Translate

سه‌شنبه، دی ۲۷، ۱۳۸۴

گم گرده راه -علي ناظر


گم گرده راه
منبع: سايت ديدگاه علی ناظر




-->

امروز مطلبي رسيد از کسي که حق پاسخگويي داشت، و پاسخش را هم تا حدودي داده بود. وقتي که از خواندن مطلب فارغ شدم، و خواستم مطلب را در سايت بگذارم، چرا که «سنت مطبوعات» مرا ملتزم به درج اين «پاسخ» مي کرد، دستم از کار افتاد، انگشتانم مسخ شدند، هيولايي سايه بر تمام وجودم انداخت و مرا کشان کشان با خود برد. هرچه دست و پا زدم، هر چه فرياد زدم، خلاصي پيدا نکردم. صدايي بلندتر از فرياد خودم، طنين مي انداخت و صداي مرا در خود مي بلعيد: «سانسورچي»، «مميز»، ...و لحظه به لحظه خود را دور تر از روشنايي، از «فروغي» جاويدان که عمري تمام تنم را گرما مي بخشيد، مي ديدم. هيولا، پنجه در گلويم انداخته و «خويشتنم» را به سوي «نبودن» هُل داد.و حال در «تاريکترين» گوشه ي نمورترين «قهوه خانه»ي «بي هويتي»، که اندک سو سوي شمعي که از گذشته روشن مانده، و بر خطوط و برگهايي از کتاب تاريخ و فلسفه ي وجود انسان، سايه روشن مي اندازد، «لاشه» ي خود را در حال کشيدن آخرين «نفس» هاي «باورهايش»، مي يابم. نمي خواهم از اين گوشه «رهايي» پيدا کنم، مگر آنکه به خود آيم، و خود را دوباره باز يابم. «خويشتنم» را که هيولاي «خود» به سکوت کشاندش.چه «تاريک» است گوشه ي «سکوت»، و چه «تاريکتر» «تسليم».در روشنايي چه مي گذرد؟علي ناظر – 21 دي 1384 – ديدگاه_________سايت ديدگاه: جهت اطلاع کاربران محترم، علي ناظر تا اطلاع ثانوي با ديدگاه همکاري نخواهد کرد. «ديدگاه» بدون علي ناظر، «ديدگاه» مي ماند، چرا که «ديدگاه ها» ي شما شکل دهنده ي آينده اند.

نامه اي کوتاه به علي ناظر [و پاسخ کوتاه علي ناظر]
منبع: سايت ديدگاه اسماعيل وفا يغمايي




-->


على عزيز
سلام و آرزوهاى خوب
امشب بالاخره شاهد كار دوباره ديدگاه شدم و خوشحال . حيف بود اين ديدگاه بسته شود ولى همزمان شاهد دو مقاله از سعيد سلطانپور در سايت ايران اينترلينگ كه به نقل از گويا آمده شدم. وضع ايران اينترلينگ را مى دانى ووضع گويا را هم احتمالا بهتر از من. مى دانى كه من علاقه اى نداشتم به سعيد سلطانپور جواب بدهم حتى يكبار هم كه تصميم گرفتم، متوقف شدم چون معتقد بودم بگذار انتقادش را بكند، مگر انتقاد كردن كفر است و مجاهدين هم به دليل سلامتشان و وسط ميدان بودنشان و ادعاهائى كه دارند مى توانند و بايد جواب نقدها را بدهند ولى الان ديگر چندان شكى برايم نمانده كه اين بزرگوار عليرغم عظمتهائى كه نثار خويشتن خويش نموده و مقادير زيادى كه از محاسن خود صحبت كرده بد جورى بوى آخوندها را مى دهد و اين انتقادات را قبل از او گله اى از كله گنده هاى وزارت شكنجه و سركوب نثار مجاهدين و امثال مجاهدين كرده اند و مى كنند، تقريبا در دو ماه گذشته بيّ از ششصد مقاله ريز و درشت در سايتهاى مختلف حكومتى از جمله ايران اىنترلينگ و ايران ديدبان نوشته اند كه از خويشاوندان نسبى و سببى مقاله سعيد سلطانپورند و بنابراين لزومى ندارد با عطريات ساخت لندن و پاريس و كانادا و ساير ممالك كسى بخواهد بوى ملا را از خود زايل كند. بهتر است راست و حسينى برود و در همان ايران ديدبان و ايران اينترلينگ قلمش را بزند.مى دانى كه معتقدم انتقاد را بايد تيز و تند كرد وبحث بر سراصل و پايه انتقاد نيست ولى وقتى طرف آنطرف خط است ديگر حكايت حكايت انتقاد نيست اگر چه طرف خبرنگار باشد و با رهبر فلان حزب كه سهل است با خود پروردگار هم در باره دموكراسى!! مصاحبه كرده باشد و چيزى پنهان نخواهد ماند. در هرحال همكارى اين مدت من با ديدگاه و رفاقت شخصى من با خودت خيلى روشن مى گويد كه من مثلا از زاويه مجاهدين قضيه را نمى بينم از موضع يك نويسنده ازاد و اينور خط يعنى جائى كه ملت) و گروههائى كه در هر حال اهل بيت مردم هستند و نه حكومت) روبروى ملاها ايستاده دارم مى نويسم . اگر اين بابا عليه فدائى ها يا حزب توده يا حزب دموكرات يا حزب كمونيست كارگرى و... در گويا و اينترلينگ مى نوشت من همين موضع را مى گرفتم ومن فكر مى كنم گرفتارى كنونى ديدگاه و فشارى كه روى خودت آمدهدر اين مقطع ناشى از اين است كه يك باباى اطلاعاتى با كيف و دوربين خبرنگارى وارد جائى شده كه ما داشتيم قلممان را مى زديم والبته از همه طرف مورد انتقاد بوديم ما حالا ديگرمجبوريم موضع راست و حسينى خودمان را داشته باشيم يعنى تكليف خودمان را به تبع مسئوليتى كه داريم با اين جناب روشن كنيم ، آخر نمى شود كه در ايران اينترلينگ نشست و مقاله نوشت و از نويسندگان ديدگاه هم بو د و يا نويسنده ديدگاه بود و در مقابل اين قضيه آرامش داشت. در هر حال من ديگر دستم به قلم نمى رود وبدون انكه بخواهم به قول معروف فشارى وارد بكنم كه خودت مى دانى اهلش نيستم در صورت موضع نگرفتن ديدگاه در مقابل اين جناب به همكارى خودم به عنوان مسئول بخش تاريخ و ادبيات پايان مى دهم و همين جا عذر كم كارى هاى اين چند ماهه اخير را( به دليل گرفتارى هاى مختلف) از خود تو به عنوان مسئول ديدگاه و خوانندگان ديدگاه مى خواهم و تاكيد مى كنم اين دوران براى من پر بار و حاوى سودمندى ها و تجربه هاى مثبت قابل توجهى بود . رفاقت شخصى من و تو فارغ از اين بحث ها قرص و محكم سر جاى خودش خواهد بود و مشكلى در ميان نيست . در ضمن بگويم بدون خودت ديدگاه دوام نخواهد آورد اگر مى خواهى خودت را كنار بكشى بهتر است خداحافظى ديدگاه را اعلام كنى . در هر حال اگر با نظر من ( در باره سعيد سلطانپور) موافق نيستى( كه حق دموكراتيك توست) مى توانى همين نوشته را به عنوان پايان كار من به عنوان يكى از مسئولين ديدگاه در ديدگاه درج كنى. موفقيت تو و ساير رفقا را در پيشبرد اهداف مردمى و دموكراتيك تان آرزو مى كنم و مى دانم در اين مسير رنج فراوان مى كشيد.سر بلند و پايدار باشيد.
سيزده ژانويه 2006
اسماعيل وفا يغمائى رفيق عزيزم اسماعيل، سلاممن تا زماني که مسوول ديدگاه بودم موضع خودم را در قبال اتهامات به مجاهدين از هر کس و هر سوي و از هر ابرقدرتي گرفتم، که آخرين آن نوشتار من (دو دو تا چهارتا) شاهد اين امر است، و از آنجا که مسلمان نيستم، هر روز چند بار اشهد ان لا اله الله نمي خوانم تا خدايگان باورم کنند، و مرا عاقبت به خير کنند. رابطه فيزيکي و معنوي و سياسي من با مجاهدين و عنصر مجاهد خلق هميشه روشن و مشخص بوده، و براي من خواهد ماند.در مورد ديدگاه هم، بي رودربايستي بگويم که ديگر هيچکاره ام که بخواهي (و بخواهيد) من رفع رجوع کرده و موضع مشخص آن را تعيين کنم. و در نتيجه خير و شر آن به من بر نمي گردد. اگر اين دوستاني که تصميم به دوباره راه اندازي آن گرفته اند، بتوانند سايتي دموکرات، ضد رژيم و فراسازمان ارائه دهند خوشا بحالشان، و اگر هم به چپ و راست زدند و کم کاري کردند و به ورطه ئي افتادند که ديدگاه و من کابوس ارزيابي اش مي کرده و مي کنم، که واي به حال آنها. هر کدام که بشود، اين کاربران هستند که تصميم مي گيرند به اين سايت سر بزنند يا نه، که اين ديدگاه ضديت سازش ناپذيري اش با رژيم اسلامي را نگاه داشته يا نه، که اين سايت به سوي نهاد و انديشهء مشخص و بخصوصي هُل داده مي شود يا نه. کاربران با قلم و قدمشان به مسوولين جديد نشان خواهند داد که آيا مسوولين چديد خطاکارند يا نه. ستون کاربران به همين منظور طراحي شده است. شما هم به عنوان يکي از مسوولين ديدگاه و يک کاربر مختار و مجازيد که ديدگاه را آنطور که لازم است سر پا نگاه داريد يا نه، قضاوت پيش از عمل بکنيد يا نه، مسوول آن باشيد يا نه.خود اين مسوولين مي توانند به اين تصميم برسند که مي خواهند به اين کار ادامه بدهند يا نه.رفيق مبارز و دردمندممهم اين است که شما هميشه همان باشيد که به آن باور داريد. بقيه همه منشعب از همين است. در اين ميان من هيچ کاره ام و هيچ کاره باقي مي مانم. با اجازه از همين موقعيت استفاده کرده و موضع مسوول تکنيکي و طراح ديدگاه که تلفني به من ابلاغ کرده است را هم بيان کنم. ايشان (که هميشه در پشت صحنه بيشتر از همهء ما زحمت کشيد و خستگي پذيرفت) گفته اند که تا يکماه ديگر اگر علي ناظر به ديدگاه باز نگردد، از همکاري خودداري خواهد کرد. اين را گفتم که اگر يک ماه ديگر او نبود کسي ايراد را از مسوولين کنوني نبيند.با مهر و احترام بخاطر آنچه که بودي و آنچه که هستيعلي ناظر – 14 ژانويه 2006 – مسوول پيشين ديدگاه

هیچ نظری موجود نیست: