Translate

شنبه، فروردین ۲۴، ۱۳۸۷

شريعتی و مارکسيسم (۲)

نويسنده: محمد سعید حنایی کاشانی
درج: پنجشنبه، ۲۹ شهريور ۱۳۸۶ | ۲:۱۳ ق ظ
آخرين ويرايش: جمعه، ۶ مهر ۱۳۸۶ | ۹:۲۹ ب ظ
موضوع: روشنفکری




شريعتی و مارکسيسم (۲)


هيچ چيز برای آدم دردناکتر و خنده‌دارتر از اين نيست که زمانی به همان چيزی متهم و منسوب شود که سالها با آن مبارزه کرده است يا از آن متنفر بوده است. شايد اين همان چيزی باشد که از آن به «مکر تاريخ» يا «مکر زندگی» ياد می‌کنند. باری، از آنجا که دو نويسنده‌ی مورد بحث ما، هاشمی و گنجی، هردو يوتوپياهای لنينيستی، استالينيستی، مائوئيستی را دليل بر مارکسيست بودن شريعتی می‌دانند، و نه حتی تأثيرپذيری شريعتی از مارکسيسم، بهتر است ابتدا ببينيم غير از آن نقل قولهايی که دوستان در اثبات مدعای خود آوردند ما چه ادعايی می‌توانيم در نفی مدعای آنان بياوريم. شريعتی درباره‌ی يوتوپياهای مارکسيستی چنين نظر می‌دهد:

پس از انقلاب اکتبر، با ظهور استالينيسم و مائوئيسم که از کمونيسم، يک جامعه‌ی منجمد و سرد و خفقان‌آميز و هولناک سراپا بوروکراتيک [ساخت]، بر اساس اکونوميسم و نظام دولت‌پرستی و کيش رهبرستايی که در آن سياست، اقتصاد، عقيده، فلسفه، علم و ادبيات و حتی هنر و ذوق و زيبايی از طرف ادارات دولتی مربوطه بر همه ديکته می‌شود و هر که کلمه‌ای را غلط بنويسد يا خائن است و يا ديوانه! و هر ابتکاری حرام است و هر اجتهادی بدعت و هر تجديد نظری کفر و هرکه، هرجا و هروقت، تا قيام قيامت، از نص کتاب منزل يا حديث نبی مرسل يا امر امام مفترض‌الطاعة يا حکم فقيه حاکم رسمی شرع يا فتوای رساله‌ی عمليه‌ی مرجع غفلت کند مهدورالدم است و نجس و ملعون و با رطوبت نمی‌توان با او ملاقات کرد. و نام اين مکتب نه يک فرقه‌ی متعصب و کهنه‌ و تابويی مذهبی، که ايدئولوژی علمی مترقی و متحول انقلابی و ديالکتيک! .... و اين است دستاورد انسان معاصر در طول پنج قرن تلاش و دو انقلاب بزرگ. («ما و اقبال»، م. آ. ۵، ص ۱۳۱–۱۳۰)

شريعتی در اينجا با هنرمندی منحصر به فرد خود حتی پروايی از آن ندارد که با اصطلاحات خاص مذهب شيعه نظامی کمونيستی را توصيف و تمسخر کند. و راستی آيا اين جمله: و هر که کلمه‌ای را غلط بنويسد يا خائن است و يا ديوانه! شما را به ياد صحنه‌ی «چاپخانه» در فيلم «آينه» (۱۹۷۵) تارکوفسکی نمی‌اندازد! شريعتی باز در جايی ديگر، می‌گويد:

هیچ نظری موجود نیست: