فريد مرجائي
جنبش ملى ، جنبش اسلامى و جمهوريت
سخنرانى پيش از خطبه نماز جمعه (۲۳ دى) حجت الاسلام روح الله حسينيان از اين نظر قابل تامل است كه در گفت وگوى عمومى و بحث روز، در حين آزادى بيان و تنوع آرا و سليقه، نمى بايست كه اختلافات گذشته را تشديد كرد. قابل تقدير است كه حجت الاسلام حسينيان از مجاهدت ها و تعهد شهيد نواب صفوى به آرمانش تجليل مى كنند، ولى تنها مشكلى كه به نظر مى رسد اين است كه ايشان چرا ديگر مبارزان راه آزادى و دموكراسى مثل دكتر مصدق و جبهه ملى را مورد حمله سياسى و انتقاد شديد قرار مى دهند. آيا صلاح است كه در اين شرايط حساس مقابله با قدرت هاى خارجى، به اختلافات گذشته و سوءتفاهم ها دامنه زد؟ آيا نبايد با تلاش معكوس، به خاطر وحدت اهداف ملى به انسجام ملى پرداخته و پشتيبانى نيروهاى متنوع سياسى را جلب كرد؟
شهيد مجتبى ميرلوحى ( نواب صفوى) فردى مبارز، مومن، پرجاذبه و كاريزماتيك بود. وى در حين تحصيل در هنرستان صنعتى آلمانى ها، در حوزه علميه اى كه در محلشان قرار داشت به عنوان طلبه مشغول فراگيرى علوم حوزوى شد. در زمان كارش در شركت نفت آبادان، نواب صفوى شخصاً به طور مستقيم فعاليت و نفوذ استعمارى انگليس را تجربه كرد. وى به دليل فعاليت سياسى عليه ستمكارى كارفرماى انگليسى در بين كارگران نفت، مجبور به فرار از آبادان شد و به نجف براى تحصيل رفت. نواب و گروه فدائيان اسلام در مبارزه عليه استعمار انگليس و استبداد داخلى نقش مهمى ايفا كردند. ولى برخلاف آنچه حجت الاسلام حسينيان گفتند نهضت ملى شدن صنعت نفت نتيجه فعاليت هاى آزاديخواهانى بود كه حركت خود را از جنبش تنباكو، قيام مشروطيت شروع كرده و در سال ۱۳۳۱ با حركت احزاب و گروه هاى مختلفى از جمله فدائيان اسلام به شكوفايى رسيد. براى بررسى اينكه كدام حزب يا گروه عمده ترين نقش را در ملى شدن صنعت نفت داشتند، نياز به تحقيق تاريخى و سياسى آن دوران است. به نظر مى رسد كه از انصاف دور است كه دولت دكتر مصدق و جبهه ملى را به عهدشكنى متهم كنند. جا دارد كه تريبون هاى رسمى از سوءتفاهم ها و اختلافات فرقه اى دورى جسته و تلاش براى نزديك شدن همه نيروهاى ملى و مذهبى بكنند. در حقيقت اين اواخر در ادبيات سياسى روز سوءتفاهمى هم در مورد واژه «ملى» پيش آمده است. در طول زمان و با سپرى شدن مراحل مختلف تاريخى، مفاهيم و واژه ها بار معانى شان، چه فرهنگى و چه سياسى، تغيير مى كند. مفاهيم و واژه ها همچون ظرفى هستند كه تجربيات تاريخى محتوا و فرهنگ سياسى شان را دستكارى مى كند. با روشمندى تاويل و هرمنوتيك شايد بتوان مفاهيم را حتى المقدور به جايگاه تاريخى خودشان نشاند. (براى بحث و رابطه بين «متن»، «تاريخ» و «مفهوم» رجوع كنيد به ققنوس عصيان، انديشه دكتر شريعتى ص ۲۲) مى توان گفت كه معنى و بار سياسى واژه «ملى» در خلاء تاريخى شكل نگرفته است، بلكه در تجربه تاريخى جنبش «ملى» شدن صنعت نفت جهت و بار مشخص پيدا كرده است. بدين صورت واژه «ملى» يك تركيب- تعريف ضداستعمارى و ضدسلطه پيدا كرد، و نه يك جهت ضدمذهب. برخلاف استنباط خيلى، در تاريخ مبارزات ملى، منظور از واژه «ملى» يك بينش ناسيوناليستى- شوونيستى و يا پان ايرانيستى نبوده، بلكه معنى اصلى اش را در تجربه مبارزه ضداستبدادى كسب كرد. دقيقاً به همين خاطر قرار گرفتن در فرهنگ سياسى ضداستعمارى، مفهوم «ملى»، معانى و تمايلات جهان وطنى نيز داشته است. نه تنها دولت دكتر مصدق كنسولگرى اسرائيل را تعطيل كرد، بلكه در سفرش به مصر الگويى شد براى ملى كردن كانال سوئز. و حتى رهبران جنبش كشورهاى غيرمتعهد نيز از اصل «موازنه منفى» وى الهام گرفته بودند.
در جنبش فراگير ضداستعمارى ملى شدن صنعت نفت، بعضى از رهبران، روحانى و بعضى از آنها سكولار بودند. در رودررويى با انگليس و دربار، آنهايى كه به اقتدار ملى و دموكراتيك معتقد بودند، «ملى» به حساب مى آمدند. در اين عزم «ملى» رهبران سكولار و مذهبى هردو در صف ضدديكتاتورى بوده و در جهت توانمندى جامعه مدنى حضور داشتند. از يك طرف در جبهه ملى بعضى شخصيت ها و نيروها تمايلات مذهبى داشته و از طرف ديگر به رغم آنكه سلسله مراتب روحانيت سنتى و توليت قم نسبت به مبارزه ملى شدن نفت و كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خنثى و منفعل بوده، عده بسيارى از روحانيون متعهد به جنبش «ملى» پيوسته بودند، افرادى چون آقاى آيت الله سيدمحمدتقى خوانسارى، آيت الله شيخ بهاالدين محلاتى، آيت الله ابوالقاسم كاشانى، آيت الله سيدابوالفضل و سيدرضا زنجانى. به عنوان مثال دكتر آيت الله مهدى حايرى فرزند شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، در انتخابات دوره هفدهم مجلس كانديد مليون از يزد بود. همچنين، برادران امام ، آيت الله پسنديده و آقاى هندى نيز سمپاتى به نهضت ملى داشتند. مليون هميشه اين بزرگواران را رهبران معنوى جنبش «ملى» مى دانستند. درخواست و تقاضاى اين افراد بيشتر از نوع الهيات رهايى بخش بوده و نه دين حكومتى و يا اجراى موبه موى احكام شريعت به وسيله دولت مصدق كه مشغول كشمكش با عوامل اجنبى و امپرياليسم بود. مفاهيم «ملى» و«مذهبى» درآن دوره در تضاد با يكديگر نبوده و در حقيقت مفاهيم و حتى تشكيلات «ملى» و «اسلامى» در مبارزات ضداستعمارى همواره به هم گره خورده بودند. قابل ملاحظه است كه گروه فدائيان اسلام، يك واژه اسلامى براى نام نشريه خود برنگزيدند بلكه آن را «نبرد ملت» نام نهادند. به عنوان مثالى ديگر، آقاى احتشام رضوى برادر همسر شهيد نواب صفوى از اعضاى جوانان « حزب مردم ايران» بود. وى مقدمات ملاقاتى را بين محمد نخشب يكى از رهبران حزب مردم ايران و شهيد نواب صفوى فراهم مى سازد. مرحوم نخشب اميدوار بود كه بتواند مواضع دكتر مصدق را در شرايط بهترى روشن كند. تفكيك مفاهيم «ملى» و « اسلامى» در شرايط تحولات امروز در اذهان رخ داده است. شكاف و تنشى كه اكنون بين مقولات « اسلاميت» و «مليت» پيش آمده، در يك خلاء تاريخى نيست بلكه در گرو تجربه تاريخى ۲۷ سال گذشته است. از نظر روشمندى تاويل و هرمنوتيك نمى بايست كه موضوعيت و استنباط امروز را كه در واكنش به پديده هاى سياسى امروز است، به دوره ديگرى از تاريخ انتقال دهيم.قطعاً در زير چتر مبارزه ضداستعمارى با انگليس و آمريكا، همه تشكيلات و عناصر به يك اندازه دموكراتيك و پلوراليست نبودند. بعضى بيشتر و بعضى كمتر تمايلات اقتدارگرايى و جزم انديشى از خود نشان مى دادند. به همين علت تشكيلات سومكا و پان ايرانيست نمى توانستند در ائتلاف مردمى «جبهه ملى» قرار گيرند. طبيعتاً، همين تنوع در حوزه تشكيلات مختلف مذهبى هم موجود بود. شكى در اين نيست كه جهان بينى، منش و نسخه اجتماعى شهيد نواب صفوى و فدائيان اسلام با دكتر مصدق و جبهه ملى متفاوت بود. به طور كلى اختلاف نظر بر سر اولويت ها و اجراى احكام شرعى بود. جبهه ملى و دكتر مصدق نسبت به فدائيان عهدشكنى نكرده، چون قولى در مورد اجراى احكام شرعى به آنها داده نشده بود. در اعلاميه اى ۵ روز بعد از كودتاى ۲۸ مرداد، فدائيان اسلام نه تنها كودتا را محكوم نكرده، ولى به دولت كودتا اجراى احكام شرعى را توصيه مى نمايد و فقط دولتى را غاصب مى داند كه احكام و اصول شرعى را رعايت ننمايد. (از كتاب جمعيت فدائيان اسلام) افراد جبهه ملى و دكتر مصدق نمى توانستند قول اجراى كامل احكام اسلامى را به گروه فدائيان داده باشند، زيرا كه آن عمل با تركيب و ذات دموكراتيك و كثرت گرايى آنها دچار تضاد كامل مى بود. قطعاً بخشى از جامعه خواستار اجراى « احكام شريعت» بودند، ولى درعين حال، بخش هايى طالب آن برنامه اجتماعى نبودند و دولت دموكراتيك دكتر مصدق اگر با التزام آن را به كل جامعه تحميل مى كرد، دچار اقتدارگرايى از نوع ديگر مى گشت. دولت مصدق از طرف مردم راى آورده و وكالت پيدا كرده بود كه دموكراسى را گسترش داده و نفت را براى ايران از چنگ انگليس خارج كند. در همين راستا، امروز براساس همان مفاهيم مردم سالارى (دموكراتيك)، گروه هاى متاثر از نهضت ملى، مشروعيت و فلسفه وجودى «جمهوريت» را در «جمهور» مردم و اقتدار مدنى مى بينند. به عبارت ديگر شكل حكومت را براساس يك سيستم ارزشى و اصولى توجيه مى كنند.
درانتخابات دوره شانزدهم مجلس، دربار و نيروهاى استعمار، نگران از پلت فورم مليون براى جلوگيرى از راه يافتن نمايندگان واقعى مردم دست به تقلب و تعويض صندوق هاى راى در مسجد سپهسالار زدند. بعد از رسوايى مقامات دربار و انحلال آن انتخابات، تعداد چشمگيرى از نمايندگان ملى در انتخابات مجدد به مجلس شانزدهم راه يافتند. ولى بسيج براى افشاى تقلبات و حمايت از نمايندگان مردم، حاصل تلاش همه گروه ها و احزاب بود، مثل «سازمان نگهبانان آزادى»، به عنوان مثالى ديگر، سه تن از طلاب جوان مدرسه سپهسالار فعال در جريان كشف تقلبات، آقايان مشفق، ديوسالار و شريعتمدارزاده از فعالين حزب مردم ايران بودند.قابل درك است كه روش مطلق گرايى فدائيان اسلام با شعارهاى حاد، تماميت خواه و آوانتوريست در صف مبارزين و مليون شكاف انداخته و به موفقيت يك ائتلاف فراگير و منسجم صدمه مى زد. دكتر مصدق به طور شديدى پايبند قانون بوده و در اجراى آن سعى مى كرد كه استثنا قائل نشود. به همين جهت در آزادى شهيد نواب صفوى از زندان گامى برنداشت. وى معتقد بود كه در برابر قانون همه افراد جامعه برابرند. طبق اين تعهد به قانون مدارى در دوران جوانى پايان نامه تحصيلى خود را در مورد «كاپيتولاسيون» نوشته، و اظهار داشته بود كه اتباع خارجى نبايد در مقابل قانون استثنا باشند. به علاوه دكتر مصدق دخالت در آزاد كردن نواب صفوى را دخالت قوه مجريه در قوه قضائيه و در جهت زير پا نهادن تفكيك قوا مى ديد. به نظر مى رسد از انصاف به دور است كه مصدق جزء افرادى معرفى شود كه بعدها به نهضت ملى كردن نفت پيوستند. در حقيقت دكتر مصدق از سال ۱۳۲۲ مسئله نفت را مطرح كرده و مستقيماً و قوياً با دادن امتياز به دول استعمارى خارجى مخالفت ورزيده بود. و در سال ۱۳۲۸ در جلسه اى در منزل مرحوم نريمان نزد رهبران جبهه ملى، دكتر حسين فاطمى جزئيات چگونگى ملى شدن نفت را مطرح كرد. در اينجا بايد اضافه كنم كه در مرحله بعدى بر سر موضوع اجراى احكام شرعى، فدائيان اسلام با آيت الله كاشانى مسئله پيدا كرده و مقابله كردند، زيرا همانطور كه اشاره شد آقاى كاشانى فعاليتشان را در بستر سياسى ضداستعمارى و اقتدار ملى مى ديدند. آيت الله كاشانى تا آخرين لحظه به اقتدار ايران و ملى بودن نفت ايمان داشتند. بعد از كودتاى ۲۸ مرداد، در مجلس فرمايشى دوره هجدهم قرارداد كنسرسيوم به نوعى باز امتياز نفت را به انگليس و آمريكا واگذار مى كرد. آيت الله كاشانى به آن قرارداد ننگين اعتراض كرده و اعلاميه اى عليه كنسرسيوم صادر كردند. چون پست و تلگراف از صدور اعلاميه خوددارى مى كرد، تلگراف از لبنان به سازمان ملل فرستاده شد. در مجلس هجدهم فقط دو نماينده با شجاعت به قرارداد كنسرسيوم اعتراض كرده و راى مخالف دادند، آقايان درخشش و سيدمصطفى كاشانى فرزند مرحوم آيت الله كاشانى بودند. بعد از كودتا، مليون از اعدام شهيد نواب صفوى بسيار متاثر شده و «نهضت مقاومت ملى» با صدور اعلاميه اى، به آن واقعه شديداً اعتراض كرد. اكنون در حالت بحرانى و رودررويى با قدرت هاى خارجى اميد است كه مردم و نيروهاى سياسى متعهد به اقتدار ملى از تريبون هاى مختلف به اتحاد و يكپارچگى دعوت شوند، و نقش احزاب و حركت هاى مختلف باز كمرنگ نگردد.
در جنبش فراگير ضداستعمارى ملى شدن صنعت نفت، بعضى از رهبران، روحانى و بعضى از آنها سكولار بودند. در رودررويى با انگليس و دربار، آنهايى كه به اقتدار ملى و دموكراتيك معتقد بودند، «ملى» به حساب مى آمدند. در اين عزم «ملى» رهبران سكولار و مذهبى هردو در صف ضدديكتاتورى بوده و در جهت توانمندى جامعه مدنى حضور داشتند. از يك طرف در جبهه ملى بعضى شخصيت ها و نيروها تمايلات مذهبى داشته و از طرف ديگر به رغم آنكه سلسله مراتب روحانيت سنتى و توليت قم نسبت به مبارزه ملى شدن نفت و كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ خنثى و منفعل بوده، عده بسيارى از روحانيون متعهد به جنبش «ملى» پيوسته بودند، افرادى چون آقاى آيت الله سيدمحمدتقى خوانسارى، آيت الله شيخ بهاالدين محلاتى، آيت الله ابوالقاسم كاشانى، آيت الله سيدابوالفضل و سيدرضا زنجانى. به عنوان مثال دكتر آيت الله مهدى حايرى فرزند شيخ عبدالكريم حايرى يزدى، در انتخابات دوره هفدهم مجلس كانديد مليون از يزد بود. همچنين، برادران امام ، آيت الله پسنديده و آقاى هندى نيز سمپاتى به نهضت ملى داشتند. مليون هميشه اين بزرگواران را رهبران معنوى جنبش «ملى» مى دانستند. درخواست و تقاضاى اين افراد بيشتر از نوع الهيات رهايى بخش بوده و نه دين حكومتى و يا اجراى موبه موى احكام شريعت به وسيله دولت مصدق كه مشغول كشمكش با عوامل اجنبى و امپرياليسم بود. مفاهيم «ملى» و«مذهبى» درآن دوره در تضاد با يكديگر نبوده و در حقيقت مفاهيم و حتى تشكيلات «ملى» و «اسلامى» در مبارزات ضداستعمارى همواره به هم گره خورده بودند. قابل ملاحظه است كه گروه فدائيان اسلام، يك واژه اسلامى براى نام نشريه خود برنگزيدند بلكه آن را «نبرد ملت» نام نهادند. به عنوان مثالى ديگر، آقاى احتشام رضوى برادر همسر شهيد نواب صفوى از اعضاى جوانان « حزب مردم ايران» بود. وى مقدمات ملاقاتى را بين محمد نخشب يكى از رهبران حزب مردم ايران و شهيد نواب صفوى فراهم مى سازد. مرحوم نخشب اميدوار بود كه بتواند مواضع دكتر مصدق را در شرايط بهترى روشن كند. تفكيك مفاهيم «ملى» و « اسلامى» در شرايط تحولات امروز در اذهان رخ داده است. شكاف و تنشى كه اكنون بين مقولات « اسلاميت» و «مليت» پيش آمده، در يك خلاء تاريخى نيست بلكه در گرو تجربه تاريخى ۲۷ سال گذشته است. از نظر روشمندى تاويل و هرمنوتيك نمى بايست كه موضوعيت و استنباط امروز را كه در واكنش به پديده هاى سياسى امروز است، به دوره ديگرى از تاريخ انتقال دهيم.قطعاً در زير چتر مبارزه ضداستعمارى با انگليس و آمريكا، همه تشكيلات و عناصر به يك اندازه دموكراتيك و پلوراليست نبودند. بعضى بيشتر و بعضى كمتر تمايلات اقتدارگرايى و جزم انديشى از خود نشان مى دادند. به همين علت تشكيلات سومكا و پان ايرانيست نمى توانستند در ائتلاف مردمى «جبهه ملى» قرار گيرند. طبيعتاً، همين تنوع در حوزه تشكيلات مختلف مذهبى هم موجود بود. شكى در اين نيست كه جهان بينى، منش و نسخه اجتماعى شهيد نواب صفوى و فدائيان اسلام با دكتر مصدق و جبهه ملى متفاوت بود. به طور كلى اختلاف نظر بر سر اولويت ها و اجراى احكام شرعى بود. جبهه ملى و دكتر مصدق نسبت به فدائيان عهدشكنى نكرده، چون قولى در مورد اجراى احكام شرعى به آنها داده نشده بود. در اعلاميه اى ۵ روز بعد از كودتاى ۲۸ مرداد، فدائيان اسلام نه تنها كودتا را محكوم نكرده، ولى به دولت كودتا اجراى احكام شرعى را توصيه مى نمايد و فقط دولتى را غاصب مى داند كه احكام و اصول شرعى را رعايت ننمايد. (از كتاب جمعيت فدائيان اسلام) افراد جبهه ملى و دكتر مصدق نمى توانستند قول اجراى كامل احكام اسلامى را به گروه فدائيان داده باشند، زيرا كه آن عمل با تركيب و ذات دموكراتيك و كثرت گرايى آنها دچار تضاد كامل مى بود. قطعاً بخشى از جامعه خواستار اجراى « احكام شريعت» بودند، ولى درعين حال، بخش هايى طالب آن برنامه اجتماعى نبودند و دولت دموكراتيك دكتر مصدق اگر با التزام آن را به كل جامعه تحميل مى كرد، دچار اقتدارگرايى از نوع ديگر مى گشت. دولت مصدق از طرف مردم راى آورده و وكالت پيدا كرده بود كه دموكراسى را گسترش داده و نفت را براى ايران از چنگ انگليس خارج كند. در همين راستا، امروز براساس همان مفاهيم مردم سالارى (دموكراتيك)، گروه هاى متاثر از نهضت ملى، مشروعيت و فلسفه وجودى «جمهوريت» را در «جمهور» مردم و اقتدار مدنى مى بينند. به عبارت ديگر شكل حكومت را براساس يك سيستم ارزشى و اصولى توجيه مى كنند.
درانتخابات دوره شانزدهم مجلس، دربار و نيروهاى استعمار، نگران از پلت فورم مليون براى جلوگيرى از راه يافتن نمايندگان واقعى مردم دست به تقلب و تعويض صندوق هاى راى در مسجد سپهسالار زدند. بعد از رسوايى مقامات دربار و انحلال آن انتخابات، تعداد چشمگيرى از نمايندگان ملى در انتخابات مجدد به مجلس شانزدهم راه يافتند. ولى بسيج براى افشاى تقلبات و حمايت از نمايندگان مردم، حاصل تلاش همه گروه ها و احزاب بود، مثل «سازمان نگهبانان آزادى»، به عنوان مثالى ديگر، سه تن از طلاب جوان مدرسه سپهسالار فعال در جريان كشف تقلبات، آقايان مشفق، ديوسالار و شريعتمدارزاده از فعالين حزب مردم ايران بودند.قابل درك است كه روش مطلق گرايى فدائيان اسلام با شعارهاى حاد، تماميت خواه و آوانتوريست در صف مبارزين و مليون شكاف انداخته و به موفقيت يك ائتلاف فراگير و منسجم صدمه مى زد. دكتر مصدق به طور شديدى پايبند قانون بوده و در اجراى آن سعى مى كرد كه استثنا قائل نشود. به همين جهت در آزادى شهيد نواب صفوى از زندان گامى برنداشت. وى معتقد بود كه در برابر قانون همه افراد جامعه برابرند. طبق اين تعهد به قانون مدارى در دوران جوانى پايان نامه تحصيلى خود را در مورد «كاپيتولاسيون» نوشته، و اظهار داشته بود كه اتباع خارجى نبايد در مقابل قانون استثنا باشند. به علاوه دكتر مصدق دخالت در آزاد كردن نواب صفوى را دخالت قوه مجريه در قوه قضائيه و در جهت زير پا نهادن تفكيك قوا مى ديد. به نظر مى رسد از انصاف به دور است كه مصدق جزء افرادى معرفى شود كه بعدها به نهضت ملى كردن نفت پيوستند. در حقيقت دكتر مصدق از سال ۱۳۲۲ مسئله نفت را مطرح كرده و مستقيماً و قوياً با دادن امتياز به دول استعمارى خارجى مخالفت ورزيده بود. و در سال ۱۳۲۸ در جلسه اى در منزل مرحوم نريمان نزد رهبران جبهه ملى، دكتر حسين فاطمى جزئيات چگونگى ملى شدن نفت را مطرح كرد. در اينجا بايد اضافه كنم كه در مرحله بعدى بر سر موضوع اجراى احكام شرعى، فدائيان اسلام با آيت الله كاشانى مسئله پيدا كرده و مقابله كردند، زيرا همانطور كه اشاره شد آقاى كاشانى فعاليتشان را در بستر سياسى ضداستعمارى و اقتدار ملى مى ديدند. آيت الله كاشانى تا آخرين لحظه به اقتدار ايران و ملى بودن نفت ايمان داشتند. بعد از كودتاى ۲۸ مرداد، در مجلس فرمايشى دوره هجدهم قرارداد كنسرسيوم به نوعى باز امتياز نفت را به انگليس و آمريكا واگذار مى كرد. آيت الله كاشانى به آن قرارداد ننگين اعتراض كرده و اعلاميه اى عليه كنسرسيوم صادر كردند. چون پست و تلگراف از صدور اعلاميه خوددارى مى كرد، تلگراف از لبنان به سازمان ملل فرستاده شد. در مجلس هجدهم فقط دو نماينده با شجاعت به قرارداد كنسرسيوم اعتراض كرده و راى مخالف دادند، آقايان درخشش و سيدمصطفى كاشانى فرزند مرحوم آيت الله كاشانى بودند. بعد از كودتا، مليون از اعدام شهيد نواب صفوى بسيار متاثر شده و «نهضت مقاومت ملى» با صدور اعلاميه اى، به آن واقعه شديداً اعتراض كرد. اكنون در حالت بحرانى و رودررويى با قدرت هاى خارجى اميد است كه مردم و نيروهاى سياسى متعهد به اقتدار ملى از تريبون هاى مختلف به اتحاد و يكپارچگى دعوت شوند، و نقش احزاب و حركت هاى مختلف باز كمرنگ نگردد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر