سازمان مجاهدين خلق قرباني بلند پروازيهاي مسعود رجوي
قسمت دوم
چهارشنبه 7 آبان 1382
شوك زدگي مجاهدين و اشتباه محاسبه در معا دلات بين المللي و نقش سازمان
حمله پليس فرانسه
فرانسه كه در جنگ اخير، عراق را كه در آن منافع اقتصادي داشت به آمريكا واگذار كرده بود اين بار نمي خواهدكه ايران را هم از دست بدهد .
فرانسه با حمله به مقر هاي سازمان چند تا خط را پيش مي برد.
1.تقويت جناح كالين پاول بر عليه محافظه كاران نو كه مي خواهند از مجاهدين بعنوان يك اهرم فشار عليه ج.ا. براي تعيين تكليف نهائي استفاده كنند.
2.كنترل مجاهدين در فرانسه براي حفظ را بطه اقتصادي و سياسي با ايران و مهار كردن نقش احتمالي آنان در تحولات در اروپا.
3. كنترل مجاهدين به مفهوم قدرت دادن به الترناتيو سلطنت .
بسياري از مسولان سازمان كه اقامت فرانسه را داشتند بعد از سقوط صدام به فرانسه بر گشته بودند ( در حدود 120 نفر از رده هاي اصلي) . اين در حالي بود كه 3500 نفر ديگراعضا مجبور بوند در عراق بمانند. حضور آنان مي توانست موج جديدي از فشار هاي سياسي را بر عليه ج.ا. راه بيندارد. قدرت سازماندهي سازمان دربر پائي تظاهرات در اروپا مي توانست موانعي براي دولت فرانسه و اتحاديه اروپا كه خواهان عادي شدن روابط اقتصادي با ايران ( در تقابل با سلطه آمريكا در ايران) بودند ايجاد كند.
حمله سراسري نير وهاي امنيتي و پليس فرانسه كه هر چند بر عليه قوانين حقوق بشر و پناهندگي بود باعث شوك جدي به مجا هدين شد. دستگيري مريم رجوي يك ضربه شديد به حيثيت سياسي سازمان و بخش سياسي آن شوراي ملي مقاومت بود. كه همواره خودش را به عنوان دولت سايه و ا پوزيسون جانشين معرفي ميكرد. البته تا قبل از اين بطور غير رسمي از طرف دولت فرانسه بعنوان اپوزيسيون ايران به رسميت شناخته شده بود5 . مريم رجوي كه خود را رئيس جمهور مقاومت و جانشين مي دانست به يكباه با تو هين اميز ترين صورت دستگير شد.
در تصاوير منتشر شده از مريم رجوي در حاليكه دست بند به دست به وزارت كشور برده ميشد بوضوح شوكه شدن و نا باوري را در چهره وي ميشود مشاهد ه كرد. كما اينكه بعد از آزادي هم وي ديگر از سخنراني هاي آتشين و طولاني بر عليه ج.ا. بعد از زندان و در جمع هواداران خبري نبود. وي تنها به گفتن اين جمله بسنده كرد كه فعاليتهاي سازمان قانوني بوده است و قوانين هيچ كشوري را نقض نكرده است. . يكي از شرايط ازادي مشروط مريم خودداري از گفتگو با 17 تن از اعضاي اصلي تشكيلات سازمان بود.
سازمان كه ستون فقراتش ضربه خورده بود واكثر اعضايش دستگير شده بو دند باخط تظا هرات و اعتصاب غذا و خودسوزي به اقدام تبليغاتي براي جلب حمايت افكار عمومي و فشار به فرانسه دست زد.سازمان كه قبلا توانسته بود در يك اعتصاب غذاي موفق 40 روزه در سال 1365 دولت فرانسه را كه تعدادي از اعضاي فعال را به آفريقا تبعيد كرده بود وادار به عقب نشيني كند. اين بار هم بدون در نظر گرفتن شرايط تاريخي جهان و موضع ضعيف فرانسه در جهان ،دست به تحركات تبليغاتي زد. در جريان خود سوزي 3 هوادار جان خود را در يك غير اخلاقي ترين كار تشكيلا تي از دست دادند.
سازما ن كه مدعي بود كه آنها هستند كه شرايط را بر رژيم ديكته مي كنند در يكي از حساس ترين لحظات تاريخ ايران در استانه 18 تير نه تنها نقشي ايجاد نكردبلكه فرانسه سازمان راقفل كرد.
شكسته شدن تو هما ت
. رفتار فرانسه با مريم رجوي نشان داد كه دولت فرانسه حتي در اندازه هاي سالهاي 60 و حتي 70 هم روي انان حساب باز نمي كند.
مريم رجوي كه عليرغم تمامي سابقه سازي هاي سازمان در مورد وي در مبارزه وي در زمان شاه تا بحال به زندان نيفتاده بود .اين بار چند روزي را در زندان موقت بسر برد شايد اين چند شب اقامت در بازداشتگاه يك كشور اروپائي به وجدان وي اين تلنگر را زده باشد كه منصف باشد.
وي در بحث هاي داخلي سازمان بيرحمانه به اناني كه در زندانها مجبور به توبه شدند حمله مي كرد. با اين فرق كه بازداشتگاه وزارت كشور فرانسه با حضور مطبوعات در بيرون زندان كجا و زندانهاي جمهوري اسلامي كه نمونه رفتار خوبش برخورد با خانم كاظمي خبرنگار در زندان ،كجا؟
حبس 15 روزه در زندان فرانسه اميدوارم كه تلنگري به توهمات وي و ديگر رهبران سازمانزده باشد ؤ انان را بيدار كرده باشد كه براستي چه مي كنند؟ كجا هستند و پايگاه واقعي اجتماعي شان كجاست ؟
بد نيست به شكست تبليغاتي سازمان در بين ايرانيان خارج كشور ،اي نمونه جمع اوري امضا براي فشار به دولت فرانسه را اشاره كنم. در يك حركت تشكيلاتي اعضا شروع به جمع آوري امضا كردند كه در تمامي تلا ش براي جمع آوري امضا ها، سازمان نتوانست در خار ج از كشو ر بيش از 4 تا 5 هزار امضا از بين چندين ميليون ايراني خارج كشوري جمع كند . آنهم در عصر اينترنت. در حاليكه سازمان در سالهاي 1984-85 تظا هرات چندين هزار نفري را د ركشورها در جو اختناق آن دوران،ر خارج كشور براحتي سازماندهي مي كرد.
در اين ميان دو تن از اعضاي سازمان كه پاسپورت انگليسي هم داشتند توسط دولت سوريه بر خلاف موازين بين المللي تحويل ايران شدند وسازمان تلاشي وسيع را براي دستور كار قرار گرفتن تحويل اين دو به ايران شد كه ادامه كار تحت الشعاع دستگيري اعضاي سازمان توسط پليس فرانسه شد و عملا به فراموشي سپرده شده است.
البته اين حركت فرانسه در كوتاه مدت باعث شد كه سازمان كه در جريان جنگ و مسائل عراق و شكست صدام كاملا منزوي شده بود دوباره روي آنتن خبر گزاري ها برود . گذشت 6 ماه نشان مي دهد كه سازمان همچمنان نتوانسته سازماندهي كند.
سوال از مسعود رجوي در مورد فرانسه
رجوي در تحليل هايش در عراق ضمن برر سي شرايط زمان شاه و كارتر و خميني و جنگ و هر م هاي معروفش كه بطلا ن انها قبلا هم ثابت شده است . 5
وي مي گويد “سازمان امنيت فرا نسه به شاه گفت اگر مي خواهد مي تواند خميني را در نوفل لو شاتو ترور كند “ وي ادامه مي دهد“ شاه قبول نكرد“ .وي با لبخندي مغرورانه كه در تمام نشستها در ان وقتي كه طرف مقابل را ارزيابي مي كند زياد ديده ميشود گفت “( محمد رضا) شاه بچه شاه بود در خارج د رس خوانده بودو نمي توانست “ .
خو ب شما كه ميدانستي فرانسه به فاحشه سيا سي در اروپا مشهور است و به شاه چنين پيشنهادي را داده بود فكر نكردي كه چرا نبايد با شما چنين معامله اي را بكند؟ تازه اگر بياد بياوريم موقع پرواز تو به عراق كه تو آنرا “ پرواز تاريخساز“ خواندي ابريشمچي صحبت از معامله و تحويل دادن تو در سويس مي كرد.
عمليات انتحاري انساني يا عمليات بر عليه انسانيت ؟
داشتن نير وهاي جان بر كف براي پيشبرد هر مرامي مي تواند يك برگ برنده باشددر دست هر سازماني و دولتي. خواه گروههاي فلسطيني ويا بسيج و يا جنگجويان عراقي كه الان عليه اشغالگران مي جنگند ولي هدف مهم است . آيا براي رسيدن به هدف به هر وسيله اي بايد دست يازيد؟
سازمان در سالهاي اخير نشان داده كه در اين راه رسيدن به هدف از استفاده از هر راهي ابائي ندارد.
عمليات خودسوزي هوادارن هر چند سازمان را به آنتن هاي خبرگزاري ها برد (يكي از شاخص هاي موفقيت سازمان بر اساس معيارهاي سازمان روي آنتن رفتن بود) ولي يكي از ماكياوليستي ترين حركاتي بود كه سازمان به آن دست زد. از آنجا كه خط خودسوزي دافعه ايجاد كرد و با نكوهش جهاني روبرو شد سازمان بسرعت از ادامه آن جلو گيري كرد.
يك دختر دانشجو در اتاوا اقدام به خودسوزي كرد كه با واكنش منفي مطبوعات و مردم كانادا روبرو شد
14
خود سوزي و عمليات انتحاري مال زماني است تمامي راهها بسته شده باشد، نه در عصر ارتباطات در قرن 21 كه وجدانهاي آزاد (كه نمونه اش را در تظا هرات جهاني صلح ديديم) در كنار انسانهاي مورد ستم قرار مي گيرند. خودكشي يعني نا اميدي كامل و شكستن بن بست مانند آن دانشجوي چكسلواكي در سال 1968 كه در پراگ در اعتراض به اشغال كشورش توسط شوروي خودش را به آتش كشيد. در آن دوران راديوي با موج كوتاه تنها منبع خبر گيري بود.
آيا بعد از گذشت 18 سال از آغاز جنگ مسلحانه عليه جمهوري اسلامي نمي توان بدور از جنجال به سوالهاي زير پاسخ داد؟
ايا واقعا عمليات انتحاري مجاهديني كه دستغيب ( امام جمعه شيراز) و صدوقي امام جمعه يزد و احسان بخش امام جمعه رشت وخامنه اي 6و ملكوتي ( امام جمعه تبريز) آيا واقعا رژيم را بي سر كرد؟ بر اساس تحليل سازمان قرار بودبا ترور سران رژيم ، نظام را بي آينده كنند و به قيام توده اي در شهرها بينجامد. همانطور كه رژيم بيهوده مي كوشد سازمان را بطور نظامي نابود كند از انجا كه سازمان داراي تفكر وبينش خاص است ( البته در حال حاضر يك فرقه مذهبي است ) همانطور هم نمي شود كه تفكر كهنه و برداشت قشري از اسلام را با ترور نابود كرد.
آيا انفجار 7 تيردر حزب جمهوري اسلامي كه در آن بهشتي و منتظري بسياري از رده هاي رژيم كشته شدندبا عث نشد كه ميليونها نفر براي تشيع جنازه آنان به خيابانها ي تهران بيايند7.
بهشتي مرد قدرتمند نظام ( رئيس ديوان عالي كشور) چنان در اثر افشا گري هاي نيرو هاي سازمان منزوي شده بود كه درست در روز26 خرداد 1360 درمسجد شاه تهران سخنراني داشت جمعيتي بالغ بر 30 نفرد رسخنراني اش شركت كرده بودند.
در پزشك قانوني بود در روز 7 تير بود كه هادي غفاري به سيد احمدخميني گفت “ ميروم هر چه منافق در محل هست را بكشيم. “
آيا سعيد افجه اي از بچه هاي دادستاني كه كچوئي ( رئيس زندان اوين) را كشت ولي نتوانست
لا جوردي را بزند و خودش را از پشت بام دادسرا به پائين پرت كرد و كشته شد باعث سر نگوني نظام شد؟ يا نفرات بعدي كه بجاي كچوئي رئيس زندان اوين شدند انساني تر از وي عمل كردند.
.كشته شدن كاظم گلزاده غفوري جوان 22 ساله در حمله با كلا شينكوف به ساختمان مجلس در سال 1360 در اعتراض به رژيم را چه كسي مي تواند پاسخ دهد؟ حمله به ساختمان مجلس آيا يك عمليات كور نظامي نبود؟ كاظم چند روز بعد اعدام شد.
.آيا تاثير مثبت بر روند آزادي و دموكراسي مردم ايران داشت؟
عمليات انتحاري د رزمان شاه
دردهه 50 با اوج گيري جنبش مسلحانه چريكها و مجا هدين قبل از دستگيري خودشان را به وسيله سيانور مي كشتند و يابه ميان ساواكيها مي رفتندتا با كشيدن ضامن نارنجك خودشان و آنها را درعمل انتحاري مي كشتند. دلايل مشروعيت اين كار
اولا - براي اينكه سالم به دست دشمن نيفتند كه زير شكنجه هاي وحشيانه ساواك اطلا عاتي را كه باعث دستگيري ديگران ميشد بروز بدهند.15
براي ساواك شاه خواند ن كتاب و يا كمك مالي ناچيز هم نمي توانست شما را از شكنجه معاف كند و جرمي برابر داشتن اسلحه داشت13. ساواك در دوران حكومت وحشت نزديك به 500 هزار نفر را بازجوئي كرده بود .شنيدن اسم ساواك بحد ي كه باعث ترس و اضطراب شود.
من معتقدم كه تمامي رهبران سياسي و سازمانها در سالهاي اول انقلاب اگاهي چنداني از اوضاع سياسي بين المللي نداشتند . در آن موقع معادلات را با فرمول ساده“ سياه و سفيد ديدن “حل مي كردند. و البته جهان هم به چنين دستاوردها در رعايت حقوق انسانهاو دموكراسي (بطور نسبي ) نرسيده بود.
ولي درقرن 21 درحاليكه در جهان گوشهايي براي شنيدن و دستهاي بسياري براي همدردي است عمليات خودسوزي يك جنايت است.
سوال از مسعود رجوي در مورد امپرياليسم
بنيان گزاران سازمان معتقد بودند كه امپرياليزم به سركردگي آمريكا دشمن اصلي مردم ايران و جهان است . آمريكا بدليل دخالت آشكار در سرنگوني حكو مت قانوني و دموكراتيك انتخاب شده مصدق در ايران و حمايت از حكومت شاه د رايران و ديكتاتورهاي منطقه مورد خشم نيروهاي انقلابي و مردم بود.
حوادث انقلاب 57 و زد وبندهاي پشت پرده آمريكا براي جلوگيري از تعمق و راديكاليزه شدن خواسته هاي مردم در انقلاب ( كه هنوز بسياري از اين مطالب آشكار نشده است )و تصرف و گروگان گيري سفارت امريكا8 كه مورد حمايت همه نيروهاي مردمي كنجمله مجاهدين بود ( سال 58) و تا ماهها نيروي اصلي سازمان صرف گرم نگهداشتن شعار هاي ضد آمريكائي بود.
در زمان شاه هم سازما ن چند تن از نظاميان آمريكا در تهران را ترور كرده بود.
در زمان سفر نيكسون به ايران هم سازمان بمبي را در اعتراض به سفر وي در تهران منفجر كرده بود.
اينكه چگنه و بر اساس چه تحليلي آمريكا از دشمن اصلي به فرعي مبدل شد 9
در اين راستاي تحليل است كه تسليم به آمريكا يك حركت اصولي تلقي مي شود.
تسليم بدون قيد و شرط به نير وهاي آمريكا و تحويل قرا گاه اشرف به لشگر 4 آمريكا يك ننگ ابدي براي سازمان مجاهدين است ..من منظورم اين نيست كه بايستي در عراق با ارتش آمريكا مي جنگيدند ميگويم از 1991 جنگ خليج فارس و باز گيري كويت تا سال 2003 1به مدت 12 سال وقت داشتيد كه مواضعتان را تصحيح كنيدو از عراق خارج شويد. هر چند در همان زمان تصرف كويت در نشست مسعود با خوشحالي ابراز كرده بود كه ديگر ما مي توانيم از طريق دريا هم به ايران حمله كنيم . !! .
سوال من اين است“ آيا مجازبوده وهستيم كه بطور تاكتيكي از دشمن اصلي يعني آمريكا(تحليل سازمان در زمان شاه وبعد از انقلاب) كمك بگيريم تا دشمن مقطع فعلي يعني رژيم ولايت فقيه رو زمين بزنيم.؟ اگر تحليل عوض شده كه شده چرا كسي توضيحي به هوادارن و مردم نمي دهد؟
سال 82 كه سازمان در عراق قفل شده است آيا اين يك ساده انديشي نبود.
انگار امپريالسيت بچه است يا احمق كه ما به اون كلك بزنيم.
آيا اين همه تلا ش كه رجوي در اين دو دهه در خارج از كشور براي براي نزديكي به آمريكا كرد 11 را روي تصحيح مواضع و نزديكي به نيروهاي مترقي داخل كشور مي كرد نتيجه بهتري هم براي سازمان و هم براي متحد شدن صفوف مردم ايران نمي داد.
براستي كسي در سازمان مجاهدين پيدا ميشود كه بخواهد به تاريخ و مردم ايران پاسخ بگويد؟ قبل از اينكه كاملا اسم آنها از طرف مردم در رديف احزابي مانند حزب توده قرار گيرد.12
آيا كسي هست از درون سازمان كه صداقت را داشته باشد و بگويد چرا سازمان به بن بست كنوني رسيده است. شهيد مهدي بخارائي ا زاعضابر جسته سازمان در مصاحبه تلويزيوني قبل از اعدامش مسئله دار شدن خود را در رابطه با اينكه چگونه سازمان با تشكيلات 100 هزار نفري چنين رويه اي را اتخاذ كرده است و تارو مار شد ،به روشني بيان مي كرد. مهدي بخارائي كس يبود كه در زمان شاه مدت 4 ماه در زير شكنجه هاي ساواك صحبت نكرده بود و هنگامي كه مادر وي با وي در بيمارستان ملاقات ميكند و مهدي حرف نمي زند مادرش به ساواكي ها ي دشنام مي دهد گه چه بر سر بچه من آورديد و تازه مي فهمند كه مهدي خودش را به لالي زده بود.
. و
آيا زمان آن نرسيده است چهر ه هاي خوشنام و با سابقه سازمان نظير مهدي تقوائي همرزم شهيد احمد ر ضائي كه مدتهاست از مسعود رجوي جدا شده اند براي روشن شدن نسل انقلاب بنويسند.
پاورقي
1. از انجا كه سازمان فعلي به رهبري مسعود رجوي؛ مجاهدين مشهور است ازين كلمه استفاده مي كنم والا با توجه به نقضهاي مكرر اصول اوليه بنياد گزاران سازمان مجاهدين استفاده رجوي از اسم مجاهدين سو استفاده سياسي مي باشد.
2. مهدي بخارائي از نيروهائي كيفي سازمان بود كه بدليل پايگاه اجتماعي كه داشت از شرايط اجتماعي بخوبي آگاه بود. وي بچه خزانه تهران بود. وي در زمان شاه بعد از دستگيري مدت 6 ماه در زير شكنجه بود ولي تا وقتي كه مادرش را به ملا قات وي نياورده بودند فكر مي كردند وي لال است. مادرش ميگويد چه بر سر بچه م آورديد كه حرف نمي زنه كه همين مسله باعث ميشه دوباره شكنجه ازاول شروع شه . وي قبل از 30 خرداد بدليل اختلاف موضع با مسعود رجوي به كنار گذاشته شده بود واسلحه سازماني اش از وي گرفته شده بود. وي هيچ گونه حمايت سازماني نداشت تا اينكه دستگير شد. وي در اوين حتي با اينكه شكنجه شده بود در دادسرا به پاهاي وي پابند زده بودند. وي در اسفند 57 وقتي كه سازمان در بنياد علوي ( بنياد پهلوي سابق) در ميدان ولي عصر تهران بود گفت ما ا ازينجا بيرون مي كنند مارو دستگير مي كنند و به اتهام نا مسلماني مي كشتند و در ان موقع ما مي گفتيم بابا چطوري اخه آدم به حاكم شرع بگه من مسلمونم كه نمي كشه كه . گفت ما اينها را از زندان مي شناسيم.
وي در سر قرار با خواهرش كه زير شكنجه لو داده بود و دستگير شد . جناحي از رژيم معتقد بودند كه وي نبايد اعدام شود ولي جناج لاجوردي وي را در سال 60 تيرباران كردند. همان شبي كه من به اوين برده شدم مصاحبه تلويزيوني مهدي باتفاق دو اعضاي ديگر پخش ميشد. سازمان هيچ گاه نام شهيد را به وي نداد يعني حتي در اين مسئله هم انحصار طلبي دارد.
2مانند احمد چلبي كه گفته بود نيروهاي منظم زير زميني در اختيار دارد و يكي از دلا يل اصلي انحلال ارتش و پليس در همان مراحل اوليه نيز همين مسئله بود.
3 ضديت و دشمني مقامات رژيم و مجاهدين منحمله رجوي ريشه در زندان زمان شاه دارد و قدمت طولاني داشت. ولي بخودي خود اين دشمني دليل بر حقانيت يك از طرفين بر عليه ديگري نمي تواند محسوب شود.
4كه بالطبع مجاهدين مي دانند كه افشاي خبر هر چند در راستاي تضعيف سياسي رژيم است ولي آيا در راستاي منافع ملي ايرانيان هم هست با توجه به اينكه بسياري از مردم و نيروها ي سياسي با توجه به صف بندي اتمي منطقه ؛ اسرائيل و هند و پاكستان و قزاقتسان و روسيه.
5 تكيه به نيروهاي خارجي كه منافع مليشان در اولويت با منا فع ملي ما قرار دارديك اشتباه محاسبه تاريخي است و مانند نيروهاي سلطنت طلب كه در حوادث 18 تير امسال (82) با تبليغات بي مايه از طريق راديوهاي ( تلويزيوني)خوده نه تنها به تضعيف نظام كمك نكردند بلكه بسياري از نيروهاي جوان را به بيراهه كشاندند و به نظام هم كمك كردند. آخه رژيمي كه جنبش مسلحانه و مجاهدين را پشت سر گذرانده كه در مقابل حركات بدون رهبري و سازمانيافته مانند دانشجويان بسيار پخته تر عمل مي كند.
6 وي مدعي بود كه سازمان در راس امرو تحولات منطقه است و دنيا بر اساس خط سازمان مي چرخد. د رسال 1365 در صحبتي با حميد از فرماندهان بخش ارتش داشتم از من پرسيددنيا چه خبر؟ من گفتم دنيا دست آمريكائيهاست و ي گفت نه دست سازمان است (در اوج جنگ ايران و عراق) . و من حرفش را جدي نگرفتم تا اينكه بعد ها با چند تن از فرماندهان لشگر در مقاطع مختلف صحبت كردم و ديد م واقعا به اين امر باور دارند. مثلا مي پرسيدند از خلق قهرمان چه خبر؟ انگار كه يك مجموعه واحد به اين نام فعال است و درپاي راديو مجاهد (با پارازيت هاي وحشتناك ) منتظر كسب خبر است .
7 در مسجد ابوذر در ميدان راه آهن تهران كه در ضبط صوت كار گذاشته شده بود و باعث فلج شدن دست راست خامنه اي شد (تابستان 61)
8 شهيد قاسم مولوي را د رشب 6 تير ديدم گفت فرداقراره تهران را بگيريم گفتم تو مطمئني گفت آره ؟گفتم چه جوري؟ گفت قراره كه فردا همه نيروها بيان بيرون . من ديگر قاسم را نديدم تا اينكه خبر اعدام وي را د رهمان شبي كه فرزندش به دنيا آمده بود را شنيدم. وي كارمند هوانيروز بود. روز 7 تير پس از انفجار جمعيت بسياري توي خيابانها آمدند . سازمان هيچگاه اين انفجار را رسما بعهده نگرفت ولي كلاهي از هواداران سازمان بود كه گويا مسول دعوت كردن اعضا يحزب براي جلسات حزب جمهوري اسلامي بود. در همان روز حادثه مامورين سپاه اعضاي خانواده هاشم كلاهي (د ر اثر تشابه اسمي) فرنگي كاررادر منزلشان دستگير كرده بوند.
.
9 سعيد متحدين يكي از اعضاي سازمان بود كه مسوليت شعار ها را در جلوي سفارت آمريكا بعهده داشت.
10 من در حال حاضر آن كارها را درست نميدا نم ولي حتما اگر در آن شرايط بودم كار انقلابي مي دانستم (سال 54) منظور من در چه نشستي و بر اساس چه تحليلي به اين نتيجه رسيدند و چرا ان را از مردم و حتي هوادارن خود مخفي نگه مي دارند.
11 رجوي معتقد بود از آنجا كه رفسنجاني مي خواهد به آمريكا نزديك شود (تحليل سال-68 67) و رژيم و خودش را حفظ كند بايستي با تمام قوا ازين كار جلوگيري كرد . متن هاي حمايت از سازمان توسط نمايندگان كنگره و تروريست خواندن رژيم در اين راستا صورت مي گرفت.
در سال 68 يك هيئت از كنگره آمريكا به قرار گاه اشرف آمدند و از نزديك با بعضي از تاسيسات و افراد سازمان بازديد كردند. پاپيز بود و بر عكس صبچگا ه هاي معمولي تانكها هم در يكي از واحدها به نمايش در آمده بود كه قدرت سازمان را نشان دهد.
ويدئوهاي مانورهاي سازمان (ارتش ) قبل از اينكه به تلويزيون سيماي مقاومت برسد براي نمايندگان كنگره آ مريكا ارسال ميشد.
12 صرفنظر از سرانجام عبرت آور حزب توده و رهبري آن بي شك نمي توان منكر نقش حزب توده در سازماندهي و آگاهي مبارزه طبقاتي و تئوريك بويژه در زمان شاه شد.
13 متاسفانه بدليل نقض سيستماتيك حقوق بش در زندا نهاي ايران و شكنجه ها ي فيزيكي و رواني ( شكنجه سفيد ) و عملكرد رژيم كار بجا ئي رسيد است كه سلطنت طلب ها هم مدعي رعايت مسائل انساني در زندانها بودند . در اين رابطه بد نيست به مصاحبه و دادگاه شكنجه گران منجمله تهراني در سال 57 اشاره كرد كه بدون شكنجه به جنا يات خود اعتراف مي كردند.
14 بسياري از نيروهاي مترقي و روزنامه نگاران خارجي نمي توانستند اين را باور كنند .
15 به گفته حنيف نژاد تمامي اعضاي دستگير شدگان مجاز بودند زير شكنجه نام اعضاي مسول را افشا كنند. (بدليل شكنجه هاي وحشيانه )ولي حق نداشتند اسم زير دستان بويژه هواداران (سمپات هاي معمولي )را لو بدهند. يعني كاري كه در پائيز 60 ببعد بر عكس شد . تعدادي از رده هاي سازمان حتي بدون كتك خوردن اسامي زير دستان خود را لو دادند. بدليل عدم آموزش صحيح و پيش بيني واقع بينانه از شرايط زندانها و نحوه بر خورد با آن و بعدا هم به بازجوئي و يا شكار دوستان خود پرداختند.
در مواردي شنيدم كه خط لو دادن هوا داران براي مشغول كردن نيروهاي رژيم براي حفظ اعضا ، از بالا آمده بود. اخيرا يكي از هوادران بنام محسن در كانادا اين موضوع را تاييدي كرد.
My address
قسمت دوم
چهارشنبه 7 آبان 1382
شوك زدگي مجاهدين و اشتباه محاسبه در معا دلات بين المللي و نقش سازمان
حمله پليس فرانسه
فرانسه كه در جنگ اخير، عراق را كه در آن منافع اقتصادي داشت به آمريكا واگذار كرده بود اين بار نمي خواهدكه ايران را هم از دست بدهد .
فرانسه با حمله به مقر هاي سازمان چند تا خط را پيش مي برد.
1.تقويت جناح كالين پاول بر عليه محافظه كاران نو كه مي خواهند از مجاهدين بعنوان يك اهرم فشار عليه ج.ا. براي تعيين تكليف نهائي استفاده كنند.
2.كنترل مجاهدين در فرانسه براي حفظ را بطه اقتصادي و سياسي با ايران و مهار كردن نقش احتمالي آنان در تحولات در اروپا.
3. كنترل مجاهدين به مفهوم قدرت دادن به الترناتيو سلطنت .
بسياري از مسولان سازمان كه اقامت فرانسه را داشتند بعد از سقوط صدام به فرانسه بر گشته بودند ( در حدود 120 نفر از رده هاي اصلي) . اين در حالي بود كه 3500 نفر ديگراعضا مجبور بوند در عراق بمانند. حضور آنان مي توانست موج جديدي از فشار هاي سياسي را بر عليه ج.ا. راه بيندارد. قدرت سازماندهي سازمان دربر پائي تظاهرات در اروپا مي توانست موانعي براي دولت فرانسه و اتحاديه اروپا كه خواهان عادي شدن روابط اقتصادي با ايران ( در تقابل با سلطه آمريكا در ايران) بودند ايجاد كند.
حمله سراسري نير وهاي امنيتي و پليس فرانسه كه هر چند بر عليه قوانين حقوق بشر و پناهندگي بود باعث شوك جدي به مجا هدين شد. دستگيري مريم رجوي يك ضربه شديد به حيثيت سياسي سازمان و بخش سياسي آن شوراي ملي مقاومت بود. كه همواره خودش را به عنوان دولت سايه و ا پوزيسون جانشين معرفي ميكرد. البته تا قبل از اين بطور غير رسمي از طرف دولت فرانسه بعنوان اپوزيسيون ايران به رسميت شناخته شده بود5 . مريم رجوي كه خود را رئيس جمهور مقاومت و جانشين مي دانست به يكباه با تو هين اميز ترين صورت دستگير شد.
در تصاوير منتشر شده از مريم رجوي در حاليكه دست بند به دست به وزارت كشور برده ميشد بوضوح شوكه شدن و نا باوري را در چهره وي ميشود مشاهد ه كرد. كما اينكه بعد از آزادي هم وي ديگر از سخنراني هاي آتشين و طولاني بر عليه ج.ا. بعد از زندان و در جمع هواداران خبري نبود. وي تنها به گفتن اين جمله بسنده كرد كه فعاليتهاي سازمان قانوني بوده است و قوانين هيچ كشوري را نقض نكرده است. . يكي از شرايط ازادي مشروط مريم خودداري از گفتگو با 17 تن از اعضاي اصلي تشكيلات سازمان بود.
سازمان كه ستون فقراتش ضربه خورده بود واكثر اعضايش دستگير شده بو دند باخط تظا هرات و اعتصاب غذا و خودسوزي به اقدام تبليغاتي براي جلب حمايت افكار عمومي و فشار به فرانسه دست زد.سازمان كه قبلا توانسته بود در يك اعتصاب غذاي موفق 40 روزه در سال 1365 دولت فرانسه را كه تعدادي از اعضاي فعال را به آفريقا تبعيد كرده بود وادار به عقب نشيني كند. اين بار هم بدون در نظر گرفتن شرايط تاريخي جهان و موضع ضعيف فرانسه در جهان ،دست به تحركات تبليغاتي زد. در جريان خود سوزي 3 هوادار جان خود را در يك غير اخلاقي ترين كار تشكيلا تي از دست دادند.
سازما ن كه مدعي بود كه آنها هستند كه شرايط را بر رژيم ديكته مي كنند در يكي از حساس ترين لحظات تاريخ ايران در استانه 18 تير نه تنها نقشي ايجاد نكردبلكه فرانسه سازمان راقفل كرد.
شكسته شدن تو هما ت
. رفتار فرانسه با مريم رجوي نشان داد كه دولت فرانسه حتي در اندازه هاي سالهاي 60 و حتي 70 هم روي انان حساب باز نمي كند.
مريم رجوي كه عليرغم تمامي سابقه سازي هاي سازمان در مورد وي در مبارزه وي در زمان شاه تا بحال به زندان نيفتاده بود .اين بار چند روزي را در زندان موقت بسر برد شايد اين چند شب اقامت در بازداشتگاه يك كشور اروپائي به وجدان وي اين تلنگر را زده باشد كه منصف باشد.
وي در بحث هاي داخلي سازمان بيرحمانه به اناني كه در زندانها مجبور به توبه شدند حمله مي كرد. با اين فرق كه بازداشتگاه وزارت كشور فرانسه با حضور مطبوعات در بيرون زندان كجا و زندانهاي جمهوري اسلامي كه نمونه رفتار خوبش برخورد با خانم كاظمي خبرنگار در زندان ،كجا؟
حبس 15 روزه در زندان فرانسه اميدوارم كه تلنگري به توهمات وي و ديگر رهبران سازمانزده باشد ؤ انان را بيدار كرده باشد كه براستي چه مي كنند؟ كجا هستند و پايگاه واقعي اجتماعي شان كجاست ؟
بد نيست به شكست تبليغاتي سازمان در بين ايرانيان خارج كشور ،اي نمونه جمع اوري امضا براي فشار به دولت فرانسه را اشاره كنم. در يك حركت تشكيلاتي اعضا شروع به جمع آوري امضا كردند كه در تمامي تلا ش براي جمع آوري امضا ها، سازمان نتوانست در خار ج از كشو ر بيش از 4 تا 5 هزار امضا از بين چندين ميليون ايراني خارج كشوري جمع كند . آنهم در عصر اينترنت. در حاليكه سازمان در سالهاي 1984-85 تظا هرات چندين هزار نفري را د ركشورها در جو اختناق آن دوران،ر خارج كشور براحتي سازماندهي مي كرد.
در اين ميان دو تن از اعضاي سازمان كه پاسپورت انگليسي هم داشتند توسط دولت سوريه بر خلاف موازين بين المللي تحويل ايران شدند وسازمان تلاشي وسيع را براي دستور كار قرار گرفتن تحويل اين دو به ايران شد كه ادامه كار تحت الشعاع دستگيري اعضاي سازمان توسط پليس فرانسه شد و عملا به فراموشي سپرده شده است.
البته اين حركت فرانسه در كوتاه مدت باعث شد كه سازمان كه در جريان جنگ و مسائل عراق و شكست صدام كاملا منزوي شده بود دوباره روي آنتن خبر گزاري ها برود . گذشت 6 ماه نشان مي دهد كه سازمان همچمنان نتوانسته سازماندهي كند.
سوال از مسعود رجوي در مورد فرانسه
رجوي در تحليل هايش در عراق ضمن برر سي شرايط زمان شاه و كارتر و خميني و جنگ و هر م هاي معروفش كه بطلا ن انها قبلا هم ثابت شده است . 5
وي مي گويد “سازمان امنيت فرا نسه به شاه گفت اگر مي خواهد مي تواند خميني را در نوفل لو شاتو ترور كند “ وي ادامه مي دهد“ شاه قبول نكرد“ .وي با لبخندي مغرورانه كه در تمام نشستها در ان وقتي كه طرف مقابل را ارزيابي مي كند زياد ديده ميشود گفت “( محمد رضا) شاه بچه شاه بود در خارج د رس خوانده بودو نمي توانست “ .
خو ب شما كه ميدانستي فرانسه به فاحشه سيا سي در اروپا مشهور است و به شاه چنين پيشنهادي را داده بود فكر نكردي كه چرا نبايد با شما چنين معامله اي را بكند؟ تازه اگر بياد بياوريم موقع پرواز تو به عراق كه تو آنرا “ پرواز تاريخساز“ خواندي ابريشمچي صحبت از معامله و تحويل دادن تو در سويس مي كرد.
عمليات انتحاري انساني يا عمليات بر عليه انسانيت ؟
داشتن نير وهاي جان بر كف براي پيشبرد هر مرامي مي تواند يك برگ برنده باشددر دست هر سازماني و دولتي. خواه گروههاي فلسطيني ويا بسيج و يا جنگجويان عراقي كه الان عليه اشغالگران مي جنگند ولي هدف مهم است . آيا براي رسيدن به هدف به هر وسيله اي بايد دست يازيد؟
سازمان در سالهاي اخير نشان داده كه در اين راه رسيدن به هدف از استفاده از هر راهي ابائي ندارد.
عمليات خودسوزي هوادارن هر چند سازمان را به آنتن هاي خبرگزاري ها برد (يكي از شاخص هاي موفقيت سازمان بر اساس معيارهاي سازمان روي آنتن رفتن بود) ولي يكي از ماكياوليستي ترين حركاتي بود كه سازمان به آن دست زد. از آنجا كه خط خودسوزي دافعه ايجاد كرد و با نكوهش جهاني روبرو شد سازمان بسرعت از ادامه آن جلو گيري كرد.
يك دختر دانشجو در اتاوا اقدام به خودسوزي كرد كه با واكنش منفي مطبوعات و مردم كانادا روبرو شد
14
خود سوزي و عمليات انتحاري مال زماني است تمامي راهها بسته شده باشد، نه در عصر ارتباطات در قرن 21 كه وجدانهاي آزاد (كه نمونه اش را در تظا هرات جهاني صلح ديديم) در كنار انسانهاي مورد ستم قرار مي گيرند. خودكشي يعني نا اميدي كامل و شكستن بن بست مانند آن دانشجوي چكسلواكي در سال 1968 كه در پراگ در اعتراض به اشغال كشورش توسط شوروي خودش را به آتش كشيد. در آن دوران راديوي با موج كوتاه تنها منبع خبر گيري بود.
آيا بعد از گذشت 18 سال از آغاز جنگ مسلحانه عليه جمهوري اسلامي نمي توان بدور از جنجال به سوالهاي زير پاسخ داد؟
ايا واقعا عمليات انتحاري مجاهديني كه دستغيب ( امام جمعه شيراز) و صدوقي امام جمعه يزد و احسان بخش امام جمعه رشت وخامنه اي 6و ملكوتي ( امام جمعه تبريز) آيا واقعا رژيم را بي سر كرد؟ بر اساس تحليل سازمان قرار بودبا ترور سران رژيم ، نظام را بي آينده كنند و به قيام توده اي در شهرها بينجامد. همانطور كه رژيم بيهوده مي كوشد سازمان را بطور نظامي نابود كند از انجا كه سازمان داراي تفكر وبينش خاص است ( البته در حال حاضر يك فرقه مذهبي است ) همانطور هم نمي شود كه تفكر كهنه و برداشت قشري از اسلام را با ترور نابود كرد.
آيا انفجار 7 تيردر حزب جمهوري اسلامي كه در آن بهشتي و منتظري بسياري از رده هاي رژيم كشته شدندبا عث نشد كه ميليونها نفر براي تشيع جنازه آنان به خيابانها ي تهران بيايند7.
بهشتي مرد قدرتمند نظام ( رئيس ديوان عالي كشور) چنان در اثر افشا گري هاي نيرو هاي سازمان منزوي شده بود كه درست در روز26 خرداد 1360 درمسجد شاه تهران سخنراني داشت جمعيتي بالغ بر 30 نفرد رسخنراني اش شركت كرده بودند.
در پزشك قانوني بود در روز 7 تير بود كه هادي غفاري به سيد احمدخميني گفت “ ميروم هر چه منافق در محل هست را بكشيم. “
آيا سعيد افجه اي از بچه هاي دادستاني كه كچوئي ( رئيس زندان اوين) را كشت ولي نتوانست
لا جوردي را بزند و خودش را از پشت بام دادسرا به پائين پرت كرد و كشته شد باعث سر نگوني نظام شد؟ يا نفرات بعدي كه بجاي كچوئي رئيس زندان اوين شدند انساني تر از وي عمل كردند.
.كشته شدن كاظم گلزاده غفوري جوان 22 ساله در حمله با كلا شينكوف به ساختمان مجلس در سال 1360 در اعتراض به رژيم را چه كسي مي تواند پاسخ دهد؟ حمله به ساختمان مجلس آيا يك عمليات كور نظامي نبود؟ كاظم چند روز بعد اعدام شد.
.آيا تاثير مثبت بر روند آزادي و دموكراسي مردم ايران داشت؟
عمليات انتحاري د رزمان شاه
دردهه 50 با اوج گيري جنبش مسلحانه چريكها و مجا هدين قبل از دستگيري خودشان را به وسيله سيانور مي كشتند و يابه ميان ساواكيها مي رفتندتا با كشيدن ضامن نارنجك خودشان و آنها را درعمل انتحاري مي كشتند. دلايل مشروعيت اين كار
اولا - براي اينكه سالم به دست دشمن نيفتند كه زير شكنجه هاي وحشيانه ساواك اطلا عاتي را كه باعث دستگيري ديگران ميشد بروز بدهند.15
براي ساواك شاه خواند ن كتاب و يا كمك مالي ناچيز هم نمي توانست شما را از شكنجه معاف كند و جرمي برابر داشتن اسلحه داشت13. ساواك در دوران حكومت وحشت نزديك به 500 هزار نفر را بازجوئي كرده بود .شنيدن اسم ساواك بحد ي كه باعث ترس و اضطراب شود.
من معتقدم كه تمامي رهبران سياسي و سازمانها در سالهاي اول انقلاب اگاهي چنداني از اوضاع سياسي بين المللي نداشتند . در آن موقع معادلات را با فرمول ساده“ سياه و سفيد ديدن “حل مي كردند. و البته جهان هم به چنين دستاوردها در رعايت حقوق انسانهاو دموكراسي (بطور نسبي ) نرسيده بود.
ولي درقرن 21 درحاليكه در جهان گوشهايي براي شنيدن و دستهاي بسياري براي همدردي است عمليات خودسوزي يك جنايت است.
سوال از مسعود رجوي در مورد امپرياليسم
بنيان گزاران سازمان معتقد بودند كه امپرياليزم به سركردگي آمريكا دشمن اصلي مردم ايران و جهان است . آمريكا بدليل دخالت آشكار در سرنگوني حكو مت قانوني و دموكراتيك انتخاب شده مصدق در ايران و حمايت از حكومت شاه د رايران و ديكتاتورهاي منطقه مورد خشم نيروهاي انقلابي و مردم بود.
حوادث انقلاب 57 و زد وبندهاي پشت پرده آمريكا براي جلوگيري از تعمق و راديكاليزه شدن خواسته هاي مردم در انقلاب ( كه هنوز بسياري از اين مطالب آشكار نشده است )و تصرف و گروگان گيري سفارت امريكا8 كه مورد حمايت همه نيروهاي مردمي كنجمله مجاهدين بود ( سال 58) و تا ماهها نيروي اصلي سازمان صرف گرم نگهداشتن شعار هاي ضد آمريكائي بود.
در زمان شاه هم سازما ن چند تن از نظاميان آمريكا در تهران را ترور كرده بود.
در زمان سفر نيكسون به ايران هم سازمان بمبي را در اعتراض به سفر وي در تهران منفجر كرده بود.
اينكه چگنه و بر اساس چه تحليلي آمريكا از دشمن اصلي به فرعي مبدل شد 9
در اين راستاي تحليل است كه تسليم به آمريكا يك حركت اصولي تلقي مي شود.
تسليم بدون قيد و شرط به نير وهاي آمريكا و تحويل قرا گاه اشرف به لشگر 4 آمريكا يك ننگ ابدي براي سازمان مجاهدين است ..من منظورم اين نيست كه بايستي در عراق با ارتش آمريكا مي جنگيدند ميگويم از 1991 جنگ خليج فارس و باز گيري كويت تا سال 2003 1به مدت 12 سال وقت داشتيد كه مواضعتان را تصحيح كنيدو از عراق خارج شويد. هر چند در همان زمان تصرف كويت در نشست مسعود با خوشحالي ابراز كرده بود كه ديگر ما مي توانيم از طريق دريا هم به ايران حمله كنيم . !! .
سوال من اين است“ آيا مجازبوده وهستيم كه بطور تاكتيكي از دشمن اصلي يعني آمريكا(تحليل سازمان در زمان شاه وبعد از انقلاب) كمك بگيريم تا دشمن مقطع فعلي يعني رژيم ولايت فقيه رو زمين بزنيم.؟ اگر تحليل عوض شده كه شده چرا كسي توضيحي به هوادارن و مردم نمي دهد؟
سال 82 كه سازمان در عراق قفل شده است آيا اين يك ساده انديشي نبود.
انگار امپريالسيت بچه است يا احمق كه ما به اون كلك بزنيم.
آيا اين همه تلا ش كه رجوي در اين دو دهه در خارج از كشور براي براي نزديكي به آمريكا كرد 11 را روي تصحيح مواضع و نزديكي به نيروهاي مترقي داخل كشور مي كرد نتيجه بهتري هم براي سازمان و هم براي متحد شدن صفوف مردم ايران نمي داد.
براستي كسي در سازمان مجاهدين پيدا ميشود كه بخواهد به تاريخ و مردم ايران پاسخ بگويد؟ قبل از اينكه كاملا اسم آنها از طرف مردم در رديف احزابي مانند حزب توده قرار گيرد.12
آيا كسي هست از درون سازمان كه صداقت را داشته باشد و بگويد چرا سازمان به بن بست كنوني رسيده است. شهيد مهدي بخارائي ا زاعضابر جسته سازمان در مصاحبه تلويزيوني قبل از اعدامش مسئله دار شدن خود را در رابطه با اينكه چگونه سازمان با تشكيلات 100 هزار نفري چنين رويه اي را اتخاذ كرده است و تارو مار شد ،به روشني بيان مي كرد. مهدي بخارائي كس يبود كه در زمان شاه مدت 4 ماه در زير شكنجه هاي ساواك صحبت نكرده بود و هنگامي كه مادر وي با وي در بيمارستان ملاقات ميكند و مهدي حرف نمي زند مادرش به ساواكي ها ي دشنام مي دهد گه چه بر سر بچه من آورديد و تازه مي فهمند كه مهدي خودش را به لالي زده بود.
. و
آيا زمان آن نرسيده است چهر ه هاي خوشنام و با سابقه سازمان نظير مهدي تقوائي همرزم شهيد احمد ر ضائي كه مدتهاست از مسعود رجوي جدا شده اند براي روشن شدن نسل انقلاب بنويسند.
پاورقي
1. از انجا كه سازمان فعلي به رهبري مسعود رجوي؛ مجاهدين مشهور است ازين كلمه استفاده مي كنم والا با توجه به نقضهاي مكرر اصول اوليه بنياد گزاران سازمان مجاهدين استفاده رجوي از اسم مجاهدين سو استفاده سياسي مي باشد.
2. مهدي بخارائي از نيروهائي كيفي سازمان بود كه بدليل پايگاه اجتماعي كه داشت از شرايط اجتماعي بخوبي آگاه بود. وي بچه خزانه تهران بود. وي در زمان شاه بعد از دستگيري مدت 6 ماه در زير شكنجه بود ولي تا وقتي كه مادرش را به ملا قات وي نياورده بودند فكر مي كردند وي لال است. مادرش ميگويد چه بر سر بچه م آورديد كه حرف نمي زنه كه همين مسله باعث ميشه دوباره شكنجه ازاول شروع شه . وي قبل از 30 خرداد بدليل اختلاف موضع با مسعود رجوي به كنار گذاشته شده بود واسلحه سازماني اش از وي گرفته شده بود. وي هيچ گونه حمايت سازماني نداشت تا اينكه دستگير شد. وي در اوين حتي با اينكه شكنجه شده بود در دادسرا به پاهاي وي پابند زده بودند. وي در اسفند 57 وقتي كه سازمان در بنياد علوي ( بنياد پهلوي سابق) در ميدان ولي عصر تهران بود گفت ما ا ازينجا بيرون مي كنند مارو دستگير مي كنند و به اتهام نا مسلماني مي كشتند و در ان موقع ما مي گفتيم بابا چطوري اخه آدم به حاكم شرع بگه من مسلمونم كه نمي كشه كه . گفت ما اينها را از زندان مي شناسيم.
وي در سر قرار با خواهرش كه زير شكنجه لو داده بود و دستگير شد . جناحي از رژيم معتقد بودند كه وي نبايد اعدام شود ولي جناج لاجوردي وي را در سال 60 تيرباران كردند. همان شبي كه من به اوين برده شدم مصاحبه تلويزيوني مهدي باتفاق دو اعضاي ديگر پخش ميشد. سازمان هيچ گاه نام شهيد را به وي نداد يعني حتي در اين مسئله هم انحصار طلبي دارد.
2مانند احمد چلبي كه گفته بود نيروهاي منظم زير زميني در اختيار دارد و يكي از دلا يل اصلي انحلال ارتش و پليس در همان مراحل اوليه نيز همين مسئله بود.
3 ضديت و دشمني مقامات رژيم و مجاهدين منحمله رجوي ريشه در زندان زمان شاه دارد و قدمت طولاني داشت. ولي بخودي خود اين دشمني دليل بر حقانيت يك از طرفين بر عليه ديگري نمي تواند محسوب شود.
4كه بالطبع مجاهدين مي دانند كه افشاي خبر هر چند در راستاي تضعيف سياسي رژيم است ولي آيا در راستاي منافع ملي ايرانيان هم هست با توجه به اينكه بسياري از مردم و نيروها ي سياسي با توجه به صف بندي اتمي منطقه ؛ اسرائيل و هند و پاكستان و قزاقتسان و روسيه.
5 تكيه به نيروهاي خارجي كه منافع مليشان در اولويت با منا فع ملي ما قرار دارديك اشتباه محاسبه تاريخي است و مانند نيروهاي سلطنت طلب كه در حوادث 18 تير امسال (82) با تبليغات بي مايه از طريق راديوهاي ( تلويزيوني)خوده نه تنها به تضعيف نظام كمك نكردند بلكه بسياري از نيروهاي جوان را به بيراهه كشاندند و به نظام هم كمك كردند. آخه رژيمي كه جنبش مسلحانه و مجاهدين را پشت سر گذرانده كه در مقابل حركات بدون رهبري و سازمانيافته مانند دانشجويان بسيار پخته تر عمل مي كند.
6 وي مدعي بود كه سازمان در راس امرو تحولات منطقه است و دنيا بر اساس خط سازمان مي چرخد. د رسال 1365 در صحبتي با حميد از فرماندهان بخش ارتش داشتم از من پرسيددنيا چه خبر؟ من گفتم دنيا دست آمريكائيهاست و ي گفت نه دست سازمان است (در اوج جنگ ايران و عراق) . و من حرفش را جدي نگرفتم تا اينكه بعد ها با چند تن از فرماندهان لشگر در مقاطع مختلف صحبت كردم و ديد م واقعا به اين امر باور دارند. مثلا مي پرسيدند از خلق قهرمان چه خبر؟ انگار كه يك مجموعه واحد به اين نام فعال است و درپاي راديو مجاهد (با پارازيت هاي وحشتناك ) منتظر كسب خبر است .
7 در مسجد ابوذر در ميدان راه آهن تهران كه در ضبط صوت كار گذاشته شده بود و باعث فلج شدن دست راست خامنه اي شد (تابستان 61)
8 شهيد قاسم مولوي را د رشب 6 تير ديدم گفت فرداقراره تهران را بگيريم گفتم تو مطمئني گفت آره ؟گفتم چه جوري؟ گفت قراره كه فردا همه نيروها بيان بيرون . من ديگر قاسم را نديدم تا اينكه خبر اعدام وي را د رهمان شبي كه فرزندش به دنيا آمده بود را شنيدم. وي كارمند هوانيروز بود. روز 7 تير پس از انفجار جمعيت بسياري توي خيابانها آمدند . سازمان هيچگاه اين انفجار را رسما بعهده نگرفت ولي كلاهي از هواداران سازمان بود كه گويا مسول دعوت كردن اعضا يحزب براي جلسات حزب جمهوري اسلامي بود. در همان روز حادثه مامورين سپاه اعضاي خانواده هاشم كلاهي (د ر اثر تشابه اسمي) فرنگي كاررادر منزلشان دستگير كرده بوند.
.
9 سعيد متحدين يكي از اعضاي سازمان بود كه مسوليت شعار ها را در جلوي سفارت آمريكا بعهده داشت.
10 من در حال حاضر آن كارها را درست نميدا نم ولي حتما اگر در آن شرايط بودم كار انقلابي مي دانستم (سال 54) منظور من در چه نشستي و بر اساس چه تحليلي به اين نتيجه رسيدند و چرا ان را از مردم و حتي هوادارن خود مخفي نگه مي دارند.
11 رجوي معتقد بود از آنجا كه رفسنجاني مي خواهد به آمريكا نزديك شود (تحليل سال-68 67) و رژيم و خودش را حفظ كند بايستي با تمام قوا ازين كار جلوگيري كرد . متن هاي حمايت از سازمان توسط نمايندگان كنگره و تروريست خواندن رژيم در اين راستا صورت مي گرفت.
در سال 68 يك هيئت از كنگره آمريكا به قرار گاه اشرف آمدند و از نزديك با بعضي از تاسيسات و افراد سازمان بازديد كردند. پاپيز بود و بر عكس صبچگا ه هاي معمولي تانكها هم در يكي از واحدها به نمايش در آمده بود كه قدرت سازمان را نشان دهد.
ويدئوهاي مانورهاي سازمان (ارتش ) قبل از اينكه به تلويزيون سيماي مقاومت برسد براي نمايندگان كنگره آ مريكا ارسال ميشد.
12 صرفنظر از سرانجام عبرت آور حزب توده و رهبري آن بي شك نمي توان منكر نقش حزب توده در سازماندهي و آگاهي مبارزه طبقاتي و تئوريك بويژه در زمان شاه شد.
13 متاسفانه بدليل نقض سيستماتيك حقوق بش در زندا نهاي ايران و شكنجه ها ي فيزيكي و رواني ( شكنجه سفيد ) و عملكرد رژيم كار بجا ئي رسيد است كه سلطنت طلب ها هم مدعي رعايت مسائل انساني در زندانها بودند . در اين رابطه بد نيست به مصاحبه و دادگاه شكنجه گران منجمله تهراني در سال 57 اشاره كرد كه بدون شكنجه به جنا يات خود اعتراف مي كردند.
14 بسياري از نيروهاي مترقي و روزنامه نگاران خارجي نمي توانستند اين را باور كنند .
15 به گفته حنيف نژاد تمامي اعضاي دستگير شدگان مجاز بودند زير شكنجه نام اعضاي مسول را افشا كنند. (بدليل شكنجه هاي وحشيانه )ولي حق نداشتند اسم زير دستان بويژه هواداران (سمپات هاي معمولي )را لو بدهند. يعني كاري كه در پائيز 60 ببعد بر عكس شد . تعدادي از رده هاي سازمان حتي بدون كتك خوردن اسامي زير دستان خود را لو دادند. بدليل عدم آموزش صحيح و پيش بيني واقع بينانه از شرايط زندانها و نحوه بر خورد با آن و بعدا هم به بازجوئي و يا شكار دوستان خود پرداختند.
در مواردي شنيدم كه خط لو دادن هوا داران براي مشغول كردن نيروهاي رژيم براي حفظ اعضا ، از بالا آمده بود. اخيرا يكي از هوادران بنام محسن در كانادا اين موضوع را تاييدي كرد.
My address
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر