Translate

شنبه، فروردین ۱۲، ۱۳۸۵

سياست درهاي باز ، يك اتفاق عجيبي بر سرراه جنگ اتفاق افتاد

جمعه 3 بهمن 1382
سياست درهاي باز، آمريکن کانسرواتيو، برگردان از سعيد سلطانپور
يك اتفاق عجيبي بر سر راه وارد جنگ شدن افتاد.
برگردان :سعيد سلطانپور editor@iransokahn.com
سرهنك كارن كويتفسكي ،افسر سابق پنتاگون مشاهداتش را از شتاب آمريكا براي درگير جنگ شدن در سه شماره آخر آمريكن كانسرواتيو بيان مي كند.
وقتي زمستان 2003 رسيد من ضرورت اوج گيري شدت تبليغات جنگي توسط بوش و ديك چيني و نيز روزنامه هاي “واشنگتن پست “ و “ وا ل استريت ژورنال“ سخنگوي نو محافظه كاران ، را درك ميكردم ولي نمي توانستم گزارش تخيلانه “ فيت ،رامسفيلد ، چيني ،و ولفويتز“ وديدگاههاي آنان در مورد صلح،عشق و دموكراسي د رخاورميانه را درك كنم. در ماه دسامبر ، من تقاضاي تسريع بازنشستگي از خدمت بعد از 20 سال كار و بعد از اينكه سه سال لازم براي سرهنك تمامي را گذراندم،نمودم. من احساس خوشبختي مي كردم كه به دادگاه نظامي سپرده نشده و يا اخراج نشده بودم. زيرا من همواره طي مدت 2 سالي كه در دفتر رامسفيلد خدمت مي كردم بارها بخاطر داشتن عقايد سياسي مخاطب قرار گرفته بودم. اما د رحقيقت ،شايد اين رك گوئي من هيچگاه مورد توجه قرار نگرفته بود چرا كه كارمندان دفتري و افسران نظامي بطور گسترده اي ناديده گرفته مي شدند. ما ها براحتي جايگزين و يا منتقل ميشديم و بجاي ما ، از موسسه “آمريكن اينترپرايز “ و“ مركز سياست امنيتي “ و نيز “ مركز ارتباطات خاور نزديك واشنگتن “ جايگزين مي شدند.البته استثنا هائي هم بود. وقتي كه افسران نظامي از خطوط قرمز نو محافظه كاران رد شدند ، نتايج قابل پيش بيني بود يا خطو ط را رعايت كنيد يا بريد بيرون. بعنوان نمونه سرهنگي كه توانائي وي در “وست پوينت“ ثابت شده بود بدليل قبول نكردن نظرات آنان به قسمت ديگري منتقل شد. در اوائل زمستان اتفاقي افتاد كه در ذهنم ماند. من و همكارم مامور شديم كه به در ورودي وزارتخانه برويم و 6 ژنرال اسرائيلي را راهنمائي كنيم . بعد از 11 سپتامبر هر 3 نفر بازديد كننده بايستي توسط يك نفر از پنتاگون وارد ساختمان مي شدند. من و يك افسر دريائي بسرعت راهي در ورود ي شديم. قبل از اينكه ما بدليل تاخير موفق به معذرت خواهي بشويم مسول گروه و بقيه بسرعت به طرف دفتر “ فيت “ راه افتادند. ما بحالت بدو دنبال آنها بوديم. من اين به ذهنم خطور كرد “آيا مشخص ميشه كه ما اينها را اسكورت ميكنيم و اينكه اينها مي دانند كجادارن ميرن ؟“ . البته هم مشخص شد كه ما اسكورت بوديم و هم آنها راه دفتر را بلد بودند. مسو ل گروه بسرعت بطرف اتاق فيت رفت كه دراين موقع منشي وي راه وي را سد كرد و گفت آقاي “فيت “ مهمان دارد. چند دقيق بيشتر طول نمي كشد. وي سرش را بدرون اتاق گرداند و با حالت آمرانه ا ي گفت“:وي با چه كسي در اتاق است ؟“.اين حادثه كوچك كنجكاوي مرا جلب كرد.من دفتر ثبت بازديدكنندگان را چك كردم. بر اساس عادت تاچند هفته قبل از اين حادثه كساني مانند سفرا لازم نبود كه در اين دفاتر مشخصاتشان را ثبت كنند. سال قبل از آن نامه اي از ركن دو آمده بود كه آنها براي بازرسي دفاتر فوق خواهند آمد و لذا اين موضوع رعايت ميشد. دفاتر در محل مشخص در دسترس بود. در دو هفته گذشته من شاهد بودم كه بسيار ي از سفراي آفريقاي شمالي براي اواين بار اين دفاتر را امضا كردند. د رحاليكه تعجب مي كردند چرا بايد مشخصاتشان را بنويسند و چرا حالا؟ من از منشي پرسيدم “ لازم هست كه اينها دفتر را امضا كنند؟ “ وي با دستانش اشاره كرد “نه نه ،لازم نيست ،اصلا ضرورتي ندارد“. اين خانم با حركاتش به من مي گفت كه اصلا چرا اين سوال بيجا را كرده ام.در سر راه برگشت به قسمتمان ،من و افسر همراه با خودمان بحث مي كرديم كه اينها از كجا دفتر را بلد بودند ( چون معمولا بازديد كنندگان خارجي ساختمان 5 ضلعي انجا را نمي شناسند و چرا اين ژنرالها اين دفتر را امضا نكردند. من كمي دل چركين شدم وقتي كه اين موضوع را با نحوه بر خورد با سفراي مراكش،تونس و الجزاير مقايسه مي كردم. با توجه به شناخت من از نو محافظه كاران ،خيلي ساده بود تا دريابي كه آنها در واشنگتن از چه كسي بدشان مي آيد و از چه كسي خوششان مي آيد. آنها بيشتر افراد “موسسه ميراث (هريتيج ) و تمامي اعضا موسسه “آمريكن اينترپرايز “ را دوست داشتند. آنها چارلز كراتامر و بيل كريستول را دوست داشتند . براي اينكه مشحص بشود چه كسا ني را دوست نداشتندلاز م به تحققيق نبود. تنها كاري كه لازم بود شركت در جلسات كارمندان و قدم زدن د رراهر و ها بود. در ليست دشمنان كه اتفاقا آنان عليه دشمنان آمريكا هم جنگيده بودند و همه يك يا دو ستاره يا 4 ستاره داشتند و بازنشسته بودندمانند كالين پاول ،برنت اسكاكرافت ؤانتوني زيني و باري مك كافري به چشم مي خورد. . من د ريك جلسه كارمندان بودم وقتي كه معاون جانشين وزارت دفاع بيل لوتي، ژنرال زيني را يك خائن ناميدو يك بار ديگر د ر هنگام صحبت با يكي ازين گروه اشاره اي داشتم به خدمتي كه پاول مي كند و وي گفت بهترين خدمتي كه پاول مي تواند بكند اين است كه استعفا بدهد. د رجلسه ديگر داستاني تحقير آميز از تامي فارگو كوتوله بيان كرد. . البته تامي فارگو همان آدميرال فارگو فرمانده نيروهاي اقيانوس آرام هست.بيل لوتي يك غير نظامي د ر رده فرماندهي بود كه اين چنين نظاميان را كنتر ل مي كرد. بوش وقتي كه در سخنراني ا تحاديه خود صحبت از خريد اورانيو م از نيجر يه كرد تعجب بسياي را بر انگيخت. بعد از ين سخنراني همه در قسمت ها صحبت از دو چيز ميكردند يا اين قضيه دروغ است و يا اطلاعات جديدي بدست آمده است. من كسب اين اطلا عات را به قسمت آفريقا2 تبريك گقتم ولي آنها خبر نداشتند و گفتند كه اين اطلاعات از طرف آنها به سخنراني رئيس جمهور راه پيدا نكرده است. آنها هم تعجب كرده بودند و هم تحقير شده بودند كه نتوانسته بودند اين اطلا عات را كشف كنند. وقتي كه ژنرال زيني از سمت نمايندگي مذاكرات خاورميانه بركنار شد و اليوت آبرام به قسمت مشاروان امنيت ملي پيوست صداي ژنرال هاي 5 ستاره از محفظه نو محافظه كاران قطع شد. پنتاگون با نگراني براي آماده باش نيروها آماده ميشد. آمادگي براي يك ماموريت بد طراحي شده و نداشتن برنامه براي بعد از اشغال.نو محافظه كاران منتظر يك فرصت بودند كه اين فرصت با سخنراني پاول در5 فوريه در سازمان ملل به آنها داده شدبراي من آن روز روز غمگيني بود چرا كه پاول كه يك ژنرال سيا سي بود در دام نو محافظه كاران افتاده بود و اعتبار عمومي اش رابرا ي ما از دست داد. در همان زما ن يك نامه 51 سوالي از طرف سفير آمريكا در تركيه تحويل پنتاگون شد كه اين 51 سوال مسائل مورد نگراني تركيه بود. مسائلي مانند امنيت بعد از جنگ ،مسئله كردها و پناهندگان و مرزها و طرح اشغال . 3/1 جواب ها يا اين بود كه بعدا مشخص ميشود يا “ما در حال بر رسي ان هستيم “ در جواب يك سو ال آمده بود كه ما مرزها رااز نظر فيزيكي ايمن مي كنيم. من وقتي مرز عراق را با مرز آمريكا و مكزيك مقايسه كردم كه ما نمي توانيم آنرا كنترل كنيم دريافتم كه تا چه حد اين جوا ب بي پايه است. جنگ عمدتا بدلايل سياسي شكل گيري و تعقيب ميشود. ولي دليلي كه به كنگره و مردم داده شد دلايل درستي نبودندو به نوعي اطلاعات غلط كه باعث گمراهي ميشد ، بود. نو محافظه كاران هيچگاه بخودشان زحمت عرضه دلايل اصلي جنگ مانند زور آزمائي با ايران و سوريه،كنترل اوپك . د رموقعيت بهترقراردادن برا ي زمان بعد از سرنگوني شيوخ منطقه ، را ندادند. اينها بايستي به مردم عرضه ميشد و در مورد آنها بحث ميشد. ار آنجا كه من ديگردر لباس نظامي نيستم ومي دانم كه نظاميان قادر به حفظ ارزشهاي يك ملت نيستندبعنوان يك شهروندغير نظامي بايد كه به مبارزه براي حفظ اين ارزشها بكوشم.
اعضاي بر جسته محافظه كار نو در پنتاگون. 12.sub Saharan Africa

هیچ نظری موجود نیست: