اين آقاي بهداد با اينهمه پرروئي و وقاحات نشان ميدهد كارش از لودگي گذشته بايد بره طلبه بشه . بدنيست بره پيش آقاي جلال گنجه اي داستانش را برايش تعريف ميكند.
بالخره اين جريان صاحب ندارد كه بجاش اين آقاي بهداد كه انگار مسول امور پرسنلي بوده قصه مي نويسد.
. آقاي بهداد شما اون موقع كه به سيب زميني مي گفتيد ديب زميني ما با سازمان بوديم. اگر مسعود را ديديدخوب يادش هست كه چه كساني وي را از دست چماقداران حزب الله در ترمينال خزانه در سال 58 نجات دادند . آخرين باري كه مسعود در محله جنوب شهر
سخنراني كرد. نكته جالب اين هست كه هر چقدر متعصب تر هستند از سازمان اوليه دور هستند
خدا انشا الله مريض هاي منظور مخصوصا جاهلان بدون تفكر مانند آقاي بهداد را كه عليرغم ادعاي خون دادن . نشان هاي جدي از عقل دادن آنها هست ،هر چه سريعتر شفاي عاجل عنايت كند.
كل جريان رجويست ها نياز به يك چك آپ رواني دارند تا واقعا پزشكان متخصص در اروپا انها را از بيماري شخصيتي دون كيشوت بودن ،نجات بدهند..
سعيد سلطانپور
عوامل ومبلغان و آلودگان رژیمتاريخ: سه شنبه، 8 فروردين، 1385موضوع: مقالات
هوشنگ بهداد
باعوامل ومبلغان و آلودگان رژیم چگونه باید برخورد کرد؟
«قسمت اول »
باسفارش جدیدی که هویت دزد وخالی بند حرفه ای سعید سلطانپور قلابی مقیم تورنتو بر علیه ی مجاهدین ارائه کرده است و در سایت خبرگاه علی شمس و نگاه نو وزارت اطلاعات رژیم فاشیست مذهبی آخوندی بازتاب داده شده است . تنظیم چنین سفارش نامه وکیفرخواستی که بر علیه ی رهبران ومسئولین مجاهدین با اتهامات دروغین ، آنهم در این شرایط کنونی که به شدت رژیم آخوندی فررورفته در بحران های درونی وبیرونی اسیر می باشد چگونه باید برخورد کرد؟
زیرا که دارای مضمون وپیام خاص می باشد چون که درج همزمان در دو سایت وابسته به وزارت اطلاعات نگاه نو و خبرگاه علی شمس، بدون هرگونه شک وابهامی این هویت دزد مشخص نموده است که نه ایشان بر خلاف ادعای مضحکی که نسبت به اجرای مراسم جشن چهارشنبه سوری در تورنتوی کانادا کرده است نه فعال فرهنگی نمی باشد، بلکه همچنین ثابت کرده است که این خالی بند هویت دزد نه اینکه یک منتقد سیاسی نیست ، حتی اینکه یک مخالف رژیم جنایتکار نیز نمی باشد، بلکه دقیقاً یک مأمور پیگیر وپرونده ساز برای مجاهدین می باشد که فقط بطور قطع مصمم است که انجام وظیفه کند . برای اینکه گذشته از اینکه مشتی دیگر اتهامات دروغین وخالی بندی را در سفارشنامه – کیفرخواست جدید سرهم کرده وبر کوه دروغ وخالی بندی های سفارشات قبلی خود در مورد مجاهدین افزوده است، بلکه ماهیت خود را خیلی شفاف تر از قبل به نمایش گذاشته است. زیرا که علناً در این سفارشنامه ی جدید به وضوح گفته است که چکاره است وچه هدفی را دنبال می کند چونکه نه کلامی در مورد رژیم جنایتکار نگفته است ، بلکه به نمایندگی از سوی دستگاه وزارت اطلاعات وکنسول رژیم در تورنتو وسفارت آن در اتاوای کانادا تلاش مذبوحانه آخوندی کرده است تا که همگام با حضور مصاحبه ی مطبوعاتی بدون خبرنگار دلقکان مزدور ان صادرتی وزارت اطلاعات در پاریس ، اینهم در تورنتوی کانادا خودی نشان دهد و زوزه ای بر علیه ی مجاهدین کشیده باشد . عجیب است که مدعی و فعال فرهنگی وحقوق بشری ، نه اینکه در صدد پیگیری قاتلان زهرا کاظمی در کانادا برنیامده است که شاهد زنده دکتر شهرام وجود دارد که اطلاعات مکفی در مورد عاملین جنایت قتل خانم زهرا کاظمی در زندان اوین وبیمارستان بقیته لله وابسته به سپاه پاسداران در تهران دارد و در همان کانادا نیز حضور دارد وبه عنوان شاهد در دسترس است ، بلکه چون هویت دزد مأمور می باشد، مدعی شده است که حق پیگیری پرونده ی محاکمه ی رهبران ومسئولان مجاهدین در دادگاه صالحه ی کشور کانادا رابرای خود محفوظ می دارد . بیچاره این خالی بندی که همچون همان یاروئی میماند که گفته می شود به ده راهش نمی دادند ولی سراغ خانه ی کدخدا را می گرفت. خودش از طریق جانفشانی های مجاهدین وافشا کردن ماهیت رژیم جنایتکار در مجامع بین المللی ومحکوم کردنش به دلیل نقض مستمر حقوق بشر در سطح جهان توانسته است پناهندگی اخذ کند و زوری وارد آن کشور شده است ولی اکنون همچون ملایان، ادعای صاحب خانه شدن دارد که می تواند بساط دار ودرفش ومحاکمه ودادگاه برپا کند و برعلیه ی مخالفین حکم و فتوای استصوابی تعقیب و محاکمه صادر کند و لابد همانگونه که در پوشش فعالیت حقوق بشر مشغول سند سازی برای ورود عوامل رژیم سند ساختگی می سازد واز طریق قاچاقچی آنان را وارد خاک کاناد کرده است . اکنون نیز دست به سند سازی زده که مثلاً ایشان در قرار گاه اشرف بوده است تا که ثابت نماید عضو مجاهدین بوده است. ولی رنگ سرخ زده شده در برگه ی ساختگی آنچنان جدیداست که رنگ انتخاب شده قرمز دارد داد می زند که این مأمور شناخته شده ی کفر ابلیسی که ساختگی و دستکاری شده است. چون چه دلیل داشته است که نشخصات ایشان با رنگ دیگری زده شده باشد!!! مشروط برآنکه فراموش کرده با ارائه ی این سند ساختگی خودش را بیش از حد لو داده است که باید پاسخگو باشد که این سند ساختگی را چگونه به دست آورده است ؟ اگر چنانچه آنگونه که ایشان مدعی شده بود یک فعال سیاسی هوادار مجاهدین و مخالف رژیم وکفر ابلیس و شناخته شده در ایران بوده است که اطراف دانشگاه تهران همه وی را می شناخته اند ودر دادستانی ضد انقلاب و زندان اوین نفوذ فراوان داشته است که حتی قادر بوده است اسناد را از بایگانی ها جا به جا کند و قبلاً هم در این مورد پرسش شده بود که چگونه بوده است که نه هیچگونه خطری این بی هویت نامرئی را تهدید نمی کرده است ، بلکه با این پرونده و بدون کارت پایان خدمت سربازی ، ایشان موفق شده بود که در سال 64 پاسپورت دریافت کند وسفر به ترکیه وآلمان وعراق داشته باشد؟! حتماً اکنون با رو کردن این سند که همچون نامش قلابی می باشد آن روی سوی سکه ی ادعای مسخره ی ایمیل کردن سند ساختگی برای وی است که اگر چتانچه واقعیت داشته باشد که ندارد . چونکه چگونه ممکن است که پس از جنگ و آن بمباران ها وجابه جائی ها بایگانی ها آنچنان دست نخورده باقی مانده باشد که برگه خروجی و ورودی وی به قرارگاه اشرف در دسترس باشد که یک بی نام ونشان در قرار گاه اشرف توانسته است آن را برای این مهره ی تابلو وگاو پیشانی سفید ایمیل کند تابرعلیه ی دادگاهی کردن رهبران مجاهدین از آن در تورنتوی کانادا استفاده شود . اگر نه این برگه را ایشان هنگام ترک قرارگاه اشرف با خود همراه داشته است که آن را با خود به ترکیه وسپس از آنجا به ایران و مجدداً آن را با خودش با ترکیه آورده است وکسی هم مزاحم وی نشده است واکنون دارد آن را رو می کند اینکه خیلی برایش ثقیل است تا که بتواند ثابت کند این چه معجونی بوده است که اینقدر ماهر بوده است که توانسته این پروسه را بدون خطر طی کند و هیچگونه مشکلی برایش پیش نیامده باشد . برای اینکه ضریب خالی بندی وخریت وی تاآنجاست که اصلاً اعداد وارقام وزمان وتاریخ سرش نمی شود که در سفار ش نامه ی قبلی چه گزارش کرده بود که در این سفارش نامه یا در حقیقت مأموریت جدید همه ی آن تاریخ هارا فراموش کرده وتغییر داده است وبه خاطر نمی آورد که در سفارشنامه ی قبلی خود گفته بوده است که پس از عملیات فروغ جاویدان زمانی که سرباز بوده است ولی پاسپورت قانونی داشته است از فرمانده ی خود چند روز مرخصی گرفته بود و به همسرش گفته بود که مسافر مشهد می باشد ولی سر از قرارگاه در عراق درآورده است و ایشان را به صف رزمندگان راه نداده اند وگفته اند که بهتراست توهمچنان در ایران فعال باشی و ایشان هم پس از شنیدن مرگ خمینی با نشریه هفتگی هوائی رژیم از بغداد به ترکیه و سپس به ایران بازگشته است تا از طریق برادر خود که ایشان همچون وی هوادار مجاهدین بوده است متوجه شود که پس از مرگ خمینی چه اتفاقی افتاده بود ودر روز تشییع جنازه ی وی چه خبر بوده است ومردم چه استقبالی کرده بودند وافسوس خورده بود که چرا خودش شخصاً در روز تشییع جنازه ی خمینی حضور نداشته است؟ مسخره تر اینکه ادعا کرده بود چند ماه پس از اینکه سربازی اش به پایان رسیده بود سپس باتفاق عیال وفر زندانش از راه زمینی با دست داشتن پاسپورت خانوادگی راهی ترکیه شده بود و دیگر رابطه ای هم با مجاهدین نداشته است . ولی حال گزارش کرده است که در سال 1371 ( من ) و حسين در هزار و نهصد و نود با پنجاه دلار در سرماي زمستان به تركيه فرستادند واز مجاهدین جدا شده وآنان را ترک کرده است . از سوی دیگر در صورتی که کسی که قرارگاه را ترک کرده است وبه سمت ترکیه باز می گشته است . نیاز نبوده است که برگ مأموریت با خود همراه داشته باشد. البته از عنوانی که انتخاب کرده است قابل فهم است که چه پیامی را می خواهد منتقل کند . چنین چنین شروع کرده و توضیح داده است :
"خطاب به نيروهاي ملي و مردمي و اپوزيسيون مستقل "
"باجريان دروغگو ووابسته مجاهدين (فعلي ) چگونه برخورد بايد كرد؟ مثلا آقایي هشت شماره در سايت وابسته به سازمان درمورد وجود نداشتن من داستان پردازي كرد. نمونه اخيرآن كه برا ي من ايميل شد، نامه اي از اردوگاه اشرف بود كه به طرف گفته شده بود بنويسد كه “ سعيد سلطانپور در ارتش آزادي بخش نبوده است “ !!.البته چنين برخوردي غير عادي نبود، خود ما هم يك زماني اگركسي چيزي عليه مسعود ميگفت از شدت جاهليت و تعصب كوركورانه خونمان به جوش مي آمد. شايد وصيت نامه من در سال 65 كه خطاب به مسعود نوشته شده بود بهترين سند آن دوران باشد . بنابراين من هيچ گونه گلايه شخصي ازدوستان ناآگاه ندارم ولي با انكار حقيقت چه ميكنيد؟ جواب تاريخ و مردم را در ايران آزاد، درمورد وابستگي تان چه خواهيد داد؟ من سالهاست كه دروغگوئي و زخم خيانت اين جريان به اميد خودم و ما و ملت ايران را در خود حمل ميكنم ولي تا سه ماه قبل مانند هزاران معترض خاموش به سياست غير مردمي سازمان به دليل مرزبندي با رژيم، نه ازاين زخم با كسي گفتيم و و نه نوشتيم و اين مسله سازمان را گستاخ تر كرد ."
همانگونه که قید شد ایمیل کننده نام ونشان ندارد ودر این برگه که به عنوان سند رو کرده است ننوشته است که بگوئید چنین فردی وجود داشته است و همانگونه که نگفته است چگونه بدست ایشان رسیده است . آقائی که 8 شماره ایشان را افشا کرده بود صاحب همین نوشتار است که شهامت نام بردن من را نیز نداشته است . چون وحشت از پاسخگوئی داشته است که اگر در 8 شماره افشاگری های پیشین ایشان می توانست کلامی در رد آن ارائه دهد اینکار را کرده بود . ولی بری اثبات هویت ناداشته ی خود عذر بدتر از گناه آورده است . یعنی اثبات دروغ گوئی وخالی بندی های گذشه ی خود را با دوغ بزرگتر وسند سازی جدید جواب داده است که بیشتر ماهیت خمینی صفتانه خود را رو کرد ه است. چون انتخاب همین عنوان وتوضیح تشریحی آن به طور شفاف موضع وی ونقش مأموریتش مشخص را کرده است که کالاً وبدون ابهام قابل فهم است که چه پیامی دارد می دهد و چرا دارد پرونده سازی برای مجاهدین می کند که خودش قربانی یک رژیم جانی وضد بشر می باشد؟
مهم تر اینکه در پیام به مخاطبین خود ، نه نامی از رژیم نه برده است بلکه مخاطبین را نیز به یاری بر علیه ی مجاهدین طلبیده است زیرا که اکنون پرونده ی هسته ای رژیم آخوندی به شورای امنیت سازمان ملل رفته است ووضعیت رژیم بحرانی شده است و ایشان هم موظف شده است تا که پرونده ای بر علیه ی مجاهدین باز کند و همچون قضات شعبات بازجوئی وبیدادگاه های زندان اوین وسایر سیاهچال های رژیم چنین کیفرخواست تعقیب برای رهبران و اعضای مجاهدین صادر کرده است :
" من اين حق را براي خودم محفوظ ميدانم كه كه عليه رهبري سازمان فعلي بخصوص اقايا ن مسعود رجوي ، مهدي ابريشمچي ، محمد محدثين ، حسين ابريشمچي ، حسين اديب و خانم مريم قجر عضدانلو (رجوي ) و خانم فاطمه رمضاني در دادگاه هاي صالحه كانادا اقامه دعوا كنم. بديهي است مسوليت عواقب سياسي ان هم به عهده تشكيلات فعلي سازمان خواهد بود. همچنين حق دادن اطلاعات خودم به نهاد هاي حقوق بشري بين المللي را محفوظ ميدانم همانگونه كه نقض حقوق بشر در جمهور ي اسلامي را در اختيار آنان مي گذاريم. كار ي كه تا اين لحظه نكرده ام".
خودش اعتراف کرده است که حق دادن اطلاعات خودش به نهادهای حقوق بشر بر علیه ی مجاهدین را برای خودش محفوظ می دارد ولی تاکنون برعلیه ی رژیم از آن استفاده نکرده است . تازه ناپرهیزی کرده است و این اولین موردیست که در سفارش نامه اخیر مجبور شده است نامی از رژیم به برد. پرسش است کسی که خودش اعتراف کرده است چیزی بر علیه ی رژیم تاکنون نگفته است. گواینکه با اعتراف به پیگیری باز کردن پرونده بر علیه ی رهبران مجاهین در کانادا، نقش مأموریت این ارزان فروش را به عینه مشخص وبرجسته شده است که این مدعی فعال فرهنگی و عاشق مراسم چهار شنبه سوری در یک پارک در شهر تورنتوی کانادا چکاره است ؟
ولی پرسش است که پس چگونه ایشان پناهندگی دریافت کرده است اگر بنا بر اعتراف خودش اطلاعات جنایات رژیم را نداده است؟
ادامه دارد ...
هوشنگ – بهداد
پنجم فروردین سال 1385
منبع ابن مطلب IRANE AZAD www.iranliberty.comhttp://iranliberty.com/nukesلينك متن:http://iranliberty.com/nukes/modules.php?name=News&file=article&sid=8408 .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر