Translate

یکشنبه، بهمن ۰۲، ۱۳۸۴

علم‌ و دين‌ مطالعه‌ موردي‌ ديدگاه‌ مهندس‌ بازرگان‌

امروز
13:47:13 - 1/11/84
رنج‌ هاي‌ نوابغ‌ دنيا
علم‌ و دين‌ مطالعه‌ موردي‌ ديدگاه‌ مهندس‌ بازرگان‌اعتماد-محسن‌ كديور:1 مهندس‌ مهدي‌ بازرگان‌
)13731286
( يكي‌ از نخستين‌ مروجان‌ دين‌ در ميان‌ تحصيل‌كرده‌هاي‌ ايراني‌ بلكه‌ پيش‌گام‌ دينداري‌ در دانشگاه‌هاي‌ ايران‌ بوده‌ است‌. او از جمله‌ پيشكسوتان‌ نوانديش‌ ديني‌ محسوب‌ مي‌شود. سالگرد وفات‌ او، فرصتي‌ نيكو براي‌ بزرگداشت‌ ياد و راه‌ آن‌ بزرگ‌ است‌. بازرگان‌ مسلماني‌ بااخلاص‌، دانشمندي‌ روشن‌بين‌، مهندسي‌ خدوم‌، مبارزي‌ با استقامت‌، ايراني‌يي‌ آزاديخواه‌، و سياست‌مداري‌ واقع‌بين‌ بودأ او با دورانديشي‌ بصيرانه‌ خود، راهي‌ نو در ميان‌ دين‌باوران‌ جوان‌ و نخبگان‌ وطن‌دوست‌ ايراني‌ درانداخت‌، تا آنجا كه‌ همه‌ انديشه‌ورزان‌ موحد ايراني‌ خود را وامدار او مي‌دانند.بازرگان‌ را از دو زاويه‌ انديشه‌ و خط‌مشي‌ مي‌توان‌ مورد مطالعه‌ قرار داد. آنچه‌ درباره‌ بازرگان‌ منتشر شده‌ بيشتر زاويه‌ دوم‌ )خط‌ مشي‌( را مدنظر قرار داده‌ است‌، اما ميراث‌ نظري‌ و فكري‌ بازرگان‌ نيز شايسته‌ مداقه‌ و تامل‌ است‌. آن‌چه‌ وجهه‌ نظر اين‌ مقاله‌ است‌ تنها يكي‌ از ابعاد انديشه‌ بازرگان‌ را دربر مي‌گيرد: علم‌ و دين‌أ اين‌ موضوع‌ مهم‌ترين‌ دغدغه‌ ذهني‌ بازرگان‌ از آغاز تا انجام‌ بوده‌ است‌.يكي‌ از پيامدهاي‌ مواجهه‌ مسلمانان‌ با پيشرفت‌ مغرب‌زمين‌، پرسش‌ از راز عقب‌ماندگي‌ شرق‌ اسلامي‌ است‌. ساده‌ترين‌ جواب‌ به‌ اين‌ پرسش‌ تقصير را به‌ گردن‌ دين‌ انداختن‌ است‌أ جو غالب‌ در دوران‌ جواني‌ بازرگان‌ چنين‌ بود. او در سال‌ 1307 در زمره‌ نخستين‌ دانشجويان‌ ايراني‌ بود كه‌ براي‌ تحصيلات‌ عاليه‌ به‌ اروپا رفت‌ و مدت‌ هفت‌ سال‌ در فرانسه‌ در رشته‌ مهندسي‌ ترموديناميك‌ تحصيل‌ كرد و پس‌ از خدمت‌ سربازي‌ به‌ عضويت‌ هيات‌ علمي‌ دانشكده‌ فني‌ دانشگاه‌ تهران‌ درآمد و به‌ زودي‌ به‌ رياست‌ دانشكده‌ فني‌ منصوب‌ شد. بازرگان‌ در خانواده‌يي‌ مذهبي‌ تربيت‌ شده‌ بود، اما سفر و تحصيل‌ در اروپا نه‌ تنها در اركان‌ زندگي‌ مذهبي‌اش‌ خللي‌ ايجاد نكرد، بلكه‌ با آشنايي‌ عميق‌ با علوم‌ جديد ابزار تازه‌يي‌ براي‌ دفاع‌ از حقانيت‌ اعتقاد به‌ خدا و آخرت‌ كشف‌ كرد. او قواعد و اصول‌ ترموديناميك‌ را براي‌ دفاع‌ از خداباوري‌ به‌ خدمت‌ گرفت‌ و در فضايي‌ كه‌ دين‌داري‌ و مسلماني‌ نوعي‌ سرشكستگي‌ و فرودستي‌ محسوب‌ مي‌شد با افتخار در كسوت‌ يك‌ استاد دانشگاه‌ از حقانيت‌ اعتقادات‌ ديني‌ و ايمان‌ اسلامي‌ دفاع‌ كرد و نشان‌ داد كه‌ علوم‌ جديد نه‌ تنها در تعارض‌ با ايمان‌ ديني‌ نيست‌ بلكه‌ در تاييد مدعيات‌ ديني‌ به‌ كار مي‌آيند.2 مهندس‌ بازرگان‌ در ميان‌ معتقدان‌ به‌ سازگاري‌ علم‌ و دين‌ نخستين‌ ايراني‌ است‌ كه‌ با آشنايي‌ عميق‌ با علوم‌ نوين‌، دم‌ از سازگاري‌ علم‌ و اسلام‌ مي‌زند. اواز اولين‌ متخصصان‌ ايراني‌ فارغ‌التحصيل‌ از دانشگاه‌هاي‌ معتبر اروپايي‌ است‌ كه‌ قلم‌ به‌ دست‌ گرفت‌ و با نگارش‌ چندين‌ كتاب‌ با زبان‌ مورد قبول‌ دانشگاهيان‌ و تحصيل‌كردگان‌ از حقانيت‌ راه‌ انبياء دفاع‌ علمي‌ كرد. نخستين‌ كتاب‌ مهندس‌ بازرگان‌ كه‌ در ادبيات‌ ديني‌ و روشن‌فكري‌ يك‌ نقطه‌ عطف‌ محسوب‌ مي‌شود راه‌ طي‌ شده‌ است‌. اين‌ كتاب‌ از سال‌ 1326 بيست‌ بار تجديد چاپ‌ شده‌ است‌. زمينه‌يي‌ كه‌ اين‌ كتاب‌ در پي‌ اؤبات‌ آن‌ است‌، در آن‌ زمان‌ بسيار جسورانه‌ بود: «حقيقت‌ اديان‌ كه‌ در زمان‌ انبيا مهجور بود، با انسان‌ امروزي‌ بسيار مانوس‌ است‌. بشر از روز اول‌ در راهي‌ جز راه‌ انبيا پيش‌ نرفته‌ است‌ و اتفاقا دسته‌ افراطي‌ دوم‌ كه‌ پيشرو آنها ماديون‌ علمي‌ هستند، در جاده‌يي‌ افتاده‌اند كه‌ سرمنزل‌ آنها خدا و آخرت‌ و دين‌ است‌. شايد اينها به‌ درك‌ حقيقت‌ مبدا و معاد نزديك‌تر باشند تا بسياري‌ از مقدسين‌ خرافي‌ مسلك‌! آري‌ بشر در سير تكاملي‌ خود راهي‌ جز راه‌ انبيا نپيموده‌ است‌ و روز به‌ روز به‌ مقصد آنها نزديك‌ مي‌شود. اما خواهيد ديد فاصله‌ به‌ قدري‌ زياد است‌ و انبيا آنقدر جلوتر از مردم‌ و بزرگ‌ترين‌ نوابغ‌ دنيا رفته‌اند كه‌ بشريت‌ سال‌هاي‌ حال‌ بايد رنج‌ ببيند و پيش‌ برود تا رشد كافي‌ براي‌ درك‌ صحيح‌ معاني‌ و اجراي‌ درست‌ مقاصد آنها احراز نمايدا خداپرستان‌ بايد از كشاكش‌ روزگار خرسند باشند و تحول‌ افكار و تدارك‌ دل‌ها را به‌ خود تبريك‌ بگويند. زيرا هر قدر بشر پيش‌ برود، جريان‌ روزگار )يا تقدير و خواست‌ خدا( او را محتاج‌تر، آماده‌تر و نزديك‌تر به‌ سير در طريق‌ حق‌ مي‌نمايد» )بازرگان‌، 1377(.ده‌ سال‌ بعد و در 1336 بازرگان‌ كتاب‌ عشق‌ و پرستش‌ يا ترموديناميك‌ انسان‌ را در زندان‌ به‌ رشته‌ تحرير درآورد. او متواضعانه‌ «اصول‌ ترموديناميك‌ كه‌ از مدت‌ها قبل‌ در بسياري‌ از علوم‌ و موضوعات‌ فني‌ و نظري‌ به‌ كار برده‌ شده‌ و نتايج‌ قابل‌ توجهي‌ از آن‌ گرفته‌اند» را در زيست‌شناسي‌ و فعاليت‌هاي‌ انساني‌ به‌ كار مي‌گيرد: «در اين‌جا ترموديناميك‌ در زمينه‌ حيات‌ انسان‌ به‌ عنوان‌ پل‌ ربط‌ و معراجي‌ از صحراي‌ پر از گل‌ عشق‌ به‌ آسمان‌ پرستاره‌ پرستش‌ انتخاب‌ شده‌ است‌. نظر به‌ اينكه‌ فعاليت‌هاي‌ انسان‌ و اجتماع‌ مابين‌ اين‌ دو سرحد يا بر حول‌ اين‌ محور در حركت‌ و گردش‌ است‌، ناگزير در سفر از ديار عشق‌ به‌ ديار پرستش‌ از بسياري‌ منازل‌ بشريت‌ و مناظر انسانيت‌ عبور خواهد شد كه‌ وقتي‌ از دريچه‌ جديدي‌ ديده‌ مي‌شود ممكن‌ است‌ خالي‌ از تازگي‌ و تماشا نباشد».هشت‌ سال‌ بعد و در 1344 بازرگان‌ كتاب‌ «ذره‌ بي‌انتها» را در زندان‌ قصر مي‌نويسد. او با ياري‌ گرفتن‌ از دو مفهوم‌ رياضي‌ بي‌نهايت‌ و اپسيلن‌، در ادامه‌ قطعه‌ معروف‌ پاسكال‌ «دو بي‌نهايت‌» انسان‌ را بي‌نهايت‌ كوچك‌ و خداوند را بي‌نهايت‌ بزرگ‌ مي‌نامد )الله‌اكبر( و اين‌ گونه‌ ادامه‌ مي‌دهد: «نقش‌ انبيا پل‌ زدن‌ بين‌ اين‌ دو بي‌نهايت‌ بزرگ‌ و كوچك‌ است‌. ولي‌ قرآن‌ و پيغمبران‌ فقط‌ براي‌ ارتباط‌ و اتصال‌ پل‌ نمي‌زنند و مانند پاسكال‌، انسان‌ را در وسط‌ دو جهان‌ بي‌نهايت‌ قرار نمي‌دهند و تحسين‌ خالي‌ نمي‌كنند. بلكه‌ براي‌ عبور دادن‌ انسان‌ ]بي‌نهايت‌ كوچك‌[ و سير دادن‌ او به‌ مراتب‌ )بي‌نهايت‌ بزرگ‌( الهي‌ از يك‌ طرف‌ و سرريز كردن‌ ]بي‌نهايت‌ بزرگ‌[ به‌ جانب‌ ]بي‌نهايت‌ كوچك‌[ پل‌ مي‌سازند. ديني‌ كه‌ به‌ ما دستور مي‌دهد، خود را در برابر جهان‌ خلقت‌ و خالق‌، موجود ناچيز بي‌نهايت‌ كوچك‌ بدانيم‌، براي‌ آن‌ است‌ كه‌ مي‌خواهد ما را بي‌نهايت‌ بزرگ‌ كند. مظاهر و مناظر مختلف‌ اين‌ پل‌ را در قرآن‌ و احكام‌ فراوان‌ مي‌بينيم‌».در اين‌ زمينه‌، اشاره‌ به‌ سه‌ كتاب‌ ديگر بازرگان‌ ضروري‌ است‌أ يكي‌، مطهرات‌ در اسلام‌ كه‌ وي‌ آن‌ را در سال‌ 1322 نگاشته‌ است‌. وي‌ در اين‌ كتاب‌ با استفاده‌ از قوانين‌ فيزيك‌ و بيوشيمي‌ نشان‌ داده‌ است‌ كه‌: «مي‌خواهيم‌ بي‌طرفانه‌ و با طريقه‌ علمي‌، مطهرات‌ اسلامي‌ را مطالعه‌ نماييم‌ و قبلا مژده‌ مي‌دهيم‌ كه‌ موضوع‌ با وجود كهنگي‌ قديم‌، تازگي‌هايي‌ دربر دارد. احكام‌ مطهرات‌ اسلامي‌ از حدود سفارشات‌ اخلاقي‌ كه‌ به‌ اقتضاي‌ عقل‌ سليم‌ و طبع‌ لطيف‌ ممكن‌ است‌ در ميان‌ ملتي‌ رايج‌ شده‌ باشد، بالاتر بوده‌ و مبني‌ بر يك‌ سلسله‌ قوانين‌ طبيعي‌ صحيح‌ و نكات‌ علمي‌ دقيق‌ است‌ كه‌ حكايت‌ از بينايي‌ كامل‌ واضع‌ آن‌ به‌ رموز طبيعت‌ و اسرار خلقت‌ مي‌نمايد. ضمنا در اين‌ كتاب‌ كه‌ نه‌ داعيه‌ اكتشاف‌ داريم‌ و نه‌ دم‌ از الهام‌ مي‌زنيم‌، مي‌خواهيم‌ خوشه‌يي‌ از ؤمره‌ علوم‌ جديد را با گوشه‌يي‌ از احكام‌ قديم‌ تطبيق‌ نماييم‌، و به‌ فقها و علماي‌ محترم‌ خود بنماييم‌ كه‌ تحقيقات‌ جديد نيز دريچه‌هاي‌ وسيعي‌ به‌ اطوار صنع‌ خلقت‌ و انوار خاندان‌ نبوت‌ باز مي‌كند و گاهي‌ بيشتر از ابواب‌ حادي‌ عشر و ذكرها و وردها انسان‌ مجاهد را به‌ مصداق‌ آيات‌ محكمي‌ كه‌ در قرآن‌ كريم‌ امر صريح‌ به‌ تفكر در عوامل‌ طبيعت‌ مي‌نمايد به‌ مقام‌ يقين‌ مي‌رساند»)بازرگان‌، 1379(.ديگر كتاب‌ وي‌، اسلام‌ جوان‌ نگارش‌ يافته‌ در سال‌ 1341 است‌. فرضيه‌ اصلي‌ او در كتاب‌ ياد شده‌، اين‌ است‌: «اسلام‌، اسلام‌ واقعي‌، هميشه‌ جوان‌ است‌ و پير نمي‌شود.» او با تكيه‌ بر مساله‌ آنتروپي‌ يا كهولت‌ و ديگر اصول‌ ترموديناميك‌ مقصود خود را اين‌ گونه‌ تشريح‌ مي‌كند: «اسلام‌ و قرآن‌ چگونه‌ و چه‌ عواملي‌ را برانگيخته‌ يا در بر دارد كه‌ موجب‌ زنده‌ ماندن‌ امت‌ مسلمان‌ و جوان‌ كردن‌ و بالا بردن‌ آن‌ مي‌شودا بايد به‌ ]فرمول‌[ ذ=خ‌ح‌.خ كه‌ انرژي‌ موؤر يا فعال‌ و به‌ عبارت‌ ديگر، فرمول‌ جواني‌ و حيات‌ است‌ برگرديم‌. احياي‌ انسان‌ و جوان‌ كردن‌ او ناچار از طريق‌ بالا بردن‌ و زياد كردن‌ خ‌ و كم‌ كردن‌ خ و ح‌ مي‌تواند انجام‌ شود. يعني‌ محو بي‌نيازي‌ و بي‌ميلي‌ و حفظ‌ و تقويت‌ و ايجاد احتياج‌ و عشق‌ از يك‌ طرف‌ و تضعيف‌ و تخفيف‌ كميت‌ و كيفيت‌ دارايي‌ها و ذخاير موجود از طرف‌ ديگر» .بازرگان‌، انفاق‌، زهد و بي‌علاقگي‌ به‌ دنيا، روزه‌ و تقوي‌، محروميت‌ و مصيبت‌ و شهادت‌، محبت‌ و خدمت‌ به‌ خلق‌، منع‌ شديد از عجب‌ و غرور و دعا را از اسباب‌ حيات‌ و ترقي‌ امت‌ اسلام‌ برمي‌شمارد.بازرگان‌ باد و باران‌ در قرآن‌ را در 1343 در زندان‌ قصر به‌ رشته‌ تحرير درآورده‌ است‌. او مقصود خود را از نگارش‌ اين‌ اؤر علمي‌ قرآني‌ چنين‌ توضيح‌ مي‌دهد: «مي‌خواهيم‌ نشان‌ دهيم‌ كه‌ ضمن‌ آياتي‌ كه‌ از نام‌ باد و باران‌ و كيفيات‌ مربوطه‌ به‌ ميان‌ مي‌آيد، تعبيرها و تراوش‌ها انطباق‌ عجيب‌ و دقيق‌ با اكتشافات‌ هواشناسي‌ و با معلومات‌ و نظريات‌ علمي‌ دارد و دلالت‌ بر اين‌ معني‌ مي‌كند كه‌ فرستنده‌ قرآن‌ و نازل‌كننده‌ آن‌، همان‌ فرستنده‌ باد و نازل‌ كننده‌ باران‌ است‌»! از ديگر آؤار بازرگان‌ كه‌ در همين‌ مسير نوشته‌ شده‌اند اين‌ عناوين‌ يادكردني‌ است‌: توحيد، طبيعت‌، تكامل‌أ اختيارأ پراگماتيسم‌ در اسلام‌ و ضريب‌ تبادل‌ ماديات‌ و معنويات‌.3 تنها كسي‌ كه‌ تا حدود سه‌ دهه‌ بعد با بازرگان‌ قابل‌ مقايسه‌ است‌ هم‌فكر و هم‌رزم‌ ديرين‌ وي‌، دكتر يدالله‌ سحابي‌ است‌ و تك‌نگاري‌ خلقت‌ انسان‌ وي‌ در 1346 كه‌ در مقام‌ تطبيق‌ آيات‌ قرآني‌ در زمينه‌ خلقت‌ انسان‌ با نتايج‌ علمي‌ تكاملي‌ در زيست‌شناسي‌ و زمين‌شناسي‌ است‌.به‌ هر حال‌ مهندس‌ بازرگان‌ در نيمه‌ اول‌ قرن‌ چهاردهم‌ در بحث‌ علم‌ و دين‌ در ايران‌ بي‌بديل‌ و پيش‌كسوت‌ است‌ از چند زاويه‌:اول‌أ او در يكي‌ از علوم‌ تجربي‌ )ترموديناميك‌( متخصاترين‌ استاد ايراني‌ است‌.دوم‌أ از تعاليم‌ اسلامي‌ مطلع‌ و بر قرآن‌ در حد يك‌ مفسر مسلط‌ است‌.سوم‌أ نخستين‌ تاليف‌ فارسي‌ در سازگاري‌ علم‌ و دين‌ با زبان‌ تخصصي‌ علم‌ جديد )ترموديناميك‌( يعني‌ راه‌ طي‌ شده‌ به‌ قلم‌ اوست‌.چهارم‌أ بيشترين‌ تاليفات‌ در حوزه‌ سازگاري‌ علم‌ و دين‌ به‌ او تعلق‌ دارد.پنجم‌أ بيشترين‌ نفوذ را در ميان‌ نخبگان‌ و تحصيل‌كردگان‌ در سه‌ دهه‌ )سوم‌ تا پنجم‌ قرن‌ چهاردهم‌( داشته‌ است‌أ به‌ عنوان‌ نمونه‌ تاؤير جدي‌ آن‌ بر تفسير پرتوي‌ از قرآن‌ آيت‌الله‌ سيد محمود طالقاني‌ قابل‌ ذكر است‌.4 در اهميت‌ و تاؤير كار بازرگان‌ بحثي‌ نيست‌. آن‌چه‌ محل‌ بحث‌ است‌ مباني‌ نظري‌ و مقام‌ علمي‌ نظريه‌ وي‌ است‌. پيرامون‌ رابطه‌ علوم‌ طبيعي‌ يا تجربي‌ با دين‌ بطور كلي‌ سه‌ تلقي‌ متمايز ارايه‌ شده‌ است‌: تلقي‌ اول‌، تعارض‌ كامل‌ علم‌ و دين‌ )ل‌طغف‌ظ‌ق‌كط(أ اگر موضوعات‌ يا نمايات‌ يا روش‌هاي‌ علم‌ و دين‌ يكسان‌ باشند، در آن‌ صورت‌ ميان‌ علم‌ و دين‌ رقابت‌ منجر به‌ تعارض‌ پيش‌ مي‌آيد.تلقي‌ دوم‌، تمايز كامل‌ قلمرو علم‌ و دين‌ )ق‌كغل‌ضهغف‌ضل‌ق‌ظقل‌گ‌ضك‌قكط(أ تفاوت‌ علم‌ و دين‌ چندان‌ زياد است‌ كه‌ تصادم‌ ميان‌ آن‌ دو محال‌ است‌أ اين‌ تلقي‌ ناشي‌ از تمايز موضوعات‌، نمايات‌ و روش‌هاي‌ علم‌ با دين‌ است‌.تلقي‌ سوم‌، رابطه‌ دو امر مكمل‌ )وگ‌ضل‌ق‌ظقظف‌ك‌قكئ(أ براين‌ اساس‌ علم‌ و دين‌ مواضع‌ تماس‌ دارند، اما مواضع‌ درگيري‌ ندارند )پترسون‌، 1376(.واضح‌ است‌ كه‌ ديدگاه‌ بازرگان‌ به‌ تلقي‌ سوم‌ نزديك‌ است‌. يعني‌ نه‌ تعارض‌ علم‌ و دين‌ را باور دارد، نه‌ به‌ تمايز قلمرو آن‌ دو اعتقاد دارد، بلكه‌ علم‌ و دين‌ را دو امر مكمل‌ مي‌داند.اما بنا بر تلقي‌ سوم‌ نيز رويكردهاي‌ مختلفي‌ درباره‌ نحوه‌ ارتباط‌ اين‌ دو امر مكمل‌ مطرح‌ است‌.رويكرد اول‌أ ديدگاه‌ جرج‌ شلزينگر )متولد 1946(أ وي‌ مدعيات‌ كلامي‌ را فرضيه‌هاي‌ علمي‌ تلقي‌ مي‌كند و مي‌كوشد علم‌ و دين‌ را در ضمن‌ يك‌ فرضيه‌ كلان‌تر مندرج‌ كند. او اگرچه‌ مي‌پذيرد موضوعات‌، روش‌ها و نمايات‌ علم‌ و دين‌ در نفس‌الامر كاملا متفاوت‌اند، اما در پي‌ آن‌ است‌ كه‌ نتايج‌ حاصل‌ از بررسي‌ مدعيات‌ كلامي‌ را مطابق‌ روش‌ علمي‌ معني‌ كند )گ‌ظعق‌غلظلظف‌ع‌طل، 1977(.رويكرد دوم‌أ ديدگاه‌ فلسفه‌ پويشي‌ است‌ كه‌ قايل‌ به‌ ربط‌ وؤيق‌ علم‌ و دين‌ است‌ و برخلاف‌ رويكرد قبلي‌ كه‌ دين‌ را فرضيه‌يي‌ علمي‌ مي‌دانست‌، بر وحدت‌ ارگانيك‌ علم‌ و دين‌ تاكيد مي‌ورزد، رابطه‌يي‌ تنگاتنگ‌ و هماهنگ‌. متفكران‌ پويشي‌ به‌ تبع‌ آلفرد نورث‌ وايتهد )19471861( بر مبناي‌ داده‌هاي‌ تجربه‌ ديني‌ و علمي‌ كوشيده‌اند جهان‌بيني‌ جامعي‌ مبتني‌ بر مفاهيم‌ علمي‌ نوين‌ در باب‌ طبيعت‌ )نظير تقدم‌ تحول‌ و وابستگي‌ دروني‌ و متقابل‌ تمام‌ وقايع‌( ارايه‌ كنند )ط‌ضظع‌ل‌غع‌ذ، 1926(.رويكرد سوم‌أ دونالد مك‌كي‌ )19871922( بر اين‌ باور است‌ كه‌ علم‌ و دين‌ بر مبناي‌ روش‌ها و نمايات‌ متفاوت‌ براي‌ موضوعات‌ واحد تبيين‌هاي‌ مختلف‌ عرضه‌ مي‌كنند. تبيين‌هايي‌ كه‌ هر دو مي‌توانند در ساحت‌ مربوطه‌ به‌ خود، صادق‌ و كامل‌ باشند و در واقع‌ بين‌ اين‌ دو رابطه‌، دو امر مكمل‌ برقرار است‌. هرچند هيچ‌ يك‌ محتاج‌ و متوقف‌ برديگري‌ نيست‌، اما ما براي‌ آنكه‌ كامل‌ترين‌ فهم‌ ممكن‌ را تحصيل‌ كنيم‌ هم‌ به‌ تفاسير علمي‌ احتياج‌ داريم‌ هم‌ به‌ تفاسير ديني‌. به‌ نظر مك‌كي‌، مكمل‌ بودن‌، رابطه‌ ميان‌ توصيفات‌ يا تبيين‌هايي‌ است‌ كه‌ در نتيجه‌ تفاوت‌ در ديدگاه‌ حاصل‌ شده‌اند. اين‌ دو تبيين‌ متفاوت‌، منطقا سازگارند )وظفطضث‌، 1974(.5 در اينجا دو سوال‌ قابل‌ طرح‌ است‌أ يكي‌ اينكه‌ آيا بازرگان‌ از رويكردهاي‌ مختلف‌ تلقي‌ مكمليت‌ دين‌ و علم‌ آگاه‌ بوده‌ است‌? از يك‌ سو، دليلي‌ يا قرينه‌يي‌ دال‌ بر آگاهي‌ بازرگان‌ از اين‌ امور در دست‌ نداريم‌أ از سوي‌ ديگر، بدبيني‌ بازرگان‌ به‌ فلسفه‌ كه‌ در اكثر آؤار او موج‌ مي‌زند خود قرينه‌يي‌ است‌ بر اينكه‌ وي‌ مطالعه‌ اين‌ گونه‌ امور را مفيد نمي‌دانسته‌ و اگر سخني‌ در اين‌ زمينه‌ها گفته‌ بدون‌ مراجعه‌ به‌ تبيين‌هاي‌ فلسفي‌ ديگران‌ بوده‌ است‌.سوال‌ دوم‌ فارغ‌ از اطلاع‌ يا عدم‌ اطلاع‌ وي‌ از تبيين‌هاي‌ مختلف‌ تلقي‌ مكمليت‌ علم‌ و دين‌ آنكه‌: ديدگاه‌ او به‌ كدام‌ رويكرد نزديك‌تر است‌? به‌ نظر مي‌رسد بازرگان‌ در مواضع‌ مختلف‌ آؤارش‌ به‌ هر سه‌ رويكرد پيش‌گفته‌، ندانسته‌ اقتداء كرده‌ است‌. يعني‌ گاهي‌ همانند شلزينگر كوشيده‌ مدعيات‌ ديني‌ را مطابق‌ روش‌ علمي‌ تعيين‌ كندأ زماني‌ نيز همانند وايتهد و ديگر متفكران‌ پويشي‌، جهان‌بيني‌ جامعي‌ مبتني‌ بر مفاهيم‌ علم‌ نوين‌ در باب‌ طبيعت‌ ارايه‌ كند. و زماني‌ نيز هم‌چون‌ مك‌كي‌ با اذعان‌ بر تفاوت‌ روش‌هاي‌ علم‌ و دين‌ بر مكمليت‌ اين‌ دو تبيين‌ تاكيد كند. به‌ عنوان‌ نمونه‌، بازرگان‌ در مطهرات‌ در اسلام‌ به‌ رويكرد شلزينگر نزديك‌ است‌أ در باد و باران‌ در قرآن‌ به‌ ديدگاه‌ وايتهد و الهيات‌ پويشي‌ نزديك‌ مي‌شودأ و راه‌ طي‌ شده‌ وي‌ را مي‌توان‌ با رويكرد مك‌كي‌ مقايسه‌ كرد. اما انصاف‌ مطلب‌ آن‌ است‌ كه‌ رسوخ‌ رشته‌ تخصصي‌ بازرگان‌ در وي‌ يعني‌ ترموديناميك‌ چنان‌ شديد است‌ كه‌ وي‌ ناخودآگاه‌ جز از زاويه‌ اصول‌ ترموديناميك‌ يعني‌ اصل‌ بقاي‌ انرژي‌ و اصل‌ آنتروپي‌ به‌ تعاليم‌ ديني‌ ننگريسته‌ است‌أ يعني‌ سيطره‌ اين‌ اصول‌ و مفاهيم‌ چنان‌ بر ذهن‌ و زبان‌ او سنگيني‌ مي‌كند كه‌ اگر آنتروپي‌ و انرژي‌ و ترموديناميك‌ را از واژگان‌ وي‌ حذف‌ كنيم‌، اكثر تبيين‌هاي‌ ديني‌ وي‌ رنگ‌ مي‌بازند و محو مي‌شوند. او، اسلام‌ و خدا و آخرت‌ و حتي‌ احكام‌ فقهي‌ را ترموديناميكي‌ تبيين‌ كرده‌ است‌أ به‌ اين‌ نمونه‌ها دقت‌ كنيد:در كتاب‌ مطهرات‌ در اسلام‌، نجاسات‌ و مراتب‌ آن‌ با خطر فسادپذيري‌ و پرورش‌ ميكروب‌هاي‌ موذي‌أ استحاله‌ با تحولات‌ شيميايي‌أ شان‌ طاهركنندگي‌ آب‌ با وجود حيوانات‌ ذره‌بيني‌ كه‌ مواد آلي‌ را تجزيه‌ و تحليل‌ مي‌كنندأ اصل‌ كر بودن‌ با اصل‌ رقيق‌ كردن‌أ احكام‌ آب‌ چاه‌ با تعابير بيوشيميك‌أ تطهير با زمين‌ و خاك‌ با پديده‌ جذب‌ ذره‌يي‌أ تطهير با آفتاب‌ با اشعه‌ فوق‌بنفش‌أ تطهير با حرارت‌ با ضدعفوني‌ كردن‌ در اتو و اتوكلاوهاي‌ امروزي‌ تبيين‌ شده‌اند.در ذره‌بي‌انتها متذكر شده‌ است‌: «مذاهب‌ به‌ مرور زمان‌ و در دست‌ مردم‌ هميشه‌ سير نزولي‌ داشته‌، دچار فرسودگي‌ و فرتوتي‌ گشته‌، راه‌ فنا را پيش‌ مي‌گرفته‌ است‌، مانند هر سيستم‌ طبيعي‌ كه‌ وقتي‌ به‌ حال‌ خود واگذاشته‌ شود لاينقطع‌ بر كهولت‌ )آنتروپي‌( آن‌ افزوده‌ شده‌ بالاخره‌ به‌ خاموش‌ و ركود منتهي‌ مي‌گردد، تصفيه‌ و احياي‌ مذاهب‌ نيز روي‌ جريان‌ عادي‌ ميسر نبوده‌ است‌ و اگر دوره‌هايي‌ بطور انفصالي‌ و غيرطبيعي‌ جست‌ و خيزهايي‌ ديده‌ شده‌ است‌ جز با القاي‌ يك‌ نيروي‌ خارجي‌ و نفوذ و دميده‌ شدن‌ روح‌ الهامي‌ كه‌ مي‌بايستي‌ از سرچشمه‌ قبلي‌ باشد قابل‌ تصور نمي‌تواند باشد.» وي‌ كاركرد پيامبران‌ را به‌ بازگشت‌ به‌ حالت‌ اوليه‌ سيستم‌ با افزودن‌ انرژي‌ تعبير مي‌كند.در عشق‌ و پرستش‌، عشق‌ را به‌ ميل‌ تركيبي‌ ميان‌ عناصر شيميايي‌، انرژي‌ اتصال‌ و انرژي‌ موؤر تعبير مي‌كند و رسيدن‌ به‌ معشوق‌ را نتيجه‌ حذف‌ اين‌ انرژي‌ها مي‌داند. در راه‌ طي‌ شده‌ تصريح‌ مي‌كند كه‌ قيامت‌ پرده‌ ديگري‌ از پرده‌هاي‌ تبديل‌ و تحول‌ طبيعت‌ است‌ كه‌ ظاهر مي‌شود. يا بهشت‌ و جهنم‌ امر خارق‌العاده‌ي‌ استثنايي‌ نبوده‌ بلكه‌ ادامه‌ همان‌ زنجير تكاملي‌ است‌ كه‌ در دنيا نيز حس‌ مي‌كنيد. او ؤبت‌ اعمال‌ بشر را با اينكه‌ ماده‌ يادگار حالات‌ گذشته‌ خود را حفظ‌ مي‌نمايد توجيه‌ مي‌كند. او همچنين‌ شخصيت‌ فيزيولوژيك‌ و پسيكولوژيك‌ انسان‌ را از يك‌ جنس‌ مي‌گيرد كه‌ قابليت‌ رجوع‌ به‌ يكديگر را دارند. او در آؤار مختلف‌اش‌ از جمله‌: عشق‌ و پرستش‌أ دعاأ توحيد، طبيعت‌، تكامل‌، آيات‌ قرآن‌ را براساس‌ اصول‌ ترموديناميك‌ تفسير و تبيين‌ مي‌نمايد.6 بازرگان‌، خود در پاسخ‌ به‌ يك‌ اشكال‌ مقدر در كتاب‌ بازيابي‌ ارزش‌ها مقاله‌ چهار ايسم‌ )ناسيوناليسم‌، ليبراليسم‌، سيانتيسم‌ و اومانيسم‌( متذكر شده‌ است‌ كه‌ «هر يك‌ از اين‌ ايسم‌ها و ارزش‌ها و در جايي‌ و در صورت‌ و كيفيتي‌ مي‌تواند غلط‌ و خطا يا صحيح‌ و صواب‌ باشد.» به‌ نظر وي‌: «سيانتيسم‌ يا مكتب‌ اصالت‌ علم‌ و علم‌گرايي‌ در حد افراطي‌ خود علم‌پرستي‌ را مي‌رساند و در حد معقول‌ و اعتدال‌ به‌ معناي‌ علم‌طلبي‌ و دانش‌پژوهي‌ است‌ كه‌ در قضاوت‌ها و تشخياها و اتخاذ هدف‌ها اعتبار و ارزش‌ به‌ فكر و منطق‌ عقلي‌ به‌ مستندات‌ علمي‌ و به‌ شواهد حسي‌ و تجربي‌ داده‌ شود» )بازرگان‌، 1362(.او جمع‌بندي‌ خود را از سيانتيسم‌ اين‌ گونه‌ ارايه‌ مي‌كند: «سيانتيسم‌ يا دانش‌پروري‌ تا آنجا كه‌ ارزش‌ و فضيلت‌ شناختن‌ براي‌ علم‌ متكي‌ به‌ عقل‌ و عمل‌ و بينش‌ و معرفت‌، در گستردگي‌ كلي‌ آن‌ است‌ و دخالت‌ دادن‌ و استمداد از علم‌ در كار دنيا و دين‌ باشد، نه‌ تنها امر معقول‌ مسلم‌ است‌ و مورد تاييد قرآن‌ مي‌باشد، بلكه‌ اسلام‌ را كه‌ براي‌ علم‌، اصالت‌ و استقلال‌ قايل‌ شده‌ است‌ بيشتر و پيش‌تر از هر مكتب‌ و آيين‌ ديگر بايد سيانتيست‌ بدانيم‌. اما دانش‌پرستي‌ و اينكه‌ اولا علم‌، يعني‌ علمي‌ را كه‌ بشر به‌ آن‌ دسترسي‌ داشته‌ و دارد، جواب‌گوي‌ تمام‌ مسائل‌ و معضلات‌ و اسرار و ابتلاها دانسته‌ حقيقت‌ و واقعيت‌ هر امر و وحي‌ را متوقف‌ و موكول‌ به‌ دلالت‌ و شهادت‌ علم‌ خودمان‌ بدانيم‌، و ؤانيا علم‌ را هدف‌ نهايي‌ و يگانه‌ عنصر هستي‌ شناخته‌ منكر هر چيز ديگر شويم‌، چنين‌ عقيده‌ و عملي‌ )كه‌ دانش‌مندان‌ جدي‌ معتبر هم‌ مدافع‌ آن‌ نبوده‌اند( نه‌ با منطق‌ و عقل‌ و يا خود علم‌، كه‌ در حال‌ تصحيح‌ و تكامل‌ و توسعه‌ دايم‌ است‌، جور در مي‌آيد و نه‌ اسلام‌ و اديان‌ خداپرستي‌ آن‌ را صحه‌ مي‌گذارد» .بازرگان‌ در كتاب‌ گمراهان‌ از زاويه‌ ديگري‌ مي‌نويسد: «علم‌ مانند خود جهان‌ و طبيعت‌، بي‌نهايتي‌ است‌ كه‌ هر قدر در وادي‌ آن‌ پيش‌ رويم‌ خود را با جاهل‌تر و حيران‌تر مي‌بينيم‌. علم‌ در حد اعلي‌، چراغي‌ بيش‌ نبوده‌ و به‌ هر سمت‌ آن‌ را بگردانيم‌ و هر جا كه‌ بخواهيم‌ برويم‌ راهنماي‌ ما خواهد بود ولي‌ نه‌ هدف‌ مي‌تواند باشد مانند خدا، و نه‌ هدف‌دهنده‌ يا هدف‌ تعيين‌كننده‌ است‌» )بازرگان‌، مهر 1362(.بي‌شك‌ بازرگان‌ خود را سيانتيست‌ و دانش‌پژوهي‌ معتدل‌ مي‌داند و از علم‌پرستي‌ و سيانتيسم‌ افراطي‌ مبراست‌.7 اما به‌ هر حال‌ رويكرد او به‌ دين‌ و قرآن‌ رويكردي‌ طغظ‌غل‌ق‌ظغطح‌ و مبتني‌ بر علوم‌ تجربي‌ بويژه‌ ترموديناميك‌ است‌. او با اتخاذ اين‌ رويكرد توانست‌ در زمان‌ خود ادله‌ و توجيهات‌ تازه‌يي‌ بر مدعيات‌ كهن‌ ديني‌ ارايه‌ نمايد و بي‌پايگي‌ برخي‌ از توجيهات‌ و ادله‌ علماي‌ گذشته‌ را برملا نمايد. اين‌ رويكرد علمي‌ ديني‌ در زمان‌ خود موفق‌ بوده‌ است‌.اگرچه‌ ابتناي‌ توجيه‌ تعاليم‌ اسلام‌ و بطور كلي‌ دين‌ با اصول‌ و مفاهيم‌ ترموديناميك‌ حداقل‌ در زبان‌هاي‌ شرقي‌ )بويژه‌ فارسي‌ و عربي‌( بي‌سابقه‌ است‌، حتي‌ اينكه‌ در زبان‌هاي‌ غربي‌ متفكري‌ قبل‌ از بازرگان‌ اين‌ اصول‌ و مفاهيم‌ را در خدمت‌ توجيه‌ مدعيات‌ ديني‌ و الهيات‌ درآورده‌ باشد جاي‌ تحقيق‌ و تفحا دارد. به‌ نظر مي‌رسد ترجمه‌ گزيده‌ آؤار مهندس‌ بازرگان‌ به‌ يكي‌ دو زبان‌ غربي‌ )بويژه‌ انگليسي‌، فرانسوي‌ و آلماني‌( و نيز عربي‌ بشدت‌ لازم‌ باشد. رواج‌ سنت‌ نقد در مغرب‌زمين‌ در كشف‌ مقام‌ علمي‌ آراي‌ بازرگان‌ در ميان‌ متالهان‌ مطرح‌، جهان‌ ما را ياري‌ خواهد كرد.اما از زاويه‌ ابتناي‌ ديدگاه‌ ديني‌ و تفسيري‌ او بر يكي‌ از علوم‌ تجربي‌، كار بازرگان‌ شبيه‌ تفسيرالجواهر طنطاوي‌ )13581287ق‌( مصري‌ است‌ كه‌ شرح‌ مباحث‌ علمي‌ قابل‌ استنباط‌ از آيات‌ علاوه‌ بر مباحث‌ لغوي‌، وجهه‌ نظر اصلي‌ مفسر است‌ )طنطاوي‌، بيروت‌، 1395(. طنطاوي‌ اگرچه‌ بنيانگذار و نظريه‌پرداز تفسير علمي‌ قرآن‌ كريم‌ در عصر علوم‌ نوين‌ است‌ )وگرنه‌ تطبيق‌ بر علوم‌ قديم‌ در كارهاي‌ فخر رازي‌، مبسوطي‌ و ديگران‌ قابل‌ رويت‌ است‌( اما بي‌شك‌ تفسير طنطاوي‌ در حوزه‌ علوم‌ تجربي‌ به‌ علت‌ عدم‌ تخصا وي‌ در علوم‌ تجربي‌، عمق‌ و ژرفاي‌ كارهاي‌ بازرگان‌ را ندارد.8 به‌ هر حال‌ فارغ‌ از نقاط‌ قوت‌، رويكرد بازرگان‌ در سازگاري‌ علم‌ و دين‌ در زمان‌ ما در موارد زير قابل‌ نقد است‌: يك‌أ ضعف‌ مباني‌ فلسفي‌ و چارچوب‌ نظري‌ و اصول‌ تئوريك‌. بازرگان‌ نه‌ دغدغه‌ بيان‌ چارچوب‌ نظري‌ و مباني‌ تئوريك‌ تلقي‌ خود از سازگاري‌ علم‌ و دين‌ داشت‌ و نه‌ عملا از خود فلسفه‌ منقحي‌ در اين‌ باب‌ به‌ ارث‌ گذاشت‌. اين‌، سرنوشت‌ محتوم‌ همه‌ كساني‌ است‌ كه‌ به‌ مخالفت‌ با فلسفه‌ پرداخته‌اند و به‌ واسطه‌ اين‌ سوءظن‌ ناآگاهانه‌ فلسفه‌يي‌ پالايشي‌ نشده‌، نسفته‌ و ضعيف‌ مرتكب‌ شده‌اند. تبيين‌ نسبت‌ علم‌ و دين‌، تبيين‌ في‌حد ذاته‌ فلسفي‌ است‌، مباني‌ نظري‌ و چارچوب‌ تئوريك‌ مي‌طلبد، ادعاي‌ سازگاري‌ نيازمند ارايه‌ مدل‌ است‌. علوم‌ تجربي‌ نمي‌توانند اين‌ مهم‌ را برآورده‌ سازند. اينكه‌ هر بخش‌ از آراي‌ بازرگان‌ بر يكي‌ از مدل‌هاي‌ موجود قابل‌ انطباق‌ است‌ در عين‌ اينكه‌ با ابعادي‌ از همان‌ مدل‌ هم‌زمان‌ ناسازگار است‌ از نشانه‌هاي‌ اين‌ ضعف‌ فلسفي‌ است‌.دوأ تبيين‌ علمي‌ تعاليم‌ ديني‌ در مورد گزاره‌هاي‌ جهان‌شناسي‌ طبيعي‌ موجه‌ است‌، شبيه‌ آن‌چه‌ بازرگان‌ در باد و باران‌ در قرآن‌ انجام‌ داده‌ است‌. اما تبيين‌ علمي‌ جهان‌ ماوراي‌ طبيعي‌، از جمله‌ آخرت‌ و نيز مناسك‌ و عبادات‌ چنين‌ قابل‌ توجيه‌ است‌? آن‌چه‌ بازرگان‌ در راه‌ طي‌ شده‌، يا عشق‌ و پرستش‌، ذره‌ بي‌انتها يا مطهرات‌ در اسلام‌ مرتكب‌ شده‌ است‌ از اين‌ زاويه‌ به‌ شدت‌ قابل‌ انتقاد است‌. اعتبار ضوابط‌ و اصول‌ علوم‌ تجربي‌ تنها در حوزه‌ي‌ عالم‌ محسوس‌ مادي‌ است‌أ تسري‌ اين‌ ضوابط‌ و اصول‌ به‌ جهان‌ مجرد يا عالم‌ اعتباريات‌ تشريعي‌ نشان‌ ديگري‌ از ضعف‌ مفرط‌ فلسفي‌ پيش‌ گفته‌ است‌.سه‌أ تبيين‌هاي‌ علمي‌ گزاره‌هاي‌ ديني‌ تبيين‌هايي‌ زمان‌مند، موقت‌ و مقيد به‌ بقاي‌ اعتبار فرضيه‌هاي‌ علمي‌ هستند. حال‌ آنكه‌ گزاره‌هاي‌ ديني‌ بويژه‌ در حوزه‌ اعتقادات‌ و امور ايماني‌ ؤابت‌، فرازماني‌ و غيرمتغيرند. عمر اين‌گونه‌ تبيين‌ها طولاني‌ نيست‌. هيئت‌ بطلميوسي‌ كه‌ متكاي‌ بسياري‌ تبيين‌هاي‌ مفسران‌ گذشته‌ بوده‌، امروز منسوخ‌ است‌. روزي‌ نيز عمر فيزيك‌ نيوتني‌ و اصول‌ ترموديناميك‌ به‌ سر خواهد رسيد.چهارأ دين‌ زبان‌ خاص‌ خود را داردأ اين‌ زبان‌، نه‌ فلسفي‌ است‌ نه‌ عرفاني‌ است‌ و نه‌ علمي‌. اين‌ زبان‌ را به‌ زبان‌ علمي‌ تقليل‌ دادن‌، فروكاهش‌ بسياري‌ از معارف‌ متعالي‌ دين‌ است‌. معاد روحاني‌ و ذات‌ ربوبي‌ كجا و انتروپي‌ ترموديناميك‌ و بي‌نهايت‌ رياضي‌ كجا? تبيين‌ علمي‌ آن‌جا به‌ كار مي‌آيد كه‌ گوينده‌ در مقام‌ بيان‌ علمي‌ باشد، اما آنچه‌ به‌ لسان‌ عرف‌ و در حد فهم‌ عمومي‌ سخن‌ مي‌گويد تاويل‌هاي‌ علوم‌ تجربي‌ چندان‌ پذيرفته‌ نيست‌. اينگونه‌ توجيهات‌ علمي‌ اگرچه‌ متخصصان‌ و آشنايان‌ به‌ آن‌ علم‌ را مقبول‌ مي‌افتد، اما براي‌ اكثر مومنان‌ كه‌ با اين‌ الفباي‌ علمي‌ ناآشنايند مفيد نيست‌.پنج‌أ با توجه‌ به‌ نكات‌ پيش‌گفته‌، رويكرد بازرگان‌ در بحث‌ سازگاري‌ علم‌ و دين‌ پس‌ از وي‌ چندان‌ قابل‌ تداوم‌ نيست‌. اين‌ رويكرد اگرچه‌ در برخي‌ از آيات‌ جهان‌شناسي‌ قرآن‌ كريم‌ يا گزاره‌هاي‌ مرتبط‌ با علوم‌ تجربي‌ تعاليم‌ ديني‌ بطور موقت‌ )تا عدم‌ ابطال‌ فرضيه‌هاي‌ تجربي‌( قابل‌ پذيرش‌ است‌، اما در حوزه‌هاي‌ ماوراي‌ طبيعت‌ و متافيزيك‌، تاريخ‌، اخلاق‌، عبادات‌ و مناسك‌ و بالاخره‌ حقوق‌ و تشريعات‌، اين‌ رويكرد پاسخ‌گو و حلال‌ مشكل‌ نيست‌. سازگاري‌ علم‌ و دين‌ منشوري‌ چندپهلو است‌ و هر پهلوي‌ آن‌ مدل‌ خاص‌ خود را مي‌طلبد.اين‌ انتقادات‌ از ارزش‌ كار بازرگان‌ در عصر خود نمي‌كاهد. از يك‌ سو او همواره‌ برداشت‌هاي‌ خود را متواضعانه‌، احتمالاتي‌ غيرجازم‌ معرفي‌ مي‌كندأ از سوي‌ ديگر، همواره‌ با رويي‌ گشاده‌ پذيراي‌ انتقاد و نقدهاي‌ وارده‌ بر آراء خود بوده‌ است‌. درس‌ ماندني‌ بازرگان‌ «تامل‌ عالمانه‌ در متن‌ دين‌» است‌ و اين‌ درس‌ همواره‌ از اعتبار و درستي‌ برخوردار است‌. همان‌ كه‌ در لسان‌ قرآن‌ «تدبر» ناميده‌ مي‌شود و بازرگان‌، قهرمان‌ تدبر بصيرانه‌ در دين‌ عصر خود بود. راهش‌ پررهرو باد.

هیچ نظری موجود نیست: