبعيد - تورنتو- كانادا
14 آوريل 2003 22 فروردين 1382

Email address: inexile1981@yahoo.com

شهيد سعيد سلطانپور قرباني جنگ قدرت رجوي و لاجوردي

ويژه يادمان سعيد سلطانپور
روزنامه ي فرانسوي لوموند چند ماه پس از اعدام سعيد سلطان پور, مطلب زير را در شماره ي ۲١ و ۲۲ فوريه ١٩٨۲ خود منتشر كرد
قتل شاعر سعيد سلطان پور
نه در ايران و نه در خارج آن, هيچ روزنامه اي قتل شاعر سعيد سلطان پور را منعكس نكرد. وي يك نمايشنامه نويس, فعال انقلابي و عضو هيئت اجرائي كانون نويسندگان ايران و يكي از چهره هاي بزرگ ادبيات مدرن بود. سعيد سلطان پور آموزگار دبيرستان بود و هر چند سال ها در سياه چال هاي شاه زنداني گشت, اما بار ديگر وي را در سپتامبر ١٩٨٠ «تصفيه» كردند. وي با مادر سالخورده اش كه معلمي بازنشسته بود, زندگي مي كرد.
سعيد مي خواست در يك پنجشنبه ي بهاري, روز ١۶ آوريل ١٩٨١, ازدواج كند. قرار بود كه جشن عروسي ساده و در خانه اي باشد كه نمونه اش در حومه ي تهران بسيار است. همه چيز عادي پيش مي رفت؛ چند مهمان, چندين كودك, مادر پير و خوشحال سعيد و سال ها زنداني كه او پشت سر گذارده بود. در ميان همهمه و ترانه هاي جشن عروسي ناگهان مردي وارد شد و خواست كه سعيد را به وي معرفي كنند. مرد سپس بازوي سعيد را گرفت و كوشيد او را بيرون بكشد. سعيد مقاومت كرد. آن گاه مرد اسلحه كشيد و سعيد را وادار به اطاعت نمود. مرد مسلح يك حكم جلب از سوي كميته مركزي نشان داد كه در آن دستگيري «سعيد و رفقايش» به اتهام «قاچاق ارز» آمده بود. در اين هنگام چندين «كميته چي» مسلح به تفنگ و مسلسل وارد شدند. پس از اصرار مهمانان, كميته چي ها پذيرفتند تا سه ساعت به «مجرم» وقت بدهند. جشن عروسي با اضطراب دنبال شد. مردان مسلح بيش از پيش ناشكيبا به نظر مي رسيدند. خانه كاملا در محاصره قرار داشت و پاسداران مسلح ديگري بر بام هاي همسايه ها قرار گرفته بودند. مذاكرات جديدي در گرفت. لحن مردان مسلح تند شد و چند تير هوايي شليك گرديد. سرانجام سعيد پذيرفت كه با آنان برود اما به شرطي اين كه پياده بروند و همسرش هم بيايد. نو عروس و نوداماد, دست در دست هم ديگر, پياده روي شبانه و شگفت انگيز خود را آغاز كردند و مهمانان هم به دنبال آنان روانه شدند. اما كميته چي ها سعي كردند تا نگذارند مهمانان نيز بيايند. دوباره صداي چند شليك شنيده شد. ناگهان اهالي تمام محله به خيابان ريختند. كميته چي ها در اين هنگام با مشت و قنداق تفنگ ضرباتي به عروس و داماد زدند تا آنان را وادار به سوار شدن در خودرو كنند.
خبر دستگيري صبح روز بعد در شهر پيچيد, اما مطبوعات هيچ چيز منعكس نكردند. خانواده سعيد و كانون نويسندگان اقدامات اداري متداول را آغاز كردند و زوج جوان را خستگي ناپذير همراهي نمودند. هيچ گونه واكنش رسمي وجود نداشت, مگر اظهار تعجب هاشمي رفسنجاني, رئيس مجلس, از سيل نامه ها و تلگرام هاي اعتراضي رسيده از سراسر جهان در مورد كسي كه وي «يك شاعر ناشناس» توصيف نمود.
پس از گذشت چندين هفته, به سعيد اجازه ملاقات داده شد. مادرش لباس و دارو برايش آورد. خود سعيد موفق به ارسال پيامي با اين مضمون شد: «پس از نزديك به دو ماه بازداشت, حكم جلب جديدي صادر كرده اند و مي گويند اولي قلابي بوده است. ديگر نمي گويند كه من ارز قاچاق كرده ام و در حكم جديد جرم مرا فعاليت در سازمان فدائيان خلق (اقليت) مطرح كرده اند.» سعيد از كانون نويسندگان خواست تا شكايتي را به نام او عليه توقيف و تجاوز به محل سكونت تسليم كند.
كانون نويسندگان در حال تهيه شكايت نامه بود كه ناگهان خبر انفجار دفتر حزب جمهوري اسلامي در روز ۲٨ ژوئن منتشر شد. در اين انفجار بهشتي و بيش از ١٣٠ تن از مقامات رژيم كشته شدند. دوشنبه ي پس از آن بخش فارسي راديو بي. بي. سي. اعلام كرد كه چهار مخالف و از جمله سعيد سلطان پور اعدام شدند. هنگامي كه برادر سعيد به سردخانه رفت تا جسد شاعر مقتول را بگيرد, مادرشان هنوز خواب بود. جسد سعيد در ميان اجساد همراهاني بود كه در آخرين لحظات با هم بودند و عبارت بودند از چند دانش آموز, چند دانشجو, چند كارگر و چند عضو مجاهدين خلق. متوسط سن اعدام شدگان ١۵ تا ١۶ ساله بود.
وقتي كه ماموران سعيد را دستگير كردند, وي گفت: «عروسي ما مثل عروسي خونين لوركا است.» نام قربانيان فاشيسم طبيعتا در ايران خميني به اذهان مي آيد.
قتل سعيد و رفقايش فصل جديدي در سركوب گشود. از آن پس تمام ركوردهاي وحشي گري شكسته شد: اعدام زنان باردار, كودكان زير ١۵ سال, پيران بالاي ۶۵ سال, شكنجه ي ددمنشانه ي زندانيان و تجاوز به دختران جوان.

ويزا ندادن به فعالين سياسي ؟‌عمار ملكي



ويزا ندادن کشورهای غربی به فعالين سياسی ايران نشانه چيست؟
عمار ملکی
ammarmaleki@yahoo.com

اينروزها به نظر مي رسد که کشورهاي غربي بر سر بحران هسته اي جمهوری اسلامی، اين حکومت را تحت فشار گذاشته اند که دست از برنامه هاي هسته اي خود بردارد تا مجازاتهاي اقتصادي که خود غربي ها و به خصوص اروپايي ها متقابلا از آن ضرر خواهند ديد را در مورد ايران اعمال نکنند. از ديگر سو حکومتهاي غربي مدام ادعا مي کنند که مساله حقوق بشر و دموکراسي در ايران يکي ديگر از مسايلي است که آنها همواره در مذاکرات با دولت جمهوري اسلامي مد نظر دارند و به آن توجه مي کنند و در پيگيري آن توسط حکومت ايران اصرار مي ورزند.
حال با اين اوصاف، شنيدن خبر ويزا ندادن کشورهاي آلمان و کانادا که از منتقدان ايران در غرب بدليل رعايت نشدن حقوق بشر و روال انتخابات دموکراتيک در ايران هستند ، به آقايان مهندس عزت الله سحابي و دکتر محمد ملکي، دو فعال سياسي منتقد و مخالف شناخته شده در ايران، در ماههاي اخير و در فاصله زماني نزديک به هم، بار ديگر نشانه اي نا اميد کننده از مناسبات حاکم در جهان سياست را ارايه مي دهد.
از آنجا که دليل قانوني عدم صدور ويزا از طرف کشورهاي غربي، شامل مواردي مشخص است، فقط دليل نگراني عدم بازگشت از کشورهای مزبور، مي تواند جهت رد کردن درخواست ويزای اين اشخاص در نظر گرفته شده باشد، مگر آنکه دستورات خاص و ذکر نشده در موارد قانوني مشخص، از صدور ويزا براي ايشان ممانعت بعمل آورده باشد.
اگر از تحليل هاي مبتني بر زد و بند هاي پنهاني مابين دولت هاي غربي و حکومت ايران در مواجهه با اين چنين رويدادی صرفنظر کنيم، فرض شبهه عدم بازگشت اين دو فعال سياسي که هر دو در دهه هشتم عمر خويش بسر مي برند و در سخت ترين سالهاي فعاليت سياسي در ايران با تحمل شکنجه و زندان، ماندن و مبارزه در کشور را به رفتن از آن ترجيح داده اند، از طرف سفارتخانه هاي کشورهاي آلمان و کانادا بسيار مضحک به نظر مي آيد. از سوي ديگر با فرض محال اينکه هر دو اين افراد قصد ماندن و عدم بازگشت از کشورهاي فوق الذکر را داشته باشند، باز هم بايد موجب امتنان و خوشوقتي اين کشورها در ميزباني از مخالفان و منتقدان مسالمت آميز حکومت جمهوري اسلامي ايران گردد، زيرا که به طور واضح و بنا بر اظهار خود اين کشورها حقوق اين مخالفان و فعالان سياسي مانند آنها در ايران شديدا نقض شده و مي شود و در نتيجه کشورهاي مذکور که مدعي حمايت از حقوق بشر و فعاليتهاي دموکراتيک و آزاديخواهانه در ايران مي باشند، بايد از حضور اين افراد در کشورشان استقبال نمايند.
ذکر اين نکته نيز ضروري است که دليل آوردنِ عدم اطلاع و شناخت سفارتخانه هاي کشورهاي غربي در ايران، از فعالان سياسيِ تا اين حد شناخته شده نيز عذري بدتر از گناه براي اين دولتها مي باشد، زيرا در حاليکه اين روزها تمامي حساسيت مقامات دولتي و رسانه هاي غربي بر روي ايران و بحرانهاي مختلف مرتبط با آن مانند مسايل هسته اي ، مسايل حقوق بشر و … قرار دارد، بي اطلاعي سفارتخانه هاي اين کشورها از مسايل و مبارزات سياسي داخل ايران و فعالان سياسي بارز آن، نشانه اي از صرف اهميت منافع اقتصادي اين کشورها در ايران و شعاري بودن ادعاهاي مطروحه درباره مسايل حقوق بشر و دموکراسي توسط آنان مي باشد.
به هر حال اين رويداد و موارد مشابه بايد مورد توجه فعالين حقوق بشر در اروپا و آمريکا و مهمتر از آن افکار عمومي اروپا و کانادا قرار گيرد و براي يکبار ديگر و هزارمين بار اين نکته به دولتمردان غربي گوشزد شود که تا زمانيکه کانون توجه واقعي و فشارهاي بين المللي بر مسايل حقوق بشر و استقرار دموکراسي و توجه ويژه به فعالان سياسي داخل ايران و حمايت معنوي از حقوق سياسي و مبارزاتي آنها در برابر حکومت ايران قرار نگيرد، رسيدن به خواسته ها و منافع آنها اگر چه در کوتاه مدت ممکن است با معاملات پنهاني تامين گردد، ليکن در دراز مدت به تهديدي ديگر براي آنان تبديل مي شود و موجب بدبينی بيش از پيش افکار عمومی اين کشور به آنها خواهد گرديد.

پنجشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۵

سازمان مجاهدين و رهبري ان در كجاي مبارزه مردم ايران ايستاده است

با سلام
مطلب زير متني است كه 2 ماه قبل از اشغال عراق در 2003 نوشته شده بود كه در سايت ديدگاه و سايت گويا منتشر شده بود. منظور از انتشار ان اين سات كه كساني كه بيرون از روابط و مناسبات سازمان فعلي هستند و از سودي نگران سو استفاده سياسي رژيم هستند با
خواند ن اين مطالب اولا پي به بي منطقي تفكر جريان مسعود كه سازمان را در كنترل كامل دارد ، ببرند
.
دوما - ديد من نقد به سازمان براي اصلاح سازمان بود و نه نفي آن
وقتي گوش شنوائي نيست مسول ان مسولين اين جريان هستند كه بايد عواقب سياسي انرا بپذيرند.

سازمان (مجاهدين) و رهبري آن در كجاي مبارزات مردم ايران ايستاده است؟


نگاهي به اعلام طرح جبهه همبستگي از سوي شوراي ملي مقاومت
يك تاكتيك مصلحتي يا استراتژي ؟


س - سلطانپور

19 Jan 2003


طرح جبهه اعلام شده از سوي آقاي رجوي در 13آبان با بي تفاوتي كامل در بين ايرانيان و نيروهاي سياسي روبرو گشت. از آنجا كه نيروي محرك شورا همان سازمان است و در حقيقت شاخه سياسي سازمان است بر آن شدم كه به سياست ها ي سازمان و رهبر آن نگاهي بيندازيم .
نوشته حاضر نظري اجمالي به پروسه سياست سازمان از 1360 بدين سو ميباشد . بعضي قسمتها لازم بودكه توضيحات بيشتري داده شود تا خوانندگان جوان تري كه در بطن حوادث نبودند فضاي بيشتري براي درك مو ضع گير ها و پروسه آن در دست داشته باشند.




چرا جبهه همبستگي از طرف شوراي ملي مقاومت اعلام ميشود؟

الف : طرح جبهه همبستگي مذكور در 3 ماده به تصويب شوراي ملي مقاومت در نشست 13 آبان در عراق پيرامون تشكيل جبهه حول محور نيروهاي جمهوري خواهِ خواهان سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي به تصويب رسيد ه است.

بعد از تاسيس شوراي ملي مقاومت در سال 1365، اين بار اول است كه سازمان رسما از مواضع خودش در مورد تاكتيكها و استراتژي اعلام شده و نشده اش كوتاه مي آيد. يعني بر داشتن شرط اعتقاد به سرنگوني رژيم از طريق مبارزه مسلحانه براي تشكيل يك جبهه متحد.
اعلام چنين طرح بعد از 16 سال پافشاري در حقانيت استراتژي و تاكتيك هاي سازمان كه خود را
( بدرست يا غلط) نوك پيكان تكامل و تنها آلترناتيو دموكراتيك مردم ايران و تنها نماينده مردم ايران در مبارزه عليه رژيم ميداند ،جاي تعجب دارد..

براستي جاي سؤال است كه چگونه سازمان و شوراي ملي مقاومت بدين نتيجه رسيدند كه زمان اعلام جبهه همبستگي است ؟‌ چه پارامترهائي باعث شده كه سازمان در سياست خود تغيير ات بدهد؟ تحليل مشخص سازمان از شرايط مشخص چيست؟ آيا سرنوشت صدام با سازمان در ارتباط تنگا تنگ قرار گرفته است؟
البته مانند ساليان اسناد مذاكرات هم مانند جلسات و مصوبات قبلي در دسترس همگان نيست. هيچ ناظر مطبوعاتي( خارج از مناسبات سازمان) در جلسه نبوده كه نكات مثبت و يا منفي را گزارش كند. و البته مانند همه مصوبات قبلي هيچ راي مخالفي در تصويب طرح نبود.



ب :آيا شرايط فعلي عراق بعنوان عامل اصلي طرح جبهه است؟



ـ سازمان مجاهدين و شوراي مقاومت ملي پوسته خارجي آن در شرايطي اين نشست را برگزار كرد كه سمت و سوي سياست جهاني برهبري آمريكا و انگليس به سمت حمله به عراق براي بركناري صدام حسين آماده شده است. چنين فضائي عرصه هر گونه فعاليتي را براي نيروهاي متحد با صدام حسين محدود ميكند. جورج بوش در صدد كسب پيروزي آسان در عراق براي مصرف داخلي است و عراق هم در حال حاضر تنها كشور بي صاحبي است كه ميتوان بدون اعتراض جدي دولتها ي غربي به آن لشكر كشي كرد.
رهبران عرب و روسيه در صدد تشويق صدام براي واگذاري قدرت هستند كه با توجه به خصوصيات شخصي صدام شانس اندكي دارد كه وي به اين تن بدهد. .
راه دوم كودتا در عراق و بركناري صدام با مصونيت دادن به تمامي اعضا حزب بعث(طرح عربستان) كه با توجه به حكومت استالينيستي صدام بدون خونريزي و احتما لا به آتش كشيدن چاه هاي نفت عراق نخواهد بود.

شمال عراق منطقه كردستان تحت كنترل نيروهاي كرد است كه بنوعي با كمك تركيه و آمريكا آنجا را اداره مي كنند. دشمني ديرينه كر دها كه بعنوان پيش قراولان نيروهاي نظامي آمريكا براي سرنگوني صدام عمل خواهند كرد انگيزه كافي به آنها خواهدد اد.
كردها بنوعي خواهان انتقام شكست سال 1991 خود هستند. در آن زمان نيروهاي ارتش آزادي بخش متهم به سركوبي آنان و همدستي با صدام شدند. دو تا از پايگاههاي سازمان در مسير حركت كردها قراردارد. قرارگاه اشرف يكي از آنان است.
. لازم بتذكر است كه قبلا هم در گيري هائي در منطقه كردستان بين نيروهاي مجاهدين و بعضي احزاب سياسي كرد كه توسط جمهوري اسلامي حمايت مي شدند شده بود كه در نهايت سازمان مجبور به ترك منطقه كردستان عراق شده بود. صدام حسين بعد از بيرون راندن كردها از بعضي مناطق مانند “كفري “ كه مقر نيروهاي بارزاني بود آن مناطق را به عنوان زمين مانور در اختيار سازمان قرار داده بود.
يكي از دلايلي كه ارتش آزادي بخش نمي توانست از منطقه كردستان در ايران عمليات كند همين دشمني آنها با سازمان و اتحاد با جمهوري اسلامي بود..

در جنوب هم شيعيان عراقي هستند كه قيامشان در 1991 توسط نيروهاي عراقي سركوب شد و از حمايت جمهوري اسلامي بر خوردار هستند و در ضديت كامل با مجاهدين هستند. لشگر بدر تحت فرماندهي سپاه متشكل از نيروهاي معاود عراقي كه قبلا هم در در گيري ها و عمليات عليه سازمان و ارتش شركت داشته اند. عمليات از سمت كرمانشاه بر عليه صدام و مقر ها ي ارتش آزادي در مسير آن به سمت بغداد. .

در شرايط بحران جنگي دست نيروهاي مسلح رژيم براي عمليات گسترده مستقيم باز خواهد بود. اين حداقلي است كه كالين پاول قصد دارد براي كسب اعتماد مقامات ايراني به آن ها اجازه اين عمليات را بدهد.
متاسفانه سازمان با حضور تمام عيار و استفاده از كمكهاي تسليحاتي و مالي عراق سرنوشت خود را بيش از بيش به سرنوشت صدام خواسته و يا ناخواسته گره زده است.

خوش بينانه ترين صورت اين است كه صدام از قدرت به اختيا ر خودش كنار برود. البته آمريكا هم در شرايط فعلي ترجيح مي دهد كه صدام با ميليارد ها دلار و خانواده با مصونيت به يك كشور ديگر پناهنده شوند تا وي را بكشند. زيرا صدام در صورت كشته شدن به چهره تاريخي ضد آمريكائي در بين ملل جهان سوم در خواهد آمد. ( البته به ناحق ). محاكمه وي در يك دادگاه بين المللي مانند ميلواسويچ بعنوان جنايتكار جنگي ميسر نيست زيرا بسياري از جنايات صدام با آگاهي و بعضا‌چراغ سبز غرب بوده است. در هر حال آمريكائيان در حال حاضر زنده بودن وي را به مردن وي در حاكميت ترجيح مي دهند.
در هر حال هر قدرت بعدي به رژيم ايران نزذيك تر خواهد بود. نزديكي با ايران به مفهوم ايزوله شدن سازمان است.



ج- آيا رهائي سازمان از انزوا واعلام آمادگي همكاري با اپوزيسيون جمهوري خواه در شرايط برابر ،‌انگيزه اعلام جبهه بوده است؟

سازمان بر عكس سالهاي 1357 تا 1364 كه بر جلب نيروهاي مردمي تا كيد داشت و در اين رابطه هم موفق بود. در طي ساليان در فرانسه به موازات دور شدن از مردم به حمايت سياسي دولتمردان اروپائي و آمريكائي و نيز كمك هاي مالي و تسليحاتي عراق،‌كويت و عربستان تكيه كرد. كه در اين راه تا حدي هم موفق بود .
بدليل فرهنگ خاص حاكم بر سازمان و اعتقاد به شعار ” هركس با مانيست با ر ژيم خميني است “سازمان هيچ نيروئي را از اتهام مستقيم با رژيم مستثني نكرده است. يعني سازمان هر روزه مر زبندي خودش را با نيروهاي صف مردم بيشتر كرد و خود را در انزواي كامل قرار گرفته است. البته نبايستي به دام افتادن سازمان در دام تئوريسن هاي اطلاعاتي رژيم مانند حجاريان، امامي ها را در تعميق جو عدم اعتماد بين نيروها نا ديده گرفت .
يكي از مشكلات سازمان در اشتباه خواني شعار هاي اقتدار گرايان حاكم است . برچسب منافق به دليل تبليغات وسيع رژيم و سياستهاي تك رويانه( سكتاريستي ) سازمان و تكرار آن هر چند مويد اعلام دشمني آشتي ناپذيري آن جناح حاكميت با سازمان است ولي بخودي خود نشان از دافعه سازمان در داخل كشور دارد. رژيم براي بيرون كردن رقبا به آساني و به دفعات اين كلمه را بكار مي برد. و ظاهرا نيروها ي سياسي داخل هم از ترس سركوب شدن شديد و يا دافعه نام سازمان حاضر نيستند كه از سازمان دفاعي كنند.


آيا اعلام جبهه همبستگي، اعلام آمادگي و چراغ سبز به آمريكا براي اعلام مجدد تنها آلترناتيو عليه دولت ايران است يا نوعي تقاضا از آمريكا براي نابود نكردن سازمان
؟

براي پاسخ به اين سوال مي بايستي سياست آمريكا در قبال ايران را شناخت. آنچه كه ما از تحليلها ي صاحب نظران استنتاج مي كنيم تا قبل از 11 سپتامبر هيئت حاكمه آمريكا حاضر بود كه با دولت ايران و بخصوص خاتمي كنار بيايد. الان با توجه به حضور گسترده آمريكا در افغانستان و تركيه و خليج فارس و در آينده نه چندان دور ، عراق و ضعف خاتمي و اصلاح طلبان ، آمريكا دست با لا را دارد و جناحين داخل ايران فرصت مانوري ندارند.

فعال شدن رضا پهلوي و حمايت آمريكا از وي و راديو 24 ساعته راديو فردا با هدف مخا طبان جوان
( نسل سوم انقلاب) با توجه به طرفداران سلطنت طلب داخل كشور نشان از علاقه آمريكا به آلترناتيو سلطنت طلب دارد. مسلما آمريكائيان به نقاط ضعف شاهزاده مانند كم شهامتي و بي برنامگي وي واقف هستند. بطور نمونه شاهزاده تا كنون در يك محفل و مراسم ايراني با حضور ايرانيان شركت نكرده است و شناختي از ايرانيان ندارد. پراكندگي نيروهاي سلطنت طلب هم مزيد بر علت است.

البته آمريكا به هيچ وجه در گير نظامي با ايران به دو دليل نخواهد شد
يك بدليل فرهنگ خاص ايرانيان است كه در تمام دوران تاريخ ايران در دفاع از ايران پشت سر حاكمان مستبد ايستاده اند. من فكر نمي كنم كه دوراني بدتر از زمان فتحعلي شاه داشته باشيم و مروري به جنگهاي عباس ميرزاي ولايتعهد با سپاه قدرتمند روس بكنيم كه بدليل نفرستادن حقوق سربازان از پايتخت به مدت يك سال، باعث شكست ايران شدند. فتحعلي شاه شديدا در گير زنان حرمسرا بود.
دوم موقعيت سياسي ايران در بين مسلمانان جهان كه بحث مفصل جداگانه اي دارد.
.
شايد اگر سازمان در موقعيت سالهاي 64 بود و يا به جاي خاتمي ناطق نوري رئيس جمهور بود اين فرضيه قابل قبول بود كه آمريكا چراغ سبز به سازمان بدهد كه عمليات سرنگوني را آغاز كند .ولي در حال حاضر با توجه اينكه آمريكا حرف اول را ميزند و نيز 3 جناح حاكم در ايران ( خاتمي- خامنه اي و رفسنجاني ) هر كدام سرگرم مذاكره جداگانه با آمريكا هستند كه آمريكا از كانال آنان ارتباط برقرار كند. اگر به اين مجموعه، شانس رضا پهلوي را اضافه كنيم ديگر شانسي براي سازمان باقي نمي ماند.

فرض كنيم سازمان انقلابي و مردمي است . مسلما آمريكا با دست خودش به رسيدن به قدرت سازمان كمك نمي كند.
واگر سازمان وابسته است كه با توجه به نيروها و جناحين ايران كه بخاطر حفظ موقعيت سياسي خود و ترس از بلوكه شدن سرما يه هاي چند ميلياردي شان توسط آمريكادر بازا رجهاني، خودشان بدنبال آمريكا روان هستندپس ديگر نيازي به سازمان نيست.

با توجه به سياست بوش و ضديت وي با سازمان و شرايط بالا امكان آلترناتيو شدن سازمان را به صفر ميرساند.

آيا آمريكا با سازمان در گير نظامي ميشود؟آيا با حذف فيزيكي آن موافق است؟ .

بدلايل زير پاسخ نه است
.

با توجه حمايت هاي اخير نمايندگان آمريكا و انگليس از شوراي ملي مقاومت كه نتيجه 17 سال سياسي كاري سازمان است و تغيير اساسي در نگرش سازمان نسبت به دشمن اصلي و سرمايه داري جهاني.
با در نظر گرفتن سازمان بعنوان دشمن بالقوه نظامي رژيم و امكان استفاده ابزاري از آنان براي فشار هاي سياسي و گرفتن امتيازهاي اقتصادي از جمهوري اسلامي.
واينكه سازمان يك سازمان عقيدتي است كه با عمليات نظامي هيچ انديشه اي
( حتي باطل) نابود نمي شود. ‌
لازم به توضيح است كه در تمام طول عمليات در 1991 بر عليه عراق كه روزانه شامل صدها عمليات هوائي بود حتي يك تير هم به قرار گاههاي سازمان (ارتش) شليك نشد.



استراتژي هاي اتخاذ شده سازمان از ( اعلان مبارزه مسلحانه )60 تا امروز

الف : شكست استراتژي هاي سازمان
ب: عدم مسوليت پذيري رهبري سازمان


الف :شكست جنك چريك شهري

بنظر من از آنجا كه رهبران سازمانهاي مبارز از جمله مجاهدين با توجه به جوان بودن و حبس طولاني در زندان هاي شاه اطلاعات كافي در مورد پيچيدكي هاي سياست جهاني و نحوه عملكرد امپرياليسم و سرمايه داري جهاني در ايران نداشتنددر اين مقطع عليرغم تمامي اشتباهات ميتوان آنرا به حساب ناپختگي آنان گذاشت.
تجربه هاي داخل زندان با جناح راست مذهبي منتسب به بازار و ريشه يابي عقبه آنان به شيخ فضال الله نوري و مشروعه خواهي آنان اين كمك را به مجاهدين كرد كه تحليل درست از حاكميت و دشمن اصلي دوران داشته باشند.يعني ارتجاع مذهبي بر عكس نيروهاي چپ كه ليبرالها را دشمن مي دانستند. ولي اين تحليل تنها تشخيص درمان بود ولي شيوه درمان و نحوه پيشگيري آن درست نبود.

كم بها دادن به قدرت روحانيون سنتي در تحريك احساسات مردم به بهانه از دست رفتن دين و محاربه با خدا و رسو ل خدا از يكسو و از سوي ديگر خود بزرگ بيني گرو ه ها در نقش شان در پيروزي انقلاب و‌خواسته هايشا ن باعث شد كه آنها بسرعت در دام جنگ مسلحانه كه خواست حاكميت بود بيفتند. اين جنگ به سركوبي نيروهاي مترقي انجاميد و قدرت را بلا منازع در اختيار روحانيون قرا رداد .

مشكل بزرگ گروهها در اين بود و هست كه تنها خودشان را نماينده كل مردم ايران مي دانستند ونه درصدي از مردم . البته از سوي ديگر روحانيت نيز به عنوان نمايندگان خدا در روي زمين خواهان كسب همه قدرت بودند. ولي آنها نيروهاي مسلح ،‌بودجه كشور و از همه مهمتر مشروعيت سياسي را از طريق برگزاري انتخاب 12 فروردين با حمايت همه گر وه ها كسب كرده بودند. و بر حمابت گسترده از مردم از اقشار مختلف بر خوردار بودند.

شروع جنگ از طرف صدام عملا برگ برنده را در اختيار حاكمين قرار داد كه صداهاي آزادي خواهانه را با بستن مطبوعات و سركوبي نيروهاي ترقي خواه در زير علم مبارزه با دشمن بعثي خفه كنند.

آمريكا بعد از دست دادن ايران و نيكاراگوئه در 1979 تجارب لازم را براي جلو گيري از تحقق انقلاب جديد بدست آورده بود. جنبش ساندنسيتها در سايه توجه سيا به ايران توانستند قدرت را در
نيكا راگوئه بدست بگيرند. ولي چند سال بعد آنرا در يك انتخابات آزاد به سبك غربي به نماينده مورد حمايت آمريكاخانم چامورا واگذار كردند .
و اخيرا در كنگو توانستند ژنرال موبوبه تو را كه فرانسه حامي وي بود با جنگ مسلحانه سرنگون كنند. هر چند جنگ بين نيروهاي رقيب هم چنان ادامه دارد.

هيچ رژيم ديگري با جنگ مسلحانه و چريك شهري در سالهاي پاياني قرن بيستم سرنگون نشده است و با در نظر گرفتن اين حقيقت كه حتي رژيم شاه هم با جنگ مسلحانه سرنگون نشد.

تحميل جنگ مسلحانه به سازمان از آنجا كه سازمان اطلاع دقيق ازتصميم گيري هاي سياسي و نهادهاي امنيتي و مراكز تصميم گيري و مراكز چماقداري داشت جاي نقد دارد .
سازمان نيروهاي نفوذي مانند مسعود كشميري دبير شوراي امنيت و سعيد افجه اي از نيروهاي دادستاني،و فردي در رده معاون اطلاعات سپاه و بسياري از نيروهاي ديگر در مراكز تصميم گيري داشت.

آوردن چند صد هزار نيرو در خيابانها در 30 خرداد 60 براي اعتراض به عزل غير قانوني بني صدر در حاليكه ديگر نيروها مانند جبهه ملي و نهضت آزادي مرعوب شده بودند. در حاليكه شب قبل آن سازمان در اطلاعبه اي دفاع مسلحانه از اعضاي سازمان را مشروع خواند بود . ( اطلاعيه در رابط به حمله نيروهاي كميته به منزل آقاي ابريشم چي پدر مهدي (عضو كادرمركزي )و حسين ( عضو مجاهدين انقلاب اسلامي ) كا ر سياسي كاملي نبود.
حال آنكه سازمان صدها نيرو در تشكيلات ارتش بخصوص نيروي هوائي داشت و بني صدر هم كه در آن زمان در خانه امن سازمان بود هنوز فرمانده كل قوا بود..

تحليل سازمان اين بود كه با حضورگسترده مردم ، رژيم عقب نشيني خواهد كرد. شواهد بيانگر اين است كه سازمان به اين مسئله دقت كافي نكرده بود كه اگر رژيم عقب نشيني نكرد چه بر سر 100 هزار نيروي تشكيلاتي خود از دانشجوئي،‌دانش آموزي و كارمندي و محلات خواهد آمد. مردم به تظاهرات پيوستند . وقتي نيروها ي كميته به آتش بر روي مردم بدون اسلحه اقدام كردند و پاسخي نگرفتند. اقدام به دستگيري هاي گروهي كردند و با اولين اعدامهاي دسته جمعي بدون تشكيل داد گاه حتي بعضي ها بدون اعلام نامشان در اوين در همان شب 30 خرداد اعدام شدند و بدين ترتيب ايران وارد تاريك ترين دوران تاريخ خود شد.
دوراني كه جامعه را ايران را به 2 قسمت تقسيم كرد . بهزاد نبوي اصلا ح طلب فعلي و سخنگوي دولت در آن زمان در مصاحبه مطبوعاتي در دفاع از اعدام هاي بدون محاكمه گفت ”‌اگر ما آنان را اعدام نمي كرديم آنها 500 هزار نفر به خيابانها آورده بودند و چيزي از ما باقي نمي گذاشتند.“
( مصاحبه با تلويزيون 2 تير 1360 ).

سازمان دستور ترور متقابل داد تا بتواندنيروهايش را از زير ضرب جمع آوري كند. مبارزه مسلحانه آغاز شد. در ديد سازمان با جنگ شهري ميشد به پيروزي دست يافت. عمليات 7 مهر 1360 در خيابان ولي عصر كه به در گيري دهها ميليشاي سازمان با نيروهاي كميته،‌بسيج ،‌سپاه ودادستاني انجاميد در راستاي اين هدف بود. در آن روز حداقل 100 نفر از نيروهاي سازمان كشته و دستگير شدند.

سبعيت رژيم كه بنام خدا به كشتار مخالفان دست زده بود، بزودي با اعدامهاي خياباني بيشتر و شكنجه هاي وحشيانه توانست با اطلاعات بدست آمده حلقه محاصره دور سازمان را تنگ تر كند. البته خط تواب شدن موقت را كه از اواخر 59 در دستور كار قرا گرفته بود را نيز در شكستن مقاومت بعضي از افراد موثر دانست. برخي از دستگير شد ن به اين حربه رو آوردند ولي رژيم معتقد بود كه براي تواب شدن لازم است كه همه اطلاعات را لو داد و حتي به اعدام همرزمان و دوستان كه بر سر عقيده شان هستند دست يازيد. كسي مانند حسين شيخ كه با 120 عمليات بعد از دستگيري به شكار هم رزمان خود پرداخت. وي در سال 65 بعد از بركناري لاجوردي بدستور رازيني دادستان جديد در شب اول همراه با 400 تواب ديگر در اوين اعدام شد .

هزاران جوان و نوجوان كه آمادگي چنين هجومي را نداشتندو از خانه و كاشانه آواره شدند. وبه راحتي در خيابانها دستگير و به جوخه هاي اعدام سپرده شدند.

با تصميم مركزيت سازمان قرار شد مسعود رجوي همراه آقاي بني صدر به خارج برود كه جنبش را به جهانيان معرفي كند و دولتها را با واقعيت تلخي كه بر ايران مي گذرد آشنا كند.
البته سازمان آقاي بني صدر رئيس جمهور وقت را به اين دليل با خود برد كه بتوانند از دولت فرانسه اجازه ورود بگيرندوالا فرانسه رجوي را با هواپيماي نظامي نمي پذيرفت.
سازمان تا وقتي كه شوراي ملي مقاومت تثبيت نشده بود بني صدر را تحمل كردند. در اين بين مسعود با فيروزه بني صدر ازدواج كرد تا شورا دير تر از هم بپاشد.

البته خروج پر سرو صداي سياسي از پايگاه شكاري مهر آباد به قيمت اعدام حداقل 7 همافر و زنداني شدن بسياري و پاكسازي در حدود 6 هزار نفر از پرسنل نيروي هوائي شد كه چنين بهاي سنگيني با توجه به امكان خروج از راه زميني يك كار اشتباه بود كه تا بحال بر آن نقدي از سوي سازمان نشده است. مسعود در پاريس ا علام كرد كه با اولين برف زمستان بر خواهيم گشت.


بدليل اختناق داخل كشور در 60 و سركوب كامل و قتل عام نيروهاي مترقي و دگر انديشان كه سياست فرا خواندن نيروها به خارج كشور را بدنبال داشت، ارتباط تشكيلاتي تمامي نيروها در داخل منجمله سازمان به حداقل رسيد. تمامي سازمانها به مرز نابودي تشكيلاتي رسيدند. بعنوان نمونه نيروهاي دادستاني تا سطوح رده دوم سازمان نفوذ كردند . غذاي خانه هاي تيمي از آشپزخانه اوين تهيه ميشد. مثلا مبلغ 7 ميليون تومان كمهاي مالي هواداران سازمان توسط نفوذي هاي رژيم در زمان لاجوردي جمع آوري شدو بين افراد دادستاني تقسيم شد. (سال61).
در اين مرحله از جمع بندي سازمان به آزاد سازي منطقه اي روي آورد. نيروها ي پراكنده زير ضرب به كردستان آورده شدند.

خط ترور براي بي جانشين كردن خميني

در اين راستا سازمان كساني مانند دستغيب( امام جمعه شيراز) ،‌صدوقي( امام جمعه يزد) ،‌احسان بخش( امام جمعه رشت) ، خامنه اي ( امام جمعه تهران) و ،‌رفسنجاني ( امام جمعه موقت) و بهشتي ( دادستان كل كشور و بانفوذ ترين فرد سيستم) و چندين نفر ديگر را ترور كرد كه به قيمت اعدام صدها جوان در زندانها در تلافي اين ترورها انجاميد. ولي رژيم بي آينده نشد. .

با گذشت زمان ، هر چه سازمان در فرانسه بيشتر مي ماند و فعاليت سازمان در فرانسه بيشتر ميشد تبليغات در كارها و عمليات پر رنگ تر شدشعار قدرت از لوله تفنگ بيرون مي آيد جايش را به قدرت در تبليغات است مي داد.
و از اينجاست كه ديگر نمي توان گفت رهبري سازمان بي تجربه بود. سازمان وارد بازي هاي سياسي بزرگي شده بود . و ازين مرحله به بعد اشتباه را نمي توان نا آگاهانه قلمداد كرد.

انقلاب ايدئولو ژيك (ازدواج مسعود و مريم)

نوبت به انقلاب ايدئو لوژيك رسيد (64) بسياري از نيروها به داخل كشور اعزام شدند تا شايد توجهات داخل سازمان را به ضرورت مهم تر سرنگوني معطوف كند. و در صورت موفقيت ،عمليا تها آن به حساب آنقلاب جديد گذاشته شود.
متاسفانه بدليل اينكه رژيم مدرن ترين دستگاهها ي شنود را خريدار ي كرده بود.
در اين مرحله با تلفن سازمان از خارج كشور خط و خطوط و اهداف رابراي افراد تعيين مي كرد كه با توجه به كنترل خطوط تلفن امكان دستگيري افراد بود. تقريبا تمامي افراد يكه به داخل برا ي عمليات اعزام شدند يا دستگير و يا كشته شدند.


اينكه انقلاب ايدئو لوژيك چه بود و با سر و صداهاي فراوان در حول و حوش آن درسال 64 ،‌الان با با توجه به گذشت 17 سال مشخص شده است كه في الواقع چيزي نبوده است .. يعني هنوز هيچ نوشته اي كه چگونگي آنرا شرح بدهد را در روابط مناسبات سازمان نمي توانيد پيدا كنيد تنها جوابيكه شنيده شد از رده هاي مسؤول هم اين بود:”‌بايد در داخل خودتان جواب اين انقلاب را پيدا كنيد و آنرادر وصل مستقيم با مريم (رجوي) بيابيد.“
بهر حال طرح اين مسئله بيشترين ضربه را به اعتماد مردم نسبت به سازمان در داخل كشور وارد كرد.
در اينجا نمي خواهم وارد بحث چگونگي آن شوم ولي به تجربه دريافته ام انسانهايي كه پيچيده هستند سعي ميكنند كه مسائل ساده راكه در زندگي افراد عادي هست در زرورق تحليل بپيچانند و مردم را دچار توهم كنند.
انقلاب هر چه بود باعث شد كه مسعود توانست رهبري سازمان را به طور كامل قبضه كند. مسعود اْعلام كرد اثر اين كار را 20 سال ديگر متوجه خواهيد شد.

تا قبل از آن سازمان داراي شوراي مركزي بود كه در تصميم گيري ها نقش داشتند. پس از اعلام انقلاب ايدئو لوژيگ،‌شوراي مركزي منحل شد.. ابتدا مردها از سمت ها كنار گذشته شدند و زنان مس.ؤل امور شدند. مريم مسول بخش مالي و بعدا هم مسول حفاظت مسعود شد.مسعود هم كه علاوه بر تصميم گيرنده مسوليت امنيتي را هم بهعده داشت. يعني دو ركن اصلي در تمام سازمانها،‌موسسات و دولتها . هر كس كنترل اين دو بخش(دارائي و سزامان امنيت ) راداشته باشد كنترل كشور را چه كشور ديكتاتو ري و چه كشورهاي دموكراتيك باشد، خواهد داشت.
تشكيل ارتش آزادي نتيجه جمع بندي دوره اعلام انقلاب ايدئو لو ژيك بود. تنها راه رهايي ارتش آزادي بخش است .
براي تشكيل ارتش با توجه به جنگ ايران و عراق، ‌عراق انتخاب شد. و البته در تحليل قرار بود كه اين اقامت كوتاه مدت باشد..( سال 65)

با قبول آتش بس توسط رژيم( سال 67) سازمان و رهبري آن در مضيقه قرار گرفتندچرا كه تحليل هاي مسعود رجوي همه غلط از آب در مي آمد.
تحليل مسعود اين بود كه رژيم بدون جنگ يك روز دوام نخواهد داشت

بنظر مي آيد كه مسعود براي اينكه تحليل هايش درست در بيايد و يا واقعا به آن تحليل ها( كه علمي هم خواند ه ميشد) باور داشت كه عمليات آماده سازي فروغ حاودان در كمتر از 48 ساعت آغاز شد. طبق تحليل مسعود قرار نبود كه كسي جلوي رزمندگان مقاومت كند . ( در نشست آماده سازي عمليات- كه البته هيچگاه بعد از فروغ نوار آن براي كسي پخش نشد. تمام نيروها تمامي وسايل شخصي خود را آورده بودند . )
زيرا چنان تحليل هاي مسعود با رسم هرم و تشابه سازي آن با سال 56 ،‌ سال ترك بر داشتن رژيم شاه با قاطعيت بيان ميشد كه امكان شكي نمي گذاشت. و همگان با اين باور و با كينه عميق نسبت به رژيم مي رفتند كه در تهران با نير وهاي رژيم درگير شوند.

نيروهاي سپاه و ارتش زير فشار ارتش عراق متلاشي شده بودند. روحيه سربازان ايراني ضعيف شده بود. عراق تا اسلام آباد غرب را پاكسازي كرده بود در عمليات هاي بعد از پذيرش قطعنامه كه نيروهاي مسلح ايران كاملا شوكه شده بودندو روحيه شان را از دست داده بودند. و بالطبع هيچ مقاومتي تا اسلام شهر نبود.
قرار بود كه عراق نيروهاي سازمانرا با بمبارانهاي هوائيدر مسير پوشش بدهند كه بهر دليل آنها (عراقيها) نيروها را زير آتش شديد هوائي و زميني رها كردند.تمام افرادي كه زنده از تنگه بر گشتند بياد مي آورند آتش شديد توپخانه را كه يكطرفه بودو
عمليات فروغ به گفته مسعود انجام شد كه ميز توطئه رژيم در ساخت و پاخت جهاني را بهم بزند و تضمين بقاي سازمان و ارتش باشد. “بهترين و مجرب ترين نيروهاي سازمان در اين عمليات كشته شدند. وهيچگاه سازمان نتوانست آنانرا جايگزين كند. آيا واقعا با گذشت 17 سال از آن عمليات تحليل سازمان درست بود؟ سير صعودي پيوستن نيرو به سازمان قبل از فروغ و بعد از آن در 68 و سپس افت شديد آن دليل تضمين بقاي سازمان مي توان ناميد؟
فوت خميني(سال 68) ضربه ديگري بر پيكر سازمان بود چرا كه مسعود در تحليل ها يش بارها و بارها بر اين مو ضوع تاكيد كرده بود كه رژيم بدون خميني يك روز هم دوام نخواهد داشت و تحليل مسعور اين بود كه رژيم توسط قيام مسلحانه شهري در زمان خميني سرنگون خواهد شد. نيروها براي حمله ديگر آماده شدند هر جند كه بسياري از مردم ايران منتظر بودند .و البته تا 32 روز پس از مرگ خميني سپاه و ارتش در آماده باش كامل بودند و مقامات شديدا نگران سرنوشت جمهوري بودند .
در اينجا ذكر يك روايت منابع داخلي رژيم ر ا بر اي خوانند گان بياورم.
يكي از دلايل اصلي انتخاب خامنه اي به ولايتي فقيه در اين بود كه رژيم مي خواست سريع روحيه به نيروهاي مسلح بدهد زيرا همانگونه كه اشاره شد سازمان چنان تبليغاتي كرده بود كه رژيم تك محوري است و بر اساس شخص خميني و ولي فقيه استوار است ..
در نشست انتخاب ولي فقيه ابتدا به جوادي آملي پيشنهاد ميشود كه وي با توجه به اهل عرفان بودن آنرا نمي پذيرد . طرفداران رفسنجاني با توجه به اينكه خامنه اي كمتر حب رياست داشت بوي تعارف ميكنند و توقع داشتند كه وي آنرا رد كندو بالطبع به رفسنجاني تعارف كند كه البته خامنه ا ي آنرا قبول مي كند. آقاي خامنه اي ولايت فقيه را به آقاي رجوي مديون است.
البته صدام حسين اجازه نداد كه عمليات انجام شود. و بدين ترتيب تمامي تحليل ها غلط از آب در آمد.
ارتش آزادي بخش عليرغم انكارهاي سازمان زائيده جنگ بود چرا كه در جنك به اوج خود رسيد وبه چند موفقيت دست يافت مانند فتح مهران. و بعد از آن قفل شد سال 67 تا 81 هيچ تحرك نظامي نداشت.

و ارتش آزادي براي چند سال سرگرم ساختمان سازي و ياد گيري سلاح و هلي كوپتر و جنگ تبليغاتي شد.

خط خمپاره اندازي و ترور دوباره

با آغاز رياست جمهوري خاتمي عمليات چريك شهري دوباره آغاز شد. كسي نگفت كه
اگر جنگ چريك شهري و ترور موفق بود چرا در 60 جواب نداد و از دستور كار كنار گذاشته شده بود.
سازمان دست به ترور صياد شيرازي و لاجوردي كرد و بقيه افراد اعزامي هم دستگير شدند.
عمليات خمپاره اندازي داخل شهري تنها جنبه تبليغاتي سياسي داشت و الا هر آگاه نظامي ميداندكه استفاده از خمپاره انداز در شهر تعيين كننده نيست و هيچ رژيمي با خمپاره اندازي سرنگون نشده است. خمپاره اندازي ها كه در اوج محبوبيت خاتمي بود سازمان را در انزواي بيشتري قرار داد. سازمان براي اينكه تحليلش درست باشد اعلام كرد كه تنها 6 ميليون نفر در انتخابات شركت كرده اند كه يك خود فريبي بيش نبود. سازمان و جناح راست حكومت مدتها بود كه در عمل به وحدت نظر رسيده بودند .
مردم بسياري در انتخابات شركت كرده بودند و به خاتمي راي داده بودند.
قدر مسلم در اين است كه در شرايط انتخابات آزاد خاتمي راي نمي آورد. نمي توانيم به مردم زور كنيم كه از تضاد هاي دو جناح استفاده نكنند مردم نياز به هواي آزادتر داشتند كه خاتمي بعنوان سوپاپ اطمينان به آنان مي داد.
مردم تا 7 مهرر 1360 كه هنوز جنگ مغلوبه نشده بود از ميليشيا و سازمان حمايت آشكار مي كردندو لي وقتي بر اثر تاكتيك غلط سازمان در 7 مهر 60 در خيابانهاي تهران با نيروهاي امنيتي در گير شدندو رژيم دستگير شد ه ها را در خيابا ن كنار سينما راديو سيتي در خيابان مصدق تير باران كرد حمايت ها مخفي تر وكم تر شد.

آمريكا و اروپا دنبال چهره اي مانندخاتمي بودندكه بتوانند در مراسم عكس انداختن و دست دادن در جلوي خبر نگاران رسانه ها مشكل انتخاباتي پيدا نكنند. براي آنها مهم نيست كه خاتمي و يا رجوي بر ايران حكومت مي كنند براي آنها اين مهم است كه چگونه منافعشان را تضمين كنند. هر چه نيرو وابسته تر سهم غرب بيشتر .
براي آمريكا كه مهم نيست زنان ايران و افغانستان چه مي كشند. اين وظيفه نيروهاي ملي و سياسي است كه بر سر ميز مذاكره منافع مردم را تامين كنند. هرچه مشاركت مردم در امورشان بيشترباشد سهم غرب كمتر خواهد بود


چند نمونه ديگراز تغيير مواضع سازمان


دعوت از خوانندكان و هنرمندان براي اجراي كنسرت در حاليكه قبلا از همه آنان براي پيوستن به ارتش آزادي بخش در 1365 دعوت شده بود و از آنجا كه همه آنان اين دعوت را رد كرده بودند در بحث هاي داخلي سازمان ار آنان بعنوان خائنين نام برده ميشد. تا دعوت از خوانندگان در اجراي كنسرت در سالهاي اخير

تعيين پرچم شير و خورشيد بعنوان پرچم رسمي ميباشد.

چشم انداز آينده سازمان و تغيير اساسي بين 1991 و 2003

الف در 1991 سازمان در ليست سازمانهاي تروريستي آمريكا و انگليس نبود و امروز هست. قرار دادن سازمان در ليست تروريستي يك چراغ سبز به رژيم ايران است و سدي در راه فعاليتهاي خارج كشوري سازمان. و مانعي جدي در آينده سازمان دررابطه با كشورهاي غربي.

ب مسئله ريزش نيرو ها در سازمان

پشت كردن به اصول اساسي و تكاملي در دراز مدت باعث جدائي هر جريان انقلابي از مردم كه به مثابه پوسته حفاظتي آن جريان هستند مي شود. مردم در دراز مدت بين نيروها و سياستمداران وفادار به آنان وكساني كه از آلودگي هاي مالي مبرا هستند و ديگران تفاوت قائل هستند. شكل ابراز آن در جوامع دموكراسي و ديكتاتوري متفاوت است . نمونه دكتر مصدق،‌آقاي طالقاني و بازركان در ايران. حمايت مردم از سازمان در سالهاي 60 تا 64كه شكنجه و زندان . اعدام بدنبال داشت نمونه ديگري ازين ادعاست .

يكي از اثرات مستقيم فروغ حاودان بر سازمان ، جدا شدن نيروهاي باقي مانده بود كه سالم به قرارگاهها برگشته بودند. بعد از فروغ ،‌در هاي سازمان براي رفتن به روي افراد بسته شد. با افراد جدا شده عليرغم جانبازي ها و فدا كاريهايشان مانند خائنين رفتار ميشد.
بسياري با كمتريتن امكانات به پاكستان فرستاده شدند. اين اولين گروه جدا شده بودند كه هنوز به اصول سازمان معتقد بودندو به مسعود هم انتقادي نداشتند .يا حداقل بخاطر وجود دشمن اصلي و مرز بندي با رژيم از ابراز آن خودداري مي كرد ند.
بعدا تعداد جدا شدگان بيشتر شدند سازمان تعدادي را به تركيه اعزام كرد ولي در سال 1368 و جنگ كويت سازمان نيروهاي جدا شده را به اردوگاههاي عراق مي فرستاد.

در حال حاضر اكثر نيروهاي سازمان بالاي رده سني 40 سال هستند.رهبران كه در رده سني 50 هستند.
شكست تحليل ها و تاخير سرنگوني اعلام شده از 2 ماهه در سال 60 در مصاحبه با بي بي سي در فرانسه توسط مسعود تا اعلام سرنگوني در زمان زنده بودن خميني و بعدا اعلام سال سرنگوني در سال 2000 توسط خانم رجوي و عدم صداقت در اعتراف به اشتباه در تحليل باعث ريزش نيروها شده است .

تغييرشرايط منطقه اي

تضعيف شدن عراق از نظر نظامي و سياسي به شدت بر ضد سازمان عمل ميكند.

صدام بعد از اشغال كويت و محاصره اقتصادي بشدت تضعيف شده است . شمال و جنوب كه اجازه پرواز ندارند.در تمام دوران جنگ و زنده بودن خميني تنها دو بار به قرارگاههاي ارتش آزدي بخش حمله شد . در حاليكه در زمان رفسنجاني و خاتمي دهها مرتبه پايگاههاي سازمان مورد حمله
مو شكي و تهاجم قرار گرفت و دولت عراق به اعتراض سياسي بسنده كرد.
بهبود روابط ايران با عربستان و كويت دو متحد اصلي عراق و كمك كننده مالي به ارتش آزادي از يك سو و طرد شدن عراق از سوي كشورهاي عرب تا سال 2002.
برقراري روابط خوب ايران با تركيه در پي توقف صدور انقلاب و دستگيري اوجلان
حمايت و نفوذ ايران در كردستان عراق
نفوذ ايران در افغانستان
بهبود روابطايران با اردن و شاه جوان آن كه بدليل معضلات فراوان در مورد مسئله فلسطين و عدم ثبات وي مانند پدرش ملك حسين در عرصه سيسات جهاني وزنه نيست . بالطبع اجازه انتقال سازمان به اردن را نمي دهد.
تنها مخالف ايران در منطقه اسرائيل است كه نقش فعالي در آينده منطقه خواهد داشت ولي بدليل حمايت سازمان از عرفات و سازمان آزادي بخش از سوئي و و دافعه اسرائيل و ضعف حكومت خود مختار امكان انتقال سازمانبه منطقه خود گردان فلسطين نيست.
در حالت جنگ نشدن هر رژيمي كه سر كار بيايد مسلما با ايران روابط حسنه تري خواهد داشت و در آن صورت سازمان بايستي قار گاهها راتعطيل كند . شكست طرح ارتش آزادي بخش.

حمايت گسترده پارلمانهاي اروپا و آمريكا از سازمان و استفاده ابزاري از آنان براي فشار هاي سياسي به ايران ، سازمان را به نوعي خود بزرگ بيني در سطح جهاني مبتلا كرده بود. تا آنجا كه چندين بار در زمان رياست جمهوري رفسنجاني تلاشهاي وي را براي نزديكي به آمريكا با شكست روبرو كرده بود. سازمان به نوعي علاقه لابي اسرائيلي در اين شكست ها را به عمد نديده مي گرفت.


عدم حمايت داخلي از سازمان

شواهد نشان از آن دارد كه سازمان شديدا منزوي است. سازمان نتوانسته است با جنبش دانشجوئي جوش بخورد. عليرغم بحرانهاي اقتصادي و تظاهرات و تحصن هاي كارگري و دانشجوئي كه باعث بحران جدي براي حاكميت شد شعاري در جهت حمايت از سازمان داده نشد.

سازمان نتوانست در تعميق شعارهاي خودش مانند مرگ بر خاتمي موفقيتي داشته باشد. بغير از چند گزارش در مورد شعار براي استعفاي خاتمي در جريان تظاهرات دانشجويان به نفع آغاجري، هيچ مورد ديگري گزارش نشده است . اينكه خاتمي جزئي از سيستم حاكم است بحث جداگانه اي است.

البته تا يك انتخابات آزاد برگزار نشود هيچ نيرو ئي نمي تواند از ميزان پشتيباني مردمي خود در داخل ايران مطلع شود. و اين نظرها بر اساس خوانده ها از منابع مستقل خارجي و منابع داخلي و شنيده ها و تغيير مواضع بسياري از هوادارن سابق مي باشد. ولي افت شديد سازمان در بين نيروهاي خارج كشوري بسيار محسوس است.

به قول آل احمد :‌وقتي مي تواني در سياست اثر كني يا در گردش امر اجتماع كه اندازه پريرش و يا مقاومت آن اجتماع را در مقابل حرفهايت سنجيده باشي . وبراي بدست آوردن اين اندازه خود اجتماع را شناخته باشي و سنت را و تاريخ را عوامل سازنده بك اعتقاد عموممي را و محركهاي راه اقتادن خلق در خيابانها و سپس سكوتش را و خانه نشستنش را.


در جازدن سازمان


سازمان هنوز نتوانسته است تغييرات در نسل سوم انقلاب،‌تغيير ديد گا ها و خواست هاي مردمي بويژه نسل جوان،‌بر هم خوردن معادلات بين المللي،‌جهان يك قطبي به رهبري آمريكا و بوش ، هجوم سر مايه داري جهاني، رشد بنياد گرائي اسلامي و خطر آن در منطقه را درك كند.
وقتي نشريات سازمان و برنامه هاي راديو ئي و تلويزيوني را مرور مي كنيم فضا همان فضاي سال 60 است . با اين تفاوت كه در آن سالها نشريات سازمان از مطالب كيفي و تحقيقي بر خوردار بود. باضافه اينكه اعضا عمدتا آكاه و باز بودند . درحاليكه به موازات دور شدن از مردم و شكست تحليل ها همه هوادران در حالت تدافعي با استفاده از يك فرهنك لغت مخصوص با فاكت از مسعود هستند كه بيشتر براي برچسب زني استفاده ميشود.

به عبارتي توليد فكري در سازمان سا لهاست كه مرده است . جمع آوري كتا بها در كتابخانه هاي قرار گا ه ها از سال 65 حتي كتابهاي موسسين سازمان تبين جهان،‌راه حسين راه انبيا ،‌اقتصاد بزبان ساده هم جمع آوري شده اند. ،‌دسترسي به روزنامه هاي مختلف براي همگان نيست.
استفاده از بولتن هاي داخلي با تفسيرهاي سازماني بر روي اخبار.
سازمان به عنوان بك سازمان ايدو لو ژيك از ضعف شديد ايدئو لو ژي رنج مي برد و سالهاست به بهانه مبارزه با رژيم غير از كتا ب هاي سياسي تبليغي كار مدون تئوريكي انجام نداد ه است

شهدائي كه در راه آرمانهاي اوليه سازمان جان باخته بودند يك سرقفلي دائمي نيست و يا ابزاري كه با آن رقيبان را از ميدان بدر كرد . زيرا سازمان در نگرش خود تغييرات اساسي كرد ه است .
مانند افراد ماركسسيت شده كه كنترل سازمان را در دست گرفته بودند(سال 54) در حاليكه اصل ايديو لوژي سازمان را نفي مي كردند. به احتمال زياد بسياري از آن شهدا حاضر نبودند كه درراه اهداف فعلي سازمان مبارزه كنند چه برسد به شهادت. آ
يك نمو نه مثال بياورم ساواك شاه از محمد حنيف نژاد مي خواهد كه قبول كند كه آنها با عراق در ارتباط بوده اند تا حكم اعدام وي را لغو كند كه شهيد حنيف نژاد آنرا رد مي كند شما مقايسه كنيد با حضور گسترده سازمان در عراق و همكاريهاي نظامي و اطلاعاتي با عراق كه متاسفانه يكي از غير انساني ترين سازمان هاي امنيت (استخبارات)است. 0

وقتي شرايط ذهني و عيني انقلاب را در زمان شاه و رژيم فعلي بررسي مي كنيم احتياج نيست كه شما چندان سياسي باشيد تا بدانيد كه معضلات رژيم قابل مقايسه با رمان شاه نيست. يعني نارضايتي عمومي و بهر ه برداري از آن توسط گرو هاي پيشتاز .
از معضل اقتصادي تا زندانيان سياسي و حقوق بشر ،‌مسأله كار گران و مشكلات بخش صنعت ، فشارهاي دول غربي بويژه آمريكا كه در زمان شاه متحد شاه بود،‌ مسله بيكاري،‌فقر ،‌فحشا . بر روي آن بايد مسأ له منكرات و حجاب خانم ها و ‌اعتياد را بايد بدان افزود.
يعني رژيم همه چيز را براي خودش مسإ له كرده است. يعني شايد گروهاي سياسي ما نبودند رژيم توسط جناح هاي داخلي خودش طي اين 24 سال نابود شده بود.



راه هاي برون رفت سازمان ( رهبري) از بحران عراق




الف حمله به ايران كه بدترين راه حل است و به مثابه خود كشي سياسي است كه رژيم از آن استقبال خواهد كرد . باقي مانده نيرو ها كشته خواهند شد .مسعود و مريم براي ادامه رهبري مقاومت در عمليات نخواهند بود.



ب به يك كشور آفريقائي با كمك آمريكا منتقل شوند.. يعني اعزام نيروهاي مقيم
كشو رهاي اروپايي به كشو رهايشان و بقيه به يك كشور دور افتاده آفريقايي. همان طرح فرانسه كه در سال 63 با اعتصاب غذاي 40 روزه خنثي شد.

استفاده آمريكا از آنان براي فشارهاي سياسي بر روي حناحين حاكم

ج: انتقاد از گذشته خود و باز كردن در گفتگو با گروهها و احزاب ديگر بدون پيش شرط

.
به گفته لنين حزبي كه از گفتن حقيقت نهراسد هرگز ازبين نخواهد رفت.


اين راه تنها راه بازگشت سازمان در بين نيروها و احزاب اپو زيسون و مردم مي باشد .
انتخاب اين راه با توجه به شناخت از مسعود كه حاضر نيست در قدرت با كسي سهيم باشد بعيد بنظر مي آيد.
بطور مثال در ايران آينده ،‌ايران دموكرات مفهومي به عنوان رهبري انقلاب نخواهيم داشت. مسعود مي تواند رهبر سازمان يا شوراي ملي مقاومت باشد و در انتخابات آزاد انتخاب شود ولي عنوان رهبري انقلاب جاي سوال دارد.
باز كردن باب انتقاد وانتقاد از خود قبل از هر چيز قداست و رهبري مسعود را به زير سوال خواهد برد.

شوراي مقاومت براي اين درست شده كه هر نيروئي به زير چتر سازمان بيايد و رهبري هم بنوعي بايد در دست مسعود باشد .
يعني اگر اتحادي هم باشد مانند اتحاد هاي قبلي سازمان بعد از رفع بحران بعيد است كه به اين پيمان وفادار بماند.

در خوش بينانه ترين سناريو تصور كنيم كه تمامي اعضا سازمان و شورا هيچ گونه مسئله اي با سياست هاي مسعود ندارند. تجربه هاي گذشته مانند مسعود مهرابي ، مهدي بخارايي،‌محمد رضا سعادتي، مهدي تقوائي ،‌ سعيد شاهسوندي و علي زركش (كه يكشبه از مقام ژنرالي در ارتش به سرباز صفري تنزل پيدا كرد . در حاليكه در معرفي نامه وي بعد از موسي،‌ مسعود چه تعريف ها از توانائي هاي وي بعنوان فرمانده داخل و جانشين موسي نكرده بود). حداقل نشان از اختلاف نظر در بعضي از زمينه ها با با مسعود داردو بدون ترديد در داخل روابط و مناسبات هم كساني هستند كه متفاوت از مسعود بينديشند.
دافعه رژيم و سيستم مخفي كاري در سازمان محلي براي باز گو كردن هاي اختلاف نظرهاو عقيده ها مي گرارد. از آنجا كه سازما ن مرزبندي خودش رابا رژيم به اين صورت خط كشي مرده است كه هركس از ما جدا شود به صف مقابل خواهد پيوست باعث شده كه بسياري يراي سوء استفاده نكردن رژيم سكوت اختيار كرد ه اند.


آيا سازمان مي تواند از بحران سالم خارج شود؟

با توجه به روند پروسه حركت سازمان ساده انديشي است كه بپذيريم سازمان در راستاي پيروي از سياستهاي اصولي و تكاملي به اين نتيجه رسيده است و حاضر باشد كه از مواضع خود، صادقانه انتقاد كند. .
رهبري سازمان( رجوي) اگر واقعا مي خواهد به جنبش آزادي خواهي مردم ايران كمك كند بايد هر چه سريع تر با انتقاد از خود و نقد و بازنگري سياست هاي سكتاريستي گذشته خود راه را براي ائتلاف بويژه با نيروهاي ملي مذهبي باز كند. اتحاد با آنان مي تواند به سازمان وجهه مردمي لازم براي فعاليت داخل كشور داشته باشد.

نيروهاي ملي مدهبي نيرويي هستند كه مشروعيت لازم و كافي را در بين مردم ايران براي در دست گرفتن قدرت دارند ولي بدليل هجوم رژيم در وضعيت جبهه اي تشيكيلاتي و سازماندهي مناسبي قرار ندارند. ائتلاف نيروهاي ملي مذهبي با سازمان مي تواندبنوعي ضامن كسب قدرت و يا سهم مناسب مردم در حكومت آينده باشد.

ولي آيا آنان حاضرند چنين اتحادي را بپذيرند ؟ خيلي ضعيف است .

پس اساسا سازمان در شرايط فعلي در موضعي نيست كه بتواندجبهه همبستگي بر حول محور جمهوري خواهي تشكيل بدهد. حتي جمهوري خواهان خارج كشور كه عمدتا دچار تشتت هستند و نيروي عمده اي منسجمي براي سرنگوني نيستند هم حاضر نيستند در زير پرچم شوراي مقاومت متحد شوند.


وظيفه نيروي سياسي مردمي در اين برهه چيست؟

براي سازماني كه مدعي خدمت به خلق است انتخاب بهترين راه آن است كه براي مردم كشورش كم هزينه ترين باشد و بيشترين دستاورد را داشته باشد و جامعه بشدت متفرق ايران را بسوي وحدت و پكانگي سوق دهد.

به ايران بينديشيم به مردم آن كه تا20 سال ديگر به مرز 100 ميليون مي رسند ودر آن سال نه نفتي خواهد بود و نه آب كافي براي آشاميدن و زراعت. شا يد فقير ترين كشور منطقه .

آيا اين بار مسولانه عمل مي كنيم؟ . حسين وار عمل كردن تنها شهامت فردي مي خواهد. . كاشكي راه حل فقط حسين وار به شهادت رسيدن بود. اين در شرايط فعلي فرصت طلبانه ترين موضع گيري است.پس تكليف مردم چه ميشود؟
آيا آمام حسين (ع) در شرايط فعلي بازهم به قيام عليه پزيد دست مي زد تا حكومت ستمگر را افشا كند؟ يا پيامش را به گونه اي ديگر با استفاده از دنياي ارتباطات به گوش مردم دنيا مي رساند. امام حسين با خونش به ما ياد داد كه چگونه زندگي كنيم. يزيديان آماده بودند كه نداي حق طلبانه وعدالت خواهانه و روشنگرانه حسين را خفه كنند.

يكي از مشكلات بزرگي كه جنبش اپوزيسون ايران از آن رنج مي برد غير دمكرات يودن آن است. بيشتر اپوزيسيون بلا استثنا در غرب زندگي كرده اند و به نوعي كم وبيش طرفدار دموكراسي غربي (ليبرال دموكراسي ) هستند . براي ايران خواهان دمكراسي به سبك غرب هستند ولي بر يك نكته اساسي در اين سيستم چشم خودشان را به عمد مي بندند. (وظايف رهبري)
در دموكراسي غربي اگر رهبر حزب نتواند حزبش را در انتخابات به پيروزي برساند استعفا مي دهد. و حتما به رقيب هم تبريك مي گويد و حمايت خودس را از منتخب آرا اعلام ميكند. ولي تمامي رهبران اپوزيسون ايران عليرغم شكست سياست شان در قبال رژيم و تشكيل جبهه واحد همجنان اصرار برادامه رهبري دارند و گويا كه شغل داومي است و هيچ قصد با زنشستگي ندارند.
بقول مرحوم آل احمد :‌درسياست شكست خوردي يعني كه حرفت مناسب نيست.

هيچ كدام از رهبران اپوزيسيون از شدت احساس مسوليت ( به گفته خودشان ) !! ولي باواقع بخاطر خود خواهي حاضرند كه با سازمانشان از نظر تاريخي بميرند و دفن شوند تا تا اينكه با كنا ر ه گيري اجازه بدهند نسل جوانتر باديد تازه ، خون تازه اي به رگهاي تشكل هاي منجمد سياسي تزريق كنند. و نكته جالب اين است كه به شاه و شيخ ايراد مي گيريم كه چرا دائم العمر حكومت مي كنند؟.

با تعصب هاي جاهلانه و خود محوري سرنوشت نسل جوانمان را نابود نكنيم. دو نسل ملت ما نسل اول و دوم با هر مرامي و عقيده اي تباه شده اند .
از جبهه هاي هاي جنگ تا جوخه هاي اعدام .
از كوههاي كردستان تا مر زبازركان و تا كو هها ي پوگسلاوي.
از رودخانه هاي مرز تركيه و يونان تا سواحل استراليا .
در صف هاي طويل سفار تخانه ها براي كسب ويزا ي مهاجرت تا‌ صف جلوي اداره مهاجرت آمريكا براي انگشت نگاري شدن.
آيا جائي از خاك دنيا هست كه داستاني تلخ از ايراني بر سينه نداشته باشد.
آيا زنداني هست در دنيا كه پناهجوي ايراني را به خود نديده باشد.
آيا ما قوم نفرين شده هستيم ؟
نه ،‌ مشكل ما در فرد گرا بودن ما و در بيكانه بودن با كار جمعي هستيم.

بايد قبول كنيم كه راه نجات تنها از لوله تفنگ بيرون نمي آيد. همراه با تفنگ بايد درايت سياسي و حس مردم دوستي و عشق به انسانها و وطن پرستي داشت تا پيروز شد. بايستي به آزادي بيان براي مردم باور داشت تا مردم به ما باور بياورند..

زمان زيادي باقي نمانده است و جا براي مانور سياسي براي نيروهاي مردمي كم است. منطقه دستخوش حوادث جدي است .اگر تجربه 150 ساله مبارزاتي مردم ما عليه استعمار و عوامل داخلي آن را مرور كنيم بايد اختلاف سليقه ها را كنار گذاشت و به مردم انديشيد.


روز نخست چون دم رندي زديم و عشق

شرط آن بود كه جزره آن شيوه نسپريم



چهارشنبه، فروردین ۰۹، ۱۳۸۵

پاسدار صلح يا ماموريت براي نو محافظه كاران آمريكا

چند ماهي است كه دولت دست راستي كانادا سعي دارد كه نقش جايگزين براي آمريكا را در افغا نستان ايفا كند. در اين راستا نيروهاي حاقظ صلح كانادا كه در زير چتر :‌ناتو“ در افغانستان بسر ميبردند نقش تهاجمي در مبارزه بر عليه نيروهاي طالبان را به عهده گرفتند . دراين چند ماه اخير تنها 12 سرباز كانادائي در جريان بمب گذاري هاي انتحاري يا عمليات عليه طالبان جان خود ارا از دست داده اند.
استيفن هارپر نخست وزير
سعي ميكند كه به مردم كانادا بگويد كه بهترين راه براي حمايت از ارتش كانادا . در حمايت از نقش انان در اين عمليات جديد است.
هفته پيش يك جوان 16 ساله افغان از پشت سر به يك سرباز كانادائي حمكله كرد و وي را بشدت مضروب كرد. سربازان كانادائي جوان را كشتند. بعدا اعلام كردند وي از اعضاي طالبان بوده است كه با توجه به كمي سن جوان ضارب ، ادعاي ارتش كاناد ا درست بنظر نمي آيد.
ارتش افغانستان محل جديد ماموريتش از كابل به قندهار منتقل شده است كه پايگاه ملا عمر بوده است
چند روز قبل يك سرباز كانادائي به يك تاكسي سه چرخه شليك كرد و يك مسافر ان را كشت
ادعاي ارتش مبني بر اينكه راننده تاكسي به اخطار انان مبني بر نزديك نشدن به كاروان ارتش توجه نكرد ه است وسربا زتيراندازي هوائي كرده است
نادرست بنظر ميرسد و بنظر مي آيد از ترس عمليات انتحاري . سرباز كانادائي به قشد كشتن تيرانداري كرده است.
در هر حال هرچه كه باشد دولت كاناداو سياستمداران دارند كانادا را به راه خطرناكي مي برند و اعتبار جهاني كاناداد د رنزد جهان سومي ها بخصوص مسلمانان منطقه زير سوال مي برند. سياستمداران كانادا بايد از بي اعتبار شدن دانمارك و سوئد در بين مسلمانان تجربه بگيرند.
اسرائيل چنيدن بار از پاسپورت كانادا براي عمليات جاسوسي كه اخرين ان در سال 2005 در نيوزيلند بود استفاده ميكند.
يك كانا دائي كه توسط جناخ هاي فلسطيني در فلسطين به گروگان گرفته شده بود بعد از اينكه ربايندگان وي متوچه كانادائي بودن وي شدند رفتارشات تغيير كرد و با خوبي با وي رفتار كردند.
فوكوياما در مصاحبه با اشپيگل مي گويد آمريكا ساليان دراز طول خواهد كشيد تا اعتبار خود را در بين ملل مسلمان بدسات آورد.

جمعه، فروردین ۰۴، ۱۳۸۵

با جريان وابسته موسوم به مجاهدين چگونه بايد بر خورد كرد؟


مازياران چشم ياري داشتيم خود غلط بود آنچه مي پنداشتيم
نكته ها رفت و شكابت كس نكرد جانب حرمت فرو نگذاشتيم
حافظ


سعيد سلطانپور -تورنتو -كانادا

خطاب به نيروهاي ملي و مردمي و ‌اپوزيسيون مستقل
با جريان وابسته مجاهدين (‌فعلي ) چگونه برخورد بايد كرد؟


پس ازدرج مطلبي تحت عنوان “‌اقاي محدثين ،‌غيبت صغري مسعود رجوي كي تمام ميشود ؟ “ و طرح سوال چرا مسعود (‌رجوي )‌ نزديك به 3 سال است از صحنه سياسي ايران غيب شده است و سازمان مجاهدين ( فعلي ) از پاسخگوئي طفره مي رود،‌ مو ج حمله سازمان يافته تشكيلات عليه من كه ابتدا با انكا ر موجوديت من و سپس عدم ارتباط من با سازمان ،‌ را شروع كرد .
مثلا اقائي 8 شماره در سايت وابسته به سازمان د رمورد وجود نداشتن من داستان پردازي كرد . نمونه اخير ان كه برا ي من اي ميل شد ،‌ نامه اي از اردوگاه اشرف بود كه به طرف گفته شده بود بنويسد كه “‌سعيد سلطانپور در ارتش .آزادي بخش نبوده است و خيلی صريح زبان تهديد و تروررا بكار میيبرد. متن نامه د رانتهای همين مطلب هست. “ !! .
البته چنين برخوردي غير عادي نبود،‌ خود ماهم يك زماني كسي چيزي عليه مسعود ميگفت از شدت جاهليت و تعصب كوركورانه خونمان به جوش مي امد. شايد وصيت نامه من در سال 65 هنگام برگشت به ايران كه خطاب به مسعود نوشته شده بود بهترين سند آن دوران باشد . بنابر اين من هيچ گونه گلايه شخصي ازدوستان نا آگاه ندارم ولي با ا انكار حقيقت چه ميكنيد؟ جواب تاريخ و مردم را در ايران آزاد ،‌در مورد وابستگي تان چه خواهيد داد؟

من سالهاست كه درو غگوئي و زخم خيانت اين جريان به اميد خودم و ما و ملت ايران را در خود حمل ميكنم ولي تا سه ماه قبل مانند هزاران معترض خاموش به سياست غير مردمي سازمان به دليل مرزبندي با رژيم ، نه ازين زخم با كسي گفتيم و و نه نوشتيم و اين مسله سازمان را گستاخ تر كرد. . سكوت ما را دليل رضا و وجود تشكيلات را دليل سلامت و حقانيت سازمان به عنوان چماقي بر سر منتقدان فرود مي اوردند . در حالي كه دليل وجود سازمان فعلي “ اصل انسجام تشكيلات به هر قيمت“ است . چيزي شبيه به مافيا كه همه از پدرخوانده حرف شنوي مي كنند وكسي جرئت نمي كند عليه خانواده حرفي بزند.

آيا سكوت دليل ادامه انحراف نيست؟.

من نه قصد اقناع كردن كسي از هوادران اين جريان ضد خلقي را دارم و نه قصد دفاع از خودم را دارم چرا كه به عنوان يك راي در يك دموكراسي سالهاست كه راي من “ نه “ به استبداد شاه و شيخ و مجاهد فعلي است .
سوال من اين است آيا سكوت هواداران و اعضا جريانات سياسي كه به انحراف كشيده شده اند از انجا كه امكان بحث دموكراتيك د رون ان جريانات بدليل سلطه تفكر انحصارطلبانه و استبدادي قدرت طلبانه نبود ه است و ‌ به بهانه بهر ه بر داري سياسي رژيم استبدادي ، ‌ يك اشتباه عمده نبود؟‌
. آيا طرح اشكالات و انحرافات د رسطح وسيع تر جبهه نيروهاي مترقي و مردمي را تقو.يت نميكرد.؟ ونيز جريانات منحرف را منزوي تر نمي كرد تا به اصلاح خود دست برنند ؟ پاسخ به اين سوال مي تواند جلوي انحرافات نسل اينده را بگيرد..

مسلما موضع گيري ما در مورد حركت اشتباه عزيمت به عراق ، اگرنه در سال 64 بلكه حداكثر در زماني كه صدام به كويت حمله كرد و زمينه ساز حضور گسترده تر آمريكا در منطقه شد . يعني زماني كه مسعود با خوشحالي در نشست اعلام كرده بود كه “ يك جبهه جديد عليه رژيم خواهيم گشود “‌ . در صورت اعتراض جمعي يا مسعود خودش را تصحيح كرده بود و مي توانست در موضع رهبر ي باشد و يا وظيفه انقلابي اخلاقي بود كه وي و جريان هوادار وي را اخراج كند ودر هر دو صورت سازمان مجاهدين ميتوانست در سال 84 يك اپوزيسيون مردمي باشد كه نه تنها خودش د ربحران هويت و حيات گير نكرده باشد.لكه د ركنار مردم براي مطالبات حق طلبانه اش بر عليه استبداد ديني ولايت مطلقه فقيه نقش مثبت فعالي داشته باشد .

ضرورت عذرخواهي رسمي مجاهدين ( فعلي )


بعيد است كه رهبري انحصار طلب و خود فريفته سازمان فعلي رسما بابت دروغ گوئي و عدم رعايت اصول اخلاق سياسي از من معذرت خواهي كند،‌ زيرا صداقتي در انان نيست. ولي اگر آنها رسما عذر خواهي نكنند من اين حق را براي خودم محفوظ ميدانم كه كه عليه رهبري سازمان فعلي بخصوص اقايا ن مسعود رجوي ، مهدي ابريشمچي ، محمد محدثين ، حسين ابريشمچي ، حسين اديب و خانم مريم قجر عضدانلو (‌رجوي ) و خانم فاطمه رمضاني در دادگاههاي صالحه كانادا اقامه دعوا كنم. بديهي است مسوليت عواقب سياسي ان هم به عهده تشكيلات فعلي سازمان خواهد بود. همچنين حق دادن اطلاعات خودم به نهاد هاي حقوق بشري بين المللي را محفوظ ميدانم همانگونه كه نقض حقوق بشر در جمهور ي اسلامي را در اختيار آنان مي گذاريم. كار ي كه تا اين لحظه نكرده ام.
در خواست عذر خواهي هم شخصي نيست زيرا اگر آنها در قبال نقدكردن‌متهم نكند آنوقت جاي شك براي من داشت. فكر نميكنم سازمان د راين بحران مايل باشد كه خاطراتم را زودتر منتشر كنم . تا برا ي هميشه
د ربحران باقي بماند. مثلا مقاومت ( من )‌و حسين در 1991 در برابر اتهامات شمابراي اينكه به 100 نفر از جدا شدگان سازمان شا مل اعضا را كه با 50 دلار در سرماي زمستان به تركيه فرستاده بودند كه انها مجبور شوند در اثر سختي شرايط به عراق به آغئش مسعود و مريم بر گردند. ولي نه تنها از تهديدهاي ترور توسط سر پل تان د رآنكارا (‌مهدي ) نترسيديم كه خط انحراف مسعود را در تركيه به دمكرات ترين شيوه به هوادارن و اعضا ثابت كرديم. حالا هم اگر مايل هستيد اين گوي و اين ميدان.
تاسيه روي شود هر كه در او غش باشد

ترور قدوسي دادستان كل

در شام جمعي مهدي هاشمي را ديدم خيلي برام جالب بودم. دنيا كوچكنيست شايد تعريف دوستي بهتر باشد كه گرد است همه به هم ميرسند . . گفتم “ به اقا محمود اين طرفها “ . خيلي جا خورد . نتونست چيزي بگه . با فريد بودم دنبال ان را نگرفتم.

وقتي محمود در سال 60 قبل از 30خرداد دستگير شده بود. در حين همكاري با تيم هاي دادستاني چها رراه قصر ديدم. به مسولم گزارشش را كرده بودم . چند روز بعد جواب امد كه وي توبه كرده است فراموشش كن.

بامحمود توي انجمن دانشجويان مسلمان دانشكده بوديم و اتفاقا از بچه هائي بود كه دفتر نشين بود وبرا ي فروش روزنامه مجاهد بيرون نمي رفت. نمي دانم شايد هم ولايتي جواد نقاشان بود از اين مزايا استفاده ميكرد .
البته اميدوارم جواد در اشرف سلامت باشه و فهميده باشه كه چه كلاه گشادي سرش رفته است.

اخبار تلويزيون را دنبال ميكرديم در عين حالي كه منتظر خبر سرنگوني رژيم بوديم كه به گفته مسعود د قرار بود ظرف دو ماه انجام بگيرد ولي خبر دستگيري بچه ها و اعدامهاي دسته جمعي بدون محاكمه هواداران را تلويزيون رژيم هر روز پخش مي كرد.
تلويزيون خبر ترور قدوسي را داد و بعد از چندي عكس محمودرا پخش كرد . محمود فخار زاده كرماني متولد مشهد. محمود با گذاشتن بمب زير صندلي قدوسي دادستان كل در دادستاني چهارراه قصرتهران د رتابستان 60 كه منجربه پرتاب وي از پنجره شده بود ،وي را كشته بود . ديگه خبري از محمود نداشتيم.

محمود با خواهري از سازمان ازدواج كرده بود و در دژباني اشرف د ر“عراق“ مشغول خدمت به “خلق ايران“ بود..
متاسفانه محمود چاره اي نداشت بجز اينكه در اشرف در كنار سازمان باقي بماند. و كم نيستند كساني كه نه راه پس دارند و نه پيش.
... ادامه دارد


جوهر تفكر استبدادي و ماكياوليستي در رهبري سازمان فعلي مجاهدين

استالين عبارت دشمن خلق را درست كرد اين امر موجب اختلال خيره كننده اي در مشروعيت انقلاب گرديد و در نتيجه همين عبارت عده زيادي از مردم بكلي قرباني شدند . اين شيوه هاي استالينستي سالهاست كه در تفكر سازمان غالب شده است. به عنوان نمونه شما در يك جمع 3 نفره متوجه ميشديد 4 تا گزارش در مورد ان جمع به فرماندهتان داده شده است. يعني مسعود و مهدي و عباس كارگر ونادر رفيعي و محسن رضائي و ... در حقيقت شاگردهاي شكست خورده مكتب استالين هستند . زيرا ديدگاه تفكرشان همچنان همان ديدگاهي است كه “ بنياد گرايان ماركسيست “ در هنگام كودتا در سازمان مجاهدين اوليه در 1354 داشتند. آنها به برتر بودن و متكامل بودن تفكر خودشان به خودباوري رسده بودند ،‌ بنابر اين بخود اجازه دادند كه “ دشمنان خورده بورژواي طبقه كارگر “ يعني شهيد مجيد شريف واقفي را در 16 اردي بهشت 54 درخياباني د ر تهران اعدام كنند وبعد شهيد مرتضي صمديه لباف را ترور كردند كه زخمي شد .وي بعدا توسط ساواك شاه دستگير ،‌شكنجه و اعدام شد.

در ان دوران هم “ انحصار طلبان بنياد گراي ماركسيست “ كساني مانند تقي شهرام كه معتقد بودند هر كسي كه با انها مخالفت كند به شاه خواهد پيوست . يعني دقيقا جوهر استدلالي سازمان فعلي مجاهدين كه معتقدند هر كس از سازمان جدا ميشود بريده است و به سمت رژيم ميرود و البته اگر كسي به نقد سازمان دست بزند در ان به مزدوري رژيم و ‌مامور اطلاعاتي بودن متهم ميشود. در همين حال ميبينيم كه همكاري گسترده سازمان با سازمانهاي امنيتي مانند “‌ميت “‌تركيه و استخبارات عراق به يك رابطه استراتژيكي تبديل مي شود . و نيز نزديكي علني به “ سيا ” را نه تنها اشكالي برا ن نمي دانند كه بر عكس كاملا در راستاي اهداف مجاهدين اوليه ،‌ تبليغ مي كنند . كه البته د رجوهر ان همان روح ماوكياوليستي است كه هدف وسيله را توجيه ميكند .


چرخش از انقلاب به ضد انقلاب


ماده 10 بيانيه 12 ماده ايي مجاهدين در سال 55 مشخصات "جريان راست ارتجاعي"

1. ضديت با نيروهاي انقلابي (منظور ماركسيست ها ست)
2. ضديت با مجاهدين
3.نفي مشي‌مسلحانه
4-درنهايت تغيير تضاد اصلی ( مبارزه با امپرياليسم و حکومت شاه به عنوان دست نشانده امپرياليسم) و خروج از اردوگاه خلق.

سازمان فعلي عملا دو مورد انرا نقض كرده است . مشي مسلحانه كه 2 سالي است بي سر و صدا در پي خواست آمريكا از شعار هاي سازمان بيرون رفته و جايش را به راه سوم تغيير دموكراتيك رژيم داده است. اين چرخش به منزله تغيير تضاد اصلي سازمان از امپرياليسم آمريكا به عنوان دشمن اصلي به آمريكا متحد اصلي براي سرنگوني است . .
سازمان مجاهدين فعلي با استناد به تعريف فوق هم جرياني دست راستي است كه در اردوگاه خلق جائي ندارد.

لازم است نهادهاي كمك به عقب ماندگان ذهني سياسي اين متون فارسي را به اين جماعت حالي كنند زيرا آنها هنوز در ادبيات سالهاي 1360 درجا ميزنند و متوجه معني آن نيستند.

زيرا جريان مذكور بدليل دوري فيزيكي از ايران و ايرانيان در خارج كشو ر اگر چه به زبان فارسي حرف ميزنند وتبليغات دارند ولي تنها خودشان هستند كه مانند تلويزيو نهاي لس انجلسي بيننده اين تبليغات گوبلزي هستند و براستي اين امر به انهامشتبه شده است




دوستان در اشرف بودن نه تنها شرف نيست كه الان مايه شرم هم هست .





من از تمام انهائي كه در باورشان به قصد خير وجود من را تكذيب كردندو ارتباط من با سازمان را به دستور سازمان و تشكيلات تكذيب كردند هيچ دلتنگي ندارم .
سند بالا فقط براي ا ن است كه به اين پيرو ان متعصب حسن صباح بگويم كه دوستان آنقدر بكاريد كه بتوانيد درو كنيد. آخر عضويا سازمان و يا ارتش كه افتخار نيست كه من خودم را به آن منتسب كنم.

ميتوانيد خودتان را بازهم گول بزنيد بنابر اين بجاي اينكه سازمان انرژي صرف كند كه من بچه كدام محل تهران بودم ود ركدام دانشكده بودم . من اعتراف مي كنم كه داشتيم فوتبال بازي ميكرديم توپمان افتاد توي حياط اشرف ، رفته بودم توپم را بياورم. مهدي فرمانده گردان لشكرحسين اديب راديدم كه برا ي يادگار ي بجاي توپ روي ورقه را امضا كرد.

بخودتان ايمان بياوريد و از مسولان اصلي سازمان سوال كنيد . شما يك انسان هستيد . و شعور داريد. انها بايد به شما پاسخ بدهند و نه شما. به خودتان شك نكنيد. آنها(‌مسولان منتصب سازمان )‌ بدليل خود محوري لياقت نداشتند كه د رجهت منافع مردم ايران حركت كنند و براي يك دستمال حاضرند كه قيصريه را به آتش بكشند.

انان كه باشد فرض شان غمگين دلان شادان كنند
درد دل با بي كسان از لطف خود درمان كنند
افسوس از رفتارشان بر عكس شد كردارشان
كز بهر ابادي خود اباد ما ويران كنند
مشتاق اصفهاني


سخني با مستبدهاي ناكام

فقظ نادانان هستند كه خود را محور جهان ميدانند و دانسته هاي خودرا حقيقت تمام. بدا به حال شما كه از انانيد .
من د رتعجبم اناني كه خواهان محاكمه مسعود و مريم و .. هستند بايد گفت چه مجازاتي بالاتر از اين كه خدا ادم را به خودش وا گذاشته باشد و مورد بي اعتنائي مردم كشورش و جريانات مستقل سياسي زادگاهش باشد.

جز قلب تيره هيچ نشد حاصل و هنوز باطل در اين خيال كه اكسير مي كنند
حافظ
بقول امام علي ( ع) اي انسان بهشت بهاي توست خود را ارزان نفروش. مانند مرده خورها از شهدا سو استفاده سياسي نكنيد . مردم ايران را معامله نكنيد. شرم كنيد.

ssultanpour@yahoo.com
دليلی که من به مردم ايیران نوشتم. ،‌ نامه تهديد آميز از اشرف شهر بی شعور ها و متوهمين و جاهلان که چواب نقد را با تهديد می دهند. .
براي اينكه عمق بحران و درماندگي را در يك جريان ببينيد اين نامه را بخوانيد.
چسبيده به ريش (كثيف) آخوند- از : محمد داودي

مزدور اطلاعات آخوندي بنام سعيد سلطانپور در مطلبي از چسبيدن به ريش (آخوند) شروع كرده و در سطور ابتدايي موقعيت جغرافيايي خود را اينگونه ”گرا” داده است كه:
”نبود خير در آن خانه كه عصمت نبود” و در انتها با شعري منتسب به شاعري كه در قيد حيات نيست, أكل ميّت مي كند.
اين ترفند اطلاعات آخوندي است كه با آسمان و ريسمان بافتن, وقتي كه دم خروس ملا را از زير عبايش برملا مي كنيد بگويد: ”دختر ابراهيم را خواهرانش در بالاي مناره اي در مصر به داركشيدند.”
عامل شارلاتان و سفسطه گو ظاهراً نمي داند كه: دختر ابراهيم نبود يوسف پسر يعقوب بود, خواهرانش نبودند و برادرانش بودند, بالاي مناره دار نزدند بلكه توي چاه انداختند. ضمنا در مصر نبود بلكه دركنعان بود.
وقتي از مرزسرخ آخوندي دفاع مي كند, با مغلطه كاري آخوندي همه چيز را با هم در مي آميزد. الحق از تلاميذ دست چندم حوزه هاي امام دجالان است كه رطب و يابس به هم ميبافت كه: ”خداوند تبارك و تعالي هم كارگر است, مورچه هم كارگر است.”
سلطانپور كذايي
[1] كه سعي دارد با هر چسب و ناچسبي خود را به مجاهدين و مقاومت الصاق كند، و داشتن ارتباط با كادرهاي قديمي و بالاي مجاهدين را بر اين شاهد مثال مي آورد, بويي از شرافت مبارزاتي نبرده و هيچ موئي از مجاهدين بر اندامش نيست چرا كه آنچنان غرق ”خود“ متعفن است كه بجاي شرمندگي و پوزش از اشتباهاتش، طلبكار آدم و عالم است: ”حالا اسم محمدرضاكلاهي را نوشتم هاشم كلاهي, يا كاظم افجه اي را نوشتم سعيد افجه اي در اصل روايت كه تغييري نمي كند“.
و بهمين خاطر هيچ ابايي ندارد از اينكه به دفاع از مرزسرخ اربابش برخيزد و ماهيت خود را جار بزند كه: ”اصرار براي بردن پرونده ايران به شوراي امنيت يك حركت ضدمردمي است, زيرا مي تواند ايران را برا ي هميشه به كشوري مانند بنگلادش تبديل كند. تجارب تحريم عليه ليبي, عراق و سودان را شاهد هستيم“ و به خاطر همين تجارب تلخ! بايد سلاح هسته اي به كف زنگي مست داد و سينه چاك ولي فقيه و آمال ضدبشري آخوند شد. سلطانپور از گفتن اينهم ابائي ندارد و با فرار به جلو فرياد مي زند كه در مقابل سينه چاك دادن هايم براي آخوندها، مبادا بگوييد كه عامل رژيم هستم ها…!
اين منتهاي خرمردرندي كسي است كه در كپيه برداري از توحّش سيري ناپذير رژيم آخوندي و اطلاعات بدنام آن بجاي دژخيم به سراغ قرباني مي رود تا عقده هاي تاريخي خود را خالي كرده, و واحسرتا سر دهد كه: ”پرونده مجاهدين در ايران هنوز باز نشده است“ آنروز كه پرونده مجاهدين در ايران باز شود بي ترديد پرونده آخوندها و مزدوران با ـ يا ـ بدون مواجبش در ايران و خارج از خاك ميهن بسته خواهد شد، پاياني با شگون براي مردم ايران!
آنروز كه پرونده شهادت بيش از120000 زن و مرد مجاهد و مبارز اين ميهن از جمله قتل عام 30000 اسير سرفراز و رنج و شكنج صدها هزار نفر اعضاء مقاومت, در مقابل ديدگان عدالت جوي ميليون ها ايراني باز گشوده شود، آنزمان بايد ديد كه ديگر چه عطشي از خونخواري براي دنبالچه هاي پليد و بدنام اطلاعاتي باقي خواهد ماند؟ زيرا آنروز، روز خونخواهي مظلوم است از ستمگر كه بسيار سخت تر است.
[2]
اما اين همه هارت و پورتها و يقه دراني مأمور اطلاعات جز براي كسب خبر و ترفندي اطلاعاتي نيست آنجا كه خود را نگران ”استراتژي سازمان و بالطبع بنيان هاي ايدئولوژيك” آن نشان داده و مي خواهد به ”بررسي ريشه هايش” بپردازد! درد استراتژي سازمان براي ”يك بزور بريدة خود ساخته“
[3] كمي زياده از دهان است. درد استراتژي از آن كسي است كه در متن مبارزه است و دغدغه پيروزي بر دشمن خواب از چشمش ربوده است، وإلاّ همه لاف در غربت است كه جز ريشخند خويش و بيگانه ثمري نخواهد داشت. بخصوص از جانب صاحبان اصلي استراتژي و خط و ايدئولوژي كه ساكنان شهر رزم و ايستادگي و شرفند، آنها كه بايد، ذره اي شك بر راه و راهبردشان نداشته و ندارند، چه رسد به سلطانپور كذايي كه در اين ميان محلي از اعراب ندارد و با مخالف خواني عليه مجاهدين هم طرفي نخواهد بست، جيفه ناچيزي هم كه آخوند نواله اش كند او را به جائي نخواهد رساند. لذا بهتر است سرخويش گرفته از مزدوري كناره گزيند و دميدن از سرگشاد بر بوق را به كناري نهد.
اي مگس عرصه سيمرغ نه جولانگه تست عرض خود مي بري و زحمت ما مي داري
نزد لوطي معلق كاري, از خود دم زدن و خود را مسلمان و مجاهد و ... وانمودكردن براي فريفتن كيست؟ ”اسلام را از سازمان آموختم و به آن افتخار مي كنم ولي از سال 64 و رفتن به عراق را جزء سياهترين دوران زندگي خود مي دانم و…براي اين سالها معذرت مي خواهم…” اين قسم و آيه ها براي چيست و در مقابل چه كسي؟ مجاهدين كه نيازي به قسم و آيه ندارند، مردم ايران هم سالهاست كه گوششان از دجالگري پر شده است، اگر هم اين اراجيف براي اطلاعات آخوندي وگران كردن نرخ مزدوري بهم بافته مي شود كه اين عذرخواهي، عذر بدتر از گناه است. گرچه از بلاهت آخوندي و اطلاعات ابله آن، هيچ چيز بعيد نيست ولي اينطور خود را به بازار مكّاره آخوندي عرضه كردن، زياده برداشتن كوس رسوايي است و نشانه مزدوري بيخردان!
اما، صحبت از بيخردي شد كه نشانه هاي زياد دارد: از ورود بي رويه در هر زمينه و اظهار نظر بدون صلاحيت در هر مقوله, بي هيچ تحقيق و درك و فهمي دم زدن در عرصههاي مختلف، كه بهترين صفت اين دست مزدوران ”جاهل“ است. از همان دست اوباشي كه بر سر هرگذر مي ايستادند تا امروز بر سر هرمقوله سايت نشين شدهاند، همان جُهّال قديم كه از سرگردنه به سركوچه و سرمحله نقل و انتقال يافته و حال بساط مزدوري در عرصه قلم پهن كرده اند تا بلكه از اين رهگذر سودي عايد شود و خود منمي بزنند كه بيشتر به رسوايي شان مي انجاميد (در هر گذر) و مي انجامد نزد اهل قلم.
عامل اطلاعات آخوندي كه جاهل گردنه گير سرگذر است، از مقوله استراتژي ناگهان هوا برش داشته و پا به ايدئولوژي مي گذارد كه نخير، ايدئولوژي مجاهدين فلان…، از قديم عادتمان نبود دهان به دهان اين قبيل اوباش محله و زير تير چراغ برق نشين بگذاريم ولي اگر ”رو“ زياد مي كردند، كمي مي مالانديمشان تا از اين محله به محله ديگر كوچ كنند.
مأمور سلطانپور را هم بايد گفت، پايت را از گليمت درازتر نكن، از قِبَل مجاهدين چيزي به تو نخواهد رسيد، اينجا وادي خون است و فدا، اينجا وادي از خودگذشتگي است و درافتادن با دشمن و دشمنان مردم ايران به هربها و با هرقيمت، تو بهتر است جل و پلاس مزدوريت را جاي ديگر پهن كني چون با مجاهدين از اين شوخي ها نمي شود كرد. با آل علي درافتادن, عاقبتش ور افتادن است، اين را خيليها قبل از تو و امثالت تجربه كرده اند، از ساواك شاه گرفته تا مزدوران سپاه و اطلاعات و بسيج و قبلتر كميته، همه لات و لمپن هاي سرگذر سياست در ايران، يكبار هم شده پي مجاهدين به تن شان خورده است و الان زوزه كشان دست و بال چيده خود را به معرض نمايش مي گذارند كه مجاهدين كرده اند! راست است ولي كم، چرا كه مجاهدين نه بال و پر كه دم وحوش ـ همپالكي هاي سابق و لاحقت ـ را هم چيده اند.
اينكه سال 64 چه شد و مابعد آن، اين مقوله در ابعاد فهم آخوندي نيست. يك دوره درس خارج و داخل كه بگذراني تازه همچون درازگوشان حوزوي خواهي بود. لذا از روي توصيه، اينكه بهتر است سرجايت بنشيني، پايت را در كفش بزرگتر از قدت نكني، گرچه مي دانم كه آخوندها وجبي مواجب مي دهند ولي بهتر است توجه داشته باشي كه بعضي كارها آخر و عاقبت ندارد، مجاهدين با كسي كاري ندارند الاّ آخوندها و مزدورانش، ولي اگر روزي، روزگاري بر مجاهدين مزدوري كسي ثابت شد آنوقت ديگر فراموششان نمي شود كه نمي شود. مختصر و موجز گفتم، تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال…آخوندها رفتنياند، مردم ما مي مانند، همچنانكه هزاران حكومت جابر هم آمد و رفت و باز ما مانديم.
مزدوري براي آژانس هاي اطلاعاتي كار خوبي نيست. اميدوارم بشنوي، تا زماني كه بدرد مي خوري نواله اي را حواله ات مي كنند، ولي امان از اينكه منافعشان ديگر شود، آنوقت واويلاست، چرا كه آنوقت ديگر نه در غربت دلت شاد و نه رو و آبرويي اندر وطن داري.

محمدداودي
اشرف - اسفند84
[1] سعيد سلطانپور شاعر آزاده اي بود كه عليه ديكتاتوري شاه بپا خواست و در مقابله با رژيم آخوندي تيرباران شد و به خاك افتاد .
[2] يوم مظلوم علي الظالم اشد من يوم ظالم علي المظلوم
[3] سلطانپور هرگز عضو يا جزو مقاومت نبوده و حال كه دست و چنته اش بسيار خالي است ، مدال بريدگي از سازمان را به سينه نصب ميكند!