Translate

یکشنبه، فروردین ۱۳، ۱۳۸۵

درسهاي تلخ( غرب) از مادريد

درسهاي تلخ( غرب) از مادريد

پاتريك سيله- الحيات لندن
برگردان :‌سعيد سلطانپور

March 21, 2004
در 12 سپتامبر 2002 يك روز بعد از فاجعه برجهاي نيويورك د ركنفرانسي در ژنو شركت كردم. جهان هنوز در بهت بود. آيا اين آغاز جنگ جهاني سوم است؟ ‌زيرادر 200 سال گذشته هرگز هيچ حمله اي در قلب آمريكا نشده بود حتي در سال 1812 كه انگليسها در جنگ ها ي استقلا ل كاخ سفيدرا سوزاندند. اين فاجعه چه مفهومي داشت و چگونه (غرب)بايد پاسخ ميداديم؟.
در ميان شركت كنندگان ادوارد لوتواك،‌رئيس يك موسسه تحقيقاتي نظامي آمريكا نيز حضور داشت. وي براي مقامله با ترو ريست ها يك توصيه مختصر داشت“‌آنها را بگيريد،‌بكشيد و به آنها گوش ندهيد“ . دولتمردان بوش به توصيه اي وي عمل كرده اند - اما با نتايج فاجعه بار.
بر خلاف دكتر لوتواك ،‌من معتقدم كه ضروري است كه به تروريست ها گوش كرد و دنبال آن بود كه آنها به چه هدفي ميخواهند دست يابند. در غير اينصورت چگونه مي توان ريشه هاي ترور را شناسائي كرد؟ آنها خشن ،‌جاني و قشري گرا هستند ،‌اما نا ديده گرفتن شكايت آنان مانند سر را در ماسه فرو كردن است.
بارها گفته ميشود كه خشونت چريكهاي اسلامي بدون دليل و هدف است. د ركمال تعجب من،‌ژان -مري كلومباني سردبير روزنامه لو موند فرانسه د رسرمقاله اي د ر16 مارس نوشت كه ترروريستها در بمب گذاري قطار هادر اسپانيا هيچ برنا مه ا ي بغير از كينه و هيچ هدف سياسي بغير از جلوگيري از پيشبرد دموكراسي در جوامع اسلامي نداشتند. بنظر من اين تحليل بكلي غلط است.

اين تحليل همان تئوري ورشكسته نو محافظه كاران آمريكائي است كه ميگويند تروريستها كاري به اين ندارند كه آمريكا چه مي كند بلكه هدف آنان آمريكاست به دليل خود “ آمريكا“. جناح عقابهاي آمريكا مدعي هستند كه سياستهاي بوش و‌بلر و انزار( اسپانيا) نيست كه جرقه خشونت را زده است بلكه اين انگيزه تروريست هاي قشري گراست تا جوامع غربي “ طرفدار آزادي “ را نابود كنند .

پيام تروريستها

چگونه ممكن است كه از چنين تفكرغلطي دفاع كرد وقتي كه تمامي شواهد بر عكس ان هست. بنظر من پيام چريكهاي اسلامي اين است “‌اگر ما رابكشيد ماهم شما راميكشيم!“ جرياني خشمگين از مسلمانان تند رو مقابله به مثل ميكنند. زيرا بحد كافي ، خشونت قهر آميزو بيرحمي از آمريكا و اسرائيل ديده اند و دست به اسلحه برده اند. اين يك درس از خشونت ترسناك در مادريد است.
اما يك نوع ديدن مسئله به اين صورت مي تواند باشد كه القاعده ...،‌حزب الله لبنان و‌حماس در سرزمينهاي فلسطيني در حال تلاش براي بدست آوردن يك قدرت بازدارنده هستند. آنها در خلاء قدرت دولتهاي عرب كه بهر دليل نتوانستند در مقابل اسرائيل بايستند و يا در مقابل فشارهاي غربي ها ،‌ زور گوئي و جنگ كشورهايشان را حفظ كنند، بوجود آمده اند. القاعده و بقيه تلاش مي كنند تا انچه را كه كشورهاي عرب بهر دليل قادر به انجا مش نبودند ‌انجام دهند.
عمل بيرحمانه تروريستي همانند مادريدغير قابل دفاع هستند. آنها جان انسانهاي بيگناه را نابود مي كنندو هر نظم جامعه مدني را برهم مي زنند. آنها براستي به حريم اخلاقي تجاوز ميكنند. ولي آنان استد لا ل مي كنند كه د رجواب خشونت بيرحمانه اي كه بر جوامع عرب و مسلمان روا شده است،‌آنان دست به اين اقدامات مي زنند. تحريم اقتصادي عراق جان هزاران نفر را گرفت. استفاده از بمبهاي آغشته به اورانيوم آمار مبتلايان به سرطان را در عراق بحدبالائي رسانده است. با جنگ د رعراق و‌افغانستان و سرزمينهاي اشغالي فلسطين كه با سا كنين آنجا به مانند يك موجود بي ارزش كه زندگشيان كمتر به حساب مي آيد،‌ رفتار مي كنند.
د رچنين جنگهاي استعمار گرانه كمتر كسي بخودش زحمت مي دهد كه تعداد كشته شدگان را بشمارد. آريل شارون ، حتي يكبار هم براي تلفات فلسطيني ها اهميتي نداده است. قبل از اينكه وي نخست وزير بشود ، كشتن اعراب تمركز اصلي وي بود.
براستي جورج بوش و بلر توقع داشتند كه به عراق حمله كنندو آنجا را چپاول كنند ، ‌20 هزار نفر از نظامي و غير نظامي را بكشندو 20 هزار ديگر را زخمي كنند، ‌10 هزار نفر مظنون را هم دستگير كنند و هيچ واكنش خشونت باري نشود؟ چگونه اين يك سورپرايز براي آنان بوده است؟ اين او لين درس تاريخ است كه اشغال ،‌قيام را مي پروراند
مسوليت بلر خيلي سنگين است براي اينكه وي امكان انرا داشت كه بوش را از لبه جنگ دور كند. اما وي بهر قيمتي خواست كه همكاري انگلو - آمريكا را ادامه دهد. او مدت كوتاهي از قدرت جهاني بودن لذت برد. امروزه ترور يسيم تهديد بزگتري نسبت به قبل از جنگ عراق هست و انگليس نيزد رمعرض اين خطراست. تشكر از بلر.
به اميد دستگيري اسامه و‌امريكا عمليات “‌توفان كوهستان “ را به اجرا گذاشته است. زيرا بوش شديدا نياز به خبرهاي خوش قبل از انتخابات نوامبر دارد.
‌اين هفته در اسرائيل ، شارون يك عمليات نظامي جنايتكارانه اي را د ردهكده ها و اردوگاههاي پناهندگان در فلسطين آغاز كرد. اين پاسخ وي به انفجار انتحاري در بندر آشدود بود كه 10 اسرائيلي در آن كشته شدند. تا كنون 900 اسرائيلي و 3000 فلسطيني منجمله كودكان ( ازآغاز انتفاضه دوم )كه 5/2 سال گذشته ، كشته شده اندو شارون هنوز بر اين باور است كه با نيروي نظامي مي تواند فلسطيني ها ر ا مغلوب كند. وي علاقه اي به مذاكره نداردزيرا وي به خشونت د رنهان باور دارد.
آيا واقعا اسرائيلي ها تعجب مي كنند چرا آنان به خودشان بمب مي بندند . آنها هنوز باور دارند كه ميتوانند زمينهاي فلسطيني ها را غصب كنند ،‌ مزارع زيتون را قطع كنند وخانه هاي آنان را خراب كنندو جوانا ن انها را به كمپهاي جمعي ببرند. به بچه هاي انان تيراندازي كنند،‌شهرها و دهكده هاي آنان را تخريب كنند بعد توقع دارند كه آنان تلافي نكنند.
جنگ در افغانستان و‌عراق ورفتار اسرائيل در سرزمين فلسطيني ها ،‌3 عامل اصلي خشم مسلمانا ن و اعراب از آمريكا هست. خشم چاشني اصلي عمليات تلافي جويانه تروريستي است.

در واشنگتن ،‌ بنوبه خود ،‌قشري گراهاي نظامي دارد ،‌نو محافظه كاران،‌ كه بيشترين كوشش را براي شروع جنگ كردند. آنان كه تصور مي كردند با سرنگوني صدام ،‌شارون مي تواند شرايط دلبخواهش را بر فلسطيني ها تحميل كند.
يك تغيير سياست بنيادي ضرور ي است

چه كار ي بايد انجام شود؟ خطر تروريسم همه جا هست ،‌اين امر باعث تغيير سطح زندگي در بسياري از كشورها شده است و انرژي بسياري را ميگيرد. شيوه هاي پليسي و زوز گوئي به تنهائي امكان خنثي كردن را ندارد.
ممكن است تئوري ضرورت مذاكره سياسي با چريكها براي آمريكا وانگليس و اسرائيل نا خوشايند باشد. اگراين دولتها نمي خواهند كه مذاكره كنند بايست همانگونه كه مردم “‌انزار“ را در اسپانيا رد كردند بايد بلر و بوش را هم بخاطر جنگ كه غير قانوني بود رد كنند. اينكه اسرائيلي ها يك آدمكش را به نخست وزير انتخاب كردند نشان مي دهد كه كه چقدر آنها از مسير منحرف شده اند.
يك آتش بس با اسلام تند رو بسته شود. درد اور است . بعد ا بايستي به شكوائيه هاي اعراب و مسلمانان پاسخ داده شود. جهان بايستي يك راه حل بلند مدت براي مسئله اعراب و اسرائيل پيدا كند. اين مسئله اثرات مستقيمي بر روابط اعراب و غرب داشته است.
سربازان آمريكا و انگليس بايد عراق را د رجولاي بعد از تحويل به عراقيها ترك كنند. سازمان ملل بايد از نظر اقتصادي و حما يت به عراق كمك كند تا عراق روي پاهاي خودش بايستد. بيشتر پايگاههاي نظامي آمريكا از منطقه بايد به جاهاي دورتر برده شود . جنگ عليه تروريسم اگر بدليل اين است كه يك تروريست بزرگ نيرو جذب ميكند بايد به مسير درست بيفتد.
بالاتراز همه،‌غرب بايست بجاي مقابله با اسلام بايد را ه حل بهبودي روابط با اسلام از طريق گفتگو حتي با تندروترين آنها را د ردستور كار خود قرار دهد .

×دكتر پاتريك سيله فرزند يك كشيش ايرلندي است . وي دكتراي فلسفه و روانشناسي اش را از آكسفورد گرفت. وي زبان عربي را در لبنان آموخت. وي د رزمينه خاورميانه 6 كتاب نوشته است. وي د رحال حاضر در پاريس زندگي ميكند.

منبع :‌
Hard lessons form Madrid/ www.daralhayat.net/ 19 مارس 2004

هیچ نظری موجود نیست: