Translate

پنجشنبه، آبان ۲۵، ۱۳۹۱

انتخابات رهبری حزب لیبرال انتاریو و انتخاب کامیونیتی ایرانی انتاریو




انتخابات رهبری حزب لیبرال انتاریو و انتخاب کامیونیتی ایرانی انتاریو

سعید سلطانپور
بعد از استعفای غیر منتظره دالتون مک گینتی رهبر حزب لیبرال و بستن غیر دمکراتیک مجلس انتاریو در 15  اکتبر 2012 تا پیدا کردن جانشینش ،  تا کنون 6  نفر برای جانشینی وی که 16 سال رهبر حزب و 9 سال ریس دولت انتاریو بود، ثبت نام کرده اند .
کنگره حزب لیبرال  درتاریخ  27-25 ژانویه در محل سالن سابق میپل لیف در خیابان کارلتون ( تورنتو ) بر گزار می شود. همان محلی که دالتون مک گینتی در 1996 به رهبری حزب انتخاب شد . 
 به موجب تصمیم هیت اجرایی حزب هر نامزد باید مبلغ 50 هزار دلار هزینه ثبت نام بدهد و هر کس حق دارد تا 500 هزار دلا ر هزینه انتخاباتی خود بکند و البته  باید 20 درصد کمک های مالی را به حز ب بدهد که رقمی برابر 600 هزار دلار سقف جمع اوری کمک مالی است .
کاندیداها برای نامزد شدن باید از سمت وزارت خود باید استعفا می کردند که بترتیب گلن موروی ( 55) – کاتلین وینه ( 59) – چارلزسوسا ( 54) - اریک هاسکین ( 51 )  اینکار را انجام دادند . بنظر می آید این شرط برای این بود که جرالد کندی ( 52 ساله  که قبلا وزیرانتاریو و نماینده در اتاوا  بود )  و خانم ساندرا پاپا لتو  که وزیر نبود  واز نمایندگی هم  قبلا استعفا داده بود ازشرایط عادلانه برخوردارباشند .
انتظار می رود 2500 نماینده از سراسر انتاریو برای انتخاب رهبر حزب در تورنتو شرکت کنند . این عده شامل 16 نفر باضافه ریس هر حوزه حزبی که تعداد انها  107 شعبه می باشد ، هست . هزینه ثبت نام هر نفر  499 دلار می باشد .  
شیوه های اطلاع رسانی  عشیره ای 
یک ستون نویس  نشریه سیاسی  فارسی زبان هوادار حزب لیبرال نوشت " زمانی برای رهبری زن در حزب لیبرال است "
. ستون نامه های خوانندگان )
 . سردبیر این رسانه قبل از اعلام کاتلین وینه برای شرکت د ررقابت های رهبری حزب   نوشت " زنی شایسته رهبری " اکتبر 25 -2012 .(1)  کاتلین وینه  2 نوامبر استعفای خود را از وزرات اعلام کرد .
نویسنده د رادامه می نویسد "گمان دارم نوبتی هم که باشد اکنون دیگر نوبت رهبری زنان بر حزب است، بویژه رهبری زنانی که از هر منظری که نگاه کنیم از شایستگی کامل برای دست یابی به این مهم برخوردارند" .
عدم دانش سیاسی سردبیر و ستون نویس  در دوران اینترنت و فراوانی اطلاعات در کشوری مانند کانادا جای تاسف دارد . زیرا قبل از اقای مک گینتی رهبر حزب لیبرال خانم لین مک لئود بود که بر اساس نظر سنجی ها باید برنده انتخابات علیه دولت ان دی پی باب ری ( رهبر موقت فعلی لیبرال های فدرال ) در سال 1995 می شد . مک لئود تعداد نمایندگان لیبرال بیشتر شد و لی نتوانست اکثریت را بدست بیاورد . در این انتخابات رهبر حزب محافظه کار مایک هریس یکی از تئوریسین های اصلی حزب محافظه کار در انتاریو با شعار "  انقلاب حس عمومی " با سمت گیری  برای کاهش خدمات عمومی و حمله به  ولفری ها  به قدرت رسید  .
مک لئود  بعداز انتخابات طبق  سنت رایج کانادا بدلیل اینکه حزب را به پیروزی نرسانده بود ازسمت خود به عنوا ن رهبر حزب استعفا کرد ودالتون مک گینتی در 1996 رهبر حزب شد.  
خانم لین مک لئود از سال 1992 تا 1996 رهبر حزب لیبرال انتاریو بود . یعنی اغاز مهاجرت بیشتر ایرانیها به کانادا . و تا سال 2003نماینده مجلس بود .
 مک گینتی بعداز پیروزی اقلیتش د رانتخابات 2011 باید مانند خانم مک لئود ا ستعفا می داد  نه در اکتبر 2012 برای خاموش کردن صداهای اپوزیسیون قانونی خود و راه را برای جانشین خود در فضای سالم تری هموار می نمود.   بنابر این تنها حزبی که رهبر زن نداشته است محافظه کاران انتاریو بودند . حتی محافظه کاران فدرال خانم کیم کمپبل را هم به عنوان رهبر و هم به عنوان نخست وزیر بعداز برایان مالرونی داشتند . 
توهم رسانه اقلیتی و رسانه سراسری کانادایی 
به عنوان  یک رونامه نگار و فعال اجتماعی جامعه ایرانی د رانتاریو احساس می کنم که تصورات اینکه رسانه ها خط می دهند برخی از این دوستان را دچار مشکل تحلیلی کرده است .  زیرا منظور از رسانه ها ، رسانه های اصلی یک کشور هستند در کانادا تورنتو استار- گلوب و اند میل و تورنتو سان را می توان نام برد . نه رسانه های اقلیت
 د رکانادا که متاسفانه توان مالی برای رقابت این ابر رسانه ها د رعرصه اطلاع رسانی کانادا دارند . به همین دلیل اصلی و دلایل دیگر هیچ رسانه جامعه ایرانی در حد و اندازه ای نیست که بتواند خط بدهد و تعیین کند . به عنوان مثال تورنتو استار د ر ژانویه 2011مورد دکتر هاسکین نوشت . هاسکین  به زودی د ر سپتامبر 2009 به سمت وزارت مهاجرت انتاریو  در کابینه مک گینتی منصوب شد .  تورنتو استار با تیراژ 200 هزار نسخه ای و سابقه طولانی درعرصه سیاسی و اجتماعی انتاریو افکارمرکز تا کمی چپ متمایل به مهاجران را نمایندگی می کند .  کما اینکه نقش اول را در مبارزه با فورد شهردار تورنتو به عهده گرفته است که جای بحث جداگانه دارد .
برا ی اقلیت ها موازنه جمعیت از نظر تعداد رای  ، نقش سرمایه داران ان جامعه اقلیتی  و کمک های مالی ان افراد  به یک حزب و نزدیکی به مراکز قدرت سیاسی حساب می شود نه رسانه هایی که نقش سیاسی و اجتماعیی و فرهنگی بر عکس رشد کمی جامعه ایرانی د رکانادا  ، روبه کاهش است .
.بنظر من وقتی که هنوز نامزدهای رهبری حزب برنامه های خود را اعلام نکرده اند اعلام حمایت از یک کاندید و تشویق دیگران به حمایت از هر کاندیدی شیوه غیر دمکراتیک و ناقض اصل رسانه ای است . زیرا هر کدام از این نامزدها نماینده طیف خاصی در حزب هستند و تفکر بخصوصی را از جریانات اقتصادی و سیاسی در هر حزبی نمایندگی می کنند.
تبلیغ ا زیک کاندید بدون اینکه منافع ان کاندید برای جامعه ایرانی در انتاریو مشخص شود ایا همان  سیستم عشیره ای سنتی ( اسیا و افریقا ) و یا شیوه امرانه عابدانه  استبدادی ولایت فقیه ای حاکم برا یران نیست ؟.
یعنی رفیق بازی و چند تاعکس انداختن با وزیر ونماینده باید مارا به این خطا وادارد که خوانندگان خود را به انتخاب کورکورانه دعوت کنیم .  ؟  
حزب های سیاسی کانادا و جامعه ایرانی کانادایی 
متا سفانه جامعه ایرانی چند پارچه ، کمتر علاقه مند به مشارکت سیاسی جدی در کانادا ،فاقد نهادهای سیاسی استخوان دار و نهادهای اجتماعی با سابقه و بنیه حداقلی می باشد . ( تقریبا تمامی نهادهای ما یک مکان مشخص ندارند . به گفته اقای  فخراشرفی  کامیونیتی صندوق پستی ) . بالطبع این اطلاعات بر مقامات سیاسی و امنیتی کانادا نیزپوشیده نیست .
کمتر فعال سیاسی ایرانی با تجارب سیاسی بسیار از انقلاب 57 و مردم ، درگیر مسایل سیاسی و اجتماعی کانادا می شود .  ان بخش از نسل جوان  که به سیاست علاقه دارند بدون تجربه و حمایت  نسل قدیم ،  وحمایت نشده از سوی کامیونیتی  ( بدلیل نداشتن نهادهای اولیه اجتماعی سیاسی ) بیشتر در احزاب سیاسی کانادا فعال هستند . این جوانان بدلیل عدم حمایت لازم ( مالی و انسانی ) عموما پیاده نظام احزاب تلقی می شوند . به جرئت می توان گفت تعداد افرادی که در حزب لیبرال سمت دارند از تعداد انگشتان دست فراتر نیست . ( امیدوارم دوستان لیبرال اگر در این مورد ارقام و نام دارند برای تصحیح من و اطلاع کامیونیتی ، اگاهی رسانی کنند.
افراد مسن تر هم  تنها موقع رای دادن حساب می شوند و تقریبا جامعه ایرانی در مراکز تصمیم گیری انتاریو وکانادا حضور ندارد . صرف نظر از تعارفاتی که سیاستمداران در برخی از مهمانی ها ی عمومی و خصوصی بیان می کنند جامعه ایرانی را علیرغم توانایی های اقتصادی – سیاسی و فرهنگی به حساب نمی آورند.  این طرز تفکر عوض نخواهد شد مگر اینکه کامیونیتی اتاق فکر حزبی و فراحزبی داشته باشد و به اگاهی رسانی کامیونیتی برای انتخابات سال 2015 فدرال و شهرداری های انتاریو و ونکوور بپردازد . نیاز به برنامه ریزی ، مشارکت جدی – فراحزبی دیدن ،  اولویت حقوق جامعه ایرانی به عنوان یک اصل در دو دهه گذشته نبوده است .  امیدمان به اینده است که هر انسانی به امید  و آروز زنده است .
خلاصه کلام برای حمایت از یک نامزد لیبرال باید حمایت ما با مطالعه  برنامه های آن وزیر باشد زیراآینده حزب و بخش عمده ای اززندگی ( سیاسی اقتصادی )ما به عنوان اهالی انتاریو توسط ان فرد رقم خواهد خورد .  این شیوه اصولی است. بشرط اینکه کامیونیتی ایرانی در مراکز تصمیم گیری رای داشته باشد که تا کنون نداشته است .  ولی اگر می خواهیم بر اساس منافع کامیونیتی حرکت کنیم باید به وزیری رای بدهیم که حداقل یک وزیر از کامیونیتی ایرانی در کابینه خود داشته باشد . 
در مصاحبه تلویزیونی  که با کاتلین وینه وزیر اموزش و پرورش وقت در سپتامبر 2011 داشتم به وی گفتم قول بده وقتی رهبر حزب شدی یک وزیر از ما انتخاب کنی .  وینه گفت قرار نیست که انتخابات بشود گفتم  سال دیگه انتخابات حزب خواهد شد این قول را از شما می خواهم .
در سیاست کانادا بده و بستان مثل تمامی دنیا هست ،چیزی که از سیاستمداران کانادا یاد گرفتم همانگونه که دمکراسی را ازمردم کانادا اموخته ام  . در سیاست  رای مجانی به کسی ندهید مگر اینکه خواسته تان را در ازای رای تان بیان کرده باشید . اگر خواستتان منطقی و غیر قانونی نباشد و زور مالی و رای کامیونیتی هم  قوی باشد ، مجبور خواهند بود خواست اکثریت جامعه ایرانی را ادا کنند.
در سال 1996 برای دالتون مک گینتی در خانه یکی از ایرانیان عضو حزب لیبرال مهمانی کمک مالی برگزار شده بود . وی از اینکه تعداد زیادی مهندس و دکتر ایرانی هستند تعجب کرده بود . اینکه چرا مک گینتی پاسخ ان کمک ها را که بسیار کم  بود و  با تاخیریک دهه ای داده شد نیاز به کار کارشناسانه دارد .
  این د رحالی است که مک گینتی به هندی ها و چینی ها  پست کابینه داده بود . سمت وزارت به اقای هیندر تخار  ( نماینده می سی ساگا ) ، از هندی تبارهای انتاریو که  شرایط خود را برای نامزدشدن خود در رهبری حزب  سبک و سنگین می کند یک نمونه عینی است . یا   ایجاد پست وزارت برای نماینده چینی تبار در کابینه مک گینتی  مایکل چن ( نماینده مارکهام )  نمونه دیگر اقلیت های قومی در انتاریو که قدرت اقتصادی به سهم گیری سیاسی محدود منجر شده است .
  تخارخود  می داند که امکان برنده شد ن به عنوان رهبر حزب لیبرال وجود ندارد . البته  سالیان دراز برای یک اقلیت قومی و رنگین پوست برای رهبری احزاب سیاسی در انتاریو و کانادا راه مانده است .   ولی با  اعلام نامزدی  ویا حتی مانور نامزدی سهم جامعه هندی تبارها را بیشتر و محکم تر خواهد کرد .  تخار و کامیونیتی  هندی تبار انتاریو برنده این حرکت خواهند بود زیرا تمامی نامزدهای سفید پوست مجبورند برای بدست اوردن حمایت تخار به وی و کامیونیتی هندی ها امتیاز بدهند  .
آیا نماینده ایرانی تبار حاضر است برای نفع کامیونیتی ایرانی چنین حرکت تضمین شده برای اینده خودش و کامیونیتی انجام دهد ؟  ح
ریچموند هیل – 12 نوامبر 2012

 منبع :
1
       شهروند 1409 

8***این مقاله در ایران استار جمعه 16 نوامبر 2012 منتشر شده است

هیچ نظری موجود نیست: