Translate

پنجشنبه، فروردین ۱۰، ۱۳۸۵

سازمان مجاهدين و رهبري ان در كجاي مبارزه مردم ايران ايستاده است

با سلام
مطلب زير متني است كه 2 ماه قبل از اشغال عراق در 2003 نوشته شده بود كه در سايت ديدگاه و سايت گويا منتشر شده بود. منظور از انتشار ان اين سات كه كساني كه بيرون از روابط و مناسبات سازمان فعلي هستند و از سودي نگران سو استفاده سياسي رژيم هستند با
خواند ن اين مطالب اولا پي به بي منطقي تفكر جريان مسعود كه سازمان را در كنترل كامل دارد ، ببرند
.
دوما - ديد من نقد به سازمان براي اصلاح سازمان بود و نه نفي آن
وقتي گوش شنوائي نيست مسول ان مسولين اين جريان هستند كه بايد عواقب سياسي انرا بپذيرند.

سازمان (مجاهدين) و رهبري آن در كجاي مبارزات مردم ايران ايستاده است؟


نگاهي به اعلام طرح جبهه همبستگي از سوي شوراي ملي مقاومت
يك تاكتيك مصلحتي يا استراتژي ؟


س - سلطانپور

19 Jan 2003


طرح جبهه اعلام شده از سوي آقاي رجوي در 13آبان با بي تفاوتي كامل در بين ايرانيان و نيروهاي سياسي روبرو گشت. از آنجا كه نيروي محرك شورا همان سازمان است و در حقيقت شاخه سياسي سازمان است بر آن شدم كه به سياست ها ي سازمان و رهبر آن نگاهي بيندازيم .
نوشته حاضر نظري اجمالي به پروسه سياست سازمان از 1360 بدين سو ميباشد . بعضي قسمتها لازم بودكه توضيحات بيشتري داده شود تا خوانندگان جوان تري كه در بطن حوادث نبودند فضاي بيشتري براي درك مو ضع گير ها و پروسه آن در دست داشته باشند.




چرا جبهه همبستگي از طرف شوراي ملي مقاومت اعلام ميشود؟

الف : طرح جبهه همبستگي مذكور در 3 ماده به تصويب شوراي ملي مقاومت در نشست 13 آبان در عراق پيرامون تشكيل جبهه حول محور نيروهاي جمهوري خواهِ خواهان سرنگوني رژيم جمهوري اسلامي به تصويب رسيد ه است.

بعد از تاسيس شوراي ملي مقاومت در سال 1365، اين بار اول است كه سازمان رسما از مواضع خودش در مورد تاكتيكها و استراتژي اعلام شده و نشده اش كوتاه مي آيد. يعني بر داشتن شرط اعتقاد به سرنگوني رژيم از طريق مبارزه مسلحانه براي تشكيل يك جبهه متحد.
اعلام چنين طرح بعد از 16 سال پافشاري در حقانيت استراتژي و تاكتيك هاي سازمان كه خود را
( بدرست يا غلط) نوك پيكان تكامل و تنها آلترناتيو دموكراتيك مردم ايران و تنها نماينده مردم ايران در مبارزه عليه رژيم ميداند ،جاي تعجب دارد..

براستي جاي سؤال است كه چگونه سازمان و شوراي ملي مقاومت بدين نتيجه رسيدند كه زمان اعلام جبهه همبستگي است ؟‌ چه پارامترهائي باعث شده كه سازمان در سياست خود تغيير ات بدهد؟ تحليل مشخص سازمان از شرايط مشخص چيست؟ آيا سرنوشت صدام با سازمان در ارتباط تنگا تنگ قرار گرفته است؟
البته مانند ساليان اسناد مذاكرات هم مانند جلسات و مصوبات قبلي در دسترس همگان نيست. هيچ ناظر مطبوعاتي( خارج از مناسبات سازمان) در جلسه نبوده كه نكات مثبت و يا منفي را گزارش كند. و البته مانند همه مصوبات قبلي هيچ راي مخالفي در تصويب طرح نبود.



ب :آيا شرايط فعلي عراق بعنوان عامل اصلي طرح جبهه است؟



ـ سازمان مجاهدين و شوراي مقاومت ملي پوسته خارجي آن در شرايطي اين نشست را برگزار كرد كه سمت و سوي سياست جهاني برهبري آمريكا و انگليس به سمت حمله به عراق براي بركناري صدام حسين آماده شده است. چنين فضائي عرصه هر گونه فعاليتي را براي نيروهاي متحد با صدام حسين محدود ميكند. جورج بوش در صدد كسب پيروزي آسان در عراق براي مصرف داخلي است و عراق هم در حال حاضر تنها كشور بي صاحبي است كه ميتوان بدون اعتراض جدي دولتها ي غربي به آن لشكر كشي كرد.
رهبران عرب و روسيه در صدد تشويق صدام براي واگذاري قدرت هستند كه با توجه به خصوصيات شخصي صدام شانس اندكي دارد كه وي به اين تن بدهد. .
راه دوم كودتا در عراق و بركناري صدام با مصونيت دادن به تمامي اعضا حزب بعث(طرح عربستان) كه با توجه به حكومت استالينيستي صدام بدون خونريزي و احتما لا به آتش كشيدن چاه هاي نفت عراق نخواهد بود.

شمال عراق منطقه كردستان تحت كنترل نيروهاي كرد است كه بنوعي با كمك تركيه و آمريكا آنجا را اداره مي كنند. دشمني ديرينه كر دها كه بعنوان پيش قراولان نيروهاي نظامي آمريكا براي سرنگوني صدام عمل خواهند كرد انگيزه كافي به آنها خواهدد اد.
كردها بنوعي خواهان انتقام شكست سال 1991 خود هستند. در آن زمان نيروهاي ارتش آزادي بخش متهم به سركوبي آنان و همدستي با صدام شدند. دو تا از پايگاههاي سازمان در مسير حركت كردها قراردارد. قرارگاه اشرف يكي از آنان است.
. لازم بتذكر است كه قبلا هم در گيري هائي در منطقه كردستان بين نيروهاي مجاهدين و بعضي احزاب سياسي كرد كه توسط جمهوري اسلامي حمايت مي شدند شده بود كه در نهايت سازمان مجبور به ترك منطقه كردستان عراق شده بود. صدام حسين بعد از بيرون راندن كردها از بعضي مناطق مانند “كفري “ كه مقر نيروهاي بارزاني بود آن مناطق را به عنوان زمين مانور در اختيار سازمان قرار داده بود.
يكي از دلايلي كه ارتش آزادي بخش نمي توانست از منطقه كردستان در ايران عمليات كند همين دشمني آنها با سازمان و اتحاد با جمهوري اسلامي بود..

در جنوب هم شيعيان عراقي هستند كه قيامشان در 1991 توسط نيروهاي عراقي سركوب شد و از حمايت جمهوري اسلامي بر خوردار هستند و در ضديت كامل با مجاهدين هستند. لشگر بدر تحت فرماندهي سپاه متشكل از نيروهاي معاود عراقي كه قبلا هم در در گيري ها و عمليات عليه سازمان و ارتش شركت داشته اند. عمليات از سمت كرمانشاه بر عليه صدام و مقر ها ي ارتش آزادي در مسير آن به سمت بغداد. .

در شرايط بحران جنگي دست نيروهاي مسلح رژيم براي عمليات گسترده مستقيم باز خواهد بود. اين حداقلي است كه كالين پاول قصد دارد براي كسب اعتماد مقامات ايراني به آن ها اجازه اين عمليات را بدهد.
متاسفانه سازمان با حضور تمام عيار و استفاده از كمكهاي تسليحاتي و مالي عراق سرنوشت خود را بيش از بيش به سرنوشت صدام خواسته و يا ناخواسته گره زده است.

خوش بينانه ترين صورت اين است كه صدام از قدرت به اختيا ر خودش كنار برود. البته آمريكا هم در شرايط فعلي ترجيح مي دهد كه صدام با ميليارد ها دلار و خانواده با مصونيت به يك كشور ديگر پناهنده شوند تا وي را بكشند. زيرا صدام در صورت كشته شدن به چهره تاريخي ضد آمريكائي در بين ملل جهان سوم در خواهد آمد. ( البته به ناحق ). محاكمه وي در يك دادگاه بين المللي مانند ميلواسويچ بعنوان جنايتكار جنگي ميسر نيست زيرا بسياري از جنايات صدام با آگاهي و بعضا‌چراغ سبز غرب بوده است. در هر حال آمريكائيان در حال حاضر زنده بودن وي را به مردن وي در حاكميت ترجيح مي دهند.
در هر حال هر قدرت بعدي به رژيم ايران نزذيك تر خواهد بود. نزديكي با ايران به مفهوم ايزوله شدن سازمان است.



ج- آيا رهائي سازمان از انزوا واعلام آمادگي همكاري با اپوزيسيون جمهوري خواه در شرايط برابر ،‌انگيزه اعلام جبهه بوده است؟

سازمان بر عكس سالهاي 1357 تا 1364 كه بر جلب نيروهاي مردمي تا كيد داشت و در اين رابطه هم موفق بود. در طي ساليان در فرانسه به موازات دور شدن از مردم به حمايت سياسي دولتمردان اروپائي و آمريكائي و نيز كمك هاي مالي و تسليحاتي عراق،‌كويت و عربستان تكيه كرد. كه در اين راه تا حدي هم موفق بود .
بدليل فرهنگ خاص حاكم بر سازمان و اعتقاد به شعار ” هركس با مانيست با ر ژيم خميني است “سازمان هيچ نيروئي را از اتهام مستقيم با رژيم مستثني نكرده است. يعني سازمان هر روزه مر زبندي خودش را با نيروهاي صف مردم بيشتر كرد و خود را در انزواي كامل قرار گرفته است. البته نبايستي به دام افتادن سازمان در دام تئوريسن هاي اطلاعاتي رژيم مانند حجاريان، امامي ها را در تعميق جو عدم اعتماد بين نيروها نا ديده گرفت .
يكي از مشكلات سازمان در اشتباه خواني شعار هاي اقتدار گرايان حاكم است . برچسب منافق به دليل تبليغات وسيع رژيم و سياستهاي تك رويانه( سكتاريستي ) سازمان و تكرار آن هر چند مويد اعلام دشمني آشتي ناپذيري آن جناح حاكميت با سازمان است ولي بخودي خود نشان از دافعه سازمان در داخل كشور دارد. رژيم براي بيرون كردن رقبا به آساني و به دفعات اين كلمه را بكار مي برد. و ظاهرا نيروها ي سياسي داخل هم از ترس سركوب شدن شديد و يا دافعه نام سازمان حاضر نيستند كه از سازمان دفاعي كنند.


آيا اعلام جبهه همبستگي، اعلام آمادگي و چراغ سبز به آمريكا براي اعلام مجدد تنها آلترناتيو عليه دولت ايران است يا نوعي تقاضا از آمريكا براي نابود نكردن سازمان
؟

براي پاسخ به اين سوال مي بايستي سياست آمريكا در قبال ايران را شناخت. آنچه كه ما از تحليلها ي صاحب نظران استنتاج مي كنيم تا قبل از 11 سپتامبر هيئت حاكمه آمريكا حاضر بود كه با دولت ايران و بخصوص خاتمي كنار بيايد. الان با توجه به حضور گسترده آمريكا در افغانستان و تركيه و خليج فارس و در آينده نه چندان دور ، عراق و ضعف خاتمي و اصلاح طلبان ، آمريكا دست با لا را دارد و جناحين داخل ايران فرصت مانوري ندارند.

فعال شدن رضا پهلوي و حمايت آمريكا از وي و راديو 24 ساعته راديو فردا با هدف مخا طبان جوان
( نسل سوم انقلاب) با توجه به طرفداران سلطنت طلب داخل كشور نشان از علاقه آمريكا به آلترناتيو سلطنت طلب دارد. مسلما آمريكائيان به نقاط ضعف شاهزاده مانند كم شهامتي و بي برنامگي وي واقف هستند. بطور نمونه شاهزاده تا كنون در يك محفل و مراسم ايراني با حضور ايرانيان شركت نكرده است و شناختي از ايرانيان ندارد. پراكندگي نيروهاي سلطنت طلب هم مزيد بر علت است.

البته آمريكا به هيچ وجه در گير نظامي با ايران به دو دليل نخواهد شد
يك بدليل فرهنگ خاص ايرانيان است كه در تمام دوران تاريخ ايران در دفاع از ايران پشت سر حاكمان مستبد ايستاده اند. من فكر نمي كنم كه دوراني بدتر از زمان فتحعلي شاه داشته باشيم و مروري به جنگهاي عباس ميرزاي ولايتعهد با سپاه قدرتمند روس بكنيم كه بدليل نفرستادن حقوق سربازان از پايتخت به مدت يك سال، باعث شكست ايران شدند. فتحعلي شاه شديدا در گير زنان حرمسرا بود.
دوم موقعيت سياسي ايران در بين مسلمانان جهان كه بحث مفصل جداگانه اي دارد.
.
شايد اگر سازمان در موقعيت سالهاي 64 بود و يا به جاي خاتمي ناطق نوري رئيس جمهور بود اين فرضيه قابل قبول بود كه آمريكا چراغ سبز به سازمان بدهد كه عمليات سرنگوني را آغاز كند .ولي در حال حاضر با توجه اينكه آمريكا حرف اول را ميزند و نيز 3 جناح حاكم در ايران ( خاتمي- خامنه اي و رفسنجاني ) هر كدام سرگرم مذاكره جداگانه با آمريكا هستند كه آمريكا از كانال آنان ارتباط برقرار كند. اگر به اين مجموعه، شانس رضا پهلوي را اضافه كنيم ديگر شانسي براي سازمان باقي نمي ماند.

فرض كنيم سازمان انقلابي و مردمي است . مسلما آمريكا با دست خودش به رسيدن به قدرت سازمان كمك نمي كند.
واگر سازمان وابسته است كه با توجه به نيروها و جناحين ايران كه بخاطر حفظ موقعيت سياسي خود و ترس از بلوكه شدن سرما يه هاي چند ميلياردي شان توسط آمريكادر بازا رجهاني، خودشان بدنبال آمريكا روان هستندپس ديگر نيازي به سازمان نيست.

با توجه به سياست بوش و ضديت وي با سازمان و شرايط بالا امكان آلترناتيو شدن سازمان را به صفر ميرساند.

آيا آمريكا با سازمان در گير نظامي ميشود؟آيا با حذف فيزيكي آن موافق است؟ .

بدلايل زير پاسخ نه است
.

با توجه حمايت هاي اخير نمايندگان آمريكا و انگليس از شوراي ملي مقاومت كه نتيجه 17 سال سياسي كاري سازمان است و تغيير اساسي در نگرش سازمان نسبت به دشمن اصلي و سرمايه داري جهاني.
با در نظر گرفتن سازمان بعنوان دشمن بالقوه نظامي رژيم و امكان استفاده ابزاري از آنان براي فشار هاي سياسي و گرفتن امتيازهاي اقتصادي از جمهوري اسلامي.
واينكه سازمان يك سازمان عقيدتي است كه با عمليات نظامي هيچ انديشه اي
( حتي باطل) نابود نمي شود. ‌
لازم به توضيح است كه در تمام طول عمليات در 1991 بر عليه عراق كه روزانه شامل صدها عمليات هوائي بود حتي يك تير هم به قرار گاههاي سازمان (ارتش) شليك نشد.



استراتژي هاي اتخاذ شده سازمان از ( اعلان مبارزه مسلحانه )60 تا امروز

الف : شكست استراتژي هاي سازمان
ب: عدم مسوليت پذيري رهبري سازمان


الف :شكست جنك چريك شهري

بنظر من از آنجا كه رهبران سازمانهاي مبارز از جمله مجاهدين با توجه به جوان بودن و حبس طولاني در زندان هاي شاه اطلاعات كافي در مورد پيچيدكي هاي سياست جهاني و نحوه عملكرد امپرياليسم و سرمايه داري جهاني در ايران نداشتنددر اين مقطع عليرغم تمامي اشتباهات ميتوان آنرا به حساب ناپختگي آنان گذاشت.
تجربه هاي داخل زندان با جناح راست مذهبي منتسب به بازار و ريشه يابي عقبه آنان به شيخ فضال الله نوري و مشروعه خواهي آنان اين كمك را به مجاهدين كرد كه تحليل درست از حاكميت و دشمن اصلي دوران داشته باشند.يعني ارتجاع مذهبي بر عكس نيروهاي چپ كه ليبرالها را دشمن مي دانستند. ولي اين تحليل تنها تشخيص درمان بود ولي شيوه درمان و نحوه پيشگيري آن درست نبود.

كم بها دادن به قدرت روحانيون سنتي در تحريك احساسات مردم به بهانه از دست رفتن دين و محاربه با خدا و رسو ل خدا از يكسو و از سوي ديگر خود بزرگ بيني گرو ه ها در نقش شان در پيروزي انقلاب و‌خواسته هايشا ن باعث شد كه آنها بسرعت در دام جنگ مسلحانه كه خواست حاكميت بود بيفتند. اين جنگ به سركوبي نيروهاي مترقي انجاميد و قدرت را بلا منازع در اختيار روحانيون قرا رداد .

مشكل بزرگ گروهها در اين بود و هست كه تنها خودشان را نماينده كل مردم ايران مي دانستند ونه درصدي از مردم . البته از سوي ديگر روحانيت نيز به عنوان نمايندگان خدا در روي زمين خواهان كسب همه قدرت بودند. ولي آنها نيروهاي مسلح ،‌بودجه كشور و از همه مهمتر مشروعيت سياسي را از طريق برگزاري انتخاب 12 فروردين با حمايت همه گر وه ها كسب كرده بودند. و بر حمابت گسترده از مردم از اقشار مختلف بر خوردار بودند.

شروع جنگ از طرف صدام عملا برگ برنده را در اختيار حاكمين قرار داد كه صداهاي آزادي خواهانه را با بستن مطبوعات و سركوبي نيروهاي ترقي خواه در زير علم مبارزه با دشمن بعثي خفه كنند.

آمريكا بعد از دست دادن ايران و نيكاراگوئه در 1979 تجارب لازم را براي جلو گيري از تحقق انقلاب جديد بدست آورده بود. جنبش ساندنسيتها در سايه توجه سيا به ايران توانستند قدرت را در
نيكا راگوئه بدست بگيرند. ولي چند سال بعد آنرا در يك انتخابات آزاد به سبك غربي به نماينده مورد حمايت آمريكاخانم چامورا واگذار كردند .
و اخيرا در كنگو توانستند ژنرال موبوبه تو را كه فرانسه حامي وي بود با جنگ مسلحانه سرنگون كنند. هر چند جنگ بين نيروهاي رقيب هم چنان ادامه دارد.

هيچ رژيم ديگري با جنگ مسلحانه و چريك شهري در سالهاي پاياني قرن بيستم سرنگون نشده است و با در نظر گرفتن اين حقيقت كه حتي رژيم شاه هم با جنگ مسلحانه سرنگون نشد.

تحميل جنگ مسلحانه به سازمان از آنجا كه سازمان اطلاع دقيق ازتصميم گيري هاي سياسي و نهادهاي امنيتي و مراكز تصميم گيري و مراكز چماقداري داشت جاي نقد دارد .
سازمان نيروهاي نفوذي مانند مسعود كشميري دبير شوراي امنيت و سعيد افجه اي از نيروهاي دادستاني،و فردي در رده معاون اطلاعات سپاه و بسياري از نيروهاي ديگر در مراكز تصميم گيري داشت.

آوردن چند صد هزار نيرو در خيابانها در 30 خرداد 60 براي اعتراض به عزل غير قانوني بني صدر در حاليكه ديگر نيروها مانند جبهه ملي و نهضت آزادي مرعوب شده بودند. در حاليكه شب قبل آن سازمان در اطلاعبه اي دفاع مسلحانه از اعضاي سازمان را مشروع خواند بود . ( اطلاعيه در رابط به حمله نيروهاي كميته به منزل آقاي ابريشم چي پدر مهدي (عضو كادرمركزي )و حسين ( عضو مجاهدين انقلاب اسلامي ) كا ر سياسي كاملي نبود.
حال آنكه سازمان صدها نيرو در تشكيلات ارتش بخصوص نيروي هوائي داشت و بني صدر هم كه در آن زمان در خانه امن سازمان بود هنوز فرمانده كل قوا بود..

تحليل سازمان اين بود كه با حضورگسترده مردم ، رژيم عقب نشيني خواهد كرد. شواهد بيانگر اين است كه سازمان به اين مسئله دقت كافي نكرده بود كه اگر رژيم عقب نشيني نكرد چه بر سر 100 هزار نيروي تشكيلاتي خود از دانشجوئي،‌دانش آموزي و كارمندي و محلات خواهد آمد. مردم به تظاهرات پيوستند . وقتي نيروها ي كميته به آتش بر روي مردم بدون اسلحه اقدام كردند و پاسخي نگرفتند. اقدام به دستگيري هاي گروهي كردند و با اولين اعدامهاي دسته جمعي بدون تشكيل داد گاه حتي بعضي ها بدون اعلام نامشان در اوين در همان شب 30 خرداد اعدام شدند و بدين ترتيب ايران وارد تاريك ترين دوران تاريخ خود شد.
دوراني كه جامعه را ايران را به 2 قسمت تقسيم كرد . بهزاد نبوي اصلا ح طلب فعلي و سخنگوي دولت در آن زمان در مصاحبه مطبوعاتي در دفاع از اعدام هاي بدون محاكمه گفت ”‌اگر ما آنان را اعدام نمي كرديم آنها 500 هزار نفر به خيابانها آورده بودند و چيزي از ما باقي نمي گذاشتند.“
( مصاحبه با تلويزيون 2 تير 1360 ).

سازمان دستور ترور متقابل داد تا بتواندنيروهايش را از زير ضرب جمع آوري كند. مبارزه مسلحانه آغاز شد. در ديد سازمان با جنگ شهري ميشد به پيروزي دست يافت. عمليات 7 مهر 1360 در خيابان ولي عصر كه به در گيري دهها ميليشاي سازمان با نيروهاي كميته،‌بسيج ،‌سپاه ودادستاني انجاميد در راستاي اين هدف بود. در آن روز حداقل 100 نفر از نيروهاي سازمان كشته و دستگير شدند.

سبعيت رژيم كه بنام خدا به كشتار مخالفان دست زده بود، بزودي با اعدامهاي خياباني بيشتر و شكنجه هاي وحشيانه توانست با اطلاعات بدست آمده حلقه محاصره دور سازمان را تنگ تر كند. البته خط تواب شدن موقت را كه از اواخر 59 در دستور كار قرا گرفته بود را نيز در شكستن مقاومت بعضي از افراد موثر دانست. برخي از دستگير شد ن به اين حربه رو آوردند ولي رژيم معتقد بود كه براي تواب شدن لازم است كه همه اطلاعات را لو داد و حتي به اعدام همرزمان و دوستان كه بر سر عقيده شان هستند دست يازيد. كسي مانند حسين شيخ كه با 120 عمليات بعد از دستگيري به شكار هم رزمان خود پرداخت. وي در سال 65 بعد از بركناري لاجوردي بدستور رازيني دادستان جديد در شب اول همراه با 400 تواب ديگر در اوين اعدام شد .

هزاران جوان و نوجوان كه آمادگي چنين هجومي را نداشتندو از خانه و كاشانه آواره شدند. وبه راحتي در خيابانها دستگير و به جوخه هاي اعدام سپرده شدند.

با تصميم مركزيت سازمان قرار شد مسعود رجوي همراه آقاي بني صدر به خارج برود كه جنبش را به جهانيان معرفي كند و دولتها را با واقعيت تلخي كه بر ايران مي گذرد آشنا كند.
البته سازمان آقاي بني صدر رئيس جمهور وقت را به اين دليل با خود برد كه بتوانند از دولت فرانسه اجازه ورود بگيرندوالا فرانسه رجوي را با هواپيماي نظامي نمي پذيرفت.
سازمان تا وقتي كه شوراي ملي مقاومت تثبيت نشده بود بني صدر را تحمل كردند. در اين بين مسعود با فيروزه بني صدر ازدواج كرد تا شورا دير تر از هم بپاشد.

البته خروج پر سرو صداي سياسي از پايگاه شكاري مهر آباد به قيمت اعدام حداقل 7 همافر و زنداني شدن بسياري و پاكسازي در حدود 6 هزار نفر از پرسنل نيروي هوائي شد كه چنين بهاي سنگيني با توجه به امكان خروج از راه زميني يك كار اشتباه بود كه تا بحال بر آن نقدي از سوي سازمان نشده است. مسعود در پاريس ا علام كرد كه با اولين برف زمستان بر خواهيم گشت.


بدليل اختناق داخل كشور در 60 و سركوب كامل و قتل عام نيروهاي مترقي و دگر انديشان كه سياست فرا خواندن نيروها به خارج كشور را بدنبال داشت، ارتباط تشكيلاتي تمامي نيروها در داخل منجمله سازمان به حداقل رسيد. تمامي سازمانها به مرز نابودي تشكيلاتي رسيدند. بعنوان نمونه نيروهاي دادستاني تا سطوح رده دوم سازمان نفوذ كردند . غذاي خانه هاي تيمي از آشپزخانه اوين تهيه ميشد. مثلا مبلغ 7 ميليون تومان كمهاي مالي هواداران سازمان توسط نفوذي هاي رژيم در زمان لاجوردي جمع آوري شدو بين افراد دادستاني تقسيم شد. (سال61).
در اين مرحله از جمع بندي سازمان به آزاد سازي منطقه اي روي آورد. نيروها ي پراكنده زير ضرب به كردستان آورده شدند.

خط ترور براي بي جانشين كردن خميني

در اين راستا سازمان كساني مانند دستغيب( امام جمعه شيراز) ،‌صدوقي( امام جمعه يزد) ،‌احسان بخش( امام جمعه رشت) ، خامنه اي ( امام جمعه تهران) و ،‌رفسنجاني ( امام جمعه موقت) و بهشتي ( دادستان كل كشور و بانفوذ ترين فرد سيستم) و چندين نفر ديگر را ترور كرد كه به قيمت اعدام صدها جوان در زندانها در تلافي اين ترورها انجاميد. ولي رژيم بي آينده نشد. .

با گذشت زمان ، هر چه سازمان در فرانسه بيشتر مي ماند و فعاليت سازمان در فرانسه بيشتر ميشد تبليغات در كارها و عمليات پر رنگ تر شدشعار قدرت از لوله تفنگ بيرون مي آيد جايش را به قدرت در تبليغات است مي داد.
و از اينجاست كه ديگر نمي توان گفت رهبري سازمان بي تجربه بود. سازمان وارد بازي هاي سياسي بزرگي شده بود . و ازين مرحله به بعد اشتباه را نمي توان نا آگاهانه قلمداد كرد.

انقلاب ايدئولو ژيك (ازدواج مسعود و مريم)

نوبت به انقلاب ايدئو لوژيك رسيد (64) بسياري از نيروها به داخل كشور اعزام شدند تا شايد توجهات داخل سازمان را به ضرورت مهم تر سرنگوني معطوف كند. و در صورت موفقيت ،عمليا تها آن به حساب آنقلاب جديد گذاشته شود.
متاسفانه بدليل اينكه رژيم مدرن ترين دستگاهها ي شنود را خريدار ي كرده بود.
در اين مرحله با تلفن سازمان از خارج كشور خط و خطوط و اهداف رابراي افراد تعيين مي كرد كه با توجه به كنترل خطوط تلفن امكان دستگيري افراد بود. تقريبا تمامي افراد يكه به داخل برا ي عمليات اعزام شدند يا دستگير و يا كشته شدند.


اينكه انقلاب ايدئو لوژيك چه بود و با سر و صداهاي فراوان در حول و حوش آن درسال 64 ،‌الان با با توجه به گذشت 17 سال مشخص شده است كه في الواقع چيزي نبوده است .. يعني هنوز هيچ نوشته اي كه چگونگي آنرا شرح بدهد را در روابط مناسبات سازمان نمي توانيد پيدا كنيد تنها جوابيكه شنيده شد از رده هاي مسؤول هم اين بود:”‌بايد در داخل خودتان جواب اين انقلاب را پيدا كنيد و آنرادر وصل مستقيم با مريم (رجوي) بيابيد.“
بهر حال طرح اين مسئله بيشترين ضربه را به اعتماد مردم نسبت به سازمان در داخل كشور وارد كرد.
در اينجا نمي خواهم وارد بحث چگونگي آن شوم ولي به تجربه دريافته ام انسانهايي كه پيچيده هستند سعي ميكنند كه مسائل ساده راكه در زندگي افراد عادي هست در زرورق تحليل بپيچانند و مردم را دچار توهم كنند.
انقلاب هر چه بود باعث شد كه مسعود توانست رهبري سازمان را به طور كامل قبضه كند. مسعود اْعلام كرد اثر اين كار را 20 سال ديگر متوجه خواهيد شد.

تا قبل از آن سازمان داراي شوراي مركزي بود كه در تصميم گيري ها نقش داشتند. پس از اعلام انقلاب ايدئو لوژيگ،‌شوراي مركزي منحل شد.. ابتدا مردها از سمت ها كنار گذشته شدند و زنان مس.ؤل امور شدند. مريم مسول بخش مالي و بعدا هم مسول حفاظت مسعود شد.مسعود هم كه علاوه بر تصميم گيرنده مسوليت امنيتي را هم بهعده داشت. يعني دو ركن اصلي در تمام سازمانها،‌موسسات و دولتها . هر كس كنترل اين دو بخش(دارائي و سزامان امنيت ) راداشته باشد كنترل كشور را چه كشور ديكتاتو ري و چه كشورهاي دموكراتيك باشد، خواهد داشت.
تشكيل ارتش آزادي نتيجه جمع بندي دوره اعلام انقلاب ايدئو لو ژيك بود. تنها راه رهايي ارتش آزادي بخش است .
براي تشكيل ارتش با توجه به جنگ ايران و عراق، ‌عراق انتخاب شد. و البته در تحليل قرار بود كه اين اقامت كوتاه مدت باشد..( سال 65)

با قبول آتش بس توسط رژيم( سال 67) سازمان و رهبري آن در مضيقه قرار گرفتندچرا كه تحليل هاي مسعود رجوي همه غلط از آب در مي آمد.
تحليل مسعود اين بود كه رژيم بدون جنگ يك روز دوام نخواهد داشت

بنظر مي آيد كه مسعود براي اينكه تحليل هايش درست در بيايد و يا واقعا به آن تحليل ها( كه علمي هم خواند ه ميشد) باور داشت كه عمليات آماده سازي فروغ حاودان در كمتر از 48 ساعت آغاز شد. طبق تحليل مسعود قرار نبود كه كسي جلوي رزمندگان مقاومت كند . ( در نشست آماده سازي عمليات- كه البته هيچگاه بعد از فروغ نوار آن براي كسي پخش نشد. تمام نيروها تمامي وسايل شخصي خود را آورده بودند . )
زيرا چنان تحليل هاي مسعود با رسم هرم و تشابه سازي آن با سال 56 ،‌ سال ترك بر داشتن رژيم شاه با قاطعيت بيان ميشد كه امكان شكي نمي گذاشت. و همگان با اين باور و با كينه عميق نسبت به رژيم مي رفتند كه در تهران با نير وهاي رژيم درگير شوند.

نيروهاي سپاه و ارتش زير فشار ارتش عراق متلاشي شده بودند. روحيه سربازان ايراني ضعيف شده بود. عراق تا اسلام آباد غرب را پاكسازي كرده بود در عمليات هاي بعد از پذيرش قطعنامه كه نيروهاي مسلح ايران كاملا شوكه شده بودندو روحيه شان را از دست داده بودند. و بالطبع هيچ مقاومتي تا اسلام شهر نبود.
قرار بود كه عراق نيروهاي سازمانرا با بمبارانهاي هوائيدر مسير پوشش بدهند كه بهر دليل آنها (عراقيها) نيروها را زير آتش شديد هوائي و زميني رها كردند.تمام افرادي كه زنده از تنگه بر گشتند بياد مي آورند آتش شديد توپخانه را كه يكطرفه بودو
عمليات فروغ به گفته مسعود انجام شد كه ميز توطئه رژيم در ساخت و پاخت جهاني را بهم بزند و تضمين بقاي سازمان و ارتش باشد. “بهترين و مجرب ترين نيروهاي سازمان در اين عمليات كشته شدند. وهيچگاه سازمان نتوانست آنانرا جايگزين كند. آيا واقعا با گذشت 17 سال از آن عمليات تحليل سازمان درست بود؟ سير صعودي پيوستن نيرو به سازمان قبل از فروغ و بعد از آن در 68 و سپس افت شديد آن دليل تضمين بقاي سازمان مي توان ناميد؟
فوت خميني(سال 68) ضربه ديگري بر پيكر سازمان بود چرا كه مسعود در تحليل ها يش بارها و بارها بر اين مو ضوع تاكيد كرده بود كه رژيم بدون خميني يك روز هم دوام نخواهد داشت و تحليل مسعور اين بود كه رژيم توسط قيام مسلحانه شهري در زمان خميني سرنگون خواهد شد. نيروها براي حمله ديگر آماده شدند هر جند كه بسياري از مردم ايران منتظر بودند .و البته تا 32 روز پس از مرگ خميني سپاه و ارتش در آماده باش كامل بودند و مقامات شديدا نگران سرنوشت جمهوري بودند .
در اينجا ذكر يك روايت منابع داخلي رژيم ر ا بر اي خوانند گان بياورم.
يكي از دلايل اصلي انتخاب خامنه اي به ولايتي فقيه در اين بود كه رژيم مي خواست سريع روحيه به نيروهاي مسلح بدهد زيرا همانگونه كه اشاره شد سازمان چنان تبليغاتي كرده بود كه رژيم تك محوري است و بر اساس شخص خميني و ولي فقيه استوار است ..
در نشست انتخاب ولي فقيه ابتدا به جوادي آملي پيشنهاد ميشود كه وي با توجه به اهل عرفان بودن آنرا نمي پذيرد . طرفداران رفسنجاني با توجه به اينكه خامنه اي كمتر حب رياست داشت بوي تعارف ميكنند و توقع داشتند كه وي آنرا رد كندو بالطبع به رفسنجاني تعارف كند كه البته خامنه ا ي آنرا قبول مي كند. آقاي خامنه اي ولايت فقيه را به آقاي رجوي مديون است.
البته صدام حسين اجازه نداد كه عمليات انجام شود. و بدين ترتيب تمامي تحليل ها غلط از آب در آمد.
ارتش آزادي بخش عليرغم انكارهاي سازمان زائيده جنگ بود چرا كه در جنك به اوج خود رسيد وبه چند موفقيت دست يافت مانند فتح مهران. و بعد از آن قفل شد سال 67 تا 81 هيچ تحرك نظامي نداشت.

و ارتش آزادي براي چند سال سرگرم ساختمان سازي و ياد گيري سلاح و هلي كوپتر و جنگ تبليغاتي شد.

خط خمپاره اندازي و ترور دوباره

با آغاز رياست جمهوري خاتمي عمليات چريك شهري دوباره آغاز شد. كسي نگفت كه
اگر جنگ چريك شهري و ترور موفق بود چرا در 60 جواب نداد و از دستور كار كنار گذاشته شده بود.
سازمان دست به ترور صياد شيرازي و لاجوردي كرد و بقيه افراد اعزامي هم دستگير شدند.
عمليات خمپاره اندازي داخل شهري تنها جنبه تبليغاتي سياسي داشت و الا هر آگاه نظامي ميداندكه استفاده از خمپاره انداز در شهر تعيين كننده نيست و هيچ رژيمي با خمپاره اندازي سرنگون نشده است. خمپاره اندازي ها كه در اوج محبوبيت خاتمي بود سازمان را در انزواي بيشتري قرار داد. سازمان براي اينكه تحليلش درست باشد اعلام كرد كه تنها 6 ميليون نفر در انتخابات شركت كرده اند كه يك خود فريبي بيش نبود. سازمان و جناح راست حكومت مدتها بود كه در عمل به وحدت نظر رسيده بودند .
مردم بسياري در انتخابات شركت كرده بودند و به خاتمي راي داده بودند.
قدر مسلم در اين است كه در شرايط انتخابات آزاد خاتمي راي نمي آورد. نمي توانيم به مردم زور كنيم كه از تضاد هاي دو جناح استفاده نكنند مردم نياز به هواي آزادتر داشتند كه خاتمي بعنوان سوپاپ اطمينان به آنان مي داد.
مردم تا 7 مهرر 1360 كه هنوز جنگ مغلوبه نشده بود از ميليشيا و سازمان حمايت آشكار مي كردندو لي وقتي بر اثر تاكتيك غلط سازمان در 7 مهر 60 در خيابانهاي تهران با نيروهاي امنيتي در گير شدندو رژيم دستگير شد ه ها را در خيابا ن كنار سينما راديو سيتي در خيابان مصدق تير باران كرد حمايت ها مخفي تر وكم تر شد.

آمريكا و اروپا دنبال چهره اي مانندخاتمي بودندكه بتوانند در مراسم عكس انداختن و دست دادن در جلوي خبر نگاران رسانه ها مشكل انتخاباتي پيدا نكنند. براي آنها مهم نيست كه خاتمي و يا رجوي بر ايران حكومت مي كنند براي آنها اين مهم است كه چگونه منافعشان را تضمين كنند. هر چه نيرو وابسته تر سهم غرب بيشتر .
براي آمريكا كه مهم نيست زنان ايران و افغانستان چه مي كشند. اين وظيفه نيروهاي ملي و سياسي است كه بر سر ميز مذاكره منافع مردم را تامين كنند. هرچه مشاركت مردم در امورشان بيشترباشد سهم غرب كمتر خواهد بود


چند نمونه ديگراز تغيير مواضع سازمان


دعوت از خوانندكان و هنرمندان براي اجراي كنسرت در حاليكه قبلا از همه آنان براي پيوستن به ارتش آزادي بخش در 1365 دعوت شده بود و از آنجا كه همه آنان اين دعوت را رد كرده بودند در بحث هاي داخلي سازمان ار آنان بعنوان خائنين نام برده ميشد. تا دعوت از خوانندگان در اجراي كنسرت در سالهاي اخير

تعيين پرچم شير و خورشيد بعنوان پرچم رسمي ميباشد.

چشم انداز آينده سازمان و تغيير اساسي بين 1991 و 2003

الف در 1991 سازمان در ليست سازمانهاي تروريستي آمريكا و انگليس نبود و امروز هست. قرار دادن سازمان در ليست تروريستي يك چراغ سبز به رژيم ايران است و سدي در راه فعاليتهاي خارج كشوري سازمان. و مانعي جدي در آينده سازمان دررابطه با كشورهاي غربي.

ب مسئله ريزش نيرو ها در سازمان

پشت كردن به اصول اساسي و تكاملي در دراز مدت باعث جدائي هر جريان انقلابي از مردم كه به مثابه پوسته حفاظتي آن جريان هستند مي شود. مردم در دراز مدت بين نيروها و سياستمداران وفادار به آنان وكساني كه از آلودگي هاي مالي مبرا هستند و ديگران تفاوت قائل هستند. شكل ابراز آن در جوامع دموكراسي و ديكتاتوري متفاوت است . نمونه دكتر مصدق،‌آقاي طالقاني و بازركان در ايران. حمايت مردم از سازمان در سالهاي 60 تا 64كه شكنجه و زندان . اعدام بدنبال داشت نمونه ديگري ازين ادعاست .

يكي از اثرات مستقيم فروغ حاودان بر سازمان ، جدا شدن نيروهاي باقي مانده بود كه سالم به قرارگاهها برگشته بودند. بعد از فروغ ،‌در هاي سازمان براي رفتن به روي افراد بسته شد. با افراد جدا شده عليرغم جانبازي ها و فدا كاريهايشان مانند خائنين رفتار ميشد.
بسياري با كمتريتن امكانات به پاكستان فرستاده شدند. اين اولين گروه جدا شده بودند كه هنوز به اصول سازمان معتقد بودندو به مسعود هم انتقادي نداشتند .يا حداقل بخاطر وجود دشمن اصلي و مرز بندي با رژيم از ابراز آن خودداري مي كرد ند.
بعدا تعداد جدا شدگان بيشتر شدند سازمان تعدادي را به تركيه اعزام كرد ولي در سال 1368 و جنگ كويت سازمان نيروهاي جدا شده را به اردوگاههاي عراق مي فرستاد.

در حال حاضر اكثر نيروهاي سازمان بالاي رده سني 40 سال هستند.رهبران كه در رده سني 50 هستند.
شكست تحليل ها و تاخير سرنگوني اعلام شده از 2 ماهه در سال 60 در مصاحبه با بي بي سي در فرانسه توسط مسعود تا اعلام سرنگوني در زمان زنده بودن خميني و بعدا اعلام سال سرنگوني در سال 2000 توسط خانم رجوي و عدم صداقت در اعتراف به اشتباه در تحليل باعث ريزش نيروها شده است .

تغييرشرايط منطقه اي

تضعيف شدن عراق از نظر نظامي و سياسي به شدت بر ضد سازمان عمل ميكند.

صدام بعد از اشغال كويت و محاصره اقتصادي بشدت تضعيف شده است . شمال و جنوب كه اجازه پرواز ندارند.در تمام دوران جنگ و زنده بودن خميني تنها دو بار به قرارگاههاي ارتش آزدي بخش حمله شد . در حاليكه در زمان رفسنجاني و خاتمي دهها مرتبه پايگاههاي سازمان مورد حمله
مو شكي و تهاجم قرار گرفت و دولت عراق به اعتراض سياسي بسنده كرد.
بهبود روابط ايران با عربستان و كويت دو متحد اصلي عراق و كمك كننده مالي به ارتش آزادي از يك سو و طرد شدن عراق از سوي كشورهاي عرب تا سال 2002.
برقراري روابط خوب ايران با تركيه در پي توقف صدور انقلاب و دستگيري اوجلان
حمايت و نفوذ ايران در كردستان عراق
نفوذ ايران در افغانستان
بهبود روابطايران با اردن و شاه جوان آن كه بدليل معضلات فراوان در مورد مسئله فلسطين و عدم ثبات وي مانند پدرش ملك حسين در عرصه سيسات جهاني وزنه نيست . بالطبع اجازه انتقال سازمان به اردن را نمي دهد.
تنها مخالف ايران در منطقه اسرائيل است كه نقش فعالي در آينده منطقه خواهد داشت ولي بدليل حمايت سازمان از عرفات و سازمان آزادي بخش از سوئي و و دافعه اسرائيل و ضعف حكومت خود مختار امكان انتقال سازمانبه منطقه خود گردان فلسطين نيست.
در حالت جنگ نشدن هر رژيمي كه سر كار بيايد مسلما با ايران روابط حسنه تري خواهد داشت و در آن صورت سازمان بايستي قار گاهها راتعطيل كند . شكست طرح ارتش آزادي بخش.

حمايت گسترده پارلمانهاي اروپا و آمريكا از سازمان و استفاده ابزاري از آنان براي فشار هاي سياسي به ايران ، سازمان را به نوعي خود بزرگ بيني در سطح جهاني مبتلا كرده بود. تا آنجا كه چندين بار در زمان رياست جمهوري رفسنجاني تلاشهاي وي را براي نزديكي به آمريكا با شكست روبرو كرده بود. سازمان به نوعي علاقه لابي اسرائيلي در اين شكست ها را به عمد نديده مي گرفت.


عدم حمايت داخلي از سازمان

شواهد نشان از آن دارد كه سازمان شديدا منزوي است. سازمان نتوانسته است با جنبش دانشجوئي جوش بخورد. عليرغم بحرانهاي اقتصادي و تظاهرات و تحصن هاي كارگري و دانشجوئي كه باعث بحران جدي براي حاكميت شد شعاري در جهت حمايت از سازمان داده نشد.

سازمان نتوانست در تعميق شعارهاي خودش مانند مرگ بر خاتمي موفقيتي داشته باشد. بغير از چند گزارش در مورد شعار براي استعفاي خاتمي در جريان تظاهرات دانشجويان به نفع آغاجري، هيچ مورد ديگري گزارش نشده است . اينكه خاتمي جزئي از سيستم حاكم است بحث جداگانه اي است.

البته تا يك انتخابات آزاد برگزار نشود هيچ نيرو ئي نمي تواند از ميزان پشتيباني مردمي خود در داخل ايران مطلع شود. و اين نظرها بر اساس خوانده ها از منابع مستقل خارجي و منابع داخلي و شنيده ها و تغيير مواضع بسياري از هوادارن سابق مي باشد. ولي افت شديد سازمان در بين نيروهاي خارج كشوري بسيار محسوس است.

به قول آل احمد :‌وقتي مي تواني در سياست اثر كني يا در گردش امر اجتماع كه اندازه پريرش و يا مقاومت آن اجتماع را در مقابل حرفهايت سنجيده باشي . وبراي بدست آوردن اين اندازه خود اجتماع را شناخته باشي و سنت را و تاريخ را عوامل سازنده بك اعتقاد عموممي را و محركهاي راه اقتادن خلق در خيابانها و سپس سكوتش را و خانه نشستنش را.


در جازدن سازمان


سازمان هنوز نتوانسته است تغييرات در نسل سوم انقلاب،‌تغيير ديد گا ها و خواست هاي مردمي بويژه نسل جوان،‌بر هم خوردن معادلات بين المللي،‌جهان يك قطبي به رهبري آمريكا و بوش ، هجوم سر مايه داري جهاني، رشد بنياد گرائي اسلامي و خطر آن در منطقه را درك كند.
وقتي نشريات سازمان و برنامه هاي راديو ئي و تلويزيوني را مرور مي كنيم فضا همان فضاي سال 60 است . با اين تفاوت كه در آن سالها نشريات سازمان از مطالب كيفي و تحقيقي بر خوردار بود. باضافه اينكه اعضا عمدتا آكاه و باز بودند . درحاليكه به موازات دور شدن از مردم و شكست تحليل ها همه هوادران در حالت تدافعي با استفاده از يك فرهنك لغت مخصوص با فاكت از مسعود هستند كه بيشتر براي برچسب زني استفاده ميشود.

به عبارتي توليد فكري در سازمان سا لهاست كه مرده است . جمع آوري كتا بها در كتابخانه هاي قرار گا ه ها از سال 65 حتي كتابهاي موسسين سازمان تبين جهان،‌راه حسين راه انبيا ،‌اقتصاد بزبان ساده هم جمع آوري شده اند. ،‌دسترسي به روزنامه هاي مختلف براي همگان نيست.
استفاده از بولتن هاي داخلي با تفسيرهاي سازماني بر روي اخبار.
سازمان به عنوان بك سازمان ايدو لو ژيك از ضعف شديد ايدئو لو ژي رنج مي برد و سالهاست به بهانه مبارزه با رژيم غير از كتا ب هاي سياسي تبليغي كار مدون تئوريكي انجام نداد ه است

شهدائي كه در راه آرمانهاي اوليه سازمان جان باخته بودند يك سرقفلي دائمي نيست و يا ابزاري كه با آن رقيبان را از ميدان بدر كرد . زيرا سازمان در نگرش خود تغييرات اساسي كرد ه است .
مانند افراد ماركسسيت شده كه كنترل سازمان را در دست گرفته بودند(سال 54) در حاليكه اصل ايديو لوژي سازمان را نفي مي كردند. به احتمال زياد بسياري از آن شهدا حاضر نبودند كه درراه اهداف فعلي سازمان مبارزه كنند چه برسد به شهادت. آ
يك نمو نه مثال بياورم ساواك شاه از محمد حنيف نژاد مي خواهد كه قبول كند كه آنها با عراق در ارتباط بوده اند تا حكم اعدام وي را لغو كند كه شهيد حنيف نژاد آنرا رد مي كند شما مقايسه كنيد با حضور گسترده سازمان در عراق و همكاريهاي نظامي و اطلاعاتي با عراق كه متاسفانه يكي از غير انساني ترين سازمان هاي امنيت (استخبارات)است. 0

وقتي شرايط ذهني و عيني انقلاب را در زمان شاه و رژيم فعلي بررسي مي كنيم احتياج نيست كه شما چندان سياسي باشيد تا بدانيد كه معضلات رژيم قابل مقايسه با رمان شاه نيست. يعني نارضايتي عمومي و بهر ه برداري از آن توسط گرو هاي پيشتاز .
از معضل اقتصادي تا زندانيان سياسي و حقوق بشر ،‌مسأله كار گران و مشكلات بخش صنعت ، فشارهاي دول غربي بويژه آمريكا كه در زمان شاه متحد شاه بود،‌ مسله بيكاري،‌فقر ،‌فحشا . بر روي آن بايد مسأ له منكرات و حجاب خانم ها و ‌اعتياد را بايد بدان افزود.
يعني رژيم همه چيز را براي خودش مسإ له كرده است. يعني شايد گروهاي سياسي ما نبودند رژيم توسط جناح هاي داخلي خودش طي اين 24 سال نابود شده بود.



راه هاي برون رفت سازمان ( رهبري) از بحران عراق




الف حمله به ايران كه بدترين راه حل است و به مثابه خود كشي سياسي است كه رژيم از آن استقبال خواهد كرد . باقي مانده نيرو ها كشته خواهند شد .مسعود و مريم براي ادامه رهبري مقاومت در عمليات نخواهند بود.



ب به يك كشور آفريقائي با كمك آمريكا منتقل شوند.. يعني اعزام نيروهاي مقيم
كشو رهاي اروپايي به كشو رهايشان و بقيه به يك كشور دور افتاده آفريقايي. همان طرح فرانسه كه در سال 63 با اعتصاب غذاي 40 روزه خنثي شد.

استفاده آمريكا از آنان براي فشارهاي سياسي بر روي حناحين حاكم

ج: انتقاد از گذشته خود و باز كردن در گفتگو با گروهها و احزاب ديگر بدون پيش شرط

.
به گفته لنين حزبي كه از گفتن حقيقت نهراسد هرگز ازبين نخواهد رفت.


اين راه تنها راه بازگشت سازمان در بين نيروها و احزاب اپو زيسون و مردم مي باشد .
انتخاب اين راه با توجه به شناخت از مسعود كه حاضر نيست در قدرت با كسي سهيم باشد بعيد بنظر مي آيد.
بطور مثال در ايران آينده ،‌ايران دموكرات مفهومي به عنوان رهبري انقلاب نخواهيم داشت. مسعود مي تواند رهبر سازمان يا شوراي ملي مقاومت باشد و در انتخابات آزاد انتخاب شود ولي عنوان رهبري انقلاب جاي سوال دارد.
باز كردن باب انتقاد وانتقاد از خود قبل از هر چيز قداست و رهبري مسعود را به زير سوال خواهد برد.

شوراي مقاومت براي اين درست شده كه هر نيروئي به زير چتر سازمان بيايد و رهبري هم بنوعي بايد در دست مسعود باشد .
يعني اگر اتحادي هم باشد مانند اتحاد هاي قبلي سازمان بعد از رفع بحران بعيد است كه به اين پيمان وفادار بماند.

در خوش بينانه ترين سناريو تصور كنيم كه تمامي اعضا سازمان و شورا هيچ گونه مسئله اي با سياست هاي مسعود ندارند. تجربه هاي گذشته مانند مسعود مهرابي ، مهدي بخارايي،‌محمد رضا سعادتي، مهدي تقوائي ،‌ سعيد شاهسوندي و علي زركش (كه يكشبه از مقام ژنرالي در ارتش به سرباز صفري تنزل پيدا كرد . در حاليكه در معرفي نامه وي بعد از موسي،‌ مسعود چه تعريف ها از توانائي هاي وي بعنوان فرمانده داخل و جانشين موسي نكرده بود). حداقل نشان از اختلاف نظر در بعضي از زمينه ها با با مسعود داردو بدون ترديد در داخل روابط و مناسبات هم كساني هستند كه متفاوت از مسعود بينديشند.
دافعه رژيم و سيستم مخفي كاري در سازمان محلي براي باز گو كردن هاي اختلاف نظرهاو عقيده ها مي گرارد. از آنجا كه سازما ن مرزبندي خودش رابا رژيم به اين صورت خط كشي مرده است كه هركس از ما جدا شود به صف مقابل خواهد پيوست باعث شده كه بسياري يراي سوء استفاده نكردن رژيم سكوت اختيار كرد ه اند.


آيا سازمان مي تواند از بحران سالم خارج شود؟

با توجه به روند پروسه حركت سازمان ساده انديشي است كه بپذيريم سازمان در راستاي پيروي از سياستهاي اصولي و تكاملي به اين نتيجه رسيده است و حاضر باشد كه از مواضع خود، صادقانه انتقاد كند. .
رهبري سازمان( رجوي) اگر واقعا مي خواهد به جنبش آزادي خواهي مردم ايران كمك كند بايد هر چه سريع تر با انتقاد از خود و نقد و بازنگري سياست هاي سكتاريستي گذشته خود راه را براي ائتلاف بويژه با نيروهاي ملي مذهبي باز كند. اتحاد با آنان مي تواند به سازمان وجهه مردمي لازم براي فعاليت داخل كشور داشته باشد.

نيروهاي ملي مدهبي نيرويي هستند كه مشروعيت لازم و كافي را در بين مردم ايران براي در دست گرفتن قدرت دارند ولي بدليل هجوم رژيم در وضعيت جبهه اي تشيكيلاتي و سازماندهي مناسبي قرار ندارند. ائتلاف نيروهاي ملي مذهبي با سازمان مي تواندبنوعي ضامن كسب قدرت و يا سهم مناسب مردم در حكومت آينده باشد.

ولي آيا آنان حاضرند چنين اتحادي را بپذيرند ؟ خيلي ضعيف است .

پس اساسا سازمان در شرايط فعلي در موضعي نيست كه بتواندجبهه همبستگي بر حول محور جمهوري خواهي تشكيل بدهد. حتي جمهوري خواهان خارج كشور كه عمدتا دچار تشتت هستند و نيروي عمده اي منسجمي براي سرنگوني نيستند هم حاضر نيستند در زير پرچم شوراي مقاومت متحد شوند.


وظيفه نيروي سياسي مردمي در اين برهه چيست؟

براي سازماني كه مدعي خدمت به خلق است انتخاب بهترين راه آن است كه براي مردم كشورش كم هزينه ترين باشد و بيشترين دستاورد را داشته باشد و جامعه بشدت متفرق ايران را بسوي وحدت و پكانگي سوق دهد.

به ايران بينديشيم به مردم آن كه تا20 سال ديگر به مرز 100 ميليون مي رسند ودر آن سال نه نفتي خواهد بود و نه آب كافي براي آشاميدن و زراعت. شا يد فقير ترين كشور منطقه .

آيا اين بار مسولانه عمل مي كنيم؟ . حسين وار عمل كردن تنها شهامت فردي مي خواهد. . كاشكي راه حل فقط حسين وار به شهادت رسيدن بود. اين در شرايط فعلي فرصت طلبانه ترين موضع گيري است.پس تكليف مردم چه ميشود؟
آيا آمام حسين (ع) در شرايط فعلي بازهم به قيام عليه پزيد دست مي زد تا حكومت ستمگر را افشا كند؟ يا پيامش را به گونه اي ديگر با استفاده از دنياي ارتباطات به گوش مردم دنيا مي رساند. امام حسين با خونش به ما ياد داد كه چگونه زندگي كنيم. يزيديان آماده بودند كه نداي حق طلبانه وعدالت خواهانه و روشنگرانه حسين را خفه كنند.

يكي از مشكلات بزرگي كه جنبش اپوزيسون ايران از آن رنج مي برد غير دمكرات يودن آن است. بيشتر اپوزيسيون بلا استثنا در غرب زندگي كرده اند و به نوعي كم وبيش طرفدار دموكراسي غربي (ليبرال دموكراسي ) هستند . براي ايران خواهان دمكراسي به سبك غرب هستند ولي بر يك نكته اساسي در اين سيستم چشم خودشان را به عمد مي بندند. (وظايف رهبري)
در دموكراسي غربي اگر رهبر حزب نتواند حزبش را در انتخابات به پيروزي برساند استعفا مي دهد. و حتما به رقيب هم تبريك مي گويد و حمايت خودس را از منتخب آرا اعلام ميكند. ولي تمامي رهبران اپوزيسون ايران عليرغم شكست سياست شان در قبال رژيم و تشكيل جبهه واحد همجنان اصرار برادامه رهبري دارند و گويا كه شغل داومي است و هيچ قصد با زنشستگي ندارند.
بقول مرحوم آل احمد :‌درسياست شكست خوردي يعني كه حرفت مناسب نيست.

هيچ كدام از رهبران اپوزيسيون از شدت احساس مسوليت ( به گفته خودشان ) !! ولي باواقع بخاطر خود خواهي حاضرند كه با سازمانشان از نظر تاريخي بميرند و دفن شوند تا تا اينكه با كنا ر ه گيري اجازه بدهند نسل جوانتر باديد تازه ، خون تازه اي به رگهاي تشكل هاي منجمد سياسي تزريق كنند. و نكته جالب اين است كه به شاه و شيخ ايراد مي گيريم كه چرا دائم العمر حكومت مي كنند؟.

با تعصب هاي جاهلانه و خود محوري سرنوشت نسل جوانمان را نابود نكنيم. دو نسل ملت ما نسل اول و دوم با هر مرامي و عقيده اي تباه شده اند .
از جبهه هاي هاي جنگ تا جوخه هاي اعدام .
از كوههاي كردستان تا مر زبازركان و تا كو هها ي پوگسلاوي.
از رودخانه هاي مرز تركيه و يونان تا سواحل استراليا .
در صف هاي طويل سفار تخانه ها براي كسب ويزا ي مهاجرت تا‌ صف جلوي اداره مهاجرت آمريكا براي انگشت نگاري شدن.
آيا جائي از خاك دنيا هست كه داستاني تلخ از ايراني بر سينه نداشته باشد.
آيا زنداني هست در دنيا كه پناهجوي ايراني را به خود نديده باشد.
آيا ما قوم نفرين شده هستيم ؟
نه ،‌ مشكل ما در فرد گرا بودن ما و در بيكانه بودن با كار جمعي هستيم.

بايد قبول كنيم كه راه نجات تنها از لوله تفنگ بيرون نمي آيد. همراه با تفنگ بايد درايت سياسي و حس مردم دوستي و عشق به انسانها و وطن پرستي داشت تا پيروز شد. بايستي به آزادي بيان براي مردم باور داشت تا مردم به ما باور بياورند..

زمان زيادي باقي نمانده است و جا براي مانور سياسي براي نيروهاي مردمي كم است. منطقه دستخوش حوادث جدي است .اگر تجربه 150 ساله مبارزاتي مردم ما عليه استعمار و عوامل داخلي آن را مرور كنيم بايد اختلاف سليقه ها را كنار گذاشت و به مردم انديشيد.


روز نخست چون دم رندي زديم و عشق

شرط آن بود كه جزره آن شيوه نسپريم



۱ نظر:

ناشناس گفت...

Zereshk. Now you have one comment. enjoy it.