Translate

پنجشنبه، دی ۰۷، ۱۳۹۱

درس خواندن ما و مهاجرت

پنجم دبستان که تیز هوشــان قبول شدم

باید تو همون موقع که تو اوج بودم از دنیای درس خدافظی میکردم !

یادش بخیر خدا بیامرز مادرم بهش می گفتم کاشکی بجای اینکه ما را فرستادی دانشگاه ، می فرستادی گچ بری اقلا در کانادا بدرد مان بخورد . دورانی که اینتر نت نبود دهه 90 -همه بچه ها ی فعال سیاسی یا راننده تاکسی می شدند و یا پیتزا دلیور ، می گفتیم دو ماه دیگه بر می گردیم .

هیچ نظری موجود نیست: