نسيمى «مصدقى» در آمريكاى لاتين
فريد مرجايىترجمه: عليرضا عبادتى
سپتامبر ۱۹۷۳ سالوادور آلنده رئيس جمهور شيلى در آخرين ساعت هاى زندگى اش، در آخرين نطقش از راديو ملى و درست روزى كه كودتاى مهندسى شده توسط آمريكايى ها حكومت مردمى او را برانداخت، گفت: «آنها مى توانند گلوله شليك كنند اما نمى توانند حقيقت را بكشند. آنها مى توانند عليه مردم كودتاى نظامى كنند اما نمى توانند جلوى فرآيندهاى بزرگتر اجتماعى را بگيرند، با نابود كردن رئيس جمهور فرآيندهاى اجتماعى نابود نمى شوند؛ به تاخير مى افتند اما در نهايت كسى قادر نيست جلوى اين فرآيندها را بگيرد.»پيروزى «اوو مورالس» رئيس جمهور سوسيال دموكرات در بوليوى و موفقيت «ميشل باكلت» (Michelle Bachelet) نامزد سوسيال دموكرات به عنوان پيشتاز براى انتخابات رياست جمهورى ۱۵ ژانويه (۲۵ دى) در شيلى معانى تلويحى چشمگيرى هم در سطح منطقه و هم در سطح جهانى دارد.حكومت مورالس [در زبان انگليسى خود كلمه Morales تصادفاً به معنى اخلاق است!] در بوليوى و پيروزى باكلت در شيلى به اينرسى [نيروهاى فزاينده] سوسيال دموكرات ها كه مدتى است در آمريكاى لاتين قوت گرفته خواهد افزود. در حالى كه در حال حاضر در آمريكاى لاتين به خصوص در آرژانتين، برزيل، اكوادور، اروگوئه، شيلى و ونزوئلا رهبران ملى گراى چپ قدرت را در دست دارند، گرايش به سمت سوسيال دموكرات مى تواند شدت و حدت بيشترى پيدا كند. به خصوص كه در ۸ كشور آمريكاى لاتين از جمله كلمبيا، اكوادور، مكزيك، نيكاراگوئه و پرو در سال جارى (۲۰۰۶) انتخابات رياست جمهورى برگزار خواهد شد. به طور كلى اين اواخر چند گاهى است كه در كشورهاى آمريكاى جنوبى نسيمى «مصدقى» مى وزد.بعد از گذشت دو دهه از برنامه اى تحت عنوان «اجماع [اتفاق نظر] واشينگتن» (Washington Consensus) كه ايالات متحده براى پيشبرد آن تلاش زيادى به خرج داد _ و آميزه اى از خصوصى سازى شديد و پرشور و حرارت، توسعه بازارهاى آزاد و قناعت يا رياضت شديد مالى (از قبيل كاهش ماليات بر سرمايه به علاوه كاهش هزينه هاى دولت) بود _ آمريكاى لاتين با فاجعه اقتصادى مواجه شد كه نشانه هاى آن افزايش فقر و نابرابرى بود. در دو دهه گذشته رشد در تمام كشورهاى آمريكاى لاتين بسيار ناچيز بود.رشد كل درآمد سرانه، كه پايه اى ترين معيار اقتصاددانان براى اندازه گيرى پيشرفت اقتصادى است، طى دو دهه گذشته فقط ۱۰ درصد بوده است. در حالى كه اگر به دهه هاى قبل از ۲۰ سال گذشته يعنى ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۰ نگاه بيندازيد، درآمد سرانه به ازاى هر ۲۰ سال ۸۲ درصد افزايش داشته است.حداقل، نهضت ضداستعمارى دكتر مصدق سه ويژگى يا عنصر كاملاً متمايز داشت: ۱ _ پايان تسلط منافع خارجى بر منابع طبيعى و بهره بردارى از گردش مالى حاصل از صنعت نفت به سود توسعه كشور۲ _ كسب قدرت از طريق فرايند دموكراتيك، آزادى بيان و متكى بر جامعه مدنى يا اقتدار مدنى۳ _ اصل اساسى ايجاد اصلاحات سياسى، اجتماعى و اقتصادى.كليه جنبش هاى سوسيال دموكراتيك در آمريكاى لاتين دقيقاً اين ويژگى ها را در خود دارد.انتخاب «اوو مورالس» به عنوان رئيس جمهور بوليوى، گامى ديگر در جنبش رو به رشدى است كه مى خواهد آمريكاى جنوبى از احاطه و سيطره سياسى و اقتصادى ايالات متحده در منطقه فاصله بگيرد. مورالس اولين فرد بومى است كه در بوليوى رئيس جمهور مى شود. او ۵۳ درصد آرا و بيش از هر رئيس جمهور ديگرى در بوليوى را به خود اختصاص داد. مورالس خشم حكومت ايالات متحده را به جان خريد به خصوص وقتى كه آشكارا در مقابل برنامه «نابودى كوكا» مقاومت كرد و وعده داد در صورت انتخاب شدن به عنوان رئيس جمهور به آن برنامه خاتمه خواهد داد. اما به هر حال آنچه بالاترين نگرانى واشينگتن را فراهم آورده جنبش و حركت فزاينده اى است كه درصدد ملى كردن منابع عظيم گاز طبيعى و ذخاير نفت است.آشكارترين شكست يا بدبيارى دولت بوش در آمريكاى لاتين، اوايل سال ۲۰۰۵ اتفاق افتاد وقتى كه آرژانتين، ونزوئلا و پاراگوئه از ادامه گفت وگوها در مورد «توافقنامه تجارت آزاد» در سه بخش قاره آمريكا معروف به FTAA خوددارى كردند. اين توافق براى كاهش موانع تجارت و بسط و گسترش امتيازها به سود بنگاه هاى عظيم تجارى چندمليتى طراحى شده بود، در حالى كه پيامد آن كاهش قدرت كشورهاى مشاركت كننده و عدم توانايى آنان در محافظت از منابع، محيط زيست و مردمشان بود. اين توافقنامه هاى تجارى شبيه نفتا هسته مركزى طرح دولت بوش را براى استيلا و استثمار نيمكره [جنوبى قاره آمريكا] تشكيل مى داد.مورالس اعلام كرد كه مهمترين و فورى ترين وظيفه حكومت او احياى [بازپس گرفتن] منابع طبيعى كشور است كه در حال حاضر در اختيار خارجى ها قرار دارد و همچنين مبارزه عليه سياست هاى نوليبراليسم كه اقتصاد آمريكاى لاتين را به ويرانى كشيده است. همچنين چاوس رئيس جمهور ونزوئلا نيز در وعده هاى خود از عبارت Sembrarel Petroleo استفاده كرده كه به اسپانيايى يعنى: «كاشتن نفت» و منظورش اين است كه سود حاصل از نفت را در دگرديسى زيرساخت هاى اقتصادى كشور به كار خواهد گرفت.چاوس وعده داده است كه پول نفت را در خلق صنايعى به كار مى گيرد كه بدون نياز به سوبسيد (يارانه) ثروت مى آفرينند و شرايط مساوات را به شكل ماندگار فراهم مى آورند. آنچه باعث مى شود مصدق در ذهن ها زنده شود اهدافى است كه چاوس در ونزوئلا و مورالس در بوليوى مشابه مصدق در پيش گرفته اند و تلاش مى كنند منابع نفت و گاز را دوباره تحت حاكميت و قيمومت ملى بازگردانند و صنايع انرژى خود را به سمت منافع مردم هدايت كرده، موجبات توسعه و پيشرفت مردم را فراهم آورند. اقدامى كه با توسل به آن و فرصت هاى اقتصادى و رسيدن به قدرت سياسى در ميان مردم امكان بسط و گسترش مى يابد.«نستر كرشنر» رئيس جمهور آرژانتين به چپ هاى حزب «پرونيست» تعلق دارد اما برنامه ها و سكوى حركتش گرايش سوسيال دموكراتيك دارد. در حقيقت بسيارى از جنبش ها در اكثر كشورهاى آمريكاى لاتين اسامى اى مناسب با خاستگاه و جايگاه فرهنگى- تاريخى مردم بومى اين كشورها دارند اما چشم انداز و رويايشان گرايش هاى ملموس سوسيال دموكراتيك دارد. البته در آرژانتين كرشنر در مورد صندوق بين المللى پول زياد حرف مى زند. به محض آنكه به عنوان رئيس جمهور انتخاب شد به وضوح خطاب به اين صندوق اعلام كرد كه ديگر حاضر نيست تسليم دستورها و فرمان هاى آن باقى بماند به خصوص كه در چند سال گذشته همين راهكارهاى صندوق بين المللى پول منشاء مشكلات اقتصادى كشورش بوده است.اكنون كه ژانويه ۲۰۰۶ فرا رسيده، آرژانتين تمام ۱۰ ميليارد دلار بدهى خود به صندوق بين المللى پول را بازپرداخت كرده است. باور كرشنر اين است كه اين دستاورد- بازپرداخت تمام بدهى ها- به كشور آرژانتين استقلال بيشترى مى دهد. بزرگترين اقتصاد آمريكاى جنوبى از آن برزيل است، بنابراين انتخاب رئيس جمهور «لولا داسيلوا» از سكوى سوسيال دموكرات ها نه تنها براى آمريكاى لاتين بلكه براى تمام دنيا بسيار پرمعنى استاوايل سال ،۲۰۰۵ لولا همايشى اقتصادى در براسيليا برگزار كرد و در آن از كشورهاى غربى و آمريكاى جنوبى دعوت كرد كه در اين گردهمايى به گفت وگوهاى تجارى خود بسط و گسترش دهند. اما قصد پنهان و تلويحى اين گردهمايى فراهم آوردن چشم اندازى براى جهانى سازى كشورهاى جهان سوم بود كه در آن منافع مردم بر منافع بنگاه هاى عظيم اقتصادى چندمليتى مقدم درنظر گرفته شود و دنيايى چندقطبى به وجود آيد كه ايالات متحده تنها قدرت مطرح جهان نباشد. در پايان اين اجلاس «بيانيه براسيليا» تمامى اين اولويت ها را دربر داشت.اخيراً دولت چاوس در ونزوئلا از تمام كمپانى هاى نفتى خارجى خواسته است كه در يك سرمايه گذارى مشترك با دولت مشاركت كنند و با «كمپانى نفتى كشور ونزوئلا» شريك شوند. چاوس براى مخالفت با سياست هاى ايالات متحده مى گويد كمپانى هاى نفتى خارجى در پرداخت سهم منصفانه خود به دولت ناكام بوده اند و اكنون زمان آن رسيده است كه درآمدهاى محلى آنها به جيب فقراى ونزوئلا برود. اكنون تقريباً همه كمپانى هاى نفتى خارجى مثل شورون، بريتيش پتروليوم، شل و توتال توافقنامه هاى جديدى با ونزوئلا به امضا رسانده اند. براساس اين توافقنامه، بخش اصلى سهام [به قدرى كه قدرت تصميم گيرى را انتقال دهد] به دولت ونزوئلا واگذار شده است. هفته گذشته هم چاوس با بزرگترين كمپانى جهان اكسون موبيل اتمام حجت كرده بود اگر با «كمپانى نفتى دولت ونزوئلا» شريك نشود فرصت كار در حوزه هاى نفتى اين كشور را از دست خواهد داد.در آوريل ۲۰۰۵ اعتراض مردمى در كشور اكوادور «لوچيو گوتييرز» رئيس جمهور آن كشور را وادار به كناره گيرى كرد. او در ژانويه ۲۰۰۳ قدرت را به عنوان يك چهره پوپوليست [توده گرا] و اصلاح طلب ضدفساد به دست گرفت اما چيزى نگذشت كه خشم مردم را به خاطر قناعت و رياضت اقتصادى به توصيه صندوق بين المللى پول برانگيخت. گوتييرز آخرين سياستمدار نوليبرال آمريكاى لاتين بود كه سرنگون شد. اخيراً در اروگوئه «تاباره واسكوئز» رئيس جمهور چپ گرا انتخاب شده است و در كمال ناخرسندى دولت بوش يكى از اولين تحرك هاى او بعد از سوگند رياست جمهورى از سرگيرى كامل روابط ديپلماتيك با كوبا بود. اين رهبران مى گويند كه نمى خواهند تابع و فرمانبردار سياست هاى ايالات متحده باشند. مى گويند نمى خواهند به روابط كنونى ادامه دهند و نمى خواهند همان كارهايى را انجام دهند كه واشينگتن مى پسندد و اينكه مى خواهند موقعيت هاى مستقلانه ترى براى حفظ منافع ملى خود داشته باشند. آنها مى گويند اگر مى خواهيد با ما معامله كنيد با ما به عنوان شركاى محترم برخورد كنيد نه ابزار و آلت دست سياست هاى آمريكا. به همين دليل سوسيال دموكرات ها شانس بيشتر و جدى ترى در انتخابات رياست جمهورى آتى در مكزيك، نيكاراگوئه و پرو دارند.از سوى ديگر بوليوى يكى از نمونه هاى بارز آثار صندوق بين المللى پول است. آنها در ۲۰سال گذشته به طور دائمى براساس توافقنامه ها عمل كرده اند و همان كارى را انجام داده اند كه از آنان خواسته شده است. آنها حتى سيستم تامين اجتماعى خود را نيز خصوصى كرده اند، اكنون درآمد سرانه آنها حتى از ۱۹۸۰ پايين تر است. كشورهاى آمريكاى لاتين به تدريج دريافته اند كه ناكامى هاى اقتصادى آنان به سياست هاى جهانى ايالات متحده گره خورده است. و حتى اختلاف نظر آنان با ايالات متحده بيش از مسائلى مثل معضل موادمخدر، جنگ عراق و اين گونه مسائل است. اين سياست هاى اقتصادى است كه محرك اصلى اختلاف نظر با ايالات متحده است.توده هاى سرخ پوست و بومى و همچنين معدنچيان بوليوى تلاش خود را از اكتبر ۲۰۰۳ آغاز كرده اند و اين تلاش به زمانى بازمى گردد كه آنان موفق به كنار گذاشتن «گونزالو سانشز لوزادا» از رياست جمهورى شدند و اين حركت شكست چشمگيرى براى سياست هاى نوليبرالى و بنگاه هاى عظيم اقتصادى چندمليتى ايالات متحده بود. بعد از دوسال رويارويى سر آخر «سانشز دو لوزادا» مجبور به فرار به ايالات متحده شد. بسيج عمومى در اين كشور MTS نام گرفت كه مخفف Movement Toward Socialism و به معنى «حركت به سوى سوسياليسم» است و همين حركت موجبات پيروزى اوو مورالس را در انتخابات بوليوى به ارمغان آورد. اكثر نهادهاى محبوب در بوليوى بسيار تندروتر از «حركت به سوى سوسياليسم» هستند. در انتخابات سئوال اصلى و پايه اى اين بود چه كسى كنترل ذخاير عظيم گاز طبيعى (كه براساس تخمين مقام دوم را در نيمكره جنوبى قاره آمريكا دارد) را برعهده خواهد گرفت. اين ذخاير از ۶۵۰۰ ميليارد فوت مكعب در سال ۱۹۹۹ به ۵۳۳۰۰ ميليارد فوت مكعب رسيده است. اما مسئله عميق تر اين بود كه اكثر جمعيت بومى بوليوى كه سازمان يافته تر و سياسى تر از گذشته شده اند تمايلى ندارند كه يك نسل ديگر هم فقر را تحمل كنند. كمپانى هاى نفتى خارجى از زمان خصوصى سازى فراگير در سال ۱۹۹۶ كنترل ثروت به دست آمده از نفت بوليوى را در اختيار داشته اند. پيش از انتخابات رياست جمهورى، بخشى از مخالفت ها را جنبش «حركت به سوى سوسياليسم» هدايت مى كرد كه رهبرى آن را اوو مورالس برعهده داشت. او نيز مدام اين خواسته را تكرار مى كرد كه بايد ماليات و حق امتياز بهره بردارى براى كمپانى هاى نفتى خارجى افزايش يابد، در حالى كه بخش هاى ديگرى از جنبش مردمى «ملى سازى» فورى را طلب مى كردند. اكثر سازمان ها و نهادهاى برخاسته از توده مردم در بوليوى بسيار تندروتر و افراطى تر از جنبش «حركت به سوى سوسياليسم» هستند. كريستين پارنتى از مجله نيشن مى نويسد: جنبش هايى نظير MAS و «شش فدرال» وضعيت بهترى داشتند اگر ايالات متحده سالانه حدود ۹۰ ميليارد دلار صرف پليس و ارتش بوليوى براى ايدز و آزار و محاكمه فعالان سياسى و اعضاى ساده و عادى اين جنبش ها نمى كرد. پرچم آيمارا بوميان كشور بوليوى به تعداد رنگ هاى رنگين كمان رنگ دارد و اين پرچم به نماد عزم جزم شده آنان تبديل شده و يادآور انقلاب توده گراى لاپاز بوليوى در سال ۱۹۵۲ است، درست همان سالى كه دكتر مصدق جنبش دموكراتيك براى ملى كردن نفت را در ايران هدايت مى كرد. از بسيارى جهات، آغاز اولين مرحله از افت وخيز سياسى كنونى در بوليوى را مى توان به دهه ۱۹۹۰ در چاپاره (Chapare) نسبت داد، زمانى كه جنگ با موادمخدر به رهبرى ايالات متحده آغاز شد و هدف آن كشاورزان كوكا و اتحاديه و صنوف بومى و سوسياليست بود. اتحاديه هاى پرورش دهندگان كوكا را با عنوان «شش فدرال» مى شناختند. سازماندهى سياسى اين اتحاديه ها مخلوطى از رسم ورسوم بومى، نظام اشتراكى [كمونيستى] و اشكال مدرن سازماندهى سياسى است. «مارك ويسبرات» مدير «مركز تحقيقات سياسى و اقتصادى» مى گويد: با وجودى كه بوليوى بسيار مقروض و بدهكار است اما بايد اين موضوع را مدنظر داشت كه آمريكاى لاتين با ۵ يا ۶ سال پيش بسيار فرق كرده است. براى مثال، آرژانتين اكنون در حال گرفتن وام يك ميليارد دلارى از ونزوئلا است. آنها همچنين چين را ترغيب كرده اند كه در كشورهايشان سرمايه گذارى كند تا ديگر مجبور نباشند هر چه آمريكا اراده كرد انجام دهندو اين خود بخشى از منطقه گرايى و عصيان ملى گرايانه اى است كه در اين كشورهاى آمريكاى لاتين مى توان مشاهده كرد. آرژانتين حتى با وجود فروپاشى اقتصادى در سال ۲۰۰۱ بدون دريافت پول از خارج توانست علاوه بر بهبود اقتصادى به رشد اقتصادى برسد. در سه سال گذشته رشد اقتصادى آرژانتين بيش از ۹درصد در سال بوده است. در بوليوى هم اكثر پول حاصل از خصوصى سازى براى تامين نيازهاى اجتماعى مورد استفاده قرار نگرفت. جنبش «حركت به سوى سوسياليسم» (اوو مورالس) قصد دارد از طريق چانه زنى و مذاكره دوباره در مورد قراردادها با شركت هاى خارجى بخش قابل توجهى از گردش مالى و سود حاصل از نفت و گاز را به بهداشت عمومى، آموزش و توسعه زيرساخت ها اختصاص دهد و به شركت هاى خارجى در حال فعاليت در بوليوى براى پرداخت بيشتر فشار آورد. اگرچه بوليوى اولين كشور آمريكاى جنوبى است كه در اواخر دهه ۱۹۳۰ صنعت نفت خود را ملى كرد، با وجود اين مورالس قصد دارد «كمپانى نفت دولتى بوليوى» را بازسازى كند و اين در حالى است كه صنعت نفت در اين كشور در اواسط دهه ۱۹۹۰ خصوصى شد.كمپانى هاى ايالات متحده نيز خود را درگير برنامه هاى بى رحمانه و ويرانگر خصوصى سازى در بوليوى كردند. زمانى كه كمپانى بكتل سيستم آب شهر كوچاباما را خصوصى كرد هزينه آب مصرفى مردم بسيار بالا رفت. سال ۲۰۰۰ «جنگ آب كوچاباما» آغاز شد و بازنده اين جنگ بكتل بود چون اتحاديه هاى محلى بسيج شدند و بكتل را در مناقصه شكست دادند. چاوس و متحدان سياسى اش تاكنون در هفت انتخابات ملى پيروز شده اند. از جمله موفق شدند قانون اساسى جديد را به تاييد مردم برسانند. سيستم قضايى شهره به فساد آن مورد بازنگرى كلى و عميق قرار گرفت، دو انتخابات پارلمانى و دو انتخابات رياست جمهورى برگزار شد و يكبار هم چاوس را وادار كردند پيش از پايان يافتن دوره رياست جمهورى اش يك رفراندوم در مورد ماندن يا رفتنش برگزار كند كه پيروز ميدان بود. در هيچ يك از اين همه پرسى ها حكومت دست به سركوب عمده و جدى نزد، حتى معماران كودتاى آوريل ۲۰۰۲ با حمايت آمريكايى ها نيز سركوب نشدند و آزادانه در ونزوئلا زندگى مى كنند. اين همه تساهل و تسامح و خوددارى در مقابل اپوزيسيون باز هم يادآور دوران نخست وزيرى دكتر مصدق پيش از كودتاى سال ۱۳۳۴ است.«جنبش بوليوار» در ونزوئلا كه نامش را از مبارز ضداستعمار قرن نوزده سيمون بوليوار گرفته به سنت ديرينه توده گرايى ونزوئلايى عمق بيشترى بخشيده و آن را سياسى كرده است. به رغم سخنرانى هاى آتشين و لحن تندروى چاوس دولت ونزوئلا هرگز خود را درگير مصادره دارايى هاى خصوصى نكرده است. حتى زمين هاى كشاورزى را. در حقيقت در قانون اساسى جديد كه بعد از به قدرت رسيدن چاوس رسماً اعلام شد از دارايى هاى خصوصى حفاظت به عمل آمده است. حكومت چاوس ميلياردها دلار صرف برنامه هاى اجتماعى كرده است فقط در سالى كه گذشت ۷/۳ ميليارد دلار به اين گونه برنامه ها اختصاص يافت. در نتيجه اين برنامه ها ۳/۱ ميليون نفر از مردم اين كشور توانايى خواندن و نوشتن پيدا كردند. ميليون ها نفر از خدمات درمانى بهره مند شدند و براساس برآوردها حدود ۳۵ تا ۴۰ درصد جمعيت كشور از فروشگاه هاى دولتى خريد مى كنند كه يارانه دريافت مى كنند. ثبت نام در مدارس ابتدايى بيش از يك ميليون مورد افزايش يافته است. به خصوص كه مدارس ابتدايى تغذيه رايگان در اختيار محصلان قرار مى دهد. دولت چندين بانك تاسيس كرده تا به كسب و كارهاى خرد و كوچك و همچنين تعاونى ها كمك كند. بخشى از نيروهاى ارتش نيز در خدمات عمومى از جمله ساخت مترو و قطارهاى زيرزمينى به كار گماشته شده اند. براى تقويت توليدات كشاورزى در كشورى كه ۸۰ درصد مواد مصرفى خود را وارد مى كند، دولت چاوس برنامه اصلاحات ارضى تدوين كرده كه بر اساس اين برنامه براى كشاورزان بخش خصوصى كه بهره ورى بالايى دارند جوايز و مزايايى در نظر گرفته اند.سال ۱۹۵۸ حين تظاهرات مردم عليه مسافرت ريچارد نيكسون معاون اول وقت رياست جمهورى آمريكا به ونزوئلا يك دانشجو كشته شد. جمعيت شركت كننده در اين تظاهرات از اين خشمگين بودند كه دولت آيزنهاور رئيس جمهور وقت آمريكا از ديكتاتور نظامى بى رحم ونزوئلا يعنى «ماركوس پرز خمنز» حمايت مى كرد. اين حمايت آمريكا به طور مستقيم و به وضوح با منافع نفت و فولاد ايالات متحده ارتباط داشت.پنج سال قبل از اين واقعه يعنى در سال ۱۹۵۳ در يك رويداد تاريخى مشابه و موازى حين تظاهرات مردم ايران عليه مسافرت همان ريچارد نيكسون معاون اول وقت رئيس جمهور آمريكا درست پنج ماه بعد از كودتاى ۱۳۳۲ سه دانشجوى دانشگاه تهران كشته شدند.كاندوليزا رايس در حين سفر پنج روزه ديپلماتيك به آمريكايى جنوبى در آوريل ۲۰۰۵ در منزوى كردن چاوس و دولت ونزوئلا در ميان ساير كشورهاى آمريكاى لاتين ناكام ماند. لولا رئيس جمهور برزيل به وضوح حق حاكميت چاوس و دولتش را به رسميت شناخت. حتى در مورد مسئله جنجالى خريد سلاح در ونزوئلا، برزيل اعلام كرد كشورها حق دفاع از خود را دارند و اين حق براى خريد و تجهيز نيروهاى مسلح براى هر كشورى محفوظ است. «كيبرلى استانتون» «مدير دفتر واشينگتن آمريكاى لاتين» مى گويد اگر «رايس» وزير خارجه آمريكا به صورت چندجانبه براى تامين و تضمين امنيت در منطقه به فعاليت بپردازد، خودش از لحاظ ديپلماتيك منزوى خواهد شد.يكى از اولين علائم شكاف در هژمونى آمريكا بر نيمكره غربى سال گذشته آشكار شد. آمريكايى ها نتوانستند آدم خود را به عنوان دبيركل «سازمان كشورهاى آمريكا OAS» تحميل كنند. سال ۲۰۰۵ براى اولين بار در تاريخ اين سازمان فردى انتخاب شد كه مورد تاييد و حمايت واشينگتن نبود. «ميگوئل اينسولزا» ديپلمات سوسيال دموكرات اهل شيلى به عنوان دبيركل اين سازمان انتخاب شد.حكومت آمريكا به بهانه مبارزه در جنگ سرد، از طريق كودتاهاى نظامى مانع تحقق گام هاى طبيعى در فرآيند توسعه دموكراتيك در بسيارى از «كشورهاى جهان سوم» و آمريكاى لاتين شد. به بيان ديگر، سيستم قدرت آمريكايى فرصت پيروزى آرام و همراه با صلح در انتخابات را از احزاب سوسيال دموكرات بومى و توده گرا در كشورهاى جهان سوم و آمريكاى لاتين ربود. سرنگونى دائمى، منسجم و يك دست حكومت هاى منتخب و مشروع و جايگزين كردن ديكتاتورى نظامى (معروف به Junta)، احزاب مردم گراى مشروع و در نتيجه جامعه مدنى در مقياس بزرگتر را براى چند دهه زمين گير كرد، طى سال هاى اخير و در حين جايگزينى حكومت هاى نظامى به جاى حكومت هاى منتخب، جنبش هاى چريكى به دليل مسدود بودن راه هاى صلح آميز رشد و رواج فزاينده يافت. اكنون سحرگاه روزى جديد است. به نظر مى رسد آنچه دكتر مصدق ۵۲ سال قبل، بعد از كودتا گفت و آنچه دكتر آلنده ۳۲ سال قبل، باز هم بعد از كودتا عنوان كرد درست از آب درآمده است. همچنين اصلاحات و پيشرفت هاى اخير در آمريكاى جنوبى به نحو چشمگيرى به بخشى از فرآيندى تبديل شده اند كه نه تنها در قاره آمريكا بلكه در جهان از اهميت ويژه اى برخوردار است. اين تغييرات پويا _ به ويژه آن كه از دموكراسى حقيقتى نشأت گرفته اند _ مى تواند تاثير زيادى بر چشم انداز و نگرش منطقه اى و جهانى به اين حوزه متحولسياسى داشته باشد...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر