، ،
در جستجوي جويندگان زندگي آزادتر
سعيد سلطانپور
March1, 2004
يكي از هموطنان از من خواسته بود كه براي اطلاع يافتن از سرنوشت 2 خواهر زاده اش يدالله طاهر زاده 26 ساله و اكبر طاهر زاده 22 ساله كه د رتاريخ 21 دسامبر تركيه را به سمت يونان ترك كرده بودند از طريق صليب سرخ كانادا پيگيري كنم .
من با بخش پيگيري صليب سرخ خانم ردا فيلوويك تماس گرفتم و.فر مهاي مربوطه را در تاريخ 26 ژانويه پر و ارسال كردم. با خبر شدم كه آقاي علي مرندي دائي 2 جوان مذكور بدليل بي خبري خودش به يونان و تركيه سفر كرده است . با درج اين گزارش قصدمان اگاهي دادن به تمامي ايرانياني است كه قصد دارند بطور قاچاق از تركيه به يونان بروند .
س: جريان گمشدن اين دو جوان را برايمان تعريف كنيد .
ج:با سلام به شما و هموطنان ايراني . اكبر و يداله چند ماهي بود كه از ايران به تركيه آمده بودند ؤقصد داشتند كه به يونان بروند. در اين مدت از من خواستند كه فرد مطمئي را براي آنها پيدا كنم كه منهم با توجه به اينكه سالها ست از يونان دور بودم تنها توانستم برايشان پول بفرستم كه خودشان قاچاقچي آدم را پيدا كنند. آنها د رروز 21 دسامبر 03 باتفاق 67 پناهجوي ديگر شامل افغان،عراقي و ايراني با يك قايق كوچك ترك شبانه ا ز شهر مرزي “ مارماريز “ به سمت “رودر آيلند “ يونان حركت مي كنند. آنها هركدام نفري 1000 دلار آمريكا ئي به قاچاقچي داده بودند . من برايشان پول فرستادم كه با آن جليقه نجات بخرند و همراه داشته باشند. بعد آ با خبر شديم كه قايق در 10 كيلومتري يونان غرق شده است و تنها يك ايراني بنام حسين زنده از آب گرفته شده است. تعدا د 8 جسد در ساحل يونان و 14 جنازه ا هم در ساحل تركيه از آب گرفته شده بود و از بقيه منجمله اكبر و يدالله خيچ خبري در دست نيست . مرتب مادرشان از ايران بمن تلفن مي كنه كه در ايران كسي به كارشان اهميتي نميدهد و از من مي خواست كه دنبال اين كار را بگيرم.
س:چطور شد كه تصميم گرفتيد به يونان برويد؟
ج: من چنند ين بار با سفارت ايران در آتن تماس گرفتم . بار اول آقاي صدر از كنسولگري گفت كه آنها از طريق روزنامه ها اين مسئله را پيكير ي مي كنند. دو باره تماس گرفتم وي گفت كه ما 5 نفر را مامرد اين كار كرده ايم . بار سوم وي گفت اقا من خودم دست تنها هستم امكان پيگيري را نداريم. از صليب سرخ هم خبري نشد . دلم بند نمي شد تصميم گرفتم خودم برم . در 14 فوريه به آتن رفتم از آنجا با گشتي به سمت جزيره “رودز آيلند “رفتم كه راه 5/2 ساعته بدليل طوفاني شدن 2 روز طول كشيد. بههمه جا سر زدم . ژاندارمري ؤپليس و سرانجام اداره مهاجرت جريره كه در يك ساختمان متروكه كوچم بود. وارد شدم سلام كردم كارمن پشت ميز جواب نداد . دوباره گفتم تح.يل نگرفت. حتي سرش را بلند نكرد. گفتم دنبال اين دو جوان هستم . گفت برو سفارت ايران . گفتم بابا اونها كه اهميت نم دن . بازم سرش را بلند نكرد و بادشت اشاره كرد كه برم بيون كه منهم عصباني شدم و يقه اش را گرفتم. خلاصه چشمتون روز بد نبينه 3 تا پليس اومدند و ريختند سر ما. البته منهم مقاومت كردم . مار ا بردند زندان 24 ساعت . حتي يك ليوان آب هم ندادند . سر د بود پتو هم ندادند. خوشبختانه پاسپورت كانادئي وضع ما از اينكه بود خرابتر نمي كرد .شايد اگر پاس ايراني داشتم كه ....
پليس گفت با سفارت كانادا تماس گرفته ايم . البته من كه خبري از سفارت نشنيدم. تقاضاي مترجم انگليسي كردم. در دادگاه دادستان تقاضاي 5 ماه زندان كرد. مامور اداره مهاجرت با توجه به اينكه داستان ما را فهميده بود از شكايت خودش چشم پو شي كرد. اما قاضي كه خانمي بود گفت 3با تا پليس در گير شده. كه ما را به يكماه زندان قابل خريد محكوم كرد كه باپرداخت 300 يورو ازاد شدم. پليس عكس هاي جسد ها رانشانداد كه هيچ كدام نبود.
در شهر كه بودم با چند نفر اشنا شدم منجمله يك آژانس مسافرتي كه براي من در اينتر نت گشت تا خبري در اين مورد پيدا كند و در ان موقع بود كه فهميدم هر ماه يك يا دو قايق بهمين شيوه در اب غرق مي شوند. با كشتي ترك همان مسير را به ماماريز رفتم . بليط آن 50 دلار بود. ناخداي كشتي محلي را كه نفر زنده را پيدا كرده بودند به من نشان داد .وي را در حاليكه روي تخته جوبي بود در ساعت 30/2 ظهر از اب گرفته بودند.
ٍس: د رتركيه چكا ركرديد ؟
ج : من در تركيه حسين را پيدا كردم و داستان را پرسيدم . وي گفت نيم ساعت قبل از غرق شدن ما چراغهاي شهر يوناني را مي ديديم و ناخداي كشت يگفت با شنا هم مي تونيد بريد. 10 كيلومتري بندر بوديم كه ناخدا ي كشتي قايق كوچكي را كه به كنار قايق ما بسته بود باز كرد و فرار كرد. يداله سكان قايق را گرفت . در اين موقع آب به داخل كشتي ميريخت كه ما با سطل انرا بر مي گردانديم .
ناخداي كشتي قانوني به من گفت اگر ناخدا فرار نمي كرد با توجه به تجربه اش باحتمال زياد ميتوانست همه را سالم برساند ولي از انجا كه دستگير شدن توسط پليس يونان مجازاتي برابر 10 سال زندان دارد. انها اين پناهجويان را نزديك سواحل رها ميكنند.
از حسين پرسيدم چرا جنازه ها هيچ كدام مدارك شناسائي ندارند. حسين گفت قاچاقچي همه وسايل ما حتي تلفن هاي دستي ما را از ما گرفت و مي خواست مطمئين شود كه ما ردي از خودمان نداريم. ما در ان لحظه فكر مي كرديم كه براي خاطر ماست بعد ا دريافتيم كه اگر كسي غرق شود هيچ نشاني نخواهد داشت و از انجا كه پناهجويان تقريبا بي صاحب حساب مي شوند(دولت ايران كه اهميتي نميدهد) يونان جنازه آنانرا به عنوان مجهول الهويه خاك مي كند.
در پايان شما پيامي نداريد ؟
من به همه كساني كه مي خواهند از تركيه به يونان بروند توصيه ميكنم كه بهيچ وجه از طريق دريائي سفر نكنند و اگر هم اين ريسك را ميپذيرندحداقل ردي از خودشان باقي بگذارندو تمامي مدارك را به قاچاقچي ها ندهند. .
در اين قضيه خوشبختانه از آنجا كه حسين زنده مانده است و ماجرا را تعريف كرده است ، دولت تركيه ناخدا و همدستانش را به عنوان مقصر محاكمه و به زندان محكوم كرده است.
آيا جان يدالله واكبر تنها 2000 دلار مي ارزيد.
پيك روز: ما سعي كرديم با سفارت ايران د رآتن تماس بگيريم و نظر انان را هم جويا شويم كه به تلفن ما جوابي داده نشد.
سعيد سلطانپور
March1, 2004
يكي از هموطنان از من خواسته بود كه براي اطلاع يافتن از سرنوشت 2 خواهر زاده اش يدالله طاهر زاده 26 ساله و اكبر طاهر زاده 22 ساله كه د رتاريخ 21 دسامبر تركيه را به سمت يونان ترك كرده بودند از طريق صليب سرخ كانادا پيگيري كنم .
من با بخش پيگيري صليب سرخ خانم ردا فيلوويك تماس گرفتم و.فر مهاي مربوطه را در تاريخ 26 ژانويه پر و ارسال كردم. با خبر شدم كه آقاي علي مرندي دائي 2 جوان مذكور بدليل بي خبري خودش به يونان و تركيه سفر كرده است . با درج اين گزارش قصدمان اگاهي دادن به تمامي ايرانياني است كه قصد دارند بطور قاچاق از تركيه به يونان بروند .
س: جريان گمشدن اين دو جوان را برايمان تعريف كنيد .
ج:با سلام به شما و هموطنان ايراني . اكبر و يداله چند ماهي بود كه از ايران به تركيه آمده بودند ؤقصد داشتند كه به يونان بروند. در اين مدت از من خواستند كه فرد مطمئي را براي آنها پيدا كنم كه منهم با توجه به اينكه سالها ست از يونان دور بودم تنها توانستم برايشان پول بفرستم كه خودشان قاچاقچي آدم را پيدا كنند. آنها د رروز 21 دسامبر 03 باتفاق 67 پناهجوي ديگر شامل افغان،عراقي و ايراني با يك قايق كوچك ترك شبانه ا ز شهر مرزي “ مارماريز “ به سمت “رودر آيلند “ يونان حركت مي كنند. آنها هركدام نفري 1000 دلار آمريكا ئي به قاچاقچي داده بودند . من برايشان پول فرستادم كه با آن جليقه نجات بخرند و همراه داشته باشند. بعد آ با خبر شديم كه قايق در 10 كيلومتري يونان غرق شده است و تنها يك ايراني بنام حسين زنده از آب گرفته شده است. تعدا د 8 جسد در ساحل يونان و 14 جنازه ا هم در ساحل تركيه از آب گرفته شده بود و از بقيه منجمله اكبر و يدالله خيچ خبري در دست نيست . مرتب مادرشان از ايران بمن تلفن مي كنه كه در ايران كسي به كارشان اهميتي نميدهد و از من مي خواست كه دنبال اين كار را بگيرم.
س:چطور شد كه تصميم گرفتيد به يونان برويد؟
ج: من چنند ين بار با سفارت ايران در آتن تماس گرفتم . بار اول آقاي صدر از كنسولگري گفت كه آنها از طريق روزنامه ها اين مسئله را پيكير ي مي كنند. دو باره تماس گرفتم وي گفت كه ما 5 نفر را مامرد اين كار كرده ايم . بار سوم وي گفت اقا من خودم دست تنها هستم امكان پيگيري را نداريم. از صليب سرخ هم خبري نشد . دلم بند نمي شد تصميم گرفتم خودم برم . در 14 فوريه به آتن رفتم از آنجا با گشتي به سمت جزيره “رودز آيلند “رفتم كه راه 5/2 ساعته بدليل طوفاني شدن 2 روز طول كشيد. بههمه جا سر زدم . ژاندارمري ؤپليس و سرانجام اداره مهاجرت جريره كه در يك ساختمان متروكه كوچم بود. وارد شدم سلام كردم كارمن پشت ميز جواب نداد . دوباره گفتم تح.يل نگرفت. حتي سرش را بلند نكرد. گفتم دنبال اين دو جوان هستم . گفت برو سفارت ايران . گفتم بابا اونها كه اهميت نم دن . بازم سرش را بلند نكرد و بادشت اشاره كرد كه برم بيون كه منهم عصباني شدم و يقه اش را گرفتم. خلاصه چشمتون روز بد نبينه 3 تا پليس اومدند و ريختند سر ما. البته منهم مقاومت كردم . مار ا بردند زندان 24 ساعت . حتي يك ليوان آب هم ندادند . سر د بود پتو هم ندادند. خوشبختانه پاسپورت كانادئي وضع ما از اينكه بود خرابتر نمي كرد .شايد اگر پاس ايراني داشتم كه ....
پليس گفت با سفارت كانادا تماس گرفته ايم . البته من كه خبري از سفارت نشنيدم. تقاضاي مترجم انگليسي كردم. در دادگاه دادستان تقاضاي 5 ماه زندان كرد. مامور اداره مهاجرت با توجه به اينكه داستان ما را فهميده بود از شكايت خودش چشم پو شي كرد. اما قاضي كه خانمي بود گفت 3با تا پليس در گير شده. كه ما را به يكماه زندان قابل خريد محكوم كرد كه باپرداخت 300 يورو ازاد شدم. پليس عكس هاي جسد ها رانشانداد كه هيچ كدام نبود.
در شهر كه بودم با چند نفر اشنا شدم منجمله يك آژانس مسافرتي كه براي من در اينتر نت گشت تا خبري در اين مورد پيدا كند و در ان موقع بود كه فهميدم هر ماه يك يا دو قايق بهمين شيوه در اب غرق مي شوند. با كشتي ترك همان مسير را به ماماريز رفتم . بليط آن 50 دلار بود. ناخداي كشتي محلي را كه نفر زنده را پيدا كرده بودند به من نشان داد .وي را در حاليكه روي تخته جوبي بود در ساعت 30/2 ظهر از اب گرفته بودند.
ٍس: د رتركيه چكا ركرديد ؟
ج : من در تركيه حسين را پيدا كردم و داستان را پرسيدم . وي گفت نيم ساعت قبل از غرق شدن ما چراغهاي شهر يوناني را مي ديديم و ناخداي كشت يگفت با شنا هم مي تونيد بريد. 10 كيلومتري بندر بوديم كه ناخدا ي كشتي قايق كوچكي را كه به كنار قايق ما بسته بود باز كرد و فرار كرد. يداله سكان قايق را گرفت . در اين موقع آب به داخل كشتي ميريخت كه ما با سطل انرا بر مي گردانديم .
ناخداي كشتي قانوني به من گفت اگر ناخدا فرار نمي كرد با توجه به تجربه اش باحتمال زياد ميتوانست همه را سالم برساند ولي از انجا كه دستگير شدن توسط پليس يونان مجازاتي برابر 10 سال زندان دارد. انها اين پناهجويان را نزديك سواحل رها ميكنند.
از حسين پرسيدم چرا جنازه ها هيچ كدام مدارك شناسائي ندارند. حسين گفت قاچاقچي همه وسايل ما حتي تلفن هاي دستي ما را از ما گرفت و مي خواست مطمئين شود كه ما ردي از خودمان نداريم. ما در ان لحظه فكر مي كرديم كه براي خاطر ماست بعد ا دريافتيم كه اگر كسي غرق شود هيچ نشاني نخواهد داشت و از انجا كه پناهجويان تقريبا بي صاحب حساب مي شوند(دولت ايران كه اهميتي نميدهد) يونان جنازه آنانرا به عنوان مجهول الهويه خاك مي كند.
در پايان شما پيامي نداريد ؟
من به همه كساني كه مي خواهند از تركيه به يونان بروند توصيه ميكنم كه بهيچ وجه از طريق دريائي سفر نكنند و اگر هم اين ريسك را ميپذيرندحداقل ردي از خودشان باقي بگذارندو تمامي مدارك را به قاچاقچي ها ندهند. .
در اين قضيه خوشبختانه از آنجا كه حسين زنده مانده است و ماجرا را تعريف كرده است ، دولت تركيه ناخدا و همدستانش را به عنوان مقصر محاكمه و به زندان محكوم كرده است.
آيا جان يدالله واكبر تنها 2000 دلار مي ارزيد.
پيك روز: ما سعي كرديم با سفارت ايران د رآتن تماس بگيريم و نظر انان را هم جويا شويم كه به تلفن ما جوابي داده نشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر