نقدی بر کتاب از ایران تا امریکا ،
تغییرات ، انتخاب ها و چالشهای جلیل مرتضوی
From Iran to
http://www.amazon.com/From-Iran-America-Changes-Challenges/dp/1493521675
America Changes, Choices and challenges- Jalil Mortazavi
سعید سلطانپور
جلیل مرتضوی خبرنگار باسابقه ایرانی تبارو
نابینای ایرانی تبار بوستون امریکا با همت لورن دورکین و همسرش دیوید که برای
انتشار کتاب به کسانی که خودشان کتاب
خودشان را منتشر می کنند ،کمک می کنند ،توانسته است کتابی را در 18 بخش 137 صفحه
به انگلیسی منتشر کند و از طریق امازون انرا به قیمت ارزان 9 دلار به فروش برساند .
این شیوه فرصت خوبی است برای ما ایرانی ها ی در مهاجرت که امکان چاپ در ایران را نداریم از این شیوه استفاده کنیم و کتاب منتشر کنیم که روایت های مختلف از نگاه های مختلف ایرانیان در زمینه ها ی مختلف که مسلما به رشد جامعه ما و تبادل اطلاعات و افکار کمک خواهد کرد .
بنظر من کتاب روان است و مسایل سیاسی ایران و
امریکا و نگاه نویسنده برای ایجاد یک پل ارتباطی بین خوانندگان امریکایی با ایران
محل تولد جلیل مرتضوی کشوری که در سن 21
سالگی در 1976 قبل از انقلاب 57 انرا ترک
کرده است ، می باشد .
جلیل در 5 بخش اول خاطرات خودش از کودکی در یک
روستای اردبیل تا رفتن مدرسه در اردبیل در کنار پدرش که کارمند اداره پست بوده است
تا رفتن به تهران در سن 14 سالگی به عنوان همراه خواهرش که ازدواج کرده بودو همسرش
راننده کامیون بیابانی بوده است ، می نویسد . خاطراتش را ساده می نویسد و برای
خیلی ها تصویر خانه و محله داستان کتاب
بروشنی مشخص است .
نداشتن اب لوله کشی در روستا و نداشتن برق و
تلفن در ان سالها ی 1955 و بعد را بخوبی تصویر می کشد . داستان گم شدن وی در شهر اردبیل و تصور اینکه
خانواده اش در روستا فکر می کردند پیش پدرش در اردبیل است پدرنیز فکر می کند جلیل
خردسال در نزد مادر و خانواده در ده است . و جلیل با یک خانواده که وی را نمی
شناسند و وی با پسرشان اشنا شده است زندگی می کند . فصل 2
سادگی زندگی ان دوران و اعتمادها علیرغم نبودن
امکانات رفاهی چیزی که این روزها یک ارزو تلقی می شود .
مرتضوی مهمترین بخش زندگی خودش را یعنی از 14
سالگی به بعد یعنی زندگی در تهران و .
حادثه ای که باعث نابیناییش می شود نمی نویسد . اینکه چگونه درسش را ادامه داد
ه و چگونه با واقعیت تلخ نابینایی که هنوز
در بسیاری از کشورها با ترحم به انها نگاه
می شود ، روبروشده و کنار امده است و تا
21 سالگی و سفر به امریکا نمی نویسد. مسایلی مانند مدرسه - همشاگردیها - تقاوت فرهنگی
و زبانی - مقایسه تهران با اردبیل ازمننظر
های مختلف شهری - اقتصادی - فرهنگی
مرتضوی کتابش را همانگونه که در مقدمه اش اورده
است از منظر یک امریکایی عضو حزب دمکرات امریکا که به دمکراسی و نظام حقوقی امریکا
و اصلاح سیستم سیاسی ان باور مند است و.
انجا که در ابتدای کتاب سیاست های اقتصادی امریکا به اسرایل و مصر سالانه به چند
میلیارد دلار می رسد در جالیکه 17 هزار میلیارد دلار بدهی دارد . یکی از دلایل انتقاد نویسنده نیاز به کار و
سرمایه در داخل خود امریکاست . . مرتضوی در دشمنی های بین ایران و اسراییل ، طرف
کشور محل تولدش را می گیرد .زیرا مثلا هیچ گاه از سرمایه گذاری های عظیم و کمک های
دولت ایران به مخالفان اسرایل و نیز به سوریه را انتقا د نمی کند که ماهیتا این
پولهامی تواند در داخل ایران و امریکا سرمایه گذاری شود.
مرتضوی معتقد است که باید بین ایران و امریکا
گفت و گو و ارتباط برای خاورمیانه ارام تر برقرار شود
مرتضوی بدرستی می نویسد تندرویان دو کشور ایران
و امریکا نمی خواهند روابط سیاسی دو کشور خوب شود
وی با اشاره به سخنرانی امیدوار
کننده اوباما و روحانی در سازمان ملل در شهریور 1393 - ُسپتامبر 2014
برای ایجاد یک چارچوب گفتگو مناسب است . چیزی که
با ادامه مذاکرات بین جان کری و ظریف در
امروز مارچ 2015 نشان از دقت مرتضوی و تحلیل درست وی از این رویداد داشته است .
مرتضوی معتقد است که باید تحریم ها ی ایران
برداشته شود ویک شرط اصولی برای لغو تحریمها را تقویت بخش خصوصی موتور اقتصادی
ایرانی می داند .
یکی از ایرادهایی که به جلیل می شود داشت این
است که وی در حالی از دستمزد 20 سنتی خودش به عنوان کمک در مغازه صحبت می کند که
بایستی اجاره خانه هم ذکر شود که بشود مقایسه ای بین دستمزد ها و اجاره خانه که
همواره بخش قابل ملاحظه ای از حقوق شا غلین را می گرفته است را می نوشت . شاید
خوانند ه امریکایی فقط عمق فقر را در ایران ببیند که البته وجود داشته است .
وی در بخش 6 بخوبی از برتری امریکا در کار
دواطلبانه که یک ستون قوی اجتماعی جامعه امریکا هست ، یاد می کند . وی به مطلب طنز گونه ای اشاره می کند که چگونه
در ان دوران موقع خرید دوچرخه پدالی بایستی امصا می دادیم که از نظر
روحی وفیزیکی برای دوچرخه سوار شدن مشکل ندارم زیرا دوچرخه می توانست به دیگران
صدمه بزند . می ولی برای اسلحه 24 صفحه
راهنما دارد ولی کسی برای سلامت روانی
نمی پرسد . در حالیکه تعداد ادمهایی که با
دوچرخه می میرند قابل مقایسه با اسلحه در جامعه امریکانیست . ص 48 بخش 6
در بخش 7 مرتضوی گذار امریکایی ها را از سخت
کوشی در دهه 70 میلادی با امروزکه
میلیونها کارگر امریکایی بیکار هست و کارها به خارج از امریکا منتقل شده است ، گله
می کند . وی اشاره ای دارد به تجربه اش از سمیناری که یاد موفقیت و پولدارشدن را
به شما یاد می دهند 6 کلید موفقیت را
. در اخرجلسه مرتضوی نوارها را 100 دلار
خریده بود که بعدا استادی برای وی می گوید تمام اینها در کتابخانه ها موجود است
. . مرتضوی می گوید من گفتم ولی سخنران می
گفته ادم موفق و پولداری شده است . دوستش می گوید خوب از راه فروش همین نوارها به
این موفقیت رسیده است زیرا روانشناسی ادمها را که می خواهند در امریکا موفق بشوند
می شناسد .
بخش 8 کتاب در ستایش امریکا هست . در این بخش بر
اساس سخنان روزولت در سخنرانی اتحاد 1941 در مورد4 اصل مهم ازادی بیان و ازادی عبادت و اازدی برای بدست
اوردن هر چیز و ازادی از داشتن ترس صحبت می کند . در این بخش وی از دمکرات بودن خود و نیک بودن که
خصلت یک عضو حرب دمکرات امریکا بوده است صحبت می کند مرتضوی به اهمیت پست و نقش ان در جامعه امریکا
می پردازد . اینکه چگونه پست چی در خیابان ( در ان دهه ) به همه سلام میکند به وظایفش عمل می کند وی از اینکه قرار شده است
روزهای شبنه توزیع پست بدلیل صرفه جویی در هزینه های دولتی ،و نیز تلاش جمهوری
خواهان برای خصوصی کردن اداره پست می نویسد و می گوید یک تلاش عمومی برای جلوگیزی از این کار در حال
شدن در امریکا هست . . وی نگران از دست رفتن بخشی از تاریخ امریکا با خصوصی شدن پست هست . دراینجا وی به
مشکل پست در تهران فعلی می پردازد که مجبور می شود شیرینی به پست چی بدهد که نامه
سفارشی سفارت امریکا برای ویزا خانواده اش را که منتظر ش بوده و مهلت کمی داشته
است را در اداره مرکزی پست پیگیری کند ..
اینکه ایران د ران دوران پست نداشته است ولی
پست در ایران گذشته نیز نقش خوبی را اجرا
کرد ه بود .مسلما نه به خوبی امریکا ولی در حد استانداردهای منطقه خاورمیانه واسیا
.
وی در زیبایی حغرافیایی امریکا صحبت می کند وی می گوید که امریکا امگاناتش مساوی عرضه می
کند . مردم امریکا هم از بودن در امریکا که در ان اگر اراده کنند می توانند به ان
دست یابند خوشحال هستند . انها یاد گرفته اند که خوشحالی خود سرزمین امریکاست
. وی به تاریخچه اینکه چگونه به شما کمک
کنم
How may I help you
نویسنده میگوید این از ریشه اریستوگراسی گذشته
که خدمتکارها به اربابان خود می گفتند چگونه به شما خدمت کنیم ؟ بر می گردد .
مرتضوی در مورد خلاقیت در امریکا و اینکه چگونه
به ایجادان کمک می شود صحبت می کند .
این بخش هایی را که مرتضوی بدرستی مطرح می کند
در دهه کنونی امریکا ، چه در سیاست داخلی امریکا و چه در سیاست خارجی ان با چالش
های جدی داخلی و جهانی روبرو است . جنبش ما 99 درصد هستیم. ورشکستگی مالی بسیاری
از مردم امریکا بدلیل حریص بودن بخش های
مالی و بانکها در مورد وام خانه ها - نمونه های از این چالش ها هستند . چالش جدی
تردیگری که وی به ان نمی پردازد نژادپرستی عمیق در امریکا هست که جامعه امریکا را
نه تنها چند دسته بلکه متخاصم کرده است نمونه های اخیر فرگوسن و نیویورک و شورش ها
و اعتراضات مردمی در قتل سیاهان امریکا توسط پلیس امریکا که بشدت خشونت طلب هست را
می توان اشاره کرد که برای چند ماه امریکا را در راس خبرهای دنیا قرار دارد و
تمامی سیاستمداران امریکا را به موضع گیری واداشت . دعوای
بین یهودیان با دیگران - یهودیان با سیاهان - سیاهان و سفیدها - دعواهای نژادی
مسلمانان و ضد مسلمانان که هر روزه به دلیل ازادی بیان رسانه ها به ان دامن زده می
شود ، نشانه های بجران جدی اجتماعی در جامعه امریکا هست
شاید دهه 70 و 80 نظرات مرتضوی درست باشد ولی
امروزه امریکا جامعه عادلانه ای نیست و جامعه ای که در ان عدالت برقرار نباشد (
عدالت اجتماعیی و اقتصادی ، دمکراسی و نهادهای ان نیز زیر سوال هستند .. براستی دمکراسی در امریکا چگونه تعریف می شود
وقتی که برای برنده شدن در ریاست جمهوری بیش از 200 میلیون دلار باید هزینه کرد و
یا برای سناتورو شهردار و دادستان شدن باید صد ها هزار دلار هزینه کرد . با عمیق
شدن اختلاف طبقاتی انها که امکانات مالی ندارند بالطبع انتخاب چنداانی هم ندارند .
به این اضافه کنید دو حزبی بودن امریکا را در حالی که تا 40 درصد جامعه در
انتخابات سیاسی مشارکت ندارند .
این در حالی است که مرتضوی در طرح مسایل
کمبودهای جامعه ایران در دوران کودکی تصویر کاملی برای مخاطب امریکایی نمی گذارد .
مثلا بخش مثبت فرهنگی جامعه ایران - درستی دربین اقشار مختلف نمونه ای نمی اورد .
یعنی به نظر یک امریکایی فکر می کنم چنین تصوری خواهد بود که جلیل ها با امدنشان
به امریکا از جهنم به بهشت وارد شده اند و
امریکا انان را به مقام انسانی و اعتبار امریکایی رسانده است . که همه
اینها جای انها در این کتاب خالی است .
بخش 9 تا 17 را هم در فرصتی دیگر نقد خواهم کرد
.
ریچموند هیل - کانادا
سه ماه مارچ 2015 برابر با 14 اسفند 1393