لنیک تصویری برنامه راه حل
اما توضیح کاملتر اینکه من از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲، مشاور بخش فرهنگسازی سازمان بهینهسازی بودم. وقتی در هفتهنامه مهر کار میکردم، به دعوت روحالله زم به آنجا رفتم.
ممکن است بپرسید چرا در ایران به این مسائل نپرداخته بودم؟ به هزار و یک دلیل! بزرگترینش، قرارداد با یک سازمان دولتی. وقتی شما با سازمانی دولتی قرارداد دارید، موظف هستید مسائلی را رعایت کنید.
اما آن زمان من وبلاگنویس نبودم و فکر هم نمیکردم که وبلاگنویس شوم، و وقتی در سالهای آغازین رفتن از ایران، وبلاگنویسی برایم جدی شد، ترجیح دادم برای ماندگار شدن چیزهایی که شاید مردم با آنها آشنا نباشند، اندکی قلم بزنم.
از ترحم تا مروت، و
از مدارا تا وفا هر چه را كردم طلب، ديدم
ز عالم رفته است
بیدل
اخلاق در سیاست و رسانه
سعید سلطانپور
بی اخلاقی هوشنگ بوذری و نیک اهنگ کوثر در نوار مهدی
هاشمی
با سلام و درود برنامه امشب زنده راه حل - 5 شنبه 13 دسامبر 2012 – برابر با 23 آذر1391 از
تلویزیون تن ( ریچموند هیل )
هفته گذشته انتشار
نوارهای محرمانه گفتگوی مهدی هاشمی و نیک
اهنگ کوثر منتشر شد . نیک اهنگ کوثر اعلام کرد که انتشار این نوارها را که درسال
2010 و بدون اطلاع مهدی هاشمی ضبط کرده بود ، محکوم است . بوذری هم می گوید من
نبودم .
مهدی هاشمی در زندان
و نیک اهنگ در واشنگتن و کافی شاپ با
تاکید بر اینکه ضبط گفت و گو بدون اطلاع طرف مقابل قانونی است، سعی در توجیه اعما
ل خویش دارد ،و هوشنگ بوذری با سیگار برگ ، در حالیکه خبرنگاران حرفه ای را که
بی دفاع ترین و یکی از شریف ترین موجودات در ایران هستند را تهدید می
کند نقش قهرمان ملی را در می اورد که
کارهایش برای افشای نقش فساد و ستم
خانواده رفسنجانی هست در حالکیه
خود بوذری در نقش مشاورومدیر در نفت ایران در سالهایی که شریفترین فرزندان این خاک
و بوم در جنگ بی حاصل ایران .و عراق کشته می شدند و هزاران مخالف در زندانها اعدام
شدند ، نفت بشکه ای زیر 10 دلار به فروش می رسانده اند که این جنگ را ادامه بدهند
. یعنی دستشان در دست خانواده رفسنجانی بوده است
حالا وی سر مرد
م ایران هم منت می گذارد که دارد اینکار
ها را برای نقض حقوق بشر می کند .
نوار اول – نیک اهنگ
-
از سوی دیگر مهدی
هاشمی در زندان اوین هست و بازجوی وی نیز به گفته ای جواد ازاده همان بازجوی زن سعید امامی هست که
انتشار این نوارها به ضرر وی تمام شده است . زیرا وی در این گفتگو ها که در دو
نوبت انجام شده بود ، وی خامنه ای را دیکتاتور می خواند که از 2 سال پیش هیچ
کنترلی بر روی وی نیست و از سوی دیگر اتهاماتی را که جناح دیگر علیه وی و پدرش می
زنند را تایید می کند یعنی تقسیم کار و سازماندهی د رجریانات انتخابات ریاست
جمهوری 2009 و بر علیه احمدی نژاد ریس جمهور مورد تایید خامنه
ای .
مهدی هاشمی در زندان
اوین جایی که در دوران اقتدار پدرش بسیاری از مخالفان و منتقدان وی در زندان
دستگیرغیر قانونی ، بازجویی های غیر
قانونی و اعتراف گیری های زیر شکنجه در دوران لاجوردی و بعد از وی و محاکمه های
غیر عادلانه که به اعدام هزاران نفر از ایرانی ها انجامید .
نواردوم نیک اهنگ
موضوع اخلاق هست که
هر روز در سیاسیون ما و رسانه های ما مخصوصا در کانادا کم رنگ تر می شود .
سوژه سرزمین مادری است . اخلاق جوانمردی است وروزنامه
نگاران کشورمان که زیر فشار در دو حکومت شاه و شیخ بوده اند و بهای سنگینی می دهند
تا بتوانند اطلاع رسانی کنند. با این بد اخلاقی ها به روزنامه نگاران مستقل در
ایران اسیب می رسانید . زیر پای خبرنگاران را خالی
نکنید
بخشی از مصاحبه نیک
اهنگ
هاشمی پسر زیر
بازجویی ، هاشمی پدرزیر ضرب که یا از پسرش برائت کندو یا محاکمه شود . یعنی این
هاشمی رفسنجانی 91 در حال تلاش برای حذف نشدن فیزیکی خودو خانواده اش هست . شیوه
متداولی که در تاریخ ایران فراوان داشته ایم و در منطقه هم نمونه صدام و قذافی و
بشار اسد را داریم .
از اقایان نیک اهنگ
کوثرو هوشنگ بوذری درمورد گفت و گو گفتم . بوذری پاسخی نداد . نیک اهنگ هم با مسله
اخلاق مشکل داشت می گفت قانونی بودن موضوع . بعد هم گفت من موضع دارم نمی توانم بی
طرف باشم
براستی مگر می شود
خبر نگاردنبال حقیقت بود و بعدا بی طرف بود.
نباید بی عدالتی کرد . بازهم می گویم اگر مایل به روشن کردن افکار عمومی
بودند ، می توانند
موقعی است که شما روزنامه نگار هستی شما نمی توانید
از دردوستی در بیاید نمی توانید به طرف نگویید ضبط می کنید از طرف حرف در بیاورید
بعد این فایل را منتشر نکنید
بعد برای اینکه می خواهید خودتان را توجیه کنید می گویید
دادگاه گفت .
برگی از دفتر ایام- نیک آهنگ کوثر و
مأموریت ویژه . . .؟!یوسفی اشکوری می نویسد
حال سخن این است که اولا چرا مهدی با کسی مانند نیک آهنگ کوثر، که مواضع
ضد جنبش سبز و به ویژه دشمنی آشکار و لجن پراکنی مستمر این کاریکاتوریست و فعال رسانه
ای مشکوک در این سالها عیان است و مشهور خاص و عام (به ویژه در سایت خودنویس به مدیریت
خود او) صحبت کرده و چنین حرفهایی زده؟ و ثانیا چرا و به چه دلیل گفتگو کننده آن را
و آن هم در شرایط سخت که مهدی در زندان و تحت بازجویی است منتشر کرده است.
مگر می شود تصور کرد که این عمل و اصولا اصل گفتگو و ضبط آن جز عمد و برنامه
چیز دیگری باشد؟ حالب توجه این که نیک آهنگ در حین گفتگو می گوید این صحبت ها که برای
انتشار نیست. آیا وی از طرف مقابل برای ضبط آن اجازه گرفته بود؟ قابل توجه این که لحن
سئوال کننده نیز شبیه بازجوهاست و تردیدی وجود ندارد که پرسش ها آگاهانه با انگیزه
های مشخص بوده و گرنه ضبط آن چه معنا و مقصدی می تواند داشته باشد؟
نوار نیک اهنگ
براستی نباید از نیک اهنگ پرسید چرا ان زمانی که پیش خانواده رفسنجانی
کار می کردی ، یاد افشاگری برای حقوق بشر نیفتادی؟ ان موقع رفسنجانی ها خوب بودند
و الان بد شده اند یا شما تغیییر کرده اید
با هم به گوشه ای از مواضع نیک اهنگ در وب سایتش می پردازیم.
تصحیح بعد از ۶ سال! پرویز ثابتی هیچ ارتباطی با رضا پهلوی ندارد
- با دفتر رضا پهلوی تماس گرفتم. گفتم که ۶ سال پیش مطلبی را بر اساس اطلاعات آن
زمان نوشتهام. پرسیدم آیا هیچگونه ارتباطی میان آقای ثابتی و شاهزاده بوده است؟
جواب «نه» بود. پس به این ترتیب، هم اطلاعات من نادرست بوده و هم نتیجهگیریام.
- در همان مطلب، نگاه آن زمانم به مساله کمک خارجی را نوشته
بودم. الان بعد از ۶ سال نگاهی متفاوت دارم؛ معتقدم که کمک بدون شرط مشکلی ندارد و کمک
گیرندگان با عنایت به منافع ملی و حفظ استقلال ایران میتوانند در باره آن تصمیم
بگیرند.
اگر این مطلب ۶ سال پیش باعث بروز سو تفاهمی شده، با تصحیح آن عذرخواهی میکنم.
سوال از نیک اهنگ این است می شود لطف کنید یک مورد سیاسی لطف کنید که کسی
بدون شرط کمک مالی کرده باشد
در دنیای سیاست هیچ گربه ای برای رضای خدا موش نمی گیرد.
Monday,
March 05, 2012
مدتی این مثنوی تاخیر شد
اما توضیح کاملتر اینکه من از سال ۱۳۸۰ تا ۱۳۸۲، مشاور بخش فرهنگسازی سازمان بهینهسازی بودم. وقتی در هفتهنامه مهر کار میکردم، به دعوت روحالله زم به آنجا رفتم.
ممکن است بپرسید چرا در ایران به این مسائل نپرداخته بودم؟ به هزار و یک دلیل! بزرگترینش، قرارداد با یک سازمان دولتی. وقتی شما با سازمانی دولتی قرارداد دارید، موظف هستید مسائلی را رعایت کنید.
اما آن زمان من وبلاگنویس نبودم و فکر هم نمیکردم که وبلاگنویس شوم، و وقتی در سالهای آغازین رفتن از ایران، وبلاگنویسی برایم جدی شد، ترجیح دادم برای ماندگار شدن چیزهایی که شاید مردم با آنها آشنا نباشند، اندکی قلم بزنم.
همان زمان، زمستان سال ۱۳۸۳، حمزه کرمی به من در کانادا تلفن کرد و گوشی را به
دست مهدی هاشمی داد و مهدی از من خواست که از پدرش حمایت کنم و تاکید کرد که اگر
پدرش رئیس جمهوری شود، شرایط بازگشت مرا فراهم خواهد کرد.
من نه تنها نپذیرفتم، که گفتم هر روز کاریکاتور پدرش را هم خواهم کشید اگر میخواهد.
من نه تنها نپذیرفتم، که گفتم هر روز کاریکاتور پدرش را هم خواهم کشید اگر میخواهد.
هر گاه امنیت حمزه کرمی برقرار بود و مطمئن شدم که انتشار مسائل به او در
ایران لطمهای وارد نمیکند، همینجا منتشر خواهم کرد.
و اما نوشته دیکر نیک اهنگ
و اما ماجرای نامه من...
ماجرا ساده است. کارتون استاد تمساح و مشکلاتی که برای من درست کرد، و سو تفاهم بزرگی که بوجود آورد باعث شد با مشورت با دوستان مطبوعاتیام، به این نتیجه برسم که نامهای به دفتر آیتالله مصباح بفرستم. این نامه هم برای رفع محدودیتهای فراوان و فشارها و احضاریهها نوشته شد. آن هم پس از آنکه به عینه دیدم حتی در قم هم ایشان را «استاد تمساح» خطاب میکنند و حدس زدم خشم یارانشان باید بیش از حد انتظارم باشد. خشمی که در شهرهای مختلف برای چند نفر دردسرساز هم شد.
آن زمان میخواستم نامهای سرگشاده بنویسم که دوستان رای مرا زدند.
در ضمن به هیچ عنوان نمیخواستم بابت آن کارتون باز راهی زندان شوم. عذرخواهی را هم در مواردی بسیار مفید میدانم. وقتی کارتون معروف «سوسک» مانا نیستانی منتشر شد، به او التماس کردم که خیلی سریع نامهای بنویسد و از هموطنان بابت یک «سهو» عذرخواهی کند، پیش از آنکه بحرانی بهوجود آید. کاملا هم معتقدم که مانا هیچ قصدی نداشت و اگر متوجه اثر کار میشد، هیچگاه به سراغ چنین «دیالوگ»ی نمیرفت. مانا هم گفت که هیچ هدفی از گذاشتن آن دیالوگ نداشته، اما تاخیر در اعلام موضع همانا، بحرانی شدن فضا در استانهای شمالغرب کشور همانا. اعتقاد دارم که اگر همان روز اول رسما عذرخواهی کرده بود، بخش عمدهای از سو تفاهم ایجاد نمیشد. اما این اعتقاد من است و ممکن است غلط باشد.
خوب سوال من این است حالا که شما خودتان می دانید اشتباه کرده اید معذرت خواهی نمی کنید و هی توجبه می کنید . م
ماجرا ساده است. کارتون استاد تمساح و مشکلاتی که برای من درست کرد، و سو تفاهم بزرگی که بوجود آورد باعث شد با مشورت با دوستان مطبوعاتیام، به این نتیجه برسم که نامهای به دفتر آیتالله مصباح بفرستم. این نامه هم برای رفع محدودیتهای فراوان و فشارها و احضاریهها نوشته شد. آن هم پس از آنکه به عینه دیدم حتی در قم هم ایشان را «استاد تمساح» خطاب میکنند و حدس زدم خشم یارانشان باید بیش از حد انتظارم باشد. خشمی که در شهرهای مختلف برای چند نفر دردسرساز هم شد.
آن زمان میخواستم نامهای سرگشاده بنویسم که دوستان رای مرا زدند.
در ضمن به هیچ عنوان نمیخواستم بابت آن کارتون باز راهی زندان شوم. عذرخواهی را هم در مواردی بسیار مفید میدانم. وقتی کارتون معروف «سوسک» مانا نیستانی منتشر شد، به او التماس کردم که خیلی سریع نامهای بنویسد و از هموطنان بابت یک «سهو» عذرخواهی کند، پیش از آنکه بحرانی بهوجود آید. کاملا هم معتقدم که مانا هیچ قصدی نداشت و اگر متوجه اثر کار میشد، هیچگاه به سراغ چنین «دیالوگ»ی نمیرفت. مانا هم گفت که هیچ هدفی از گذاشتن آن دیالوگ نداشته، اما تاخیر در اعلام موضع همانا، بحرانی شدن فضا در استانهای شمالغرب کشور همانا. اعتقاد دارم که اگر همان روز اول رسما عذرخواهی کرده بود، بخش عمدهای از سو تفاهم ایجاد نمیشد. اما این اعتقاد من است و ممکن است غلط باشد.
خوب سوال من این است حالا که شما خودتان می دانید اشتباه کرده اید معذرت خواهی نمی کنید و هی توجبه می کنید . م
ببینید در ظرف 5 سال چگونه نیک اهنگ متغیر می شود
تحول پیدا می کند علیه روزنامه نگاران مستقل و شریف که زندان می روند و لی ادم فروشی
نمی کنند..
تلاقی منافع، سیری چند؟
این یادداشت را پریروز نوشته بودم ولی عامدانه پاکش کردم، و امروز دوباره
نوشتمش.
ماجرا ساده است. یکی از درسهای اخلاق و قوانین روزنامهنگاری، مساله عدم
ماجرا ساده است. یکی از درسهای اخلاق و قوانین روزنامهنگاری، مساله عدم
"تلاقی منافع" است.
ماجرا ظاهرا ساده مینماید، ولی قرار است گروهی از همکلاسیها روی آن متمرکز شوند.
با همکاری روی این موضوع بحث میکردم. آنقدر برای ما ایرانیها پیچیدی و غیر قابل فهم است که حد ندارد! به عنوان مثال، اگر ما با کسی رابطه مالی داریم، بهتر است اگر او قرار است سوژه خبرمان باشد، کار را به دیگری بسپاریم!
اگر ما در باره ماجرایی صاحب موضع باشیم، نمیتوانیم بدون موضعگیری در بارهاش قضاوت کنیم، هر چند ادای روشنفکر بودن را دربیاوریم.
ماجرا ظاهرا ساده مینماید، ولی قرار است گروهی از همکلاسیها روی آن متمرکز شوند.
با همکاری روی این موضوع بحث میکردم. آنقدر برای ما ایرانیها پیچیدی و غیر قابل فهم است که حد ندارد! به عنوان مثال، اگر ما با کسی رابطه مالی داریم، بهتر است اگر او قرار است سوژه خبرمان باشد، کار را به دیگری بسپاریم!
اگر ما در باره ماجرایی صاحب موضع باشیم، نمیتوانیم بدون موضعگیری در بارهاش قضاوت کنیم، هر چند ادای روشنفکر بودن را دربیاوریم.
به نیک اهنگ دوستانه عرض می کنم حرفهای ما روزنامه نگاران دست چندم را
هم بد نیست گوش بدهی
به عنوان یک اهل رسلنه معتقدم نیک اهنگ خطای بزرگی انجام داده است و لکه سیاهی بر پیشانی روزنامه نگاری حرفه ای
ایران در داخل وخارج گذاشته است. امیدوارم وی این خطا را به نفع مردم ایران و جنبش
دمکراسی مردم ایران جبران کند .
هیچ جریان مردمی برای پیشبرد اهداف ومقاصد خود
از نیروهای امنیتی و پلیس هیچ دولت و کشوری چه ایران چه کانادا استفاده نمی کند
. ما حق نداریم از اعتماد مردم سو استفاده
کنیم .
و اما سخنی با هوشنگ بوذری که کانادا را با
ایران ولایت فقیه اشتباه گرفته است و در کمال وقاحت روزنامه نگاران ایرانی را که
بی پناه هستند تهدید می کند . مگرا ینجا ایران ولایت فقیه است اینجا روشنفکران و
مردم اجازه نمی دهند که کسی چنین کاری با روزنامه نگاران بکند . حتی خود قاضی ها
هم که استقلال دارند اینکار را نمی کنند . از نظر اخلاقی هم نباید منبع را گفت و
سال 2004 بود منزل خانم جولیت از روزنامه اتاواسیتی زن بدلیل افشای پرونده
همکاری پلیس کانادا با اف بی ای در فرستادن ماهر احرار به سوریه و شکنجه یک سال وی
در زندان بدلیل تروریست بودن ، مورد حمله و تفتیش پلیس قرار گرفت و تا استانه
زندان هم رفت و لی منبع را فاش نکرد .
جایی که پای اخلاق و مردم هست ، قانون مقدس نیست . مگر اینکه جان کسی در
خطر باشد . البته احضار مطلعین به دادگاه و حکم دستگیری هم 3 مرحله دارد و به این
سادگی نیست .
به این دلیل است که ضمن محکوم کردن شدید بوذری
که اگر نقض حقوق بشر در ایران نبود ، حتما تلاش کرده بودیم که شهروندی وی را بدلیل
همکاری در سالهای 60 تا 67 در سرکوب غیر مستقیم
و نقض حقوق بشر ، شهروندی اش را لغو و به ایران
برگرداننند. اگر بوذری در ایران بود با روزنامه
نگاران چه می کرد ، مشخص است .
نوار بوذری در مورد تهدید روزنامه نگاران **
اقای بوذری لطفا کانادا را هم مانند ایران به گند
نکشید .
شعر ای دل بگفتمت حذر از راه عاشقی
رفتی بسوز این همه اتش سزای توست
روزنامه نگاری در کشورهایی مانند ایران بازی با اتش و جان است . پول
که در این حرفه نیست اگر عشق به خدا و مردم نبود که چنین خطری را بجان نمی خریدند.
نوار بوذری در مورد نیک اهنگ**
در حالیکه نیک اهنک بدون اینکه کوچکترین تلاشی
برای حفظ منبع بکند و بدون حکم قاضی نوارهایش را دو دستی تحویل بوذری می دهد ما با
کامبیز فروهر و فرشته قاضی روبرو هستیم که سخنانشان با حرفهای بوذری در مورد
همکاری اینها تناقض دارد .
گفت و گو های کامبیز فروهر – فرشته قاضی و هوشنگ
بوذری و نیک اهنگ در مورد نوارها و اصول روزنامه نگاری
درود بر فرشته قاضی زن خبرنگاری که بر اصول می
ایستد در حالیکه نیک اهنگ خبرنگار مرد ، تمامی اصول را به اسانی زیرپا می گذارد
.
نیک اهنک می گوید مخالفین
وی وابسته های خطی هستند من نمی خواهم در اب مسموم شنا کنم
باید به این دوست که در ضمن
حرف هم گوش نمی کند باید گفت لطفا پایت را در اب گل الود نگذار و در خشکی در
واشنگتن بمان .
. منابع
با استفاده از گفت و گوهای منتشر شده در سایت
احمد باطبی و مصاحبه جهانشاه جاوید با نیک اهنگ
و فعال حقوق بشر.
وی در 7 ابان 1383 در رابطه با پروند ه سایت های اینترنتی توسط
سعید مرتضوی توسط اداره اماکن احضار شد و و 40 روز را در زندان بود
و اسیب ها روانی و جسمی
براثر شکنجه دید . .
وب لاگ بیا ن
http://kanoun-e-bayan.blogspot.ca/
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر