Translate

جمعه، اردیبهشت ۰۸، ۱۳۸۵

يرواند آبراهاميان: نابخردى در کابينه‌ی بوش سرانجام به جنگ منجر خواهد شد


يرواند آبراهاميان: نابخردى در کابينه‌ی بوش سرانجام به جنگ منجر خواهد شد
چهارشنبه‌ی اين هفته در جلسه‌ای که از سوى فعالان ضد جنگ، با حضور نزديک به چهارصد نفر در شهر نيويورک برگزار شد، يرواند آبراهاميان تاريخ‌نگار و استاد دانشگاه به همراه دوتن ديگر، آقايان "کاوه احسانى" سردبير نشريه «گفتگو» و "تيموتى ميچل" استاد علوم سياسى و مطالعات خاورميانه در دانشگاه نيويورک، در مورد احتمال شروع جنگ عليه ايران از سوى کابينه‌ی بوش سخنرانى کردند.
متن کامل

از کرامات آ شیخ مسعود رجوی چه عجب مشت واکرد و گفت یه وجب

از کرامات باند رجوی چه عجب مشت واکرد و گفت یه وجب


سعید سلطانپور تورنتو)

از سلسله داستان های کوتاه خنده دارولی عبرت آوررجویستها

27 آوریل 2006

محمد محدثین که همان سعید صحاف ( وزیر تبلیغات صدام ) رجویستها هست در آخرین در افشانی خود ش روی دست ملاحسنی بلند شده است . و کشف های جدیدی کرده ا ست.

میرعلی حسینی (رادیو فردا): در کنفرانس خبری روز گذشته شورای ملی مقاومت، در برگیرنده سازمان مجاهدین خلق در پاریس، محمد محدثین مسئول کمیته امور خارجه این شورا، ضمن اشاره به روش استفاده متخصصین هسته ای ایران در به کارگیری سانتریفیوژهای پی یک به صورت رشته های 164 تایی، از مقاصد جمهوری اسلامی در ساختن سانتریفیوژهای پی دو و طرح تولید بمب با استفاده از تکنیک اینپلوژن است

نکته سوم این است که رژیم به هیچ وجه به تاریخی که شورای امنیت برایش گذاشته توجه نکرده و به عکس تلاش می کند فعالیت های اتمیش را تسریع کند. روز سه شنبه محسن رضایی اعلام کرد و گفت: ما در عراق و افغانستان نفوذ داریم و اگر بتوانیم به تکنولوژی اتمی هم برسیم، در موقعیتی قرار می گیریم که به صورت یک امپراطوری کوچک در منطقه در می آییم و این چیزی است که در تلویزیون جمهوری اسلامی اعلام شد.
رادیو فردا 28 آوریل 2006

تمامی مقامات حکومت می گویند که ما داریم به شیو ه های جدیدی تولید را ادامه می دهیم و انها را به بازرسان اتمی هم گزارش داده اند. آنها از همان ابتدا اعلام کردند که قرار نیست توسعه را متوقف کنند.
ب
"محدثین د رنکته سوم می گوید" د رتلویزیون جمهوری اسلامی هم اعلام شد.

بخش ارتباطات وزارت دفاع آمریکا تمامی رادیوها و پیامهای تلفنی را ضبط می کند . د رمورد جمهور ی اسلامی هم که تمامی دنیا تمامی حرفهای آنان را دنبال می کنند.

محدثین روز قبل از تشکیل شورای امنیت روی آنتن می آید که به جریان بحران زده صرفنظر از آنچه که در شورای امنیت امروز بیرون بیاید چیرزی برای تبریک داشتن به هم داشته باشند.

آقای محدثین البته می دا نیم که عقب مانده هستی. ولی اگر حرف نزنی کسی نمیگه لال هستی
. خدا وکیلی مائوئیستهای نپالی ا ز جریان شما سیاسی تر و مترقی تر عمل میکند

آ قای محدثین

بجای اینکه منتظر اطلاعات موساد و سیا باشید از رادیو و اینتر نت هم دنبال می کردید همین اطلاعات را پیدا میکردید و لازم نبود اینقدر منتظر می ماندید.
تازه بدنامی و وطن فروشی هم نبود که تا روز قیامت بدنامیش بریشانی شماو دوستانتان بماند. اگر حزب توده توانست این لکه را پاک کند شما هم می توانید.

Saeed Soltanpour

حمهوری اسلامی کشور عجایب


توقيف يك فروند هليكوپتر غيرمجاز دست‌ساز از منزل شهروند اهل ساري
سرويس: حوادث 1385/02/08 04-28-2006 13:39:04 8502-04374: کد خبر
خبرگزاري دانشجويان ايران - رشت سرويس: حوادث
يك فروند هليكوپتر دست ساز در حياط منزل يك شهروند اهل ساري كشف و توقيف شد.
به گزارش گروه «حوادث» ايسنا، در پي اعلام خبري مبني بر اين كه يك فروند هليكوپتر غير مجاز دست ساز در حياط منزل يكي از شهروندان پارك شده است، ماموران اطلاعات نيروي انتظامي شهرستان ساري بلافاصله براي بررسي موضوع وارد عمل شده و تحقيقات پليسي را در اين رابطه آغاز كردند.
با تحقيقات به عمل آمده و حضور ماموران در موقعيت مورد نظر مشخص شد: صاحب اين هليكوپتر شخصي به هويت «محمد» است كه در پي ساخت آن چندين بار موفق به پرواز در هوا شده است.
همچنين ماموران پس از انجام هماهنگي با مقام قضايي، در بازرسي از منزل نامبرده، يكصد ليتر مشروب الكلي خالص و 50 ليتر كشمش مخمر را كشف و ضبط كردند.
در اين حال با توقيف هليكوپتر دست ساز، «محمد» در حالي دستگير شد كه تحقيقات پليسي در خصوص علت ساخت و بكارگيري هليكوپتر غيرمجاز از سوي وي ادامه دارد.
انتهاي پيام

بم: گروه های غير دولتی ( ان. جی .او)، بخش اول :طرح ها و مشكلات، سعيد سلطانپور

بم: گروه های غير دولتی ( ان. جی .او)، بخش اول :طرح ها و مشكلات،
سعيد سلطانپور
Saeed Soltanpour
کزارشی از بم
( مصاحبه با 2 عضوسازمان غیر دولتی ( ایرانی و چک )
آقای مسعود بکریان و خانم سیمونکوا
متن کامل را در گویا و گزارشگران بخوابند

پنجشنبه، اردیبهشت ۰۷، ۱۳۸۵

3-مجاهدين قرباني بلند پروازي هاي مسعود رجوي

مجاهدين قرباني بلند پروازي هاي مسعود رجوي
قسمت سوم -نامه منتشر نشده فرمانده نظامي
سعيد سلطانپور


چهارشنبه 7 آبان 1382

علت سكوت ؟

ايرادي كه به نيروهاي جدا شده از سازمان وارد است اين است كه آنها به دليل سو استفاده رژيم ترجيح دادند كه بر انحرافات رجوي سكوت كنند و البته ترس از بر چسب خوردن و اينكه هر كس كه از ما (‌مجاهدين )‌جدا مي شود سر از اردوگاه خميني در مي آورد را نيز ميتوان به اين سكوت اضافه كرد .

اگر كساني مانند مهدي تقوائي (‌از مركزيت) و محرابي5 و ديگران كه از سازمان جدا شده بودند به شيوه هاي اصولي به طرح مسائل سازمان مي پرداختند الان اين وضعيت بن بست را نداشتيم. اين مشكل سازمانهاست كه بايد روابطشان رادرست كنند نه افراد. هر چند مبارزه مستقل بسيار سخت است ولي در درازمدت جواب دارد. آنها بايد مرزبندي مي كردند كه با سلاح خميني به جنگ رجوي و بر عكس نروند و نظراتشان و انتقاداتشان را از انجا كه در داخل سازمان گوش شنوائي نداشت بطور عام مطرح مي كردند.

بطور نمونه وقتي سعيد شاهسوندي (‌عضو مركزيت) كه در جريان فروغ زخمي شده بود و از بسيجي ها كه وي را دستگير كرده بودند خواسته بود كه به مقامات بالا تر اطلاع بدهند كه وي دستگير شده است . وي بعدا هم نهايت همكاري با مقامات امنيتي را كرد و در تلويزيون به انتقاد از رجوي پرداخت ولي انتقاداتش در تلويزون جام جم به دل نمي نشست .
مسلمااگر آن زمان كه از سازمان جدا شده بود انتقادانش را بيان كرده بود اثر مثبت تري داشت تا در تلويزيون جام جم كه كمتر كسي ( حداقل د ر حوزه فعالين و هواداران و سياسيون )آنرا باور مي كرد. همينطور مي شود به علي زركش اشاره كرد كه د رزمان مرگش يك سرباز صفر بود. يعني از مقام فرماندهي د اخل كشور ( معادل يك ژنرال ) از سمت هايش بركنار شده بود. 1

دافعه رژيم يكي از دلايل اصلي چسب سازمان و مسعو دبود.

از سوي ديگر “بسياري از جدا شد گان از سازمان بدليل ماهيت زندگي غرب زمين مي خورند ، خوردن زمين يعني انفعال و وارفتگي تو يه كلام و فقط براي ماجراجوئي و ايجاد گرمي در زندگيشان دوباره سراغ انجمن مي روند و باور كنيد بيشتر هواداران اندك انجمن كساني هستند كه شخصيت مستقل و هويت مستقل ندارند و داوي يك نفر بايد يا يك سيستم به بازيشان بگيريد و اين كنش و واكنشي است كه استادان روانشنا سي سازمان مثل رهبران مجاهدين از آن بل ميگيرند و سو استفاده مي كنند.“سيامك

در پاسخ به اين سوال كه سكوت طولاني چرا ؟‌ نامه سيامك گيلاني (حسين) را كه در20 مارس 1991 نوشته شده است و از دل بر آمده كه بر دل هم خواهد نشت بعد از 12 سال انرا از كيفم بيرون مي آورم و عينا انرا مي نويسم.
سيامك يكي از معدود فرماندهان نظامي از 30 خرداد 60 بود كه تا عمليات فروغ جاودان (67) با سازمان بود.
انسا ن شوخ و شجاع وخونسرد . كسي كه توانست خط محاصره نيروهاي رژيم را در فروغ در تنگه بشكند و بعد از جمع آوري تعدادي از نيروهاي شكست خورده و مبهوت به قرارگاه بر گردند.
تاريخ اين نامه 20 مارچ 1991 برابر 29 اسفند 1370از نروژ مي باشد. با هم مي خوانيم .

“از تو تنها خبري كه داشتم از طريق مامان بود كه يك مقدار مسئله با رژيم پيدا كرده اي و راهي تر كيه شد ي و انجا غيبت زده و قضيه دستگيري همسرت و كودك شير خواره ات براي فشار روي تو. غيب شدنت د رتركيه برايم عجيب نبود چون بعد از سالها كار با مجاهدين مي دانستم كه غيب شدن در تركيه يعني مركز فعاليتهاي نير وهاي سازمان چه معني دارد و هر چند داستان من و مجاهدين تمام شده بودبراي تو و فقط بخاطر خودت آرزوي موفقيت مي كردم ،‌هرچند درست نمي دانم آيا با روي كار آمد ن مجاهدين كه جز با يك زد و بند امپرياليستي امكان پذير نيست چيزي براي مردم ايران هم عوض خواهد شد يا نه؟ چون ديكتاتوري و اختناقي كه مسعود خان در فضاي محدود قرار گاههايش ايجاد كرده دست كمي از ديكتاتوري لجام گسيخته خميني نداره. تازه با اين تفاوت كه آنهائي كه در بيابان برهوت اسير تبليغات و فشارهاي تشكيلاتي هستند تماما نيروهاي خود جناب مسعود خانند، واي بسا كه اگر روزي در حكومت مجاهدين اپوريسيوني قد علم كند آنگاه با تما م جمع بندي هاي تجارب شاه و خميني و مسعود خان طرف باشد.“
اي واي از نا مردمي و تحريف حقايق و اي واي از اينهمه رذالت و منفعت طلبي گر وهي و كيش شخصيت اي واي از مارك زدنهاي نا جوانمردانه و هر غير مجا هدي را با چماق ضد انقلاب 1و طرفدار خميني بودن راندن.
سعيد جان ترو خدا حرفمم را باور كن و بدام اينها نيفتي . من سالهاي زيادي را با اين جماعت بسر بردم و بدان كه قبل از هر چيز استاد روانشناسي و استادان تبليغات هستند،‌ديگر فريب اسلام پناهي هيچ كس را نبايد خورد و بخدا قسم ازين قران هر كس تفسيري بخواهد ميتواند بيرون بياورد. باور كن كه مو جهاي تبليغاتي و تحليل هاي پوشالي شان را خودشان استادانه طراحي مي كنند.

اصلا قبل از هر چيز يعني قبل از ايدئو لوژي و قبل از سياست اينها كارشان را با كارروي رو حيه و شخصيت هواداران به پيش مي برند. اينها تحليل طبقاني از فرد مي كنند و اين يعني كار روي نقاط ضعف افراد البته سو استفاده .

سعيد جان نمي دانم از حرفهايم چطور برداشت مي كني و قلمم ضعيف است ولي تا اعماق استخوان به چيزي رسيده ام كه اگر بخواهم برايت بگويم روزها طول ميكشد .
مثلا اگر فريد باقري2 ( فرهنك ) مي گويد سيامك خيانت كرد اين را و اين دستگاه ذهني را برايش ساخته اند و قبل از هر چيز اين براي خود يك فريد يك عامل باز دارنده از جدا شدن از مجاهدين است . از شدت تبليغات كاذب اعم از ويدئويئ ،‌ بولتن و فيلم و غيره كه بگذريم و از كار هاي روانشنا سانه مجا هدين بر رو ي افراد داخل روابط كه از بر خوردهاي ساده تشكيلاتي شروع مي شود تا نمونه هاي درشت نظير انقلاب ايدئولوژيك ( مرحله 1و 2و 3..) بايد تازه ديد مسئله چي بود و چه مي خو استيم و چه شد. و اصلا چرا بسياري از عناصر قديمي سازمان ظرف 2 سال و اندي گذشته بيرون آمده اند (سال 67 تا 70-س) و چرا و چرا هاي ديگر .

از ابتداي شروع فاز نظامي كه به جلو بيايم يادم مي ايد كه در تهران توسط يكي ازدوستانم بنام حسن يا همراز3 به سازمان وصل شدم . هدف معلوم بود علت جنگ با رژيم معلوم بود يا حداقل فكر مي كرديم مي دانيم و روش و تاكتيكهاي جنگ چريك شهري هم چيزي بود كه از بدو تاسيس سازمان استراتژي آن توسط محمدحنيف نژاد پايه ريزي شده بود واقعيت آنطور كه من در صحنه عمل مي ديدم در يك كلام اين بود به علت مجموعه شرايط نيرو و امكانات و كشش مردم از يكسو و بلند پر وازيها و خيالات خام مسعود خان از سوي ديگر كه رژيم را في الواقع كوتاه مدت مي ديد و اين در اصل باور خود مسعود خان بود و نه آنطور كه در جمع بندي يكساله نوشته شده بودند تلقي مردم. در مجموع ،خلاصه تعادل قوا چنان بود كه هر چند ضربات اساسي به رژيم وارد آمد اما خود ماهم تقريبا نابود شديم و بيشتر تشكيلات ضربه خورده بود. اين اشكال اصلي در تشخيص و تعيين نقطه شروع يعني 30 خرداد بود كه هيچ غير معمول هم نيست. زيرا بعدا همانگونه كه اثبات شد هميشه مسعود خان به دشمن كم بها مي دهد ولي چنان از كارهاي خودش با گزافه گوئي و اغراق ياد ميكند كه شايد استادان تبليغاتي چون مسولين مجاهدين به دام تبليغات خودشان افتاده باشند.

بگذريم شايد اگر فرمانده اصلي انقلاب يعني مسعود خان به اروپا عقب نشيني نكرده بود و به نا گاه در صحنه جنگ به ياد اهميت كار سياسي نمي افتاد اساسا خط خارج پيش نمي امد و مشروعيت نداشت كه زماني كه فرمانده در صحنه است رزمنده عقب نشيني كند و آنگاه همه مردانه د رجنگ كشته مي شديم و يا خدا گشايشي در كارمان ايجاد ميكرد كه در صورت اول نامي كبير و بياد ماندني مانند ستار خان از ما مي ماند تا بلكه در آينده نسلي ديگر بتواند با تكيه بر همين آرمان قد علم كند، نامي پاك و عاري از انواع بر چسبهاي بر حق همكاري با دشمن ملي و عاري از برچسب فدا كردن مصالح انقلاب بر پاي مو جودي كثيف تر و ديكتاتور از شاه ايران و مصلحت طلبي كوتاه مدت و گره زدن منافع خلق با سياستهاي روز منطقه و جنگ هاي حيدر نعمتي دو ديكتاتور ايران و عراق.

بگذريم دلم پر درد است و اگر افسار كلام را رها كنم يك كتاب بايد بنويسم . يادش بخير فضاي روابط داخلي سازمان در داخل تهران چقدر برادارنه و يكرنگ و عاري از موضع طلي هاي شرك آلود وو...... چون طبيعي هم بود مسوليت بيشتر مترادف با خطر بيشتر بود و همين مرا شيفته مي كرد. سره از ناسره بسرعت كنار گذاشته ميشد عناصر نا خالص در صحنه عمل عقب مي رفتند و ايدئو وژي را ميشد در غرش برق سللاح هر رزمنده سانت كرد. مبنا ديگر حرف و گزارش نويسي و بر خوردهاي خشك وسيخكي نبود .

يادش بخير چند روزي را كه بعد از مخفي شدنم پهلوي تو بودم انگار همين ديروز بود و جلوي چشمم است.
اما بعد از خروج از كشور (1361تابستان) و وصل به سازمان در پاكستان و بعد هم رفتن به منطقه كردستان ايران ( از پاكستان 1362) در سياست و تبليغات خارجي درو غها و گزافه گوئيها و اگرانديسمان مسائل
كو چك و غلو در تعداد نيروها و غيره بيشتر و بيشتر به منظور جلب هر چه بيشتر نظر مثبت دولتها شروع شد.
تا جائيكه تحليل 90/100 آمد كه مي گفتند از عمليات 90% كار تبليغاتي و 10 % ضربه نظامي است. ترو بخدا نيروي انقلابي را ببين كه چطور خودش را مضحكه يك مشت مرتجع منطقه از قبيل شاه اردن ( ملك حسين) و حاكم عربستان و ديكتاتور كثيف عراق كرده است.
نيروي انقلابي كه معتقد بود بايد به زور سلا ح منافع خلق را تا مين كند چطور به جمله “‌سياست فوق تفنگ “ روي آورده؟

اشتباه نشود منظورم بي اهميت جلوه دادن كارهاي سياسي نيست. بعدش هم گام به گام و علي الخصوص براي جلو گيري از مسئله دار شدن بچه ها كم كم نيروي چريكي مجا هدين يعني چريكهاي شهر
به جنگ پارتيزاني در مناطق ( كردستان) و بعد هم خورده خورده و با چندين تغيير خط و استرا تژي و ....
به سنگرهاي سربازان عراقي كشانده شديم.
در تهران خط جنگ چريك شهري بود . و درابتداي منطقه حرف اين بود كه منطقه پشت جبهه جنگ چريك شهري است و د رمنطقه كردستان مي جنگيم تا رژيم نير وهايش را در شهر متمركز نكند.
بعدا حرف اين شد كه رژيم تور اختناق را د رشهر ها حفظ مي كند و بايد بر عليه جنگ طلبي خميني در جبهه ها جنگيد . . البته مابين اين سر خط ها ي اصلي چر خشهاي مناسب جزئي هم انجام ميشد تا
نير وها با شيب ملايم تر به سنگرهاي سربازان صدام برسند.

آيا مجازه كه با سلاح صدام و از سنگر سرباز عراقي به رژيم حمله كنيم يا نه؟


اما از مخالفين و مسئله دارها بر سر اين خطوط نپرس كه همه را با چوبهاي مختلف و بر چسب هاي ناچسب مي راندند. اگر طرف اشل پائين بود مي گفتند مسئله زن داره . اگر متاهل بود مي گفتند مسئله شهادت داره. اگر حرفي ميزد و اشل تشكيلاتي و سابقه اي داشت مارك خائن و همسوئي با خميني مي خوردو يا مثل من كه نه مجرد بودم كه بگويند مسئله زن داره و نه كسي باور ميكرد مني كه بيشتر از 99% افراد سازمان كار نظامي كرده بودم مسئله شهادت داشته باشم مي گفتند دنبال زنش رفته ! اخر كسي نيست بپرسه چرا اينهمه افراد قديمي شما (‌بعد از فروغ) يك دفعه ياد زن ومسئله شهادت و همكاري با خميني افتادند؟‌!!

سعيد جان بخدا قسم اگر برايشان بد نميشد همه ما راكه مي خواستيم انها را ترك كنيم تير باران مي كردند. به جان مادرم، خودم در نشست هاي تشكيلاتي مسولين سازمان با گو شهاي خودم شنيدم و آيه قران هم كه قربونش برم چاشني همه چرندياتشان هست.


خوب بگذار از اوضاع خودم بعد از خروج از سازمان كمي بگم و نامه را تمام كنم - ازدواج من و... 4 عليرغم ازدواجهاي مسخره سازماني كه با ديدن يك قطعه عكس 6×4 انجام ميشه بنا به خواست خودمون بود و چون پاي هر دومون سفت بود خيلي محترمانه قبول كردند. اگر از خصوصيات اصلي اذر بخواي بايد بگم مقدرا زيادي افسرده و پژمرده است كه بيشتر فكر مي كنم به علت گذشته اش در سازمان و فشار شهادت برادرش در فاز نظامي. يعني 180 درجه بر خلاف من است

آره داشتم مي گفتم رفتيم پاكستان دو نفري با 2000 روپيه توي يك كاروانسراي درب و داغون ولمون كردن تازه 3 ماهي بود كه ازدواج كرده بوديم . نميدوني چقدر سختي كشيديم . بيشرفها تا موقعي كه باهاشوني خوبي گفتي ديگه نيستم مثل دستمال كهنه مي اندازنت توي سطل آشغال پاكستان يعني دقيقا سطل آشغال.

تعداد زيادي از بچه ها را آنجا مي فرستادند. آنجا دقيقا تبعيد گاه و محل زجر و شكنجه و تنبيه كساني است كه حاضر به ادامه همكار ي با سازمان نيستند. بعضي ها ديوانه مي شوند. نمونه خود سوزي بود.نمونه بازگشت به ايران و زندان خميني بود. نمونه اي فراوان اعتياد بود. بچه هائي بودند كه به آنها قول داده شده بود از هر كشوري كه به منطقه (منظور عراق- س) بروند به هانجا بر گردانده مي شوند ولي به جاي آلمان و انگليس بعد از گرفتن تمامي مدارك آنها را در پاكستان يا تركيه ول كرده بودند
مانند دكتر حسن( ايتاليا )-دكتر حسين -مسول داروخانه اشرف( امريكا) -بابك ( كانادا).
بعضي كه دچار ضعف شخصيت و يا منفعت طلبي بودند به منطقه بر مي گشتند.

اما من به كمك يك مقدار از رفقا و دوستان بدرد بخور 4 ماه اول فضاي اختناق سازمان را شكستيم و بعدا كار به جائي رسيد كه هيچ فضائي براي فعاليت سازمان عملا باقي نماند و همه كارهاي عمومي تبليغي تعطيل شد عليرغم اوائل كار كه خانه هابيشتر فضاي مجاهدي داشت و اگر به فرض يك مجرد طرفدار سازمان نبود خانه پيدا نمي كرد كار به جائي رسيد كه هواداران سازمان محدود به 2-3 خانه خودشان شدند و همه با لعن و نفرين از آنها ياد ميكردند. سازمان هم ديگر كمتر نفر به پاكستان مي فرستاد تا فضاي منفي وسعت نگيرد. اشتباه نشود وجود من در نفي مجاهدين خلاصه نمي شود و هد فم هم ضد مجاهدين نبود فقط مي خواستم برنامه نا جوانمردانه مجاهدين را عين تف سر بالا به روي خودشان بنشانم
اما در هر حال پاكستان سخت بود و هر چند نمي خواستم ولي مامان خانه اش را فروخت و پول به ما داد تا با قاچاقچي بپريم . اما من چون هيچوقت در سرسر زندگي در بازار كار اين قبيل كلا هبرداران نبودم پول را خوردند و باز هم روزگار سخت كراچي را طي كردم و مامان هم بي خانه شد . خلاصه ماه عسل محشري بود.؛

“سعيد جان گفتني يكدنيا دارم ولي با نامه نميشه بگذار يك چيز خنده دار برات بگم هر چند شايد مثالم صدق نكند و اشتباه كنم ولي صرفا براي دادن يك تصوير از طنز تلخ سياست ايران:
روزگاري پدرانمان مزه حزب توده را چشيدند وقتي ما مي خواستم شروع به فعاليت كنيم همه اش تكيه يه اين واقعه و خيانت توده ايها مي كردند . ما هم مي گفتيم شما پخمه بوديد . يا همه كه مثل هم نيستند.در نامه ات پيشنهاد كرده بودي تا خاطراتم را بنويسم . تصوير آينده و فرزندانمان را به پيش رو مي آورم در حاليكه براي فعاليت با يك حزب و گروه و ... از خانه بيرون مي روند و تمامي تجارب ما را با يك خنده تمسخر آميز به هيچ ميگيرند و پيش خودشان مي گند، ببين بابا براي اينكه ما بيرون نريم چاخان مي كنه.

سعيد جان يك نكته را فراموش كردم بگم انهم اينمه علت اينكه تعداد بسيار زيادي از افراد قديمي سازمان بعد از عمليات فروغ جاودان از سازمان جدا شدند اين بود كه اين بار در انتهاي خط و خطوط سازمان و در جائي كه خط بايد ميو ه اش را با سرنگوني رژيد مي داد تا قسم و آيه هاي مسعود خان مبني بر درستي خط به اثبات برسد تمامي دستها رو شد و پوشالي بودن خطوط رو شد. هرچند مسعود خان با تاكتيك فرار به جلوهميشه دم ازين ميزد بعله ما باز هم صحت خطو طمان پيش از روشن شد . اما مسئله اين بود كه تحليل مجاهدين و مسعود خان كه بر مبناي آن ساختمان استراتژيشان بنا شده بود اين بود كه “ رژيم خميني هيچكاه تن به صلح نمي دهد وبنابر اين ما در عراق قفل نمي شويم .” ثانيا “ اگر برفرض محال رژيم صلح كرد آن روز روزي است دچار ضعف مطلق شده و نقطه سرنگوني اش است“ عجب ضعفي ظرف 3 روز 250 هزار نفر را به كرمانشاه آورد ) و هم چنين ؤ هم چنين “ در اين خط خيز اول براي سرنگوني خيز آخر و نقطه پيروزي خواهد بود. “

اين بود كه دستها رو شد هر چند در نشست جمع بندي عمليات فروغ و بعد از كشته شدن 1200 نفر ،‌مسعود خان با لبخند ژوكوند مي گويد “ ما كه تجربه عمليات سرنگوني را نداشتيم انشا الله در عمليا تهاي بعدي “
دروغ و رذالت را ببين . بعدش هم در مرحله فلا ن انقلاب ايدئو لوژيك به نام توحيد مي آيد و مي گويد علت اصلي شكسن عمليات فروغ در اين بود كه رزمندگان درست به رهبري وصل نبودند !!؟ اي بر پدر اين خداي زميني واين فرعون مسخره كت وشلواري لعنت
.

6000 نيرو را كه 4000 نفر از آنان در هيچ عملياتي شركت نداشته اند و بر خي از آنها 2-3 روز است كه از اروپا آمد ه اندرا بدون حداقل آموزش هاي جلوي گوريل هاي ريشوي خميني انداخته و 1200 نفر كه 900 نفر آنان از بهترين بچه هم و رزمنده ترين بچه ها بوده . صرفا به خاطر تحليل هاي بلند پر وازانه و قدرت طلبانه خودش به كشتن داده و بعد كه در مقابل هزاران هزار نيروي خميني ،‌ لشگرشكست خورده مجاهدين با بدبختي و مكا فات بر گشته و هنوز جنازه لخت خواهران در بيا بانها ي تنگه افتاده ،‌آقا بر گشته و تو يه كلا م مي گه به ريسمان خدايتان كه من باشم درست چنگ نزده ايد.

خوب بريم سر حرف پاكستان خلا صه كنم خيلي سختي بر خودمان گذشت و خيلي چيز ها ديديم كه بر يچه هاي ديگر گذشت اما به آستان بوسي مجاهدين نيفتاديم و از روز اول هم با خود مان يعني من و... عهد كرده بوديم كه به هر بهائي شده ازقفس مجا هدين بپريم كه پريديم و به نروژ آمديم . اينجا يعني من و ... و (ك) برادر وي و(م) با جناقم و (ف) خواهر .. هستيم و چند روز قبل نرگس و نسترن دو خواهر كه فرزندان برادر ... كه هنوز در منطقه هست را سازمان غير قانوني به نروژ فرستاد كه (ك) از انها نگهداري كند جاي ياد آوري نيست كه دليل اينكه بچه هاي برادر (..) ظرف چند روز به نروژ مي رسند اين است كه والدين آنها فعاليت مي كنند و اين نيست كه مجا هدين به مسئله كو دكان بهاي ويژه مي دهند چون در همين زمان افراد زن و بچه داري هستند كه حاضر به ادامه همكاري با مجاهدين نيستند بعد از ماهها انتظار با يك تيپا راهي پاكستان و يا تركيه مي شوند“

ازين رنجنامه ها بسيار است . بسيار كساني بودند كه از سازمان جدا شدندو مورد اتهام هاي رجوي قرار گرفتند ولي مستقل ماندند. و زمان نشان داد كه نظراتشان درست بود .
.

پاورقي ها:

1. بدنيست تعاريف رجوي از علي زركش را وقتي كه وي به جانشيني موسي خياباني برگزيده شد بخوانيد . كه اگر زركش صلاحيت نداشت پس چرا مسعود وي را جانشين موسي كرده بود . و اگر داشت چرا از مقامش كا ملا خلع شد ؟
2. فريد باقري اميدوارم كه وي در عراق سلامت باشد چند سالي هست كه از وي خبري نداريم.
سال گذشته خبر دارشدم كه وي تواسنته به آلمان بيايد و البته خودش هم به مزدوري رژيم متهم شده است .
3 همراز شريعت پناهي كه موقع دستگيري 17 سال داشت در سال 63 بعد از لو رفتن در زندان،‌اعدام شد
4. به دلايل خانوادگي اسم همسر وي حذف شده است.
5 محرابي نويسنده تبيين جهان بود



سازمان مجاهدين خلق قرباني بلند پروازيهاي مسعود رجوي2

سازمان مجاهدين خلق قرباني بلند پروازيهاي مسعود رجوي

قسمت دوم



چهارشنبه 7 آبان 1382
شوك زدگي مجاهدين و اشتباه محاسبه در معا دلات بين المللي و نقش سازمان

حمله پليس فرانسه

فرانسه كه در جنگ اخير، عراق را كه در آن منافع اقتصادي داشت به آمريكا واگذار كرده بود اين بار نمي خواهدكه ايران را هم از دست بدهد .
فرانسه با حمله به مقر هاي سازمان چند تا خط را پيش مي برد.
1.تقويت جناح كالين پاول بر عليه محافظه كاران نو كه مي خواهند از مجاهدين بعنوان يك اهرم فشار عليه ج.ا. براي تعيين تكليف نهائي استفاده كنند.
2.كنترل مجاهدين در فرانسه براي حفظ را بطه اقتصادي و سياسي با ايران و مهار كردن نقش احتمالي آنان در تحولات در اروپا.
3. كنترل مجاهدين به مفهوم قدرت دادن به الترناتيو سلطنت .

بسياري از مسولان سازمان كه اقامت فرانسه را داشتند بعد از سقوط صدام به فرانسه بر گشته بودند ( در حدود 120 نفر از رده هاي اصلي) . اين در حالي بود كه 3500 نفر ديگراعضا مجبور بوند در عراق بمانند. حضور آنان مي توانست موج جديدي از فشار هاي سياسي را بر عليه ج.ا. راه بيندارد. قدرت سازماندهي سازمان دربر پائي تظاهرات در اروپا مي توانست موانعي براي دولت فرانسه و اتحاديه اروپا كه خواهان عادي شدن روابط اقتصادي با ايران ( در تقابل با سلطه آمريكا در ايران) بودند ايجاد كند.

حمله سراسري نير وهاي امنيتي و پليس فرانسه كه هر چند بر عليه قوانين حقوق بشر و پناهندگي بود باعث شوك جدي به مجا هدين شد. دستگيري مريم رجوي يك ضربه شديد به حيثيت سياسي سازمان و بخش سياسي آن شوراي ملي مقاومت بود. كه همواره خودش را به عنوان دولت سايه و ا پوزيسون جانشين معرفي ميكرد. البته تا قبل از اين بطور غير رسمي از طرف دولت فرانسه بعنوان اپوزيسيون ايران به رسميت شناخته شده بود5 . مريم رجوي كه خود را رئيس جمهور مقاومت و جانشين مي دانست به يكباه با تو هين اميز ترين صورت دستگير شد.

در تصاوير منتشر شده از مريم رجوي در حاليكه دست بند به دست به وزارت كشور برده ميشد بوضوح شوكه شدن و نا باوري را در چهره وي ميشود مشاهد ه كرد. كما اينكه بعد از آزادي هم وي ديگر از سخنراني هاي آتشين و طولاني بر عليه ج.ا. بعد از زندان و در جمع هواداران خبري نبود. وي تنها به گفتن اين جمله بسنده كرد كه فعاليتهاي سازمان قانوني بوده است و قوانين هيچ كشوري را نقض نكرده است. . يكي از شرايط ازادي مشروط مريم خودداري از گفتگو با 17 تن از اعضاي اصلي تشكيلات سازمان بود.

سازمان كه ستون فقراتش ضربه خورده بود واكثر اعضايش دستگير شده بو دند باخط تظا هرات و اعتصاب غذا و خودسوزي به اقدام تبليغاتي براي جلب حمايت افكار عمومي و فشار به فرانسه دست زد.سازمان كه قبلا توانسته بود در يك اعتصاب غذاي موفق 40 روزه در سال 1365 دولت فرانسه را كه تعدادي از اعضاي فعال را به آفريقا تبعيد كرده بود وادار به عقب نشيني كند. اين بار هم بدون در نظر گرفتن شرايط تاريخي جهان و موضع ضعيف فرانسه در جهان ،دست به تحركات تبليغاتي زد. در جريان خود سوزي 3 هوادار جان خود را در يك غير اخلاقي ترين كار تشكيلا تي از دست دادند.
سازما ن كه مدعي بود كه آنها هستند كه شرايط را بر رژيم ديكته مي كنند در يكي از حساس ترين لحظات تاريخ ايران در استانه 18 تير نه تنها نقشي ايجاد نكردبلكه فرانسه سازمان راقفل كرد.

شكسته شدن تو هما ت

. رفتار فرانسه با مريم رجوي نشان داد كه دولت فرانسه حتي در اندازه هاي سالهاي 60 و حتي 70 هم روي انان حساب باز نمي كند.
مريم رجوي كه عليرغم تمامي سابقه سازي هاي سازمان در مورد وي در مبارزه وي در زمان شاه تا بحال به زندان نيفتاده بود .اين بار چند روزي را در زندان موقت بسر برد شايد اين چند شب اقامت در بازداشتگاه يك كشور اروپائي به وجدان وي اين تلنگر را زده باشد كه منصف باشد.
وي در بحث هاي داخلي سازمان بيرحمانه به اناني كه در زندانها مجبور به توبه شدند حمله مي كرد. با اين فرق كه بازداشتگاه وزارت كشور فرانسه با حضور مطبوعات در بيرون زندان كجا و زندانهاي جمهوري اسلامي كه نمونه رفتار خوبش برخورد با خانم كاظمي خبرنگار در زندان ،‌كجا؟
حبس 15 روزه در زندان فرانسه اميدوارم كه تلنگري به توهمات وي و ديگر رهبران سازمانزده باشد ؤ انان را بيدار كرده باشد كه براستي چه مي كنند؟ كجا هستند و پايگاه واقعي اجتماعي شان كجاست ؟

بد نيست به شكست تبليغاتي سازمان در بين ايرانيان خارج كشور ،‌اي نمونه جمع اوري امضا براي فشار به دولت فرانسه را اشاره كنم. در يك حركت تشكيلاتي اعضا شروع به جمع آوري امضا كردند كه در تمامي تلا ش براي جمع آوري امضا ها،‌ سازمان نتوانست در خار ج از كشو ر بيش از 4 تا 5 هزار امضا از بين چندين ميليون ايراني خارج كشوري جمع كند . آنهم در عصر اينترنت. در حاليكه سازمان در سالهاي 1984-85 تظا هرات چندين هزار نفري را د ركشورها در جو اختناق آن دوران،‌ر خارج كشور براحتي سازماندهي مي كرد.

در اين ميان دو تن از اعضاي سازمان كه پاسپورت انگليسي هم داشتند توسط دولت سوريه بر خلاف موازين بين المللي تحويل ايران شدند وسازمان تلاشي وسيع را براي دستور كار قرار گرفتن تحويل اين دو به ايران شد كه ادامه كار تحت الشعاع دستگيري اعضاي سازمان توسط پليس فرانسه شد و عملا به فراموشي سپرده شده است.
البته اين حركت فرانسه در كوتاه مدت باعث شد كه سازمان كه در جريان جنگ و مسائل عراق و شكست صدام كاملا منزوي شده بود دوباره روي آنتن خبر گزاري ها برود . گذشت 6 ماه نشان مي دهد كه سازمان همچمنان نتوانسته سازماندهي كند.

سوال از مسعود رجوي در مورد فرانسه

رجوي در تحليل هايش در عراق ضمن برر سي شرايط زمان شاه و كارتر و خميني و جنگ و هر م هاي معروفش كه بطلا ن انها قبلا هم ثابت شده است . 5
وي مي گويد “‌سازمان امنيت فرا نسه به شاه گفت اگر مي خواهد مي تواند خميني را در نوفل لو شاتو ترور كند “ وي ادامه مي دهد“ شاه قبول نكرد“ .وي با لبخندي مغرورانه كه در تمام نشستها در ان وقتي كه طرف مقابل را ارزيابي مي كند زياد ديده ميشود گفت “( محمد رضا) شاه بچه شاه بود در خارج د رس خوانده بودو نمي توانست “ .
خو ب شما كه ميدانستي فرانسه به فاحشه سيا سي در اروپا مشهور است و به شاه چنين پيشنهادي را داده بود فكر نكردي كه چرا نبايد با شما چنين معامله اي را بكند؟ تازه اگر بياد بياوريم موقع پرواز تو به عراق كه تو آنرا “ پرواز تاريخساز“ خواندي ابريشمچي صحبت از معامله و تحويل دادن تو در سويس مي كرد.

عمليات انتحاري انساني يا عمليات بر عليه انسانيت ؟

داشتن نير وهاي جان بر كف براي پيشبرد هر مرامي مي تواند يك برگ برنده باشددر دست هر سازماني و دولتي. خواه گروههاي فلسطيني ويا بسيج و يا جنگجويان عراقي كه الان عليه اشغالگران مي جنگند ولي هدف مهم است . آيا براي رسيدن به هدف به هر وسيله اي بايد دست يازيد؟
سازمان در سالهاي اخير نشان داده كه در اين راه رسيدن به هدف از استفاده از هر راهي ابائي ندارد.

عمليات خودسوزي هوادارن هر چند سازمان را به آنتن هاي خبرگزاري ها برد (‌يكي از شاخص هاي موفقيت سازمان بر اساس معيارهاي سازمان روي آنتن رفتن بود) ولي يكي از ماكياوليستي ترين حركاتي بود كه سازمان به آن دست زد. از آنجا كه خط خودسوزي دافعه ايجاد كرد و با نكوهش جهاني روبرو شد سازمان بسرعت از ادامه آن جلو گيري كرد.
يك دختر دانشجو در اتاوا اقدام به خودسوزي كرد كه با واكنش منفي مطبوعات و مردم كانادا روبرو شد
14
خود سوزي و عمليات انتحاري مال زماني است تمامي راهها بسته شده باشد، نه در عصر ارتباطات در قرن 21 كه وجدانهاي آزاد (كه نمونه اش را در تظا هرات جهاني صلح ديديم) در كنار انسانهاي مورد ستم قرار مي گيرند. خودكشي يعني نا اميدي كامل و شكستن بن بست مانند آن دانشجوي چكسلواكي در سال 1968 كه در پراگ در اعتراض به اشغال كشورش توسط شوروي خودش را به آتش كشيد. در آن دوران راديوي با موج كوتاه تنها منبع خبر گيري بود.

آيا بعد از گذشت 18 سال از آغاز جنگ مسلحانه عليه جمهوري اسلامي نمي توان بدور از جنجال به سوالهاي زير پاسخ داد؟
ايا واقعا عمليات انتحاري مجاهديني كه دستغيب ( امام جمعه شيراز) و صدوقي امام جمعه يزد و احسان بخش امام جمعه رشت وخامنه اي 6و ملكوتي ( امام جمعه تبريز)‌ آيا واقعا رژيم را بي سر كرد؟ بر اساس تحليل سازمان قرار بودبا ترور سران رژيم ، نظام را بي آينده كنند و به قيام توده اي در شهرها بينجامد. همانطور كه رژيم بيهوده مي كوشد سازمان را بطور نظامي نابود كند از انجا كه سازمان داراي تفكر وبينش خاص است ( البته در حال حاضر يك فرقه مذهبي است ) همانطور هم نمي شود كه تفكر كهنه و برداشت قشري از اسلام را با ترور نابود كرد.

آيا انفجار 7 تيردر حزب جمهوري اسلامي كه در آن بهشتي و منتظري بسياري از رده هاي رژيم كشته شدندبا عث نشد كه ميليونها نفر براي تشيع جنازه آنان به خيابانها ي تهران بيايند7.
بهشتي مرد قدرتمند نظام ( رئيس ديوان عالي كشور) چنان در اثر افشا گري هاي نيرو هاي سازمان منزوي شده بود كه درست در روز26 خرداد 1360 درمسجد شاه تهران سخنراني داشت جمعيتي بالغ بر 30 نفرد رسخنراني اش شركت كرده بودند.
در پزشك قانوني بود در روز 7 تير بود كه هادي غفاري به سيد احمدخميني گفت “ ميروم هر چه منافق در محل هست را بكشيم. “
آيا سعيد افجه اي از بچه هاي دادستاني كه كچوئي ( رئيس زندان اوين) را كشت ولي نتوانست
لا جوردي را بزند و خودش را از پشت بام دادسرا به پائين پرت كرد و كشته شد باعث سر نگوني نظام شد؟ يا نفرات بعدي كه بجاي كچوئي رئيس زندان اوين شدند انساني تر از وي عمل كردند.

.كشته شدن كاظم گلزاده غفوري جوان 22 ساله در حمله با كلا شينكوف به ساختمان مجلس در سال 1360 در اعتراض به رژيم را چه كسي مي تواند پاسخ دهد؟ حمله به ساختمان مجلس آيا يك عمليات كور نظامي نبود؟ كاظم چند روز بعد اعدام شد.

.آيا تاثير مثبت بر روند آزادي و دموكراسي مردم ايران داشت؟

عمليات انتحاري د رزمان شاه

دردهه 50 با اوج گيري جنبش مسلحانه چريكها و مجا هدين قبل از دستگيري خودشان را به وسيله سيانور مي كشتند و يابه ميان ساواكيها مي رفتندتا با كشيدن ضامن نارنجك خودشان و آنها را درعمل انتحاري مي كشتند. دلايل مشروعيت اين كار
اولا - براي اينكه سالم به دست دشمن نيفتند كه زير شكنجه هاي وحشيانه ساواك اطلا عاتي را كه باعث دستگيري ديگران ميشد بروز بدهند.15
براي ساواك شاه خواند ن كتاب و يا كمك مالي ناچيز هم نمي توانست شما را از شكنجه معاف كند و جرمي برابر داشتن اسلحه داشت13. ساواك در دوران حكومت وحشت نزديك به 500 هزار نفر را بازجوئي كرده بود .شنيدن اسم ساواك بحد ي كه باعث ترس و اضطراب شود.
من معتقدم كه تمامي رهبران سياسي و سازمانها در سالهاي اول انقلاب اگاهي چنداني از اوضاع سياسي بين المللي نداشتند . در آن موقع معادلات را با فرمول ساده“ سياه و سفيد ديدن “حل مي كردند. و البته جهان هم به چنين دستاوردها در رعايت حقوق انسانهاو دموكراسي (‌بطور نسبي ) نرسيده بود.
ولي درقرن 21 درحاليكه در جهان گوشهايي براي شنيدن و دستهاي بسياري براي همدردي است عمليات خودسوزي يك جنايت است.


سوال از مسعود رجوي در مورد امپرياليسم

بنيان گزاران سازمان معتقد بودند كه امپرياليزم به سركردگي آمريكا دشمن اصلي مردم ايران و جهان است . آمريكا بدليل دخالت آشكار در سرنگوني حكو مت قانوني و دموكراتيك انتخاب شده مصدق در ايران و حمايت از حكومت شاه د رايران و ديكتاتورهاي منطقه مورد خشم نيروهاي انقلابي و مردم بود.
حوادث انقلاب 57 و زد وبندهاي پشت پرده آمريكا براي جلوگيري از تعمق و راديكاليزه شدن خواسته هاي مردم در انقلاب ( كه هنوز بسياري از اين مطالب آشكار نشده است )‌و تصرف و گروگان گيري سفارت امريكا8 كه مورد حمايت همه نيروهاي مردمي كنجمله مجاهدين بود ( سال 58) و تا ماهها نيروي اصلي سازمان صرف گرم نگهداشتن شعار هاي ضد آمريكائي بود.
در زمان شاه هم سازما ن چند تن از نظاميان آمريكا در تهران را ترور كرده بود.
در زمان سفر نيكسون به ايران هم سازمان بمبي را در اعتراض به سفر وي در تهران منفجر كرده بود.
اينكه چگنه و بر اساس چه تحليلي آمريكا از دشمن اصلي به فرعي مبدل شد 9
در اين راستاي تحليل است كه تسليم به آمريكا يك حركت اصولي تلقي مي شود.
تسليم بدون قيد و شرط به نير وهاي آمريكا و تحويل قرا گاه اشرف به لشگر 4 آمريكا يك ننگ ابدي براي سازمان مجاهدين است ..من منظورم اين نيست كه بايستي در عراق با ارتش آمريكا مي جنگيدند ميگويم از 1991 جنگ خليج فارس و باز گيري كويت تا سال 2003 1به مدت 12 سال وقت داشتيد كه مواضعتان را تصحيح كنيدو از عراق خارج شويد. هر چند در همان زمان تصرف كويت در نشست مسعود با خوشحالي ابراز كرده بود كه ديگر ما مي توانيم از طريق دريا هم به ايران حمله كنيم . !! .

سوال من اين است“ آيا مجازبوده وهستيم كه بطور تاكتيكي از دشمن اصلي يعني آمريكا(‌تحليل سازمان در زمان شاه وبعد از انقلاب) كمك بگيريم تا دشمن مقطع فعلي يعني رژيم ولايت فقيه رو زمين بزنيم.؟ اگر تحليل عوض شده كه شده چرا كسي توضيحي به هوادارن و مردم نمي دهد؟

‌سال 82 كه سازمان در عراق قفل شده است آيا اين يك ساده انديشي نبود.
‌انگار امپريالسيت بچه است يا احمق كه ما به اون كلك بزنيم.

آيا اين همه تلا ش كه رجوي در اين دو دهه در خارج از كشور براي براي نزديكي به آمريكا كرد 11 را روي تصحيح مواضع و نزديكي به نيروهاي مترقي داخل كشور مي كرد نتيجه بهتري هم براي سازمان و هم براي متحد شدن صفوف مردم ايران نمي داد.

براستي كسي در سازمان مجاهدين پيدا ميشود كه بخواهد به تاريخ و مردم ايران پاسخ بگويد؟‌ قبل از اينكه كاملا اسم آنها از طرف مردم در رديف احزابي مانند حزب توده قرار گيرد.12

آيا كسي هست از درون سازمان كه صداقت را داشته باشد و بگويد چرا سازمان به بن بست كنوني رسيده است. شهيد مهدي بخارائي ا زاعضابر جسته سازمان در مصاحبه تلويزيوني قبل از اعدامش مسئله دار شدن خود را در رابطه با اينكه چگونه سازمان با تشكيلات 100 هزار نفري چنين رويه اي را اتخاذ كرده است و تارو مار شد ،‌به روشني بيان مي كرد. مهدي بخارائي كس يبود كه در زمان شاه مدت 4 ماه در زير شكنجه هاي ساواك صحبت نكرده بود و هنگامي كه مادر وي با وي در بيمارستان ملاقات ميكند و مهدي حرف نمي زند مادرش به ساواكي ها ي دشنام مي دهد گه چه بر سر بچه من آورديد و تازه مي فهمند كه مهدي خودش را به لالي زده بود.
. و
آيا زمان آن نرسيده است چهر ه هاي خوشنام و با سابقه سازمان نظير مهدي تقوائي همرزم شهيد احمد ر ضائي كه مدتهاست از مسعود رجوي جدا شده اند براي روشن شدن نسل انقلاب بنويسند.


پاورقي
1. از انجا كه سازمان فعلي به رهبري مسعود رجوي؛ مجاهدين مشهور است ازين كلمه استفاده مي كنم والا با توجه به نقضهاي مكرر اصول اوليه بنياد گزاران سازمان مجاهدين استفاده رجوي از اسم مجاهدين سو استفاده سياسي مي باشد.
2. مهدي بخارائي از نيروهائي كيفي سازمان بود كه بدليل پايگاه اجتماعي كه داشت از شرايط اجتماعي بخوبي آگاه بود. وي بچه خزانه تهران بود. وي در زمان شاه بعد از دستگيري مدت 6 ماه در زير شكنجه بود ولي تا وقتي كه مادرش را به ملا قات وي نياورده بودند فكر مي كردند وي لال است. مادرش ميگويد چه بر سر بچه م آورديد كه حرف نمي زنه كه همين مسله باعث ميشه دوباره شكنجه ازاول شروع شه . وي قبل از 30 خرداد بدليل اختلاف موضع با مسعود رجوي به كنار گذاشته شده بود واسلحه سازماني اش از وي گرفته شده بود. وي هيچ گونه حمايت سازماني نداشت تا اينكه دستگير شد. وي در اوين حتي با اينكه شكنجه شده بود در دادسرا به پاهاي وي پابند زده بودند. وي در اسفند 57 وقتي كه سازمان در بنياد علوي ( بنياد پهلوي سابق) در ميدان ولي عصر تهران بود گفت ما ا ازينجا بيرون مي كنند مارو دستگير مي كنند و به اتهام نا مسلماني مي كشتند و در ان موقع ما مي گفتيم بابا چطوري اخه آدم به حاكم شرع بگه من مسلمونم كه نمي كشه كه . گفت ما اينها را از زندان مي شناسيم.
وي در سر قرار با خواهرش كه زير شكنجه لو داده بود و دستگير شد . جناحي از رژيم معتقد بودند كه وي نبايد اعدام شود ولي جناج لاجوردي وي را در سال 60 تيرباران كردند. همان شبي كه من به اوين برده شدم مصاحبه تلويزيوني مهدي باتفاق دو اعضاي ديگر پخش ميشد. سازمان هيچ گاه نام شهيد را به وي نداد يعني حتي در اين مسئله هم انحصار طلبي دارد.

2مانند احمد چلبي كه گفته بود نيروهاي منظم زير زميني در اختيار دارد و يكي از دلا يل اصلي انحلال ارتش و پليس در همان مراحل اوليه نيز همين مسئله بود.

3 ضديت و دشمني مقامات رژيم و مجاهدين منحمله رجوي ريشه در زندان زمان شاه دارد و قدمت طولاني داشت. ولي بخودي خود اين دشمني دليل بر حقانيت يك از طرفين بر عليه ديگري نمي تواند محسوب شود.

4كه بالطبع مجاهدين مي دانند كه افشاي خبر هر چند در راستاي تضعيف سياسي رژيم است ولي آيا در راستاي منافع ملي ايرانيان هم هست با توجه به اينكه بسياري از مردم و نيروها ي سياسي با توجه به صف بندي اتمي منطقه ؛ اسرائيل و هند و پاكستان و قزاقتسان و روسيه.

5 تكيه به نيروهاي خارجي كه منافع مليشان در اولويت با منا فع ملي ما قرار دارديك اشتباه محاسبه تاريخي است و مانند نيروهاي سلطنت طلب كه در حوادث 18 تير امسال (82) با تبليغات بي مايه از طريق راديوهاي ( تلويزيوني)خوده نه تنها به تضعيف نظام كمك نكردند بلكه بسياري از نيروهاي جوان را به بيراهه كشاندند و به نظام هم كمك كردند. آخه رژيمي كه جنبش مسلحانه و مجاهدين را پشت سر گذرانده كه در مقابل حركات بدون رهبري و سازمانيافته مانند دانشجويان بسيار پخته تر عمل مي كند.
6 وي مدعي بود كه سازمان در راس امرو تحولات منطقه است و دنيا بر اساس خط سازمان مي چرخد. د رسال 1365 در صحبتي با حميد از فرماندهان بخش ارتش داشتم از من پرسيددنيا چه خبر؟ من گفتم دنيا دست آمريكائيهاست و ي گفت نه دست سازمان است (‌در اوج جنگ ايران و عراق) . و من حرفش را جدي نگرفتم تا اينكه بعد ها با چند تن از فرماندهان لشگر در مقاطع مختلف صحبت كردم و ديد م واقعا به اين امر باور دارند. مثلا مي پرسيدند از خلق قهرمان چه خبر؟ انگار كه يك مجموعه واحد به اين نام فعال است و درپاي راديو مجاهد (‌با پارازيت هاي وحشتناك ) منتظر كسب خبر است .

7 در مسجد ابوذر در ميدان راه آهن تهران كه در ضبط صوت كار گذاشته شده بود و باعث فلج شدن دست راست خامنه اي شد (‌تابستان 61)

8 شهيد قاسم مولوي را د رشب 6 تير ديدم گفت فرداقراره تهران را بگيريم گفتم تو مطمئني گفت آره ؟‌گفتم چه جوري؟ گفت قراره كه فردا همه نيروها بيان بيرون . من ديگر قاسم را نديدم تا اينكه خبر اعدام وي را د رهمان شبي كه فرزندش به دنيا آمده بود را شنيدم. وي كارمند هوانيروز بود. روز 7 تير پس از انفجار جمعيت بسياري توي خيابانها آمدند . سازمان هيچگاه اين انفجار را رسما بعهده نگرفت ولي كلاهي از هواداران سازمان بود كه گويا مسول دعوت كردن اعضا يحزب براي جلسات حزب جمهوري اسلامي بود. در همان روز حادثه مامورين سپاه اعضاي خانواده هاشم كلاهي (د ر اثر تشابه اسمي) فرنگي كاررادر منزلشان دستگير كرده بوند.
.
9 سعيد متحدين يكي از اعضاي سازمان بود كه مسوليت شعار ها را در جلوي سفارت آمريكا بعهده داشت.
10 من در حال حاضر آن كارها را درست نميدا نم ولي حتما اگر در آن شرايط بودم كار انقلابي مي دانستم (‌سال 54) منظور من در چه نشستي و بر اساس چه تحليلي به اين نتيجه رسيدند و چرا ان را از مردم و حتي هوادارن خود مخفي نگه مي دارند.

11 رجوي معتقد بود از آنجا كه رفسنجاني مي خواهد به آمريكا نزديك شود (‌تحليل سال-68 67) و رژيم و خودش را حفظ كند بايستي با تمام قوا ازين كار جلوگيري كرد . متن هاي حمايت از سازمان توسط نمايندگان كنگره و تروريست خواندن رژيم در اين راستا صورت مي گرفت.
در سال 68 يك هيئت از كنگره آمريكا به قرار گاه اشرف آمدند و از نزديك با بعضي از تاسيسات و افراد سازمان بازديد كردند. پاپيز بود و بر عكس صبچگا ه هاي معمولي تانكها هم در يكي از واحدها به نمايش در آمده بود كه قدرت سازمان را نشان دهد.
ويدئوهاي مانورهاي سازمان (‌ارتش ) قبل از اينكه به تلويزيون سيماي مقاومت برسد براي نمايندگان كنگره آ مريكا ارسال ميشد.

12 صرفنظر از سرانجام عبرت آور حزب توده و رهبري آن بي شك نمي توان منكر نقش حزب توده در سازماندهي و آگاهي مبارزه طبقاتي و تئوريك بويژه در زمان شاه شد.

13 متاسفانه بدليل نقض سيستماتيك حقوق بش در زندا نهاي ايران و شكنجه ها ي فيزيكي و رواني ( شكنجه سفيد ) و عملكرد رژيم كار بجا ئي رسيد است كه سلطنت طلب ها هم مدعي رعايت مسائل انساني در زندانها بودند . در اين رابطه بد نيست به مصاحبه و دادگاه شكنجه گران منجمله تهراني در سال 57 اشاره كرد كه بدون شكنجه به جنا يات خود اعتراف مي كردند.

14 بسياري از نيروهاي مترقي و روزنامه نگاران خارجي نمي توانستند اين را باور كنند .

15 به گفته حنيف نژاد تمامي اعضاي دستگير شدگان مجاز بودند زير شكنجه نام اعضاي مسول را افشا كنند. (‌بدليل شكنجه هاي وحشيانه )‌ولي حق نداشتند اسم زير دستان بويژه هواداران (‌سمپات هاي معمولي )‌را لو بدهند. يعني كاري كه در پائيز 60 ببعد بر عكس شد . تعدادي از رده هاي سازمان حتي بدون كتك خوردن اسامي زير دستان خود را لو دادند. بدليل عدم آموزش صحيح و پيش بيني واقع بينانه از شرايط زندانها و نحوه بر خورد با آن و بعدا هم به بازجوئي و يا شكار دوستان خود پرداختند.
در مواردي شنيدم كه خط لو دادن هوا داران براي مشغول كردن نيروهاي رژيم براي حفظ اعضا ، از بالا آمده بود. اخيرا يكي از هوادران بنام محسن در كانادا اين موضوع را تاييدي كرد.

My address





سه‌شنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۸۵

رجویستها در بازار مسگرها

رجویستها در بازار مسگرها
سعید سلطانپور
25 آوریل
2006
راستش چندین بار مطلب جدی نوشتیم دیدیم ما میگیم نره اهالی شهر موشها می گن بدوش. بنابراین گفتیم
دوستان در شرایط روحی خوبی نیستند کمی غیر جدی بنویسیم .بنابر این یک چند خطی را از سازمان نقل میکنم و
لی تور ا خدا نخندید ها . واقعا خوشم امد دم مسعود گرم چه قشنگ همه را سر کار گذاشت
"
در طیف خانواده بزرگ مجاهدین هرگونه تردید و ابهام نیز افزوده شد.. حتی بسیاری نارسائی های جسمانی که نهایتا
منشا عصبی و روانی داشت و بسیاری اختلا لات ناشی از شدت و حدت شرایط و کار طاقت فرسای شبانه روزی بنحوی شگفت انگیز در پرتو رهبری مسعود ومریم معالجه شد. در این مورد اطبا مجاهدآماده اند به تفصیل شهاد ت بدهند.
"
بیانیه شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ( شامل دفتر سیاسی- کمیته مرکزی معاونین مرکزیت و مسولین نهادها
به مناسبت ازدواج فرخنده مسعود و مریم 20 خرداد 64- ص 11
واقعا اگر مسعود و مریم بجای اینهمه علافی و منت کشی صدام و بوش به همین کار انقلاب پزشکی شان چسبیده بودند
هم آبرو ریز یش کمتر بود و هم آخر عاقبت بخیری مردم راهم داشت .تازه کلی مردم را در ایران شفا داده بودند
اولا تا الان هزاران نفر مرید پیدا کرده بودند . انموقع آمریکا منت آنها را به عنوان اپوزیسون می کشید نه بر عکس.

2. از حالا پولدار تر شده بودند. و به ان 7 میلیون دلار نقدی که در خانه مریم بود می گفتند پول خورد.

3. شاید می توانستند با یکی ا ز آقازاده ها مجوز صدور این انقلاب را می گرفتند و منطقه میشد طرفدار مسعود و مریم .
دیگه حتی میشد گفت خاورمیانه –رجوی – رجوی –خاور دور. الان فقط رجوی –ایران –پس عراق چی ؟ تازه می شد پشت وانتها و کامیونها هم نوشت چی فکر می کردیم چی شد . ؟
می نوشتیم مریم تو انقدر پاک و خوبی که حسودیم میشه دست مسعود بسپارمت شاعرمیگه شماعی زاده
چی فکر می کردیم چی شد ؟
آن زمان که رجویستها کودتا ی خزنده نکرده بودند و همه در سازمان بودند و همه ما بودیم . آن زمان که همه ما و
شهدا و اسرا بودیم برا ثر کم تجربگی شکست نظامی خوردیم.
حالا که دیگه شهدا رفته اند . اسرا هم که آزاد شده اند وتا اسم رجوی می آید ازینکه عمرشان را به هد ر دادندافسوس می خورند.
صدها نفر از انها هم که بعد ازتسلط رجویستها بر سازمان مانده بودند که دیگر نیستند.
راستیش رجویستها از نظر سیاسی خر پیش شان پروفسور هست . زیرا خودشان که سالهاست فسیل شده اند و کسی
جرفهایشان را جدی نمی گیرد. شاید هم علامت پیری است. سازما ن سیا می داند خارج کردن سازمان از لیست یعنی اینکه آنها کاملا خواهد سوخت و اعتبار نداشته را هم از دست خواهند داد .
رجویستها چه کاری الان نمی کنند که در صورت بیرون امدن از لیست بتوانند بکنند. تنها سناتور ها برای پشتیبانی از انها دست بازتر ی دارند. خوب اگر واقعا همه حرفها را سناتور های آمریکا می زدند که خوب مسئله فلسطین را حل میکردند تا حماس به قدرت نرسد.
این داستانها و نمایش ها فقط برای سر کار گذاشتن ان معدود ی است که فکر می کنند ازین طریق می توانند جمهور ی اسلامی را سرنگون کند. بسیاری از ین هواداران فعلی بعد از فروغ با سازما ن در خارج از ایران آشنا شده اند.
داستان تلخ
هر وقت یادم می آید چه بچه هایئ در اجرای طرحهای مسخره هسته های مقاومت و حرکات ایذائی با چسب دو قلو بر
علیه قفل های مغازه ها و ماشین های حزب اللهی ها تلف شدند بیشتر به یاد گند ه گوئی ها رجوی در بازار مسگر ها می افتم.
حالا که فقط علی مانده و حوضش. حوضش که آبش راکد شده و بو گند گرفته است . علی(مسعود ) هم معلو م نیست
کجا داره انقلاب جدیدی می کنه ولی از انجا در زمان عصر حجر تفکر می کند منتظر چاپارها هست تا این انقلاب را به جهانیان عرضه کند. شاید هم می خواهد اعلام پیغمبری کند . اینهمه در تلویزیونهای آمریکا هست مسعودهم یکی روش . بر منکرش لعنت.
هوادارن مرحوم منصور حکمت می گفتند اگر جمهوری اسلامی نبود در تشیع جنازه وی 4 میلیون نفر ادم می آمد.
شاید چون می خواستند با آن نظریات به سیاره زمین تعلق داشت
الان زمان آن است که همگی از آقای بوش بخواهیم
جورج عزیر تو را به ارواح خاک خاک جورج واشنگتن این دوستان سابق ما وتوابین فعلی به درگاه خودت را از لیست تروریست خارج کن
ما هر روز همانطور که امام و مسعود را بخاطر اینکه مار ا به خارج آوردند و د رمنطقه ای که خدا برای خرس قطبی آفریده بود اسکان دادند دعا می کنیم شماراهم به آنها اضافه می کنیم.
از مجموع 10 نفر نماس گیرنده 3 نفر از رجویستها هستند که التماس میکنند تا سازماتن از لیست دریباید.
http://www.radiofarda.com/special_article/2006/4/87d12332-45d6-40d6-a90d-03a9b892821f.html
سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا در رادیو فردا 24 آوریل 2006
شان مککورمک معاون و سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز پنجشنبه گذشته در استودیوی رادیو فردا در واشنگتن حضور یافت و به پرسش های شنوندگان رادیو فردا درباره مسائل مختلف از جمله، برنامه اتمی، احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران، حمایت آمریکا از فعالان و گروه های مخالف جمهوری اسلامی و طرفداران برقراری دموکراسی در ایران و همچنین مساله نقض حقوق بشر در ایران پاسخ گفت.
ب . ن: آقای مککورمک شنونده ای می گوید پرزیدنت بوش بارها گفته است که اگر مردم ایران به دنبال آزادی خود باشند، آمریکا در کنار آنها خواهد بود. در این لحظه گروه های مخالف رژیم ایران وجود دارند که سالهاست برای برقراری دموکراسی در ایران مبارزه می کنند. در این زمینه وزارت امور خارجه آمریکا چه تلاشی برای کمک به این گروه ها کرده است؟ شان مککورمک: ایالات متحده آمریکا با ایران رابطه دیپلماتیکی ندارد. همه این را می دانند. هم ما و هم رژیم ایران در صورت نیاز کانال های ارتباطی دیگری داریم که پیام های ما را به هم می رساند. خوب ما به دنبال اطلاعات در مورد این که در ایران چه می گذرد هستیم. ما در باره وضعیت ایران با کسانی که از ایران دیدار کرده اند، مذاکره می کنیم و نظر آنها را می پرسیم. کشورهای متحد ما در ایران سفارتخانه و سفیر دارند، بنابراین راه های زیادی هست که بدانیم در ایران چه می گذرد و تصمیم گیری ها بر همین اساس تدوین می شود. اما اگر به گروه های مختلف بپردازیم: بعضی از گروه ها در فهرست سازمان های تروریستی وزارت امور خارجه آمریکا قرار دارند. با این گروه ها ما هیچ ارتباطی نداریم و این مساله به خط و مشی و مقررات ما بازمی گردد.
ب . ن: آقای مککورمک شنونده ای به نام شیرین نریمان که خود را سخنگوی شورای تغییرات دموکراتیک در ایران معرفی می کند، می گوید سیاست گفتگو و مذاکره با رژیم ایران، یک سیاست شکست خورده است. در ده سالی که دولت پیشین آمریکا این سیاست را در پیش گرفته بود، به پیشرفت هر چه بیشتر رژیم ایران در دستیابی به توانایی هسته ای و مداخله ایران در امور عراق انجامید. اکنون وقت تغییر این سیاست رسیده است. تغییر این سیاست از طریق برداشتن نام سازمان مجاهدین خلق و جنبش مقاومت ملی از فهرست سازمانهای تروریستی و حمایت از آنها در مبارزه با ضد رژیم تهران ممکن است. این کار می تواند به مردم ایران قدرت بیشتری بدهد. آقای مککورمیک جواب شما چیست؟
شان مککورمک: در اینجا باید به چند مساله بپردازیم. اول این که در باره سازمان مجاهدین خلق و سازمانهای مرتبط با آن؛ این سازمانها در فهرست سازمانهای تروریستی ما باقی خواهند ماند. ما قوانین و مقرراتی داریم که بر اساس آنها مجاهدین در فهرست سازمان های تروریستی قرار می گیرند و این طبقه بندی بر اساس واقعیت هایی استوار شده و دولت کنونی آمریکا هم در نظر ندارد این سیاست را تغییر دهد. اما از تغییر رفتار رژیم جمهوری اسلامی گفتید. این مساله را ما مسلما دنبال می کنیم. رفتار رژیم ایران، از نقطه نظرهای بسیاری، با باقی کشورهای منطقه خاورمیانه، 180 درجه فرق می کند. به ایران باید از چند زاویه مختلف نگریست. یکی از این زمینه ها (همانطور که گفتم)، این است که رژیم ایران برنامه سلاح هسته ای را زیر پوشش برنامه صلح آمیز هسته ای دنبال می کند. خوب این مساله البته مایه نگرانی جدی جامعه جهانی ست. من فکر نمی کنم کشورهای بسیاری را بتوانید پیدا کنید که تایید کنند ایران باید به دانش تولید سلاح هسته ای، دسترسی داشته باشد. روسیه تایید نمی کند، چین هم تایید نمی کند. تنها کشورهایی که در جلسه شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی به نفع ایران رای دادند، ونزوئلا و سوریه بودند، یعنی کشورهایی که رفتار خودشان موجب نگرانی جامعه جهانی ست. اما مشکل دیگر این است که ایران احتمالا سردمدار حمایت دولتی از تروریسم در جهان است. آنها از طریق حزب الله، از طریق گروه های مخالف صلح فلسطینی، از ترور حمایت می کنند و این نه تنها بر خلاف همه رفتارهای معقول بین المللی است، بلکه برخلاف پیمان های سازمان ملل متحد نیز هست.
ب . ن: آقای مککورمک این شنونده رادیو فردا می گوید آمریکا باید به ایران پیام روشنی بفرستد و آمریکا باید سیاست باج دهی به ایران را که در دوران خاتمی در پیش داشت، پایان دهد. این شنونده می گوید آمریکا باید نام سازمان مجاهدین و شورای ملی مقاومت را از فهرست سازمان های تروریستی بردارد زیرا اگر به خاطر این سازمان نبود، برنامه هسته ای ایران تا کنون مخفی مانده بود. این خانم می گوید در بیست و هشتم ماه آوریل که شورای امنیت سازمان ملل متحد گزارش ایران را تحویل خواهد گرفت، ایران باید مورد تحریم تسلیحاتی، تکنولوژی و نفتی قرار گیرد. شما چه پاسخی دارید؟
مککورمک: خوب در باره سازمان مجاهدین خلق که پیشتر هم نظرم را گفتم. اما به گزارش آژانس بین المللی انرژی اتمی اشاره کردید که تا چند روز دیگر در اختیار هیات مدیران آژانس و شورای امنیت سازمان ملل متحد قرار خواهد گرفت و انتظار می رود که مدت کوتاهی پس از آن ( در اوایل ماه مه)، اجلاس شورای امنیت سازمان ملل متحد برگزار شود که در آن گزارش آژانس بررسی خواهد شد و در باره گام های بعدی مذاکره خواهد شد. ما طرفدار برداشتن گام های جدی دیپلماتیک هستیم و در این رابطه نیکلاس برنز معاون وزارت امور خارجه آمریکا در مسکو فعال بود و در عرض چند روز گذشته میان نمایندگان اعضای دائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد به اضافه آلمان و اعضای کشورهای موسوم به گروه هفت و گروه هشت که شامل ژاپن و ایتالیا و کانادا نیز هست، مذاکراتی در این زمینه و در باره گام بعدی دیپلماتیک صورت گرفت.
. ن: شنونده ای می پرسد اشخاص و گروه هایی که در ایران هستند یا از ایران دور نیستند، چگونه می توانند از کمک برخوردار شوند؟
شان مککورمک: خوب برنامه گسترش دموکراسی در ایران زیر نظر دفتر دموکراسی و حقوق بشر وزارت امور خارجه آمریکا انجام می شود. این دفتر با سازمانهای غیر دولتی فعالیت می کند که تجربه دیرینه ای در زمینه های تقویت دموکراسی در جهان دارد. این سازمانهای غیر دولتی آمریکایی، با سازمانهای غیر دولتی محلی برای تقویت نهادهای جامعه مدنی و دموکراسی فعالیت می کنند. در پاسخ به این پرسش مشخص که به کجا باید مراجعه کرد، باید به دفتر دموکراسی و حقوق بشر مراجعه کرد. در سئوالی که مطرح کردید، از کمک مالی که دولت از کنگره خواسته صحبت شد. هم اکنون در کنگره آمریکا در این زمینه بحث و گفتگو جریان دارد. ما امیدواریم که 75 میلیون دلار مورد نیاز دولت در اختیار دولت قرار گیرد. این بودجه در زمینه های گوناگون صرف خواهد شد. بخشی از این پول در راه هایی مصرف می شود که بتوانیم مردم ایران را به طور مستقیم خطاب قرار دهیم. از این پول همچنین برای تقویت نهادهای جامعه مدنی به کار خواهد رفت. پرزیدنت خود را به طور کامل متعهد به اینچنین برنامه هایی می داند.
ب . ن: شنونده ای می گوید همانطور که به درستی اشاره کردید، حکومت ایران بزرگترین تهدید هم برای مردم ایران و هم مردم سراسر جهان است. این شنونده می گوید اگر مردم ایران می توانستند در یک همه پرسی شرکت کنند، این حکومت را کنار می گذاشتند. تکنولوژی هسته ای رویای مردم ایران نیست. اگر هم باشد، نه با این حکومت. این شنونده از ضرورت نظارت بین المللی بر یک انتخابات آزاد در ایران می گوید و پیشنهاد می کند که شورای امنیت سازمان ملل متحد، از جمهوری اسلامی بخواهد در باره تکنولوژی هسته ای همه پرسی به عمل آورد.
شان مککورمک: سپاسگزارم از شما. اما چند نکته: اول این که این مساله که مردم ایران در باره مهمترین مسائلی که ایران با آن روبروست، حق اظهار نظر ندارد، درست است. مهمترین نمونه همین که شورای نگهبان در انتخابات ریاست جمهوری اخیر، بیش از هزار نامزد را حذف کرد. وقتی که تنها چند نفر بتوانند مسائل را بدین گونه به مردم دیکته کنند، نشان از دمکراتیک نبودن انتخابات دارد. شما به این مساله اشاره کردید که آیا رژیم جمهوری اسلامی رژیم مسئولی است یا نه. به نظر من اظهار نظر های شش ماه گذشته پرزیدنت احمدی نژاد، جامعه جهانی را متقاعد کرد که نباید گذاشت ایران به دانش تولید سلاح هسته ای دست یابد. آقای احمدی نژاد از محو یک کشور دیگر از روی نقشه جهان سخن گفت. این رفتار یک عضو معقول سازمان ملل متحد یا عضو جامعه جهانی نیست. این اظهار نظرها، سیاست های واقعی و قصد واقعی رژیم و حاکمان ایران را نشان داد. این اظهار نظرها از سوی جامعه جهانی قابل نکوهش بود و همین امر هم جامعه جهانی را در این زمینه متحد کرد که نباید گذاشت رژیم جمهوری اسلامی به دانش تولید سلاح هسته ای دست یابد، زیرا این خطر بزرگی برای ثبات و صلح منطقه و سراسر جهان خواهد بود.

دوشنبه، اردیبهشت ۰۴، ۱۳۸۵

دموکراسی در ایران بدون بمباران

Letter to Canadian Politicans on Iran

این برای این است که رجویستها قبل ازاتهام زدن فکر کنند.
گفته بودم اگر معذرت خواهی نکنید بهای سیاسی سنگینی خواهید داد.
ا
لبته اولین ای میل تهدید را هم گرفتم به طرف هم نوشتم اگر قرار بود ا ز مرگ می ترسیدیم که مجاهد نمی شدیم
پرونده خودتان را ازبن خراب تر نکنید.
دفعه بعد اگر کسی به شما نقد کرد با نقدجواب بدهید نه با تهمت و فحش و آنچه را که لایق خودتان هست منظورم مزدوری را که به دیگران نسبت می دهید زیرا شما را نقد کرده اند
درکل در سیاست یک جریان به این بی سوادی و حماقت ندیده ام. آخه آدم تو که با نیروهائی که برایت کار کرده اند اینجوری رفتار میکنی و تهمت می زنی وای بحال مردم معمول.
نامه ای را که را به مریم درآذر68 در قرارگاه نوشتم وبه این مسا ئل اشاره کردم . البته چون صرف نمی کرد مریم جواب نداد.
خوب حالا هر جا خواستید بروید خودتان را به عنوان نماینده خودتان معرفی کنید نه نماینده مردم ایران . سو استفاده ممنوع . نقطه سر خط
Date: April 16, 2006

Mr. Jack Layton, Leader of NDP
House of Commons
Ottawa, ON K1A 0A6

Dear Mr. Layton

GOOD TERRORIST AND BAD TERRORIST?

We would like to request you to address the Iranian Community's concerns regarding the reality that certain members of the Conservatives and Liberal Caucuses are receiving support from and meeting regularly with an exile group of Iranians aligned with Neo -Cons in the U.S. Indeed, given that the group previously acted under the patronage of Saddam Hussein,. The group is despised by mainstream Iranians residing in Canada, as well as in Iran, ordinary citizens and political activists.

The organizations is so called Mojahedin Khalq (MKP) and/or the National Council of Resistance of Iran (N.C.R.I). Nonetheless, they habitually assume given names to elude the authorities of countries in which they are active.

The number of occasions on which Liberal or Conservative members of Parliament have met with this organization are numerous, and include, but are not restricted to the followings:

1. December 18, 2005: Two Conservatives member of Parliaments (MPs) and one independent flew to Toronto to attend a conference organized and attended exclusively by members of the Mojahedin at the Colony Hotel in Toronto. The Four MPs consisting of Stockwell Day, Paul Forseth, Yasmin Ratansi , and David Killgour all spoke and endorsed the idea of regime change in Iran by military force.

2. March 31, 2006: Yasmin Ratansi; Jim Karygiannis; Susan Kadis; and Bryon Wilfert attended a meeting organized and attended exclusively by members of the Mojahedin organization. In fact, Yasmin Ratansi and Bryon Wilfert decided to ignore a meeting arranged by mainstream Iranians and decided instead to only attend this meeting. Such as they did at a forum by four parties candidates on election on Jan 9, 06.

As such, while it is understandable that reasonable people will disagree about the proper definition to be accorded terrorists, given that this is an organization listed as terrorist by the Canadian Government, suggests that these Members of Parliament have taken it upon themselves to distinguish between good and bad terrorists.

For example, how is it that Foreign Minister Mackay can state "not a red cent to "Hamas" and decide to withhold funding from the Palestinian territories, while other Members of Parliament meet with the terrorist organization members right here in our own backyard. To put it differently, am I the only person who finds it hypocritical that Mr. Stockwell Day who is the current Minister of Public Safety has no misgivings about dealing with a terrorist organization?

It is important to note that, the vast majority of Iranian-Canadians residing in this country loathe the Mojahedin. While the majority of Iranians fled Iran to escape theocrats authoritarian regime, the Ayatollahs, they have the same tolerance for the Mojahedin.. The reasons for such hatred are, after all, quite obvious and understandable. Because the organization is undemocratic and sectarian that practicing violence. Such reputable organizations as Human Rights Watch have recently dedicated two studies to cataloguing serious violation of Human Rights and crimes undertaken by this organization.
Statement on Responses to Human Rights Watch Report on Abuses by the Mojahedin-e Khalq Organization (MKO) (February 5, 2006)
Human Rights Abuses Inside the Mojahedin Khalq Camps (May 2005)
As Iranian-Canadians, we expect our government in Ottawa to make good on its promise of supporting democracy. As members of Canadian society we are wedded to the understanding that democracy in Iran will not be achieved by resorting to military action or supporting proxy organizations such as the Mojahedin.
Our appeal is simple, respect the views of Iranian-Canadians. Do put pressure on the ruling clergies to respect freedom of speech and free all the prisoners of conscious, seeking justice for Zahra Kazemi and respect the Human Rights and democracy. Democracy in Iran will not achieved by the military actions. Any government that turns a blind eye to atrocities that are blatant violations of human rights, is an accessory to these acts. May we point out after more than 53 years Iranian have still not forgotten the U.S. led coup in 1953 against the democratically elected government of Dr. Mohammad Mosadegh.
With the hope of your immediate consideration,
Yours truly
Saeed Soltanpour

Editor of Taxi Post Journal (http://www.taxipost.ca/)
Freelance Journalist of Shahrvand Persian Publication (ssultanpour@yahoo.com)
Director of Center for Thought, Dialogue & Human Rights in Iran

CC: Right Hon. Stephen Harper<>

یکشنبه، اردیبهشت ۰۳، ۱۳۸۵

ياسين در گوش رجویستها خواندن

یاسین در گوش رجویستها خواندن
ضرب المثل هاي ايراني ها براستي كه جاي بسياري از مطلب نوشتن را مي گيرد. مثل همين تو گوش حمار ياسين خواندن كه مثال
بارزي براي فالانژهاي متعصب مانند اسماعيل يغمائي اروپا نشين( مداح دربار مسعودو مريم ) وقصه نويس شهر موشها اقاي هوشنگ بهداد هست كه هر دو عليرغم دشمني ظاهري با حسين شريعتمداري ، در بي اصولي و فحاشي و بي اخلاقي و درپابوسي ولايت استبدادي فقيه از نوع عبايعني (خامنه اي و خميني ) و از نوع كت و شلواري ان (‌مسعود رجوي مفقود الا ثر) با هم در يك خط عمل مي كنند.
.
بقول قران آنان كران و كوران و لالها هستند
من در تعجبم از ين جماعت جاهل ،‌ شما اگركه مطنمئن هستيد با دخيل بستن هاي يتان به كاخ سفيد و پنتاگون مي توانيد به ايران برويد
دندان روي جيگرتان كه از پول استعمارگران و خون مردم ايران تزريق شده است بگذاريد .
اگر واقعا مطمئن هستيد كه به ايران رفتني هستيد ديگه چرا انقدر داستان سرائي ميكنيد . سازماني كه با نوشته هاي يك اسم مستعار بهم
بريزد و دچار بحران شود بدرد لاي جرز مي خورد . .مگر اينكه خودتان ميدانيد گه در چه منجلابي گرفتار شده ايد و نه انقدر صداقت داريد .
به نصرالله ميگفنم امسال انشا االه ميريم ايران نگاهي كرد گفت سالهاست ازين حرفها مي زنيم سال 68 در لشگر 15 حسين اديب. وي از بچه هاي انگليس بود ودر مراسم ضرب و فلوت مي زد .مانند رهبر تان خانم رجوي نمي خواهيد كه بپذيريد اشتباه كرده ايد و شكست خورده ايد .و اين شكست نه بخاطر عدم اتصال وبه رهبري بود ه است بلكه اتفاقا بدليل اتصال بيش از حد به رهبري بوده است كه مانند
بت پرستان بر خلاف تعاليم توحيدي و اصول دموكراسي و انقلابي بوده است .
البته خانم رجوي از هواداران كمي باشعور تر است وقتي كه به متعصبان در بخش فارسی میگويد رژيم در حال سرنگون شدن است و انها را هم سالهاست كه سركار گذاشته است كه مريم رااز توي پاركها بااز روي آتش پريدن چهارشنبه سوري ميخواهند به تهران ببرند
در حالي كه وي به خبر نگارنيويرك تايمز در 25 سپتامبر 2005 كه در سايت ‌جريان رجوي ‌هست مي گويد ممكن است سرنگوني رژيم در نسل ما اتفاق نيفتد.
كمي شرف هم چيز خوبي است . پس چرا به هوادرانتان دروغ ميگوئيد كه بجاي سوال کردن ازشما كه در خط مصباح و سعيد امامي كار ميكنیديگران را متهم کنند.
خوشبختانه خانم رجوي به اندازه لاك پشت عمر نمی كند والا معلوم نبود عاقبت مردم ایران با این تحلیل های غیر واقعی چه میشد. تاريخا هيچ رژيمي تا كنون نمانده است تا جمهور ي اسلامي هم بماند . اتفاقا اپوزيسيون وابسته مانند جريان رجويستها خود مانع مهمي دربرقراری تحقق دمكراسي و مردم سالاري در ايران هستتد . سرنگوني رژيم هاي ديكتاتوري توسط مردم يك امر قطعي
(و وعده خداوند است (‌در سنت خدا هيج تغييري نيست -(‌قران
ولن تجد لسنت الله تبديلا
درسي كه رجويستها از چهارشنبه سوري تورنتو گرفت .
در مراسم چهارشنبه سوري تورنتو كه رجويستها كودتا كردند ما يك كلام به سياستمداران شهر واقعيت را نگفتيم
و اتفاقا از رجویستها خواسته بودیم که آرم خودشان را بیاورند تا مردم با شناخت تصمبم یگیرند . در مطالب شهروند هم نامی از اين چريان نياوردم زيرا عميقا اعتقاد داشتيم مردم بايد حق انتخاب داشته باشند
مسولان جريان اقايان نقي شفقيي (‌ازچماقداران و از عناصر استثمار كارگران در كارواش شهرداري تورنتو ) و حميد قراجه و علي وكيلي امين زمان و خانم شهناز فلاح به نصايح ما گوش نكردند.و با شکست کامل روبرو شدند. تعداد پليس و آتش نشاني از تعداد رجويستها در پارك لسلي در مراسم چهارشنبه سوري بيشتر بود. هر چند در اطلاعيه رجويستها در تورنتو از انجا كه خودشان ميدانستند چه اشتباه و خيانتي كرده بودند نوشته شده بود كه اين مراسم با خوبي و حضور هزاران نفر بر گزار شد( تبلیغات گوبلزی ) ولي در اعلاميه رسمي سازمان در سايت همبستگي ملي جمله "عليرغم تلاشهاي مزدوران رژيم و ايجاد رعب و وحشت “ به ان اضافه شده بود که نشان می دهد در پاریس چه انسانهای بی شخصیتی پیدا می شوند.
اگر انها هزاران نفر بودند ميدان مل لستمن حداقل 10 برابر ان جمعيت بود.خبرگزاريها ي و راديو تلويزيونهاي كانادا از دو مراسم گزارش داشتند
با شكست چهار شنبه سوری > رجويستها د رمراسم عيد نوروز در سالن لاپارك مشروب الکلی هم براي جوانان زير سن سر و كردندو بدليل دافعه مسعود و مريم ، نه از عكس حاج آقا مسعود غایب خبري بود و نه حاجيه خانم مريم.
. رجویستها درس تاريخي در تورنتوگرفتند که يك اقليتي هستندو نه بيش.
جدا شدن از سازمان و تاثير آن
وقتي كه از سازمان جدا ميشدم وقتي از اتاق مهدي بيرون امدم به تمام بچه هاگفتم من مي خوام به تركيه بروم و اگر كسي ميخواهد با من
صحبت نكند من ناراحت نمي شوم . زيرا اين خط سازمان بود كه وقتي كسي مي خواست جدا بشود در يك آن همه افراد گروهان و لشگر بدستور رهبري تو را بايكوت مي كردند تا تو زير فشار روحي قرار بگيري و تسليم شوي .. ولي خوشبختانه با كمك دوستان خوبي مانند جواد( هلند ) موضع درستي گرفتم و این مرحله یک ماهه را با خوبی از سر کذراندم.بعدا د رتركيه شنيدم كه اتفاقا يك ماهي از خروج من نگذشته بود كه بسياري از بچه ها از سازمان جدا شدند .
حا لا هم رجویستها برای اتهاماتشان معذرت خواهي نكرده اند بنابر این. اولين مطلبم را در افشاي جريان رجويستها بدون ذكر نام سازمان چاپ كرده ام . البته گزارشات ان را مسولين تورنتو خواهند فرستاد
تا بحال هر غلطي خواستيد در كانادا کردید منظور م جا زدن خودتان به عنوان نماينده مردم ايران .ما چشممان را بستيم .
آدم مي فرستادید در جلسه تاكسيراني تا مرا تهديد كنند شب پرستاني مانند رضا (‌دايموند )‌-بهروز رضائي ، مهرداد ومحمود و .. هر چند با خفت در جریان یک رای گیری ازانجا بيرون رانده شديد و مجبور شديد از جمشيد معذرت خواهي كنيد . ولي اين كارتان را به آر.سي .ام. ي (‌پلبيس فدرال )گزارش نكردم .
از اين به بيعد آن
سوب بشكست و آن پيمانه ريخت
سخني با هوادارن مجاهد جدا شده از جريان رجويستها
آقايان و خانمهاي فسيل جريان رجوي بجاي دروغ پردازي به مردم اطلاع رساني درست كنيد .مردم آنقدر شعور و درايت داتند كه خوب را از بد تشخيص بدهند. سال 60 سازمان مجاهدين آمال صدها هزار جوان بوذد د رحالي كه خميني در اوج قدرت سياسي و. مذهبي خود بود و جمهور ي اسلامي به بن بست اخلاقي و هويتي فعلي نرسيده بود . الان رجويست ها مورد تنفر همان جوانان ان دوره و نزير بي اعتنائي جوانان نسل جديد هستند.
متاسفانه بعضي از دوستان چنان غرق ضديت با رجوي و جريان انحرافي رجويست ها شده اند كه مانند كتاب مزرعه حيوانات به اين نتيجحه رسيده اند كه از ابتدا سازمان منحرف بوده است.
يادمان باشد اگرز مسعود و سازمان به ان درجه ا زمحبوبيت در سال 60 رسيد نتيجه صداقت هوادان و تلاشهاي انان و نيز دشمني ارتجاع با دگر انديشان و تصميم انان به حذف دگر انديشان منجمله مجاهدين. جاي شكي نيست.
اگر رجوي وقتي كه به قم رفت و با خميني صجبت كرد و اشهد ش را گقت خميني به وي مي گويد شما برويد هر كجا را كه مي خواهيد (‌پادگان) را برداريد بشرط اينكه خطتتان را از كمونيستها جدا كنيد
.
رجوي اين درخواست را نمي پذيرد. اين درخواست در سال 58 به منزله قتل عام كمونيستهابود كه اتفاقا بسياري ازانان بجاي انتقاد از خودشان در تحليل اشتباه و چپ روي ،‌اسلام را تنها جريان خميني مي دانند كه ستم بزرگي به ما مسلمانان دگر انديش است.
براستي نبايد افراط و تفريط داشت. زيرا ياعث خواهد شد كه حق قرباني شود.
افشاي انحراف رجويستها نكته خوبي است ولي يادمان باشد خود ماهر كدام بنوعي در تثبيت استبدا د رجوي و انحراف جريان كمك كرده ايم . رجوي كه بدون هواداران كسي نبود . پس نمي توان تنها رجوي را متهم و خودمان را تبرئه كرد.البته درست است كه مسعود آدم جاه طلبي است ولي اگر كساني كه با
مسعود در سازمان بودند كساني مانند آقايان شاهسوندي ،‌مهدي تقوائي ،‌علي زركش ، مهرابي و ده ها رده ديگر كه يا جدا شده اند يا آنها كه بدليل بن بست و بسته شدن راهها چاره اي ندارند كه در چريان باقي بمانند چون شهامت قبول شكست را ندارند نگفتند و ننوشتند
چندان بي تقصير نيستند.
قصد من انتقاد از گذشته براي رفتن به جلو هست . نه كينه ورزي و انتقام گيري
بالطبع انهائي كه جدا شده اند بايستي اينرا در نظر داشته باشند اگر سازمان در 30 خرداد 60 اشنباه كرد و بدام رژيم افتاد
اين رژيم بود كه قتل عام هوادران سازمان را شروع كرد. اين نكته كه ما به درستي به جريان رجويستها نقد داريم كه چرا شكستها را قبول نميكنيد كه از ان جمع بندي كرده و به تصحيح آن بپردازيم تفاوت جدي با ر اينكه سازمان بايد نابود شود،‌دارد. يادمان باشد كه رژيم جمهور ي اسلامي در حاكميت است و دستور سركوب و قتل عام زندانيان و دگر انديشان را داده است ، رهبران رژيم هم هيچگاه به اشتباهات خود اعتراف نكرده و آنرا نقد نكرده اند.
اگر پوزيسيون و اپوزيسيون مسولانه تر عمل كرده بودندو براي منافع مردم ايران عمل كرده بودند الان كشور ما در چنيني موقعيت بحراني نبود كه يك حكومت 10% اقليتي غير دموكراتيك بتواند در غياب اپوزيسيون مردمي با شقيقه مردم ايران بازي رولت روسي .
بكند.
اينكه هر جريان ضد مردمي را بايد افشا كرد جاي هيچ شكي نيست ولي در اين تلاش بايستي از بكار بردن ادبيات و فرهنگ آن جريان منحرف خوددار ي كرد. مثلا در جريان افشاي غسل هفتگي بايستي اسم افراد خط مي خورد زيرا به عنوان يك مجاهد ، يك مسلمان تعهدات بيتشري بايد داشته باشيم. بقول قران د رزندگي مردم تجسس نكنيد. اگر كار اشتباهي بوده بايستي بين خدا و بنده خدا بماند نه اينكه آنرا پرده دري كنيم. كار يكه بشدت در اسلام كه همه ما به ان معتقد بوده ايم منع شده است.
د.
اعتراف به اعمال جنسي در نشستهاي انقلاب ايدئو لوژيك توسط افراد يك خط غير اخلاقي بود كه رجويستها از ان براي ساكت كردن مخالفان احتمالي در آينده استفاده ابزاري ميكردند
اتفاقا نكته تاسف بار اين است كه تقريبا اكثر جداشدگان با فرهنگ اسلامي خود دوري گرفته اند كه البته اگر آگاهانه بوده باشد مي تواند
مثبت هم باشد ولي ضديت با جريان خميني و رجوي و نفي اسلام جاي تاسف دارد.
دوستي از يكي از فرماندهان جريان رجوي كه انسان ستمكار ي بوده است صحبت ميكرد وقتي بوي گفتم دست وي از دنيا كوتاه شده
است و بهتر است از انجا كه امكان پاسخ گوئي را ندارد كمي با دقت عليه وي صحبت شود وي را با استالين مقايسه كرد . در حاليكه استالين يك رهبر بود و اين نفر يك مريد گمراه و انسان راه نيافته
من كسي نيستم كه درس اخلاق بدهم ولي وظيفه ما حقيقت يابي است نه انتقام گيري .
براي رسيدن به حقيقت بايد اصول اخلاقي و انساني را رعايت كرد.
براي رسيدن به آزادي ،‌استقلال و حقوق برابر انسانها در كشور استبداد زده مان را ه طولاني و آگاهي نياز دارد. با ضديت و حركتهاي واكنشي نمي توان به اين حقيقت دست يافت.
بايد رجويسيتها را افشا كرد ولي نبايد خواهان مجازات آنان در اين مقطع شد. شد. اين وظيفه مردم و تاريخ در ايران آزاد هست
زيرا رهبران جمهوري اسلامي در به انحراف كشيدن سازمان به دليل استبداد حاكم بر ايران نقش عمده اي را دارند كه نبايد چشم بر ان
بست.
سازمان مجاهدين زير ضربات فيزيكي شاه و شيخ مقاومت كرد ولي زير ضربه خيانت به اميد به واسطه جاه طلبي هاي رجوي .
متلاشي شد . در شرايط امنيتي است كه رهبران جاه طلب از پاسخ گوئي تحت شرايط نظامي دشمن حاكم فرار ميكنند .
بايستي به آينده ايران انديشيد. با اسلحه جمهوري اسلامي به جنگ رجويستها نرويم و با اسلحه رجوي به جنگ جمهور ي اسلامي
.براي ايران بهتر نيازبه گذدشت ، تحمل و آگاهي داريم .راههاي خشونت به شكست انجاميده است.
سعيد محسن و حنيف “در وصيت نامه مشتركشان مي گويند مبادا ‌مايه عبرت سايرين شويد ؛ و اين براي سازمان اتفاق افتاد و ‌و به سرنوشت تلخ حزب توده دچار شد . هر چند براي رهبر ي سازمان اين مطالب مانند ياسين توي گوش حمار خواند ن هست زيرا اگر شعوري باقي مانده بود حداقل با خودشان چنان نمي كردند كه مورد لعن تاريخ و آيندگان قرار بگيرند . چه برسد به ادامه خيانت به اميد مردم ايران و بخصوص نسل جوان و خون .شهداي سازمان مجاهدين
عليرغم تمامي نامردميها و غير اخلاقي ها رجويستها سعي كنيم به آنان كه در عراق در بن بست گير افتاده اند كمك كنيم بايد تلاش كرد همه انها كه مايل هستند به كشورهاي امن اروپائي منتقل
شوند و در انجا در آزادي كامل انتخاب خودشان را بگيرند به صف مردم مي پوندند و يا همچنان لعنت ابدي خدا و خهلق را مانند ضدا انقلابيون تا قيام قيامت با خود حمل خواهند كرد. . بايستي توطئه رجويستها و جمهور ي اسلامي براي معامله كردن بر سر انهارا خنثي كرد
ما براي تشكيل كمپين انتقال رجويستها به اروپا و كانادا بدلايل انساندوستانه آماده هستيم. .
××××××××××××××××××××××××××××
قصه نويس شهرموشها . شاگرد راستين مكتب رجوي

اين آقاي بهداد با اينهمه پرروئي و وقاحات نشان ميدهد كارش از لودگي گذشته بايد بره طلبه بشه . بدنيست بره پيش آقاي جلال گنجه اي داستانش را برايش تعريف ميكند.

بالخره اين جريان صاحب ندارد كه بجاش اين آقاي بهداد كه انگار مسول امور پرسنلي بوده قصه مي نويسد.

. آقاي بهداد شما اون موقع كه به سيب زميني مي گفتيد ديب زميني ما با سازمان بوديم. اگر مسعود را ديديدخوب يادش هست كه چه كساني وي را از دست چماقداران حزب الله در ترمينال خزانه در سال 58 نجات دادند . آخرين باري كه مسعود در محله جنوب شهر

سخنراني كرد. نكته جالب اين هست كه هر چقدر متعصب تر هستند از سازمان اوليه دور هستند

خدا انشا الله مريض هاي منظور مخصوصا جاهلان بدون تفكر مانند آقاي بهداد را كه عليرغم ادعاي خون دادن . نشان هاي جدي از عقل دادن آنها هست ،‌هر چه سريعتر شفاي عاجل عنايت كند.

كل جريان رجويست ها نياز به يك چك آپ رواني دارند تا واقعا پزشكان متخصص در اروپا انها را از بيماري شخصيتي دون كيشوت بودن ،‌نجات بدهند..

سعيد سلطانپور

عوامل ومبلغان و آلودگان رژیمتاريخ: سه شنبه، 8 فروردين، 1385موضوع: مقالات
هوشنگ بهداد
باعوامل ومبلغان و آلودگان رژیم چگونه باید برخورد کرد؟

«قسمت اول »
باسفارش جدیدی که هویت دزد وخالی بند حرفه ای سعید سلطانپور قلابی مقیم تورنتو بر علیه ی مجاهدین ارائه کرده است و در سایت خبرگاه علی شمس و نگاه نو وزارت اطلاعات رژیم فاشیست مذهبی آخوندی بازتاب داده شده است . تنظیم چنین سفارش نامه وکیفرخواستی که بر علیه ی رهبران ومسئولین مجاهدین با اتهامات دروغین ، آنهم در این شرایط کنونی که به شدت رژیم آخوندی فررورفته در بحران های درونی وبیرونی اسیر می باشد چگونه باید برخورد کرد؟
زیرا که دارای مضمون وپیام خاص می باشد چون که درج همزمان در دو سایت وابسته به وزارت اطلاعات نگاه نو و خبرگاه علی شمس، بدون هرگونه شک وابهامی این هویت دزد مشخص نموده است که نه ایشان بر خلاف ادعای مضحکی که نسبت به اجرای مراسم جشن چهارشنبه سوری در تورنتوی کانادا کرده است نه فعال فرهنگی نمی باشد، بلکه همچنین ثابت کرده است که این خالی بند هویت دزد نه اینکه یک منتقد سیاسی نیست ، حتی اینکه یک مخالف رژیم جنایتکار نیز نمی باشد، بلکه دقیقاً یک مأمور پیگیر وپرونده ساز برای مجاهدین می باشد که فقط بطور قطع مصمم است که انجام وظیفه کند . برای اینکه گذشته از اینکه مشتی دیگر اتهامات دروغین وخالی بندی را در سفارشنامه – کیفرخواست جدید سرهم کرده وبر کوه دروغ وخالی بندی های سفارشات قبلی خود در مورد مجاهدین افزوده است، بلکه ماهیت خود را خیلی شفاف تر از قبل به نمایش گذاشته است. زیرا که علناً در این سفارشنامه ی جدید به وضوح گفته است که چکاره است وچه هدفی را دنبال می کند چونکه نه کلامی در مورد رژیم جنایتکار نگفته است ، بلکه به نمایندگی از سوی دستگاه وزارت اطلاعات وکنسول رژیم در تورنتو وسفارت آن در اتاوای کانادا تلاش مذبوحانه آخوندی کرده است تا که همگام با حضور مصاحبه ی مطبوعاتی بدون خبرنگار دلقکان مزدور ان صادرتی وزارت اطلاعات در پاریس ، اینهم در تورنتوی کانادا خودی نشان دهد و زوزه ای بر علیه ی مجاهدین کشیده باشد . عجیب است که مدعی و فعال فرهنگی وحقوق بشری ، نه اینکه در صدد پیگیری قاتلان زهرا کاظمی در کانادا برنیامده است که شاهد زنده دکتر شهرام وجود دارد که اطلاعات مکفی در مورد عاملین جنایت قتل خانم زهرا کاظمی در زندان اوین وبیمارستان بقیته لله وابسته به سپاه پاسداران در تهران دارد و در همان کانادا نیز حضور دارد وبه عنوان شاهد در دسترس است ، بلکه چون هویت دزد مأمور می باشد، مدعی شده است که حق پیگیری پرونده ی محاکمه ی رهبران ومسئولان مجاهدین در دادگاه صالحه ی کشور کانادا رابرای خود محفوظ می دارد . بیچاره این خالی بندی که همچون همان یاروئی میماند که گفته می شود به ده راهش نمی دادند ولی سراغ خانه ی کدخدا را می گرفت. خودش از طریق جانفشانی های مجاهدین وافشا کردن ماهیت رژیم جنایتکار در مجامع بین المللی ومحکوم کردنش به دلیل نقض مستمر حقوق بشر در سطح جهان توانسته است پناهندگی اخذ کند و زوری وارد آن کشور شده است ولی اکنون همچون ملایان، ادعای صاحب خانه شدن دارد که می تواند بساط دار ودرفش ومحاکمه ودادگاه برپا کند و برعلیه ی مخالفین حکم و فتوای استصوابی تعقیب و محاکمه صادر کند و لابد همانگونه که در پوشش فعالیت حقوق بشر مشغول سند سازی برای ورود عوامل رژیم سند ساختگی می سازد واز طریق قاچاقچی آنان را وارد خاک کاناد کرده است . اکنون نیز دست به سند سازی زده که مثلاً ایشان در قرار گاه اشرف بوده است تا که ثابت نماید عضو مجاهدین بوده است. ولی رنگ سرخ زده شده در برگه ی ساختگی آنچنان جدیداست که رنگ انتخاب شده قرمز دارد داد می زند که این مأمور شناخته شده ی کفر ابلیسی که ساختگی و دستکاری شده است. چون چه دلیل داشته است که نشخصات ایشان با رنگ دیگری زده شده باشد!!! مشروط برآنکه فراموش کرده با ارائه ی این سند ساختگی خودش را بیش از حد لو داده است که باید پاسخگو باشد که این سند ساختگی را چگونه به دست آورده است ؟ اگر چنانچه آنگونه که ایشان مدعی شده بود یک فعال سیاسی هوادار مجاهدین و مخالف رژیم وکفر ابلیس و شناخته شده در ایران بوده است که اطراف دانشگاه تهران همه وی را می شناخته اند ودر دادستانی ضد انقلاب و زندان اوین نفوذ فراوان داشته است که حتی قادر بوده است اسناد را از بایگانی ها جا به جا کند و قبلاً هم در این مورد پرسش شده بود که چگونه بوده است که نه هیچگونه خطری این بی هویت نامرئی را تهدید نمی کرده است ، بلکه با این پرونده و بدون کارت پایان خدمت سربازی ، ایشان موفق شده بود که در سال 64 پاسپورت دریافت کند وسفر به ترکیه وآلمان وعراق داشته باشد؟! حتماً اکنون با رو کردن این سند که همچون نامش قلابی می باشد آن روی سوی سکه ی ادعای مسخره ی ایمیل کردن سند ساختگی برای وی است که اگر چتانچه واقعیت داشته باشد که ندارد . چونکه چگونه ممکن است که پس از جنگ و آن بمباران ها وجابه جائی ها بایگانی ها آنچنان دست نخورده باقی مانده باشد که برگه خروجی و ورودی وی به قرارگاه اشرف در دسترس باشد که یک بی نام ونشان در قرار گاه اشرف توانسته است آن را برای این مهره ی تابلو وگاو پیشانی سفید ایمیل کند تابرعلیه ی دادگاهی کردن رهبران مجاهدین از آن در تورنتوی کانادا استفاده شود . اگر نه این برگه را ایشان هنگام ترک قرارگاه اشرف با خود همراه داشته است که آن را با خود به ترکیه وسپس از آنجا به ایران و مجدداً آن را با خودش با ترکیه آورده است وکسی هم مزاحم وی نشده است واکنون دارد آن را رو می کند اینکه خیلی برایش ثقیل است تا که بتواند ثابت کند این چه معجونی بوده است که اینقدر ماهر بوده است که توانسته این پروسه را بدون خطر طی کند و هیچگونه مشکلی برایش پیش نیامده باشد . برای اینکه ضریب خالی بندی وخریت وی تاآنجاست که اصلاً اعداد وارقام وزمان وتاریخ سرش نمی شود که در سفار ش نامه ی قبلی چه گزارش کرده بود که در این سفارش نامه یا در حقیقت مأموریت جدید همه ی آن تاریخ هارا فراموش کرده وتغییر داده است وبه خاطر نمی آورد که در سفارشنامه ی قبلی خود گفته بوده است که پس از عملیات فروغ جاویدان زمانی که سرباز بوده است ولی پاسپورت قانونی داشته است از فرمانده ی خود چند روز مرخصی گرفته بود و به همسرش گفته بود که مسافر مشهد می باشد ولی سر از قرارگاه در عراق درآورده است و ایشان را به صف رزمندگان راه نداده اند وگفته اند که بهتراست توهمچنان در ایران فعال باشی و ایشان هم پس از شنیدن مرگ خمینی با نشریه هفتگی هوائی رژیم از بغداد به ترکیه و سپس به ایران بازگشته است تا از طریق برادر خود که ایشان همچون وی هوادار مجاهدین بوده است متوجه شود که پس از مرگ خمینی چه اتفاقی افتاده بود ودر روز تشییع جنازه ی وی چه خبر بوده است ومردم چه استقبالی کرده بودند وافسوس خورده بود که چرا خودش شخصاً در روز تشییع جنازه ی خمینی حضور نداشته است؟ مسخره تر اینکه ادعا کرده بود چند ماه پس از اینکه سربازی اش به پایان رسیده بود سپس باتفاق عیال وفر زندانش از راه زمینی با دست داشتن پاسپورت خانوادگی راهی ترکیه شده بود و دیگر رابطه ای هم با مجاهدین نداشته است . ولی حال گزارش کرده است که در سال 1371 ( من ) ‌و حسين در هزار و نهصد و نود با پنجاه دلار در سرماي زمستان به تركيه فرستادند واز مجاهدین جدا شده وآنان را ترک کرده است . از سوی دیگر در صورتی که کسی که قرارگاه را ترک کرده است وبه سمت ترکیه باز می گشته است . نیاز نبوده است که برگ مأموریت با خود همراه داشته باشد. البته از عنوانی که انتخاب کرده است قابل فهم است که چه پیامی را می خواهد منتقل کند . چنین چنین شروع کرده و توضیح داده است :
"خطاب به نيروهاي ملي و مردمي و ‌اپوزيسيون مستقل "
"باجريان دروغگو ووابسته مجاهدين (‌فعلي ) چگونه برخورد بايد كرد؟ مثلا آقایي هشت شماره در سايت وابسته به سازمان درمورد وجود نداشتن من داستان پردازي كرد. نمونه اخيرآن كه برا ي من ايميل شد،‌ نامه اي از اردوگاه اشرف بود كه به طرف گفته شده بود بنويسد كه “‌ سعيد سلطانپور در ارتش آزادي بخش نبوده است “ !!.البته چنين برخوردي غير عادي نبود،‌ خود ما هم يك زماني اگركسي چيزي عليه مسعود ميگفت از شدت جاهليت و تعصب كوركورانه خونمان به جوش مي آمد. شايد وصيت نامه من در سال 65 كه خطاب به مسعود نوشته شده بود بهترين سند آن دوران باشد . بنابراين من هيچ گونه گلايه شخصي ازدوستان ناآگاه ندارم ولي با انكار حقيقت چه ميكنيد؟ جواب تاريخ و مردم را در ايران آزاد، ‌درمورد وابستگي تان چه خواهيد داد؟ من سالهاست كه دروغگوئي و زخم خيانت اين جريان به اميد خودم و ما و ملت ايران را در خود حمل ميكنم ولي تا سه ماه قبل مانند هزاران معترض خاموش به سياست غير مردمي سازمان به دليل مرزبندي با رژيم، نه ازاين زخم با كسي گفتيم و و نه نوشتيم و اين مسله سازمان را گستاخ تر كرد ."
همانگونه که قید شد ایمیل کننده نام ونشان ندارد ودر این برگه که به عنوان سند رو کرده است ننوشته است که بگوئید چنین فردی وجود داشته است و همانگونه که نگفته است چگونه بدست ایشان رسیده است . آقائی که 8 شماره ایشان را افشا کرده بود صاحب همین نوشتار است که شهامت نام بردن من را نیز نداشته است . چون وحشت از پاسخگوئی داشته است که اگر در 8 شماره افشاگری های پیشین ایشان می توانست کلامی در رد آن ارائه دهد اینکار را کرده بود . ولی بری اثبات هویت ناداشته ی خود عذر بدتر از گناه آورده است . یعنی اثبات دروغ گوئی وخالی بندی های گذشه ی خود را با دوغ بزرگتر وسند سازی جدید جواب داده است که بیشتر ماهیت خمینی صفتانه خود را رو کرد ه است. چون انتخاب همین عنوان وتوضیح تشریحی آن به طور شفاف موضع وی ونقش مأموریتش مشخص را کرده است که کالاً وبدون ابهام قابل فهم است که چه پیامی دارد می دهد و چرا دارد پرونده سازی برای مجاهدین می کند که خودش قربانی یک رژیم جانی وضد بشر می باشد؟
مهم تر اینکه در پیام به مخاطبین خود ، نه نامی از رژیم نه برده است بلکه مخاطبین را نیز به یاری بر علیه ی مجاهدین طلبیده است زیرا که اکنون پرونده ی هسته ای رژیم آخوندی به شورای امنیت سازمان ملل رفته است ووضعیت رژیم بحرانی شده است و ایشان هم موظف شده است تا که پرونده ای بر علیه ی مجاهدین باز کند و همچون قضات شعبات بازجوئی وبیدادگاه های زندان اوین وسایر سیاهچال های رژیم چنین کیفرخواست تعقیب برای رهبران و اعضای مجاهدین صادر کرده است :
" من اين حق را براي خودم محفوظ ميدانم كه كه عليه رهبري سازمان فعلي بخصوص اقايا ن مسعود رجوي ، مهدي ابريشمچي ، محمد محدثين ، حسين ابريشمچي ، حسين اديب و خانم مريم قجر عضدانلو (‌رجوي ) و خانم فاطمه رمضاني در دادگاه هاي صالحه كانادا اقامه دعوا كنم. بديهي است مسوليت عواقب سياسي ان هم به عهده تشكيلات فعلي سازمان خواهد بود. همچنين حق دادن اطلاعات خودم به نهاد هاي حقوق بشري بين المللي را محفوظ ميدانم همانگونه كه نقض حقوق بشر در جمهور ي اسلامي را در اختيار آنان مي گذاريم. كار ي كه تا اين لحظه نكرده ام".
خودش اعتراف کرده است که حق دادن اطلاعات خودش به نهادهای حقوق بشر بر علیه ی مجاهدین را برای خودش محفوظ می دارد ولی تاکنون برعلیه ی رژیم از آن استفاده نکرده است . تازه ناپرهیزی کرده است و این اولین موردیست که در سفارش نامه اخیر مجبور شده است نامی از رژیم به برد. پرسش است کسی که خودش اعتراف کرده است چیزی بر علیه ی رژیم تاکنون نگفته است. گواینکه با اعتراف به پیگیری باز کردن پرونده بر علیه ی رهبران مجاهین در کانادا، نقش مأموریت این ارزان فروش را به عینه مشخص وبرجسته شده است که این مدعی فعال فرهنگی و عاشق مراسم چهار شنبه سوری در یک پارک در شهر تورنتوی کانادا چکاره است ؟
ولی پرسش است که پس چگونه ایشان پناهندگی دریافت کرده است اگر بنا بر اعتراف خودش اطلاعات جنایات رژیم را نداده است؟
ادامه دارد ...
هوشنگ – بهداد
پنجم فروردین سال 1385
منبع ابن مطلب IRANE AZAD www.iranliberty.comhttp://iranliberty.com/nukesلينك متن:http://iranliberty.com/nukes/modules.php?name=News&file=article&sid=8408 .

شنبه، اردیبهشت ۰۲، ۱۳۸۵

كانادا بهتر است كه نقش نگهداري صلح را اجرا كند نه ايجاد صلح

مقاله من بزبان انگليسي در مورد نقش كانادا در افغانستان كه از نگهداري صلح به ايجاد صلح كه در حقيقت نقش آمريكاست
مي باشد
محافظه كاران كانادائي دنبال خط تو محافظه كاران آمريكا هستند
http://www.taxipost.ca/articles/canada%20peace%20keeping.htm

جمعه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۸۵

گم کردن سوراخ دعا توسط آقای شکوری راد

اقای شکوری راد میگوید مصباح یزدی و اکبر گنجی هر دو یک حرف را می زدند و باعث به ثمر نرسیدن اصلاحات شدند. الیته ایشان تمام خطشان حمایت از خاتمی هست.
به اقای شکوری باید گفت این اگر ازاین حرفها را ادم معمولی گفته باشد می توان به عنوان یک اشتباه و یا باور کسی دانست ولی برای ایشان که در راس اصلاح طلبان دولتی بودنداین سخنان یک دروغ بزرگ است به منظور تحمیق مردم عادی چرا ؟ زیرا
(.تفاوت است بین ابوذر غقاری و ابو سفیان ( تتوریسین معاویه
این اکبر گنجی نبود که خط حذف دیگران را می داد . این جریان مصباح یزدی است که سعید حجاریان را ترور می کند. آیا در دوران قتلهای زنچیر ه ای که اکبر گنجی در خط نظام بو د آیا مخالفی بود که بتواند استبداد دینی را به نقدبکشد. ترور های زنجیره ای دگر اندیشان به فتوای مصباح یزدی بوده است .
در جامعه ای که ازاد نباشد و استبداد دینی در ان حاکم باشد از انجا که اجازه سخن گفتن به دیگران داده نمی شود سخنان مخالفان که شهامت انتقاد را دارند و حاضر به پرداخت بهای ان هم هستند به صورت شایعه و دهن به دهان چرخیده می شود والا د رجامعه آزاد سخنان نقد می شود .
آقای شکور راد بجای فرار از واقعیت . بر روی محور استبداد دینی ولایت فقیه تمر کز کنید . شکست خاتمی نه بخاطر سخنان گنجی .و یا داتشجویان از شعار عبور از خاتمی و تغییر قانو ن اساسی بود بلکه شما برای سهم خودتان در داخل حاکمیت تلاش می کردید و نه مردم.
اگر از نظر اسلامی هم بخواهید صحبت کنیم به هیج وجه نمی شود در کنار حاکم جابر ایستاد. اگر نمی توانید انتقاد کنید لطفا حرف نزنید.
اگر حرف نزنید باور کنید نمی گویند لال شده اید. به مردم خیانت نکنید..
مردم همه جای دنیا آرامش و صلح و کار می خواهند. خاتمی حتی وزیران اقتصاد را از جناح رفسنجانی انتخاب کرد و این همه بیکار ی جوانان از ان دوران هست.
مردم نیستند که خشونت می خواهند این حکومت های استبدادی هسستند که دگر اندیشان را می گیرند و می کشند و این بدون فتوای مصباح یزدی و خامنه ای ممکن نیست. اکبر گنجی قربانی سیستم امنیتی هست که خودش هم پایه گذار ان بود ولی با افشای رفسنجانی حق خودش را ادا کرده است مگر اینکه در ایران ازاد مدارک جدیدی بر علیه وی ارائه شود ولی مصباح و خامنه ای هنوز پاسخ نداده اند و اصلا به این دلیل هست که هر کسی را که سوال بکند وی را به اسارت می کشند.
مشکل در حرف زدن نیست مشکل در خود فروشی سیاست مردان ایرانی هست.

http://www.ucsusa.org/global_security/nuclear_weapons/nuclear-bunker-buster-rnep-animation.html

یک لینک به سایت دانشمندان برای اینکه چگونه بمب های ضد-پنا هگاه ها که باعت کشتن غیر نظامیان و آلودگی رادیو اکتیو درمنطقه انفجار

http://www.ucsusa.org/global_security/nuclear_weapons/nuclear-bunker-buster-rnep-animation.html

چهارشنبه، فروردین ۳۰، ۱۳۸۵

زهرا کاظمی -انتقام جوئی یا عدالت خواهی


زهرا كا ظمي ،‌ انتقام جوئي يا عدالت خواهي ؟

سعيد سلطانپور
Friday, April 08, 2005,

ssultanpour@yahoo.com

ملك اگرآباد شد بداد شد اميرا گيتي بي آب و داد كي شود آباد؟
وز تو زبيداد و داد پند نگيري خيز ببابل رو و مدائن و بغداد
كاخ بزرگ ملوك رفته نگه كن آنچه بود از خشت خام و آنچه ز پولاد
هرچه بنايش به عدل بود بپاست وآنچه زبيداد بود ، جمله بر افتاد


عصر روز يكشنبه 6 جولاي2003 برابر با 15 تير حسين ماهوتيها از انجمن حقوق بشر مونترال و هماهنگ كننده شبكه فعالين به من تلفن كرد و گفت من به ملاقات پسر خبرنگاري كه در ايران به جرم جاسوسي دستگير شده است و در مونترال زندگي ميكند ميروم تا از صحت خبر اطمينان حاصل كنم. “ ما در انروزها كه مصادف با سالگرد 18 تير بود تظاهرات دا نشجوئي و دستگيري ها در تهران را به د قت دنبال ميكرديم. تا انروز به گفته مقامات دادستاني حدود 4000 دانشجو دستگير شده بودند.
ساعتي بعد حسين تلفن كرد گفت خبر صحت دارد . با استفان صحبت كردم و مراتب همدردي خودمان د ركانون انديشه و حقوق بشر تورنتو را به وي گفتم و به وي اطمينان دادم ما د ركنار وي بدون انگيز هاي سياسي براي ا حقاق حق پايمال شده مادرش خواهيم ايستاد . اولين اطلاعيه مشترك تورنتو - مونترال را خطاب به مردم كانادا نوشتيم و خواستيم كه ازوزير امور خارجه كانادا بخواهند كه با توجه به اتهام سنگين جاسوسي و ممنوع الملاقات بودن زهرا كاظمي با توجه به تابعيت كاناد ائي اش اقدامات لازم را برا ي سلامتي و آزادي وي انجام بدهند.
سر و كله رورنامه نگاران بعد از انتشار خبر در روزنامه صبح پيدا شد كه حسين ماهوتيها به درستي اين اطلاع رساني را بانجام رسانيد. زيرا استفان هيچ گونه پيچيدگي سياسي نداشت و مي رفت كه توسط جريانهاي فرصت طلب عدالت جوئي د رحق مادرش به خونخواهي از رژيم تبديل شود . زهرا كاظمي يك فرصت مناسب براي انتقام جوئي بود .

ما عليرغم اينكه ميدانستيم كه زهرا كاظمي مورد ضرب و شتم قرار گرفته است ونيز د ادستاني دنبال جاسوس مي گشت كه به نوعي به مطبوعات نسبت بدهد و چه كسي بهتر از خانم كاظمي كه به نشريه معتبري وابسته نبود . با پاسپورت ايراني به ايران سفر كرده بود و بتازگي نيزاز سفر كردستان عراق بازگشته بود ولي بدليل ماهيت كار حقوق بشري كه متفاوت از كار گروه هاي سياسي هست كه مي توانند تحليل خود رااز شرايط به مردم ارائه بدهند ما مي بايستي با استناد به واقعيت اقدام مي كرديم. تا اينكه اطلاعات بيشتري بد ليل اختلافات داخلي جناح اصلاح طلب دولتي به سركردگي خاتمي و جناح راست منتشر شد.


ما با اعلام رسمي خبر مرگ در 12 ژوئيه خواهان تشكيل يك كميته تحقيق براي كشف حقيقت شديم و خواستار محاكمه عامل يا عاملان ان شديم.و همچنان بعد از 2 سال بر ان با توجه به پرونده سياه جمهور ي اسللامي در نقض حقوق ايرانيان بر آن به عنوان تنها راه كشف حقيقت پافشاري ميكنيم.

مراسم يادبود ، اولين تجربه

رفتم پيش خسرو (شميراني)‌ كه در درفتر كارش بود و جريان را در ميان گذاشتم. مراسم يادبود باروشن كردن شمع به ذهنمان خطور كرد . چگونگي برگزاري مراسم يابود را با حسن و محمد حدادي واسد و نياز سليمي و عيدي نعمتي و مرتضي عبدالعليان از كانون گفتگو و حقوق بشر تورنتو مشور ت كرديم و قرا ر شد كه در روز 16 جولاي د رميدان “‌مل لستمن “ باشد . بنا شد كه مراسم به زبان انگليسي برگزار شود. زيرا ما در اينجا زندگي ميكنيم و مخاطبان ما در وحله اول مردم كانادا هستند و حضور انها و حمايت مردم ميتواند به پيشبرد حقوق بشر در ايران كمك كند.
با توجه به جو ساخته شده توسط برخي تلويز يو نهاي لس انجلسي د رتهيج جوانان در سالگرد حوادث 18 تير تصميم گرفتيم كه مراسم در سكوت و بدون شعار برگزار شود و تجربه خوبي بود كه مورد استقبال ايرانيان هم قرار گرفت. و البته اين سنت را در همه مراسم حفظ ميكنيم زيرا معتقديم زمان شعار زنده باد ،‌ مرده باد سر امده است .حداقل حقوق بشري ها بايد از ان دوري كنند.
اين مراسم با كمك مطبوعات با توجه به وقت كم پوشش بسيا رخوبي داشت و به كانادائي ها نشان داد كه چگونه حقوق انسانها در ايران نقض مي شود و از همه نا عادلانه تر اينكه هيچ كسي مسوليت انرا به عهد ه نمي گيرد.
بعد ا در چهلم وي نيز مراسمي با شركت استفان و آقاي موريس كاپيتورن نماينده ويژه سابق سازمان ملل درايران در دانشگاه تورنتو بر گزار كرديم.


ما حدس مي زديم كه زهرا كاظمي بدليل استناد بر كانادائي بودنش تقاضاي حضور مقامات سفارت كانادا را كرده و بخشي يا مرتضوي با جسم سنگيني به سر وي كوفته و گفته بودند كه مطمئن باش كانادا روابط اقتصادي خودش را بخاطر تو با ما به هم نمي زند. اين رفتار هاي روانشنا سانه اي است كه مقامات امنيتي براي ساكت كردن مخالفان وكم ارزش دادن كارهاي آنها و درنهايت دلسرد كردن دگر انديشان از ادامه حق طلبي شان متوسل ميشوند.


سياست ها ي فرصت طلبانه دولت كانادا در قبال پرونده

دولت كانادا هيچ اقدام جدي بغير از احضار سفير خود درتهران را نكرده بود كه بعد از چند ي وي را بي سر وپدا به تهران بازگرداند . جمهور ي اسلامي هم تحليل مشخص خودش از دولت كانادا را داشت زيرا ژان كريتين نخست وزيرزير فشا رهاي پل ما رتين مجبور به اعلام بازنشستگي زود رس بود و به هيچ وقت نمي خواست كه خودش را در گير مسئله خانم كاظمي و جمهوري اسلامي بكند. وي بعدا در سال 2003 زا طرف يك شركت نفتي كانادائي براي بستن قراداد ها ي نفتي به تهران سفر كرد و احتمالا مقامات ايراني محبت هاي وي را براي عدم ارسال پرونده به سازمان ملل جبران كردند.


بعدا زچندماه بيل گراهام در نشست با طرفهاي حقوق بشري بين المللي و كانادائي بطور ضمني اعلام كرد كه آنها به طرف ايراني در مورد دادگاه و محاكمه متهمان ان باور دارند . در اين نشست حسين ماهوتيها از وي پرسيد چه كسي تضمين امنيت ناظران كانادائي را ميكند مگر زهرا كاظمي كانادائي نبود ، كه البته جوابي نداشت. يك قرارداد بزرگ خريد گندم از كانادا با ايران نيز منعقد شد.
نماينده حزب “ كبكوا “ در تلويزيون سراسري در روز 3 آوريل گفت در همان اوايل پرونده هيئت ايراني به كانادا آمده بودند و قرارداد كامپيوتر بسته بودند.

در سا ل 2004 كانادا قطعنامه اي را عليه ايران د رشصتمين كمسيون حقوق بشر سازمان ملل ارائه داد ولي شايعاتي مبني بر توافق هاي پشت پرده بر اي محكو م نكردن جمهور ي اسلامي در ازاي قول مقامات قضائي جمهوري اسلامي براي بهبود حقوق بشر درايران با وساطت يكي از برندگان جايزه صلح ، انجام شد. ولي اوضاع حقوق بشر در ايران بد تر شد.
در ايران جناحها تا تشكيل دادگاه اوليه يكديگر را متهم به انجام اين قتل ميكردند. دادگاه بدليل ناقص بودن مدارك منحل شد. براي حضور در درادگاه جديد با متهمان جديد ،‌ به ناظران كانادائي بعد از مدت 4 ماه اجازه ورود به ايران داده نشد. دراين دادگاه متهمان از اتهامات تبرئه شدند.و بعدا قوه قضائيه اعلام كرد كه زهرا كاظمي بر اساس سقوط از پله مرده است. يعني دهن كجي آشكار به داخلي ها و خارجي ها .

امسال 2005 از نشست وزارت امور خارجه كانادا با “ ن.جي او “‌ها قبل از 61 كمسيون حقوق بشر مشخص بود كه كانادا مايل نيست كه عليه ايران اقدامي انجام بدهد .
زيرانقض حقوق بشر در ايران رابطه مستقيم با فرار اقشار تحصيلكرده به خارج و كانادا بطور اخص داردكه بنوعي نيروي كار ارزان متخصص ميشوند يا سرمايه ها ئي كه بايستي در كشور ايران سرمايه گذاري شو د تا ايجاد كار براي فرزندان ان سرزمين بكند در عوض به رشد نا خالص ملي كانادا كمك مي كند .پس بايستي چشم را بر حقايق بست.

ورود دكتر اعظم و موج جديد سياسي

بايد گفت دكتر اعظم تنها مشاهداتش صحت مطالب قبلي روشن شده را تائيد ميكند دانستن اينكه ايشان چگونه كشته شده است عالي است ولي مسئله همان هست كه بود چرا يك انسان به ناحق دستگير ميشود و چرا در بازدا شت سيستم امنيتي و قضائي يك كشور كشته ميشود ولي هيچ كسي مسوليت اين قتل نفس را به عهد ه نمي گيرد.
اينكه زهرا كاظمي چگونه كشته شد چيزي از بار مسوليت يك رژيم كم نمي كند زيرا دولتها مسوليت حفظ امنيت و جان همه اتباع داخلي و خارجي خود هستند.

حضور دكتر اعظم د رصحنه سياسي كانادا باعث شده است كه جريانهاي سياسي به جنب و جوش وادار شوند ولي بد نيست بپرسيم كه چي شده آقاي استام دي ول مسول سياست خارجي حرب دست راستي “ الينس“ خواهان مجازات اقتصادي جمهور ي اسلامي هست. اقاي استاك دي ول و حزب ايشان چرا تا چند هفته پيش سخني از خانم زهرا كاظمي نمي كردند. بر گزاري نمايشگاه تجار ي ايران
با شركت سفارت كانادا درتهران د رهفته اينده در مونترال ،‌همين ديروز تعين نشده بود كه ايشان امروز 6 آوريل د رمجلس به اين امر اعتراض كند. “‌استاك دي ول“ همواره از دولت نژاد پرست د رخاورميانه حمايت كرده است و مواضع خصمانه عليه مسلمانا ن و مهاجران بعد از 11 سپتامبر د اشته است.
از سوي ديگر پل مارتين نخست وزير از حزب ليبرال كه مواضعش د رمورد نقض حقو ق بشر در كشورهاي ديگر بسيار ضعيف بوده است) ،مدت 5 ماه بوده است كه از جريان اقاي دكتر اعظم با خبر بوده است و خبر انتقال وي از سوئد به كانادا( كه بر خلاف كنوانسيون ژنو در مورد پناهندگي در كشو رثالث امن مانند سوئدبوده است ) را سري قلمداد كرده بود تامردم كانادا را از دانستن ان تحت پوشش حفظ جان دكتر اعظم محروم كرده باشد. . روزنامه سان 6 آوريل

ارزش نهادن كرامت انساني

استفان دوست دا شت كه مادرش عكاس گمنامي باشد ولي زنده باشد ولي حالا كه كشته شده است اجازه ندهيم كه كرامت انساني دستخوش بازيچه هاي سياسي بشود.

پيدا كردن كساني كه در بنياد زهرا كاظمي در پشت استفان قصدشان ضديت و انتقام جوئي از جمهوري اسلامي هست شايد چندان دشوار نباشد. نشانه گيري اسلام بجاي جمهور ي اسلامي مسئله را حل نخواهد كرد. امروز وكلاي استفان از دولت كانادا خواستند كه اجازه درخواست غرامت مالي كردن از جمهوري اسلامي د ردادگاه هاي كانادا را به آنها بدهد. ولي نبايد فراموش كنند كه دولتها تنها براي منافع خودشان اولويت قائل هستند. چند هفته ديگر دوباره پرونده به بايگاني وزارت امور خارجه ها سپرده ميشود.

عدالت خواهي د رمورد زهرا كاظمي و يافتن حقيقت پيرامون قتل وي بايستي گامي باشد برا ي اينكه د ر ايران آينده هيچ مادري بدون فرزند نشودو هيچ فرزندي بدون مادر وهيچ فرزندي قاتل و شكنجه گر .
اميدوارم كه دكتر اعظم براستي براي روشن شدن حقيقت قتل زهرا كاظمي گام دراين راه گذاشته باشد كه دراين صورت نياز به حمايت معنوي و مادي جامعه ايراني داردتا راه را براي كساني كه خودشان در كشتارها و شكنجه ها دست داشتند با افشاي جزئيات اطلاعاتشان،‌ بازماندگان انان را از آخرين لحظات زندگي عزيرانشان و محل دفن انها مطلع سازند و گامي در بهبود زخمهاي عميق جامعه بردارندو درسي باشد براي اطمينان از عدم تكرار اين فجايع انساني و نسل كشي د راينده ايران.

هر چند ديكتاتورها از تاريخ درس نمي گيرند و در راه روشن شدن حقيقت كه نوعي عدالت است مانع ايجاد ميكنند ولي مردم خودشان برداشت خودشان را از مرگ بزرگانشان و حوادث سياسي ، سينه به سينه به نقل ميكنند. داستان روايت مردم از بزرگاني مانند تختي ،‌شريعتي ،‌ كريمپور شيرازي .‌فروهرها ، ‌دكتر سامي. و اين بار قصه خانم كاظمي هم مي رود كه در حافظه تاريخ روايت مردم را ثبت كند.



اشتباه دوباره اصلاح طلبان در تشویق مردم برای افتادن از "چاله" به " چاه "


اشتباه دوباره اصلاح طلبان در تشویق مردم برای افتادن از "چاله" به " چاه "

سعید سلطانپور
Saturday, June 18, 2005,
ssultanpour@yahoo.com

مردم در دوم خرداد 78 در نفی جناح انحصار گرا که ناطق نوری راکاندید کرده بود به خاتمی رای دادند. مردم بخوبی با شعار هاو عملکرد ناطق و جناح وی آشنا بودند. خاتمی شعارهایشبر محور ایران برای همه ایرانیان متفاو ت با ناطق بود . مردم تصور کردند وی می تواند آنها را به زندگی بهتر در عرصه اقتصادی و سیاسی رهنمو ن کند.
خاتمی در زمانی برنده شد که اتحادیه اروپا در زمان رفسنجانی سفیران خود را فرا خوانده بودند. جمهوری اسلامی بدلیل ترورهای خارچ از کشوری هیچ وجه خوبی در دنیا نداشت. خاتمی توانست چهره بهتری از جمهوری اسلامی به غرب نشان بدهد.

بی عملی اصلاح طلبان دلیل شکست معین

اصلاح طلبان وعده هائی دادند که که قادر به عملی کردن آن نبودند . نمونه ان
1.عدم واکنش خاتمی در مورد تصویب دو لا یحه اختیارات ریاست جمهوری که توسط شورای نگهبان رد شد.
2. استعفای دسته جمعی نمایندگان مجلس دوره ششم بعد از رد صلاحیتهای گسترده که تقریبا عملی نشد .
3. تهدید به خرو ج از حاکمیت که هیچ گاه عملی نشد.
4. تسلیم شدن در برابر ریاست معمم بر مجلس
5. تسلیم شدن در برابر حکم حکو متی

خاتمی که ماهیتا توانائی رهبری اصلاحات را نداشت بسرعت در قبال جناح انحصار گرا که عقب نشینی تاکیتکی کرده بود سنگر های از دست داده را که به همت حضور مردم تخلیه کرده بودند پس گرفتند .

معین وقتی وارد انتخاب شد که به دلیل عملی نشدن وعده ها > انها حمایت خود را در بین ان بخش از مردمی که حداقل آزادی های فردی و آزادی بیان برایشان مهم بود و نیز ا اکثریتی که با مشکلات معیشتی روزانه درگیر بودند مانندخیل لشگر جوانان بیکار از دست دادند.

د رانتخابات نهم معین از همان ابتدا با قبول حکم حکومتی نشان داد که اعتقادی به هزینه دادن ندارد. وی فکر مب کرد مردم بر اساس دوم خرداد عمل می کنند
در حالیکه معادلات تغییر کرده بود. رفسنجانی به عنوان روحانی باقی مانده از سالهای 57 که می تواند و می خواهد با آمریکا رابطه بر قرار کند و معتقد به ازادیهای فردی بیشتر هست مانند سختگیری کمتر در
پو شش خانمها و با پشتوانه سرمایه دارانی که فکر می کنند رابطه با امریکا برای انان سوداورد هست وارد بازی شده بود.



جبهه حقوق بشر و دموکراسی

خامنه ای در روز قبل ازانتخابات اعلام کرد که شرکت در انتخابات یعنی تایید ولایت فقیه و قانون اساسی . در حالیکه معین صحبت از جبهه حقو ق بشر و دموکراسی کرد ه بود و اشاره هائی هم به تغییر قانون اساسی که با حرفهای خامنه ای عدم صحت حرفهای معین ثابت شد. اعلام تشکیل جبهه یک خبر مثبتی بود ولی مشخص بود که جبهه ای که واکنشی دریک شب تشکیل شده است امکان فر ا گیر شدن را داشته باشد. این جبهه حتی نتوانست متحدان اصلی معین مانند مجاهدین انقلاب را که موسس وزارت اطلاعات بوده اند و هنوز به نقش خودشان در سرکو بهای دهه 60 نقد نزده اند را جذب کند.

سوال از معین و هواداران جبهه

براستی اگر معتقد به مشروعیت این جبهه هستید اگر الان که 8 % ارا زا با نتایج مخدوش بدست اوردید پس چرا فر ا خوان برای هوادارانتان نمی دهید که در جلوی ریاست جمهوری تجمع صلح امیز نشسته انجام بدهند . مگه فرق می کند که چه کسی تقلب کرده .
با توجه به تمرکز تمامی دنیا بر روی انتخابات ایران می دانید که امکان سرکوب تجمعات سیاسی نیست. ولی اگر همجنان عقب نشینی کنید همجنان که نشست انتخاباتی را که قرار بود امروز دوشنبه 30 خرداد بر گزار کنید به هفته دیگر انداختید . مطمئن باشید هفته دیگر گروههای فشار اجازه تشکیل آنرا نخواهند داد. همانگونه که کروبی باید علاوه بر نامه نوشتن از هوادارانش می خواست که تجمع اعتراضی بکنند.
کروبی که از مو حدی ساوجی عزیز تر نبود که در سانحه مشکوک اتو موبیل کشته شد. در بهترین شرایط به سرنوشت طاهری ( اصفهان ) دچار خواهد شد.

لابد شما تو قع دارید که شورای نگهبان انتخابات را بدلیل تقلبات سازمان یافته با طل اعلام کند. وقتی که شورای نگهبان در جواب به اختلاف ارقام شورای نگهبان و وزارت کشور میگوید شورا ی نگهبان سریعتر می شمارد . در حالی که شمارش آرا از وظایف شورای نگهبان نیست .

دموکراسی در ایران از حقوق شهروندان می گذرد که اولین ان حق انتخاب شدن ازاد و حق ازادانه انتخاب کردن هست. اگر 30 تیر 1330 مردم به دعوت مصدق به خیایان نیامده بودند/ دیگه امریکا مجبور نبود کودتای 28 مرداد را راه اندازی کند که لکه ننگش بر پیشانی امریگا تا ابد خواهد ماند .


تیر خلاص ملی مذهبی ها

اشتباه مهلکی که سحابی و پیمان کردند و بدنبال دکتر یزدی از تحریم به تشویق روی اوردند نشان از سر درگمی انان دارد . با دستگیری 3 نفر اید ئو لو گ با توانائی تشکیلاتی ملی مذهبی ها عملا رهبر ی به دست یزدی افتاد . که علیرغم بسته بودن دفتر نهضت ازادی و اغیر قانونی محسوب شدن آن هم جنان بکطرفه از انان حمایت می کند .
و اتفاقا این مطلب دلیل دیگر بر هوشیاری سیاسی انحصار گران هست که با برنامه و تحلیل عمل می کنندو جنبش را با کمترین هزینه متوقف می کنند.
من در تعجبم زیرا ملی مذهبی ها فرد فرد جناح انحصار گرا را میشناستذ و به عمق ضدیت انان با آزادی و مردمسا لاری واقف هستند .
پس چگونه حاضر شدند که هوادارانشان را وارد بازی کنند که می دانستند هیچ گونه تضمینی برای سلامت شمارش ارای رای دهندگان ندارند. بعدا یزدی می گوید اجنه هم رای داده اند. خوب شما چه

توانستید بکنید که رای اجنه را با طل کنید و چه تضمینمی برای عدم تکرار ان در دور بعد دارید.


مهندس عزت الله سحابي می گوید : معتقدم همه افراد و گروه ها بايد از هاشمي كه توانست در دور اول با وجود تمام تخريب هايي كه عليه وي انجام شد ، به دور دوم راه پيدا كند ، حمايت كنند حتي آنهايي كه انتخابات را تحريم كردند، نيز بايد گزينه هاشمي را انتخاب كنند.

انها در حقیقت تیر خلاص خودشان را با دست خودشان شلیک کردند.



چه کسانی به رفسنجانی رای دادند

آنانی که به رفسنجانی رای دادند جوانانی بودند که فکر می کنند رفسنجانی با سختگیری در مورد حجاب و دوستی دختر و پسر موافق نیست نه بدلیل اینکه واقعا به ان معتقد باشد بلکه بدین وسیله میخواهد فشار جوانان رااز روی حکومت کم کند.
بزرگسالانی که به رفسنجانی رای دادند می دانند که وی می خواهدرابطه با آمریکا را بر قرار کند و بر قراری رابطه می تواند وضعیت اقتصادی مردم را بخودی خود خوب کند . شما کمتر فرد مذهبی را می توانید پیدا کنید که به رفسنجانی رای داده باشد. زیرا رفسنجانی سالهاست که بدلیل فعا لیت های اقتصادی خانواده هاشمی از اعتبار مذهبی کمی بر خوردار هست یعنی وی کمتر به عنوان یک رهبر مذهبی اعتبار دارد.

رفسنجانی و ارتباط با امریکا

ارتباط با امریکا می تواند دلیل شخصی برای رفسنجانی داشته باشد زیرا در صورت ادامه تحریم ها امکان سرمایه گذاری میلیاردها دلار سرمایه خانواده هاشمی در بازار های جهانی بطور مستقیم وجو د ندارد و در صورت بر هم خوردن اوضاع کشور / امکان بدست اوردن کنترل سرما یه ها که به اسم افراد دیکر هست وجودندارد.
اما دلیل دیگر که هم برای نظام هست و هم شخصی: رابطه با امریکا می تواند ادامه حیات
جمهوری اسلامی را تضمین کند و رفسنجانی که برای دو دوره دیگر خود را رئیس جمهور می داند به حساب خود تا 80 سالگی سمت خواهد داشت.
اروپا علاقه مند به ریاست جمهوری رفسنجانی است و لی امر یکائی ها بنظر می رسد برایشان یکدست شدن حکومت مرحله اول قرار دارد و بعد شخص . هر چند رفسنجانی در مصاحبه با بی بی سی اعلام کرد که امریکا دیگر شیطان بزرگ نیست زیرا پیامهائی داده است./


نکته مهم : رفسنجانی دیگر مرد قدرتمند نطام در 1384 نیست


نکته ای که اصلا ح طلبان داخلی و غربی ها نمی بینند این است که رفسنجانی دیگر مرد قدرتمند ایران نیست زیرا
1.وی به 500 مسجد مهم و نماز های جمعه دسترسی ندارد زیراامام جماعت انها توسط دفتر خامنه ای منصوب و کنترل می شوند که ابزار تبلیغاتی قوی بر علیه رفسنجانی خواهند شد اگر وی نخواهد نظرات انان را تمکین نکند.
2 کنترل اقتصادی نهادهای اقتصادی مانند بنیاد شهید و مستضعفان و .. را ندارد
3.از همه مهمتر وی دیگر کنترل بر سپاه و ارتش را ندارد
4. تنها می تواند بر وزارت اطلاعات تکیه کند و کنتر لی بر نهادهای موازی نخواهدداشت.
5. وی بر رادیو و تلویزیون هم کنترل نخواهدداشت.
اگر انتخابات سالم باشد و دموکراسی واقعی که بایستی رای احمدی نژاد را( 10 % جامعه) که رای مذهبی های سنتی است را به عنوان اقلیت در نظر داشت .
ولی وقتی که این اقلیت 10 درصدی کنترل همه نهادهای امنیتی سیاسی و مذهبی و اقتصادی و قانونگذاری را دارد و قصد کودتا هم دارد که کشور را به شیوه خود اداره کنددیگر رفسنجانی چاره ای ندارد که نظرات جناح انحصار گرای رقیب را رعایت کند .
بنابر این در صورت انتخاب شدن وی نباید انتظار تغییرات اساسی داشت.


کارنامه رفسنجانی
از مسولان جریانات فشار وابسته به حزب جمهوری اسلامی ( موسوم به جماقداران ) علیه گروههای سیاسی در اوایل انقلاب
دکتر محمود کاشانی نماینده مجلس سوم از کاشان ( پسرایت الله ابوالقاسم کاشانی ) بدلیل انتقاد از رفسنجانی در مجلس به زندان اوین افتاد و علیرغم توبه نامه های متعدد تا سالها رفسنجانی به وی اجازه ازاد شدن را نمی داد.
دستگیر ی اعضا نهضت ازادی که بدلیل نامه نوشتن به رفسنجانی. دستگیر و شکنجه زندان شدند ( کتاب مهمانی حاج اقا –حبیب داوران)
اصرار به ادامه جنگ 8 ساله به گفته محسن رضائی برای گرفتن امتیاز سیاسی .
سرکوب وسیع و خونین دگر اندیشان در دهه 60 (کتاب خاطرات وی )
تصدی در قتل عام زندانیان سیاسی در سال 67
قتلهای زنجیر ه ای و اتوبوس نویسندگان در سفر به ارمنستان د رزمان ریاست جمهوری
دستگیر ی اکبر گنجی که در اعتصاب غذا بسر می برد بدلیل افشا گری علیه رفسنجانی

8 سال ریاست مجمع تشخیص مصلحت نظام و نقش در تصمیم گیری های کلان نظام

یعنی اگر کشور در بحران هست رفسنجانی باید پاسخگو باشد .
وی هیچ گاه گذشته را نقد نکرد ه است .

آیا تفاوت جدی بین رفسنجانی با احمدی نژاد هست که فساد مالی هم ندارد.
احمدی نژاد برای قشرهای کم درامد که دغذغه نان دارند تا دمکراسی بعد از کروبی که با وعده 50 هزار تومان برای همه توانست رای های زیادی را جمع کند > می تواند گزینه بهتری از رفسنجانی باشد .
در دوران احمدی نژاد سرکوب خیلی عریان تر خواهد بود .حقوق زنان بیشتر و اشکار تر نفض خواهد شد .
ولی برای جامعه ای که 26 سال هست که زیر فشار حکومت زندگی دو زیستی داشته هست چندان تفاوت اساسی نخواهد داشت.
وقتی که منطقه زیر فشار برای تغییر هست و اولین زن در کویت وزیر می شود کاری که خاتمی جرئت انرا نداشت . وقتی که در افعانستان و عراق وزرای زن شرکت دارند. امکان برگشت به عقب کمتر هست.

نکته ا ی را که اصلاح طلبان دولتی نمی خواهند بپذیرند این هست که جمهوری اسلامی در 85 تفاو
ت عمده ای با سال 60 ریاست حمهوری رجائی دارد. زیرا در ان دوران همه این جماعت پشت سر ولی فقیه بو.دند و از وی حرف شنوی داشتند. و هنوز امیدی به اینکه بتواند در زندگی ایرانیان از نظر
تشویق مردم به شرکت در انتخابات و حمایت از رفسنجانی انداختن مردم از چاله به چاه هست.

تشابه سازی ایران با فرانسه و لوپن فاشیست با اجمدی نژاد ممکن است از نظر صوری شباهت داشته باشد ولی فراموش نکنیم که فرانسه
1. دولت سکولار دارد. دین از دولت جداست
2. دموکراسی در ان نهادینه شده است و بالطبع خود فروش سیاسی کم دارد.
3. شورای نگهبان برا ی فیلتر کردن ندارد
4. ولابت مطلقه فقیه ندارد
5. مطبوعات آزاد هستند که ارکان اصلی سلامت سیاسی هر جامعه هستند
بنابر این امکان مقایسه وجودندارد.

نتبجه گیری
فراموش نکنید مهم نیست چه کسی در ایران رئیس جمهور می شود.
مهم این است که با وجود ولایت مطلقه فقیه امکان تغییر با توجه به رهبران سیا سی موجودمیسر نیست.
شرکت تمام مردم ایران با پیش فرض سالم بودن انتخابات تاثیر چندانی در معادلات سیاسی نخواهد گذاشت. چون شورای نگهبان حرف اول و آخر ر ا می زند.
آنها که می گویند استبداد در حال آمدن هست کمی عقب افتادگی تاریخی دارند زیرا دکتر علی حاج سید جوادی در سال 58 نوشت" صدای نعلین فاشیسم" .

چگونه می شود مردم را تشویق به شرکت در انتخاباتی بکنید که دو نامزد اصلی ان متهمین نقض حقوق شهروندان ایرانی هستند.

اصلاح طلبان که مردم را به شرکت در انتخابات دعوت می کردند ایا نمی دانستند که رای مردم تنها در پای صندوقها ارزش دارد و بیشتر مصرف خارجی دارد .
وزیر امور خارجه کانادا در 1383 به ما نوشت که " در ایران انتخابا ت با شرکت مردم انجام می شود و مشروع هست ولی ما نقض حقوق بشر را د ران دنبال می کنیم. "و بهترین راه را گسترش همکاری های اقتصادی میدانیم "

شما جه تضمینی دارید که روز شنبه 4 تیر روزنامه جمهوری اسلامی مدعی نشود 30 میلیون نفر بار دیگر به نظام و لا یت فقیه رای دادند . و رفسنجانی با ارای بالا بدون دادن تعهد به مخالفان برنده شود .

درولین نماز جمعه شاهد اولین هجوم تبلیعاتی علیه خودتان به عنوان لییرال ها . مخالفان نظام جاده صاف کن های امریکا که از امت شهید پرور د رانتخابات تو دهنی خوردند. باشید.